شعر و غزل
459 subscribers
49K photos
7.17K videos
37 files
728 links
آشنایی جوانان با اشعار و فرهنگ ایران زمین


ارسال انتقاد و پیشنهاد👇

o

ارتباط

@king8272
مرسی از حضور همه ی دوستان عزیزم ⚘
Download Telegram
براے تو
مردن خطاست
با تو باید زندگی ڪرد
حیف است ڪه فصل‌هاے
زندگی را در ڪنار تو
ورق نزدم و برایت بمیرم
#الهی‌برایم‌بمانی
#برایت‌بمانم

#سیما_امیرخانی


ـــــــــــــــ♥️⊰⃟𖠇࿐ྀུ༅
در میان عاشقان عاقل مبا

خاصه اندر عشق این لعلین قبا

دور بادا عاقلان از عاشقان

دور بادا بوی گلخن از صبا

گر درآید عاقلی گو راه نیست

ور درآید عاشقی صد مرحبا

مجلس ایثار و عقل سخت گیر

صرفه اندر عاشقی باشد وبا

ننگ آید عشق را از نور عقل

بد بود پیری در ایام صبا

خانه بازآ عاشقا تو زوترک

عمر خود بی‌عاشقی باشد هبا

جان نگیرد شمس تبریزی به دست

دست بر دل نه برون رو قالبا
.
#مولانا
اشکالی ندارد که غرق شوی، اشکالی ندارد که غمگین باشی، اشکالی ندارد که به اعماق ماجرا برسی و از عمق، به سطح نگاه کنی.
غرق شو، بشکن، زمین بخور، ناامید شو اما کسی باش که وقتی که هیچ‌کس فکرش را نمی‌کرد، خودش را نجات می‌دهد. کسی که وقتی همه از غرق شدنش مطمئن بودند، از قعر آب، بیرون می‌جهد. کسی که شکست و سیاهی و اندوه را به زانو در می‌آورد.
گاهی باید به قعر تاریکی و ظلمت برسی تا نور را پیدا کنی، باید عمیقا بشکنی تا درست‌تر به هم پیوند بخوری.
به تاریکی مطلق که رسیدی، اندوهگین نشو، دلسرد نباش، منتظر نمان.
خوب نگاه کن و ببین نور از کجا می‌تابد.
چشمهای تو
سرود زندگی من است
و مدتهاست پنجره ی نگاهم حضورت را
چشم انتظار است
به بالینم بیا
و مرا در آغوش بگیر
بگذار عاشقانه هایم را در خرمن احساست
ببارانم
و پهلو بگیرم
در اسکله ی چشمانت



#شهاب_شهابی
بخیر بودن روزها هیچ ربطی به
هوای آفتابی، ،ابری یا که
بارانی و برفی ندارد، ،
بخیر بودن ایام ربط مستقیم به
هوای دل دارد به یار کنار جسم ،،

بی شک آنوقت که دلبری ششدانگ کنار
جسم و جان باشد که بلد باشد
مهربانی را،، بلد باشد جانفشانی را
بلد باشد نوازش را ،،
بلد باشد کام دل گرفتن را و
بلد باشد درک کردن را،
دیگر آن ایام اتوماتیک وار بخیر است،،
دﻋﺎ ﮐﻦ ﺩﻟﻢ ﺑــــــــــﻮﯼ ﺑـــــــﺎﺭﺍﻥ ﺑﮕﯿـﺮﺩ
ﻭ ﺍﯾﻦ ﺩﺭﺩ ﺟﺎﻧﺴــــــــــــﻮﺯ ﺩﺭﻣــﺎﻥ ﺑﮕﯿﺮﺩ

ﺩﻋﺎ ﮐﻦ ﺩﻟﻢ ﺭﻧﮓ ﺁﯾﯿﻨــــــﻪ ﮔــــــــــــﺮﺩﺩ
ﻭ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﻋﺸـــــــــﻖ ، ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺑﮕﯿــــﺮﺩ

ﭼﮑﺎﻭﮎ ﺑﻪ ﯾﮏ ﮔــــــﻮﺷﻪ ﺍﺵ ﻻﻧﻪ ﺳـﺎﺯﺩ
ﺷﻘـــﺎﯾـــــــﻖ ﺯ ﺷﺎﺩﺍﺑﯽ ﺍﺵ ﺟﺎﻥ ﺑﮕﯿﺮﺩ

ﺩﻋﺎ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﺗﺎ ﮐـــــــــﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﺑﯿﺎﯾــــــﺪ
ﺑﻪ ﮔﺮﻣﯽ ﺑﻪ ﺁﻏـــــــــــﻮﺵ ،ﺩﺳﺘﺎﻥ ﺑﮕﯿﺮﺩ

ﺩﻋﺎ ﮐﻦ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺳﻔــﺮﻩ ﺧﺎﻟﯽ ﻋﺸـــــﻖ
ﺑﻪ ﺑﺎﺭﯾﺪﻧﯽ ، ﻃﻌﻤﯽ ﺍﺯ ﻧــــﺎﻥ ﺑﮕﯿـــــــﺮﺩ

ﺩﻋﺎ ﮐﻦ ﮐﻪ ﺗﻨﻬــــــﺎﺗﺮﯾﻦ ﻣــــــــــﺮﺩ ﺩﻧﯿﺎ
ﺩﻣﯽ ﻫﻤﺮﻩ ﻋﺸــــــــــﻖ ﺳﺎﻣﺎﻥ ﺑﮕﯿﺮﺩ

ﺩﻋﺎ ﮐﻦ ﺍﮔﺮ ﻣﯽ ﺳﺮﺍﯾﻢ ، ﺗـــــﻮ ﺑــﺎﺷﯽ
ﮐﻪ ﺑﺎ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﯾﺖ ﺩﻟﻢ ﺟـــــــــــﺎﻥ ﺑﮕﯿﺮﺩ
‌به خارزار جهان، گل به دامنم، با عشق
صفای روی تو، تقدیم می‌کنم، با عشق

درین سیاهی و سردی بسانِ آتشگاه،
همیشه گرمم همواره روشنم، با عشق

همین نه جان به ره دوست می‌فشانم شاد،
به جانِ دوست، که غمخوار دشمنم، با عشق

به دست بسته‌ام ای مهربان، نگاه مکن
که بیستون را از پا درافکنم، با عشق

دوای درد بشر یک کلام باشد و بس
که من برای تو فریاد میزنم: با عشق

# فریدون مشیری
دید مجنون را یکی صحرا نورد
در میان بادیه بنشسته فرد

ساخته بر ریگ ز انگشتان قلم
میزند حرفی به دست خود رقم

گفت ای مفتون شیدا چیست این
می‌نویسی نامه سوی کیست این

هر چه خواهی در سوادش رنج برد
تیغ صرصر خواهدش حالی سترد

کی به لوح ریگ باقی ماندش
تا کسی دیگر پس از تو خواندش

گفت شرح حسن لیلی میدهم
خاطر خود را تسلی میدهم

می‌نویسم نامش اول وز قفا
می‌نگارم نامه عشق و وفا

نیست جز نامی ازو در دست من
زان بلندی یافت قدر پست من

ناچشیده جرعه‌ای از جام او
عشقبازی میکنم با نام او
 
#جامی
.

مینشانمت به دل
میسرایمت به غزل
میخوانمت به باران

باورت میکنم به عشق
تکرارت میکنم به مهر
یادت میکنم به مهتاب

راستی تو مرا چگونه در دلت صرف میکنی؟




#سمیه_خلج🌿
Hozoor @MuSic1Online
Mohammad Esfahani @MuSic1Online
♬ نـام موزیـک : حضور

❣️بـا صـدای : محمد اصفهانی

این غم پنهونی من تو ندونستی چه تلخه
این تو خود شکستن من تو ندونستی چه سخته
کاشکی بودی تا ببینی لحظه هام بی تو میمیرن
واسه با تو نبودن انتقام از من میگیرن
ای آرزوی گمشده مهمان کیستی
درد منی بگوی که درمان کیستی

دامان من ز اشک ندامت پر آتش است
ای نوگل شکفته به دامان کیستی

شد پنجه ی که شانه ی آن زلف پرشکن
ای جمع حسن و لطف پریشان کیستی

با آن تن شگفت که خوش تر ز جان بود
جانِ کـه هستی امشب و جانان کیستی

ای صبح آرزو به کی لبخند می زنی
سحر آفرین کاخ و شبستان کیستی

من بی تو همچو ماهی بر خاک مانده ام
آب حیات سینه ی بریان کیستی

من میزبان درد و غم و رنج و حسرتم
ای آرزوی گمشده مهمان کیستی
راجب احساساتت به هیچ‌کس نگو.
چون برای مدتی فکر میکنی چقد خوبه
که راجب احساساتت با کسی صحبت کنی ،
یا شاید با خودت بگی چرا تموم مدت اینکارو نکردم.
ولی دیر یا زود تبدیل میشه به بزرگترین سلاحی که
به دشمنت میدی تا از پا درت بیاره.
باور کن ، تموم ناراحتی های دنیا
دلیلش بروز دادن
در صداقت

عمقی است که در

دریا نیست

و در سادگی بلندایی است

که در کوه نیست

سادگی مقدمه

صداقت است

و فاصله سادگی تا صداقت

دریا دریا معرفت است🍃🌺
🍃🌺🌹
.

