.
سر بی پناهِ پیرے
به ڪنار ڪَیر و بڪَذر...
ڪـه به غیر مرڪَـ
دیڪَـر نڪَشایدت ڪنارے..!!
به غروب این بیابان
بنشین غریب و تنها...
بنڪَر وفاے یاران
ڪه رها ڪـنند یارے...!!
#هوشنگ_ابتهاج
࿐ྀུ༅࿇༅═┅─
سر بی پناهِ پیرے
به ڪنار ڪَیر و بڪَذر...
ڪـه به غیر مرڪَـ
دیڪَـر نڪَشایدت ڪنارے..!!
به غروب این بیابان
بنشین غریب و تنها...
بنڪَر وفاے یاران
ڪه رها ڪـنند یارے...!!
#هوشنگ_ابتهاج
࿐ྀུ༅࿇༅═┅─
الان باید دست میکشیدی رو تنم
بیدار میشدم
میگفتم جانم چی شده ؟!!!💖
با چشای خمار پر نیازت نگام میکردی
و لباتو میذاشتی رو لبام
میگفتی
من میخوام
من از اونا میخوام...**
🖤❤
بیدار میشدم
میگفتم جانم چی شده ؟!!!💖
با چشای خمار پر نیازت نگام میکردی
و لباتو میذاشتی رو لبام
میگفتی
من میخوام
من از اونا میخوام...**
🖤❤
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💞به كسي كينه نگيريد!
💞دل بي كينه قشنگ است!
💞به همه مهر بورزيد
💞به خدا مهر قشنگ است!
💞دست هر رهگذري را بفشاريد به گرمي
💞بوسه هم حس قشنگي است!
💞بوسه بر دست پدر
💞بوسه بر گونه مادر
💞لحظه حادثه بوسه قشنگ است!
💞بفشاريد به آغوش عزيزان
💞پدر و مادر و فرزند
💞به خدا گرمي آغوش قشنگ است!
💞نزنيد سنگ به گنجشك
💞پر گنجشك قشنگ است!
💞پر پروانه ببوسيد!
💞پر پروانه قشنگ است
💞نسترن را بشناسيد
💞ياس را لمس كنيد!
💞به خدا لاله قشنگ است
💞همه جا مست بخنديد!
💞همه جا عشق بورزيد
💞سينه با عشق قشنگ است!
💞بشناسيد خدا را...
💞هر کجا یاد خدا هست
💞سقف آن خانه قشنگ است
💞دل بي كينه قشنگ است!
💞به همه مهر بورزيد
💞به خدا مهر قشنگ است!
💞دست هر رهگذري را بفشاريد به گرمي
💞بوسه هم حس قشنگي است!
💞بوسه بر دست پدر
💞بوسه بر گونه مادر
💞لحظه حادثه بوسه قشنگ است!
💞بفشاريد به آغوش عزيزان
💞پدر و مادر و فرزند
💞به خدا گرمي آغوش قشنگ است!
💞نزنيد سنگ به گنجشك
💞پر گنجشك قشنگ است!
💞پر پروانه ببوسيد!
💞پر پروانه قشنگ است
💞نسترن را بشناسيد
💞ياس را لمس كنيد!
💞به خدا لاله قشنگ است
💞همه جا مست بخنديد!
💞همه جا عشق بورزيد
💞سينه با عشق قشنگ است!
💞بشناسيد خدا را...
💞هر کجا یاد خدا هست
💞سقف آن خانه قشنگ است
چه غريب ماندي اي دل ! نه غمي, نه غمگساري
نه به انتظار ياري, نه ز يار انتظاري
غم اگر به كوه گويم بگريزد و بريزد
كه دگر بدين گراني نتوان كشيد باري
چه چراغ چشم دارد دلم از شبان و روزان
كه به هفت آسمانش نه ستارهاي است باري
دل من ! چه حيف بودي كه چنين زكار ماندي
چه هنر به كار بندم كه نماند وقت كاري
نرسيد آن كه ماهي به تو پرتوي رساند
دل آبگينه بشكن كه نماند جز غباري
همه عمر چشم بودم كه مگر گلي بخندد
دگر اي اميد خون شو كه فرو خليد خاري
سحرم كشيده خنجر كه: چرا شبت نكشتهست
تو بكش كه تا نيفتد دگرم به شب گذاري
به سرشك همچو باران ز برت چه برخورم من؟
كه چو سنگ تيره ماندي همه عمر بر مزاري
چو به زندگان نبخشي تو گناه زندگاني
بگذار تا بميرد به بر تو زنده واري
نه چنان شكست پشتم كه دوباره سر برآرم
منم آن درخت پيري كه نداشت برگ و باري
سر بى پناه پيري به كنار گير و بگذر
كه به غير مرگ ديگر نگشايدت كناري
به غروب اين بيابان بنشين غريب و تنها
بنگر وفاي ياران كه رها كنند ياري...
هوشنگ_ابتهاج
نه به انتظار ياري, نه ز يار انتظاري
غم اگر به كوه گويم بگريزد و بريزد
كه دگر بدين گراني نتوان كشيد باري
چه چراغ چشم دارد دلم از شبان و روزان
كه به هفت آسمانش نه ستارهاي است باري
دل من ! چه حيف بودي كه چنين زكار ماندي
چه هنر به كار بندم كه نماند وقت كاري
نرسيد آن كه ماهي به تو پرتوي رساند
دل آبگينه بشكن كه نماند جز غباري
همه عمر چشم بودم كه مگر گلي بخندد
دگر اي اميد خون شو كه فرو خليد خاري
سحرم كشيده خنجر كه: چرا شبت نكشتهست
تو بكش كه تا نيفتد دگرم به شب گذاري
به سرشك همچو باران ز برت چه برخورم من؟
كه چو سنگ تيره ماندي همه عمر بر مزاري
چو به زندگان نبخشي تو گناه زندگاني
بگذار تا بميرد به بر تو زنده واري
نه چنان شكست پشتم كه دوباره سر برآرم
منم آن درخت پيري كه نداشت برگ و باري
سر بى پناه پيري به كنار گير و بگذر
كه به غير مرگ ديگر نگشايدت كناري
به غروب اين بيابان بنشين غريب و تنها
بنگر وفاي ياران كه رها كنند ياري...
هوشنگ_ابتهاج
مـرا بـه خلسه مـیبـرد ، حضور ناگهانیت
سیر نمی شود دلم ، ز شوق شعر خوانیت
تو مـنـتهـای عشقی و ، دوای درد عاشقی
بـگـو بـه مـن عزیز دل ، از آن غم نهانیت
ز نـالـههـای من مپرس ، و از گلایهام نگو
جـوانـیـم عـلیـل شد ، بـه پـای زنـدگانیت
تـو آفـتـاب مـهـری و ، منم سیاهی شب و
جـوانـه زد دلـم از آن ، فـروغ مـهـربـانیت
چـه مست میکند مرا شراب نابعشق تو
چـو مـیچـکـد ز جـام آن لـبـان ارغوانیت
نهان مشو زدیدهامبگوکهخانهات کجاست
نـشـان بـده نـگـار مـن ، نشانی از نشانیت
سیر نمی شود دلم ، ز شوق شعر خوانیت
تو مـنـتهـای عشقی و ، دوای درد عاشقی
بـگـو بـه مـن عزیز دل ، از آن غم نهانیت
ز نـالـههـای من مپرس ، و از گلایهام نگو
جـوانـیـم عـلیـل شد ، بـه پـای زنـدگانیت
تـو آفـتـاب مـهـری و ، منم سیاهی شب و
جـوانـه زد دلـم از آن ، فـروغ مـهـربـانیت
چـه مست میکند مرا شراب نابعشق تو
چـو مـیچـکـد ز جـام آن لـبـان ارغوانیت
نهان مشو زدیدهامبگوکهخانهات کجاست
نـشـان بـده نـگـار مـن ، نشانی از نشانیت
مرادیوانه کردے،تا گشودے چشم شهلا را
به قدرے عاشقت گشتم چومجنونی که لیلارا
جهان اَرزانیِ مردم ،نمی اَرزد به یڪ اَرزن
نمیخواهم ببینم بی توحتی صبح فردا را
شده درسینه زندانی دلم مانندیڪ ماهی
که دوراز تو نمیگیرد سراغِ موج دریا را
توبااعجازچشمانت به من حسِ جوانی دِه
چنان یوسف شفاداد اودوچشمانِ زلیخا را
براےِ باتو بودن ها، نهادم روے دنیا پا
بیا بشڪن غرورم راچو ابراهیم بُت ها را
#مهنازنجفی
❀✦•┈❁🌸🍃❁┈•✦❀
به قدرے عاشقت گشتم چومجنونی که لیلارا
جهان اَرزانیِ مردم ،نمی اَرزد به یڪ اَرزن
نمیخواهم ببینم بی توحتی صبح فردا را
شده درسینه زندانی دلم مانندیڪ ماهی
که دوراز تو نمیگیرد سراغِ موج دریا را
توبااعجازچشمانت به من حسِ جوانی دِه
چنان یوسف شفاداد اودوچشمانِ زلیخا را
براےِ باتو بودن ها، نهادم روے دنیا پا
بیا بشڪن غرورم راچو ابراهیم بُت ها را
#مهنازنجفی
❀✦•┈❁🌸🍃❁┈•✦❀
💚❤️💚❤️💚❤️💚
❤️💚❤️💚❤️💚
💚❤️💚❤️💚
❤️💚❤️💚
💚❤️💚
❤️💚
💚
سلام
خداوندا
دلم که برایت تنگ می شود،
با آنکه می دانم همه جا هستی،
اما به آسمان نگاه می کنم،
چرا که آسمانت سه نشانه از تو دارد:
بی انتهاست،
بی دریغ است
چون یک دست و مهربان
همیشه بالای سرماست!
پس از تو برای عزیزانم
سلامتی. , نشاط ,
دلخوشی , و عاقبت بخیری
بر آورده شدن حاجات طلب میکنم
سرچشمه حيات آدمى "دل" است!
هر آنچه را كه از دل بگذرانيم دير
يا زود همان در زندگيمان رخ خواهد داد.
💚
❤️💚
💚❤️💚
❤️💚❤️💚
💚❤️💚❤️💚
❤️💚❤️💚❤️💚
💚❤️💚❤️💚❤️💚
❤️💚❤️💚❤️💚
💚❤️💚❤️💚
❤️💚❤️💚
💚❤️💚
❤️💚
💚
سلام
خداوندا
دلم که برایت تنگ می شود،
با آنکه می دانم همه جا هستی،
اما به آسمان نگاه می کنم،
چرا که آسمانت سه نشانه از تو دارد:
بی انتهاست،
بی دریغ است
چون یک دست و مهربان
همیشه بالای سرماست!
پس از تو برای عزیزانم
سلامتی. , نشاط ,
دلخوشی , و عاقبت بخیری
بر آورده شدن حاجات طلب میکنم
سرچشمه حيات آدمى "دل" است!
هر آنچه را كه از دل بگذرانيم دير
يا زود همان در زندگيمان رخ خواهد داد.
💚
❤️💚
💚❤️💚
❤️💚❤️💚
💚❤️💚❤️💚
❤️💚❤️💚❤️💚
💚❤️💚❤️💚❤️💚
سرمست شد نگارم, بنگر به نرگسانش
مستانه شد حديثش, پيچيده شد زبانش
گه مي فتد از اين سو, گه مي فتد از آن سو
آن ڪس ڪه مست گردد, خود اين بوَد نشانش
࿐ #مولانا ࿐
مستانه شد حديثش, پيچيده شد زبانش
گه مي فتد از اين سو, گه مي فتد از آن سو
آن ڪس ڪه مست گردد, خود اين بوَد نشانش
࿐ #مولانا ࿐
برای خندیدن وقت بگذار
برای گریه کردن هم وقت بگذار
که نشانه یک قلب بزرگ است.
برای خواندن وقت بگذار،
که منبع کسب دانش است.
برای رؤیا پردازی هم وقت بگذار،
زیرا سرچشمه شادی است.
برای فکر کردن وقت بگذار،
که کلید موفقیت است.
برای کودکانه بازی کردن هم وقت بگذار
زیرا یادآور شادابی دوران کودکی است.
برای گوش کردن وقت بگذار
زیرا نیروی هوش است.
و برای زندگی کردن وقت بگذار
که زمان هرگز باز نخواهد گشت!!
@sheroghazal124
برای گریه کردن هم وقت بگذار
که نشانه یک قلب بزرگ است.
برای خواندن وقت بگذار،
که منبع کسب دانش است.
برای رؤیا پردازی هم وقت بگذار،
زیرا سرچشمه شادی است.
برای فکر کردن وقت بگذار،
که کلید موفقیت است.
برای کودکانه بازی کردن هم وقت بگذار
زیرا یادآور شادابی دوران کودکی است.
برای گوش کردن وقت بگذار
زیرا نیروی هوش است.
و برای زندگی کردن وقت بگذار
که زمان هرگز باز نخواهد گشت!!
@sheroghazal124
بیا
و با مهتاب تماشایت
نور بپاش
بر شب هایی که
به نداشتنت دچارم
بیا و
بگذار به لطف حضورت
پای درون بهشت وصال
بگذارم
اجازت بده آغوش گرمت را
محکم در آغوش بفشارم
آخر من آنچنان
به دوست داشتنت دچارم
که نمی توانم
تا هیچ وقت
چشم از تماشایت بردارم
#امیر_عباس_خالق_وردی❤️
و با مهتاب تماشایت
نور بپاش
بر شب هایی که
به نداشتنت دچارم
بیا و
بگذار به لطف حضورت
پای درون بهشت وصال
بگذارم
اجازت بده آغوش گرمت را
محکم در آغوش بفشارم
آخر من آنچنان
به دوست داشتنت دچارم
که نمی توانم
تا هیچ وقت
چشم از تماشایت بردارم
#امیر_عباس_خالق_وردی❤️
.
در آغوش تو...
لبخند زدن،پلک زدن
همانند نُت دل انگیزی ست
که سالها پیش گم کرده ام
تنت ،
بوی تمام شعرهای عاشقانه ام را میدهد
من با تو، متلاطم ترین موسیقی جهانم
#پریناز_ارشد
در آغوش تو...
لبخند زدن،پلک زدن
همانند نُت دل انگیزی ست
که سالها پیش گم کرده ام
تنت ،
بوی تمام شعرهای عاشقانه ام را میدهد
من با تو، متلاطم ترین موسیقی جهانم
#پریناز_ارشد
کاش جای شانه بودم شانه میکردم تورا
میشدی مثل شراب پیمانه میکردم تورا
میشدم یک شاعر دیوانه با رقص و غزل
خط به خط میگفتم و دیوانه میکردم تورا
تو برایم لیلی و من میشدم مجنون تو
وارد یک قضیه مردانه میکردم تو را
هر دو با اسب سفیدی دور از شب های تلخ
می رساندم وارد کاشانه میکردم تو را
یا زلیخا میشدی من یوسفانه عاشقت
ساغر هم میشدیم میخانه میکردم تو را
کاش میشد تا سحر این شعر را طولش دهم
تا که من هم عاشق دیوانه میکردم تورا.......
#؟؟؟؟؟؟
. @sheroghazal124
میشدی مثل شراب پیمانه میکردم تورا
میشدم یک شاعر دیوانه با رقص و غزل
خط به خط میگفتم و دیوانه میکردم تورا
تو برایم لیلی و من میشدم مجنون تو
وارد یک قضیه مردانه میکردم تو را
هر دو با اسب سفیدی دور از شب های تلخ
می رساندم وارد کاشانه میکردم تو را
یا زلیخا میشدی من یوسفانه عاشقت
ساغر هم میشدیم میخانه میکردم تو را
کاش میشد تا سحر این شعر را طولش دهم
تا که من هم عاشق دیوانه میکردم تورا.......
#؟؟؟؟؟؟
. @sheroghazal124
مـاه و خورشید سـراسـر بـه تـماشا آمد
گـویـیـا رایـحـه ی ، حـضـرت مـولا آمد
آسمان فرش شد و زیر سم اسبش ریخت
عـرشیـان هـمـهـمـه کـردند که : سـقا آمد …!
«آب از هـیـبـت عـبـاسی او مـی لرزید »
کـه چـرا در پـی رودی ، خـود دریا آمد ؟
چشم در چشم فرات است و دلش در خیمه
یـاد آن دم کـه رقـیـه ، بـه تـمـنـا آمـد
@sheroghazal124
گـویـیـا رایـحـه ی ، حـضـرت مـولا آمد
آسمان فرش شد و زیر سم اسبش ریخت
عـرشیـان هـمـهـمـه کـردند که : سـقا آمد …!
«آب از هـیـبـت عـبـاسی او مـی لرزید »
کـه چـرا در پـی رودی ، خـود دریا آمد ؟
چشم در چشم فرات است و دلش در خیمه
یـاد آن دم کـه رقـیـه ، بـه تـمـنـا آمـد
@sheroghazal124
بدام ناله چو افتی مشو زخود غافل
که فهم تو بدهد در قبال آن حاصل
در این زمانه که غم در مسیر خود جوشیست
تو همرهی نکنی او نمی شود ما یل
به هرکجا که نظر می کنی بجز محنت
به منظرت نکند جلوه شادی قابل
به دست حادثه ها صبغه غم و شادیست
تویی که ریشه کنی حادثات لا طا ئل
به روز گا ر لبالب ز نا جوانمردی
حلال رفته و مانده حرام نا قابل
دگر عصا نکند محو سحر ساحر ها
که ساحران همه دارند دانش باطل
به روز گار سلامت زخواب نوشیدی
شراب شهد تغافل به شیوه ناقل
دهان غنچه نشد باز در برابر شک
.به غفلت از همه گفتی بجز ره باطل
که فهم تو بدهد در قبال آن حاصل
در این زمانه که غم در مسیر خود جوشیست
تو همرهی نکنی او نمی شود ما یل
به هرکجا که نظر می کنی بجز محنت
به منظرت نکند جلوه شادی قابل
به دست حادثه ها صبغه غم و شادیست
تویی که ریشه کنی حادثات لا طا ئل
به روز گا ر لبالب ز نا جوانمردی
حلال رفته و مانده حرام نا قابل
دگر عصا نکند محو سحر ساحر ها
که ساحران همه دارند دانش باطل
به روز گار سلامت زخواب نوشیدی
شراب شهد تغافل به شیوه ناقل
دهان غنچه نشد باز در برابر شک
.به غفلت از همه گفتی بجز ره باطل
دل سپردن بر خلایق اشتباست
عشق تفسیرش در این دنیا خطاست
گم نمودیم کوی دل انگیز عشق
وادی مجنون و لیلا ها کجاست
شهوت و رنگ و ریا در یک کلام
راهش از عشق و محبت ها جداست
کوی لیلا گر روی دلداده باش
هر قدم صد آفت از درد و بلاست
عشق را تفسیر ظاهر کرده اند
در کلامی عشق مطلق با خداست
🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑
عشق تفسیرش در این دنیا خطاست
گم نمودیم کوی دل انگیز عشق
وادی مجنون و لیلا ها کجاست
شهوت و رنگ و ریا در یک کلام
راهش از عشق و محبت ها جداست
کوی لیلا گر روی دلداده باش
هر قدم صد آفت از درد و بلاست
عشق را تفسیر ظاهر کرده اند
در کلامی عشق مطلق با خداست
🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑
✨هان غروبا،خسته ام،درمان این جانم بیا🍃❤️
✨دل خوشم بر بـودنت امـروز دامـانم بیا🍃❤️
✨رفته بودی زود برگردی,ولی جانم بِرفت🍃❤️
✨مـن که ویـرانم بـبـیـن و زود درمـانم بیا🍃❤️
🌿✨ 🌿
✨دل خوشم بر بـودنت امـروز دامـانم بیا🍃❤️
✨رفته بودی زود برگردی,ولی جانم بِرفت🍃❤️
✨مـن که ویـرانم بـبـیـن و زود درمـانم بیا🍃❤️
🌿✨ 🌿