.اصلاً نمیخواهم برایم این و آن باشی
کافیست وقتی با تو هستم، مهربان باشی
عشق است؛ من، هرآنچه باشی دوستت دارم
دریا اگر باشی... اگر آتشفشان باشی
از ناگهانی اتفاق افتادنت پیداست
باید برایم از خداوند ارمغان باشی
باید بتابی بعد بارانهای پی در پی
در تیرهروزیهای من، رنگینکمان باشی
بگذار ماهِ آسمان مالِ خودش باشد
وقتی تو قرص ماهِ حوض خانهمان باشی
گفتند دریا شو؛ تمام آسمان در توست
دریا نخواهم شد، مگر تو آسمان باشی...
@sheroghazal124
کافیست وقتی با تو هستم، مهربان باشی
عشق است؛ من، هرآنچه باشی دوستت دارم
دریا اگر باشی... اگر آتشفشان باشی
از ناگهانی اتفاق افتادنت پیداست
باید برایم از خداوند ارمغان باشی
باید بتابی بعد بارانهای پی در پی
در تیرهروزیهای من، رنگینکمان باشی
بگذار ماهِ آسمان مالِ خودش باشد
وقتی تو قرص ماهِ حوض خانهمان باشی
گفتند دریا شو؛ تمام آسمان در توست
دریا نخواهم شد، مگر تو آسمان باشی...
@sheroghazal124
.نگو که یاد تو با گریه پاک خواهد شد
که قلب من به هوای تو خاک خواهد شد
تمام مردم اگر از تو روی گردانند
کسی برای تو اینجا هلاک خواهد شد
اگر بهای تو مرگ است، جان که چیزی نیست
اشاره کن به تنم، سینه چاک خواهد شد
بخند و جلوهگری کن، که رنگ لبهایت
برای بادهفروشان ملاک خواهد شد
به جز دلم که به دستت سپردهام، تنها
"زمان" گواهی این عشق پاک خواهد شد
بگو بمیرم اگر انتظار، بیهودهست
که بی تو زندگیام هولناک خواهد شد...
@sheroghazal124
که قلب من به هوای تو خاک خواهد شد
تمام مردم اگر از تو روی گردانند
کسی برای تو اینجا هلاک خواهد شد
اگر بهای تو مرگ است، جان که چیزی نیست
اشاره کن به تنم، سینه چاک خواهد شد
بخند و جلوهگری کن، که رنگ لبهایت
برای بادهفروشان ملاک خواهد شد
به جز دلم که به دستت سپردهام، تنها
"زمان" گواهی این عشق پاک خواهد شد
بگو بمیرم اگر انتظار، بیهودهست
که بی تو زندگیام هولناک خواهد شد...
@sheroghazal124
چشمانِ تو شد دلیلِ اصرار، مرا
آزُرد غمت ولی... به تکرار، مرا
گفتی بزنم قیدِ تو را اما نیست...
نایی به چنین عذابِ دشوار،مرا
عمریست شدی بهانه ی اشعارم
هر چند کُنی همیشه انکار مرا
یک دم بنِشین کنار بی طاقتی اَم
در دامِ غمت نکُـن گـرفتار مـرا
گفتی که بدونِ مرز، دریاست دلت
خواهم که شوَد مخزنِ اسرار مـرا
عاشق تر از آنم که روَم از کویت
هرچند کُنی سوژه ی اخبار مرا
با طعنه و با عشوه گری های مدام
آزار کنـی مگـر به تکـرار مـرا
اصرار ندارم به وفای تو ولی...
لطفی کن و از جفا نکن خوار مرا
یا این که برو یا که نکُن بارِ دگر...
با مکرِ خودت، به زیرِ آوار، مرا
وقتیکه خودم چو دردِ بی درمانم...
از غصه نکن دگر تو سرشار، مـرا.
@sheroghazal124
آزُرد غمت ولی... به تکرار، مرا
گفتی بزنم قیدِ تو را اما نیست...
