پیشآر، ساقی، آن می چون زنگ را
تا ما براندازیم نام و ننگ را
امشب زرنگ می برافروز آتشی
تا رنگ پوش ما بسوزد رنگ را
بیروی او چون عود میسوزد تنم
مطرب، تو نیز آخر بساز آن چنگ را
با فقیه از عقل میگوید سخن
عقلی نبودست این فقیه دنگ را
بیاو نباشد دور اگر گریان شوم
دوری بگریاند کلوخ و سنگ را
ای همرهان، پیش دهان تنگ او
یاد آورید این عاشق دلتنگ را
وی ساربان، طاقت نداری پای ما
سرباز کش یک لحظه پیش آهنگ را
ناچار باشد هر فراقی را اثر
وانگه فراق یار شوخ شنگ را
ای آنکه کردی رخ به جنگ اوحدی
او صلح میجوید، رها کن جنگ را
اوحدی
تا ما براندازیم نام و ننگ را
امشب زرنگ می برافروز آتشی
تا رنگ پوش ما بسوزد رنگ را
بیروی او چون عود میسوزد تنم
مطرب، تو نیز آخر بساز آن چنگ را
با فقیه از عقل میگوید سخن
عقلی نبودست این فقیه دنگ را
بیاو نباشد دور اگر گریان شوم
دوری بگریاند کلوخ و سنگ را
ای همرهان، پیش دهان تنگ او
یاد آورید این عاشق دلتنگ را
وی ساربان، طاقت نداری پای ما
سرباز کش یک لحظه پیش آهنگ را
ناچار باشد هر فراقی را اثر
وانگه فراق یار شوخ شنگ را
ای آنکه کردی رخ به جنگ اوحدی
او صلح میجوید، رها کن جنگ را
اوحدی
زاهدان را گذاشتیم به جنگ
ما و جام شراب و نغمهٔ چنگ
نه پی مال میرویم و نه جاه
نی غم می خوریم و نه ننگ
نه به اقرار دوستان شادیم
نه به انکار دشمنان دلتنگ
نه به شاهیم طامع و نه به میر
نه به بویم غره و نه برنگ
سر مظلوم و آرمان در پیش
تیغ ظالم شکارشان در چنگ
کرده از ما کسان به کیسه شکر
خورده از ما خسان، به کاسه شرنگ
آنکه ما را نمیهلد در شهر
سر، بهل تا همی زند بر سنگ
ننیوشیم پند زاهد خشک
جان دهیم از برای شاهد شنگ
نه به مال کسی بریم آشوب
نه به خون کسی کنیم آهنگ
نه به آیین ما کسی را راه
نه بر ایینهٔ کس از ما زنگ
بر سریر سخن نشسته به کام
اوحدی فر و اوحدی فرهنگ
ما و جام شراب و نغمهٔ چنگ
نه پی مال میرویم و نه جاه
نی غم می خوریم و نه ننگ
نه به اقرار دوستان شادیم
نه به انکار دشمنان دلتنگ
نه به شاهیم طامع و نه به میر
نه به بویم غره و نه برنگ
سر مظلوم و آرمان در پیش
تیغ ظالم شکارشان در چنگ
کرده از ما کسان به کیسه شکر
خورده از ما خسان، به کاسه شرنگ
آنکه ما را نمیهلد در شهر
سر، بهل تا همی زند بر سنگ
ننیوشیم پند زاهد خشک
جان دهیم از برای شاهد شنگ
نه به مال کسی بریم آشوب
نه به خون کسی کنیم آهنگ
نه به آیین ما کسی را راه
نه بر ایینهٔ کس از ما زنگ
بر سریر سخن نشسته به کام
اوحدی فر و اوحدی فرهنگ
اگر به باده مشکین دلم کشد شاید
که بوی خیر ز زهد ریا نمیآید
جهانیان همه گر منع من کنند از عشق
من آن کنم که خداوندگار فرماید
طمع ز فیض کرامت مبر که خلق کریم
گنه ببخشد و بر عاشقان ببخشاید
مقیم حلقه ذکر است دل بدان امید
که حلقهای ز سر زلف یار بگشاید
تو را که حسن خداداده هست و حجله بخت
چه حاجت است که مشاطهات بیاراید
چمن خوش است و هوا دلکش است و می بیغش
کنون به جز دل خوش هیچ در نمیباید
جمیلهایست عروس جهان ولی هش دار
که این مخدره در عقد کس نمیآید
به لابه گفتمش ای ماه رخ چه باشد اگر
به یک شکر ز تو دلخستهای بیاساید
به خنده گفت که حافظ خدای را مپسند
که بوسه تو رخ ماه را بیالاید
#حافظ
که بوی خیر ز زهد ریا نمیآید
جهانیان همه گر منع من کنند از عشق
من آن کنم که خداوندگار فرماید
طمع ز فیض کرامت مبر که خلق کریم
گنه ببخشد و بر عاشقان ببخشاید
مقیم حلقه ذکر است دل بدان امید
که حلقهای ز سر زلف یار بگشاید
تو را که حسن خداداده هست و حجله بخت
چه حاجت است که مشاطهات بیاراید
چمن خوش است و هوا دلکش است و می بیغش
کنون به جز دل خوش هیچ در نمیباید
جمیلهایست عروس جهان ولی هش دار
که این مخدره در عقد کس نمیآید
به لابه گفتمش ای ماه رخ چه باشد اگر
به یک شکر ز تو دلخستهای بیاساید
به خنده گفت که حافظ خدای را مپسند
که بوسه تو رخ ماه را بیالاید
#حافظ
با تجرد چون مسیح آزار سوزن میکشم
میکشد سر از گریبان ز آنچه دامن میکشم
کوه آهن پیش ازین بر من سبک چون سایه بود
این زمان از سایهٔ خود کوه آهن میکشم
دانه در زیرزمین ایمن ز تیغ برق نیست
در خطرگاهی که من چون خوشه گردن میکشم
هر که را آیینه بیزنگ است، میداند که من
از دل روشن چه زین فیروزه گلشن میکشم
در تلافی سینه پیش برق میسازم سپر
دانهای چون مور اگر گاهی ز خرمن میکشم
جذبهٔ دیوانهای صائب به من داده است عشق
سنگ را بیرون ز آغوش فلاخن میکشم
صائب تبریزی
میکشد سر از گریبان ز آنچه دامن میکشم
کوه آهن پیش ازین بر من سبک چون سایه بود
این زمان از سایهٔ خود کوه آهن میکشم
دانه در زیرزمین ایمن ز تیغ برق نیست
در خطرگاهی که من چون خوشه گردن میکشم
هر که را آیینه بیزنگ است، میداند که من
از دل روشن چه زین فیروزه گلشن میکشم
در تلافی سینه پیش برق میسازم سپر
دانهای چون مور اگر گاهی ز خرمن میکشم
جذبهٔ دیوانهای صائب به من داده است عشق
سنگ را بیرون ز آغوش فلاخن میکشم
صائب تبریزی
قصهٔ درد دل و غصهٔ شبهای دراز
صورتی نیست که جائی بتوان گفتن باز
محرمی نیست که با او به کنار آرم روز
مونسی نیست که با وی به میان آرم راز
در غم و خواری از آنم که ندارم غمخوار
دم فرو بسته از آنم که ندارم دمساز
خود چه شامیست شقاوت که ندارد انجام
یا چه صبحست سعادت که ندارد آغاز
بینیازی ندهد دهر خدایا تو بده
سازگاری نکند خلق خدایا تو بساز
از سر لطف دل خستهٔ بیچاره عبید
بنواز ای کرم عام تو بیچاره نواز
#عبید_زاکانی
قصهٔ درد دل و غصهٔ شبهای دراز
صورتی نیست که جائی بتوان گفتن باز
محرمی نیست که با او به کنار آرم روز
مونسی نیست که با وی به میان آرم راز
در غم و خواری از آنم که ندارم غمخوار
دم فرو بسته از آنم که ندارم دمساز
خود چه شامیست شقاوت که ندارد انجام
یا چه صبحست سعادت که ندارد آغاز
بینیازی ندهد دهر خدایا تو بده
سازگاری نکند خلق خدایا تو بساز
از سر لطف دل خستهٔ بیچاره عبید
بنواز ای کرم عام تو بیچاره نواز
#عبید_زاکانی
شراب بیغش و ساقی خوش دو دام رهند
که زیرکان جهان از کمندشان نرهند
من ار چه عاشقم و رند و مست و نامه سیاه
هزار شکر که یاران شهر بیگنهند
جفا نه پیشه درویشیست و راهروی
بیار باده که این سالکان نه مرد رهند
مبین حقیر گدایان عشق را کاین قوم
شهان بی کمر و خسروان بی کلهند
به هوش باش که هنگام باد استغنا
هزار خرمن طاعت به نیم جو ننهند
مکن که کوکبه دلبری شکسته شود
چو بندگان بگریزند و چاکران بجهند
غلام همت دردی کشان یک رنگم
نه آن گروه که ازرق لباس و دل سیهند
قدم منه به خرابات جز به شرط ادب
که سالکان درش محرمان پادشهند
جناب عشق بلند است همتی حافظ
که عاشقان ره بیهمتان به خود ندهند
#حافظ
که زیرکان جهان از کمندشان نرهند
من ار چه عاشقم و رند و مست و نامه سیاه
هزار شکر که یاران شهر بیگنهند
جفا نه پیشه درویشیست و راهروی
بیار باده که این سالکان نه مرد رهند
مبین حقیر گدایان عشق را کاین قوم
شهان بی کمر و خسروان بی کلهند
به هوش باش که هنگام باد استغنا
هزار خرمن طاعت به نیم جو ننهند
مکن که کوکبه دلبری شکسته شود
چو بندگان بگریزند و چاکران بجهند
غلام همت دردی کشان یک رنگم
نه آن گروه که ازرق لباس و دل سیهند
قدم منه به خرابات جز به شرط ادب
که سالکان درش محرمان پادشهند
جناب عشق بلند است همتی حافظ
که عاشقان ره بیهمتان به خود ندهند
#حافظ
پنجشنبه كه ميشود
نمیتوان دل را آرام كرد ...!
به هر بهانهای دلتنگ ميشود...
آشوب ميشود...
بهانههای كودكانه ميگيرد
بهانه نبودنِ كسی كه
تمامِ لحظههايش را پُر از خاطره ميكرد...!
غروبِ پنجشنبه مَحالترين
آرزوها و بهانهها سراغِ آدم میآيد.
شادیِ روحِ درگذشتگان
بخوانیم فاتحه و صلوات 🤲
نمیتوان دل را آرام كرد ...!
به هر بهانهای دلتنگ ميشود...
آشوب ميشود...
بهانههای كودكانه ميگيرد
بهانه نبودنِ كسی كه
تمامِ لحظههايش را پُر از خاطره ميكرد...!
غروبِ پنجشنبه مَحالترين
آرزوها و بهانهها سراغِ آدم میآيد.
