هیاهوے غریب و مبهمے پیچیده در جانم
پرم از حس دلگیرے ڪه نامش را نمیدانم
تو اقیانوس سرشار از تلاطمهاے آرامی
و من دریاچهے اشڪے ڪه دائم رو به طغیانم
بزن نے ؛ باز غوغا ڪن ، بزن دف ؛ شور برپا ڪن
به هر سوزے بگریانم ، به هر سازے برقصانم
ببین آیینهوار از حس تصویر تو لبریزم
تو آرامے ، من آرامم ، پریشانے ، پریشانم
اگر شعرے نوشتم ، رونویسے از نگاهت بود
ڪه این دیوانگیها را من از چشم تو میخوانم ...
#سیدهتڪتم_حسینی
@sheroghazal124
پرم از حس دلگیرے ڪه نامش را نمیدانم
تو اقیانوس سرشار از تلاطمهاے آرامی
و من دریاچهے اشڪے ڪه دائم رو به طغیانم
بزن نے ؛ باز غوغا ڪن ، بزن دف ؛ شور برپا ڪن
به هر سوزے بگریانم ، به هر سازے برقصانم
ببین آیینهوار از حس تصویر تو لبریزم
تو آرامے ، من آرامم ، پریشانے ، پریشانم
اگر شعرے نوشتم ، رونویسے از نگاهت بود
ڪه این دیوانگیها را من از چشم تو میخوانم ...
#سیدهتڪتم_حسینی
@sheroghazal124
دل من عادت داشت،که بماند یک جا !!
به کجا ؟؟ معلوم است !!
به در خانه ی تو...
دل من عادت داشت، که بماند آنجا
پشت یک پرده ی توری،
که تو هرروز آن را به کناری بزنی
دل من ساکن دیوار و دری،
که تو هرروز از آن می گذری
دل من ساکن دستان تو بود...
دل من گوشه ی یک باغچه بود،
که هرروز به آن می نگری...
راستی ! دل من را دیدی ؟!
آن را گم کردم...!
#مهدی_اخوان_ثالث
@sheroghazal124
به کجا ؟؟ معلوم است !!
به در خانه ی تو...
دل من عادت داشت، که بماند آنجا
پشت یک پرده ی توری،
که تو هرروز آن را به کناری بزنی
دل من ساکن دیوار و دری،
که تو هرروز از آن می گذری
دل من ساکن دستان تو بود...
دل من گوشه ی یک باغچه بود،
که هرروز به آن می نگری...
راستی ! دل من را دیدی ؟!
آن را گم کردم...!
#مهدی_اخوان_ثالث
@sheroghazal124
خبـــــر بــــــه دورترین نقطه ي جهان برسد
نخواست او به منِ خسته بــی گمان برسد
شکنجه بیشتر از این؟ که پیش چشمِ خودت
کسی کــــــه سهم تو باشد به دیگران برسد
چه می کنی؟ اگر او را که خواستی یک عمر
بـــه راحتی کسی از راه نـاگهـــــــان برسد،...
رهــــــا کنی بــــــرود از دلت جــدا بـــــاشد
به آن کـــه دوست تَرَش داشته به آن برسد
رهـــــــا کنی بروند و دو تا پرنده شوند
خبر بـــه دورترین نقطه ی جهان برسد
گلایـــه اي نکنی بغض خـویش را بخــــــوري
که هق! هق!... تو مبادا به گوششان برسد
خدا کند کــه... نه! نفرین نمی کنم... نکند
به او کـــــــه عاشق او بوده ام زیان برسد
خدا کند فقط این عشق از سرم برود
خدا کند کــه فقط زود آن زمان برسد
#نجمهزارع
@sheroghazal124
نخواست او به منِ خسته بــی گمان برسد
شکنجه بیشتر از این؟ که پیش چشمِ خودت
کسی کــــــه سهم تو باشد به دیگران برسد
چه می کنی؟ اگر او را که خواستی یک عمر
بـــه راحتی کسی از راه نـاگهـــــــان برسد،...