نایی به چنین عذابِ دشوار،مرا
عمریست شدی بهانه ی اشعارم
هر چند کُنی همیشه انکار مرا
یک دم بنِشین کنار بی طاقتی اَم
در دامِ غمت نکُـن گـرفتار مـرا
گفتی که بدونِ مرز، دریاست دلت
خواهم که شوَد مخزنِ اسرار مـرا
عاشق تر از آنم که روَم از کویت
هرچند کُنی سوژه ی اخبار مرا
با طعنه و با عشوه گری های مدام
آزار کنـی مگـر به تکـرار مـرا
اصرار ندارم به وفای تو ولی...
لطفی کن و از جفا نکن خوار مرا
یا این که برو یا که نکُن بارِ دگر...
با مکرِ خودت، به زیرِ آوار، مرا
وقتیکه خودم چو دردِ بی درمانم...
از غصه نکن دگر تو سرشار، مـرا.
@sheroghazal124
در دفتر تاریخ نوشتند که هستیم
هستیم ولی دل به که بستیم،شکستیم
آن قدر شکستند دل خسته ما را
چشم از همه بستیم و به میخانه نشستیم
از کهنه شرابی که در آن بود چشیدیم
مستیم به ظاهر، همه پیمانه پرستیم
دنیا همه اش مال شما شاد بخندید
ما چشم از این عالم بی قافیه بستیم
دیوانه بگویید به ما هیچ مهم نیست
از عقل بریدیم و از آن غائله رستیم
@sheroghazal124
هستیم ولی دل به که بستیم،شکستیم
آن قدر شکستند دل خسته ما را
چشم از همه بستیم و به میخانه نشستیم
از کهنه شرابی که در آن بود چشیدیم
مستیم به ظاهر، همه پیمانه پرستیم
دنیا همه اش مال شما شاد بخندید
ما چشم از این عالم بی قافیه بستیم
دیوانه بگویید به ما هیچ مهم نیست
از عقل بریدیم و از آن غائله رستیم
@sheroghazal124
رسم دنیا درهمین است آنکه آمد رفتنی ست
بعدِ رفتن نام نیکت بر زبانها ماندنی ست
تا توانی خلق را ازخود مرنجان با سخن
آنکه بالاتر نشیند ، آخرش افتادنی ست
عمرو جانت گرچه عمر نوح هم باشد ولی
شیشه ی عمرگرانم عاقبت بشکستنی ست
ثروتت بند است برشب شهرتت با یک تبی
عاقبت ثروت به دست وارثان بسپردنی ست
دل مبند بر مال دنیا ، مالِ دنیا بی وفاست
خرقه ی زرهم بپوشی سیم و زرنابردنی ست
@sheroghazal124
بعدِ رفتن نام نیکت بر زبانها ماندنی ست
تا توانی خلق را ازخود مرنجان با سخن
آنکه بالاتر نشیند ، آخرش افتادنی ست
عمرو جانت گرچه عمر نوح هم باشد ولی
شیشه ی عمرگرانم عاقبت بشکستنی ست
ثروتت بند است برشب شهرتت با یک تبی
عاقبت ثروت به دست وارثان بسپردنی ست
دل مبند بر مال دنیا ، مالِ دنیا بی وفاست
خرقه ی زرهم بپوشی سیم و زرنابردنی ست
@sheroghazal124
آنچه نیکی میکنی، پیش کسی اظهارش مکن
گر خدا داند بس است، کالای بازارش مکن
سخن زیبا همیشه بوی باران می دهد
بسپار در دفتر دل، خط دیوارش مکن
وعده گر دادی، همیشه بر سر قولت بمان
چونکه نتوانی، بگو، دیگر امیدوارش مکن
ای که از روی لجاجت زود قضاوت میکنی
بیگناه را همچو منصور بر سر دارش مکن
روح پاک و جسم سالم بهر ما یک نعمتیست
پس بیا با کینه و حسرت بیمارش مکن....
@sheroghazal124
گر خدا داند بس است، کالای بازارش مکن
سخن زیبا همیشه بوی باران می دهد
بسپار در دفتر دل، خط دیوارش مکن
وعده گر دادی، همیشه بر سر قولت بمان
چونکه نتوانی، بگو، دیگر امیدوارش مکن
ای که از روی لجاجت زود قضاوت میکنی
بیگناه را همچو منصور بر سر دارش مکن
روح پاک و جسم سالم بهر ما یک نعمتیست
پس بیا با کینه و حسرت بیمارش مکن....
@sheroghazal124
فریاد مرا گرچه سرانجام شنیدی
ای دوست! به داد دل من دیر رسیدی
از یاد بِبَر قصهی ما را هم از امروز
دربارهی ما هرچه شنیدی نشنیدی
آرام بگیر ای دل و کم گریه کن ای چشم!
انگار نفهمیدی و انگار ندیدی
ای نی چه کشیدی مگر از خلق که هر دم
ما آه کشیدیم، تو فریاد کشیدی
گیرم که به دریا نرسیدی چه غم ای رود!
خوش باش که یک چند در این راه دویدی
@sheroghazal124
ای دوست! به داد دل من دیر رسیدی
از یاد بِبَر قصهی ما را هم از امروز
دربارهی ما هرچه شنیدی نشنیدی
آرام بگیر ای دل و کم گریه کن ای چشم!
انگار نفهمیدی و انگار ندیدی
ای نی چه کشیدی مگر از خلق که هر دم
ما آه کشیدیم، تو فریاد کشیدی
گیرم که به دریا نرسیدی چه غم ای رود!
خوش باش که یک چند در این راه دویدی
@sheroghazal124
زین گونه ام که در غم غربت شکیب نیست
گر سر کنم شکایت هجران غریب نیست
جانم بگیر و ، صحبت جانانه ام ببخش
کز جان شکیب هست و ز جانان شکیب نیست
گم گشته ی دیار محبت کجا رود ؟
نام حبیب هست و نشان حبیب نیست
عاشق منم که یار به حالم نظر نکرد
ای خواجه درد هست و لیکن طبیب نیست
در کار عشق او که جهانیش مدعی ست
این شکر چون کنیم که ما را رقیب نیست
جانا نصاب حسن تو حد کمال یافت
وین بخت بین که از تو هنوزم نصیب نیست
گلبانگ سایه گوش کن ای سرو خوش خرام
کاین سوز دل به ناله ی هر عندلیب نیست
@sheroghazal124
گر سر کنم شکایت هجران غریب نیست
جانم بگیر و ، صحبت جانانه ام ببخش
کز جان شکیب هست و ز جانان شکیب نیست
گم گشته ی دیار محبت کجا رود ؟
نام حبیب هست و نشان حبیب نیست
عاشق منم که یار به حالم نظر نکرد
ای خواجه درد هست و لیکن طبیب نیست
در کار عشق او که جهانیش مدعی ست
این شکر چون کنیم که ما را رقیب نیست
جانا نصاب حسن تو حد کمال یافت
وین بخت بین که از تو هنوزم نصیب نیست
گلبانگ سایه گوش کن ای سرو خوش خرام
کاین سوز دل به ناله ی هر عندلیب نیست
@sheroghazal124
رسید لب به لب و بوسه های ناب زدیم
دو جام بود که با نیت شراب زدیم
دو گل که با عطش بوسه های پی در پی
به روی پیرهن سرخشان گلاب زدیم
نه از هوس که ز جور زمانه! لب به شراب
اگر زدیم برای دل خراب زدیم...
مؤذنا به امید که می زنی فریاد؟!
تو هم بخواب که ما خویش را به خواب زدیم
مگرد بی سبب ای ناخدا که غرق شده است
جزیره ای که به سودای آن به آب زدیم!
@sheroghazal124
دو جام بود که با نیت شراب زدیم
دو گل که با عطش بوسه های پی در پی
به روی پیرهن سرخشان گلاب زدیم
نه از هوس که ز جور زمانه! لب به شراب
اگر زدیم برای دل خراب زدیم...
