کسانی را می شناسم که هرگز نخندیده اند
حتی در عکس های خانوادگی
کسانی را می شناسم
که اگر بگویم باران
نگاهِ پنجره می کنند و می میرند
کسانی را میشناسم که اگر تلویزیون نبود
از تنهایی دق می کردند
کسانی را می شناسم
که از یتیمان و زنان بیوه
دلجویی نمی کنند
و من در کودکی اسباب بازی نداشتم
نخ بسته ام به تشنگی ام
تشنگی ام را دنبال خودم می کشم
خون که میبینم غش میکنم
و نمی دانم
با وجود این روزهای طولانی
عمر مردم چرا زود به آخر می رسد
✌️
#حسین_صفا
@shermaaa
حتی در عکس های خانوادگی
کسانی را می شناسم
که اگر بگویم باران
نگاهِ پنجره می کنند و می میرند
کسانی را میشناسم که اگر تلویزیون نبود
از تنهایی دق می کردند
کسانی را می شناسم
که از یتیمان و زنان بیوه
دلجویی نمی کنند
و من در کودکی اسباب بازی نداشتم
نخ بسته ام به تشنگی ام
تشنگی ام را دنبال خودم می کشم
خون که میبینم غش میکنم
و نمی دانم
با وجود این روزهای طولانی
عمر مردم چرا زود به آخر می رسد
✌️
#حسین_صفا
@shermaaa
من تو را دیده ام که غمگینی
پس نخواه از غم تو غم نخورم
بعد از این هم نخواه بگذارم
سر راحت به روی بالینم...
من چه دیوانه ام که هنوز
بوسه ای را که با خودت بردی
بعد از آن روز و بعد از این همه سال
از لب هیچ کس نمی چینم..
زن دیوانه! دوستت دارم
من دیوانه دوستت دارم
این تو هستی که دورتر شده ای
دور و دلمرده...بی تو من اینم..
✌️
#حسین_صفا
@shermaaa
پس نخواه از غم تو غم نخورم
بعد از این هم نخواه بگذارم
سر راحت به روی بالینم...
من چه دیوانه ام که هنوز
بوسه ای را که با خودت بردی
بعد از آن روز و بعد از این همه سال
از لب هیچ کس نمی چینم..
زن دیوانه! دوستت دارم
من دیوانه دوستت دارم
این تو هستی که دورتر شده ای
دور و دلمرده...بی تو من اینم..
✌️
#حسین_صفا
@shermaaa
ضربان پایت را میشنوم
در سینهام راه میروی
ترجیح میدهم ڪه تنها بمانم
به تلویزیون خیره شوم
ڪتاب بخوانم
پیادهروے ڪنم
بخوابم
تلویزیون تو را نشان میدهد
ڪتابها تو را میخوانند
پیادهروها تو را قدم میزنند
خوابها تو را میبینند
عزیزم!
همه از اینجا رفتهاند
تو ڪه تنهاترین مرغابے جهانی
چرا از من مهاجرت نمیڪنی؟
✌️
#حسین_صفا
@shermaaa
در سینهام راه میروی
ترجیح میدهم ڪه تنها بمانم
به تلویزیون خیره شوم
ڪتاب بخوانم
پیادهروے ڪنم
بخوابم
تلویزیون تو را نشان میدهد
ڪتابها تو را میخوانند
پیادهروها تو را قدم میزنند
خوابها تو را میبینند
عزیزم!
همه از اینجا رفتهاند
تو ڪه تنهاترین مرغابے جهانی
چرا از من مهاجرت نمیڪنی؟
✌️
#حسین_صفا
@shermaaa
ای عُمرِ سالخُرده نمیگویی،
امسال عیدِ چندمِ عُمرم بود؟
از عید اگرچه هیچ به یادم نیست،
جز تلخ بودنِ سمنوهایش
آغوشِ ناتمامِ خیابانها،
از جانبِ تمامِ پریشانها
این قلبِ خسته این گُلِ قرمز را،
سنجاق کُن به مشکیِ موهایش
هَر ابر، چند کوچهی بارانیست،
هر کوچه مُنتهی به خیابانیست
او را برایِ بدرقه میخواند،
یک شهر با تمامِ گلوهایش
وقت است، ماشه را بِچِکان ای چشم!،
این سینه را به خون بِکشان ای چشم!
چشمک بزن به من مُتبرّک کن،
دریاچه را به مُردنِ قوهایش!!
در را ببند و گوشهی من بنشین،
اما مرا به مرگِ خودم بگذار
این تخت را به خوابِ خودش بگذار،
با چِرکمُردههایِ پتوهایش
باید چه کرد بر سَرِ من وقتی،
آوارِ کُشتگانِ تو میریزد؟
آیا چه میکُند زنِ شو مُرده،
وقتی که میرسد به هووهایش؟!!!
مَردی که از اصولِ خودش اُفتاد،
مردی که بیرکابِ تو غمگین بود
روزی سَوارکارتر از این بود،
ای اسبهایِ سرکشِ موهایش!
✌️
#حسین_صفا
@shermaaa
امسال عیدِ چندمِ عُمرم بود؟
از عید اگرچه هیچ به یادم نیست،
جز تلخ بودنِ سمنوهایش
آغوشِ ناتمامِ خیابانها،
از جانبِ تمامِ پریشانها
این قلبِ خسته این گُلِ قرمز را،
سنجاق کُن به مشکیِ موهایش
هَر ابر، چند کوچهی بارانیست،
هر کوچه مُنتهی به خیابانیست
او را برایِ بدرقه میخواند،
یک شهر با تمامِ گلوهایش
وقت است، ماشه را بِچِکان ای چشم!،
این سینه را به خون بِکشان ای چشم!
چشمک بزن به من مُتبرّک کن،
دریاچه را به مُردنِ قوهایش!!
در را ببند و گوشهی من بنشین،
اما مرا به مرگِ خودم بگذار
این تخت را به خوابِ خودش بگذار،
با چِرکمُردههایِ پتوهایش
باید چه کرد بر سَرِ من وقتی،
آوارِ کُشتگانِ تو میریزد؟
آیا چه میکُند زنِ شو مُرده،
وقتی که میرسد به هووهایش؟!!!
مَردی که از اصولِ خودش اُفتاد،
مردی که بیرکابِ تو غمگین بود
روزی سَوارکارتر از این بود،
ای اسبهایِ سرکشِ موهایش!
✌️
#حسین_صفا
@shermaaa