شعر و غزل
423 subscribers
48.4K photos
6.99K videos
37 files
709 links
آشنایی جوانان با اشعار و فرهنگ ایران زمین


ارسال انتقاد و پیشنهاد👇

o

ارتباط

@king8272
مرسی از حضور همه ی دوستان عزیزم ⚘
Download Telegram
وقت آن شد کٖه به گل حکم شکفتن بدهی
ای سر انگشت تو آغاز گل افشانی ها

فصل تقسیم گل و گندم و لبخند رسید
فصل تقسیم غزل ها و غزل خوانی ها

#قیصر_امین_پور

🤞👌🌹🍃
گاهی خیال می کنم از من بریده ای!
بهتر ز من برای دلت برگزیده ای

از خود سوال می کنم آیا چه کرده ام؟
در فکر فرو می روم از من چه دیده ای؟

فرصت نمی دهی که کمی درد دل کنم...
گویا ازین نمونه مکرر شنیده ای...

از من عبور می کنی و دم نمی زنی...
تنها دلم خوش است که شاید ندیده ای...

یک روز می رسد که در آغوش گیرمت!
هرگز بعید نیست، خدا را چه دیده ای...

#قیصر_امین_پور

@sheroghazal124
گاهی خیال می کنم از من بریده ای!
بهتر ز من برای دلت برگزیده ای

از خود سوال می کنم آیا چه کرده ام؟
در فکر فرو می روم از من چه دیده ای؟

فرصت نمی دهی که کمی درد دل کنم...
گویا ازین نمونه مکرر شنیده ای...

از من عبور می کنی و دم نمی زنی...
تنها دلم خوش است که شاید ندیده ای...

یک روز می رسد که در آغوش گیرمت!
هرگز بعید نیست، خدا را چه دیده ای...

#قیصر_امین_پور

@sheroghazal124
گاهی چه بی گناه ، دلت پیر میشود
اینجا همان دمی است که زود دیر میشود

گاهی به رغم تشنگی عشق ، عاقبت
با حسرتی فقط ، عطشت سیر میشود

گاهی همان دو چشم که رامت نموده بود
بی رحم چون کمان کمانگیر میشود

گاهی همان گلی که به دل پروراندی اش
خارش به سینه ات چه نفس گیر میشود

گاهی که آرزوست بغل سازی اش به مهر
تنها سراب اوست که تصویر میشود

گاهی نیایش ات که فقط بهر وصل بود
چون نیست قسمتت ، به دلت تیر میشود

گاهی صدای بارش باران که دلرباست
با چتر تک سواره چه دلگیر میشود

گاهی که ضرب و جمع به راهی نمیرسد
من کم شوم ز یار ، چه تفسیر میشود

گاهی مسیر عشق ، ز پیکار عقل و دل
از تیزی و خطر ، چو شمشیر میشود

گاهی که منطقت ندهد پاسخت به دل
باید نشست و دید ، چه تقدیر میشود

#قیصر_امین_پور


@sheroghazal124
کشت تقدیر تو ما را به که باید گفت ؟
مردم از درد خدا را ، به که باید گفت ؟

سرنوشتم اگر این است که می بینم
حکم تغییر قضا را به که باید گفت ؟

آی خط خوردگی صفحه پیشانی !
این همه خط خطا را به که باید گفت ؟

مو به مو حادثه بارید به هر بندم
تیر باران بلا را به که باید گفت ؟

هر نفس آهی و هر آینه اشکی شد
وضع این آب و هوا را به که باید گفت ؟

هر دمی دردی و هر ثانیه سالی بود
شرح این ثانیه ها را به که باید گفت ؟

هذیان بود و شب و تاب و تب تردید
درد و درمان و دوا را به که باید گفت ؟

چه کنم این همه اما و اگرها را
این همه چون و چرا را به که بایدگفت؟

آفرین بر تو و نفرین به خودم گفتم
جز تو نفرین و دعا را به که باید گفت ؟

شکوه از هر چه و هر کس به خدا کردم
گله از کار خدا را ... به که باید گفت ؟!

#قیصر_امین_پور

‎‌‌‌
@sheroghazal124
گاهی بـرای خنده دلـم تنگ میشود
گاهی دلـم تراشه ‌ای از سنگ میشود

گاهـی تمـامِ آبـیِ ایـن آسمـانِ مـا
یکبـاره تیره گشته و بی ‌رنگ میشود

گاهی نفس به تیزیِ شمشیر میشود
از هرچه زندگیست دلت سیر میشود

#قیصر_امین_پور


@sheroghazal124
گاهی چه بی گناه ، دلت پیر میشود
اینجا همان دمی است که زود دیر میشود

گاهی به رغم تشنگی عشق ، عاقبت
با حسرتی فقط ، عطشت سیر میشود

گاهی همان دو چشم که رامت نموده بود
بی رحم چون کمان کمانگیر میشود

گاهی همان گلی که به دل پروراندی اش
خارش به سینه ات چه نفس گیر میشود

گاهی که آرزوست بغل سازی اش به مهر
تنها سراب اوست که تصویر میشود

گاهی نیایش ات که فقط بهر وصل بود
چون نیست قسمتت ، به دلت تیر میشود

گاهی صدای بارش باران که دلرباست
با چتر تک سواره چه دلگیر میشود

گاهی که ضرب و جمع به راهی نمیرسد
من کم شوم ز یار ، چه تفسیر میشود

گاهی مسیر عشق ، ز پیکار عقل و دل
از تیزی و خطر ، چو شمشیر میشود

گاهی که منطقت ندهد پاسخت به دل
باید نشست و دید ، چه تقدیر میشود

#قیصر_امین_پور

@sheroghazal124
ز بس بی تابِ آن زلف پریشانم، نمی دانم
حبابم، موج سرگردان طوفانم؟ نمی دانم

حقیقت بود یا دور و تسلسل، حلقه ی زلفت؟
هزار و یک شب این افسانه می خوانم، نمی دانم

سراسر صرف شد عمرم همه محو نگاه تو
ولی از نحوه ی چشمت چه می دانم؟ نمی دانم

چو اشکی سرزده یک لحظه از چشم تو افتادم
چرا در خانه ی خود عین مهمانم؟ نمی دانم

ستاره می شمارم سال های انتظارم را؛
هزار و سیصد و چندین و چندانم؟ نمی دانم

نمی دانم، بگو عشق تو از جانم چه می خواهد؟
چه می خواهد بگو عشق تو از جانم؟ نمی دانم

نمی دانم به غیر از این نمی دانم، چه می دانم؟
نمی دانم، نمی دانم، نمی دانم، نمی دانم

#قیصر_امین_پور
.

@sheroghazal124
ما را به حال خود بگذارید و بگذرید
از خیل رفتگان بشمارید و بگذرید

اکنون که پا به روی دل ما گذاشتید
پس دست بر دلم مگذارید و بگذرید

تا داغ ما کویر دلان تازه تر شود
چون ابری از سراب ببارید و بگذرید

پنهان در آستین شما برق خنجر است
دستی از آستین به در آرید و بگذرید

ما دل به دست هر چه که بادا سپرده ایم
ما را به دست دل بسپارید و بگذرید

با آبروی آب ، چه باک از غبار باد !
نان پاره ای مگر به کف آرید و بگذرید

#قیصر_امین_پور


@sheroghazal124
کشت تقدیر تو ما را به که باید گفت ؟
مردم از درد خدا را ، به که باید گفت ؟

سرنوشتم اگر این است که می بینم
حکم تغییر قضا را به که باید گفت ؟

آی خط خوردگی صفحه پیشانی !
این همه خط خطا را به که باید گفت ؟

مو به مو حادثه بارید به هر بندم
تیر باران بلا را به که باید گفت ؟

هر نفس آهی و هر آینه اشکی شد
وضع این آب و هوا را به که باید گفت ؟

هر دمی دردی و هر ثانیه سالی بود
شرح این ثانیه ها را به که باید گفت ؟

هذیان بود و شب و تاب و تب تردید
درد و درمان و دوا را به که باید گفت ؟

چه کنم این همه اما و اگرها را
این همه چون و چرا را به که بایدگفت؟

آفرین بر تو و نفرین به خودم گفتم
جز تو نفرین و دعا را به که باید گفت ؟

شکوه از هر چه و هر کس به خدا کردم
گله از کار خدا را ... به که باید گفت ؟!

#قیصر_امین_پور
@sheroghazal124
‎‌
وقت آن شد کٖه به گل حکم شکفتن بدهی
ای سر انگشت تو آغاز گل افشانی ها

فصل تقسیم گل و گندم و لبخند رسید
فصل تقسیم غزل ها و غزل خوانی ها

#قیصر_امین_پور

🤞👌🌹🍃
از شعر و استعــاره و تشبيه برتــری



با هيچكس بجز تو نسنجيده ام تو را ...

#قیصر_امین_پور

࿐•..࿚ ‌•࿐
وقت آن شد کٖه به گل حکم شکفتن بدهی
ای سر انگشت تو آغاز گل افشانی ها

فصل تقسیم گل و گندم و لبخند رسید
فصل تقسیم غزل ها و غزل خوانی ها

#قیصر_امین_پور

🤞👌🌹🍃