دفتر شعرم از قضا بوی ترانه میدهد
سمت خودم قدم زنم از تو نشانه میدهد
در خم و پیچ هستی ام ریشه نموده مهر تو
گر چه درخت کهنه ام سبز جوانه میدهد
منطق عشق ِبیخرد حکم کند که ره کِشم
عشق بدست عقل من از چه بهانه میدهد
خانه بدوش میکند عشق ترا ز قصر خود
کنج خرابه ای مگر یک دو سه لانه میدهد..
@sheroghazal124
سمت خودم قدم زنم از تو نشانه میدهد
در خم و پیچ هستی ام ریشه نموده مهر تو
گر چه درخت کهنه ام سبز جوانه میدهد
منطق عشق ِبیخرد حکم کند که ره کِشم
عشق بدست عقل من از چه بهانه میدهد
خانه بدوش میکند عشق ترا ز قصر خود
کنج خرابه ای مگر یک دو سه لانه میدهد..
@sheroghazal124
دل به دریا نسپردم، مگر از عشق تو من
توشه اندوخته ام در سفر از عشق تو من
سایه ات میشوم ای خسته مسافر در راه
از که پرسم به اشارت خبر از عشق تو من
صبرم از غصه ی هجران تو چون شیشه شکست
در نیاورده ام افسوس سر از عشق تو من
راه پر پیچ و خم عشق، چنانم خم کرد
که توان نیست نمایم حذر از عشق تو من
ز ارادت نکشم دست و طواف ات بکنم
حرمت آن نیست نمایم گذر از عشق تو من
@sheroghazal124
توشه اندوخته ام در سفر از عشق تو من
سایه ات میشوم ای خسته مسافر در راه
از که پرسم به اشارت خبر از عشق تو من
صبرم از غصه ی هجران تو چون شیشه شکست
در نیاورده ام افسوس سر از عشق تو من
راه پر پیچ و خم عشق، چنانم خم کرد
که توان نیست نمایم حذر از عشق تو من
ز ارادت نکشم دست و طواف ات بکنم
حرمت آن نیست نمایم گذر از عشق تو من
@sheroghazal124
باده از چشم تو نوشم که چنین مست شدم
مرده بودم که به انفاس نظر هست شدم
همه عالم به غمت سخت اسیرند ولی
عاشقانت همه در رقص چه همدست شدند
با من از ضجه بی تابی محراب مگو
من به زنجیرترین صاعقه ، پا بست شدم
سر به میخانه زدم در شبی از بخت بدم
ساقی در خواب شد و خوردم واز دست شدم
تا به آغوش مگر چند نفس فاصله است
آرزویی است چهل سال درآن شصت شدم
قرن ها بر لب این کوچه کسی راه نیافت
من چرا عاشق این کوچه ی بن بست شدم
@sheroghazal124
مرده بودم که به انفاس نظر هست شدم
همه عالم به غمت سخت اسیرند ولی
عاشقانت همه در رقص چه همدست شدند
با من از ضجه بی تابی محراب مگو
من به زنجیرترین صاعقه ، پا بست شدم
سر به میخانه زدم در شبی از بخت بدم
ساقی در خواب شد و خوردم واز دست شدم
تا به آغوش مگر چند نفس فاصله است
آرزویی است چهل سال درآن شصت شدم
قرن ها بر لب این کوچه کسی راه نیافت
من چرا عاشق این کوچه ی بن بست شدم
@sheroghazal124
چشم ترِ این غزل محو تماشای تو
تک تک هربیت من حاصل ایمای تو
شور دلِ خسته ام موج تمنا منم
باله ی اندیشه ام ماهی دریای تو
دررگ هرواژه ام خون نگاه تواست
جان کلامم ببین ریخته بر پای تو
عاشق دیرینه ام زخمی عشق توام
این دل بی چاره ام گشته به هیهای تو
قطره هوایِ تو کرد محوشد وناله کرد
با دل غواص من رفت به ژرفای تو
باد نگیرد مراخود نه بگنجم چرا
کیست کشد بر تنم خنجرغوغای تو
مرغ غزلخوانه ام شیده ی دیوانه ام
نیست مرا ساحری جز لب زیبای تو
@sheroghazal124
تک تک هربیت من حاصل ایمای تو
شور دلِ خسته ام موج تمنا منم
باله ی اندیشه ام ماهی دریای تو
دررگ هرواژه ام خون نگاه تواست
جان کلامم ببین ریخته بر پای تو
عاشق دیرینه ام زخمی عشق توام
این دل بی چاره ام گشته به هیهای تو
قطره هوایِ تو کرد محوشد وناله کرد
با دل غواص من رفت به ژرفای تو
باد نگیرد مراخود نه بگنجم چرا
کیست کشد بر تنم خنجرغوغای تو
مرغ غزلخوانه ام شیده ی دیوانه ام
نیست مرا ساحری جز لب زیبای تو
@sheroghazal124
وصف چشمان تو سخت است خدا میداند
لب گشایم به سخن قافیه دل می بازد
با تو جاریست به جان قلمم جوهر عشق
که به توصیف کسی جز تو نمی پردازد
نیست مقبولت اگر بر قلمم خرده نگیر
که به این خط خطی ساده چرا می نازد؟
دست من نیست اگر توسن اندیشهی تو
گاه و بی گاه به دشت غزلم می تازد
منم آن ساقهی نورستهی تردی که فقط...
خاک گلدان تو با ریشهی من می سازد
تا خدا قد بکشد قامت این ساقه اگر...
سایه بر روی کسی جز تو نمی اندازد
@sheroghazal124
لب گشایم به سخن قافیه دل می بازد
با تو جاریست به جان قلمم جوهر عشق
که به توصیف کسی جز تو نمی پردازد
نیست مقبولت اگر بر قلمم خرده نگیر
که به این خط خطی ساده چرا می نازد؟
دست من نیست اگر توسن اندیشهی تو
گاه و بی گاه به دشت غزلم می تازد
منم آن ساقهی نورستهی تردی که فقط...
خاک گلدان تو با ریشهی من می سازد
تا خدا قد بکشد قامت این ساقه اگر...
سایه بر روی کسی جز تو نمی اندازد
@sheroghazal124
👌
تکیه کردن به تو را دوست دارم
“اما” از دوباره افتادن می ترسم…
نگاهت را دوست دارم
“اما” از سرد شدن های
نگاهت می ترسم…
دستانت را دوست دارم
“اما” از دوباره خالی ماندن
دستانم می ترسم…
آغوشت را دوست دارم!
“اما” از دوباره بی پناه شدن میترسم…
با تو تا ابد بودن را دوست دارم
“اما” از دوباره رفتن هایت می ترسم…
قصه کوتاه می کنم:
تو را دوست دارم اما از این
“اما” ها می ترسم...
@sheroghazal124
تکیه کردن به تو را دوست دارم
“اما” از دوباره افتادن می ترسم…
نگاهت را دوست دارم
“اما” از سرد شدن های
نگاهت می ترسم…
دستانت را دوست دارم
“اما” از دوباره خالی ماندن
دستانم می ترسم…
آغوشت را دوست دارم!
“اما” از دوباره بی پناه شدن میترسم…
با تو تا ابد بودن را دوست دارم
“اما” از دوباره رفتن هایت می ترسم…
قصه کوتاه می کنم:
تو را دوست دارم اما از این
“اما” ها می ترسم...
@sheroghazal124
روزگاری داشتیم و عشق بود و عشق...حالی داشت
بی خیالِ زندگی بودیم و او در سر خیالی داشت
با "اشارتِ نظر"* آرامشِ دنیای هم بودیم
نامه هامان گرچه گاهی از غمِ دوری ملالی داشت
در پناهِ گیسوانش دستمان بر گردنِ هم بود
خلوتِ ما در هجومِ برف و باران "چتر" و "شال"ی داشت
عشقِ "حافظ" بود و با "شاخ نباتش" زندگی می کرد
شعر با قندِ لب و چشم سیاهش خطّ و خالی داشت
شب که می آمد به خوابم گود می افتاد آغوشم
ماهِ من بر گونه اش وقتی که می خندید "چال"ی داشت
گوشه ای تا صبح حالِ "منزوی" را بغض می کردیم
بی هوا باران که می آمد برایم دستمالی داشت
"زندگی می گفت:باید زیست...باید زیست"*...اما آه...
