به فنجانـــــــے قهوه مۍمانی
ڪنــــــــار دیوان اشعارم


همــــــــــانقدر تلخ
همــــــــانقدر دلچســـــــب....








#یــــــــلدا_ڪولیوند

چه هوایے نم باران و
خیابان و من و
این همه دوست داشتنت
#ڪجایی_جان_دل ؟
ڪه ببینی
ڪویر جانم دل به باران سپرده
به یاد آن روزِ بارانے
خوبم
آرامم
اما ،#دلتنگ...!!


#باران_قیصـــرے

‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌،،،،

.

یک چیزی باید باشد
که در هجومِ شب
دلت را قرص کند...!

یک چیزی
مثل آرامش نگاهش
مثل امنیت شانه‌هایش
مثل گرمای نفس‌هایش ...






#لیلا_مقربی

.


اینجا
باد شدیدی می‌وزد
برگ‌ها تاب میخورند
پنجره‌ها زوزه میکشند
کلاغ‌ها ناله میکنند
گلدان‌ها بوی خاک و باران میدهند

من میدانستم
دیدن تو
آرامش قبل از طوفان بود...






#علی_سلطانی

.

شاعر تویی و
هر غزلم طعمِ لبِ توست
بگذار شود فاش برای همه رازم ...





#شهراد_میدری

.


پيله كرده ام به خيالت
مگر نه اينكه
هر چه را  فكر كنی
جذب می كنی!
می دانم
جذب می كنم تو را روزی
و در دشت گل پونه های آغوشت
پروانه می شوم...






#سارا_قبادی

وقت خواب آمد عزیز ِمهربانم، شب بخیر
خسته ای، باید بخوابی هم زبانم، شب بخیر

شب شد و ماه آمده تا دلربایی ها کند
نوبت ماه است ای ماه ِجهانم، شب بخیر

صبح فردا چهچه مست تو را خواهم شنید
ای خرامان مرغک ِ آواز خوانم، شب بخیر

چشمهایت را ببند و دست در دستم گذار
تا برایت قصّه ای زیبا بخوانم، شب بخیر

قصّه ی فردا و فرداهای روشن نازنین
دلبر زیبای من، آرام ِجانم، شب بخیر

خوب یا بد دفتر امروز خود را بسته ای
فکر فردای قشنگت باش جانم، شب بخیر...

‌
با من بیا
هنوز ڪوچه‌باغها
آغوش به مهر گشوده اند
درختان از چڪاچاک بوسه‌یِ عشاق
با هر نسیمے
می‌رقصند
بیا تا لبهاے عطشناڪمان را
سیراب سازیم از بوسه‌هاے آبدار
بغل بگشای
تا از عطر چاک گریبانت
خاطره‌یِ بوے گلپونه‌هاے بهاری
در مشام جان جارے شود
خزان در راه است
مباد ڪه برگها فروریزند
پرستوها ڪوچ ڪنند
دلها پژمرده شوند و
بوسه ها طعم گس بگیرند
مرا ببوس
در تنگاتنگ آغوش
زیر چتر رقصان گیسوانت



#شاهدسنقرے

‌

‌
.

تو بخواب....
من ؛ تمام شب‌هاے با تو بودن را
باید بیدار باشم.... !!
هر شب هزاران بوسه نذرت ڪرده‌ام
مـن میبوسمت
خدا می‌شمارد
یڪ ، دو ، سه....!!

#پوشویاتوسڪاهالینا

.

به بزم ؏شـق می ڪَردم
به دنبال صدای ٺو
نشسٺه بر دلم با
شور شیرین رد پایِ ٺو......

مرا ٺا مرز آغوش
خیالٺ می ڪشد هرشب
دل بی ٺاب مغرورم
ڪه می ڪَردد فدای ٺو.......


#رامش

بیدار می شوم
که هوای داشتنت را نفس بکشم
که گرمای حضورت را حس کنم و...
تکیه کنم به بودنت
بیدار میشوم که...
خواستنت را محکم سنجاق کنم به موهایم
مبادا...
دوست داشتنت
از سرم بیافتد....


#آذین_قانع
‌

اصلاً بے هوا بیا
بیایے هوا می‌خواهم چڪار؟
نفس می‌خواهم چڪار؟
بیایے ڪمے شعر می‌خواهم
ڪمے زانویت را تا سر بگذارم رویش
چند دانه انگشت ڪه موهایم را به هم بریزد
و ڪمے دلبرے در بغلت ...

🍃🌸
حامد نیازے

.

زيارت نامه...
می خوانند لب هايت...!
به تقدّس چشم هايت رو می‌ڪـنم
ذڪر زيبايی‌ات می ريزد بر پيراهنم ..!
قبله‌ڪَـاه دستانم می شوے
نامت را ...
بلند بلند ...
رو به خدا می بوسم...!!


#عرفان_یزدانی

.

اگر آغوش تو همان....
میوه‌ے ِ ممنوعه اے باشد ڪه ،
باعث رانده شدن من از بهشت می شود
من هم همان آدمی خواهم شد ،
ڪه با چیدنت ، بهشت را به
آیندڪَان خواهم‌ بخشید...!!

#مینو_پناهپور

شبانه هایم را باتو‌
قسمت میڪنم

آرامش و سڪوتش از تو
بے تابے و بیقرارے اش ازمن

آخرش برایت از دل شب
شعر و  غزل مے آورم

و تو نیز برایم
دلدادگے و شیدایے را



#محمد_لقمانی


.

شانه ات اشک مرا باز به دامان نگرفت
سینه ام سوخت وازصاعقه باران نگرفت

شال پاییزم و آواره ی طوفان غروب
سایه ام درپی خورشید تو سامان نگرفت

شدم از آتش این عشق و جنون خاکستر 
شعله شد در رگ و خون تو ولي جان نگرفت

خام احساس شده خاطرِ خوش باور من
دلم از منطق و از عقل که فرمان نگرفت

رفتی و چشم فرو بست ز عالم ، شعرم
بعد تو عشق  به چشم دلم  آسان نگرفت

قصه ی یوسف در بند به انجام رسید
غصه و تلخی این خاطره پایان نگرفت

#زیبا_حسینی_جیرندهی‌
🌎

همه ی ترانه هایم را
بی بهانه برای چشمانِ تو می سرایم
می خواهم دیوانِ اشعارم را
متبرک به چشمانت کنم
و با اثرِ انگشت و مژگان ِ سیاهِ تو...
به نهایتِ تیراژ
به چاپ برسانم
تو غایتِ دیوانِ منی


#شهاب_شهابی

آغوش تو ادامه ی من است...
لمس تن تو سیبی است
که جاذبه را
به زمین ریخت...
به  تنم
شکوفه ی نوازشت را برویان !
مرا ته نشین کن !
در گرمای سکرآور لبانت...
هستی ام بده !
تا نیست شوم
در عطش چشم هایت...
بمیرانم !
در پیچ و خم گردنه ی حیران وجودت....


...شادی.

سر بر شانه‌ی
صخره‌ها میگذارم
و در هم آغوشی با زمین
هوای رود را نفس می‌کشم
موسیقی طبیعت را ،
با تک تک سلولهایم
هُجی می‌کنم رها از تمام
حصارهای ساختگی آزادی را
آزادی را زندگی می‌کنم.
به نام حضرت دوست "

سر بر شانه‌ی
صخره‌ها میگذارم
و در هم آغوشی با زمین
هوای رود را نفس می‌کشم
موسیقی طبیعت را ،
با تک تک سلولهایم
هُجی می‌کنم رها از تمام
حصارهای ساختگی آزادی را
آزادی را زندگی می‌کنم.

" روزتون به دلچسبی چای هیزمی"🪵☕️

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌صبح تون دلپذیر🍃☕

اۍ شمس و دلیل نفسم صبح چه زیباست ..

وقتۍ ڪه ز عطر نفست زنده شود جان

#هما_ڪشتگر

سلام، صبحتون به زیبایی زندگی ❤️🌹

🌷🌼🌷🌼🌷

🌺🧚‍♀️نیایش صبحگاهى

الهی!
ای بیننده نمازها,
ای پذیرنده نیازها,
ای داننده رازها و ای شنونده آوازها,
ای مطلع بر حقایق و
ای مهربان بر خلایق
عذرهای ما بپذیر که تو غنی و ما فقیر,
عیب های ما مگیر که تو قوی و ما حقیر.
اگر بگیری بر ما حجت نداریم و اگر بسوزی طاقت نداریم.
از بنده خطا آید و ذلت و از تو عطا آید و رحمت.

خدا روزی رسانِ توست
دیروز، امروز،
فردا و همیشه
اوتو را دوست دارد
همه دلواپسی هایت را
به او بسپار و
ایمان داشته باش درپناه
او که باشی،
آرامش سهم قلب توست

" خدایا شکرت "

🌼🍃