یک فنجان شعر
218 subscribers
14.7K photos
303 videos
26 files
355 links
✌️🍭
ما گر زسر بریده می ترسیدیـــم
در محفل عاشقان نمی رقصیدیم
☕️📖
وبلاگم
http://shermaaa.blogfa.com/
Download Telegram
اینکه هر وقت
خودم را در آینه می‌ بینم
‏یاد تو می‌ افتم،
یعنی چقدر عاشق ‌توام؟
‏کجای تنم دنبالت بگردم،
که نباشی؟
✌️🏻
#عباس_معروفی

#یک_فنجان_شعر

@shermaaa (:

عادَت کرده‌ایم هَر روز دوش بگیریم،
اما یادِمان می‌رود که ذهن‌ِمان هم به دوش نیاز دارد
گاهی با یک غزلِ حافظ می‌توان دوش ذهنی گِرفت و خوابید
یک شِعر از فروغ، تکه‌ای از بیهَقی، صفحه‌ای از مزامیر، عبارتی از گِراهام گرین، جمله‌ای از شِکسپیر، خَطی از نیما
ولی غافِلیم
شبانه روز چقدر خبَر و گزارش و مطلبِ آشغال می‌تِپانیم تویِ کله‌مان، بعد هم با همان کله‌یِ بادکرده به رختِخواب می‌رَویم و توقع داریم در خواب پدربزرگِ‌مان را ببینیم که یک گلابی پوست‌کَنده و با لبخند می‌گوید بفرما
✌️🏻
#عباس_معروفی

#یک_فنجان_شعر

@shermaaa (:
من با تنت
به کشف گل سرخ می‌روم
و با يک شاخه گل
به پيشواز صبح
تمام شب
به آه می‌گذرد
سپيده ‌دم به لبخند
✌️🏻
#عباس_معروفی

#یک_فنجان_شعر

@shermaaa (:
💙💙
چشمانت را نمی‌فهمم
هیچوقت ارتباط برقرار نکردم
با هنرهای مفهومی !
با من سنتی
به زبان ساده‌ی نوازش
با دستانت حـرف بـزن
✌️🏻
#عباس_معروفی

#جان😋

#یک_فنجان_شعر

@shermaaa (:
در نور شمع ، زن تری.
در آفتاب صبح ؛
که چشم باز میکنی !
فرشته تر ...
✌️🏻
#عباس_معروفی

#یک_فنجان_شعر

@shermaaa (:

تا دیروز فکر می‌کردم
تمام قله‌های جهان را
می‌توانم فتح کنم

تازه امروز فهمیدم
چه نفس‌گیر است
بالا رفتن از پله‌های خانه‌ای
که تو دیگر
در آن نیستی
✌️🏻
#عباس_معروفی

#یک_فنجان_شعر

‌‌‌@shermaaa (:

دلم میخواست
چیز محڪمے به او بگویم
ڪه بداند چقدر دوستش دارم
گفتم #تو مسیح منے...


✌️🏻
#عباس_معروفی


#یک_فنجان_شعر

@shermaaa (:
تصویرهای تو
مثل شعله‌های آتش
نامکرر است
سبز آبی کبود من!
نارنجی!
آدم که از تماشای آتش سیر نمی‌شود
می‌شود؟
خیال کن من آتش‌پرستم
✌️🏻
#عباس_معروفی

#یک_فنجان_شعر

@shermaaa (:
💙💙

همراهت مي‌آيم تا آخر راه ...!
و هيچ نمي پرسم هرگز ؛
با تو اول کجاست،
با تو آخر کجاست....
✌️🏻

#عباس_معروفی


#جان😋


#یک_فنجان_شعر


@shermaaa (:
🎈
خنده های تو
کودکی ام را به من می‌بخشد
و دست های تو
اعتمادی که به انسان دارم..
چقدر از نداشتنت می‌ترسم...!
🦋✍🏻
#عباس_معروفی
در نامه ای به پونه ایرانی
#یک_فنجان_شعر

@shermaaa :)
دنبال زخمی تازه می‌گشت



تا درد کهنه‌اش را از یاد ببرد.

✌️

#عباس‌_معروفی


#یک_فنجان_شعر



@shermaaa (:
غمڪَین ڪہ باشی
فــــرو می‌ریزم
مثل اشڪ  ..

نہ مثل دیوار شهر
ڪہ هر ڪس چیزی بر آن
بہ یادڪَار نوشتہ است   ...


✌️
#عباس_معروفی

#یک_فنجان_شعر

@shermaaa (:
دست‌هاے تـو...
مـرا_بہ_خدا_می‌رساند!!
و دست‌هـاے مـن مـرا بہ تـووو،
پلہ پلہ پُر مـی‌شـوم از خودم؛
از تنـم ساغرے می‌شوم بہ دستت
نڪَاهت را بر تنــــم بریز!
و بـنـــــــــوش ...
  ✌️
#عباس‌_معروفی



#یک_فنجان_شعر


@shermaaa (:
دلم بهانه‌گیر شده زندگی می‌خواهد ..
عشق می‌خواهد ..
سفر می‌خواهد ..
هوای تازه می‌خواهد ..
قشنگی می‌خواهد ..
نه ..
هیچڪدام از اینها را نمی‌خواهد
دلم تو را می‌خواهد ...
✌️
#عباس_معروفی


#یک_فنجان_شعر


@shermaaa (:
.

جاذبه های
ُ تمام نمی شود
من اما
تمام می شوم در آغوشت
و باز به دنیا می آیم
به‌خاطر دوباره دیدنت
با همین تولد مکرر
می بوسم و نگاه می کنم و
می چرخم چند بار دیگر
زمین دور خورشید بچرخد
و من خیال کنم  هنوز نچرخیده ام

✌️
#عباس_معروفی



#یک_فنجان_شعر


@shermaaa (:
همچو
یک پیانو
کنارت آرمیده ام و انگشتانت
نقطه
نقطه ی
تنـم را بـه صـدا در مـی آورد...

✌️
#عباس_معروفی

#یک_فنجان_شعر

@shermaaa (:
نمی دانم تا کی دوستم داری
هر جا که باشد
باشد
هر جا تمام شد
اسمش را می گذارم
آخر خط من...
✌️
#عباس_معروفی

#یک_فنجان_شعر

@shermaaa (: