روزنامه شریف | Sharifdaily
20.5K subscribers
7.42K photos
320 videos
368 files
6.84K links
کانال رسمی روزنامه شریف
مأموریت: انعکاس اخبار راستکی دانشگاه شریف

تلفن: ۰۲۱۶۶۱۶۶۰۰۶
ادمین: @sharifdaily_admin
سایت: daily.sharif.ir
بله: ble.ir/sharifdaily
سروش: splus.ir/sharifdaily
توییتر: twitter.com/Sharif__Daily
اینستاگرام: instagram.com/sharifdaily
Download Telegram
«ترمز بی‌وقت»

#قصه #قسمت_دوم

یه قلم #سیروس_دین_محمدی

با ترس و دلهره به سمت شلوغی راه افتادم. اما صدایی از داخل جمعیت مرا سر جایم میخکوب کرد:
"من او را میشناختم، دانشجوی شریف بود!"
عرق سردی رو پیشانی ام نشست، زانوهایم سست شد و ناخودآگاه ذهنم در زمان، به جلو حرکت کرد و اتفاقات داخل دانشگاه را بعد از خودکشی یک دانشجوی شریفی مرور کردم:
[تیتر خبرنامه انجمن: تکرار کاووس سید امامی این بار در شریف!
جامعه اسلامی: مرداب فیزیکالیسم معرفت شناختی و پیامد نداشتن علوم انسانی در دانشگاه!
بسیج: فورا این حادثه را از طریق نامه به مسئولین امنیتی پیگیری میکنیم!
شریف کلاب: در دو سالگی حادثه آسانسور و همزمان با تمدید حکم معاون اداری_مالی اتفاق افتاد!
نهاد رهبری: اگر این حادثه در شرایط اردوی مختلط (ولو درون شهری) رخ داده باشد، سکوت جایز نیست!
روابط عمومی: استادی که خودش عضو شورای انقلاب فرهنگی است باید پاسخگو باشد!
دکتر ملائک: مشکل سیستمی است. دنبال مقصر نگردید!
دکتر فرزانه: گلچین روزگار عجب خوش سلیقه است..! ]

همه اینها برای یک آن از جلوی چشمم رد شد. اما سعی کردم به خودم مسلط شوم. بلند شدم و از میان جمعیتی که همه موبایل به دست بودند و فکر میکردند بیشترین چیزی که در این شرایط مورد نیاز است، یک خبرنگار و پوشش زنده این واقعه برای مردم دنیاست!، عبور کردم و به محل حادثه نزدیک تر شدم.

🤝سیروس دین محمدی سه نفر را به چالش ادامه دادن داستان دعوت می‌کند:

دکتر ملائک
حامد تأملی
دکتر حسینی

👈🏻قسمت بعد را برای ادمین روزنامه بفرستید:
@sharifdailyadmin

https://t.me/sharifdaily/1434
@sharifdaily
«من، قبل از شماها»

#قصه #قسمت_دوم

به قلم #سایه

سامان بطری را چرخاند, بطری چرخید و چرخید و دنیا به همراه بطری به دور سر من چرخید و خاطرات بطری بازی قبلی را به یادم آورد. بطری ایستاد و شد آنچه نباید میشد. آنچنان شوکی به من وارد شد که برای لحظه ای همه خاطرات از ذهنم پرید, دستانم یخ زده بود و سرم داغ شد. از خودم میپرسیدم من اینجا بین این گرگها چه میکنم؟ چرا برای دقایقی خوش بودن به بودن با هر کسی تن میدهم؟ انگار خودآزاری دارم؛ هربار از بودن با این جماعت عذاب میکشم ولی باز هم در تفریحاتشان همراهیشان میکنم.
برق شیطانی چشمان سامان افکارم را پاره پاره کرد و مرا به جمع بازگرداند. با لحن پیروزمندانه ای پرسید حقیقت را میگویی یا شهامت انجام خواسته ام را داری؟
بیش از پیش از او بدم آمد, در دلم گفتم این چه جور دوستیست که به جای آرام کردن من دنیا را بر سرم خراب میکند؟ اینها چه موجوداتی هستند که از آزار همدیگر لذت میبرند؟ آخر این هم شد بازی؟
و با تکرار سوال سامان دوباره به خود آمدم. همه بچه ها چشم به دهان من دوخته بودند تا جوابم را بشنوند. میدانم سامان میخواهد از گذشته ام بپرسد, نه فقط سامان که همه مشتاق شنیدن گذشته من هستند, همان چیزی که دلم نمیخواهد آن را مرور کنم. ولی تصور اینکه بخواهم خواسته اش را انجام دهم آشفته ترم میکند. شنیده ام که قبلا چطور دیگران را آزار داده و نمیخواهم من سوژه بعدی خنده شان باشم. اصلا دلم نمیخواهد خواسته این شیطان را انجام دهم, هر چه که باشد. با خودم گفتم شهامت گفتن حقیقت را بیشتر از انجام خواسته سامان دارم. بلند گفتم حقیقت را میگویم. برق چشمان سامان و لبخند موذیانه اش برای لحظاتی شهامتی را که به سختی در خود ایجاد کرده بودم از من ربود...

👈🏻قسمت بعد را برای ادمین روزنامه بفرستید:
@sharifdailyadmin

https://t.me/sharifdaily/1436
@sharifdaily
Forwarded from رادیو شریف
شماره چهارم از فصل چهارم
ویژه‌برنامه نوروز ۹۷
@RadioSharif
شماره چهارم چهار
رادیو شریف
شماره چهارم از فصل چهارم
ویژه‌برنامه نوروز ۹۷
@RadioSharif
روزنامه شریف | Sharifdaily pinned ««سرنوشت آنها را شما تعیین کنید» ❇️ تصمیم گرفتیم در عید به همراه شما داستان بنویسیم. یعنی چه؟ ✍🏻 داستان نویسی امدادی روشی است که در آن یک نفر داستان را شروع می‌کند و دیگران آن را ادامه می‌دهند. 🔸 ده داستان در 150 تا 300 کلمه به قلم تحریریه روزنامه نوشته…»
روزنامه شریف | Sharifdaily
«عید با هم داستان بنویسیم» ❇️ عید 97 با هم برای اولین بار داستان نویسی امدادی را تمرین می‌کنیم. هم بخوانید و هم بنویسید. توضیحات در ادامه... @sharifdaily
«کم‌کم مسابقه جا می‌افتد»

#داستان_نویسی_امدادی #گزارش #روز_دوم

❇️ وضعیت مسابقه و آمار شرکت‌کنندگان در روز #دوم:

0️⃣ روز گذشته 4 نفر از 9 نفر به چالش دعوت شده داستان خود را ادامه دادند. به طور کل هم 8 اثر برای روزنامه ارسال شد که نتیجه آرای داوران (گروهی از تحریریه قدیم و جدید روزنامه) به شرح زیر است:

1️⃣ «انقلاب»:
🔸 #ارزان 82%
🔸 #سعید 18#

2️⃣ «ترمز بی‌وقت»:
🔸 #سیروس_دین_محمدی 50%
🔸#شهرآشوب 33%
🔸#قلم_سالار 17%

3️⃣ «من، قبل از شما»:
🔸 #سایه 62%
🔸 #شوالیه 38%
🔸 #مهاجر_کوچولو ⛔️ به دلیل تأخیر در ارسال

چند نکته:
❗️ تا ساعت 14 روز بعد باید اثر خود را ارسال بفرمایید.
❗️برای جذاب‌تر شدن مسابقه حتماً 3 نقر را برای ادامه دادن داستان به چالش نوشتن دعوت کنید.
❗️همه مخاطبان محترم کانال می‌توانند در این رویداد شرکت کنند. مقید به افراد دعوت شده نیستیم.
❗️ لطفاً از زبان رسمی و نوشتاری استفاده کنید. از #محاوره و #شکسته نوشتن پرهیز کنید مگر در نقل قول‌ها.


https://t.me/sharifdaily/1430
@sharifdaily
❇️ شریف ۹۶ به روایت روزنامه

مرور مهمترین اخبار ۹۶ شریف از نگاه روزنامه

@sharifdaily
❇️ شریف ۹۶ به روایت روزنامه
مرور مهمترین اخبار ۹۶ شریف از نگاه روزنامه


