تو را غریب و مرا از تو دور می خواهد
زمانه خاطر ما را صبور می خواهد
مرا به جان تو انداخت، خوب می دانست
که عشق، بی سر و پایی جسور می خواهد
نپرس از اینکه کنارت همیشه خواهم ماند
بریدن از تو فقط خاک گور می خواهد
تو حرف می زنی و در سماع می آیم
طریقت دل شوریده، شور می خواهد
برای ماهی قرمز دو دست تو کافی ست
نهنگ ، کشتی و صیاد و تور می خواهد
نرنج از اینکه نفهمم چقدر عاشقمی
که درک عشقِ بزرگت شعور می خواهد
@sheroghazal124
زمانه خاطر ما را صبور می خواهد
مرا به جان تو انداخت، خوب می دانست
که عشق، بی سر و پایی جسور می خواهد
نپرس از اینکه کنارت همیشه خواهم ماند
بریدن از تو فقط خاک گور می خواهد
تو حرف می زنی و در سماع می آیم
طریقت دل شوریده، شور می خواهد
برای ماهی قرمز دو دست تو کافی ست
نهنگ ، کشتی و صیاد و تور می خواهد
نرنج از اینکه نفهمم چقدر عاشقمی
که درک عشقِ بزرگت شعور می خواهد
@sheroghazal124
پیچڪی در خانه دارم با صدایم آشناست
با غزلهای منو حال و هوایم آشناست
دوستش دارم ڪنارش مینشینم روزو شب
ریشه وبرگ وگلش حتی برایم آشناست
زلف افشانده ست از هرسو،، به بام خانه ام
با خیال نیمه ی شبها رهایم آشناست
در حیاط خانه ی همسایه ها سربرده است
بهتر از من با همه همسایه هایم آشناست
میشناسد رهگذرها را ولی بیش از همه
با دل پر آتش عقده گشایم آشناست
آن قدر نام تو را در پیش او آورده ام
با تو ای نام آشنای آشنایم آشناست
@sheroghazal124
با غزلهای منو حال و هوایم آشناست
دوستش دارم ڪنارش مینشینم روزو شب
ریشه وبرگ وگلش حتی برایم آشناست
زلف افشانده ست از هرسو،، به بام خانه ام
با خیال نیمه ی شبها رهایم آشناست
در حیاط خانه ی همسایه ها سربرده است
بهتر از من با همه همسایه هایم آشناست
میشناسد رهگذرها را ولی بیش از همه
با دل پر آتش عقده گشایم آشناست
آن قدر نام تو را در پیش او آورده ام
با تو ای نام آشنای آشنایم آشناست
@sheroghazal124
خودم اینجا و دلم پیشِ تو سرگردان است
تنِ من قایقِ لنگر زده در طوفان است
نفست سرد و دلت سرد و نگاهت سرد است
کوچه از مهرِ تو خالی شده در آبـان است...
مثلِ سربازِ غریبی که دلش غمکده ای ست
پشتِ لبخندِ من اشکی و غمی پنهان است
حرفِ رفتن نزن انقدر...کمی عاقل باش
زندگی بی تو و بی عشق مگر آسان است؟
هیچ کس نیست نوازش بکند غم ها را
دلِ غمدیده ی من پیشِ خودم مهمان است
تنِ پوسیده ی من سمبلِ تنهایی هاست
جایِ خون حسرت و غم در رگِ من جریان است
@sheroghazal124
تنِ من قایقِ لنگر زده در طوفان است
نفست سرد و دلت سرد و نگاهت سرد است
کوچه از مهرِ تو خالی شده در آبـان است...
مثلِ سربازِ غریبی که دلش غمکده ای ست
پشتِ لبخندِ من اشکی و غمی پنهان است
حرفِ رفتن نزن انقدر...کمی عاقل باش
زندگی بی تو و بی عشق مگر آسان است؟
هیچ کس نیست نوازش بکند غم ها را
دلِ غمدیده ی من پیشِ خودم مهمان است
تنِ پوسیده ی من سمبلِ تنهایی هاست
جایِ خون حسرت و غم در رگِ من جریان است
@sheroghazal124
کاش من هم کسی را داشتم .
که با بستن چشمانم .
حس قشنگ نگاهش را احساس میکردم .
بوی نفسهایش را میشنیدم .
کاش من هم کسی را داشتم .
که حتی وقت نبودنم . . .
عاشقم باشد
کاش ........
@sheroghazal124
که با بستن چشمانم .
حس قشنگ نگاهش را احساس میکردم .
بوی نفسهایش را میشنیدم .
کاش من هم کسی را داشتم .
که حتی وقت نبودنم . . .
عاشقم باشد
کاش ........
@sheroghazal124
آمدی خسته و بی تاب نگاهم کردی
تا به خود آمدم انگار تباهم کردی
من که درویش نیم هو بکشم دف بزنم
نفس بسته ی راهی تو به آهم کردی
تبری سرد به پژمردن ما شدت داد
غافل از دل که نبودم تو سیاهم کردی
نفسی لذت آغوش تنت در من بود
ومرا دور تر از خنده گناهم کردی
برسد دست تو روزی خبر مرگ .
فرصتی نیست مرا نیز به راهم کردی؟
@sheroghazal124
تا به خود آمدم انگار تباهم کردی
من که درویش نیم هو بکشم دف بزنم
نفس بسته ی راهی تو به آهم کردی
تبری سرد به پژمردن ما شدت داد
غافل از دل که نبودم تو سیاهم کردی
نفسی لذت آغوش تنت در من بود
ومرا دور تر از خنده گناهم کردی
برسد دست تو روزی خبر مرگ .
فرصتی نیست مرا نیز به راهم کردی؟
@sheroghazal124
دلم گرفته از کسی
که خیلی ساده کرد ردم
همونی که یه روزی من
سنگشو سینه میزدم
چه بی صدا شکست و رفت
این دل صاف و ساده رو
عین خیالشم نبود
هر چی صدا زدم نرو
@sheroghazal124
که خیلی ساده کرد ردم
همونی که یه روزی من
سنگشو سینه میزدم
چه بی صدا شکست و رفت
این دل صاف و ساده رو
عین خیالشم نبود
هر چی صدا زدم نرو
@sheroghazal124
شوق دریا شدن و.. قطره ی شبنم بودن
غیر اندوه چه دارد دلِ آدم بودن
دست تقدیر تورا کاش به من پس بدهد
تاکه باقی ست کمی فرصت با هم بودن
سعی دارم به گناهی متوسّل بشوم
قسمتم نیست به لبهای تو محرم بودن
بی تو ای میوه ی ممنوعه چه فرقی دارد
اهل فردوس برین یا که جهنّم بودن
جز تماشای جگرگوشه ی خود روی صلیب
چه گلی زد به سرش پاکیِ مریم بودن
دارم از بخشش تو اینهمه تنهایی را
حضرت عشق! بس است اینهمه حاتم بودن
خار بودن به همه زخم زدن آسان است
ای خوشا زخم کسی را گل مرهم بودن
@sheroghazal124
غیر اندوه چه دارد دلِ آدم بودن
دست تقدیر تورا کاش به من پس بدهد
تاکه باقی ست کمی فرصت با هم بودن
سعی دارم به گناهی متوسّل بشوم
قسمتم نیست به لبهای تو محرم بودن
بی تو ای میوه ی ممنوعه چه فرقی دارد
اهل فردوس برین یا که جهنّم بودن
جز تماشای جگرگوشه ی خود روی صلیب
چه گلی زد به سرش پاکیِ مریم بودن
دارم از بخشش تو اینهمه تنهایی را
حضرت عشق! بس است اینهمه حاتم بودن
خار بودن به همه زخم زدن آسان است
ای خوشا زخم کسی را گل مرهم بودن
@sheroghazal124
💞
🌾🌹🌾🌹🌾
عشق وقتی داغ باشد دل بریدن مشکل است!
در دل آتش که باشی پر کشیدن مشکل است !
گرچه من آغاز کردم این جدایی را ولی
جام زهری را به میل خود چشیدن مشکل است !
دل بریدن از رفیقت گرچه کاری ساده نیست !
حال او را از رقیبانت شنیدن مشکل است !
سیب تا وقتی که در شاخه بماند می رسد !
وقتی از اصلت جدا باشی رسیدن مشکل است !
هر چه کردم تا بگویم حرف آخر را نشد
نقش ناقص را که می ماند کشیدن مشکل است
@sheroghazal124
🌾🌹🌾🌹🌾
عشق وقتی داغ باشد دل بریدن مشکل است!
در دل آتش که باشی پر کشیدن مشکل است !
گرچه من آغاز کردم این جدایی را ولی
جام زهری را به میل خود چشیدن مشکل است !
دل بریدن از رفیقت گرچه کاری ساده نیست !
حال او را از رقیبانت شنیدن مشکل است !
سیب تا وقتی که در شاخه بماند می رسد !
وقتی از اصلت جدا باشی رسیدن مشکل است !
هر چه کردم تا بگویم حرف آخر را نشد
نقش ناقص را که می ماند کشیدن مشکل است
@sheroghazal124
آمدی در خواب من دیشب چه کاری داشتی،
ای عجب از این طرفها هم گذاری داشتی،
راه را گم کرده بودی نیمه شب شاید عزیز،
یا که شاید با دل تنگم قراری داشتی،
مهربانی هم بلد بودی، عجب نامهربان،
بعد عمری یادت افتاده که یاری داشتی،
سر به زیر انداختی و گفتی آهسته سلام،
لب فروبستی، نگاه شرمساری داشتی،
خواستم چیزی بگویم گریه بغضم را شکست،
نه نگفتم، سالها چشم انتظاری داشتی،
با نوازش می کشیدی آه و می گفتی ببخش،
سر به دوشم، هق هق بی اختیاری داشتی،
وقت رفتن بغض کردی خیره ماندی سوی من،
شاید از دیوانه خود انتظاری داشتی،
صبح بوی گل تمام خانه را پر کرده بود،
کاش می شد باز در خوابم گذاری داشتی،
عشق یعنی بی گلایه لب فرو بستن، سکوت،
دلخوش از اینکه شبی با او قراری داشتی
استاد شهریار...
@sheroghazal124
ای عجب از این طرفها هم گذاری داشتی،
راه را گم کرده بودی نیمه شب شاید عزیز،
یا که شاید با دل تنگم قراری داشتی،
مهربانی هم بلد بودی، عجب نامهربان،
بعد عمری یادت افتاده که یاری داشتی،
سر به زیر انداختی و گفتی آهسته سلام،
لب فروبستی، نگاه شرمساری داشتی،
خواستم چیزی بگویم گریه بغضم را شکست،
نه نگفتم، سالها چشم انتظاری داشتی،
با نوازش می کشیدی آه و می گفتی ببخش،
سر به دوشم، هق هق بی اختیاری داشتی،
وقت رفتن بغض کردی خیره ماندی سوی من،
شاید از دیوانه خود انتظاری داشتی،
صبح بوی گل تمام خانه را پر کرده بود،
کاش می شد باز در خوابم گذاری داشتی،
عشق یعنی بی گلایه لب فرو بستن، سکوت،
دلخوش از اینکه شبی با او قراری داشتی
استاد شهریار...
@sheroghazal124
من را نگاه كن كه دلم شعله ور شود
بگذار در من این هیجان بیشتر شود
قلبم هنوز زیر غزل لرزههای توست
بگذار تا بلرزد و زیر و زبر شود
من سعدیام اگر تو گلستان من شوی
من مولوی سماع تو برپا اگر شود
من حافظم اگر تو نگاهم كنی اگر
شیراز چشمهای تو پر شور و شر شود
آنقدر واضح است غم بی تو بودنم
اصلا بعید نیست كه دنیا خبر شود
دیگر سپردهام به تو خود را كه زندگی
هر گونه كه تو خواستی آنگونه سر شود
@sheroghazal124
بگذار در من این هیجان بیشتر شود
قلبم هنوز زیر غزل لرزههای توست
بگذار تا بلرزد و زیر و زبر شود
من سعدیام اگر تو گلستان من شوی
من مولوی سماع تو برپا اگر شود
من حافظم اگر تو نگاهم كنی اگر
شیراز چشمهای تو پر شور و شر شود
آنقدر واضح است غم بی تو بودنم
اصلا بعید نیست كه دنیا خبر شود
دیگر سپردهام به تو خود را كه زندگی
هر گونه كه تو خواستی آنگونه سر شود
@sheroghazal124
ای شاخ گل ،که در پی گلچین دوانی ام
این نیست مُزد رنج من و ،باغبانی ام
پروردمت به ناز، که بنشینمت به پای
ای گل چرا، به خاک سیه می نشانی ام
دریاب دست من ،که به پیری رسی جوان
آخِر به پیش پای توگم شد، جوانی ام
با صد هزار زخمِ زبان، زنده ام هنوز
گردون گمان نداشت ،به این سخت جانی ام...
#شهریار
@sheroghazal124
این نیست مُزد رنج من و ،باغبانی ام
پروردمت به ناز، که بنشینمت به پای
ای گل چرا، به خاک سیه می نشانی ام
دریاب دست من ،که به پیری رسی جوان
آخِر به پیش پای توگم شد، جوانی ام
با صد هزار زخمِ زبان، زنده ام هنوز
گردون گمان نداشت ،به این سخت جانی ام...
#شهریار
@sheroghazal124
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مهربان معبودم
شب خود و دوستانم را
بـه تـو میسپارم
آرزوهـایم زیـاد است
اما ناب ترین آرزویم
نعمت سلامتیست
بـرای هـمه ی عـزیـزانم
ان شـاءالله هـمیشه
سـلامت و شـاداب باشیـد
🍃🌸شب بـهارتون زیبـا🌸🍃
شب خود و دوستانم را
بـه تـو میسپارم
آرزوهـایم زیـاد است
اما ناب ترین آرزویم
نعمت سلامتیست
بـرای هـمه ی عـزیـزانم
ان شـاءالله هـمیشه
سـلامت و شـاداب باشیـد
🍃🌸شب بـهارتون زیبـا🌸🍃
نه سراغی نه سلامی خبری میخواهم
قدر یک قاصدک از تو اثری می خواهم
خواب و بیدار شب و روز به دنبال من است
جز مگر یاد تو یار سفری می خواهم؟
در خودم هر چه فرو رفتم و ماندم کافیست
رو به بیرون زدن از خویش، دری می خواهم
بعد عمری كه قفس وا شد و آزاد شدم
تازه برگشتم و دیدم که پری می خواهم
سر به راهم تو مرا سر به هوا میخواهی
پس نه راهی نه هوایی نه سری می خواهم
چشم در شوق تو بیدارتری می طلبم
دل در دام تو افتاده تری می خواهم
در زمین ریشه گرفتم که سر افراز شوم
بی تو خشکیدم و لطف تبری می خواهم
@sheroghazal124
قدر یک قاصدک از تو اثری می خواهم
خواب و بیدار شب و روز به دنبال من است
جز مگر یاد تو یار سفری می خواهم؟
در خودم هر چه فرو رفتم و ماندم کافیست
رو به بیرون زدن از خویش، دری می خواهم
بعد عمری كه قفس وا شد و آزاد شدم
تازه برگشتم و دیدم که پری می خواهم
سر به راهم تو مرا سر به هوا میخواهی
پس نه راهی نه هوایی نه سری می خواهم
چشم در شوق تو بیدارتری می طلبم
دل در دام تو افتاده تری می خواهم
در زمین ریشه گرفتم که سر افراز شوم
بی تو خشکیدم و لطف تبری می خواهم
@sheroghazal124
چهغم وقتی جهان از عشق نامی تازه میگیرد
از این بی آبرویی نام ما آوازه می گیرد
من از خوشباوری در پیلهی خود فکر میکردم
خدا دارد فقط صبر مرا اندازه می گیرد
به روی ما به شرط بندگی در میگشاید عشق
عجب داروغهای! باج سر دروازه می گیرد
چرا ای مرگ میخندی؟ نه میخوانی نه میبندی!
کتابی را که از خون جگر شیرازه می گیرد
ملال آورتر از تکرار رنجی نیست در عالم
نخستین روز خلقت غنچه را خمیازه میگیرد
#فاضل_نظری
@sheroghazal124
از این بی آبرویی نام ما آوازه می گیرد
من از خوشباوری در پیلهی خود فکر میکردم
خدا دارد فقط صبر مرا اندازه می گیرد
به روی ما به شرط بندگی در میگشاید عشق
عجب داروغهای! باج سر دروازه می گیرد
چرا ای مرگ میخندی؟ نه میخوانی نه میبندی!
کتابی را که از خون جگر شیرازه می گیرد
ملال آورتر از تکرار رنجی نیست در عالم
نخستین روز خلقت غنچه را خمیازه میگیرد
#فاضل_نظری
@sheroghazal124
کاش تا دل می گرفت و می شکست
دوست می آمد کنارش می نشست
کاش می شد روی هر رنگین کمان
می نوشتم "مهربان "با من بمـــان
کاش می شد قلب ها آباد بــــــود
کینه و غم ها به دست باد بــــــود
کاش می شد دل فراموشی نداشت
نم نم باران هم آغـــوشی نداشت
کاش می شد کاش ها مهمان شوند
درمیان غصه ها پنهان شــــــــوند
@sheroghazal124
دوست می آمد کنارش می نشست
کاش می شد روی هر رنگین کمان
می نوشتم "مهربان "با من بمـــان
کاش می شد قلب ها آباد بــــــود
کینه و غم ها به دست باد بــــــود
کاش می شد دل فراموشی نداشت
نم نم باران هم آغـــوشی نداشت
کاش می شد کاش ها مهمان شوند
درمیان غصه ها پنهان شــــــــوند
@sheroghazal124
روح را جز عشـق او آرام نیست
عشق او روزیست کو را شام نیست
خیز و اندر گردش آور جام عشق
در قهستان تازه کن پیغام عشق
#اقبال_لاهوری
👌🤞🌹🍃
عشق او روزیست کو را شام نیست
خیز و اندر گردش آور جام عشق
در قهستان تازه کن پیغام عشق
#اقبال_لاهوری
👌🤞🌹🍃