مؤذنا به امید که می زنی فریاد؟!
تو هم بخواب که ما خویش را به خواب زدیم
مگرد بی سبب ای ناخدا که غرق شده است
جزیره ای که به سودای آن به آب زدیم!
@sheroghazal124
.
هر که شد محرم دل در حرم یار بماند
وان که این کار ندانست در انکار بماند
اگر از پرده برون شد دل من عیب مکن
شکر ایزد که نه در پرده پندار بماند
صوفیان واستدند از گرو می همه رخت
دلق ما بود که در خانه خمار بماند
محتسب شیخ شد و فسق خود از یاد ببرد
قصه ماست که در هر سر بازار بماند
هر می لعل کز آن دست بلورین ستدیم
آب حسرت شد و در چشم گهربار بماند
جز دل من کز ازل تا به ابد عاشق رفت
جاودان کس نشنیدیم که در کار بماند
گشت بیمار که چون چشم تو گردد نرگس
شیوه تو نشدش حاصل و بیمار بماند
از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر
یادگاری که در این گنبد دوار بماند
داشتم دلقی و صد عیب مرا میپوشید
خرقه رهن می و مطرب شد و زنار بماند
بر جمال تو چنان صورت چین حیران شد
که حدیثش همه جا در در و دیوار بماند
به تماشاگه زلفش دل حافظ روزی
شد که بازآید و جاوید گرفتار بماند
@sheroghazal124
هر که شد محرم دل در حرم یار بماند
وان که این کار ندانست در انکار بماند
اگر از پرده برون شد دل من عیب مکن
شکر ایزد که نه در پرده پندار بماند
صوفیان واستدند از گرو می همه رخت
دلق ما بود که در خانه خمار بماند
محتسب شیخ شد و فسق خود از یاد ببرد
قصه ماست که در هر سر بازار بماند
هر می لعل کز آن دست بلورین ستدیم
آب حسرت شد و در چشم گهربار بماند
جز دل من کز ازل تا به ابد عاشق رفت
جاودان کس نشنیدیم که در کار بماند
گشت بیمار که چون چشم تو گردد نرگس
شیوه تو نشدش حاصل و بیمار بماند
از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر
یادگاری که در این گنبد دوار بماند
داشتم دلقی و صد عیب مرا میپوشید
خرقه رهن می و مطرب شد و زنار بماند
بر جمال تو چنان صورت چین حیران شد
که حدیثش همه جا در در و دیوار بماند
به تماشاگه زلفش دل حافظ روزی
شد که بازآید و جاوید گرفتار بماند
@sheroghazal124
من ترک عشق شاهد و ساغر نمیکنم
صد بار توبه کردم و دیگر نمیکنم
باغ بهشت و سایه طوبی و قصر و حور
با خاک کوی دوست برابر نمیکنم
شیخم به طنز گفت حرام است می، مخور
گفتم به چشم، گوش به هر خر نمی کنم
@sheroghazal124
صد بار توبه کردم و دیگر نمیکنم
باغ بهشت و سایه طوبی و قصر و حور
با خاک کوی دوست برابر نمیکنم
شیخم به طنز گفت حرام است می، مخور
گفتم به چشم، گوش به هر خر نمی کنم
@sheroghazal124
همیشه به گرگها علاقه خاصی داشتم
از میان تمام حیوانات شاید از دور...!!!
ولی این حیوان را بخاطر وفاداری بی اندازه اش بسیار دوست دارم
وقتی گرگی جفتش را از دست میدهد
تا آخر عمر تنها زندگی میکند
خوبه ما آدمهای متمدن که گاهی انسانی را
بخاطر بدیهایش گرگ صفت میخوانیم
اندکی تامل میکردیم
وایکاش تمام انسانها در وفاداری
صفت گرگ را داشتند
ای کاش...!!
@sheroghazal124
از میان تمام حیوانات شاید از دور...!!!
ولی این حیوان را بخاطر وفاداری بی اندازه اش بسیار دوست دارم
وقتی گرگی جفتش را از دست میدهد
تا آخر عمر تنها زندگی میکند
خوبه ما آدمهای متمدن که گاهی انسانی را
بخاطر بدیهایش گرگ صفت میخوانیم
اندکی تامل میکردیم
وایکاش تمام انسانها در وفاداری
صفت گرگ را داشتند
ای کاش...!!
@sheroghazal124
.
هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود
هرگز از یاد من آن سرو خرامان نرود
آن چنان مهر توام در دل و جان جای گرفت
که اگر سر برود از دل و از جان نرود
گر رود از پی خوبان دل من معذور است
درد دارد چه کند کز پی درمان نرود
هر که خواهد که چو حافظ نشود سرگردان
دل به خوبان ندهد وز پی ایشان نرود
@sheroghazal124
هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود
هرگز از یاد من آن سرو خرامان نرود
آن چنان مهر توام در دل و جان جای گرفت
که اگر سر برود از دل و از جان نرود
گر رود از پی خوبان دل من معذور است
درد دارد چه کند کز پی درمان نرود
هر که خواهد که چو حافظ نشود سرگردان
دل به خوبان ندهد وز پی ایشان نرود
@sheroghazal124
هر زمان می بینمت قلبم پریشان می شود
چشم هایم در هوایت باز گریان می شود
حس عشقم ناگهان گل می کند اما چه حیف
مثل داغی در میان سینه پنهان می شود
گفته بودم دوستت دارم نکردی اعتنا
فکر می کردی که احساسم گریزان می شود
عشق تو تنها نماد دلخوشی هایم شده
دلخوشی هایی که رویاروی ِ پایان می شود
فکر می کردم که آسان است دل کندن ز تو
دل گناهش چیست چون اینگونه تاوان می شود؟
مطمئن هستم گلم من دوستت دارم هنوز
دوستت دارم که قلبم بی تو ویران می شود
قول دل کندن گرفتی، باشد، اما حس تو
تا ابد در گوشه ای از قلب کتمان می شود
@sheroghazal124
چشم هایم در هوایت باز گریان می شود
حس عشقم ناگهان گل می کند اما چه حیف
مثل داغی در میان سینه پنهان می شود
گفته بودم دوستت دارم نکردی اعتنا
فکر می کردی که احساسم گریزان می شود
عشق تو تنها نماد دلخوشی هایم شده
دلخوشی هایی که رویاروی ِ پایان می شود
فکر می کردم که آسان است دل کندن ز تو
دل گناهش چیست چون اینگونه تاوان می شود؟
مطمئن هستم گلم من دوستت دارم هنوز
دوستت دارم که قلبم بی تو ویران می شود
قول دل کندن گرفتی، باشد، اما حس تو
تا ابد در گوشه ای از قلب کتمان می شود
@sheroghazal124
آن شب که مرا سرزده مهمان شده بودی
آمیزه ای از شبنم و طوفان شده بودی
چون جلوه جادویی مهتاب پس از ابر
در هاله ای از نور نمایان شده بودی
چشمم زتماشای تو سیراب نمی شد
صدمرتبه زیبا تراز انسان شده بودی
درفصل عطشکامی محضی که مرا بود
مصداق صمیمانه ی باران شده بودی
من مثل شب زلزله ویران شده بودم
تو مثل دل آینه حیران شده بودی
ای جدول مجهول معمایی مشکل
کز معجز عشق آن همه آسان شده بودی
افسانه ترین خاطره ی زندگیم بود
آن شب که مرا سر زده مهمان شده بودی
@sheroghazal124
آمیزه ای از شبنم و طوفان شده بودی
چون جلوه جادویی مهتاب پس از ابر
در هاله ای از نور نمایان شده بودی
چشمم زتماشای تو سیراب نمی شد
صدمرتبه زیبا تراز انسان شده بودی
درفصل عطشکامی محضی که مرا بود
مصداق صمیمانه ی باران شده بودی
من مثل شب زلزله ویران شده بودم
تو مثل دل آینه حیران شده بودی
ای جدول مجهول معمایی مشکل
کز معجز عشق آن همه آسان شده بودی
افسانه ترین خاطره ی زندگیم بود
آن شب که مرا سر زده مهمان شده بودی
@sheroghazal124
مال من بودی اگر وای چه ها میکردم
در دلم عشق تو را قد خدا میکردم
نور و آیینه و گل, شمع و گلاب و عنبر
اندر این سینه, شب شعر بپا میکردم
واژه میچیدم از آن خنده شیرین شکرت
بوسه ها در دل هر بیت تو جا میکردم
بعدعمری که از این عمر به یغما شده است
این دل بستری ام را سرپا میکردم
مال من بودی اگر کفر نباشد گاهی
چشم زیبای تو را کعبه صدا میکردم
مال من بودی و گیسوی بلندت دارم
سر فدای تو اگر چون و چرا میکردم
بداهه
@sheroghazal124
در دلم عشق تو را قد خدا میکردم
نور و آیینه و گل, شمع و گلاب و عنبر
اندر این سینه, شب شعر بپا میکردم
واژه میچیدم از آن خنده شیرین شکرت
بوسه ها در دل هر بیت تو جا میکردم
بعدعمری که از این عمر به یغما شده است
این دل بستری ام را سرپا میکردم
مال من بودی اگر کفر نباشد گاهی
چشم زیبای تو را کعبه صدا میکردم
مال من بودی و گیسوی بلندت دارم
سر فدای تو اگر چون و چرا میکردم
بداهه
@sheroghazal124
🌿🌹🌷
وقت طرب خوش یافتم آن دلبر طناز را
ساقی بیار آن جام می مطرب بزن آن ساز را
امشب که بزم عارفان از شمع رویت روشنست
آهسته تا نبود خبر رندان شاهدباز را
دوش ای پسر می خوردهای چشمت گواهی میدهد
باری حریفی جو که او مستور دارد راز را
روی خوش و آواز خوش دارند هر یک لذتی
بنگر که لذت چون بود محبوب خوش آواز را
چشمان ترک و ابروان جان را به ناوک میزنند
یا رب که دادست این کمان آن ترک تیرانداز را
شور غم عشقش چنین حیفست پنهان داشتن
در گوش نی رمزی بگو تا برکشد آواز را
شیراز پرغوغا شدست از فتنه چشم خوشت
ترسم که آشوب خوشت برهم زند شیراز را
من مرغکی پربستهام زان در قفس بنشستهام
گر زان که بشکستی قفس بنمودمی پرواز را
سعدی تو مرغ زیرکی خوبت به دام آوردهام
مشکل به دست آرد کسی مانند تو شهباز را
@sheroghazal124
وقت طرب خوش یافتم آن دلبر طناز را
ساقی بیار آن جام می مطرب بزن آن ساز را
امشب که بزم عارفان از شمع رویت روشنست
آهسته تا نبود خبر رندان شاهدباز را
دوش ای پسر می خوردهای چشمت گواهی میدهد
باری حریفی جو که او مستور دارد راز را
روی خوش و آواز خوش دارند هر یک لذتی
بنگر که لذت چون بود محبوب خوش آواز را
چشمان ترک و ابروان جان را به ناوک میزنند
یا رب که دادست این کمان آن ترک تیرانداز را
شور غم عشقش چنین حیفست پنهان داشتن
در گوش نی رمزی بگو تا برکشد آواز را
شیراز پرغوغا شدست از فتنه چشم خوشت
ترسم که آشوب خوشت برهم زند شیراز را
من مرغکی پربستهام زان در قفس بنشستهام
گر زان که بشکستی قفس بنمودمی پرواز را
سعدی تو مرغ زیرکی خوبت به دام آوردهام
مشکل به دست آرد کسی مانند تو شهباز را
@sheroghazal124
شب چو در بستم و مست از مینابش کردم
ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم
دیدی آن ترک ختا دشمن جان بود مرا
گرچه عمری به خطا دوست خطابش کردم
منزل مردم بیگانه چو شد خانه چشم
آنقدر گریه نمودم که خرابش کردم
شرح داغ دل پروانه چو گفتم با شمع
آتشی در دلش افکندم و آبش کردم
غرق خون بود و نمیمرد ز حسرت فرهاد
خواندم افسانه شیرین و به خوابش کردم
دل که خونابهی غم بود و جگرگوشه دهر
بر سر آتش جور تو کبابش کردم
زندگی کردن من مردن تدریجی بود
آنچه جان کند تنم، عمر حسابش کردم.
@sheroghazal124
ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم
دیدی آن ترک ختا دشمن جان بود مرا
گرچه عمری به خطا دوست خطابش کردم
منزل مردم بیگانه چو شد خانه چشم
آنقدر گریه نمودم که خرابش کردم
شرح داغ دل پروانه چو گفتم با شمع
آتشی در دلش افکندم و آبش کردم
غرق خون بود و نمیمرد ز حسرت فرهاد
خواندم افسانه شیرین و به خوابش کردم
دل که خونابهی غم بود و جگرگوشه دهر
بر سر آتش جور تو کبابش کردم
زندگی کردن من مردن تدریجی بود
آنچه جان کند تنم، عمر حسابش کردم.
@sheroghazal124
نشود دیدن هر باره ی تو تکراری
تو که زیباتر و جذاب تر از هر یاری
من به دیدار تو از دور قناعت کردم
نکند باز قدم از قدمت برداری
درد من دوری و دلتنگی و دلشوره ی توست
چاره ای کن که برای تو ندارد کاری
با تو عاشق شدم و یاد خدا افتادم
وای از ان روز که من را به خدا بسپاری
هر کسی جای خودش را به دلم دارد و تو
چون خداوند درون دل من جا داری
عاشقم بر تو و از عشق تو دیوانه ترین
ان چنانم که تو در خواب نبینی ،آری
@sheroghazal124
تو که زیباتر و جذاب تر از هر یاری
من به دیدار تو از دور قناعت کردم
نکند باز قدم از قدمت برداری
درد من دوری و دلتنگی و دلشوره ی توست
چاره ای کن که برای تو ندارد کاری
با تو عاشق شدم و یاد خدا افتادم
وای از ان روز که من را به خدا بسپاری
هر کسی جای خودش را به دلم دارد و تو
چون خداوند درون دل من جا داری
عاشقم بر تو و از عشق تو دیوانه ترین
ان چنانم که تو در خواب نبینی ،آری
@sheroghazal124
کاش هنگام تماشای تو باران باشد
گریه ی حسرتم از چشم تو پنهان باشد
قسمتم بوسه به دست تو نباشد ای کاش
آنچه باید به لب من برسد جان باشد
هر سری حس نکند شانه ی معشوقش را
بهتر این است مسیرش به بیابان باشد
با نگاهت دلم آوار شد و فهمیدم
عشق مهمان دلی است که ویران باشد
عشق یعنی که کبوتر قفسش باز شود
رفتنش مشکل و جان کندنش آسان باشد
کاش وقتی چمدان دست گرفتی بروی
آخرین خواسته ات قبل سفر جان باشد..
@sheroghazal124
گریه ی حسرتم از چشم تو پنهان باشد
قسمتم بوسه به دست تو نباشد ای کاش
آنچه باید به لب من برسد جان باشد
هر سری حس نکند شانه ی معشوقش را
بهتر این است مسیرش به بیابان باشد
با نگاهت دلم آوار شد و فهمیدم
عشق مهمان دلی است که ویران باشد
عشق یعنی که کبوتر قفسش باز شود
رفتنش مشکل و جان کندنش آسان باشد
کاش وقتی چمدان دست گرفتی بروی
آخرین خواسته ات قبل سفر جان باشد..
@sheroghazal124