رهــــــا کنی بــــــرود از دلت جــدا بـــــاشد
به آن کـــه دوست تَرَش داشته به آن برسد
رهـــــــا کنی بروند و دو تا پرنده شوند
خبر بـــه دورترین نقطه ی جهان برسد
گلایـــه اي نکنی بغض خـویش را بخــــــوري
که هق! هق!... تو مبادا به گوششان برسد
خدا کند کــه... نه! نفرین نمی کنم... نکند
به او کـــــــه عاشق او بوده ام زیان برسد
خدا کند فقط این عشق از سرم برود
خدا کند کــه فقط زود آن زمان برسد
#نجمهزارع
@sheroghazal124
شبیه اسب ،درونم دوباره رم کرده
ببین نبودی و وحشت چه با دلم کرده
به لطف قوزم و مویی سپید بعد از تو
شدم چو شاخه ی خشکی که برف خم کرده
نپرس از تب و لرزم،نگو چه با من کرد
همان که زلزله با خانه های بم کرده
شب است و آینه جغدی کشیده است از من
دو چشم بهت زده،صورتی ورم کرده
تو نیمه ی من و من جسم جان به لب شده ام
که روح پر تب و تابش به او ستم کرده
بیا ببین که چه آشی برای من پخته
همان کسی که برای تو چای دم کرده
#جواد_منفرد
@sheroghazal124
ببین نبودی و وحشت چه با دلم کرده
به لطف قوزم و مویی سپید بعد از تو
شدم چو شاخه ی خشکی که برف خم کرده
نپرس از تب و لرزم،نگو چه با من کرد
همان که زلزله با خانه های بم کرده
شب است و آینه جغدی کشیده است از من
دو چشم بهت زده،صورتی ورم کرده
تو نیمه ی من و من جسم جان به لب شده ام
که روح پر تب و تابش به او ستم کرده
بیا ببین که چه آشی برای من پخته
همان کسی که برای تو چای دم کرده
#جواد_منفرد
@sheroghazal124
دلتنگم و دلتنگ نبودی که بدانی چه کشیدم
عاشق نشدی، لنگ نبودی که بدانی چه کشیدم
کو قطره ی اشکی که به پای تو بریزم که بمانی؟
بی اسلحه در جنگ نبودی که بدانی چه کشیدم
تو آن بت مغرور پیمبر شکنی، داغ ندیدی
دل بسته به یک سنگ نبودی که بدانی چه کشیدم
تو تابلوی حاصل دستان هنرمند خدایی
نقاشی بی رنگ نبودی که بدانی چه کشیدم
گشتم همه جا را پی چشمان پر از شوق تو اما
فرسنگ به فرسنگ نبودی که بدانی چه کشیدم
#سید_تقی_سیدی
@sheroghazal124
عاشق نشدی، لنگ نبودی که بدانی چه کشیدم
کو قطره ی اشکی که به پای تو بریزم که بمانی؟
بی اسلحه در جنگ نبودی که بدانی چه کشیدم
تو آن بت مغرور پیمبر شکنی، داغ ندیدی
دل بسته به یک سنگ نبودی که بدانی چه کشیدم
تو تابلوی حاصل دستان هنرمند خدایی
نقاشی بی رنگ نبودی که بدانی چه کشیدم
گشتم همه جا را پی چشمان پر از شوق تو اما
فرسنگ به فرسنگ نبودی که بدانی چه کشیدم
#سید_تقی_سیدی
@sheroghazal124
@MousighiGolha
YSG-124-Marzieh
یک شاخه گل شماره : 124(رعدی آذرخشی)
خواننده : بانو مرضیه
تصنیف : نبودم اگر من كجا بود اين بخت سياهم (معینی کرمانشاهی)
اشعار متن : رعدی آذرخشی
نوازندگان : کسایی
آهنگ : تجویدی
دستگاه/مایه : دشتی
گوینده : روشنک
خواننده : بانو مرضیه
تصنیف : نبودم اگر من كجا بود اين بخت سياهم (معینی کرمانشاهی)
اشعار متن : رعدی آذرخشی
نوازندگان : کسایی
آهنگ : تجویدی
دستگاه/مایه : دشتی
گوینده : روشنک
چایت را بنوش نگران فردایت نباش .
از گندمزار منو تو مشتی کاه میماند برای بادها...🍃
از گندمزار منو تو مشتی کاه میماند برای بادها...🍃
ای که مهجوری عشاق روا می داری . استاد شجریان
Unknown
🔹 اى كه مهجورى عشاق روا ميدارى
🎙️ مرحوم استاد شجريان
🍀
🎙️ مرحوم استاد شجريان
🍀
هر چه بینی در جهان دارد عوض
گر عوض حاصل ترا گردد غرض
بی عوض دانی چه باشد در جهان
عمر باشد عمر قدر آن بدان
گر عوض حاصل ترا گردد غرض
بی عوض دانی چه باشد در جهان
عمر باشد عمر قدر آن بدان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#سفر_در_زمان
ماجرای شنیدنی مردی که از گذشته امده و توسط پلیس بازجویی شد. او در حال عکاسی از یک بشقاب پرنده بوده که در همان وضعیت به زمان ما سفر می کند! و بقیه ماجرا...
ماجرای شنیدنی مردی که از گذشته امده و توسط پلیس بازجویی شد. او در حال عکاسی از یک بشقاب پرنده بوده که در همان وضعیت به زمان ما سفر می کند! و بقیه ماجرا...
Audio
«#آرش_کمانگیر»
داستانها و افسانههای کهن ایران برای کودکان نوار قصه
نویسنده و کارگردان: #سیروس_افهمی
🎙
آرش: #حسین_عرفانی
افراسیاب: #عزت_الله_مقبلی
منوچهرشاه: حمید منوچهری
نوذر: ناصر نظامی
قباد: #جواد_پزشکیان
گرسیوز: احمد مندوب هاشمی
راوی زن: #شهلا_ناظریان
راوی مرد: سیروس افهمی
صدابردار: کلهر
تهیهکننده: شرکت ایرانرکورد
اشعار و ترانهها: سیروس افهمی
با بخشهایی از منظومهٔ آرش کمانگیر اثر سیاوش کسرایی
تولید ۱۳۶۲
انتشار بر روی نوارِ کاست همراه با کتابِ مصور، پاییز ۱۳۶۲
#نمایش_صوتی
با هنرمندی حمید منوچهری
داستانها و افسانههای کهن ایران برای کودکان نوار قصه
نویسنده و کارگردان: #سیروس_افهمی
🎙
آرش: #حسین_عرفانی
افراسیاب: #عزت_الله_مقبلی
منوچهرشاه: حمید منوچهری
نوذر: ناصر نظامی
قباد: #جواد_پزشکیان
گرسیوز: احمد مندوب هاشمی
راوی زن: #شهلا_ناظریان
راوی مرد: سیروس افهمی
صدابردار: کلهر
تهیهکننده: شرکت ایرانرکورد
اشعار و ترانهها: سیروس افهمی
با بخشهایی از منظومهٔ آرش کمانگیر اثر سیاوش کسرایی
تولید ۱۳۶۲
انتشار بر روی نوارِ کاست همراه با کتابِ مصور، پاییز ۱۳۶۲
#نمایش_صوتی
با هنرمندی حمید منوچهری
Shabangahan
Taher Ghoreyshi
خوشا ای دل
بال و پر زدنت
شعلهور شدنت در شبانگاهی
- صدای طاهر قریشی خیلی بوسیدنیه !
بال و پر زدنت
شعلهور شدنت در شبانگاهی
- صدای طاهر قریشی خیلی بوسیدنیه !
مثل درختی که به سوی آفتاب قد می کِشد
همهی وجودم دستی شده است
و همهی دستم خواهشی،
خواهشِ تو
- احمد شاملو
همهی وجودم دستی شده است
و همهی دستم خواهشی،
خواهشِ تو
- احمد شاملو
من از آن تافته های جدا بافته نبودم
که هر توهینی را ببخشایم،
اما همیشه در آخر کار آن را از یاد می بردم.
آن کس که تصور میکرد که من از او نفرت دارم چون میدید که با لبخندی صمیمی به او سلام می گویم غرق در شگفتی می شد و نمی توانست باور کند.
در این حال، برحسب خلق و خوی خودش، یا بزرگواریم را تحسین و یا بی غیرتی ام را تحقیر می کرد.
بی آنکه فکر کند که انگیزه من ساده تر از اینها بوده است،
من همه چیز حتی نام او را از یاد برده بودم!
