سحر که باد صبا از رخش نقاب گرفت
دو دست صبح به روی خود آفتاب گرفت
یکی هزار شد امید، خاکساران را
ز بوسه ای که لب بام از آفتاب گرفت
#صائب_تبریزی
🍃🌺
دو دست صبح به روی خود آفتاب گرفت
یکی هزار شد امید، خاکساران را
ز بوسه ای که لب بام از آفتاب گرفت
#صائب_تبریزی
🍃🌺
من را نگاه كن كه دلم شعله ور شود
بگذار در من این هیجان بیشتر شود
قلبم هنوز زیر غزل لرزههای توست
بگذار تا بلرزد و زیر و زبر شود
من سعدیام اگر تو گلستان من شوی
من مولوی سماع تو برپا اگر شود
من حافظم اگر تو نگاهم كنی اگر
شیراز چشمهای تو پر شور و شر شود
آنقدر واضح است غم بی تو بودنم
اصلا بعید نیست كه دنیا خبر شود
دیگر سپردهام به تو خود را كه زندگی
هر گونه كه تو خواستی آنگونه سر شود
@sheroghazal124
بگذار در من این هیجان بیشتر شود
قلبم هنوز زیر غزل لرزههای توست
بگذار تا بلرزد و زیر و زبر شود
من سعدیام اگر تو گلستان من شوی
من مولوی سماع تو برپا اگر شود
من حافظم اگر تو نگاهم كنی اگر
شیراز چشمهای تو پر شور و شر شود
آنقدر واضح است غم بی تو بودنم
اصلا بعید نیست كه دنیا خبر شود
دیگر سپردهام به تو خود را كه زندگی
هر گونه كه تو خواستی آنگونه سر شود
@sheroghazal124
ای شاخ گل ،که در پی گلچین دوانی ام
این نیست مُزد رنج من و ،باغبانی ام
پروردمت به ناز، که بنشینمت به پای
ای گل چرا، به خاک سیه می نشانی ام
دریاب دست من ،که به پیری رسی جوان
آخِر به پیش پای توگم شد، جوانی ام
با صد هزار زخمِ زبان، زنده ام هنوز
گردون گمان نداشت ،به این سخت جانی ام...
#شهریار
@sheroghazal124
این نیست مُزد رنج من و ،باغبانی ام
پروردمت به ناز، که بنشینمت به پای
ای گل چرا، به خاک سیه می نشانی ام
دریاب دست من ،که به پیری رسی جوان
آخِر به پیش پای توگم شد، جوانی ام
با صد هزار زخمِ زبان، زنده ام هنوز
گردون گمان نداشت ،به این سخت جانی ام...
#شهریار
@sheroghazal124
خواستم در دفترم عکسی کشم از صورتت
دیدم از بس ناز داری دل ز دفتر می بری
خواستم شعری بگویم عین چشم ناز تو
دیدم از مردم ، نگفته دین و باور می بری
خواستمجامیبنوشم مستچشمانت شوم
لیک ترسیدم؛ به مستی،دل تو بهتر می بری
خواستم تا ، گرم آغوش تو ، گرمایم دهد
دیدم ازبس داغتم، از کوره ام در می بری
خواستم جان را ، فدای مهربانی ات کنم
دیدم این ناقابل ست بی جامِ دیگر میبری
خواستم پاپسکشمازبسکه میخواهم تو را
دیدمت در عشق پایی ؛ تا به آخر می بری
@sheroghazal124
دیدم از بس ناز داری دل ز دفتر می بری
خواستم شعری بگویم عین چشم ناز تو
دیدم از مردم ، نگفته دین و باور می بری
خواستمجامیبنوشم مستچشمانت شوم
لیک ترسیدم؛ به مستی،دل تو بهتر می بری
خواستم تا ، گرم آغوش تو ، گرمایم دهد
دیدم ازبس داغتم، از کوره ام در می بری
خواستم جان را ، فدای مهربانی ات کنم
دیدم این ناقابل ست بی جامِ دیگر میبری
خواستم پاپسکشمازبسکه میخواهم تو را
دیدمت در عشق پایی ؛ تا به آخر می بری
@sheroghazal124
نه سراغی نه سلامی خبری میخواهم
قدر یک قاصدک از تو اثری می خواهم
خواب و بیدار شب و روز به دنبال من است
جز مگر یاد تو یار سفری می خواهم؟
در خودم هر چه فرو رفتم و ماندم کافیست
رو به بیرون زدن از خویش، دری می خواهم
بعد عمری كه قفس وا شد و آزاد شدم
تازه برگشتم و دیدم که پری می خواهم
سر به راهم تو مرا سر به هوا میخواهی
پس نه راهی نه هوایی نه سری می خواهم
چشم در شوق تو بیدارتری می طلبم
دل در دام تو افتاده تری می خواهم
در زمین ریشه گرفتم که سر افراز شوم
بی تو خشکیدم و لطف تبری می خواهم
@sheroghazal124
قدر یک قاصدک از تو اثری می خواهم
خواب و بیدار شب و روز به دنبال من است
جز مگر یاد تو یار سفری می خواهم؟
در خودم هر چه فرو رفتم و ماندم کافیست
رو به بیرون زدن از خویش، دری می خواهم
بعد عمری كه قفس وا شد و آزاد شدم
تازه برگشتم و دیدم که پری می خواهم
سر به راهم تو مرا سر به هوا میخواهی
پس نه راهی نه هوایی نه سری می خواهم
چشم در شوق تو بیدارتری می طلبم
دل در دام تو افتاده تری می خواهم
در زمین ریشه گرفتم که سر افراز شوم
بی تو خشکیدم و لطف تبری می خواهم
@sheroghazal124
چهغم وقتی جهان از عشق نامی تازه میگیرد
از این بی آبرویی نام ما آوازه می گیرد
من از خوشباوری در پیلهی خود فکر میکردم
خدا دارد فقط صبر مرا اندازه می گیرد
به روی ما به شرط بندگی در میگشاید عشق
عجب داروغهای! باج سر دروازه می گیرد
چرا ای مرگ میخندی؟ نه میخوانی نه میبندی!
کتابی را که از خون جگر شیرازه می گیرد
ملال آورتر از تکرار رنجی نیست در عالم
نخستین روز خلقت غنچه را خمیازه میگیرد
@sheroghazal124
از این بی آبرویی نام ما آوازه می گیرد
من از خوشباوری در پیلهی خود فکر میکردم
خدا دارد فقط صبر مرا اندازه می گیرد
به روی ما به شرط بندگی در میگشاید عشق
عجب داروغهای! باج سر دروازه می گیرد
چرا ای مرگ میخندی؟ نه میخوانی نه میبندی!
کتابی را که از خون جگر شیرازه می گیرد
ملال آورتر از تکرار رنجی نیست در عالم
نخستین روز خلقت غنچه را خمیازه میگیرد
@sheroghazal124
کاش تا دل می گرفت و می شکست
دوست می آمد کنارش می نشست
کاش می شد روی هر رنگین کمان
می نوشتم "مهربان "با من بمـــان
کاش می شد قلب ها آباد بــــــود
کینه و غم ها به دست باد بــــــود
کاش می شد دل فراموشی نداشت
نم نم باران هم آغـــوشی نداشت
کاش می شد کاش ها مهمان شوند
درمیان غصه ها پنهان شــــــــوند
@sheroghazal124
دوست می آمد کنارش می نشست
کاش می شد روی هر رنگین کمان
می نوشتم "مهربان "با من بمـــان
کاش می شد قلب ها آباد بــــــود
کینه و غم ها به دست باد بــــــود
کاش می شد دل فراموشی نداشت
نم نم باران هم آغـــوشی نداشت
کاش می شد کاش ها مهمان شوند
درمیان غصه ها پنهان شــــــــوند
@sheroghazal124
تیر مرگ است نگاهی که ز شهلای تو نیست
جام زهر است شرابی که ز مینای تو نیست
شب چـراغی که بود لایـق انگـشـتر عشـق
درّ نابیـست که جـز در دل دریای تو نیست
پرده بـردار و ز بیگانه میندیش ای دوست
که به هر بیبصری چشم تماشای تو نیست
آفتـاب لـب بـام اسـت جــوانــی ، دریــاب
به از ایـن دار مـرا مهلت فـردای تو نیست
ماه تا جلوهفروش است تو ای ماه بخواب
پیش هـر خیره انگشت نمـا جای تو نیست
بـا همه درد جـهــان سـاخـتـم امـا ایـن بـار
چارهی زخم دلـم جز به مداوای تو نیست
کاش چشـم تو کمی حـرف مـرا می فهمید
بـر زبـان نـگهـم ، غیــر تـمــنـای تـو نیـست
به جنون میکـشد آخر، مـن رسـوا شده را
هیچ پیـچـیده تر از حلّ معـمـای تو نیست
#محمدرضا_جنتی
@sheroghazal124
جام زهر است شرابی که ز مینای تو نیست
شب چـراغی که بود لایـق انگـشـتر عشـق
درّ نابیـست که جـز در دل دریای تو نیست
پرده بـردار و ز بیگانه میندیش ای دوست
که به هر بیبصری چشم تماشای تو نیست
آفتـاب لـب بـام اسـت جــوانــی ، دریــاب
به از ایـن دار مـرا مهلت فـردای تو نیست
ماه تا جلوهفروش است تو ای ماه بخواب
پیش هـر خیره انگشت نمـا جای تو نیست
بـا همه درد جـهــان سـاخـتـم امـا ایـن بـار
چارهی زخم دلـم جز به مداوای تو نیست
کاش چشـم تو کمی حـرف مـرا می فهمید
بـر زبـان نـگهـم ، غیــر تـمــنـای تـو نیـست
به جنون میکـشد آخر، مـن رسـوا شده را
هیچ پیـچـیده تر از حلّ معـمـای تو نیست
#محمدرضا_جنتی
@sheroghazal124
من برای با تو بودن بی قراری می کنم
بی تو با دنیای خود ناسازگاری می کنم
همچو یک فرزند مرده از برای طفل خود
سالها رختم سیاه و سوگواری می کنم
بی تو بُغضی در گلو دارم بدان ای نازنین
در جوانی همچو پیری، بردباری می کنم
هر که می پرسد چرا نالان و رنجوری، بدان
مهر بر لب می زنم، من راز داری می کنم
کاش می دیدی که شبها از فراقت تا سحر
همچو یک مجنونِ عاشق، گریه زاری می کنم
عاقبت دیوانه میگردم در این شهر و دیار
در پی ات خانه به خانه سرشماری می کنم
@sheroghazal124
بی تو با دنیای خود ناسازگاری می کنم
همچو یک فرزند مرده از برای طفل خود
سالها رختم سیاه و سوگواری می کنم
بی تو بُغضی در گلو دارم بدان ای نازنین
در جوانی همچو پیری، بردباری می کنم
هر که می پرسد چرا نالان و رنجوری، بدان
مهر بر لب می زنم، من راز داری می کنم
کاش می دیدی که شبها از فراقت تا سحر
همچو یک مجنونِ عاشق، گریه زاری می کنم
عاقبت دیوانه میگردم در این شهر و دیار
در پی ات خانه به خانه سرشماری می کنم
@sheroghazal124
قسم به دفترشعرم که دوستت دارم
ودرتمام غزلها فقط تویی یارم
قسم به تک تک این بیتهای تکراری
که پرزبغض گلویم ولی نمیبارم
قسم به نام عزیزت که بهترین نام است
نمیشودشب وروز از تودست بردارم
تویک حقیقت تلخی ولی چه شیرین است
که برحقیقت تلخ توبوسه بگذارم
به روی دفترشعرم ستاره می بارد
ومن به چیدن یک تک ستاره مختارم
ستاره ی شب تاریک دفترم هستی
قسم به این شب تارم که دوستت دارم
@sheroghazal124
ودرتمام غزلها فقط تویی یارم
قسم به تک تک این بیتهای تکراری
که پرزبغض گلویم ولی نمیبارم
قسم به نام عزیزت که بهترین نام است
نمیشودشب وروز از تودست بردارم
تویک حقیقت تلخی ولی چه شیرین است
که برحقیقت تلخ توبوسه بگذارم
به روی دفترشعرم ستاره می بارد
ومن به چیدن یک تک ستاره مختارم
ستاره ی شب تاریک دفترم هستی
قسم به این شب تارم که دوستت دارم
@sheroghazal124
گل نیلوفرم، جانم تو هستی
شقایق ، رقص مرجانم تو هستی
اقاقی، نسترن، سوری، بنفشه
چمن، شب بو ، گلستانم توهستی
سیه گیسوی سنبل، نرگس مست
سمن، گلپونه، ریحانم توهستی
چو بابونه چو یاس و یاسمن مست
گل زیبای الوانم توهستی
تو مهری، مهربانی همچو نوروز
به گلها مهر سوزانم تو هستی
منم شبنم زهجران غم گل
گلاب چشم گریانم توهستی
در این دنیای پر تشویش رنگین
وفای عهد و پیمانم تو هستی
@sheroghazal124
شقایق ، رقص مرجانم تو هستی
اقاقی، نسترن، سوری، بنفشه
چمن، شب بو ، گلستانم توهستی
سیه گیسوی سنبل، نرگس مست
سمن، گلپونه، ریحانم توهستی
چو بابونه چو یاس و یاسمن مست
گل زیبای الوانم توهستی
تو مهری، مهربانی همچو نوروز
به گلها مهر سوزانم تو هستی
منم شبنم زهجران غم گل
گلاب چشم گریانم توهستی
در این دنیای پر تشویش رنگین
وفای عهد و پیمانم تو هستی
@sheroghazal124
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✨ظــهـــــرتــون ســرشــار از
✨عــطــرگــل عــشـــــــقــ
✨ان شــاءالــلــه امـــــــروز بــهتــریــنــ
✨روز عــمـــــــرتــون بــاشــه
✨بــراتـــــــون روزے ســرشــاراز
✨شــادے و آرامـــــــشــ
✨لــبــریــزاز مـــــــوفــقــیــت و لــبــخــنــد
✨و روزے پــر بــرڪـــــــت آرزو مــنــدیــم
✨ظــهـــــر دوشــنــبــه تــون گــلــبــارونــ🌸
🤞👌🌹🍃
✨عــطــرگــل عــشـــــــقــ
✨ان شــاءالــلــه امـــــــروز بــهتــریــنــ
✨روز عــمـــــــرتــون بــاشــه
✨بــراتـــــــون روزے ســرشــاراز
✨شــادے و آرامـــــــشــ
✨لــبــریــزاز مـــــــوفــقــیــت و لــبــخــنــد
✨و روزے پــر بــرڪـــــــت آرزو مــنــدیــم
✨ظــهـــــر دوشــنــبــه تــون گــلــبــارونــ🌸
🤞👌🌹🍃