یک فنجان شعر
✌️🍭 #دلم_تنگه_پرتقال_من🎧 #گلپرسبز_قلب_زار_من! #مرجان_فرساد🎙 #یڪ_فنجان_شعر🎼 @shermaaa
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎈
صدای تو
صدای بال برفی فرشتگان
نگاه کن که من کجا رسیدهام
به کهکشان به بیکران به جاودان
🦋✍🏻
#فروغ_فرخزاد
@shermaaa
صدای تو
صدای بال برفی فرشتگان
نگاه کن که من کجا رسیدهام
به کهکشان به بیکران به جاودان
🦋✍🏻
#فروغ_فرخزاد
@shermaaa
گاهي براي رفتن زود است
گاهي دير
من
هميشه اين دو زمان را
اشتباه گرفته ام
تو
هميشه به موقع رفته اي
و باز اين ساعت لعنتي
كوك نيست
مثل ساز تو
وحال من
✌️🍭
#ارغوان_جهانگیری
@shermaaa
گاهي دير
من
هميشه اين دو زمان را
اشتباه گرفته ام
تو
هميشه به موقع رفته اي
و باز اين ساعت لعنتي
كوك نيست
مثل ساز تو
وحال من
✌️🍭
#ارغوان_جهانگیری
@shermaaa
با کدامین شانه
بهتر میکنی دیوانه ام ..؟
موی تو شانه کنم
یا سر نهی بر شانه ام ...؟!
✌️
#صمد_محمدی
@shermaaa
بهتر میکنی دیوانه ام ..؟
موی تو شانه کنم
یا سر نهی بر شانه ام ...؟!
✌️
#صمد_محمدی
@shermaaa
پشت پنجره ی شعر ایستاده ام
به تو نگاه می کنم
تو تنها دلخوشی منی
و فقط از پشت همین پنجره
دیده می شوی ...
✌️
#رسول_یونان
@shermaaa
به تو نگاه می کنم
تو تنها دلخوشی منی
و فقط از پشت همین پنجره
دیده می شوی ...
✌️
#رسول_یونان
@shermaaa
چگونه می شود
به پاییزیی که رفت و ...
حواسِ ترا با خودش برد غبطه نخورد
بعد از این بی سراغیِ
نگاهت را کجا پناه ببرم ؟
کوچه پس کوچه هایی که
ستاره سو سو نمی زند ...
یا خانه ای که نبودنت را توجیح نمی آورد ...
✌️🍭
#فلور_فرشچی
@shermaaa
به پاییزیی که رفت و ...
حواسِ ترا با خودش برد غبطه نخورد
بعد از این بی سراغیِ
نگاهت را کجا پناه ببرم ؟
کوچه پس کوچه هایی که
ستاره سو سو نمی زند ...
یا خانه ای که نبودنت را توجیح نمی آورد ...
✌️🍭
#فلور_فرشچی
@shermaaa
سوڪَند بہ خدایی ڪه
بذر عشق تو را
در دلم ڪاشت
چُنان
لبریزم از خواستنت
ڪه دیڪَر ڪسی
آرامِ جانم نیست
فاتحہ ے تمام دلدادڪَی ها
را خوانده ام
با هر نفس زمزمہ می ڪنم
دوستت دارم...
✌️🍭
#باران_قیصرے
@shermaaa
بذر عشق تو را
در دلم ڪاشت
چُنان
لبریزم از خواستنت
ڪه دیڪَر ڪسی
آرامِ جانم نیست
فاتحہ ے تمام دلدادڪَی ها
را خوانده ام
با هر نفس زمزمہ می ڪنم
دوستت دارم...
✌️🍭
#باران_قیصرے
@shermaaa
🎈
خبر به دورترین نقطهء جهان برسد
نخواست او به منِ خسته بیگمان برسد
شکنجه بیشتر از این که پیش چشم خودت
کسیکه سهم تو باشد به دیگران برسد؟
🦋✍🏻
#نجمه_زارع
@shermaaa
خبر به دورترین نقطهء جهان برسد
نخواست او به منِ خسته بیگمان برسد
شکنجه بیشتر از این که پیش چشم خودت
کسیکه سهم تو باشد به دیگران برسد؟
🦋✍🏻
#نجمه_زارع
@shermaaa
🎈
خوش آنکه مست شوی تا بهانه برخیزد
تو باشی و من و شرم از میانه برخیزد
نهالِ عشق نشاندم به دل، چه دانستم
که رستخیز جهانم ز خانه برخیزد
قیامت است جمال تو ای بهشتیروی
مکِش نقاب، که شور از زمانه برخیزد
بر آستان تو "اهلی" نه آنچنان افتاد
که تا قیامت از این آستانه برخیزد
🦋✍🏻
#اهلی_شیرازی
@shermaaa
خوش آنکه مست شوی تا بهانه برخیزد
تو باشی و من و شرم از میانه برخیزد
نهالِ عشق نشاندم به دل، چه دانستم
که رستخیز جهانم ز خانه برخیزد
قیامت است جمال تو ای بهشتیروی
مکِش نقاب، که شور از زمانه برخیزد
بر آستان تو "اهلی" نه آنچنان افتاد
که تا قیامت از این آستانه برخیزد
🦋✍🏻
#اهلی_شیرازی
@shermaaa
🎈
روز اول پیش خود گفتم
دیگرش هرگز نخواهم دید
روز دوم باز می گفتم
لیک با اندوه و با تردید
روز سوم هم گذشت اما
بر سر پیمان خود بودم
ظلمت زندان مرا می کشت
باز زندانبان خود بودم
آن من دیوانۀ عاصی
در درونم های وهو می کرد
مشت بر دیوارها می کوفت
روزنی را جستجو می کرد
در درونم راه می پیمود
همچو روحی در شبستانی
بر درونم سایه می افکند
همچو ابری بر بیابانی
می شنیدم نیمه شب در خواب
های های گریه هایش را
در صدایم گوش می کردم
درد سیال صدایش را
شرمگین می خواندمش بر خویش
از چه رو بیهوده گریانی
در میان گریه می نالید
دوستش دارم،نمی دانی
بانگ او آن بانگ لرزان بود
کز جهانی دور بر می خاست
لیک در من تا که می پیچید
مرده ای از گور بر می خاست
مرده ای کز پیکرش می ریخت
عطر شور انگیز شب بوها
قلب من در سینه می لرزید
مثل قلب بچه آهوها
در سیاهی پیش می آمد
جسمش از ذرات ظلمت بود
چون به من نزدیکتر می شد
ورطه ی تاریک لذت بود
می نشستم خسته در بستر
خیره در چشمان رویاها
زورق اندیشه ام، آرام
می گذشت از مرز دنیاها
باز تصویری غبار آلود
زان شب کوچک، شب میعاد
زان اطاق ساکت سرشار
از سعادت های بی بنیاد
در سیاهی دست های من
می شکفت از حس دستانش
شکل سرگردانی من بود
بوی غم می داد چشمانش
ریشه هامان در سیاهی ها
قلب هامان، میوه های نور
یکدیگر را سیر می کردیم
با بهار باغهای دور
می نشستم خسته در بستر
خیره در چشمان رویاها
زورق اندیشه ام، آرام
می گذشت از مرز دنیاها
روزها رفتند و من دیگر
خود نمی دانم کدامینم
آن من سرسخت مغرورم
یا من مغلوب دیرینم؟
بگذرم گر از سر پیمان
می کشد این غم دگر بارم
می نشستم شاید او آید
عاقبت روزی به دیدارم
🦋✍🏻
#فروغ_فرخزاد
@shermaaa
روز اول پیش خود گفتم
دیگرش هرگز نخواهم دید
روز دوم باز می گفتم
لیک با اندوه و با تردید
روز سوم هم گذشت اما
بر سر پیمان خود بودم
ظلمت زندان مرا می کشت
باز زندانبان خود بودم
آن من دیوانۀ عاصی
در درونم های وهو می کرد
مشت بر دیوارها می کوفت
روزنی را جستجو می کرد
در درونم راه می پیمود
همچو روحی در شبستانی
بر درونم سایه می افکند
همچو ابری بر بیابانی
می شنیدم نیمه شب در خواب
های های گریه هایش را
در صدایم گوش می کردم
درد سیال صدایش را
شرمگین می خواندمش بر خویش
از چه رو بیهوده گریانی
در میان گریه می نالید
دوستش دارم،نمی دانی
بانگ او آن بانگ لرزان بود
کز جهانی دور بر می خاست
لیک در من تا که می پیچید
مرده ای از گور بر می خاست
مرده ای کز پیکرش می ریخت
عطر شور انگیز شب بوها
قلب من در سینه می لرزید
مثل قلب بچه آهوها
در سیاهی پیش می آمد
جسمش از ذرات ظلمت بود
چون به من نزدیکتر می شد
ورطه ی تاریک لذت بود
می نشستم خسته در بستر
خیره در چشمان رویاها
زورق اندیشه ام، آرام
می گذشت از مرز دنیاها
باز تصویری غبار آلود
زان شب کوچک، شب میعاد
زان اطاق ساکت سرشار
از سعادت های بی بنیاد
در سیاهی دست های من
می شکفت از حس دستانش
شکل سرگردانی من بود
بوی غم می داد چشمانش
ریشه هامان در سیاهی ها
قلب هامان، میوه های نور
یکدیگر را سیر می کردیم
با بهار باغهای دور
می نشستم خسته در بستر
خیره در چشمان رویاها
زورق اندیشه ام، آرام
می گذشت از مرز دنیاها
روزها رفتند و من دیگر
خود نمی دانم کدامینم
آن من سرسخت مغرورم
یا من مغلوب دیرینم؟
بگذرم گر از سر پیمان
می کشد این غم دگر بارم
می نشستم شاید او آید
عاقبت روزی به دیدارم
🦋✍🏻
#فروغ_فرخزاد
@shermaaa
"پنج شنبه ها
دلمـ جورے میشود
نه پاےِ پنجره مـےنشیند
ڪه تو را تماشا ڪند
نه روےِ طاقچه
ڪه حافظ را ...
عجیب
هوايِ دلمـ جمعه اے شده..
✌️
#بابڪ_جلالـے
@shermaaa
دلمـ جورے میشود
نه پاےِ پنجره مـےنشیند
ڪه تو را تماشا ڪند
نه روےِ طاقچه
ڪه حافظ را ...
عجیب
هوايِ دلمـ جمعه اے شده..
✌️
#بابڪ_جلالـے
@shermaaa
پنج شنبه
و
موعدِ فاتحه خوانے خاطرات....
اینگونه ڪه در هر لحظه
ِبه سازِ ناڪوڪِ ضربانم
مرگ را زندگے مے ڪنم...
✌️🍭
#آناا_ڪیاجمالی
@shermaaa
و
موعدِ فاتحه خوانے خاطرات....
اینگونه ڪه در هر لحظه
ِبه سازِ ناڪوڪِ ضربانم
مرگ را زندگے مے ڪنم...
✌️🍭
#آناا_ڪیاجمالی
@shermaaa