آخرین آغوشمان در باد...بغضی داشت...حالی داشت...!
...........................
*نشود فاشِ کسی آنچه میانِ من و توست... "ه.ا.سایه"
*زندگی می گوید اما زیست باید زیست..."م.امید""
@sheroghazal124
بی خیالِ زندگی بودیم و او در سر خیالی داشت
با "اشارتِ نظر"* آرامشِ دنیای هم بودیم
نامه هامان گرچه گاهی از غمِ دوری ملالی داشت
در پناهِ گیسوانش دستمان بر گردنِ هم بود
خلوتِ ما در هجومِ برف و باران "چتر" و "شال"ی داشت
عشقِ "حافظ" بود و با "شاخ نباتش" زندگی می کرد
شعر با قندِ لب و چشم سیاهش خطّ و خالی داشت
شب که می آمد به خوابم گود می افتاد آغوشم
ماهِ من بر گونه اش وقتی که می خندید "چال"ی داشت
گوشه ای تا صبح حالِ "منزوی" را بغض می کردیم
بی هوا باران که می آمد برایم دستمالی داشت
"زندگی می گفت:باید زیست...باید زیست"*...اما آه...
آخرین آغوشمان در باد...بغضی داشت...حالی داشت...!
...........................
*نشود فاشِ کسی آنچه میانِ من و توست... "ه.ا.سایه"
*زندگی می گوید اما زیست باید زیست..."م.امید""
@sheroghazal124
شــب و گــیــســوے تــو تــا بــاز بــه هم پــیــوســتــنــد
مــن بــه شــبــگــردے ایــن شــهر ســیــاه آمــده ام ،
ایــن همــه تــنــد مــرو شــعــر مــرا خــســتــه مــڪــنــ
مــن ڪــه در هر غــزلــم ســوے تــو راه آمــده امــ...
#فــریــدونــ_مــشــیــریــ
👌🤞🌹🍃
مــن بــه شــبــگــردے ایــن شــهر ســیــاه آمــده ام ،
ایــن همــه تــنــد مــرو شــعــر مــرا خــســتــه مــڪــنــ
مــن ڪــه در هر غــزلــم ســوے تــو راه آمــده امــ...
#فــریــدونــ_مــشــیــریــ
👌🤞🌹🍃
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✨در این شبهای زیبای بهار
💫 الهی
✨كه همه با آرامش و شادی
💫شب به صبح برسونن
✨الهی
💫كه ذهن همه پراز قشنگی
✨و فکرای خوب باشه
💫الهی
✨كه زیباترین حس
💫تو همین لحظه مهمون
✨دلتون باشه
✨شبتون در پناه خدای مهربون🌙
🤞👌🌹🍃
💫 الهی
✨كه همه با آرامش و شادی
💫شب به صبح برسونن
✨الهی
💫كه ذهن همه پراز قشنگی
✨و فکرای خوب باشه
💫الهی
✨كه زیباترین حس
💫تو همین لحظه مهمون
✨دلتون باشه
✨شبتون در پناه خدای مهربون🌙
🤞👌🌹🍃
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✨در این شبهای زیبای بهار
💫 الهی
✨كه همه با آرامش و شادی
💫شب به صبح برسونن
✨الهی
💫كه ذهن همه پراز قشنگی
✨و فکرای خوب باشه
💫الهی
✨كه زیباترین حس
💫تو همین لحظه مهمون
✨دلتون باشه
✨شبتون در پناه خدای مهربون🌙
🤞👌🌹🍃
💫 الهی
✨كه همه با آرامش و شادی
💫شب به صبح برسونن
✨الهی
💫كه ذهن همه پراز قشنگی
✨و فکرای خوب باشه
💫الهی
✨كه زیباترین حس
💫تو همین لحظه مهمون
✨دلتون باشه
✨شبتون در پناه خدای مهربون🌙
🤞👌🌹🍃
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ڪــلــیــپ پــایــانــے شــبــ💫
شــبــتــون بــدور از دلــتــنــگــیــ💫💫
شــبــتــون بــدور از دلــتــنــگــیــ💫💫