شعر و متن های زیبا🌺🌺
338 subscribers
7.54K photos
4.36K videos
22 files
466 links
بمژگان سیه کردی هزاران رخنه دردینم
بیاکزچشم بیمارت هزاران درد برچینم.
Download Telegram
جان منست او هے مزنیدش

آن منست او هے مبریدش

متصلست او معتدلست او

شمع دلست او پیش ڪشیدش

#غزل_مولانا

غزل مولانا
شکیلا
صد نامه فرستادم
صد راه نشان دادم
یا راه نمی‌دانی
یا نامه نمی‌خوانی
#غزل_مولانا
Teryagh [Nex1Music.IR]
Mohsen Chavoshi
پیش طبیبش سر بنه
یعنی مرا تریاق ده

زیرا در این دام نزه
من زهرها نوشیده‌ام

آواز: #محسن_چاوشی
شعر: #غزل_مولانا
Teryagh [Nex1Music.IR]
Mohsen Chavoshi
پیش طبیبش سر بنه
یعنی مرا تریاق ده

زیرا در این دام نزه
من زهرها نوشیده‌ام

آواز: #محسن_چاوشی
شعر: #غزل_مولانا
#غزل_شاه_بیت

سوختم از تشنگی اي کاش باران می گرفت
در من این احساس بارآور شدن جان می گرفت

می وزیداز سمت گیسوی پریشانت نسیم
بی سر و سامانیم آنگاه سامان می گرفت

دست من چنگ توسل می شد و با زلف تو
درد خود را مو به مو میگفت و درمان می گرفت

کاش می آمد دلم از مکتب چشمان تو
درس حكمت،‌ درس عفت، درس عرفان مي گرفت

كاشكي اين دست هاي خالي از احساس من
از بهشتت بوي گندم، ‌بوي عصيان مي گرفت

كاش نوحي،‌ ناخدايي ناگهان سر مي رسيد
جان مغروق مرا از دست طوفان مي گرفت

گر نبود اين عشق، اين انگيزه ي دلبستگي
زندگاني از همان آغاز پايان مي گرفت
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چه دانستم که این سودا
مرا زین سان کُند مَجنون
دِلَم را دوزخی سازد
دو چَشمَم را کُند جیحون

چه دانستم که سیلابی
مرا ناگاه بِرْبایَد
چو کَشتی‌اَم دَراَنْدازد
میانِ قُلْزُمِ پُرخون

#غزل_مولانا
#همایون_شجریان
#غزل_شاه_بیت

🌻خفته در چشم تو نازیست که من می دانم
نگهت دفتر رازیست که من می دانم

قصه ایی را که به من طره کوتاه تو گفت
رشته عمر درازیست که من می دانم

بی نیازانه به ما می گذرد دوست ، ولی
سینه اش بحر نیازیست که من می دانم

گرچه در پای تو خاموش فتادست ای شمع
سایه را سوز و گدازیست که من می دانم

🌻یک حقیقت به جهان هست که عشقش خوانند
آن هم ای دوست مجازیست که من می دانم
‍ ‍ #غزل_شاه_بیت

لشكر ضحاک هی حرف از تو و من می زنند
توی میدان، کاوه را دارند گردن می زنند

مارها دارند می بلعند مردم را .... همه
گر چه می بینند، خود را به ندیدن می زنند

شهر روشن نیست، روشن نیست و بی فایده است
هر چه روی صفحهء شب سایه روشن می زنند

دستمان خالیست این مردان بالا دست ما
نان چرا در کاسهء خونین دشمن می زنند؟!

نقشه می ریزند این شبها برایم مارها
حرفهای تازه ای پشت سر من می زنند
امروزْ سَرِ زلف تو مستانه گرفتیم
صد بار گُشادیمَش و صد بار ببستیم

رندان خرابات بِخوردند و برفتند
ماییم که جاوید بخوردیم و نِشَستیم

#غزل_مولانا
برای چشم خمارت چه نقشه ها دارم
از اعتکاف نگاهت دچار آزارم

دوباره شوق پریدن به آسمان تنت
دوباره من که به این التهاب ناچارم

هوای دیدن تو سخت خوب و دلچسب است
منم که در هوس ِ انتظار می بارم

به احترام گلی که نشسته در قلبم
تمام عمر، همیشه به پای او خارم

صدای خاطره های نجیب و دلگیرت
مرا کشانده به بن بست چوبه ی دارم

بدون تو چه کنم با لهیب در سینه
بیا که از تب عشقت فجیع بیمارم

شبیه شوقِ پریناز قصه ها هستی
فقط تویی که شدی آرزوی من یارم

#مسعود_اردلان
#غزل_‌جدید
مدامم مست می‌دارد نسیم جعد گیسویت
خرابم می‌کند هر دم فریب چشم جادویت

پس از چندین شکیبایی شبی یا رب توان دیدن
که شمع دیده افروزیم در محراب ابرویت

سواد لوح بینش را عزیز از بهر آن دارم
که جان را نسخه‌ای باشد ز لوح خال هندویت

تو گر خواهی که جاویدان جهان یک سر بیارایی
صبا را گو که بردارد زمانی برقع از رویت

و گر رسم فنا خواهی که از عالم براندازی
برافشان تا فروریزد هزاران جان ز هر مویت

من و باد صبا مسکین دو سرگردان بی‌حاصل
من از افسون چشمت مست و او از بوی گیسویت

زهی همت که حافظ راست از دنیی و از عقبی
نیاید هیچ در چشمش به جز خاک سر کویت

#غزل_زیبای_حافظ

.
شهرِ چشمانِ تو دیوانه فراوان دارد
دلِ من در غمِ تو ، حسرتِ باران دارد

عطرت از دور که پاشیده ، مرا میخواهد
مرده باشم تو بیایی ، دلِ من جان دارد

آنکه غافل شده از عشق تو کافر یاشد
عاشقِ چشمِ تو سربازِ مسلمان دارد

هر که با عشق تو پیوند خورَد ، میفهمد
زندگی حسِ قشنگیست که جریان دارد

سایه‌ات بر سرم افتاد ، دلم عاشق شد
مطمئنم که رسیدن به تو امکان دارد

لبِ خندانِ تو ، آیینه‌یِ تقدیرِ منست
بوسه‌ای مست ، که لبهایِ تو پنهان دارد

گاهگاهی به خیالِ تو غزل میگویم
خاطرِ شعر من اشعارِ پریشان دارد

دوستت دارم و عاشق شده‌ام ، میدانی !
درد بسیار ، ولی عشقِ تو درمان دارد

#غزل_دفتري

🍃💐🍃
#غزل

سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی
دل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمی

چشم آسایش که دارد از سپهر تیزرو
ساقیا جامی به من ده تا بیاسایم دمی

زیرکی را گفتم این احوال بین خندید و گفت
صعب روزی بوالعجب کاری پریشان عالمی

سوختم در چاه صبر از بهر آن شمع چگل
شاه ترکان فارغ است از حال ما کو رستمی

در طریق عشقبازی امن و آسایش بلاست
ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی

اهل کام و ناز را در کوی رندی راه نیست
رهروی باید جهان سوزی نه خامی بی‌غمی

آدمی در عالم خاکی نمی‌آید به دست
عالمی دیگر بباید ساخت و از نو آدمی

خیز تا خاطر بدان ترک سمرقندی دهیم
کز نسیمش بوی جوی مولیان آید همی

گریه حافظ چه سنجد پیش استغنای عشق
کاندر این دریا نماید هفت دریا شبنمی


#حافظ
#شعر را در هر سخن معنا تویے
#شاعــــرے را باطن و غایت تویے

هر #غزل ، قربان نامت گشتہ است
هر #قصیده ، مدح و تمجیدمـ تویے ...


َ#الهام_هاشمی
شاعر میگه که :

با خیالت زنده ام رویای من تعبیرشو
درکنارم زندگی کن،درکنارم پیرشو

#غزل_عطاخانی
سلام روز تون بخیر🌹
#حواسمون_به_هم_باشه🙃❄️

عادت كرده ايم نسبت به
كسانی كه عاشقمان هستند
بی انصافیِ تمام را در بياوريم؛
چون ميدانيم حتی اگر زندگی را
زهر به جانشان هم كنيم،
صدايشان در نمی آيد ..‌. !🥀

👤 غزل گیلانی
#غزل_گیلانی