من دقیقا همینم که لیلا مقربی میگه:
"من
ادامهی خیالی هستم
که شروعش
دوست داشتنِ تو بود...!"
ولی یادت باشه به قول حافظ:
"گرچهمنزلبسخطرناکاستومقصدبسبعید
هیچراهینیستکانرانیستپایانغممخور "
من بودم، تو...،
و یک عالمه حرف!
و ترازویی که سهم تو را
از شعرهایم نشان میداد!!!
کاش بودی؛ و میفهمیدی؛
به وقت دلتنگی،
یک " آه " چقدر وزن دارد...
به قول شهرام نصیری:
گر زبان بیست کشور را بلد باشی به عمر
گر زبان دل نفهمی زندگی را باختی...
وجود تو
لال کرد
دستانم را
وکور کرد
دهانم را ....
حواسم پرت توست
فعل هارا جابجا نوشته ام
لال کرد
دستانم را
وکور کرد
دهانم را ....
حواسم پرت توست
فعل هارا جابجا نوشته ام
جلوی بعضی خاطره ها باید نوشت :
آهسته تر به یاد آورده شود ،خطر ریزش اشک..!
آهسته تر به یاد آورده شود ،خطر ریزش اشک..!
بر مزارم گریہ ڪن اشڪت مرا جان میدهد
بوسہ هایت بوے عشق بوے باران میدهد
دست بر قبرم بڪش تا حس ڪنے مرگ مرا
دست هایت درد هایم
را تسلا میدهد
بوسہ هایت بوے عشق بوے باران میدهد
دست بر قبرم بڪش تا حس ڪنے مرگ مرا
دست هایت درد هایم
را تسلا میدهد
مولانا چقد قشنگ گفته :
اوست نشسته در نظر، من به کجا نظر کنم؟!
اوست گرفته شهرِ دل، من به كجا سفر برم؟!️
اوست نشسته در نظر، من به کجا نظر کنم؟!
اوست گرفته شهرِ دل، من به كجا سفر برم؟!️
نباید یادتون بره زندگی کوتاه تر از اونیه که بخوایین با همدیگه قهر کنید و منتظر باشید تا یکیتون بیاد آشتی کنه.
از یخ پرسیدن:
که چرا اینقدر سردی ؟
یخ جواب خوبی داد گفت:
من که اوّلم آب و آخرم آب؛
پس گرمی" را با من چه کار ؟
حال اِی انسان...
اوّلت خاک" و آخَرت هم خاک"
پس این همه غرور از کجا؟
که چرا اینقدر سردی ؟
یخ جواب خوبی داد گفت:
من که اوّلم آب و آخرم آب؛
پس گرمی" را با من چه کار ؟
حال اِی انسان...
اوّلت خاک" و آخَرت هم خاک"
پس این همه غرور از کجا؟
وقتی حسودی می کنه مثل سعدی بهش بگید:
“همه عمر بندارم سر ازین خمار هستی،
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی،
تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد،
دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی.”
“همه عمر بندارم سر ازین خمار هستی،
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی،
تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد،
دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی.”
همونجا که سعدی میگه:
«که گرچه رنج به جان می رسد، امید دواست..»
تو امید منی واسه زندگی، واسه ادامه دادن، تحمل کردن، بهتر شدن.
«که گرچه رنج به جان می رسد، امید دواست..»
تو امید منی واسه زندگی، واسه ادامه دادن، تحمل کردن، بهتر شدن.
اونجا که هوشنگ ابتهاج میگه:
پای اگر فرسودم و جان کاستم
آنچنان رفتم که خود میخواستم!
پای اگر فرسودم و جان کاستم
آنچنان رفتم که خود میخواستم!
میخوام مثل هایده بشم وقتی که میگد:🚶♀
دلم گم شده پیداش میکنم من
اگه عاشقته وای به حالش
رسواش میکنم من
دلم گم شده پیداش میکنم من
اگه عاشقته وای به حالش
رسواش میکنم من
بقول خواننده آغاسی :🚶♀
دیروز منو دیدی و رفتی
سلام دادم جواب نگفتی
حرف گذشته رو رها کن
فدات بشم اخماتو وا کن
دیروز منو دیدی و رفتی
سلام دادم جواب نگفتی
حرف گذشته رو رها کن
فدات بشم اخماتو وا کن
ای دردم از تو درمان
چون شد به عشق بازان
نازی نمی فروشی
دردی نمی فرستی؟!
چون شد به عشق بازان
نازی نمی فروشی
دردی نمی فرستی؟!
آغــوش تــو
چقــدر میآید بہ قامتـــم
در آن بہ قــدر
پیـــرهن خــویش راحتــم...
چقــدر میآید بہ قامتـــم
در آن بہ قــدر
پیـــرهن خــویش راحتــم...