شعر و غزل
429 subscribers
48.5K photos
7.03K videos
37 files
713 links
آشنایی جوانان با اشعار و فرهنگ ایران زمین


ارسال انتقاد و پیشنهاد👇

o

ارتباط

@king8272
مرسی از حضور همه ی دوستان عزیزم ⚘
Download Telegram
حیف از نقش خیالی که توهم شده است
فرش تا عرش لگد خورده ی مردم شده است

زندگی عالی عالی ست،ولی در این بین
حال من مثل درختی ست که هیزم شده است !

در خودم حل شدم و کم شدم و دم نزدم
تا نگویند که محتاج ترحم شده است

عشق، انگشتر اعجاز سلیمان نبی ست
که در این زندگی بی هیجان گم شده است !


@sheroghazal124
یک نفر هست که لب وا بکند می میرم
خنده ی معجزه آسا بکند می میرم

در کنارش بخدا حس عجیبی دارم
بوسه موکول به فردا بکند می میرم
 
جان من بسته به هر موی سیاهش شده است
تاری از زلف ، هویدا بکند می میرم

دلخوشم از همه  عالم به نگاهش اما
 اگر این مسئله حاشا بکند میمیرم

مثل آن شعله که از بارش باران مرده
صورتم را اگر او ، ها بکند می میرم

 رفتنش آخر دنیاست خودش میداند
با کسی غیر خودم تا بکند میمیرم

دوست دارم همه ی عمر کنارم باشد
" کفش رفتن اگر او پا بكند ميميرم "


@sheroghazal124
در مذهب ما باده حلال است ولیکن
بی روی تو ای سرو گل اندام حرام است

گوشم همه بر قول نی و نغمه چنگ است
چشمم همه بر لعل لب و گردش جام است

در مجلس ما عطر میامیز که ما را
هر لحظه ز گیسوی تو خوش بوی مشام است


حافظ
@sheroghazal124
‌ هر لحظه بدون تو نفس، مفت گرانست
این حالت بی حوصلگی شاهد آنست

همدم شده ام با در و با سایه ی دیوار
این بغض گلوگیر من از فصل خزانست

برگرد که در باغ دو چشم تو بچینم
آن راز که بر گوشه ی لبهات نهانست

در عمر من در به در عاصی مجنون
هر سوی بیابان جنون از تو نشانست

هرشب من وآغوش تو و خواب سحرگاه
آغوش تو آرام ترین جای جهان است

هرشب من وتعبیر همان خواب شب پیش
یک لحظه بدون تو نفس، مفت گرانست

دیوانگی و عشق و جنون و همه با هم
گرد آمده در این دل و بر روی زبانست

من یاد توام لحظه به لحظه همه عمرم
این سوز عیان را چه نیازی به بیانست

@sheroghazal124
به خدا بعدِ تو یک لحظه نخندید دلم
دائما از تو و از حال تو پرسید دلم

هرچه گفتند ز خیرش بِگُذر قسمت نیست
هرگز از بندِ تو آزاد نگردید دلم

سینه ای دارم از اندوه پر و چشمِ پر آب
صد غزل درد ز بعد تو سرایید دلم

روزگارم چو خیال است و امیدم به سراب
مانده در برزخ و آوارۀ تبعید دلم

از خدا هم گله دارم اگر این تقدیر است
دوست، بیگانه، خودی، از همه رنجید دلم

هرچه گفتند ز من بشنو ولی باور نه
از تو و عشق نشد، خانۀ تردید دلم

گرچه با حربۀ تقدیر، جدایت کردند
نشد از وصل تو یک ثانیه نومید دلم

آخر قصه چه دستم برسد بر تو چه نه
شک نکن از تو و این عشق نلغزید دلم...

@sheroghazal124
یادم نکرد و شاد حریفی که یاد از او
یادش بخیر گرچه دلم نیست شاد از او

با حق صحبت من و عهد قدیم خویش
یادم نکرد یار قدیمی که یاد از او

دلشاد باد آن که دلم شاد از اونگشت
وان گل که یاد من نکند یاد باد از او

حال دلم حواله به دیوان خواجه باد
یار آن زمان که خواسته فال مراد از او

من با روان خواجه از او شکوه میکنم
تا داد من مگر بستد اوستاد از او

آن برق آه ماست که پرتو کنند وام
روشنگران کوکبه بامداد از او

یاد آن زمان که گر بدو ابرو زدیی گره
از کار بسته هم گرهی میگشاد از او

شرم از کمند طره او داشت شهریار
روزی که سر به کوه و بیابان نهاد از او


#شهریار

@sheroghazal124
🌹عــــــشــــــق بــــــودے و بــــــه انــــــدیــــــشــــــه ســــــرایــــــت ڪــردیــــــ
قــــــلــــــب بــــــا دیــــــدن تــــــو شــــــور تــــــپــــــیــــــدن دارد

وصــــــل تــــــو خــــــواب و خــــــیــــــال اســــــت ولــــــے بــــــاور ڪــنــــــ
عــــــاشــــــقــــــے بــــــیــــــ

ســــــر و پــــــا عــــــزم رســــــیــــــدن دارد

🤞👌🌹🍃
در ره مــــعــــشــــوق مــــا تــــرســــنــــدگــــان را ڪــار نــــیــــســــتــــ
جــــمــــلــــه شــــاهانــــنــــد آن جــــا بــــنــــدگــــان را بــــار نــــیــــســــتــــ

گــــر تــــو نــــازے مــــیــــ‌ڪــنــــے یــــعــــنــــے ڪــه مــــن فــــرخــــنــــده‌امــــ
نــــزد ایــــن اقــــبــــال مــــا فــــرخــــنــــدگــــے جــــز عــــار نــــیــــســــتــــ

🤞👌🌹🍃
اے بــــر درِ ســــرایــــت غــــوغــــاے عــــشــــقــــبــــازانــــ
همــــچــــون بــــر آب شــــیــــریــــن آشــــوب ڪــاروانــــیــــ

تــــو فــــارغــــے و عــــشــــقــــت بــــازیــــچــــه مــــیــــ‌نــــمــــایــــد
تــــا خــــرمــــنــــت نــــســــوزد تــــشــــویــــش مــــا نــــدانــــیــــ

👌🤞🌹🍃
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یــــــڪ ظــــــهر پــــــر از آرامــــــشــــــ
یــــــڪ دل شــــــاد و بــــــے غــــــصــــــه

یــــــڪ زنــــــدگــــــے آرومــــــ‌و عــــــاشــــــقــــــانــــــه
و یــــــڪ دعــــــاے خــــــیــــــر از تــــــه دلــــــ

نــــــصــــــیــــــب لــــــحــــــظــــــه هاتــــــونــــــ...

ظــــــهرتــــــون بــــــخــــــیــــــر دوســــــتــــــان گــــــلــــــمــــــ

🤞👌🌹🍃
مــا درایــن شــهر غــریــبــیــم و درایــن مــلــڪ فــقــیــر
بــه ڪــمــنــد تــو گــرفــتــار و بــه دام تــو اســیــر

در دلــم بــود ڪــه جـــان بــر تــو فـــشــانــم روزیــ
بـــاز در خــاطــرم آمــد ڪــه مــتــاعــیــســت حــقــیــر

عــجــب از عـــقــلــِ ڪـــســانــے ڪــه مـــرا پــنــد دهنــد
بــرو اے خـــواجــه ڪــه عــاشــق نــَبــُوَد پــنــد پـــذیــر

🤞👌🌹🍃
‍ ‍ یک نفر را دوست دارم، شعر می گویم برایش...
آمده در زیر شعر من نوشته : " عاشقین؟ !"

این همه از دردهایم گفته ام باز آمده
می نویسد : خوش به حال دلبر تو! آفرین!

من که شاعر نیستم تا عاشق شعرم شوی
من فقط یک عاشقم بگذار تا شعرم شوی...

با من از ماندن بگو، رفتن تباهم می کند
خوب می دانی غمت خانه خرابم می کند

من به لبخند دو چشمان تو عادت کرده ام
ترک عادت هم که می دانی چه کارم می کند؟

قدر یک دم دست هایت را ز دستانم مگیر
فکر یک دم بی تو،بر مردن مجابم می کن

@sheroghazal124
یادم نکرد و شاد حریفی که یاد از او
یادش بخیر گرچه دلم نیست شاد از او

با حق صحبت من و عهد قدیم خویش
یادم نکرد یار قدیمی که یاد از او

دلشاد باد آن که دلم شاد از اونگشت
وان گل که یاد من نکند یاد باد از او

حال دلم حواله به دیوان خواجه باد
یار آن زمان که خواسته فال مراد از او

من با روان خواجه از او شکوه میکنم
تا داد من مگر بستد اوستاد از او

آن برق آه ماست که پرتو کنند وام
روشنگران کوکبه بامداد از او

یاد آن زمان که گر بدو ابرو زدیی گره
از کار بسته هم گرهی میگشاد از او

شرم از کمند طره او داشت شهریار
روزی که سر به کوه و بیابان نهاد از او


#شهریار


@sheroghazal124
خالی‌ام چون باغ بودا، خالی از نیلوفر‌انش
خالی‌ام چون آسمان شب‌زده بی‌اخترانش

خلق، بی‌جان، شهر گورستان و ما در غار پنهان
یأس و تنهایی و من، مانند لوط و دخترانش !

پاره پاره مغربم، با من نه خورشیدی نه صبحی
نیمی از آفاقم اما، نیمه‌ی بی‌خاورانش …

سرزمین مرگم اینک، برکه‌هایش دیدگانم
وین دل طوفانی‌ام دریای خون بی‌کرانش

پیش چشمم شهر را بر سر سیه‌چادر کشیده
روسری‌های عزا از داغدیده، مادرانش

عیب از آنان نیست من دل‌مرده‌ام کز هیچ سویی
درنمی‌گیرد مرا افسون شهر و دلبرانش …

جنگ‌جوی خسته‌ام بعد از نبردی نابرابر
پیش رویش پشته‌ای از کشته‌ی هم‌سنگرانش

دعوی‌ام عشق است و مُعجز، شعر و پاسخ طعن و تهمت
راست چون پیغمبری رو در روی ناباورانش


@sheroghazal124
با تواَم عشق قسم خورده ي پنهاني ِمن
با تواَم بي خبر از حال و پريشاني ِ من

با تواَم لعنتيِ خالي از احساس بفهم
بي قرارت شده ام شاعره ي خاص بفهم

لعنتي خسته ام از دوري و بي تاب شدن
پاي دلگيرترين خاطره ها آب شدن

لعنتی خسته ام از حال بدم، زخم نزن
بی تو محکوم به حبس ابدم، زخم نزن

باورم كن كه به چشمان تو معتاد منم
پادشاهي كه به جنگ آمد و افتاد منم

قافيه باختم و شعر سرودم يعني
به هر آن كس كه تو را ديد، حسودم يعني...

نفسم بندِ تو و درد مرا مي خواند
بعدِ تو حسرت دنیا به دلم مي ماند...
😢

@sheroghazal124
مرا عمری به دنبالت کشاندی
سرانجامم به خاکستر نشاندی
ربودی دفتر دل را و افسوس
که سطری هم از این دفتر نخواندی

گرفتم عاقبت دل بر منت سوخت
پس از مرگم سرشکی هم فشاندی
گذشت از من ولی آخر نگفتی
که بعد از من به امید که ماندی؟

#فریدون_مشیری

@sheroghazal124
من در پی ردّ تو کجا و تو کجایی‌
دنبال تودستم نرسیده‌ست به جایی‌

ای بوده‌! که مثل تو نبوده‌ست‌، نگو هست‌
ای رفته‌! که در قلب منی گر چه نیایی‌

این عشق زمینی‌ست که آغاز صعود است‌
پابند هوس‌ نیستم ای عشق هوایی‌!

قدر تنی از پیرهنی فاصله داریم‌
وای از تو چه سخت‌است همینقدر جدایی‌

ای قطب کشاننده‌ی پرجاذبه‌! دیگر
وقت است دل آهنی‌ام را بربایى‌

گفتی و ندیدی و شنیدی و ندیدم‌
دشنام و جفایی و دعایی و وفایی‌

یک عالمه راه آمده‌ام با تو و یک بار
بد نیست تو هم با من اگر راه بیایی

#مهدی_فرجی

@sheroghazal124
بی هوا یاد تو افتادم دلم آشوب شد
حال من بد بود با یاد تو اما خوب شد

بی هوا یاد تو شد اشکی و از چشمم فتاد
با تو ،من، ترسش نبود و بی تو ،من، مرعوب شد

دل که بی توغصه میخورد و ز غم باکش نبود
بی تو لبخندی زد و یکباره دل مغضوب شد

شادی اما جز کنار تو مرا قسمت نشد
بعد از آن روزی که رفتی خنده هم منکوب شد

بی تو من بر هیچکس میلی ندارم تا ابد
فکر عشق هرکسی جز تو به دل سرکوب شد

گفته بودم رفتنت تلخ است همچون شوکران
رفتی و عیسای دل از غصه ات مصلوب شد

بعد تو دل هم اسیر دست غم شد ناگهان
بی تو حال دل خراب و باتو دل مطلوب شد



بودنت را با نوا و شور میخواند صبا
بعد تو ساز دلم هم کوک شهرآشوب شد

@sheroghazal124
جان من می‌رقصد از شادی، مگر یار آمده‌ست
می‌جهد چشمم همانا وقت دیدار آمده‌ست

جان بیمارم به استقبال آمد، تا به لب
قوتی از نو مگر، در جان بیمار آمده‌ست

می‌رود اشکم که بوسد، خاک راهش را به چشم
بر لبم، جان نیز پنداری بدین کار آمده‌ست

زان دهان می‌خواهد از بهر امان، انگشتری
جان زار من که زیر لب، به زنهار آمده‌ست

تا بدیدم روی خوبت را، ندیدم روز نیک
از فراقت روز برمن، چون شب تار آمده‌ست

گر نسیمی زان طرف، بر من گذاری کرده ست
همچو چنگ از هر رگم، صد ناله زار آمده‌ست

روز بر چشمم، سیه گردیده است از غم، چو شب
در خیالم، آن زمان کان زلف رخسار، آمده‌ست

#سلمان_ساوجی

@sheroghazal124