شعر حافظ
4.5K subscribers
39 photos
14 videos
1 file
5 links
شعرِ حافظ در زمانِ آدم اندَر باغِ خُلد
دفترِ نسرین و گُل را زینَتِ اوراق بود





https://t.me/+Uf1RRL1n1MTcl0CK
Download Telegram
گواه رهرو آن باشد که سردش یابی از دوزخ
نشان عاشق آن باشد که خشکش بینی از دریا

حکیم #سنایی

آشنایان ره عشق درین بحر عمیق
غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده

#حافظ
سحرگه، رَهروی در سرزمینی
همی گفت این مُعمّا با قرینی

که: ای صوفی! شراب، آن‌گه شوَد صاف
که در شیشه، بَرآرَد اربعینی ...

#حافظ
هر دَمَش با منِ دل‌سوخته، لُطفی دگرست ...

#حافظ
زنهار از آن عبارت شیرین دلفریب...

#حافظ
یک بیت و سه برداشت برای آن که بدانیم چرا حافظ دست نیافتنی شده


پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت
آفرین بر نظر پاک و خطا پوشش باد


۱: بسیاری از فقهای قدیم، به این بیت استناد کرده‌ و قائل به کفر حافظ بوده‌اند، چرا که در نظر آنان حافظ در اینجا مراد خود را به خداوند برتری داده و گفته خداوند خطاهایی در خلقت دارد، اما پیر ما به بزرگواری از آن‌ها چشم پوشی کرده.

۲: متصوفه و فلاسفه این بیت را مبین اعتقاد حافظ به وحدت وجود دانسته و می‌گویند: حافظ بر این باور است که در خلقت و آفریدگاری ذات باری‌تعالی هیچ نوعی از خطا و بدی وجود ندارد و همه چیز در نهایت کمال و اعتلا در وجود آمده، پس اگر ‌پیر او می‌گوید خطا بر قلم صنع نرفته، به این معنی است که خداوند را منشاء صدور شر و بدی نمی‌داند. پس هر چه هست خیر است. حتی آن چه ما بد می‌دانیم، زیرا از نور تاریکی بر‌نمی‌آید.

۳:دسته‌ی سوم هم این بیت را شاهد ایمان کامل حافظ می‌دانند و معتقدند او در این گفته‌ی طنزآلود، پیر یا شخص مورد نظر را به باد تمسخر و انتقاد گرفته و می‌گوید: مشخص و واضح است خطایی بر قلم صنع نرفته و نمی‌رود ، و گفتن این حرف، حشو قبیح و مصداق آن است که می‌گویند:
.
از کرامات شیخ ما این است
شیره را خورد و گفت شیرین است
مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد
نقش هر نغمه که زد راه به جایی دارد

#حافظ

یک مطربتان عقل و دگر مطرب عشق است
یک ساقیتان حور و دگر ساقی روح است

#سنایی
روندگان طریقت ره بلا سپرند
رفیق عشق چه غم دارد از نشیب و فراز

(روندگان طریقت ره بلا ورزند...)

#حافظ
#غرایب_حافظ


تعبیر "طریق ورزیدن" که همان "راه ورزیدن" حافظ است، از باب نمونه، در این بیت عطار نیز آمده است:

طریق صوفیان ورزم ولیکن از صفا دورم
صفا کی باشدم چون من سر خمار می‌دارم

#عطار
معانی مختلف قید زمان هنوز
#حافظ

برنیامد از تمنّای لبت کامم هنوز
برامیدِ جام لعلت دُردی‌آشامم هنوز

یعنی: "تاحالا کامم برنیامده" و "تا این زمان دردی‌آشام هستم".

در این خیال به‌سر شد زمان عمر و هنوز‌
بلای زلف درازت به‌سر نمی‌آید

یعنی: "تا این زمان به سر نیامده است."

گنج قارون که فرومی‌رود از قهر هنوز
صدْمه‌ای از اثر غیرت درویشان است

"فرومی‌رود از قهر هنوز" یعنی: "همچنان و علی‌الدوام این گنج فرومی‌رود."

روز اوّل رفت دینم درسرِ زلفین تو
تا چه خواهد شد در این سودا سرانجامم هنوز

"باید ببینیم که از این پس در این سودا و عشق سرانجام من به کجا خواهد رسید!"

پیش از حافظ کاربرد هنوز را در کنار فعل آینده در سخن شاعران دیگر، از قبیل سنایی و خاقانی، هم می‌بینیم:

#سنایی سروده است:

من از تو هیچ ندیدم، هنوز خواهم دید
ز شیر صورت او دیدم و ز آتش دود

یعنی: از این پس خواهم دید...

و #خاقانی می‌گوید:

جوی دل رفته دار خاقانی!
کآب دولت هنوز خواهد بود

یعنی: همچنان آب دولت و اقبال در جریان خواهد بود.
به کوشش محمدرضا ترکی
#واج_آرایی

خیزید و خز آرید که هنگام خزان است
باد خنک از جـانب خوارزم وزان اسـت

#منوچهری


رشته‌ی تسبیح اگر بگسست معذورم بدار
دستم اندر ساعد ساقی سیمین ساق بود

#حافظ
عاشق شو ار نه روزى كار جهان سر آيد!

#حافظ
.
در روی کره زمین و در تاریخ بشر همچه حرفی را هیچ کس به این زیبایی نزده.
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
برای مدیران BBC که نمی‌دانند فارسی و دری یک زبان است نه دو زبان

#دری
ز من به حضرت آصف که می برد پيغام
که ياد گير دو مصرع ز من به نظم دری

#حافظ

ز شعر دلکش حافظ کسی بود آگاه
که لطف طبع و سخن گفتن دری داند

#حافظ

چو عندليب فصاحت فروشد ای حافظ
تو قدر او به سخن گفتن دری بشکن

#حافظ

#فارسی
بساز ای مطرب خوشخوان خوشگو
به شعر فارسی صوت عراقی

#حافظ

خوبان پارسی گو بخشندگان عمرند
ساقی بده بشارت رندان پارسا را

#حافظ

شکرشکن شوند همه طوطيان هند
زين قند پارسی که به بنگاله می رو

#حافظ
#محمود_فتوحی
نقش قدَم ز خاک‌نشینانِ ‏حیرت است
امّید نیست واسطۀ انتظار ما

#بیدل

واسطه: میانجی؛

تنم از واسطۀ دوری دلبر ‏بگداخت
جانم از آتش مهر رخ جانانه ‏بسوخت

#حافظ
صبحدم از عرش می‌آمد خروشی، عقل گفت:
«قدسیان گویی که شعر حافظ از بَر می‌کنند»

#حافظ

می‌شنیدم پیش از این بیدل نوایِ قدسیان
این زمان محوِ کلامِ حیرت انشایِ توام

#بیدل
@ShereHafez
۱.هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما
#حافظ

٢.در خاك تربتم نفسی می‌زند غبار
بیدل‌، هنوز زنده عشقم‌، نمرده‌ام‌
#بیدل

بیدل ‌کلام حافظ شد هادی خیالم
دارم امید آخر مقصود من برآید
#بیدل
@ShereHafez
#حافظ
چشمت به غمزه ما را خون خورد و می‌پسندی
جانا روا نباشد خونریز را حمایت

#حافظ
چه خوش صید دلم کردی بنازم چشم مستت را
که کس مرغان وحشی را از این خوشتر نمی‌گیرد

#بیدل_کرمانشاهی به عهد ناصری گفته:

مژه و ابروی خونریز تو پیوست به هم
داد در صید دلم تیروکمان دست به هم
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مدیر گروه آقامون سعدی
اعضا
حافظ جان
فردوسی جان
مولانا
و...
باده ، با محتسبِ شهر ننوشی ، زنهار!
بِخورَد باده ات و،«سنگ به جام اندازد»!

#حافظ

کنارِ هم نشستن باده، سنگ و جام، و زنهاری که در این بیت هست ضمن انتقالِ احساسِ شکنندگی (سنگ و جام) به بهترین شکل هشدار و احتراز درونی حافظ را از همنشینیِ با افراد بی مرام و بی چشم و رو بیان می کند. زنهار!
شمع و معشوق
حضرت #سعدی چنین گوید:

شمع راباید ازاین خانه به دربردن و کشتن
تا به همسایه نگوید که تو در خانه مایی
كشتن شمع چه حاجت بود از بيم رقيبان؟
پرتو روي تو گويد كه تو در خانه مايي

و #حافظ جان :

گو شمع میارید در این جمع که امشب
در مجلس ما ماه رخ دوست تمام است
نیشکر با همه شیرینی اگر لب بگشایی
پیش نطق شکرینت چو نی انگشت بخاید

#سعدی

از چاشنی قند مگو هیچ و ز شکر
زان رو که مرا از لب شیرین تو کام است

#حافظ
#شعیب_جوشقانی سخنور عالیمقام بوده در خدمت شاه عباس قربت داشته:

شراب آشتی انگیز ترکی و عربی است
گواه کاسهء چینی و شیشهء حلبی است

اشاره ؛
کاسه چینی و آبگینهء شام از دیر باز معروف بوده:
#سعدی در گلستان گوید:

خاک مشرق شنیده ام که کنند
به چهل سال کاسه ای چینی
صد بروزی کنند در مردشت
لاجرم قیمتش همی‌بینی

و #حافظ
بیا به شام غریبان و آب دیده من بین
به سان باده صافی در آبگینه شامی

@ShereHafez