📆 شماره ۷۱۹، ۲۳ اردیبهشت

🔸شش نفر برای یک صندلی
پرونده ای انتخاباتی پیرامون نامزدهای خیابان پاستور در آستانه روز سرنوشت ساز

🔸 معضلات اجتماعی یک روزه حل نمی شود
حضور معاون رئیس جمهور در امور زنان، شهیندخت مولاوردی به دعوت انجمن اسلامی در سالن جابر

🔸 کردیت امسال هم قربانی می گیرد
گزارشی پیرامون مشکلات دانشجویان در رابطه با پذیرش بدون کنکور در مقطع ارشد به دلایل قوانین و عملکردهای اشتباه


📆 شماره ۷۲۰، ۲۶ اردیبهشت

🔸 تربیت مهندس با معرفت دینی
گفتگویی با رئیس حوزه ی دانشجویی پیرامون رسالت های این مجموعه

🔸 چمران آمد، قالیباف انصراف داد
حضور چمران، نماینده قالیباف در سالن جابر به دعوت بسیج، در حالی که فردای این روز قالیباف به نفع رئیسی از انتخابات کنار کشید


📆 شماره ۷۲۱، ۳۱ اردیبهشت

🔸 مسجد دانشگاه آبروداری کرد
گزارشی از صف طولانی انتخابات در مسجد دانشگاه

🔸 رفت تا چهارسال بعد
تریبون داغ انتخاباتی هفته گذشته به همت انجمن اسلامی رو به روی سلف برگزار شد و دانشجویان از دغدغه هایشان برای ایران گفتند


📆 شماره ۷۲۲، ۲ خرداد

🔸 شهر بازی فکری
اولین اسکیپ روم دانشجویی در شریف آغاز شد، البته این آغاز ادامه ای نداشت و در سال تحصیلی بعد خبری از آن دیده نشد

🔸 بی اعتنا نبودیم
گزارشی از رأی دادن ایرانیان در بوفالوی آمریکا

🔸 افتخار قبیله
گفتگوی اختصاصی روزنامه با الشن مرادی، استاد بزرگ شطرنج و فارغ التحصیل مهندسی شیمی شریف که اکنون ساکن آمریکاست


https://t.me/sharifdaily/1449
@sharifdaily
animation.gif
31.9 KB
#داستان_نویسی_امدادی
#قسمت_سوم در راه است. تا ساعت ۱۴ فرصت دارید ادامه سه داستان را بفرستید.

@sharifdaily
روزنامه شریف | Sharifdaily
«من، قبل از شماها» #قصه #قسمت_دوم به قلم #سایه سامان بطری را چرخاند, بطری چرخید و چرخید و دنیا به همراه بطری به دور سر من چرخید و خاطرات بطری بازی قبلی را به یادم آورد. بطری ایستاد و شد آنچه نباید میشد. آنچنان شوکی به من وارد شد که برای لحظه ای همه خاطرات…
«من، قبل از شماها»

#قصه #قسمت_سوم

به قلم #شادی

برای چند ثانیه چشمانم را بستم و منتظر شنیدن سوالش شدم. در همان لحظه ها ذهنم پرواز کرد به روزهای اول دانشگاه، روزهایی که من سرگرم و دل مشغولِ پیدا کردن رازی بودم ؛ برخلاف همه ی بچه ها که دنبال آشنایی با یکدیگر و ساختن دوستی های پایدار بودند. رازی که به زندگی من تعلق نداشت اما مرا پریشان کرده بود. شاید به این خاطر که من میدانستم قصه ی زندگی آدم ها مثل ستاره های آسمان است که، یکی به تنهایی نه، اما درکنار هم شاید قطب نمایی بسازند. قطب نمایی که راهی نشان آدم دهد تا بهتر از دیگران حقیقت را درک کنند.
مهدی هم مثل بقیه ی ما دانشجوی کارشناسی بود با این تفاوت که هفت سال از همه بزرگتر بود.من بیشتر از بقیه او را می شناختم، سالی که کنکور داشتم برای تدریس ریاضیات گسسته به مدرسه ی ما می آمد. لیسانس کامپیوتر شریف داشت و علاقه به تدریس ریاضی. هیچ چیز غیرعادی ای درباره ی او وجود نداشت مثل هر معلم دیگری. تا اینکه در دانشگاه دوباره او را دیدم. این بار نه در نقش یک معلم ، بلکه هم کلاسی. رشته های افکارم از همان روز و همان لحظه به هم پیچید. چطور ممکن بود دوباره همان رشته را انتخاب کند؟ هربار که او را می دیدم، کنجکاوی ام بیشتر اذیتم می کرد اما نمی دانستم چه باید بپرسم. بعضی وقت ها هم خودم را متقاعد می کردم که به من ارتباطی ندارد. تا اینکه روزی خودش از من خواست تا صحبت کند. انگار خودش هم می دانست چه قدر در ذهن من سوال برانگیز بوده است. به حرف هایش گوش دادم. به اینکه چرا ترم هفت، درست زمانی که چیزی به فارغ التحصیلی اش نمانده، درس و دانشگاه را رها می کند و می رود تا از شریف دور شود.
همه ی این ها از ذهنم گذر می کردند. در دلم گفتم شاید اگر آن روز پای شنیدن حرف هایش نمی نشستم، الان از گفتن حقیقت این همه واهمه نداشتم... صدای سامان به این فکرها پایان داد. با همان شیطنتی که نگار اسمش را جذابیت گذاشته بود، گفت: …

🤝شادی سه نفر را به چالش ادامه دادن داستان دعوت می‌کند:
ملیکا سلوکی
زهرا طائفی
شیوا اسفهلانی

👈🏻قسمت بعد را برای ادمین روزنامه بفرستید:
@sharifdailyadmin

https://t.me/sharifdaily/1436
@sharifdaily
روزنامه شریف | Sharifdaily
«ترمز بی‌وقت» #قصه #قسمت_دوم یه قلم #سیروس_دین_محمدی با ترس و دلهره به سمت شلوغی راه افتادم. اما صدایی از داخل جمعیت مرا سر جایم میخکوب کرد: "من او را میشناختم، دانشجوی شریف بود!" عرق سردی رو پیشانی ام نشست، زانوهایم سست شد و ناخودآگاه ذهنم در زمان،…
«ترمز بی‌وقت»

#قصه #قسمت_سوم

به قلم #محمد_صلاح

وقتی شنیدم کسی که خود را جلوی قطار انداخته شریفی‌است نتوانستم جلوی خودم را بگیرم و قرارم را فراموش کردم. خصوصاً وقتی یک آن یاد مسعود افتادم که بارها در شوخی و خنده‌های دوران افسردگی‌اش می‌گفت "دیگه فایده نداره. خسته شدم. اگر این زندگی سگی رو تموم کنم خدمت بزرگی به محیط زیست کردم". خودم را به جمعیت رساندم ولی آنقدر همه سعی در فیلمبرداری دارند که نمی‌توانم خود را به صحنه نزدیک کنم. سه مأمور مترو و دو مأمور پلیس و چند مرد دیگر سعی دارند مردم را به عقب برانند. من هم وقتی می‌بینم تلاشم بی‌فایده است به موبایل یکی از افراد نزدیک‌تر به صحنه نگاه کردم. نتوانستم فرد مورد نظر را تشخیص دهم و فقط فهمیدم فرد مورد نظر دختر است و خیالم راحت شد که مسعود نیست.
بی‌خیال شدم و در همان حالت گیجی و شوکی که داشتم، از پله‌های ایستگاه بالا آمدم. هر چه بالاتر می‌آمدم صدای ضعیف داد و بیداد دختری قوت می‌گرفت. به راهروی آخر منتهی به خیابان که رسیدم منشأ صدا را دیدم. پسری گیر دو سرباز نگهبان افتاده بود و دختری او را می‌زد و فحشش می‌داد.
"کثافت بی‌همه چیز! صد بار گفتم دست از سرش بردار. آشغال تو کشتیش. شما تیکه هم نبودید. عوضی ... تو کشتیش"
پسر فقط گریه می‌کرد و می‌گفت که به او ربطی نداشته است. پسر و دختر را در دانشگاه دیده بودم. همیشه سه نفر بودند. کلاً تابلو بودند. خیلی هم در دانشگاه صمیمی بودند. نفر سوم را حدس زدم. کسی که خودش را زیر قطار انداخته بود.

🤝محمدصلاح سه نفر را به چالش ادامه دادن داستان دعوت می‌کند:
امیر هرمزی‌نژاد
سینا طاهری
ایمان جامی

👈🏻قسمت بعد را برای ادمین روزنامه بفرستید:
@sharifdailyadmin

https://t.me/sharifdaily/1434
@sharifdaily
روزنامه شریف | Sharifdaily
«انقلاب» #قصه #قسمت_دوم به قلم #ارزان عده‌ای که سهم نانشان چند لقمه‌ای کاهش پیدا کرده از فرط سوزش مدام در بوق و کرنا می‌کنند که دانشگاه بی صاحب شده، ادامه این وضعیت ممکن نیست و باید سهم نان ها مثل روال سابق شود تا دانشگاه بی صاحب نشود. اما قضیه خودکشی چند…
«انقلاب»

#قصه #قسمت_سوم

به قلم #مافیا

مجید که قبل از انقلاب هم حرکت‌‌‌هایی علیه رژیم کرده بود، استاد کار تشکیلاتی بود. یک پسرک قدکوتاه، ولی فرز و تیز، با لهجه شیرین اصفهانی و بشدت خون‌‌‌گرم. تقریبا همه دانشجویان خوابگاه به اسم هم که نشده، لااقل به چهره او را می‌‌‌شناسند. من که هم‌‌‌اتاقی‌‌‌اش بودم، می‌‌‌بینم که شب و روزش را یکی کرده که کارها زمین نخورد؛ حالا دیگر شده دست راست نیما. وقتی زم‌‌‌زمه‌‌‌های استعفای آشپزها را از زبانشان شنید، نمی‌‌‌دانم چطور در آن گیر و دار عده‌‌‌ای از قدیمی‌‌‌های خوابگاه را دور هم جمع کرده بود که توی سلف کار کنند. محسن می‌‌‌گفت برای دستمزد این‌‌‌ها و هزینه تهیه گوشت و هزینه‌‌‌های جاریه دانشگاه هم با یکی از بزرگان نهضت آزادی شخصا وارد مذاکره شده.
در قضیه خودکشی خشایار، وقتی همه پائین ایستاده بودیم و داشتیم نگاه می‌‌‌کردیم، نیما و محسن از راه رسیدند و نیما شروع کرد از طریق صحبت کردن خشایار را آرام کند. اما یک ربع قبلش مجید رسیده بود و با پرس‌‌‌وجو از دانشجوهایی که خشایار را به اسم صدا میزدند، هم‌‌‌اتاقی و یکی از همشهری‌‌‌هایش را پیدا کرد. دیدم که دستشان را گرفت و از در پشتی ساختمان باهم بالا رفتند و بعد از نیم ساعت غائله خوابید. هیچکس هم نفهمید چه شد که خشایار بیخیال خودکشی شد.
دیروز تراکت‌‌‌هایی که مجید برای اعلام سخنرانی‌‌‌اش در همکف ساختمان ابن‌‌‌سینا آماده کرده بود را هنگام نهار در سلف دانشگاه و شب، در اتاق‌‌‌های خوابگاه پخش کردیم. روی تراکت‌‌‌ها با خط بزرگ نوشته شده: "تعطیلی دانشگاه بقیمت چرک کف دست". ساعت از دوازده می‌‌‌گذرد که در اتاقمان را می‌‌‌زنند. نیما و محسن...


🤝مافیا سه نفر را به چالش ادامه دادن داستان دعوت می‌کند:
محمد صالح سلطانی
زهرا فرح‌بخش
محمد خانی قاآنی

👈🏻قسمت بعد را برای ادمین روزنامه بفرستید:
@sharifdailyadmin

https://t.me/sharifdaily/1432
@sharifdaily
«همه بطری‌بازها!»

#داستان_نویسی_امدادی #گزارش #روز_سوم

❇️ وضعیت مسابقه و آمار شرکت‌کنندگان در روز #سوم:

0️⃣ روز گذشته 5 نفر از 9 نفر به چالش دعوت شده داستان خود را ادامه دادند. به طور کل هم 12 اثر برای روزنامه ارسال شد که 9 اثر برای قصه «من، قبل از شما» بوده است! نتیجه آرای داوران (گروهی از تحریریه قدیم و جدید روزنامه) به شرح زیر است:

1️⃣ «انقلاب»:
🔸 #مافیا 100%
🔸 #none 0%
🔸 #دلگرد 0%

2️⃣ «ترمز بی‌وقت»:
🔸 #محمد_صلاح (چون تنها اثر بود، بدون رأی‌گیری انتخاب شد)

3️⃣ «من، قبل از شما»:
🔸 #شاپرک 0%
🔸 #مدریک 0%
🔸 #شادی 70%
🔸 #صدا 0%
🔸 #شهر_آشوب 10%
🔸 #سایه 0%
🔸 #شوالیه 20%
🔸 #نازبانو 0%

چند نکته:
❗️ با پیشنهاد چند تن از دوستان شرکت‌کننده مهلت ارسال آثار از ساعت 14 به 16 و زمان انتشار آنها از 19 به 21 منتقل شد.
❗️یادتان نرود که سه نفر را به چالش دعوت کنید. اگر آی دی تلگرام آنها را نیز به ما دهید، ما برای آنها ارسال می‌کنیم.
❗️همه مخاطبان محترم کانال می‌توانند در این رویداد شرکت کنند. مقید به افراد دعوت شده نیستیم.
❗️ لطفاً از زبان رسمی و نوشتاری استفاده کنید. از #محاوره و #شکسته نوشتن پرهیز کنید مگر در نقل قول‌ها.



https://t.me/sharifdaily/1430
@sharifdaily
"من، قبل از شما" پرطرفدارترین قصه روز سوم داستان‌نویسی امدادی عید روزنامه شد.

عکس ارسالی از #محمد_قنواتی

@sharifdaily
"من، قبل از شما" قصه‌ای آشنا برای خیلی از دانشجویان است که حول یک بازی پر از تلفات شکل می‌گیرد. به زودی خط داستان را خواهید خواند.

عکس ارسالی از #علیرضا

@sharifdaily
❇️ شریف ۹۶ به روایت روزنامه

مرور مهمترین اخبار ۹۶ شریف از نگاه روزنامه

@sharifdaily
❇️ شریف ۹۶ به روایت روزنامه
مرور مهمترین اخبار ۹۶ شریف از نگاه روزنامه


📆 شماره ۷۲۳، ۶ خرداد

🔸جشن باشکوه خرمشهر
گرامیداشت سالگرد آزادسازی خرمشهر در سالن مرحوم جباری به همت کانون موسیقی و معاونت فرهنگی، با حضور تعدادی از هنرمندان صدا وسیما و اجرای کنسرت علیرضا قربانی

🔸 از دست تو یک شریف شاعر شده است
برگزاری دومین جشنواره شعر شریف به همت کانون شعر و ادب در بین دانشجویان استان های تهران و البرز در سه بخش کلاسیک، شعر آزاد و ترانه با داوری استاد محمدعلی بهمنی، گروس عبدالملکیان و روزبه بمانی


📆 شماره ۷۲۴، ۹ خرداد

🔸 طرحی نو باید زد
جلسه همفکری در خصوص اردوی ورودی های ۹۶ به دعوت معاونت فرهنگی با حضور فعالین فرهنگی دانشگاه، جلسه ای که نتیجه آن چندماه بعد دیده شد


📆 شماره ۷۲۵، ۲۱ مرداد

🔸 پایان یک ذهن زیبا
مروری بر زندگی و دستاوردهای علمی مریم میرزاخانی به بهانه ی درگذشت وی

🔸 بازگشایی سرموعد به شرط همراهی پیش بینی نشده ها
گفتگویی با سرمایه گذار پروژه دلساز(شریف پلاس خودمان)، مهندس یاسینی، فارغ التحصیل مهندس شیمی شریف پیرامون روند اجرای پروژه

🔸 حالا نوبت اروپاست
گفتگویی با دکتر دهنوی که به دلیل دیپورت شدن از آمریکا نه تنها در ایران که در رسانه های آمریکا هم خبرساز شد.

🔸 بازخوانی پرونده ای کهنه
گزارشی از حادثه ی سقوط اتوبوس حامل دانشجویان شریف به دره زال در راه بازگشت از سمینار دانشجویی ریاضی دانشگاه شهید چمران اهواز، حادثه ای که داغ ۶ عزیز را تا ابد در سینه ی شریف نهاد


📆 شماره ۷۲۶، ۶ مهر

🔸 از پشت میز تا سکوی مدال
گزارشی از درخشش کارکنان خانم دانشگاه در مسابقات کارکنان دولت

🔸 ۹ میلیون، ساعتی ۲۰ هزار تومان
گفتگویی با دکتر فیض بخش، مسئول برگزاری دوره فرعی کارآفرینی پیرامون حواشی بوجود آمده درباره ی این دوره

🔸 از باب فرهنگ بیایید لطفاً
گزارشی از برنامه استقبال از ورودی های جدید دوره ی کارشناسی دانشگاه در تهران و مشهد که با وجود حواشی زیاد، امسال متفاوت از سال های قبل برگزار شد.


https://t.me/sharifdaily/1458
@sharifdaily
روزنامه شریف | Sharifdaily
«انقلاب» روزهای اول تحول است. در دانشگاه انقلاب شده است و کار افتاده دست انقلابیون. @sharifdaily
#انقلاب
#خط_داستان تا اینجا:
(اپیزود ۱) دانشجوها شورش کرده و در پی یک حرکت انقلابی کنترل امور دانشگاه را خود به دست گرفته‌اند. یکی از مهره‌های اصلی انقلاب ریاست را به عهده گرفته و یک شورای مرکزی از دانشجویان منتخب همه تشکیل شده است. >>> (اپیزود ۲)یکی از دانشجویان به تازگی به دلیل مشکلاتش اقدام به خودکشی کرده ولی با دخالت به موقع از این کار او جلوگیری شد و این کار چهره مثبت تری از انقلاب ساخته. مدیریت کم کم دارد اقداماتی می‌کند که مخالفانی هم دارد>>> (اپیزود ۳) مجید که حالا دست راست مدیریت است، به زودی می‌خواهد سخنرانی کند...

👥شخصیت‌ها(اصلی، فرعی کردنشون با خودتونه. مرگ و حیاتشون هم):
1. نیما: از مهره‌های اصلی انقلاب که حالا در راس امور است. بزرگ شده خانواده‌ای متمول است. در ابتدای انقلاب، خوب و با دغدغه‌ شروع کرد، اما به تازگی اقداماتش دارد افراد را نگران می‌کند.
2. مجید. از مهره‌های فعال انقلاب که حالا دست راست نیماست. مشکلی نیست که نتواند حل کند.
3. خشایار. دانشجوی مشکل داری که اقدام به خودکشی کرد و بعد منصرف شد.
4. محسن. یکی دیگر از افراد فعال که در کارها به نیما کمک می‌کند.

https://t.me/sharifdaily/1432
@sharifdaily
#من_قبل_از_شماها
خط داستان تا اینجا:
(اپیزود ۱)چند نفر هم دانشگاهی کنار هم نشسته اند و می‌خواهند بطری بازی کنند. شادی از اول هم نمی‌خواهد درگیر این بازی شود و خودش را ملامت می‌کند که چرا با این جمع ارتباط دارد. سامان بطری را می چرخاند >>> (اپیزود ۲) بطری به سمت شادی قرار می گیرد، سامان می پرسد که حقیقت را می گویی یا درخواستم را قبول می کنی؟ و شادی حقیقت را انتخاب می‌کند.>>> (اپیزود ۳)ذهن شادی می‌رود به سمت رازهایی که از زندگی دیگران، مثل مهدی می‌داند. بالاخره سامان می‌پرسد:...

👥شخصیت‌ها(اصلی، فرعی کردنشون با خودتونه. مرگ و حیاتشون هم):
1. شادی: راوی. قبلا تجربه یک بطری بازی تلخ را داشته که نتایج بدی داشته است.
2. سامان. بی رحم و بدون خط قرمز. هر سوالی بخواهد می‌پرسد و خیلی هم در اطلاعات گرفتن وارد است.
3. مهدی. قبلا معلم شادی بوده و حالا جزو همکلاسی هاست. درسش را یکبار نیمه کاره رها کرده.
4. نگار. دوست صمیمی شادی است و از سامان هم خوشش می‌آید. تا اینجا چیز خاص دیگری از او نمی‌دانیم.

https://t.me/sharifdaily/1436
@sharifdaily
#ترمز_بی_وقت
خط داستان تا اینجا:
(اپیزود ۱) یک روز عادی، مترو ناگهان می‌ایستد. گفته می‌شود یک نفر خودش را جلوی قطار انداخته و خودکشی کرده است. >>> (اپیزود ۲) با کمی پرس و جو معلوم می‌شود شخص مورد نظر از دانشجویان شریف بوده است. >>> (اپیزود ۳) راوی داستان نگران یکی از دوستانش می‌شود که نکند او بوده باشد، که اینطور نیست. یک پسر و دختر در کنار نگهبانها دیده می‌شوند که ظاهرا از دوستان صمیمی آن شخص بوده‌اند و دختر، پسر را مقصر این کار می‌داند. راوی کم کم می‌فهمد قربانی که بوده است...

👥شخصیت‌ها(اصلی، فرعی کردنشون با خودتونه. مرگ و حیاتشون هم):
1. راوی. اسمش را نمی‌دانیم و تا اینجا فقط شاهد قضیه بوده است.
2. قربانی. نامش مشخص نیست. یکی از دانشجویان شریف که خودکشی کرده است.
3و4. یک دختر و یک پسر، دو دوست قربانی که در ایستگاه هستند و دختر، پسر را مقصر خودکشی او می‌داند.

https://t.me/sharifdaily/1434
@sharifdaily
«ترمز بی‌وقت»

#قصه #قسمت_چهارم

به قلم #امدادانه

هیچ‌وقت حس خوبی نسبت به این اکیپ نداشتم. البته هیچکدام را به خوبی نمی‌شناسم و فقط آن‌ها را در جمع دیدم. فقط امیدوارم که دانشگاه این مسئله را به‌عنوان پیامدهای رابطه دخترو پسر توی سرمان نکوبد‌. چقدر خودخواهانه به این اتفاق نگاه می‌کنم. عجیب است که اینقدر نسبت به یک خودکشی،آن هم خودکشی یک هم‌دانشگاهی، بی‌تفاوت شده‌ام. دغدغه‌هایم به طرز ناخوشایندی عوض شده‌اند. جالب است؛ حالا که یک نفر مرده، تازه عذاب وجدان می‌گیرم. همیشه مردن جامعه را از خواب بیدار می‌کند و مدتی بعد به خواب می‌برد.
به سمت دانشگاه راه افتادم. صدای داد و بیداد آن دختر کم‌کم داشت محو می‌شد اما من هنوز کمی گیج بودم. توی راه دو تا از نگهبان‌‌های دانشگاه را دیدم که به سمت مترو می‌دویدند. دیگر کسی به فکر چک‌کردن کارت دانشجویی نبود. فقط تشویش بود که ایستگاه حراست سردر را در برگرفته بود. فضای مجازی هنوز کار خود را آغاز نکرده بود و این دانشجوها بودند که خبرهای نصفه نیمه و بی‌سر و ته را دهان به دهان منتقل می‌کردند. خبر خودکشی مانند موجی از جنوب دانشگاه به طرف شمال همراه من حرکت می‌کرد. به دانشکده رسیدم اما مثل این که هنوز خبر به آنجا نرسیده بود‌. هنوز بنر فوت دانشجویی که ماه پیش به دلیل تصادف رانندگی کشته شده بود، بالای در خودنمایی می‌کرد. احتمالا به زودی آن را جمع می‌کنند. به هرحال دو اعلامیه فوت در دانشگاه جلوه جالبی ندارد. مخصوصا اگر یکی مربوط به خودکشی باشد....

🤝امدادانه سه نفر را به چالش ادامه دادن داستان دعوت می‌کند:
پویا مصدق
حامد کریمی
صالح رستمی

👈🏻قسمت بعد را برای ادمین روزنامه بفرستید:
@sharifdailyadmin

https://t.me/sharifdaily/1434
@sharifdaily