شعر و غزل
445 subscribers
48.7K photos
7.13K videos
37 files
723 links
آشنایی جوانان با اشعار و فرهنگ ایران زمین


ارسال انتقاد و پیشنهاد👇

o

ارتباط

@king8272
مرسی از حضور همه ی دوستان عزیزم ⚘
Download Telegram
عشق ما پرتو ندارد ما چراغ مرده‌ایم
گرم کن هنگامهٔ دیگر که ما افسرده‌ایم

گر همه مرهم شوی ما را نباشی سودمند
کز تو پر آزردگی داریم و بس آزرده‌ایم

لخت لخت است این جگر چون خود نباشد لخت لخت
که مگر دندان حسرت بر جگر افشرده‌ایم

در نمی‌گیرد باو نیرنگ سازی‌های ما
گر چه ز افسون آب از آتش برون آورده‌ایم

وحشی آن چشمت اگر خواند به خود نادیده کن
کان فریب است اینکه ما صد بار دیگر خورده‌ایم

#وحشی_بافقی

@sheroghazal124
صنما به چشم شوخت که به چشم اشارتی کن
نفسی خراب خود را به نظر عمارتی کن

دل و جان شهید عشقت به درون گور قالب
سوی گور این شهیدان بگذر زیارتی کن

تو چو یوسفی رسیده همه مصر کف بریده
بنما جمال و بستان دل و جان تجارتی کن

و اگر قدم فشردی به جفا و نذر کردی
بشکن تو نذر خود را چه شود کفارتی کن

تو مگو کز این نثارم ز شما چه سود دارم
تو ز سود بی‌نیازی بده و خسارتی کن

رخ همچو زعفران را چو گل و چو لاله گردان
سه چهار قطره خون را دل بابشارتی کن

چو غلام توست دولت نکشد ز امر تو سر
به میان ما و دولت ملکا سفارتی کن

چو به پیش کوه حلمت گنهان چو کاه آمد
به گناه چون که ما نظر حقارتی کن

تن ما دو قطره خون بد که نظیف و آدمی شد
صفت پلید را هم صفت طهارتی کن

ز جهان روح جان‌ها چو اسیر آب و گل شد
تو ز دار حرب گلشان برهان و غارتی کن

چو ز حرف توبه کردم تو برای طالبان را
جز حرف پرمعانی علم و امارتی کن

ز برای گرم کردن بود این دم چو آتش
جز دم تو تابشی را سبب حرارتی کن

تو که شاه شمس دینی تبریز نازنین را
به ظهور نیر خود وطن بصارتی کن

#مولانا

@sheroghazal124
بیا تا قدرِ یکدیگر بدانیم
که تا ناگه ز یکدیگر نمانیم

غرض‌ها تیره دارد دوستی را
غرض‌ها را چرا از دل نرانیم؟

گهی خوشدل شوی از من که میرم
چرا مُرده‌پرست و خصمِ جانیم؟

چو بعد از مرگ خواهی آشتی کرد
همه عُمر از غمت در امتحانیم

کنون پندار مُردم، آشتی کن
که در تسلیم ما چون مُردگانیم

چو بر گورم بخواهی بوسه‌دادن
رُخم را بوسه ده کاکنون همانیم

#مولانا


@sheroghazal124
دلم گرفته ، ای دوست! هوای گریه با من
گر از قفس گریزم کجا روم ، کجا من؟

کجا روم که راهی به گلشنی ندارم
که دیده بر گشودم به کنج تنگنا

نه بسته ام به کس دل نه بسته کس به من دل
چو تخته پاره بر موج رها رها رها من

زبودنم چه افزود ؟ نبودنم چه کاهد؟
که گوید به پاسخ که زنده ام چرا من

ستاره ها نهفتم در آسمان ابری
دلم گرفته ، ای دوست هوای گریه با من

#سیمین_بهبهانی


@sheroghazal124
شوق دریا شدن و ... قطره ی شبنم بودن !
غیر اندوه چه دارد دلِ آدم بودن ؟

دست تقدیر ، تو را کاش به من پس بدهد
تا که باقیست کمی فرصت با هم بودن

بی تو ای میوه ی ممنوعه ! چه فرقی دارد
اهل فردوس برین یا که جهنّم بودن ؟!

دارم از بخشش تو اینهمه تنهایی را
حضرت عشق ! بس است اینهمه حاتم بودن

خار بودن ؛ به همه زخم زدن ، آسان است
ای خوشا زخم کسی را گلِ مرهم بودن ...

#موسوی
@sheroghazal124
ناز کن نقاشیم بد نیست،نازت میکشم
مثل یک آهو که نه، مانند بازت میکشم

تار موهای تو کوک و ضرب قلبم کوک تر
بااجازه لحظه ای دستی به سازت میکشم

سر لبهای تو عالم را به زانو میکشد
باجسارت یک سرک هم من به رازت میکشم

قبله گاه کافران چشمان رنگین تو است
این جماعت را به صف وقت نمازت میکشم

نازداری نازنین نازت بنازم ناز کن
ناز کن من یک هنرمندم که نازت میکشم

@sheroghazal124
ناله ام گرچه ندارد اثرى در دل تو
نكنم ناله اگر در دل شبها چه كنم ؟

در پى گمشده اى گرد جهان ميگردم
اى خدا گر نشد اين گمشده پيدا چه كنم ؟

مردمان قطرهء آبى بكف آرند و خوش اند
من كه مردم ز عطش بر لب دريا چه كنم ؟

چون طبيب دل بيمار من از من شده دور
نكنم گر به تو اى درد ! مدارا چه كنم ؟

گرچه امروز مرا نيست ز پى فردايى
گر نبندم دل از امروز به فردا چه كنم ؟

روى بر تافت ز من آنكه جهانم همه است
بعد از اين گر نكنم پشت به دنيا چه كنم؟


#رهی_معیری

.@sheroghazal124
میزنم سازی بیا، امشب به سازم ساز کن
دلبری کن از من و ، امشب برایم ناز کن

مانده ام پشت در دروازه چشمان تو
رحم کن امشب بیا در را برویم باز کن

من به شوق توبه پرواز آمدم در آسمان
بال بگشا سوی من امشب تو هم پرواز کن

حرف دل بسیار باشد با تو هم صحبت شوم
سر بروی شانه ام بگذار و عشق اغاز کن

میشوم فرهاد تو شیرین من باشی اگر
لب بروی لب گذار و بوسه را احساس کن

دست در دستان هم در زیر باران هم قدم
باصدای دلنشین در گوش من اعجاز کن

#جوادالماسی❤️❤️


@sheroghazal124
قد می‌کشم که باد شوی‌، پرپرم کنی‌
بوبو و برگ برگ فراوان ترم کنی‌

سو سو زدی و من به هوای تو آمدم‌
پس حقّم این نبود که خاکسترم کنی‌

خوش می‌گذشت شاخه‌؛ رسیدم‌، که رد شدی‌
تا یک دهن بچینی‌ام و نوبرم کنی‌

از اوج سبزهای بلند آمدم که تو
با زردهای ریخته هم‌بسترم کنی‌

تن داده‌ام که رقص سرانگشت‌های تو
بندم کند عروسک بازیگرم کنی‌

تکرار کردم آنچه تو می‌خواستی و... آه‌
غافل شدم از اینکه کس دیگرم کنی‌

من یک حقیقتم اگر از من گذر کنی‌
من یک دروغ محضم اگر باورم کنی‌

چیزی نمانده از من‌ِ آن روزهای من‌
گل داده‌ام که باد شوی پرپرم کنی 


#مهدی_فرجی

@sheroghazal124
آن که نقشی ديگرش جایی مصور می‌شود
نقش او در چشم ما هر روز خوشتر می‌شود

عشق دانی چيست سلطانی که هر جا خيمه زد
بي خلاف آن مملکت بر وی مقرر می‌شود

ديگران را تلخ می‌آيد شراب جور عشق
ما ز دست دوست می‌گيريم و شکر می‌شود

دل ز جان برگير و در بر گير يار مهربان
گر بدين مقدارت آن دولت ميسر می‌شود

هرگزم در سر نبود انديشه سودا وليک
پيل اگر دربند می‌افتد مسخر می‌شود

عيش‌ها دارم در اين آتش که بينی دم به دم
کاندرونم گر چه می‌سوزد منور می‌شود

تا نپنداری که با ديگر کسم خاطر خوشست
ظاهرم با جمع و خاطر جای ديگر می‌شود

غيرتم گويد نگويم با حريفان راز خويش
باز می‌بينم که در آفاق دفتر می‌شود

آب شوق از چشم سعدی می‌رود بر دست و خط
لاجرم چون شعر می‌آيد سخن تر می‌شود

قول مطبوع از درون سوزناک آيد که عود
چون همی‌سوزد جهان از وی معطر می‌شود

#سعدی

@sheroghazal124
عشق ما پرتو ندارد ما چراغ مرده‌ایم
گرم کن هنگامهٔ دیگر که ما افسرده‌ایم

گر همه مرهم شوی ما را نباشی سودمند
کز تو پر آزردگی داریم و بس آزرده‌ایم

لخت لخت است این جگر چون خود نباشد لخت لخت
که مگر دندان حسرت بر جگر افشرده‌ایم

در نمی‌گیرد باو نیرنگ سازی‌های ما
گر چه ز افسون آب از آتش برون آورده‌ایم

وحشی آن چشمت اگر خواند به خود نادیده کن
کان فریب است اینکه ما صد بار دیگر خورده‌ایم

#وحشی_بافقی

@sheroghazal124
می خوام امشو تا سحر گریه کنم
بصیرت
به گفتن کیست ربت ؟ گفت لیلی ♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️
من خمارم ساقیا! پیمانه می‌خواهد دلم
استکان پر کن، مِیِ جانانه می‌خواهد دلم

هِق‌هِقی امشب گلویم را نوازش می‌دهد
گریه دارد چشمهایم، شانه می‌خواهد دلم

شمعِ من! جرئت بده تا لحظه‌ای پر، وا کنم
باز بی پرواییِ پروانه می‌خواهد دلم

شهرزادِ قصه و لیلای مجنون، حرف بود
داستان‌هایی بجز افسانه می‌خواهد دلم

نذر نازت می‌شوم، آغوش وا کن زودتر
یک بغل معشوقه‌ی فتانه می‌خواهد دلم

از لبانت وحی نازل می‌شود؛ قدری بخند
آیه‌ای هم رنگ با حنانه می‌خواهد دلم

آخر فرمانبری از عقل، سرگردانی است
مثل عاکف حالتی دیوانه می خواهد دلم


@sheroghazal124
جان من عشق تو را چیدن و دیدن هنر است.
باهمه عشوه گری , بر تو رسیدن هنر است.

هرچه هم ناز کنی , ناز کشت خواهم بود.
نازنینا به خدا ناز کشیدن, هنر است.

دل من تنگ شد و چاره آن روی تو شد.
روی تو دیدن و آن را نگزیدن , هنر است.

من غرور تو ام ای کبک خرامان به خدا,
سخن عشق ز حرف تو شنیدن, هنر است.

تو درخت خوش این باغی و من می دانم,
زان همه میوه یکی, زان همه چیدن هنر است.

کام من در طلب لعل لبت کام گرفت.
نازنین کام دل انگیز چشیدن, هنر است.

گل مریم , زشمیمت شده ام مست و خراب.
بی می و باده اگر مست شد این تن, هنر است..

@sheroghazal124
از تو و از آن دو ابروی کمان باید گریخت
قاتلی و زان نگاه مهربان باید گریخت

خال چشمت دانه ی پنهان دام زندگیست
چون پرستو از سر این آشیان باید گریخت

هر شکستی هم به پیروزی نمی گردد بدل
از تو ای حوّای دوران همچنان باید گریخت

سفرهٔ عشقت نمک گیرست و ما بی دست و پا
خود بگو از بند و زنجیرت چه سان باید گریخت

آتشی در زیر خاکستر تویی طوفان تویی
لاجرم از قلّه ی آتش فشان باید گریخت

صد هزاران رنگ دارد روزگار حیله گر
بازی چرخ است و از نیرنگ آن باید گریخت

آفت محصول عمر ما همه از غفلت است
این دم آخر چو برق آسمان باید گریخت

سوی کنعان باز گرد ای یوسف از مصر طلا
از زلیخا و دیار مکرشان باید گریخت


@sheroghazal124
با دل دیوانه من یار باشی محشراست
من بیایم خانه ات بیدار باشی محشراست

کرده باشی خویش راپنهان کنارپنجره
وای اگرمشتاق این دیدارباشی محشراست

بوسه هی از من بگیری از سر شب تا سحر
بشمری و غرق استغفار باشی محشراست

پیش از این گیلاسی لبهات را بوسیده ام
باز در اندیشه انکار باشی محشراست

چشم های تو جهنم بوسه های تو بهشت
دوزخ آغوش من را یار باشی محشراست

دوست دارم مثل پروانه بگردم دور تو
تو شبیه مرکز پرگار باشی محشر است

من به قصد فتح چشمانت بیایم سخت نیست
صخره ای ناممکن و دشوار باشی محشراست

با تو من فهمیده بودم خانه داری مشکل است
تو پرستار من بیمار باشی محشراست...


@sheroghazal124
چشم هایم سخت بارانے ست، از رفتن مگو!
دل سراپا رو به ویرانے ست، از رفتن مگو!

جرعه جرعه عشق در ڪامِ سبویم ریختی
این شراب ڪهنه ته جانے ست، از رفتن مگو!

باز ڪن آغوش خود را، رنج این دورے فقط
مرگِ این محڪومِ زندانے ست، از رفتن مگو!

معبرِ تنگے ست چشمان تو وقتے تب ڪند
ساحلِ چشمت چه توفانے ست، از رفتن مگو!

پلک مے بندم ڪه شاید در خیالم بشنوم
رفتنت خوابِ پریشانے ست، از رفتن مگو!

مے شوم دلگرم با حجمِ نفس هایت اگر
سهمت از رفتن پشیمانے ست، از رفتن مگو!


@sheroghazal124

پلک بر هم بزن این چشم اذان پخش کند
اشهَدُ انّ ” تو” در کل جهان پخش کند

خنده بر لب بنشان حالت لبخند تو را
بدهم "حاج حسین و پسران" پخش کند

بغلم کن همه جا! شهر حسودی بکند
چشم تو بین زنان تیر و کمان پخش کند

باد با موی تو هر لحظه تبانی کرده
راز دیوانگی ام را به جهان پخش کند

بشود فاشِ همه راز اشارات نظر!
قصه عشق مرا نامه رسان پخش کند

شعر من خوبترین شعر جهان است اگر
آنچه از روی تو دیده ست زبان پخش کند

وصف زیبایی تو در همه ی ابیاتم
آبِ دریاشده تا قطره چکان پخش کند

درد یعنی تو نباشی بغلم ناز کنی
رادیو لحظه‌ای آواز بنان پخش کند

@sheroghazal124
‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌
ای آرزوی گمشده مهمان کیستی
درد منی بگوی که درمان کیستی

دامان من ز اشک ندامت پر آتش است
ای نوگل شکفته به دامان کیستی

شد پنجه ی که شانه ی آن زلف پرشکن
ای جمع حسن و لطف پریشان کیستی

با آن تن شگفت که خوش تر ز جان بود
جانِ کـه هستی امشب و جانان کیستی

ای صبح آرزو به کی لبخند می زنی
سحر آفرین کاخ و شبستان کیستی

من بی تو همچو ماهی بر خاک مانده ام
آب حیات سینه ی بریان کیستی

من میزبان درد و غم و رنج و حسرتم
ای آرزوی گمشده مهمان کیستی

@sheroghazal124
به وقت رویش سبز جوانه با من باش
دلم گرفته در این بیکرانه با من باش

چه آسمان غریبی است بی حضور تو دل
به گرمی سخنی عاشقانه با من باش
 
سکوت،درد بزرگی است هیچ می‌دانی ؟
بخوان برای دلم یک ترانه با من باش

اسیر این قفس سرد و غم گرفته منم
در قفس بگشا ، بی بهانه با من باش

قسم نمی‌دهمت که به عمر صد غزلم
به عمر یک غزل حافظانه با من باش

@sheroghazal124
خسته ام،ميروم از قلب تو با پاى خودم
تا كه تنها بشوم با غم دنياى خودم ...

ليلى قصه نبودى كه شوم مجنونت ...
تن سپردم به بيابان و به صحراى خودم

دل دريايىِ طوفان زده ارزانى خود
ميروم تا كه شوم قايق درياى خودم

بعد تو خاك از آيينه ى دل ميگيرم
تا كمى هم بنشينم به تماشاى خودم

ما كه رفتيم تو باش و همه ى خاطره ها
ميروم تا برسم بى تو به فرداى خودم

دل اگر بعد تو لرزيد حرامش باشد
پايبندم بخدا بر سر فتواى خودم

@sheroghazal124