يك گروه خيلي خوب رو بهتون پيشنهاد ميكنم🌺🌺
يك گروه فعال و خوب
شعر و دلنوشته هاي ادبي
بيوگرافي شعرا و نويسندگان
هر هفته معرفي كتاب و في البداهه
با حضور منتقدين و محققين وشعرا
👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
https://telegram.me/joinchat/BUMHMwPsJMvR1mUAjttSfQ
👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻
يك گروه فعال و خوب
شعر و دلنوشته هاي ادبي
بيوگرافي شعرا و نويسندگان
هر هفته معرفي كتاب و في البداهه
با حضور منتقدين و محققين وشعرا
👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
https://telegram.me/joinchat/BUMHMwPsJMvR1mUAjttSfQ
👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻
همیشه میدانستم
که تقدیر من
دل باختن به دیوانهای ست،
که زبان خود را هم نمیفهمد!
#نیلوفر_لاری_پور
@sheroadabi
که تقدیر من
دل باختن به دیوانهای ست،
که زبان خود را هم نمیفهمد!
#نیلوفر_لاری_پور
@sheroadabi
دستم به تو نمي رسد اما
اين موهاى تو هر شب مى آيند
دستانم را مى بندند به شعر
#بهمن_الف
#بهمن_احمدى
سپاس براى بودنتان🌹🙏🏻
لينك كانال
@bahman_ahmadi_poem
دوست عزيز و شاعر همراه كانال
@sheroadabi
اين موهاى تو هر شب مى آيند
دستانم را مى بندند به شعر
#بهمن_الف
#بهمن_احمدى
سپاس براى بودنتان🌹🙏🏻
لينك كانال
@bahman_ahmadi_poem
دوست عزيز و شاعر همراه كانال
@sheroadabi
هر روز مرا به غصه می اندازی
با این دل بیچاره نکن هی بازی
بازیچه ی تو نیستم اینقدر نگو:
گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی
#امیرحسین_زاهدي
@sheroadabi
با این دل بیچاره نکن هی بازی
بازیچه ی تو نیستم اینقدر نگو:
گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی
#امیرحسین_زاهدي
@sheroadabi
#ایستگاه_کتاب2
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
نام: چشمهایش
نویسنده: بزرگ علوی
چشمهایش، شاخصترین اثر بزرگ علوی است. این کتاب روایت یکی از دوستداران نقاش معروفی به نام "ماکان" است که به دنبال راز مرگ مشکوک استاد در تبعید است. در خلال داستان آقای ناظم همان دوستدار استاد حدس میزند که راز مرگ استاد در یکی از تابلوهای ایشان که به خط خود استاد "چشمهایش" نامیده شده و در شخصیت مدل این اثر نهفته است. پس از آن سعی میکند با پیدا کردن زن به تصویر کشیده شده در تابلو به این راز دست پیدا کند و برای این کار ناظم مدرسه نقاشیای میشود که آثار ماکان در آن به نمایش در آمده است. در ادامه با پیدا شدن فرنگیس پرده از راز مرگ ماکان برداشته میشود. بزرگ علوی در این رمان روش استعلام و استشهاد را به کار برده، روشی که چند اثر دیگر او را نیز شکل داده است. این شیوه بیشتر در ادبیات پلیسی معمول است. یعنی کنار هم نهادن قطعات منفصل یک ماجرای از دست رفته و ایجاد یک طرح کلی از آن ماجرا به حدس و قرینه. بدین ترتیب یک واقعه گذشته به کمک بازماندههای آن نوسازی میشود. نثر منظم و سیال نویسنده در قیاس با معاصرانش بسی امروزی مینماید. این کتاب از آثار معدود فارسی است که در مرکز آن یک زن با تمام عواطف و ارتعاشات روانی و ذهنی قرار گرفته است.
قیمت:13500تومن
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
@sheroadabi
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
نام: چشمهایش
نویسنده: بزرگ علوی
چشمهایش، شاخصترین اثر بزرگ علوی است. این کتاب روایت یکی از دوستداران نقاش معروفی به نام "ماکان" است که به دنبال راز مرگ مشکوک استاد در تبعید است. در خلال داستان آقای ناظم همان دوستدار استاد حدس میزند که راز مرگ استاد در یکی از تابلوهای ایشان که به خط خود استاد "چشمهایش" نامیده شده و در شخصیت مدل این اثر نهفته است. پس از آن سعی میکند با پیدا کردن زن به تصویر کشیده شده در تابلو به این راز دست پیدا کند و برای این کار ناظم مدرسه نقاشیای میشود که آثار ماکان در آن به نمایش در آمده است. در ادامه با پیدا شدن فرنگیس پرده از راز مرگ ماکان برداشته میشود. بزرگ علوی در این رمان روش استعلام و استشهاد را به کار برده، روشی که چند اثر دیگر او را نیز شکل داده است. این شیوه بیشتر در ادبیات پلیسی معمول است. یعنی کنار هم نهادن قطعات منفصل یک ماجرای از دست رفته و ایجاد یک طرح کلی از آن ماجرا به حدس و قرینه. بدین ترتیب یک واقعه گذشته به کمک بازماندههای آن نوسازی میشود. نثر منظم و سیال نویسنده در قیاس با معاصرانش بسی امروزی مینماید. این کتاب از آثار معدود فارسی است که در مرکز آن یک زن با تمام عواطف و ارتعاشات روانی و ذهنی قرار گرفته است.
قیمت:13500تومن
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
@sheroadabi
من اگه خدا بودم شهر بم هرگز نمی لرزید
نیمه شب اون غنچه ی نوزاد از نگاه مرگ نمی ترسید
من اگه خدا بودم مادرهای دجله ی خونین نمی مردند
از فرات سرخ آلوده ، نو عروسها ماهی مرده نمی خوردند
من اگه خدا بودم دخترهای اورشلیم و غزه و صیدا
جای حکم تیر و نارنجک ،ترانه می نوشتند روی دیوارها
هر کسی جای خدا بود ،شاهد این روزگار و این زمین زار
دسته کم معجزه ای می کرد برای بچه های بی کس و بیمار
اگه کفره کلام من ، یکی حرفی بگه بهتر
وگرنه بازی واژه نمی بازم من کافر
صدای زنگ بی رحمی سر هر کوچه و برزن
به گریه میرسه از درد دل سنگ و دل آهن
اگه دیوار کجی ها رفته بالا تا ثریا
دست معمار خدا بود خشت اول من و ما
چه عیبی داشت اگه فردا جهان بهتر از این می شد
خدا میرفت و یک مادر پرستار زمین می شد
اگه کفره کلام من ، یکی حرفی بگه بهتر
وگرنه بازی واژه نمی بازم من کافر
صدای زنگ بی رحمی سر هر کوچه و برزن
به گریه میرسه از درد دل سنگ و دل آهن
من اگه خدا بودم شهر بم هرگز نمی لرزید !!!!!!!
#زویا_زاکاریان
@sheroadabi
نیمه شب اون غنچه ی نوزاد از نگاه مرگ نمی ترسید
من اگه خدا بودم مادرهای دجله ی خونین نمی مردند
از فرات سرخ آلوده ، نو عروسها ماهی مرده نمی خوردند
من اگه خدا بودم دخترهای اورشلیم و غزه و صیدا
جای حکم تیر و نارنجک ،ترانه می نوشتند روی دیوارها
هر کسی جای خدا بود ،شاهد این روزگار و این زمین زار
دسته کم معجزه ای می کرد برای بچه های بی کس و بیمار
اگه کفره کلام من ، یکی حرفی بگه بهتر
وگرنه بازی واژه نمی بازم من کافر
صدای زنگ بی رحمی سر هر کوچه و برزن
به گریه میرسه از درد دل سنگ و دل آهن
اگه دیوار کجی ها رفته بالا تا ثریا
دست معمار خدا بود خشت اول من و ما
چه عیبی داشت اگه فردا جهان بهتر از این می شد
خدا میرفت و یک مادر پرستار زمین می شد
اگه کفره کلام من ، یکی حرفی بگه بهتر
وگرنه بازی واژه نمی بازم من کافر
صدای زنگ بی رحمی سر هر کوچه و برزن
به گریه میرسه از درد دل سنگ و دل آهن
من اگه خدا بودم شهر بم هرگز نمی لرزید !!!!!!!
#زویا_زاکاریان
@sheroadabi
نیمه جانی بر کف
کوله باری بر دوش
مقصدی بی پایان
قرن ها پشت افق
سحری سرگردان
که در آن آتش کم نور نگاهی تنها
سینه ی ساکت صحرای سحرگاهی را
مثل یک آینه رو به برهوت
پی سوسوی نگاهی دیگر
بی ثمر می کاود
وحشتی بیگانه
در سراپای وجود
لذتی پر آشوب
بر لب بود و نبود
در دل ویرانی
آخرین دلخوشیم
چشم ویرانگر توست
خسته از جنگیدن
آخرین فرصت صلح
عشق عصیانگر توست
کاش غیر از من و تو
هیچ کس با خبر از ما نشود
نوبت بازی ما باشد و دیگر هرگز
نوبت بازی دنیا نشود...
#افشین_یدالهی
@sheroadabi
کوله باری بر دوش
مقصدی بی پایان
قرن ها پشت افق
سحری سرگردان
که در آن آتش کم نور نگاهی تنها
سینه ی ساکت صحرای سحرگاهی را
مثل یک آینه رو به برهوت
پی سوسوی نگاهی دیگر
بی ثمر می کاود
وحشتی بیگانه
در سراپای وجود
لذتی پر آشوب
بر لب بود و نبود
در دل ویرانی
آخرین دلخوشیم
چشم ویرانگر توست
خسته از جنگیدن
آخرین فرصت صلح
عشق عصیانگر توست
کاش غیر از من و تو
هیچ کس با خبر از ما نشود
نوبت بازی ما باشد و دیگر هرگز
نوبت بازی دنیا نشود...
#افشین_یدالهی
@sheroadabi
تو از رنجهای من برایِ فراموش کردنت چیزی نمیدانی
هیچ کس نمیداند
هیچ کس جز خودم و همان خدائی که دیگر دوستم ندارد و دیگر دوستش ندارم
مثلِ یک پلنگِ وحشی با خودم دست و پنجه نرم میکنم
خودم با خودم حرف میزنم
میگذارم یک دیوانه که خودش را به زور در سرم جا داده نصیحتم کند.
شبها ،
این شبهایِ تاریکِ طولانیِ بی پدر
حرفهای تو
آخرین حرفهای تو
شکلِ یک سگِ هار میشوند
سگی که وحشی تر از قبل وجودِ نازکِ مرا میدرد
و میدرد
و میدرد
... و من باز هر شب بیشتر دوستت دارم
و صبح که خسته و خون آلود و دلتنگ و کلافه بیدار میشوم
هنوز آرزو میکنم فراموشت کنم.
چنگ میزنم به ته مانده ی ارادهای که دارم
به آخرین قطرههای غرورم التماس میکنم
... التماس
... التماس
... التماس
کسی ، چیزی ، نیروئی ، باید مرا از مراجعه
از تکرارِ یک اشتباه باز دارد.
کسی باید منعم کند از این عشق
از این حس ِ مسموم
از این حقارتِ پی در پی که تو دچارم میکنی
کسی باید مرا از این وابستگی
از این دلبستگیِ بیهوده یِ شرم آور نجات دهد
... آه بیزارم از خودم
بیزااار
بیزاااار
#نيكى_فيروزكوهى
در خانه ما عشق كجا ضيافت داشت
@sheroadabi
هیچ کس نمیداند
هیچ کس جز خودم و همان خدائی که دیگر دوستم ندارد و دیگر دوستش ندارم
مثلِ یک پلنگِ وحشی با خودم دست و پنجه نرم میکنم
خودم با خودم حرف میزنم
میگذارم یک دیوانه که خودش را به زور در سرم جا داده نصیحتم کند.
شبها ،
این شبهایِ تاریکِ طولانیِ بی پدر
حرفهای تو
آخرین حرفهای تو
شکلِ یک سگِ هار میشوند
سگی که وحشی تر از قبل وجودِ نازکِ مرا میدرد
و میدرد
و میدرد
... و من باز هر شب بیشتر دوستت دارم
و صبح که خسته و خون آلود و دلتنگ و کلافه بیدار میشوم
هنوز آرزو میکنم فراموشت کنم.
چنگ میزنم به ته مانده ی ارادهای که دارم
به آخرین قطرههای غرورم التماس میکنم
... التماس
... التماس
... التماس
کسی ، چیزی ، نیروئی ، باید مرا از مراجعه
از تکرارِ یک اشتباه باز دارد.
کسی باید منعم کند از این عشق
از این حس ِ مسموم
از این حقارتِ پی در پی که تو دچارم میکنی
کسی باید مرا از این وابستگی
از این دلبستگیِ بیهوده یِ شرم آور نجات دهد
... آه بیزارم از خودم
بیزااار
بیزاااار
#نيكى_فيروزكوهى
در خانه ما عشق كجا ضيافت داشت
@sheroadabi
مری عزیزم فقط مرا دوست دارد
( او موریس را هم دوست دارد )
نه دوست ندارد ، او فقط مرا دوست دارد
( او/ لویس را هم دوست دارد )
نه دوست ندارد ، او فقط مرا دوست دارد
(او درختان دشت را هم دوست دارد )
نه دوست ندارد ، او فقط مرا دوست دارد
( بیچاره ، چرا نمی توانی بفهمی که او می تواند هم تو را دوست داشته باشد و هم دیگران را )
#شل_سیلور_استاین
@sheroadabi
( او موریس را هم دوست دارد )
نه دوست ندارد ، او فقط مرا دوست دارد
( او/ لویس را هم دوست دارد )
نه دوست ندارد ، او فقط مرا دوست دارد
(او درختان دشت را هم دوست دارد )
نه دوست ندارد ، او فقط مرا دوست دارد
( بیچاره ، چرا نمی توانی بفهمی که او می تواند هم تو را دوست داشته باشد و هم دیگران را )
#شل_سیلور_استاین
@sheroadabi
🌸🌸
🌸
شعرم
همهمه ی پنهان توست
گل شب بوی من!
میخواهم تو را
در عبور عطر شبانه ام بشناسند.
#محمد_شمس_لنگرودی
@sheroadabi
🌸
شعرم
همهمه ی پنهان توست
گل شب بوی من!
میخواهم تو را
در عبور عطر شبانه ام بشناسند.
#محمد_شمس_لنگرودی
@sheroadabi
نه سر در عقل می بندم , نه دل در عشق می بازم
که این نامرد بی درد است و آن پردرد نامرد است !
#فاضل_نظری
@sheroadabi
که این نامرد بی درد است و آن پردرد نامرد است !
#فاضل_نظری
@sheroadabi