یک فنجان شعر
226 subscribers
14.8K photos
305 videos
26 files
357 links
✌️🍭
ما گر زسر بریده می ترسیدیـــم
در محفل عاشقان نمی رقصیدیم
☕️📖
وبلاگم
http://shermaaa.blogfa.com/
Download Telegram
اینجا : به جای نعره ی مستان کوچه گرد
شیون توان شنید ز باد شبانگهی
اینجا به رغم خلوت دریا و آسمان
شهر از صدا : پر است ولی از سخن : تهی


✌️
#نادر_نادرپور


#یک_فنجان_شعر
@shermaaa (:
🎈
و دختری‌ كه گونه‌هايش را
با برگ‌های‌ شمعدانی‌ رنگ می‌زد
آه
اكنون زنی‌ تنهاست
اكنون زنی‌ تنهاست . . .
🦋✍🏻
#فروغ_فرخزاد
#یک_فنجان_شعر
@shermaaa :)
🎈
ای سرزمین!
کدام فرزندها ، در کدام نسل ،
تو را آزاد ، آباد و سربلند ،
با چشمان باور خود خواهند دید؟!
🦋✍🏻
#محمود_دولت_آبادی
#یک_فنجان_شعر
@shermaaa :)
تــــــرسم جنون غالب شود
طغيان کند سوداي تو

طوقم به گردن بـــــرنهد عشق
جنون فرماي تو
✌️
#وحشی_بافقی


#یک_فنجان_شعر

@shermaaa (:
همیشه فاصله‌ای هست
دچار باید بود
وگرنه زمزمه حیرت میان دو حرف
حرام خواهد شد.
✌️

#سهراب سپهری

#یک_فنجان_شعر

@shermaaa (:
.

تو را بے وقفہ مے خواهم،بدون هیچ پسوندی...
ڪہ اما و اگر در عشق ،شڪِّ بین اعمال است.!!
✌️
#آرش_صحبتی

#یک_فنجان_شعر


@shermaaa (:
نام کبیر است علی که بی نظیر است علی
یارفقیر است علی چه دلپذیر است علی
جشن امیر است علی عید غدیر است علی

علی مدد یا علی علی مدد یاعلی

عشق نهانم علی جان و جهانم علی
شور اذانم علی ورد زبانم علی
با دل و جانم علی نام تو خوانم علی

علی مدد یا علی علی مدد یا علی

شاه ِ دل ِ خاص علی مرد پُر اخلاص علی
لوء لوء الماس علی عطر گل یاس علی
بانی احساس علی شهرت عباس علی

علی مدد یا علی علی مدد یا علی

باهمه سازی علی گدا نوازی علی
محرم رازی علی روح نمازی علی
راز و نیازی علی تو امتیازی علی

علی مدد یا علی علی مدد یا علی

شمع شب تار علی محرم اسرار علی
مرحم بیمار علی حجت دادار علی
یکّه ی پیکار علی حیدر کرار علی

بر همه شاهی علی چراغ راهی علی
جلوه ی ماهی علی یار ِ گواهی علی
کوه ِ پناهی علی به ما نگاهی علی

علی مدد یا علی علی مدد یا علی

نام خدا است علی جان ولا است علی
رفع بلا است علی رهبر ما است علی
سیل شفا است علی وقت دعا است علی

علی مدد یاعلی علی مدد یا علی
✌️💚
#رضا_ترابی_گیلده

#عید_فقط_علی_امیرالمومنین_است_برعاشقان_حضرت_والامقام_مبارک


#یک_فنجان_شعر

@shermaaa
(تقدیم به پیشگاه ملکوتی امیرالمومنین)

اول دفتر به نام کبریا
ذوالجلال ذوالکرم،ذات خدا

دوم از قول خداوند ودود
بر نبی و آل پاک او درود

جنگ خیبر بود و خیل مسلمین
با جهود فاسد خیبر نشین

حضرت ختم الرسل با لشگرش
جمله ی رزم آوران دور و برش

با یقین و عزم همچون کوهشان
شد یکایک قلعه ها مفتوحشان

زان همه قلعه یکی نگشوده ماند
هشت روزی سعیشان بیهوده ماند

پس قموص آن قلعه ی نگشوده بود
در درونش جنگجویان جهود

چون پیمبر،شمس جمع اختران
گشته خود بیمار اندر آن زمان

پس به پشت رزمگه استاده بود
جنگ را زآنجا اداره مینمود

روز هفتم،پرچم فرماندهی
بر ابوبکرش سپردی،وانگهی

کاری از پیشش نرفت و الفرار
تاکه آمد روز هشت کارزار

پرچم از او پس گرفتی نیک مرد
داد آن را بر عمر بهر نبرد

تا عمر رو بر در قلعه نهاد
آبرو برد از نبرد و از جهاد

شب که شد لشگر به گرد مصطفی
منتظر تا رهگشاید،رهگشا

گفت احمد صبح فردا چون رسد
نوبت جنگاور گردون رسد

جنگجویی بی گریز و بی افول
هم خدایش دوست دارد هم رسول

صبح چون آمد به بالا آفتاب
جمله ی جنگاوران بی صبر و تاب

کآن جوانمردی که ختم الانبیا
خوانده اوصافش،که میباشد،خدا؟

سعد وقاص و ابوبکر و عمر
طلحه و خالد و چندین تن دگر

جملگی درگیر این وهم و خیال
کز پیمبر میستانم من،مدال

آمد از خیمه برون،خیرالبشر
منتظرها را بیامد،منتظر

پس همه گردن به بالا داشتند
نزد خود،خود را امیر انگاشتند

تا نگاهی کرد بر آنها،نبی
گفت با صوت رسا پس کو علی؟

یکنفر رفت و علی را زد صدا
با دو چشم بسته آمد مرتضی

تا پیمبر درد چشمش را بدید
بهر استشفا بر آن دستی کشید

چون رها شد بوتراب از چشم درد
روی بنهادی به میدان نبرد

داد او را مصطفای با وقار
هم زره پوش خودش،هم ذوالفقار

با تنی چند از سپاه مسلمین
گام در میدان نهاد عین الیقین

پیش از حرفی به میدان چون رسید
گفت بر آنان که اسلام آورید

ناگهان دروازه ی دژ باز شد
غرشی چون شیر غران، ساز شد

داشت مرحب،یک برادر ،نام او
حارث خیبرنشین جنگجو

همرهان از غرشش بی اختیار
گامها را پس زده از کارزار

لیک در یکدم به رزمی منجلی
جسم حارث را به خاک افکند علی

مرحب آمد،خشمگین و باغضب
تاکه گیرد انتقام از بوالعجب

با زره پوشی ز فولاد یمن
پیکری غرق سلاح تن به تن

پس رجز را اینچنین آغاز کرد
باب اوصاف نبردش باز کرد

مرحبم،مرد نبرد و کارزار
جنگجوی بی بدیل روزگار

در نبردم صخره ای فولادیم
شهره در هر ملک و هر آبادیم

سر رسیده عمرت از این روزگار
جنگجویان کشته ام من بیشمار

گفت حیدر در جوابش ،اینجنین
او که بد تک پهلوان این زمین

شیر حقم،یکه شمشیر خدا
عبد جانبازم به راه مصطفی

گویی از جانت بگشتی سیر،تو
درس عبرت از برادر گیر،تو

بر زره پوش زفولادت مناز
رو و جانت را در این مقتل مباز

چونکه فولادت نمی آید به کار
در مصاف با علی و ذوالفقار

با تو یا بی تو،زلطف کبریا
فتح خواهم کرد من این قلعه را

پس اگر برگردی از تو بگذرم
ورنه عمرت را به پایان میبرم

تا کلام مرتضی اینجا رسید
خیبری شمشیر خود را برکشید

دور هم چرخی زدند و خیبری
با تمسخر گفت،پس تو میبری؟

مرتضی گفتا تو را منشق کنم
پس کنون بر حارثت ملحق کنم

ضربتی زد مرتضی،زان ناز شصت
مرحب و فولادها از هم گسست

عده ای از همرهانش در فرار
عده ای دیگر بماند و ذوالفقار

یک به یک اندر مصاف شاه هو
جانشان از دستشان بستاند او

تاکه گرم رزم با آن دسته شد
با چهل تن درب قلعه بسته شد

مرتضی در روبرویش ایستاد
دست را بر دستگیر در نهاد

غرق حیرت گشته جمله ناظران
کای خدا،حیدر چه میخواهد چنان

قصد دارد تا بر آن در،در زند
یاکه نه،در را زجایش،برکند

جملگی مبهوت و غرق اضطراب
دیده ها را دوخته بر بوتراب

تاکه پیش چشمهای بی قرار
قدرت دست خدا شد آشکار

مرتضی با صوت تکبیری بلند
درب را از چارچوب قلعه کند

آنچنان دروازه ی دژ را گشود
گویی از روز ازل بی درب بود

گوییا گفتش خدای بی قرین
دست من،دستت مریزاد،آفرین

از رشادتهای شاه انس و جان
قلب احمد شاد و دینش جاودان

آنکه فاتح در نبرد خیبر است
حیدرست و حیدرست و حیدرست

✌️🏻💚
#علی_عدالتجو

#ولادت_مولى_الموحدين_امیرالمؤمنین_حضرت_علی_وفرا_رسيدن_روزمردوپدر_رابه_شماتبریک_و_تهنیت_عرض_می_نماییم.

#یک_فنجان_شعر

@shermaaa
جمعه ها
           حال مرا
                   پنجره ها
                          می فهمند...


✌️🍭


#سمیرا_همدانی

#یک_فنجان_شعر


@shermaaa (:
عصــرهای جمعه
با پیاده روهایے ڪه حال و هــواے عابرینش
ڪمی تا قســمتے ابــرے ست...
با سوزِ سـردے از دلتنگــے
ڪه میانشان موج میزند و
غروبهایـے با طعــم بی قــراری.
بی قـراریهایــے ڪه هیچڪدام دلیلی براے آن نمے یابــند...


✌️🍭
#شیوامیثاقی

#یک_فنجان_شعر


@shermaaa (:
عجب
   آرامشی دارد
          شانه هایت....
ڪسی چه می داند ،
       شاید راهِ بهشت
          از شانه‌هاے تـو آغاز می شود ....!!
✌️
#عليرضا_اسفنديارى

#یک_فنجان_شعر


@shermaaa (:
#من‌شعرهای
زیبــای زیادی بلــدم
#امــابہ‌تــــــو
ڪہ می‌رسم
#هیچڪدامشان
یـــادم نیست جـــز
#دوستت‌دارم...
✌️🍭
#معصومہ_صابر


#یک_فنجان_شعر

@shermaaa (:
🎈
دختران شهر
به روستا فکر میکنند
دختران روستا
در آرزوی شهر میمیرند
مردان کوچک به آسایش مردان بزرگ فکر میکنند
مردان بزرگ
در آرزوی آرامش مردان کوچک میمیرند
کدام پل
در کجای جهان شکسته است
که هیچکس به خانه اش نمی‌رسد
🦋✍🏻
#گروس_عبدالملکیان
#یک_فنجان_شعر
@shermaaa
       من کجا،
               هجر کجا،
                    ای فلک کج رفتار؟

            به همین داغ بسوزی
             که مرا سوخته ای...

✌️
           
#صائب_تبریزی


#یک_فنجان_شعر

@shermaaa (:
           چراغ چِشم مرا
       بی تو روشنایی نیست.‌‌..


✌️
       
  #حسین_یزدی

#یک_فنجان_شعر

@shermaaa (:
و هیچ وقت نفهمیدی
آنقدر دوستت داشتم ڪه حتئ اگر
از رویاے
داشتنت
ڪمے جا مے ماندم
دلتنگ میشدم
و زانو به زانوے بغض بے صدا
میمردم...!!
✌️

#امید_آذر

#یک_فنجان_شعر


@shermaaa(:
شعر و شراب و بوسه و قدری بغل، مهمان من؛


ما شاعران با یار خود مهمان نوازی میکنیم...
✌️🍭

#مریم_قهرمانلو


#یک_فنجان_شعر


@shermaaa (:
کاش مےدانستی
تکرار " تو" 
برایم
چقدر زندگے بخش است

درست مانند
            "نفسهایم"
✌️
#یاشار_عبدالملکی

#یک_فنجان_شعر

@shermaaa (:
 ‌ ‍ ‌‌‌‌ ‌‌‌‌ ‌ ‌‌‌‌ ‌

ز داغ عشق تو، خون 
        شد دل چو لاله من
          فغان که در دل تو
                 ره نیافت ناله من.....

شراب خون دلم
می‌خوری و نوشت باد
        دگر به سنگ، چرا
                 می‌زنی پیاله من.....

✌️


#هوشنگ_ابتهاج



#یک_فنجان_شعر


@shermaaa (:
بگذار قاب عکس من

روی دیوار اتاقت بماند

فقط

وقتی نگاهت می‌کند

کسی را در آغوش نگیر

که هرگز دوستش نخواهی داشت

قرن‌هاست

زنی با چشم‌های نگران

روی دیوار تمام خانه‌های متروک زندگی می‌کند

که اگر سکوتش را بشکند

تو سنگ می‌شوی

آن قدر هم ساده نیست

بیایی

عاشقانه در زندگی ام نفس بکشی

بعد بگویی که رفتنت

تقدیر است

و من لبخند بزنم

انتهای این سرنوشت

ویرانی من است

✌️🍭
#نیلوفر_لاری_پور

#یک_فنجان_شعر


@shermaaa (: