ناگهان آیینه حیران شد، گمان کردم تویی
ماه پشت ابر پنهان شد، گمان کردم تویی
ردّ پایی تازه از پشت صنوبرها گذشت
چشم آهوها هراسان شد، گمان کردم تویی
ای نسیم ِ بی قرار روزهای عاشقی
هر کجا زلفی پریشان شد، گمان کردم تویی
سایه ی زلف کسی چون ابر بر دوزخ گذشت
آتشی دیگر گلستان شد، گمان کردم تویی
باد، پیراهن کشید از دست گل ها ناگهان
عطر نیلوفر فراوان شد، گمان کردم تویی
چون گلی در باغ، پیراهن دریدم در غمت
غنچه ای سر در گریبان شد، گمان کردم تویی
کشته ای در پای خود دیدی یقین کردی منم
سایه ای بر خاک مهمان شد، گمان کردم تویی.
@sheroghazal124
ماه پشت ابر پنهان شد، گمان کردم تویی
ردّ پایی تازه از پشت صنوبرها گذشت
چشم آهوها هراسان شد، گمان کردم تویی
ای نسیم ِ بی قرار روزهای عاشقی
هر کجا زلفی پریشان شد، گمان کردم تویی
سایه ی زلف کسی چون ابر بر دوزخ گذشت
آتشی دیگر گلستان شد، گمان کردم تویی
باد، پیراهن کشید از دست گل ها ناگهان
عطر نیلوفر فراوان شد، گمان کردم تویی
چون گلی در باغ، پیراهن دریدم در غمت
غنچه ای سر در گریبان شد، گمان کردم تویی
کشته ای در پای خود دیدی یقین کردی منم
سایه ای بر خاک مهمان شد، گمان کردم تویی.
@sheroghazal124
ای آنکه عرض حال من زار کردهای
با او کدام درد من اظهار کرده ای
آزاد کن ز راه کرم گر نمیکشی
ما را چه بیگناه گرفتار کردهای
تا من خجل شوم که بد غیر گفتهام
دایم سخن ز نیکی اغیار کردهای
تا جان دهم ز شوق چو این مژده بشنوم
آهنگ پرسش من بیمار کردهای
وحشی به کار غیر اگر شهرهای چه شد
نقد حیات صرف در این کار کرده ای
@sheroghazal124
با او کدام درد من اظهار کرده ای
آزاد کن ز راه کرم گر نمیکشی
ما را چه بیگناه گرفتار کردهای
تا من خجل شوم که بد غیر گفتهام
دایم سخن ز نیکی اغیار کردهای
تا جان دهم ز شوق چو این مژده بشنوم
آهنگ پرسش من بیمار کردهای
وحشی به کار غیر اگر شهرهای چه شد
نقد حیات صرف در این کار کرده ای
@sheroghazal124
میشود روزی عزیزت من شوم؟
قاب عکس روی میزت من شوم؟
با نگاهی من به آغوشت کنم؟
دستهایم حلقه بر دوشت کنم؟
وقت غم با خنده آرامت کنم؟
روی قلب عاشقم خامت کنم؟
مست احساس لطیفت من شوم؟
محو چشمان عفیفت من شوم؟
یاس خوشرنگ لبت بوسیدنی
تا سحر خوانم ز شوقت مثنوی
یار خوبم ، آسمان تقدیم تو
قلب پاک عاشقان، تقدیم تو
بی من از فردا تو رویایی نخواه
عشق را در عمق قلبم کن نگاه
دفتر شعرم دگر تقویم نیست
برگ آن بر بارشی تسلیم نیست
تا تو را دارم به سر فصل دلم
قهرمان قصه هاتم گلم
@sheroghazal124
قاب عکس روی میزت من شوم؟
با نگاهی من به آغوشت کنم؟
دستهایم حلقه بر دوشت کنم؟
وقت غم با خنده آرامت کنم؟
روی قلب عاشقم خامت کنم؟
مست احساس لطیفت من شوم؟
محو چشمان عفیفت من شوم؟
یاس خوشرنگ لبت بوسیدنی
تا سحر خوانم ز شوقت مثنوی
یار خوبم ، آسمان تقدیم تو
قلب پاک عاشقان، تقدیم تو
بی من از فردا تو رویایی نخواه
عشق را در عمق قلبم کن نگاه
دفتر شعرم دگر تقویم نیست
برگ آن بر بارشی تسلیم نیست
تا تو را دارم به سر فصل دلم
قهرمان قصه هاتم گلم
@sheroghazal124
رفتنت رفتن جانست؛ کمی حوصله کن
آتشی بر دو جهانست؛ کمی حوصله کن
ماه بیرون زده؛ گاهی به تماشا بنشین
عشق بی پرده عیانست؛ کمی حوصله کن
چشم تو چشمهی عشقست و نگاهت چون رود
رودِ عشق تو روانست؛ کمی حوصله کن
خنده بر روی لبت باز قیامت کرده
دلم از عشق نشانست؛ کمی حوصله کن
باورم نیست که من عاشق چشمت شدهام
عشق هم سرّ نهانست؛ کمی حوصله کن
هر کجا پا بنهی دلبری آغاز شود
مهر تو در دل و جانست؛ کمی حوصله کن
@sheroghazal124
آتشی بر دو جهانست؛ کمی حوصله کن
ماه بیرون زده؛ گاهی به تماشا بنشین
عشق بی پرده عیانست؛ کمی حوصله کن
چشم تو چشمهی عشقست و نگاهت چون رود
رودِ عشق تو روانست؛ کمی حوصله کن
خنده بر روی لبت باز قیامت کرده
دلم از عشق نشانست؛ کمی حوصله کن
باورم نیست که من عاشق چشمت شدهام
عشق هم سرّ نهانست؛ کمی حوصله کن
هر کجا پا بنهی دلبری آغاز شود
مهر تو در دل و جانست؛ کمی حوصله کن
@sheroghazal124
اي چراغ دل تاريكم ازين خانه مرو !
آشناي تو منم ، بر در بيگانه مرو !
شمع من باش و بمان ، نور ز تو اشك ز من
جان فشان تو منم ، بر در پروانه مرو !
سوختي جان مرا ، آه مكن ، اشك مريز
از بر عشق دلداده ، غريبانه مرو !
لاله رويا ! به گل چهره ي خود چنگ مزن
سركشي بس كن و عاقل شو و ديوانه مرو !
قصه خواهي شد و از ياد جهان خواهي رفت
قهر بيهوده مكن ، در دل افسانه مرو !
كلبه تنگ مرا مهر تويي ، ماه تويي
اي چراغ شب تاريكم ازين خانه مرو !
@sheroghazal124
آشناي تو منم ، بر در بيگانه مرو !
شمع من باش و بمان ، نور ز تو اشك ز من
جان فشان تو منم ، بر در پروانه مرو !
سوختي جان مرا ، آه مكن ، اشك مريز
از بر عشق دلداده ، غريبانه مرو !
لاله رويا ! به گل چهره ي خود چنگ مزن
سركشي بس كن و عاقل شو و ديوانه مرو !
قصه خواهي شد و از ياد جهان خواهي رفت
قهر بيهوده مكن ، در دل افسانه مرو !
كلبه تنگ مرا مهر تويي ، ماه تويي
اي چراغ شب تاريكم ازين خانه مرو !