حوا جان
بهتر نبود جای آن سیب
با دلت کنار می آمدی
و می گذاشتی فرزندانت
نه رنگ زمین را ببینند
نه آسمان
و نه قانون های دیوانه وارش را
داشتم می گفتم
حوا جان
هنوزم که هنوز است
بازار ممنوعه ها داغ داغ است




#ایلیانوروزی🌿


در سینه ے من عشق تو پیداست عزیزم
عشقم به تو از دور،، هویداست عزیزم

در دفتر شعرم همه جایش سخنِ توست
این قافیه ها وه ڪه چه زیباست عزیزم

شعرم شده چشمانِ سیاه و گلِ لبهات
دانم ڪه ردیف اش چه فریباست عزیزم

اے دلبرِ دل برده از این شاعرِ مجهول
این سینه فقط غرق تمناست عزیزم

آمالِ منِ عاشق و دیوانه ے رویت
وصل است وفقط شورِ تماشاست عزیزم

هرچند،،ڪه بینِ من و تو فاصله افتاد
از دل نشود مهرِ تو را ڪاست عزیزم

بے روےِ تو هرگز نشود نه نتوانم
‌ڪین فاصله ها آخرِ دنیاست عزیزم


#مهدی_شهسواری


‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍💕ℒℴνℯ💕
خطرناک ترین جمله دنیا چیست؟

خطرناک‌ترین جمله این است:

«من همینم که هستم.»

در این جمله کوتاه می‌توانیم
غرور، لجاجت، خودرایی، خودخواهی،
درجا زدن و به ‌تدریج
راندن آدم‌ها از اطراف خود را حس کنیم
پس مراقب باشیم ،
هر روز فرصتی هست برای
یه قدم بهتر شدن


‌‌‌‌‎
چون اگاهی به صلاح تو نیست
ناآگاهی، ،
چون دانستن منافع تو را تامین نمیکند
نادانی ،،
چون دانش سود تو را به خطر می اندازد،،
بی دانشی،،
بی شک اگر منافع تو
سود تو و
صلاح تو در
دانایی، اگاهی و دانش
بود با دل و جان سراغش میرفتی...
شراب تلخ بیاور که وقت شیدایی ست!
که آنچه در سر من نیست ، ترس رسوایی ست!

چه غم که خلق به حُسن تو عیب میگیرند؟
همیشه زخم زبان خون بهای زیبایی ست!

اگر خیال تماشاست در سرت بشتاب!
که آبشارم و افتادنم تماشایی ست...!!

شباهت تو و من هرچه بود ثابت کرد
که فصل مشترک عشق و عقل تنهایی ست!

کنون اگرچه کویرم هنوز در سر من
صدای پر زدن مرغ های دریایی ست....

#فاضل_نظری
آن ترک پری چهره که دوش از بر ما رفت

آیا چه خطا دید که از راه خطا رفت

تا رفت مرا از نظر آن چشم جهان بین

کس واقف ما نیست که از دیده چه‌ها رفت

بر شمع نرفت از گذر آتش دل دوش

آن دود که از سوز جگر بر سر ما رفت


#حافظ
دور از رخ تو دم به دم از گوشه چشمم

سیلاب سرشک آمد و طوفان بلا رفت

از پای فتادیم چو آمد غم هجران

در درد بمردیم چو از دست دوا رفت

دل گفت وصالش به دعا باز توان یافت

عمریست که عمرم همه در کار دعا رفت

احرام چه بندیم چو آن قبله نه این جاست

در سعی چه کوشیم چو از مروه صفا رفت

دی گفت طبیب از سر حسرت چو مرا دید

هیهات که رنج تو ز قانون شفا رفت

ای دوست به پرسیدن حافظ قدمی نه

زان پیش که گویند که از دار فنا رفت

 
#حافظ
گه خال دانه می‌کشدم گه کمند زلف

چون صید ناتوان ز جفا در کشاکشم

از آب چشم و آتش دل بی تو هر زمان

گاهی در آب غوطه ور و گه در آتشم

گر صد رهم رقیب کشد از جفا هنوز

من با امید وصل تو با باده سرخوشم

#شاطر_عباس_صبوحی