شادیِ روحِ درگذشتگان
بخوانیم فاتحه و صلوات 🤲
عــــــشق یعنی مست بودن بی شراب
عــــــشق یعنی اشـــک جاری مثل آب
عــــــشق یعنی انتـــــظار و انتــــظار
عــــــشق یعنــــی آرزوی وصــــل یار
عــــــشق یعنی گــــریه های نیمه شب
عــــــشق یعنی سوخـــتن در التهاب
عــــــشق یعنی الـــتماس و الـــتماس
عــــــشق یعنی غــم برایت چون لباس
عــــــشق یعنی دیده ی مـــانده به راه
عــــــشق یعنی بی حـــضورش بی پــناه
عــــــشق یعنی در به در بودن چو باد
عــــــشق یعنی با صدایش شادِ شـــاد
عــــــشق یعنی دست شستن از دیـــار
عــــــشق یعنی بیـــــــــقرارِ بیقــــــرار
🕊
عــــــشق یعنی اشـــک جاری مثل آب
عــــــشق یعنی انتـــــظار و انتــــظار
عــــــشق یعنــــی آرزوی وصــــل یار
عــــــشق یعنی گــــریه های نیمه شب
عــــــشق یعنی سوخـــتن در التهاب
عــــــشق یعنی الـــتماس و الـــتماس
عــــــشق یعنی غــم برایت چون لباس
عــــــشق یعنی دیده ی مـــانده به راه
عــــــشق یعنی بی حـــضورش بی پــناه
عــــــشق یعنی در به در بودن چو باد
عــــــشق یعنی با صدایش شادِ شـــاد
عــــــشق یعنی دست شستن از دیـــار
عــــــشق یعنی بیـــــــــقرارِ بیقــــــرار
🕊
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ﺑﺎﺭ ﺍﻭﻝ ﺑﺎ ﻣﻌﺬﺭﺕ ﺧﻮﺍﻫﯽ !
ﺑﺎﺭ ﺩﻭﻡ ﺑﺎ ﮔﺮﯾﻪ !
ﺑﺎﺭ ﺳﻮﻡ ﺑﺎ ﺭﯾﺨﺘﻦ ﻏﺮﻭﺭﺕ ﻧﮕﻬﺶ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﯼ !
ﻭﻟﯽ ﺑﺎﺭ ﭼﻬﺎﺭﻡ …
… ﺩﯾﮕﻪ ﻧﻪ ﻣﯿﺸﻪ ، ﻧﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﺎﺭﯼ ﺑﮑﻨﯽ !
ﭼﻮﻥ ﺣﺘﯽ ﺍﮔﻪ ﺑﻤﻮﻧﻪ ﺑﺎﺯ ﻣﻮﻗﺘﯿﻪ !
ﯾﻌﻨﯽ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺩﻟﺶ ﺑﺎ ﺗﻮ ﻧﺒﺎﺷﻪ ﻭ ﺑﺨﻮﺍﺩ ﺑﺮﻩ
ﻣﯿﺮﻩ !
ﺑﻔﻬﻢ !
ﭘﺲ ﻓﻘﻂ ﺑﺮﻭ ﮐﻨﺎﺭ ﻭ ﺑﻬﺶ ﺑﮕﻮ :
ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻆ .
ﺑﯿﺸﺘﺮﺵ ﺩﯾﮕﻪ ﻧﻤﯽ ﺍﺭﺯﻩ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻦ
ﺑﺎﺭ ﺩﻭﻡ ﺑﺎ ﮔﺮﯾﻪ !
ﺑﺎﺭ ﺳﻮﻡ ﺑﺎ ﺭﯾﺨﺘﻦ ﻏﺮﻭﺭﺕ ﻧﮕﻬﺶ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﯼ !
ﻭﻟﯽ ﺑﺎﺭ ﭼﻬﺎﺭﻡ …
… ﺩﯾﮕﻪ ﻧﻪ ﻣﯿﺸﻪ ، ﻧﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﺎﺭﯼ ﺑﮑﻨﯽ !
ﭼﻮﻥ ﺣﺘﯽ ﺍﮔﻪ ﺑﻤﻮﻧﻪ ﺑﺎﺯ ﻣﻮﻗﺘﯿﻪ !
ﯾﻌﻨﯽ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺩﻟﺶ ﺑﺎ ﺗﻮ ﻧﺒﺎﺷﻪ ﻭ ﺑﺨﻮﺍﺩ ﺑﺮﻩ
ﻣﯿﺮﻩ !
ﺑﻔﻬﻢ !
ﭘﺲ ﻓﻘﻂ ﺑﺮﻭ ﮐﻨﺎﺭ ﻭ ﺑﻬﺶ ﺑﮕﻮ :
ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻆ .
ﺑﯿﺸﺘﺮﺵ ﺩﯾﮕﻪ ﻧﻤﯽ ﺍﺭﺯﻩ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻦ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آدمهارو تا جایی که باهاتون هستن
دوست داشته باشید
غیر از این باشه اسمش گداییه♥️🌹
دوست داشته باشید
غیر از این باشه اسمش گداییه♥️🌹
🍁
ﺧﻴﻠﯽ ﻭﻗﺖﻫﺎ ﺣﻖ ﺁﺩﻣﻮ ﻧﺎﺣﻖ ﻣﯽﮐﻨﻦ،
اﺫﻳﺖ ﻣﯽﮐﻨﻦ،
ﺍﻟﮑﯽ ﺗﻬﻤﺖ ﻣﯽﺯﻧﻦ،
ﺑﺮﺍﺕ ﭘﺎﭘﻮﺵ ﺩﺭﺳﺖ ﻣﯽﮐﻨﻦ،
ﻣﺪﺭﮎ ﺳﺎﺯﯼ ﻣﯽﮐﻨﻦ
ﻭ ﺗﻮ ﻫﺮ ﮐﺎﺭﯼ ﻣﯽﮐﻨﯽ
ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﯽ ﺍﺯ ﺣﻘﺖ ﺩﻓﺎﻉ ﮐﻨﯽ،
ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﯽ ﺛﺎﺑﺖ ﮐﻨﯽ ﺣﻘﺖ ﺿﺎﻳﻊ ﺷﺪﻩ.
ﺍﻳﻦ ﻭﻗﺖﻫﺎ ﻳﻪ ﺁﻳﻪ ﻣﻴﺎﺩ ﺳﺮﺍﻏﺖ، ﺍﺯﺕ ﺣﻤﺎﻳﺖ ﻣﯽﮐﻨﻪ ﻭ ﺍﮔﻪ ﺍﺯ ﺗﻪ ﺩﻝ ﺑﺨﻮﻧﻴﺶ،
ﻧﺠﺎﺗﺖ ﻣﯽﺩﻩ،
ﺩﻳﺮ ﻳﺎ ﺯﻭﺩ ﺩﺍﺭﻩ
ﻭﻟﯽ ﺳﻮﺧﺖ ﻭ ﺳﻮﺯ ﻧﺪﺍﺭه.
(اندوه مخورکه حتما خدا با ماست)
ﺧﻴﻠﯽ ﻭﻗﺖﻫﺎ ﺣﻖ ﺁﺩﻣﻮ ﻧﺎﺣﻖ ﻣﯽﮐﻨﻦ،
اﺫﻳﺖ ﻣﯽﮐﻨﻦ،
ﺍﻟﮑﯽ ﺗﻬﻤﺖ ﻣﯽﺯﻧﻦ،
ﺑﺮﺍﺕ ﭘﺎﭘﻮﺵ ﺩﺭﺳﺖ ﻣﯽﮐﻨﻦ،
ﻣﺪﺭﮎ ﺳﺎﺯﯼ ﻣﯽﮐﻨﻦ
ﻭ ﺗﻮ ﻫﺮ ﮐﺎﺭﯼ ﻣﯽﮐﻨﯽ
ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﯽ ﺍﺯ ﺣﻘﺖ ﺩﻓﺎﻉ ﮐﻨﯽ،
ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﯽ ﺛﺎﺑﺖ ﮐﻨﯽ ﺣﻘﺖ ﺿﺎﻳﻊ ﺷﺪﻩ.
ﺍﻳﻦ ﻭﻗﺖﻫﺎ ﻳﻪ ﺁﻳﻪ ﻣﻴﺎﺩ ﺳﺮﺍﻏﺖ، ﺍﺯﺕ ﺣﻤﺎﻳﺖ ﻣﯽﮐﻨﻪ ﻭ ﺍﮔﻪ ﺍﺯ ﺗﻪ ﺩﻝ ﺑﺨﻮﻧﻴﺶ،
ﻧﺠﺎﺗﺖ ﻣﯽﺩﻩ،
ﺩﻳﺮ ﻳﺎ ﺯﻭﺩ ﺩﺍﺭﻩ
ﻭﻟﯽ ﺳﻮﺧﺖ ﻭ ﺳﻮﺯ ﻧﺪﺍﺭه.
(اندوه مخورکه حتما خدا با ماست)
🍁
🌸هیچ وقت دل این دو نفر رو نشکن :
۱- پدر
٢- مادر
🌸هیچ وقت این دو تا کلمه رو نگو :
١- نمیتونم
٢- بد شانسم
🌸هیچ وقت این دو تا کارو نکن :
١- دروغ
٢- غیبت
🌸همیشه این دو تا جمله رو به خاطر بسپار :
۱- آرامش با یاد خدا
٢- دعای پدرو مادر
🌸همیشه دوتا چیز و به یاد بیار:
١- دوستای گذشته رو
٢- خاطرات خوبت رو
🌸همیشه به این دو نفر گوش کن :
١- فرد با تجربه
٢- معلم خوب
🌸همیشه به دو تا چیز دل ببند :
١- صداقت
٢- صمیمیت
🌸همیشه دست این دو نفرو بگیر :
١- یتیم
٢- فقیر
🌸هیچ وقت دل این دو نفر رو نشکن :
۱- پدر
٢- مادر
🌸هیچ وقت این دو تا کلمه رو نگو :
١- نمیتونم
٢- بد شانسم
🌸هیچ وقت این دو تا کارو نکن :
١- دروغ
٢- غیبت
🌸همیشه این دو تا جمله رو به خاطر بسپار :
۱- آرامش با یاد خدا
٢- دعای پدرو مادر
🌸همیشه دوتا چیز و به یاد بیار:
١- دوستای گذشته رو
٢- خاطرات خوبت رو
🌸همیشه به این دو نفر گوش کن :
١- فرد با تجربه
٢- معلم خوب
🌸همیشه به دو تا چیز دل ببند :
١- صداقت
٢- صمیمیت
🌸همیشه دست این دو نفرو بگیر :
١- یتیم
٢- فقیر
در دلم غوغایے ست از جنس باران
در دلم همهمه ایست ڪه پایانے ندارد
ڪه تمام من را پر ڪرده است
ومن در این همهمه در ڪنار
صداهاے مبهم صداهایے ڪه
خلوتم را غوغایے ڪرده اند
سڪوت میڪنم....
@sheroghazal124
در دلم همهمه ایست ڪه پایانے ندارد
ڪه تمام من را پر ڪرده است
ومن در این همهمه در ڪنار
صداهاے مبهم صداهایے ڪه
خلوتم را غوغایے ڪرده اند
سڪوت میڪنم....
@sheroghazal124
اندک اندک جمع مستان میرسند
اندک اندک می پرستان میرسند
دلنوازان نازنازان در ره اند
گلعذاران از گلستان میرسند
اندک اندک زین جهان هست و نیست
نیستان رفتند و هستان میرسند
جمله دامنهای پرزر همچو کان
از برای تنگدستان میرسند
لاغران خسته از مرعای عشق
فربهان و تندرستان میرسند
جان پاکان چون شعاع آفتاب
از چنان بالا به پستان میرسند
خرم آن باغی که بهر مریمان
میوههای نو زمستان میرسند
اصلشان لطفست و هم واگشت لطف
هم ز بستان سوی بستان میرسند
@sheroghazal124
اندک اندک می پرستان میرسند
دلنوازان نازنازان در ره اند
گلعذاران از گلستان میرسند
اندک اندک زین جهان هست و نیست
نیستان رفتند و هستان میرسند
جمله دامنهای پرزر همچو کان
از برای تنگدستان میرسند
لاغران خسته از مرعای عشق
فربهان و تندرستان میرسند
جان پاکان چون شعاع آفتاب
از چنان بالا به پستان میرسند
خرم آن باغی که بهر مریمان
میوههای نو زمستان میرسند
اصلشان لطفست و هم واگشت لطف
هم ز بستان سوی بستان میرسند
@sheroghazal124
ڪس مــثــل تــو اســطــورهے شــیــریــن دهنــے نــیــســتــ
همــرنــگ لــبــت هیــچ عــقــیــق یــمــنــے نــیــســتــ
پــوشــانــده تــنــت را شــب مــویــے ڪه یــقــیــنــاً
ڪوتــاه تــر از پــیــرهن تــرڪمــنــے نــیــســتــ
دریــاچــهے آغــوش تــو آرام ڪه بــاشــد
در ذهن چــه ڪس وســوســهے آبــتــنــے نــیــســتــ؟
ڪارم شــده در شــهر بــگــردم و بــگــریــمــ
دیــوانــگــے هیــچ ڪس ایــن حــد عــلــنــے نــیــســتــ
در حــســرت دیــدار تــوام تــا بــه قــیــامــتــ
روزے ڪه تــنــے دســتــخــوش پــیــرهنــے نــیــســتــ!
در مــن نــفــســے هســت ڪه هر مــرد نــدارد
در تــو هوســے هســت ڪه در هیــچ زنــے نــیــســتــ...
@sheroghazal124
همــرنــگ لــبــت هیــچ عــقــیــق یــمــنــے نــیــســتــ
پــوشــانــده تــنــت را شــب مــویــے ڪه یــقــیــنــاً
ڪوتــاه تــر از پــیــرهن تــرڪمــنــے نــیــســتــ
دریــاچــهے آغــوش تــو آرام ڪه بــاشــد
در ذهن چــه ڪس وســوســهے آبــتــنــے نــیــســتــ؟
ڪارم شــده در شــهر بــگــردم و بــگــریــمــ
دیــوانــگــے هیــچ ڪس ایــن حــد عــلــنــے نــیــســتــ
در حــســرت دیــدار تــوام تــا بــه قــیــامــتــ
روزے ڪه تــنــے دســتــخــوش پــیــرهنــے نــیــســتــ!
در مــن نــفــســے هســت ڪه هر مــرد نــدارد
در تــو هوســے هســت ڪه در هیــچ زنــے نــیــســتــ...
@sheroghazal124
دل تو تنگ و منم ساده ترین دلجویت
جان من رخ بنما تا که ببینم رویت
رنگ رخسار من ای دوست نباشی زرد است
جان من بسته شده باز به تار مویت
تو اگر جلوه کنی یار وفا دار توام
میل آن دارم از این راه بیایم سویت
دیگرم سنگ مزن منکه گرفتار توام
پای دل را نکشم تا به ابد از کویت
شده ای تو گل گلزار من ای شیرینم
قهر با من تو مکن , خم نشود ابرویت
عشق من تا نفسی هست تورا میخواهم
خسته ام بس که من از باد گرفتم بویت...
@sheroghazal124
جان من رخ بنما تا که ببینم رویت
رنگ رخسار من ای دوست نباشی زرد است
جان من بسته شده باز به تار مویت
تو اگر جلوه کنی یار وفا دار توام
میل آن دارم از این راه بیایم سویت
دیگرم سنگ مزن منکه گرفتار توام
پای دل را نکشم تا به ابد از کویت
شده ای تو گل گلزار من ای شیرینم
قهر با من تو مکن , خم نشود ابرویت
عشق من تا نفسی هست تورا میخواهم
خسته ام بس که من از باد گرفتم بویت...
@sheroghazal124