اکنون که کنارت نیستم
شبت را چگونه گذراندی؟
آیا به من اندیشیدی؟
بغض کردی؟
کمی اشک دور چشمانت حلقه زد؟
با باز و بستن چشمانت صورتت بارانی شده؟
تو را نمی دانم !
اما من دور از تو،
در دنیای درونم گم شدم و بر باد رفتم..
✌️🍭
#ثریا_شجاعی_اصل
#یک_فنجان_شعر
@shermaaa (:
شبت را چگونه گذراندی؟
آیا به من اندیشیدی؟
بغض کردی؟
کمی اشک دور چشمانت حلقه زد؟
با باز و بستن چشمانت صورتت بارانی شده؟
تو را نمی دانم !
اما من دور از تو،
در دنیای درونم گم شدم و بر باد رفتم..
✌️🍭
#ثریا_شجاعی_اصل
#یک_فنجان_شعر
@shermaaa (:
به عشق دیدن روی پــُــر از زلالیِ باران
دخیل بسته نگاهم به جای خالیِ باران
دراین جهان پریشان و جهل و بی ثمری
بیا و معجـــــــــزه کن با کلام عالیِ باران
✌️
#عباس_جوخواست
#یک_فنجان_شعر
@shermaaa (:
دخیل بسته نگاهم به جای خالیِ باران
دراین جهان پریشان و جهل و بی ثمری
بیا و معجـــــــــزه کن با کلام عالیِ باران
✌️
#عباس_جوخواست
#یک_فنجان_شعر
@shermaaa (:
پیش از آنکه معشوقهام شوی
هندیان و پارسیان و چینیان و مصریان
هر کدام تقویمهایی داشتند
برای حسابِ روزها و شبان
پس از آن که دلبرم شدی
مردم اینگونه میگفتند:
سال هزار "پیش از چشمانش"
و قرن دهم "پس از چشمانش"
✌️
#نزار_قبانی
#یک_فنجان_شعر
@shermaaa (:
هندیان و پارسیان و چینیان و مصریان
هر کدام تقویمهایی داشتند
برای حسابِ روزها و شبان
پس از آن که دلبرم شدی
مردم اینگونه میگفتند:
سال هزار "پیش از چشمانش"
و قرن دهم "پس از چشمانش"
✌️
#نزار_قبانی
#یک_فنجان_شعر
@shermaaa (:
نور باران است
آسمان نگاهم
به هنگام ظهر
درست وقتی که توووو
با لبخند
پیش رویم ظاهر می شوی
درون قاب چشمانم
نقش می بندی
و بی بهانه پای درون اقلیم علاقه ام می گذاری
✌️
#امـیرعبـاس_خالق_وردی
#یک_فنجان_شعر
@shermaaa (:
آسمان نگاهم
به هنگام ظهر
درست وقتی که توووو
با لبخند
پیش رویم ظاهر می شوی
درون قاب چشمانم
نقش می بندی
و بی بهانه پای درون اقلیم علاقه ام می گذاری
✌️
#امـیرعبـاس_خالق_وردی
#یک_فنجان_شعر
@shermaaa (:
جایی برایم
گوشه دلت بگذار
جایی که جایِ هیچکس نیست
همان گوشهی خالی دلت
که هیچ کس پیدایش نمی کند
هیچ کس
آنجا را برای من کنار بگذار...
✌️
#سید_علی_صالحی
#یک_فنجان_شعر
@shermaaa (:
گوشه دلت بگذار
جایی که جایِ هیچکس نیست
همان گوشهی خالی دلت
که هیچ کس پیدایش نمی کند
هیچ کس
آنجا را برای من کنار بگذار...
✌️
#سید_علی_صالحی
#یک_فنجان_شعر
@shermaaa (:
در قطار صندلیهایمان را عوض کردیم؛
تو پنجره را میخواستی و من نگاه کردن
به تورا ...
✌️
#محمود_درویش
#یک_فنجان_شعر
@shermaaa (:
تو پنجره را میخواستی و من نگاه کردن
به تورا ...
✌️
#محمود_درویش
#یک_فنجان_شعر
@shermaaa (:
کاش چون پاییز
خاموش و ملال انگیز بودم.
برگهای آرزوهایم،یکایک زرد میشد
آفتاب دیدگانم سرد میشد
آسمان سینهام پر درد میشد
ناگهان طوفان اندوهی
به جانم چنگ میزد
اشکهایم
همچو باران دامنم را رنگ میزد.
وه ... چه زیبا بود، اگر پاییز بودم
وحشی و پر شور و رنگ آمیز بودم
✌️🍭
#فروغ_فرخزاد
#یک_فنجان_شعر
@shermaaa (:
خاموش و ملال انگیز بودم.
برگهای آرزوهایم،یکایک زرد میشد
آفتاب دیدگانم سرد میشد
آسمان سینهام پر درد میشد
ناگهان طوفان اندوهی
به جانم چنگ میزد
اشکهایم
همچو باران دامنم را رنگ میزد.
وه ... چه زیبا بود، اگر پاییز بودم
وحشی و پر شور و رنگ آمیز بودم
✌️🍭
#فروغ_فرخزاد
#یک_فنجان_شعر
@shermaaa (:
من با بوسیدن لبهایت
در آغوشت ڪشیدن شانههایت
و بوئیدنِ عطرِ تنت
شب به شب دوست داشتنت را
در قلبم تمدید میڪنم
✌️🍭
#مینو_پیله_چی
#یک_فنجان_شعر
@shermaaa (:
در آغوشت ڪشیدن شانههایت
و بوئیدنِ عطرِ تنت
شب به شب دوست داشتنت را
در قلبم تمدید میڪنم
✌️🍭
#مینو_پیله_چی
#یک_فنجان_شعر
@shermaaa (:
جانانم
امروز به خاطر شعر،
فردا،
به خاطر عشق،
و روزهای دیگر
به هربهانه ای باید تورا خواست...
✌️
#حمید_رها
#یک_فنجان_شعر
@shermaaa (:
امروز به خاطر شعر،
فردا،
به خاطر عشق،
و روزهای دیگر
به هربهانه ای باید تورا خواست...
✌️
#حمید_رها
#یک_فنجان_شعر
@shermaaa (:
بگذار در آغوش بگیرم...
همه احساس تو را...
شاید تب آغوش تو...
آرام کند روح مرا...
✌️🍭
#نگار_حسینی
#یک_فنجان_شعر
@shermaaa (:
همه احساس تو را...
شاید تب آغوش تو...
آرام کند روح مرا...
✌️🍭
#نگار_حسینی
#یک_فنجان_شعر
@shermaaa (:
بهانه ی تــوُ را مےڪَیرد
پنج شنبه های دلتنگم
✌️
#عـــــــرفان_یـــــزدانـی
#یک_فنجان_شعر
@shermaaa (:
پنج شنبه های دلتنگم
✌️
#عـــــــرفان_یـــــزدانـی
#یک_فنجان_شعر
@shermaaa (:
من،
انبوهی از این بعدازظهرهای جمعه را
به یاد دارم که در غروب آنها
در خیابان
از تنهایی گریستم.
ما نه آواره بودیم، نه غریب
اما
این بعدازظهرهای جمعه پایان و تمامی نداشت
میگفتند از کودکی به ما
که زمان باز نمیگردد
اما نمیدانم چرا
این بعدازظهرهای جمعه باز میگشتند!
✌️
#احمدرضا_احمدی
#یک_فنجان_شعر
@shermaaa (:
من،
انبوهی از این بعدازظهرهای جمعه را
به یاد دارم که در غروب آنها
در خیابان
از تنهایی گریستم.
ما نه آواره بودیم، نه غریب
اما
این بعدازظهرهای جمعه پایان و تمامی نداشت
میگفتند از کودکی به ما
که زمان باز نمیگردد
اما نمیدانم چرا
این بعدازظهرهای جمعه باز میگشتند!
✌️
#احمدرضا_احمدی
#یک_فنجان_شعر
@shermaaa (:
عصر جمعه
یک قرن است
روی دست های غروب
که مهتاب را
به "شام آخر" دعوت می کند
✌️
#اسفندیار_زیلائی
#یک_فنجان_شعر
@shermaaa (:
یک قرن است
روی دست های غروب
که مهتاب را
به "شام آخر" دعوت می کند
✌️
#اسفندیار_زیلائی
#یک_فنجان_شعر
@shermaaa (:
گاهی او را خنداندهام.
میخواهم بگویم تمام عمرم هم هدر نرفته است.
✌️
#حمید_سلیمی
#یک_فنجان_شعر
@shermaaa (:
میخواهم بگویم تمام عمرم هم هدر نرفته است.
✌️
#حمید_سلیمی
#یک_فنجان_شعر
@shermaaa (: