غــــم هــجــران تـــو را چــاره و درمــان چه کنم
هـمـه روز و هـمـه شـب دیده ی گریان چه کنم
ای کـــه آرامــش جــان در گــروی روی تــو بــود
رفتی و بی تـو بـر ایـن حـال پـریـشـان چـه کنم
تن من نی شد و شد نغمه ی دل بی تو حزین
وای بـــر مـــن تـــو بــگـــو بـا نی نـالان چه کنم
کس نـدانـسـت چـه بـگـذشـت مـیـان من و تـو
بی تــو در انـجـمـن ایــن هــمــه نـادان چه کنم
@sheroghazal124
هـمـه روز و هـمـه شـب دیده ی گریان چه کنم
ای کـــه آرامــش جــان در گــروی روی تــو بــود
رفتی و بی تـو بـر ایـن حـال پـریـشـان چـه کنم
تن من نی شد و شد نغمه ی دل بی تو حزین
وای بـــر مـــن تـــو بــگـــو بـا نی نـالان چه کنم
کس نـدانـسـت چـه بـگـذشـت مـیـان من و تـو
بی تــو در انـجـمـن ایــن هــمــه نـادان چه کنم
@sheroghazal124
ناز کمتر کن، که من اهل تمنّا نیستم
زنده با عشقم، اسیر سود و سودا نیستم
اشک گرم و خلوت سرد مرا، نادیده ای
تا بدانی اینقدر ها هم شکیبا نیستم
دوست میداری زبان بازان باطل گوی را
در برت لب بسته از آنم، کز آنها نیستم
دل بدست آور شوی با مهربانیهای خویش
لیکن آنروزی که من دیگر بدنیا نیستم
هیچکس جای مرا دیگر نمیداند کجاست
آنقدر در عشق او غرقم که پیدا نیستم
@sheroghazal124
زنده با عشقم، اسیر سود و سودا نیستم
اشک گرم و خلوت سرد مرا، نادیده ای
تا بدانی اینقدر ها هم شکیبا نیستم
دوست میداری زبان بازان باطل گوی را
در برت لب بسته از آنم، کز آنها نیستم
دل بدست آور شوی با مهربانیهای خویش
لیکن آنروزی که من دیگر بدنیا نیستم
هیچکس جای مرا دیگر نمیداند کجاست
آنقدر در عشق او غرقم که پیدا نیستم
@sheroghazal124
نازنین آمد و دستی به دل ما زد و رفت
پرده ی خلوت این غمکده بالا زد و رفت
کنج تنهایی ما را به خیالی خوش کرد
خواب خورشید به چشم شب یلدا زد و رفت
درد بی عشقی ما دید و دریغش آمد
آتش شوق درین جان شکیبا زد و رفت
خرمن سوخته ی ما به چه کارش می خورد
که چو برق آمد و در خشک و تر ما زد و رفت
رفت و از گریه ی طوفانی ام اندیشه نکرد
چه دلی داشت خدایا که به دریا زد و رفت
بود آیا که ز دیوانه ی خود یاد کند
آن که زنجیر به پای دل شیدا زد و رفت
سایه آن چشم سیه با تو چه می گفت که دوش
عقل فریاد برآورد و به صحرا زد و رفت"
#هوشنگ_ابتهاج
پرده ی خلوت این غمکده بالا زد و رفت
کنج تنهایی ما را به خیالی خوش کرد
خواب خورشید به چشم شب یلدا زد و رفت
درد بی عشقی ما دید و دریغش آمد
آتش شوق درین جان شکیبا زد و رفت
خرمن سوخته ی ما به چه کارش می خورد
که چو برق آمد و در خشک و تر ما زد و رفت
رفت و از گریه ی طوفانی ام اندیشه نکرد
چه دلی داشت خدایا که به دریا زد و رفت
بود آیا که ز دیوانه ی خود یاد کند
آن که زنجیر به پای دل شیدا زد و رفت
سایه آن چشم سیه با تو چه می گفت که دوش
عقل فریاد برآورد و به صحرا زد و رفت"
#هوشنگ_ابتهاج
دیدمت گویے نگاهم جان گرفت
غم ز چشم قلب من بیرون دوید
دیدمت عاشق شدم دل باختم
با تو شادے سوے قلبم پر ڪشید
غم ز چشم قلب من بیرون دوید
دیدمت عاشق شدم دل باختم
با تو شادے سوے قلبم پر ڪشید
دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد
چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد
آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت
آه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد
اشک من رنگ شفق یافت ز بیمهری یار
طالع بیشفقت بین که در این کار چه کرد
برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر
وه که با خرمن مجنون دل افگار چه کرد
ساقیا جام میام ده که نگارنده غیب
نیست معلوم که در پرده اسرار چه کرد
آن که پرنقش زد این دایره مینایی
کس ندانست که در گردش پرگار چه کرد
فکر عشق آتش غم در دل حافظ زد و سوخت
یار دیرینه ببینید که با یار چه کرد
#حافظ
چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد
آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت
آه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد
اشک من رنگ شفق یافت ز بیمهری یار
طالع بیشفقت بین که در این کار چه کرد
برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر
وه که با خرمن مجنون دل افگار چه کرد
ساقیا جام میام ده که نگارنده غیب
نیست معلوم که در پرده اسرار چه کرد
آن که پرنقش زد این دایره مینایی
کس ندانست که در گردش پرگار چه کرد
فکر عشق آتش غم در دل حافظ زد و سوخت
یار دیرینه ببینید که با یار چه کرد
#حافظ
چڪیده از دلم غزل"
براے چشم هاے تو
تمام هستیام ببین،
تمام شد به پاے تو
چگونه بے تو سر ڪنم،
تمام دردهاے من
تو زنده باش جاے من،
تمام من به جاے تو
"رسیده بیت آخرم،
چڪیده از دلم غزل"
فداے تو تمام من...
تمام من فداے توچڪیده از دلم غزل"
براے چشم هاے تو
تمام هستیام ببین،
تمام شد به پاے تو
چگونه بے تو سر ڪنم،
تمام دردهاے من
تو زنده باش جاے من،
تمام من به جاے تو
"رسیده بیت آخرم،
چڪیده از دلم غزل"
فداے تو تمام من...
تمام من فداے تو
براے چشم هاے تو
تمام هستیام ببین،
تمام شد به پاے تو
چگونه بے تو سر ڪنم،
تمام دردهاے من
تو زنده باش جاے من،
تمام من به جاے تو
"رسیده بیت آخرم،
چڪیده از دلم غزل"
فداے تو تمام من...
تمام من فداے توچڪیده از دلم غزل"
براے چشم هاے تو
تمام هستیام ببین،
تمام شد به پاے تو
چگونه بے تو سر ڪنم،
تمام دردهاے من
تو زنده باش جاے من،
تمام من به جاے تو
"رسیده بیت آخرم،
چڪیده از دلم غزل"
فداے تو تمام من...
تمام من فداے تو
چه حاصل زين همه شور و نوای عاشقی ای دل
نداری تاب مستی جان من پيمانه ای کمتر
#معینی_کرمانشاهی
𝄠💕🍃
نداری تاب مستی جان من پيمانه ای کمتر
#معینی_کرمانشاهی
𝄠💕🍃
موهای فرشته را رها می کردی
بی پرده دو بند سینه وا می کردی
داغت به دلم دادی و چون ماهی سرخ
در کاسه ی چشم من شنا می کردی
# پرویز انبارکی✌️♥️
بی پرده دو بند سینه وا می کردی
داغت به دلم دادی و چون ماهی سرخ
در کاسه ی چشم من شنا می کردی
# پرویز انبارکی✌️♥️
#تـو
#زیبـاترین اتفـاق #شـبهاے منی،
اتفـاقی #شبیـہ_ماه
در #تاریڪترین_شـب_جهـان ...
#محمد_قدیم
شبتون اطلسی🌹🌹
#زیبـاترین اتفـاق #شـبهاے منی،
اتفـاقی #شبیـہ_ماه
در #تاریڪترین_شـب_جهـان ...
#محمد_قدیم
شبتون اطلسی🌹🌹
.
ز موج چشم مستت
چون دل سرگشته برگیرم
ڪه من خود غرقه خواهم شد
درین دریاے مدهوشی
هوشنگ_ابتهاج✌️❤️
ز موج چشم مستت
چون دل سرگشته برگیرم
ڪه من خود غرقه خواهم شد
درین دریاے مدهوشی
هوشنگ_ابتهاج✌️❤️
💚
عاقبت با یک غزل، او را هوایے میڪنم
بعدِ عاشق ڪردنش،خودرا فدایے میڪنم
گفته اند او عاشقِ شعر است و شاعر پیشه گی
با همین ترفند، از او دلربایے میڪنم
#سیدامیر_جان_دل
.
عاقبت با یک غزل، او را هوایے میڪنم
بعدِ عاشق ڪردنش،خودرا فدایے میڪنم
گفته اند او عاشقِ شعر است و شاعر پیشه گی
با همین ترفند، از او دلربایے میڪنم
#سیدامیر_جان_دل
.
........
همه ی عاشقانه های دنیا
بهم میریزد
در تزویری مدام... !
و تو میدانی...!
عقل را اگر یارای دوست داشتن بود
اینطور شکست عشق را زمزمه نمیکرد
در ورای احساس!
افسوس!
عشق و نفرت و حسرت
با هم درآمیخته اند!
همچون خواب و بیداری و مرگ!
بیداریم! زنده ایم!
یا
خوابمان برده است!
#محمد_عماد👌❤️
همه ی عاشقانه های دنیا
بهم میریزد
در تزویری مدام... !
و تو میدانی...!
عقل را اگر یارای دوست داشتن بود
اینطور شکست عشق را زمزمه نمیکرد
در ورای احساس!
افسوس!
عشق و نفرت و حسرت
با هم درآمیخته اند!
همچون خواب و بیداری و مرگ!
بیداریم! زنده ایم!
یا
خوابمان برده است!
#محمد_عماد👌❤️