- آلبر کامو / سقوط
که هر توهینی را ببخشایم،
اما همیشه در آخر کار آن را از یاد می بردم.
آن کس که تصور میکرد که من از او نفرت دارم چون میدید که با لبخندی صمیمی به او سلام می گویم غرق در شگفتی می شد و نمی توانست باور کند.
در این حال، برحسب خلق و خوی خودش، یا بزرگواریم را تحسین و یا بی غیرتی ام را تحقیر می کرد.
بی آنکه فکر کند که انگیزه من ساده تر از اینها بوده است،
من همه چیز حتی نام او را از یاد برده بودم!
- آلبر کامو / سقوط
ماندم به چمن شب شد و مهتاب برآمد
سیمای شب آغشته به سیماب برآمد
آویخت چراغ فلک از طارم نیلی
قندیل مه آویزه محراب برآمد
دریای فلک دیدم و بس گوهر انجم
یاد از توام ای گوهر نایاب برآمد
چون غنچه دل تنگ من آغشته به خون شد
تا یادم از آن نوگل سیراب برآمد
ماهم به نظر در دل ابر متلاطم
چون زورقی افتاده به گرداب برآمد
از راز فسونکاری شب پرده برافتاد
هر روز که خورشید جهانتاب برآمد
دیدم به لب جوی جهان گذران را
آفاق همه نقش رخ آب برآمد
در صحبت احباب ز بس روی و ریا بود
جانم به لب از صحبت احباب برآمد
#شهریار
@sheroghazal124
سیمای شب آغشته به سیماب برآمد
آویخت چراغ فلک از طارم نیلی
قندیل مه آویزه محراب برآمد
دریای فلک دیدم و بس گوهر انجم
یاد از توام ای گوهر نایاب برآمد
چون غنچه دل تنگ من آغشته به خون شد
تا یادم از آن نوگل سیراب برآمد
ماهم به نظر در دل ابر متلاطم
چون زورقی افتاده به گرداب برآمد
از راز فسونکاری شب پرده برافتاد
هر روز که خورشید جهانتاب برآمد
دیدم به لب جوی جهان گذران را
آفاق همه نقش رخ آب برآمد
در صحبت احباب ز بس روی و ریا بود
جانم به لب از صحبت احباب برآمد
#شهریار
@sheroghazal124
قلم ! به حرمت انسان به نام زن بنویس
بیا کمی خودم را برای من بنویس
پیاده شو بنویس از نفس کشیدن من
بدون فوت زمان یا که فوت و فن بنویس
همیشه دست مرا خوانده ای به دانایی
تمام حس مرا لای هر سخن بنویس
تکیده شد کمرت گاهی از شرنگ دلم
ولی نجابت غم را پر از شِکن بنویس
نوشتی از تب تندی که آتشم زده بود
شراره های مرا روی پیرهن بنویس
لبالب از غزل و واژه های بی تابم
مرا به سبک معاصر وَ یا کهن بنویس
غزالِ شعر مرا مست و بی رسَن بنویس
بیا کمی خودِ من را برای من بنویس
#مهنازمحمودی
@sheroghazal124
بیا کمی خودم را برای من بنویس
پیاده شو بنویس از نفس کشیدن من
بدون فوت زمان یا که فوت و فن بنویس
همیشه دست مرا خوانده ای به دانایی
تمام حس مرا لای هر سخن بنویس
تکیده شد کمرت گاهی از شرنگ دلم
ولی نجابت غم را پر از شِکن بنویس
نوشتی از تب تندی که آتشم زده بود
شراره های مرا روی پیرهن بنویس
لبالب از غزل و واژه های بی تابم
مرا به سبک معاصر وَ یا کهن بنویس
غزالِ شعر مرا مست و بی رسَن بنویس
بیا کمی خودِ من را برای من بنویس
#مهنازمحمودی
@sheroghazal124
عکس زیبای تو را بر در و دیوار زدم
یادگارم شدی و بر همه کس جار زدم
نام زیبای توچون حک شده بر این دل من
دل دریایی خود تکیه به هنجار زدم..
تو به تن پوش قشنگی که معطر کردی
ناز معصومیتت پنجه به گیتار زدم....
یاد آن روز که چشمان پر از حادثه ات
گرمی عشق شد و یکسره من تار زدم
هرغزل از تو شنیدم همه تکرارمن است
نام زیبای تو را در غزلم یار زدم.....
من به یمن قدم مهر تو ای کوکب دل..
آسمان دل خود وصله به دلدار زدم...
@sheroghazal124
یادگارم شدی و بر همه کس جار زدم
نام زیبای توچون حک شده بر این دل من
دل دریایی خود تکیه به هنجار زدم..
تو به تن پوش قشنگی که معطر کردی
ناز معصومیتت پنجه به گیتار زدم....
یاد آن روز که چشمان پر از حادثه ات
گرمی عشق شد و یکسره من تار زدم
هرغزل از تو شنیدم همه تکرارمن است
نام زیبای تو را در غزلم یار زدم.....
من به یمن قدم مهر تو ای کوکب دل..
آسمان دل خود وصله به دلدار زدم...
@sheroghazal124
عاشقم ، عاشق به رویت ، گر نمیدانی بدان
سوختم در آرزویت ، گر نمیدانی بدان
با همه زنجیر و بند و حیله و مکر رقیب
خواهم آمد من به کویَت ، گر نمیدانی بدان
مشنو از بد گو سخن ، من سُست پیمان نیست
هستم اندر جستجویت ، گر نمیدانی بدان
گر پس از مردن بیائی بر سر بالین من
زنده می گردم به بویت ، گر نمی دانی بدان
اینکه دل جای دگر غیر از سر کویت نرفت
بسته آن را تار مویت گر نمی دانی بدان
گر رقیب از غم بمیرد ، یا حسرت کورش کند
بوسه خواهم زد به رویت ، گر نمیدانی بدان
هیچ می دانی که این لاهوتی آواره کیست ؟
عاشق روی نکویت گر نمی دانی بدان
🌹____
👤 #ابوالقاسم_لاهوتی
@sheroghazal124
سوختم در آرزویت ، گر نمیدانی بدان
با همه زنجیر و بند و حیله و مکر رقیب
خواهم آمد من به کویَت ، گر نمیدانی بدان
مشنو از بد گو سخن ، من سُست پیمان نیست
هستم اندر جستجویت ، گر نمیدانی بدان
گر پس از مردن بیائی بر سر بالین من
زنده می گردم به بویت ، گر نمی دانی بدان
اینکه دل جای دگر غیر از سر کویت نرفت
بسته آن را تار مویت گر نمی دانی بدان
گر رقیب از غم بمیرد ، یا حسرت کورش کند
بوسه خواهم زد به رویت ، گر نمیدانی بدان
هیچ می دانی که این لاهوتی آواره کیست ؟
عاشق روی نکویت گر نمی دانی بدان
🌹____
👤 #ابوالقاسم_لاهوتی
@sheroghazal124
بامن شوریده سر ، اینگونه سرسنگین نباش
خنده را پنهان مکن ، بامن چنین غمگین نباش
من که باتو صادقم ، یکـ رویه بی رنگ و ریا
لطفا از روی محبت هم شده ، رنگین نباش
باب ساز و ضربتان ما رقصها رقصیده ایم
روبرو بنشین ، نگاهم کن. تو آهنگین نباش
تا وصال و وصلتان از چین به ماچین رفته ایم
پیش من جسم و خودت در چین و در ماچین نباش
ٍما که دور افتاده ایم از این و از آن ، پیش تو
پیش من اما کنار دست آن ، یا این نباش...
#امیر_حسین_مقدم
@sheroghazal124
خنده را پنهان مکن ، بامن چنین غمگین نباش
من که باتو صادقم ، یکـ رویه بی رنگ و ریا
لطفا از روی محبت هم شده ، رنگین نباش
باب ساز و ضربتان ما رقصها رقصیده ایم
روبرو بنشین ، نگاهم کن. تو آهنگین نباش
تا وصال و وصلتان از چین به ماچین رفته ایم
پیش من جسم و خودت در چین و در ماچین نباش
ٍما که دور افتاده ایم از این و از آن ، پیش تو
پیش من اما کنار دست آن ، یا این نباش...
#امیر_حسین_مقدم
@sheroghazal124