@sheroghazal124
روزگـاری عشقِ مـن بـودی محبت داشتی
عاشقم بودی و با من میلِ صحبت داشتی
لحظه اۍاز یادِمن غافل نبودی یادت هست
تا که بۍمن میشدی احساسِ غربت داشتی
شاعـرِ چشمـانِ تـو بـودم میـانِ هر غـزل
پادشاه ِقلـبِ مـن بـودی و شوکت داشتی
من هنـوزم عـاشقم ایـکاش تـو مانندِ من
پـای عهـدِ بسته میماندی و غیـرت داشتی
بـوده ام سنـگِ صبـورِ دردهـایت ای دریغ
غیر من سنگِ صبوری را بـه خلوت داشتی
@sheroghazal124
عاشقم بودی و با من میلِ صحبت داشتی
لحظه اۍاز یادِمن غافل نبودی یادت هست
تا که بۍمن میشدی احساسِ غربت داشتی
شاعـرِ چشمـانِ تـو بـودم میـانِ هر غـزل
پادشاه ِقلـبِ مـن بـودی و شوکت داشتی
من هنـوزم عـاشقم ایـکاش تـو مانندِ من
پـای عهـدِ بسته میماندی و غیـرت داشتی
بـوده ام سنـگِ صبـورِ دردهـایت ای دریغ
غیر من سنگِ صبوری را بـه خلوت داشتی
@sheroghazal124
ڪاش معشوقه ے خوش نام و نشانم باشے
عشق دردانه و زیباے جهانم باشے
دست پرمهر تو باشد همه جا در دستم
جان جانان من و روح و روانم باشے
با تو رسواے جهان گشته ام و میخواهم
تو همان دلبر پیدا و نهانم باشے
عاشقے از تو غزل گفتن و شیدا شدن ست
تا به هر جا بروم ورد زبانم باشے
زندگے خوب و قشنگ است چو عاشق باشے
عشق یعنے ڪه تو ارامش جانم باشی
@sheroghazal124
عشق دردانه و زیباے جهانم باشے
دست پرمهر تو باشد همه جا در دستم
جان جانان من و روح و روانم باشے
با تو رسواے جهان گشته ام و میخواهم
تو همان دلبر پیدا و نهانم باشے
عاشقے از تو غزل گفتن و شیدا شدن ست
تا به هر جا بروم ورد زبانم باشے
زندگے خوب و قشنگ است چو عاشق باشے
عشق یعنے ڪه تو ارامش جانم باشی
@sheroghazal124
عاشقی یعنی گمان داری که در لذت شدی
چشم،بگشایی، ببینی جای ان غارت شدی
مثل شیر آیی ولی با چشم خود بینی که تو
مثل بره پیش گرگ چشم او قسمت شدی
میشوی غمگین بفهمی مثل کشورهای زور
زیرِ دستِ دولتِ چشمان او ملت شدی
هر که نفرینت کند سختست اما سخت تر
اینکه بینی از زبان و قلب خود لعنت شدی
عاشقی یعنی ببینی گوشه باغ دلش
ابتدا گل بودیَ اکنون بوته حسرت شدی
عاشقی یعنی شوی تقدیر دائم چونکه تو
قبلَ از آن شر بودیَ اما بچه مثبت شدی
عاشقی یعنی پس از او دائمن گویی دروغ
بیخودی گویی به قلبت مرحبا راحت شدی
@sheroghazal124
چشم،بگشایی، ببینی جای ان غارت شدی
مثل شیر آیی ولی با چشم خود بینی که تو
مثل بره پیش گرگ چشم او قسمت شدی
میشوی غمگین بفهمی مثل کشورهای زور
زیرِ دستِ دولتِ چشمان او ملت شدی
هر که نفرینت کند سختست اما سخت تر
اینکه بینی از زبان و قلب خود لعنت شدی
عاشقی یعنی ببینی گوشه باغ دلش
ابتدا گل بودیَ اکنون بوته حسرت شدی
عاشقی یعنی شوی تقدیر دائم چونکه تو
قبلَ از آن شر بودیَ اما بچه مثبت شدی
عاشقی یعنی پس از او دائمن گویی دروغ
بیخودی گویی به قلبت مرحبا راحت شدی
@sheroghazal124
نرگس مست تو را باز خماری دگر است
مینماید که در اندیشة کاری دگر است
گه شود زرد ز اندیشه گهی سرخ ز شرم
باغ دلجوی تو را سیب و اناری دگر است
در گلستان تو نارنج و ترنج آمده بار
در بهشت رخت امروز بهاری دگر است...
شانه دندان به جگر داشت که جز باد صبا
حلقة زلف تو را حلقه شماری دگر است
جام می نیز از این غصه دلش خون شده بود
که لبت جز لب او بر لب یاری دگر است..
@sheroghazal124
مینماید که در اندیشة کاری دگر است
گه شود زرد ز اندیشه گهی سرخ ز شرم
باغ دلجوی تو را سیب و اناری دگر است
در گلستان تو نارنج و ترنج آمده بار
در بهشت رخت امروز بهاری دگر است...
شانه دندان به جگر داشت که جز باد صبا
حلقة زلف تو را حلقه شماری دگر است
جام می نیز از این غصه دلش خون شده بود
که لبت جز لب او بر لب یاری دگر است..
@sheroghazal124
بگذار که من با نفسَت شعر بسازم
دل را پس این پرده به یک عشوه ببازم
در موسم پاییزی معشوق مجازی
بر عشق حقیقیِ تو صد بار بنازم
در شام نگاهت بشوم شمع نهانسوز
تا صبح فرو ریزم و در دل بگدازم
گنجشک غزل را به کمک گیرم و یک روز
در گوشهء ایوان دلت خانه بسازم
حالا تو ردیفم شده من قافیه باشم
دنبال تو تا آخر دفتر بنوازم
@sheroghazal124
دل را پس این پرده به یک عشوه ببازم
در موسم پاییزی معشوق مجازی
بر عشق حقیقیِ تو صد بار بنازم
در شام نگاهت بشوم شمع نهانسوز
تا صبح فرو ریزم و در دل بگدازم
گنجشک غزل را به کمک گیرم و یک روز
در گوشهء ایوان دلت خانه بسازم
حالا تو ردیفم شده من قافیه باشم
دنبال تو تا آخر دفتر بنوازم
@sheroghazal124
بگذار دلتنگت شوم گاه به گاهی
بگذار از یادت بسازم تکیه گاهی
بگذار خوابت را ببینم گه گداری
یا لااقل عکست بماند یادگاری
بگذار با رویای تو بیدار باشم
بگذار از احساس تو سرشار باشم
بگذار هر جا عطر یادت هست باشم
بگذار از عطر خیالت مست باشم
بگذار در راه عبورت خاک باشم
بگذار از عشق تو، سینه چاک باشم
بگذار باشم تا ابد چشم انتظارت
تا می تپد قلبم ، بمانم بی قرارت
@sheroghazal124
بگذار از یادت بسازم تکیه گاهی
بگذار خوابت را ببینم گه گداری
یا لااقل عکست بماند یادگاری
بگذار با رویای تو بیدار باشم
بگذار از احساس تو سرشار باشم
بگذار هر جا عطر یادت هست باشم
بگذار از عطر خیالت مست باشم
بگذار در راه عبورت خاک باشم
بگذار از عشق تو، سینه چاک باشم
بگذار باشم تا ابد چشم انتظارت
تا می تپد قلبم ، بمانم بی قرارت
@sheroghazal124
آمدی ،دیرآمدی من کوله ام رابسته ام
عزم رفتن دارم و از عاشقی بگسسته ام
میروم تنهابمانم باهمه درددلم
نیست دیگرجای ماندن ،عاشقی دلخسته ام
بعدازاین کارمن ودل باجنون سرمیشود
خستگیهایم فقط بارفتنم در میشود
نیست کارکس بگیرد غصه هارا ازدلم
میروم شایدنباشم چاره گردد مشکلم
میروم تنهای تنها بی تو و بی عشق تو
بعدتو درهای قلب عاشقم رابسته ام
@sheroghazal124
عزم رفتن دارم و از عاشقی بگسسته ام
میروم تنهابمانم باهمه درددلم
نیست دیگرجای ماندن ،عاشقی دلخسته ام
بعدازاین کارمن ودل باجنون سرمیشود
خستگیهایم فقط بارفتنم در میشود
نیست کارکس بگیرد غصه هارا ازدلم
میروم شایدنباشم چاره گردد مشکلم
میروم تنهای تنها بی تو و بی عشق تو
بعدتو درهای قلب عاشقم رابسته ام
@sheroghazal124
آرام باش ماهِ من ! درست می شود ...
نه هیچ شبی ، و نه هیچ زمستانی دائمی نیست!
آفتاب دوباره می تابد ،
شاخه ها جوانه می زنند و تمامِ شکوفه های در انتظار ، متولد خواهند شد ...
هیچ ابری تا همیشه در مقابلِ مهتاب ، نمی ایستد و هیچ ماهی تا همیشه در حصار ابر ، نمی مانَد ،
که حصار ، جای ماه ، آسمان ، جای سیاهی و باغ و بسترِ شاخه های خشک و سرمازده نیست!
نور ، سپاه سیاهی را می درد ،حتی اگر به قدرِ روزنه ای باشد ،
و بهار ، هزار هزار زمستان را سبز می کند ،
روزهای سخت ، رو به پایان است ماهِ من ،
آرام باش ...
☘
نه هیچ شبی ، و نه هیچ زمستانی دائمی نیست!
آفتاب دوباره می تابد ،
شاخه ها جوانه می زنند و تمامِ شکوفه های در انتظار ، متولد خواهند شد ...
هیچ ابری تا همیشه در مقابلِ مهتاب ، نمی ایستد و هیچ ماهی تا همیشه در حصار ابر ، نمی مانَد ،
که حصار ، جای ماه ، آسمان ، جای سیاهی و باغ و بسترِ شاخه های خشک و سرمازده نیست!
نور ، سپاه سیاهی را می درد ،حتی اگر به قدرِ روزنه ای باشد ،
و بهار ، هزار هزار زمستان را سبز می کند ،
روزهای سخت ، رو به پایان است ماهِ من ،
آرام باش ...
☘
رفتنى ها...
از اول همـ نيامده اند
آنها فقط
گذرشان به تنهايى ما ميافتد
و ما خيال ميڪنيمـ ڪه آمده اند
تا بمانند!
ما تاوان اين خيالپردازى را
وقتى ميپردازيمـ ڪه
ردِپا و جاى خاليشان در زندگيمان
حفره اى ميشود،
به بزرگىِ همه ى دنيا...❈
✦❃✦❃✦❃✦
از اول همـ نيامده اند
آنها فقط
گذرشان به تنهايى ما ميافتد
و ما خيال ميڪنيمـ ڪه آمده اند
تا بمانند!
ما تاوان اين خيالپردازى را
وقتى ميپردازيمـ ڪه
ردِپا و جاى خاليشان در زندگيمان
حفره اى ميشود،
به بزرگىِ همه ى دنيا...❈
✦❃✦❃✦❃✦
🌸🍃
وقتی غمگین هستید
دنیا شما را به مسخره میگیرد
وقتی خوشحالید
دنیا به شما لبخند میزند
اما وقتی دیگران را خوشحال میکنید
دنیا به شما تعظیم میکند
#چارلی_چاپلین
🌸🍃
وقتی غمگین هستید
دنیا شما را به مسخره میگیرد
وقتی خوشحالید
دنیا به شما لبخند میزند
اما وقتی دیگران را خوشحال میکنید
دنیا به شما تعظیم میکند
#چارلی_چاپلین
🌸🍃
از من رمیدهای و من سادهدل هنوز
بیمهری و جفای تو باور نمی کنم
دل را چنان به مهر تو بستم که بعد از این
دیگر هوای دلبر دیگر نمی کنم
رفتی و با تو رفت مرا شادی و امید
دیگر چگونه عشق تورا آرزو کنم
با آنکه رفتهای و مرا بردهای ز یاد
میخواهمت هنوز و به جان دوست دارمت
بیمهری و جفای تو باور نمی کنم
دل را چنان به مهر تو بستم که بعد از این
دیگر هوای دلبر دیگر نمی کنم
رفتی و با تو رفت مرا شادی و امید
دیگر چگونه عشق تورا آرزو کنم
با آنکه رفتهای و مرا بردهای ز یاد
میخواهمت هنوز و به جان دوست دارمت
بیا ای نازنین در خواب من گاهی نگاهم کن
و با لبخند های مهربانت رو به راهم کن
خیالم را فرستادم برای دیدن رویت
بده بوسه به من یارا مرا غرق گناهم کن
گدایی بی کسم اما تورا من دوستت دارم
تو ای شهزاده ی رویا بده دستی و شاهم کن
تمام روز و شب والله خیال تو به سر دارم
تو فکری بر دل زار و به قلب بی پناهم کن
خدایا حکمتت را شکر بر حال دلم بنگر
تو چاره بر دل زار و به این سرمای آهم کن
@sheroghazal124
و با لبخند های مهربانت رو به راهم کن
خیالم را فرستادم برای دیدن رویت
بده بوسه به من یارا مرا غرق گناهم کن
گدایی بی کسم اما تورا من دوستت دارم
تو ای شهزاده ی رویا بده دستی و شاهم کن
تمام روز و شب والله خیال تو به سر دارم
تو فکری بر دل زار و به قلب بی پناهم کن
خدایا حکمتت را شکر بر حال دلم بنگر
تو چاره بر دل زار و به این سرمای آهم کن
@sheroghazal124
چک چک خون را به دلم ریختم
شعر چه کردی که به هم ریختم ؟
گاه شقایق تر از انسان شدی
روح ترک خورده ی کاشان شدی
شعر تو بودی که پس از فصل سرد
هیچ کسی شک به زمستان نکرد
زلزله ها کار فروغ است و بس ؟
هرچه که بستند ،دروغ است و بس
تیغه زنجان بخزد بر تنت
خون دل منزویان گردنت
شاعر اگر رب غزلخوانی است
عاقبتش نصرت رحمانی است
@sheroghazal124
شعر چه کردی که به هم ریختم ؟
گاه شقایق تر از انسان شدی
روح ترک خورده ی کاشان شدی
شعر تو بودی که پس از فصل سرد
هیچ کسی شک به زمستان نکرد
زلزله ها کار فروغ است و بس ؟
هرچه که بستند ،دروغ است و بس
تیغه زنجان بخزد بر تنت
خون دل منزویان گردنت
شاعر اگر رب غزلخوانی است
عاقبتش نصرت رحمانی است
@sheroghazal124
فریاد مرا گرچه سرانجام شنیدی
ای دوست! به داد دل من دیر رسیدی
از یاد بِبَر قصهی ما را هم از امروز
دربارهی ما هرچه شنیدی نشنیدی
آرام بگیر ای دل و کم گریه کن ای چشم!
انگار نفهمیدی و انگار ندیدی
ای نی چه کشیدی مگر از خلق که هر دم
ما آه کشیدیم، تو فریاد کشیدی
گیرم که به دریا نرسیدی چه غم ای رود!
خوش باش که یک چند در این راه دویدی
@sheroghazal124
ای دوست! به داد دل من دیر رسیدی
از یاد بِبَر قصهی ما را هم از امروز
دربارهی ما هرچه شنیدی نشنیدی
آرام بگیر ای دل و کم گریه کن ای چشم!
انگار نفهمیدی و انگار ندیدی
ای نی چه کشیدی مگر از خلق که هر دم
ما آه کشیدیم، تو فریاد کشیدی
گیرم که به دریا نرسیدی چه غم ای رود!
خوش باش که یک چند در این راه دویدی
@sheroghazal124
ناز چشمان تو وامروز و فردا کردنت
میکشد آخر مرا این پا وآن پا کردنت
میپسندی بی تو بنشینم در آتش روز وشب
یا که یادت رفته با عاشق مدارا کردنت
میدهی دلتنگی ام را در شب مستی به باد
غنچههای باغ لبها را شکوفا کردنت
هر کجا باشد دلم را با تو تقسیم میکنم
خوش ندارم بیش از این اینجا و آنجا کردنت
گرچه رسوای توام ناچار بنشین با دلم
تا ببینی نیستم در بند رسواکردنت
چشمهایم را بدست آور نگاهم را ببین
سرد مهریهاست حتی در تماشا کردنت
@sheroghazal124
میکشد آخر مرا این پا وآن پا کردنت
میپسندی بی تو بنشینم در آتش روز وشب
یا که یادت رفته با عاشق مدارا کردنت
میدهی دلتنگی ام را در شب مستی به باد
غنچههای باغ لبها را شکوفا کردنت
هر کجا باشد دلم را با تو تقسیم میکنم
خوش ندارم بیش از این اینجا و آنجا کردنت
گرچه رسوای توام ناچار بنشین با دلم
تا ببینی نیستم در بند رسواکردنت
چشمهایم را بدست آور نگاهم را ببین
سرد مهریهاست حتی در تماشا کردنت
@sheroghazal124