Sangdel
Meysam Ebrahimi
چه عاشقانه ای بنویسم که دلت برایم بلرزه؟!
وقتی نه دستانت را گرفته ام...
نه در آغوشت کشیده ام...
و نه حتی تو را ... بوسیده ام
من فقط از دور تو را در خویش گریسته ام..
وقتی نه دستانت را گرفته ام...
نه در آغوشت کشیده ام...
و نه حتی تو را ... بوسیده ام
من فقط از دور تو را در خویش گریسته ام..
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌺برای عصرتون
🌺زيباتـرين
🌺حسها رو خواهانم !
🌺حس قشنگ آرامش
🌺حس وجود خدا در قلبتون
🌺حس لطافت گلها
🌺حس باران تو فصل گرما و
🌺حس داشتن دوستانِ خوبی مثل شما
🌺عصرتون بخیر🌹
.🕊🌺
🌺زيباتـرين
🌺حسها رو خواهانم !
🌺حس قشنگ آرامش
🌺حس وجود خدا در قلبتون
🌺حس لطافت گلها
🌺حس باران تو فصل گرما و
🌺حس داشتن دوستانِ خوبی مثل شما
🌺عصرتون بخیر🌹
.🕊🌺
ای فدای تو و آن ناز نگاهت گل من
جان به قربان تو و چشم سیاهت گل من
باورت هست از آن لحظه که تو دور شدی
همه شب منتظرم بر سر راهت گل من
باورت هست دمادم به تو من میگفتم
شده بر دوش من آن بارگناهت گل من
این همه سردی تو باز عذابم داده است
مگر آغوش کسی گشته پناهت گل من
یادت امد به تو گفتم که چه زیبا شده ای
باگلی را که زدی تو به کلاهت گل من
بارها گفته ام ای دوست چنین آه نکش
چونکه آتش بکشد خرمن اهت گل من
@sheroghazal124
جان به قربان تو و چشم سیاهت گل من
باورت هست از آن لحظه که تو دور شدی
همه شب منتظرم بر سر راهت گل من
باورت هست دمادم به تو من میگفتم
شده بر دوش من آن بارگناهت گل من
این همه سردی تو باز عذابم داده است
مگر آغوش کسی گشته پناهت گل من
یادت امد به تو گفتم که چه زیبا شده ای
باگلی را که زدی تو به کلاهت گل من
بارها گفته ام ای دوست چنین آه نکش
چونکه آتش بکشد خرمن اهت گل من
@sheroghazal124
بوسه ای می خواستم او صد بغل آورده بود
ناز شستش از کجا این قدر عسل آورده بود؟!
گریه تا می خواست دامن گیر چشمانم شود
مهربانی های او بوس و بغل آورده بود
مو به مو دیوانگی های دلم را می شناخت
زلفش از این رو، دو دسته راه حل آورده بود
شب به شب لب هاش جان می ریخت در جامم اگر
بر سرم روزی هزاران بار اجل آورده بود
عاشق چشمان عاشق کش شدن هم تحفه ای ست
که دل لامذهب از روز ازل آورده بود
با هنر بیگانه ای بودیم و با اعجاز عشق
بید ما هر شاخه اش صدها غزل آورده بود
@sheroghazal124
ناز شستش از کجا این قدر عسل آورده بود؟!
گریه تا می خواست دامن گیر چشمانم شود
مهربانی های او بوس و بغل آورده بود
مو به مو دیوانگی های دلم را می شناخت
زلفش از این رو، دو دسته راه حل آورده بود
شب به شب لب هاش جان می ریخت در جامم اگر
بر سرم روزی هزاران بار اجل آورده بود
عاشق چشمان عاشق کش شدن هم تحفه ای ست
که دل لامذهب از روز ازل آورده بود
با هنر بیگانه ای بودیم و با اعجاز عشق
بید ما هر شاخه اش صدها غزل آورده بود
@sheroghazal124
شمعی که نمی سوزد، پروانه نمی خواهد
اشکی که نمی ریزد، سرشانه نمی خواهد
از بند تعلق ها، آزاد و رها باشیم
آن باد وزان دشت، کاشانه نمی خواهد
فرهادم و دلداده، این قصه ی شیرین را
می دانی و می دانم، افسانه نمی خواهد
مهر تو به دل دارم، ای دلبر یک دانه
بی تو دل من هرگز، دردانه نمی خواهد
باید بروم زین جا، من عاشق و مجنونم
این شهر پر از عاقل، دیوانه نمی خواهد
@sheroghazal124
اشکی که نمی ریزد، سرشانه نمی خواهد
از بند تعلق ها، آزاد و رها باشیم
آن باد وزان دشت، کاشانه نمی خواهد
فرهادم و دلداده، این قصه ی شیرین را
می دانی و می دانم، افسانه نمی خواهد
مهر تو به دل دارم، ای دلبر یک دانه
بی تو دل من هرگز، دردانه نمی خواهد
باید بروم زین جا، من عاشق و مجنونم
این شهر پر از عاقل، دیوانه نمی خواهد
@sheroghazal124
پاسخ چلچله ها را، تو بگو!
قصه ابر هوا را تو بخوان!
تو بمان با من، تنها تو بمان!
در دل ساغر هستی تو بجوش!
من همین یک نفس از جرعه جانم باقیست،
آخرین جرعه این جام تهی را تو بنوش!
#فریدون_مشیری
قصه ابر هوا را تو بخوان!
تو بمان با من، تنها تو بمان!
در دل ساغر هستی تو بجوش!
من همین یک نفس از جرعه جانم باقیست،
آخرین جرعه این جام تهی را تو بنوش!
#فریدون_مشیری
با اجــــــازه مینویســـــم نامتـــــان را بر دلم
تا کنــــم لبخندتــــان را نوشِ جانِ مشکلم
دفترم خالیست امّا چون شما مشقم شوید
دست پــــوچم گل شــود معلوم گردد قابلم
مــــوج در موجم نشینــد دل به دریـا میزنم
تا شمـــــا هستید ناجــــی در کنـار ساحلم
گرقلــــم پایان پذیـــــرد نیست اندوهی مرا
میچکــــانم بذرتــــان را در حیــــاطِ منزلم
بی تعـــــارف آنقدر خوبی که تضمین میکنم
بـــاز باشد تا ابــــد تصـــویرتان در محملم
فریدون مشیری
@sheroghazal124
تا کنــــم لبخندتــــان را نوشِ جانِ مشکلم
دفترم خالیست امّا چون شما مشقم شوید
دست پــــوچم گل شــود معلوم گردد قابلم
مــــوج در موجم نشینــد دل به دریـا میزنم
تا شمـــــا هستید ناجــــی در کنـار ساحلم
گرقلــــم پایان پذیـــــرد نیست اندوهی مرا
میچکــــانم بذرتــــان را در حیــــاطِ منزلم
بی تعـــــارف آنقدر خوبی که تضمین میکنم
بـــاز باشد تا ابــــد تصـــویرتان در محملم
فریدون مشیری
@sheroghazal124
قسم بـه قطـره ی اشکم درونِ آیینـه
کـه مـبتلای تـوأم ای رفـیقِ دیـریـنه
به خون نشستهٔ عشقم اسیرِ شعرو غمم
که از تو مانده برایم همین دو گنجینه
کنارِ من که نباشی تمامِ هفته یکیست
چه صبحِ شنبه ی تلخم چه عصرِ آدینه
تـو آهِ سـردِ منی روی شیشه ی عمرم
که سهمم از تو فقط " آه " بود در سینه
مسیرِ زنـدگی ام مـاجرای عـاشقی ام
چه بـود ماحصلش جز دلی پُر از کینه؟
خطاۍرستم اگر سرنوشتِ سهراب است
بگـو بـه شـانـه نبنـدد نشانـه تهمینه
@sheroghazal124
کـه مـبتلای تـوأم ای رفـیقِ دیـریـنه
به خون نشستهٔ عشقم اسیرِ شعرو غمم
که از تو مانده برایم همین دو گنجینه
کنارِ من که نباشی تمامِ هفته یکیست
چه صبحِ شنبه ی تلخم چه عصرِ آدینه
تـو آهِ سـردِ منی روی شیشه ی عمرم
که سهمم از تو فقط " آه " بود در سینه
مسیرِ زنـدگی ام مـاجرای عـاشقی ام
چه بـود ماحصلش جز دلی پُر از کینه؟
خطاۍرستم اگر سرنوشتِ سهراب است
بگـو بـه شـانـه نبنـدد نشانـه تهمینه
@sheroghazal124
آبیتر از همیشه تویی، ای زلال من!
تنها تویی که پرسه زنی در خیال من
گفتی درخت باش که تا برگ و بر دهی!
در سایهسار سبز تو بر شد نهال من
من در هوای با تو پریدن رها شدم!
در باورم همیشه تویی ایدهآل من
با تو هزار زمزمهام، بی تو قدرِ هیچ...
در تو نشسته است همه قیل و قال من
طرح سوال را به لبم نقش میزنی
من در جواب مانم و تو در سوال من
با من بمان که با تو نفس تازه میکنم
ورنه هزار ابر بگرید به حال من...
گفتی که عاشقی و تو هم گرفتهای...
گفتم فقط بدان که تویی اعتدال من
@sheroghazal124
تنها تویی که پرسه زنی در خیال من
گفتی درخت باش که تا برگ و بر دهی!
در سایهسار سبز تو بر شد نهال من
من در هوای با تو پریدن رها شدم!
در باورم همیشه تویی ایدهآل من
با تو هزار زمزمهام، بی تو قدرِ هیچ...
در تو نشسته است همه قیل و قال من
طرح سوال را به لبم نقش میزنی
من در جواب مانم و تو در سوال من
با من بمان که با تو نفس تازه میکنم
ورنه هزار ابر بگرید به حال من...
گفتی که عاشقی و تو هم گرفتهای...
گفتم فقط بدان که تویی اعتدال من
@sheroghazal124
بی تو اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بیخورشیدند
از همان لحظه که از چشم یقین افتادند
چشمهای نگران آینهی تردیدند
نشد از سایهی خود هم بگریزند دمی
هرچه بیهوده به گرد خودشان چرخیدند
چون به جز سایه ندیدند کسی در پی خود
همه از دیدن تنهایی خود ترسیدند
@sheroghazal124
سالها، هجری و شمسی، همه بیخورشیدند
از همان لحظه که از چشم یقین افتادند
چشمهای نگران آینهی تردیدند
نشد از سایهی خود هم بگریزند دمی
هرچه بیهوده به گرد خودشان چرخیدند
چون به جز سایه ندیدند کسی در پی خود
همه از دیدن تنهایی خود ترسیدند
@sheroghazal124
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سهم ما
انسان ها از همدیگر
آرامشی است که...
به هم هدیه میدهیم
لحظه هایتان آرام🕊♥️
انسان ها از همدیگر
آرامشی است که...
به هم هدیه میدهیم
لحظه هایتان آرام🕊♥️
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یــڪ عــصــر قــشــنــگــ
یــڪ دل آرامــ
یــڪ شــادے بــے پــایــانــ
یــڪ لــب خــنــدونــ
یــڪ زنــدگــے عــاشــقــانــه
و هزاران آرزوے زیــبــا
بــرایــتــان خــواهانــمــ
عــصــر دوشــنــبــه تــون گــلــبــارون و
پــر از خــیــر و بــرڪــتــ🙏
👌🤞🌹🍃
یــڪ دل آرامــ
یــڪ شــادے بــے پــایــانــ
یــڪ لــب خــنــدونــ
یــڪ زنــدگــے عــاشــقــانــه
و هزاران آرزوے زیــبــا
بــرایــتــان خــواهانــمــ
عــصــر دوشــنــبــه تــون گــلــبــارون و
پــر از خــیــر و بــرڪــتــ🙏
👌🤞🌹🍃
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
(حــجــت اشــرف زاده)
بــے خــبــر از تــو
👌🤞🌹🍃
بــے خــبــر از تــو
👌🤞🌹🍃