یک فنجان شعر
225 subscribers
14.8K photos
305 videos
26 files
357 links
✌️🍭
ما گر زسر بریده می ترسیدیـــم
در محفل عاشقان نمی رقصیدیم
☕️📖
وبلاگم
http://shermaaa.blogfa.com/
Download Telegram
💙💙

همراهت مي‌آيم تا آخر راه ...!
و هيچ نمي پرسم هرگز ؛
با تو اول کجاست،
با تو آخر کجاست....
✌️🏻

#عباس_معروفی


#جان😋


#یک_فنجان_شعر


@shermaaa (:
بی تو هر شب
چشم من ، آرامشش
در خواب نیست

بعد تو ،
در سینه ی طوفانی من ،
تاب نیست ...

✌️🏻
#جواد_‌صارمی


#شبتون_بخیر

#یک_فنجان_شعر

@shermaaa (:
دارم #سلام حضرٺ اَرباب ڪَربلا
از عمق جان خستہ و بے تاب َربلا

آرامشم دوباره ربوده اسٺ #یاحُسیْن
دیدم دوباره نیمہ ے شب خواب ڪَربلا

✌️🏻❤️

#یاحسین



#یک_فنجان_شعر



@shermaaa
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یکی بود یکی نبود. غیر از خدا هیچکس نبود. یک کمندعلی بک بود یک باغ داشت. تو باغش هم دوازده تا کندوی عسل داشت. کندوها را سینه کش آفتاب، وسط سبزه ها و گلها ، زیر درخت های سیب و زردآلو ، روی سکو کار گذاشته بود و زمستان ک میشد جلوی انباری اطاق بالاش را خالی میکرد و کندوها را تو درگاهیش می چید و سالی پنجاه من عسل می فروخت. دیگر نه غصه ای داشت نه دلهره ای و نه


پ ن : کمندعلی بک که عقل از سرش داشت می پرید یکجا خشکش زده بود و هرچه زنش داد میزد "علی بک ! خونه خراب! آخه یه غلطی بکن !" از جا تکان نمی خورد و انگشت به دهان و حیران مانده بود زنبورها که مثل دوازده لکه ی کوچک در آسمان سیاهی می زدند و به طرف خانه و زندگی اصلی خودشان می رفتند ، وقتی از آسمان روستا گذشتند همه ی دهاتیها آنها را دیدند و با انگشت به هم نشان دادند.
✌️🏻📖
#جلال_آل_احمد


#سرگذشت_کندوها📚


#یک_فنجان_شعر

@shermaaa (:
سرگذشت کندوها.pdf
3 MB
قصه «سرگذشت کندوها» در مورد چند کندوی عسل است.
داستان از سه بخش تشکیل شده ، بخش نخست درباره صاحب کندوها ، بخش دوم در باره زنبورها (که توصیفی زیبا از فعالیت و کار و دشواریهاشان و کوچ شان انجام داده) می باشد و بخش سوم در مورد صاحب زنبورهاست که با رفتن زنبورها خانه خراب شده است.
✌️🏻📖
#جلال_آل_احمد


#سرگذشت_کندوها📚


#یک_فنجان_شعر

@shermaaa (:
جِی.آر.آر تالکین و ارباب حلقه‌های او نیازی به معرفی ندارد، دارد؟ خلق دنیایی افسانه‌ای با ویژگی‌ها و شخصیت‌هایی که نمونه‌شان را در هیچ کتابی نخوانده‌اید، ارزشمند نیست؟ قطعا هست.
✌️🏻📖
#جی_ار_ار_تالکین

#سه_گانه_ارباب_حلقه ها📚
#یاران_حلقه
#دو_برج
#بازگشت_پادشاه


#یک_فنجان_شعر

@shermaaa (:
ماهی سیاه کوچولو-صمد بهرنگی.pdf
289.6 KB
کتاب ماهی سیاه کوچولو، نوشته‌ی صمد بهرنگی داستان ماهی کوچکی است که به عشق دیدن دریا و شناختن دنیای پیرامونش، از خانواده و دوستانش جدا می‌شود و به سفر می‌رود. شجاعت و شهامت ماهی سیاه کوچولو در سفرش، نقطه‌ی محوری داستان است
✌️🏻📖
#صمدبهرنگی


#ماهی_سیاه_کوچولو📚


#یک_فنجان_شعر

@shermaaa(:
محاکمه عیسی و محاکمه سقراط نیز شباهت‌های آشکار داشت. هر دو بی‌شک می‌توانستند با درخواست عفو، خود را نجات بخشند، ولی هر دو احساس کردند رسالتی برعهده دارند و اگر راه خود را تا پایان دردناکش نروند به ‌عهدِ خود خیانت کرده‌اند.
✌️🏻📖

#یوستین_گردر

#دنیای_سوفی📚

#یک_فنجان_شعر

@shermaaa (:
@Baqvahm ارزو های بزرگ.pdf
6.6 MB
داستان از زبان پسر 7 ساله‌ای به نام «پيپ» روایت  می‌شود و تا 35 سالگی او ادامه پیدا می‌کند. پیپ پسری است كه با خواهر و شوهرخواهر آهنگرش زندگي مي‌كند. آن‌ها زندگی محقر و فروتنانه‌ای را در کلبه‌ای روستایی می‌گذرانند. مدت زمانی می‌گذرد و زنی میانسال و ثروتمند به نام «خانم هاویشام» از پیپ می‌خواهد تا گاهی برای حرف زدن و همنشینی به او سر بزند. هاویشام زنی بداخلاق است که بخاطر اینکه معشوقه‌ی او درست هنگام مراسم عروسی، او را ظالمانه ترک کرده و درگذشته است از مردها متنفر است و دختر خوانده‌ای زیبا، اما مغرور و لجوج به نام «اِستِلا» را به سرپرستی گرفته است تا او را مثل خودش متنفر و کینه‌جو از مردان تربیت کند. پیپ بعد از مدتی رفت و آمد به این خانه دل‌بسته‌ی استلای مغرور می‌شود......
✌️🏻📖
#چارلزدیکنز

#آرزوهای_بزرگ📚


#یک_فنجان_شعر


@shermaaa (:
💙💙

شاملو تو کتاب مثل خون در رگ‌های من برای آیدا نوشته:
بدبختی فقط هنگامی به سراغ من می‌آید که ببینم آیدای من، لبخندش را فراموش کرده است!


✌️🏻📖

#احمد_شاملو



#جان😋

#یک_فنجان_شعر


@shermaaa (:
بـے تــــــــو
اين
عالـم نڪَينـے بے بهاســــــت...!


✌️


#هوشنگ‌_ابتـهاج

#یک_فنجان_شعر


@shermaaa (:
از پنجره به دریا زل  زده ام
ما هر دو حالمان خوب نیست
شنل مخمل آبی ام  را روی  شانه هایم می کشم
و به ساحل می روم تا موجهای دریا را که یکی پس از دیگری به ساحل می آیند تماشا کنم
  دریا بی قرار است
درست مثل من!
عطر برجا مانده ی روی شنلم را نفس می کشم !
آهی عمیق از سینه ام برمی خیزد
به انبوه صدف های ساحل خیره می شوم
نم نم باران نفس گیرترین تصویر را دارد ...
✌️🏻🍭
#شهلا_پارسی

#یک_فنجان_شعر

@shermaaa (:
ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ...!

           ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ....

ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﻝ ﺧﻮﺩ می فهمم ....

        ﻋﺸﻖ ﯾﻌﻨﯽ ....

     ﺭﻧﮓ ﺯﯾﺒﺎﯼ ﺍﻧﺎﺭ ...!!!

✌️🍭
#فروغ_فرخزاد




‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎
#یک_فنجان_شعر

@shermaaa (:
خوش آن زمان که من از شوق بوسه می‌مُردم






بدان رسید که رحمی کند، حیا نگذاشت


✌️
#لسانی‌_شیرازی


#یک_فنجان_شعر

@shermaaa (:
آنقدر جای خالی‌ات اینجاست،
که کنارم دراز می کشد،
برایم قصه می گوید،
سر بر شانه ام می گذارد
و گاه باهم گریه می کنیم...
آن قدر به نبودنت عادت کرده ام
که اگر یک روز بیایی،
دلم برای جای خالی ات تنگ می شود...


✌️🍭
#چیستا_یثربی


#یک_فنجان_شعر


@shermaaa (: