شهرکتاب آنلاین
7.79K subscribers
2.88K photos
336 videos
17 files
2.42K links
نزدیک ترین شهرکتاب دنیا
www.shahreketabonline.com
Download Telegram
#برشی_از_یک_کتاب


به عنوان ابزاری هشیار کننده مباحثه اغلب برای هر دو طرف واقعا مفید است، زیرا افکار آدمی را تصحیح می‌کند و او را از دیدگاه‌های جدید آگاه می‌سازد.

ولی هر دو طرف بحث باید از لحاظ علم و معرفت و توانایی ذهنی نسبتا با یکدیگر برابر باشند. اگر یکی از آن‌ها فاقد علم و معرفت باشد، حرف دیگری را نخواهد فهمید، زیرا با هماورد خود در یک سطح نیست. اگر از توانایی ذهنی بی بهره باشد، عصبانی خواهد شد، و به ترفندهای فریبکارانه توسل خواهد جست، و سرانجام بی ادبی خواهد کرد.

بنابراین، تنها قاعده مطمئن این است که نه با هر کس، بلکه فقط با کسانی بحث کنید که آن‌ها را می‌شناسید و می‌دانید آن‌ قدر عقل و هوش و عزت نفس دارند که حرف‌های بی‌معنی نمی‌زنند، کسانی که به دلیل توسل می‌جویند نه به مرجع کاذب، و به دلیل گوش می‌دهند و گردن می‌نهند، و سرانجام حقیقت را گرامی می‌دارند، دلیل را حتی اگر از جانب خصم باشد مشتاقانه می‌پذیرند، و آن‌قدر منصف هستند که، اگر حق با خصم باشد، در اشتباه بودن خود را قبول می‌کنند.

پس، نتیجه می‌گیریم که به ندرت در هر صد نفر یک نفر ارزش آن را دارد که با او بحث کنی. بگذار دیگران هر چه دوست دارند بگویند، زیرا هر کسی آزاد است که احمق باشد. ولتر را به یاد داشته باش: صلح و آرامش از حقیقت بهتر است. همچنین، این ضرب‌المثل عربی را به خاطر بسپار که میوه ی درخت سکوت، صلح و آرامش است.


#هنر_همیشه_برحق_بودن
#آرتور_شوپنهاور


https://bit.ly/3c9NM1K

@shahreketab
.
#برشی_از_یک_کتاب

این طور به نظرم می‌رسد که شما فقط به خودتان فکرمی‌کنید آقا، به معاشتان نه چیز دیگر ...
_نه ،مادمازل چیزی که من ازش محرومم همین وقت و فرصت فکرکردن به آینده‌ی خودم است ولی وقت و فرصت فکرکردن به چیزهای دیگر را، چرا دارم ؛ آدم در صورتی می‌تواند خودش را راضی کند که بیشتر ازهمه به قول شما به فکر معاش باشد که شرایط فکرکردن به آن فراهم باشد، یعنی وقتی که آدم تأمین باشد و شکمش هم سیر باشد. ولی اگر ازاین وعده‌ی غذا به فکر وعده‌ی بعدی باشیم، معلوم است که فکر آدم از کار می‌افتد

#باغ_گذر
#مارگریت_دوراس

https://bit.ly/2UHZZE0

@shahreketab
#تازه‌های_شهرکتاب
#برشی_از_یک_کتاب

اوه رزاموند‌ا! رزاموندا! چه شب زیبای فراموش‌ناکردنی‌! چه خوش‌بختی بی‌نظیری‌! انگار فرشته‌ی ظریف مهربانی با هزار قلب و هزار نور و هزار صدا تدارکش دیده بود. آه رزاموندا‌! تو اگر نگاهی بر من بیاندازی، من دیگر مقاومت توانست نخواهم کرد، دیگر مقاومت توانست نخواهم کرد… رزاموندای من، رزاموندای من، تمام هستی من، تمام زندگی من، تمام و تک‌تک نفس‌های من ارزانی عشق تو… خوشت می‌آید‌؟ زمان جوانی‌های من بود، وقتی رزاموندا تریستانو را نگاه می‌کرد، و هر چه رزاموندا تریستانو را بیشتر نگاه می‌کرد، رزاموندا بیشتر زیبا می‌شد...

#تریستانو_می‌میرد
#آنتونیو_تابوکی

https://bit.ly/2VrqPAF

@shahreketab
#معرفی_کتاب

#برشی_از_یک_کتاب:

از کنار رودخانه که نگاه کردم، بر ساحل شنی حفره‌های زیادی حفر شده بود. در اغلب حفره‌ها استخوان، جمجمه، آشکارا به چشم می‌آمد. به نظر می‌رسید خاکستری که بعد از سوختن بر استخوان‌ها می‌نشیند با بادی که می‌وزید همراه و پاک شده بود. جمجمه‌هایی که حدقه‌شان به گوشه‌ای از آسمان دوخته شده بود. جمجمه‌هایی که دندان‌هایشان را بر هم فشرده بودند و حالت حسرت داشتند…

#باران_سیاه

#ماسوجی_ایبوسه

#لینک خرید این کتاب:

https://bit.ly/2PD150U

@shahreketab
شهرکتاب آنلاین
#معرفی_کتاب #قاسم_هاشمی_نژاد #عشقنامه‌ی_ملیک_مطران لینک خرید کتاب: https://bit.ly/30cAduC @shahreketab
#برشی_از_یک_کتاب

هنگامی كه آستين به نوشتن عشقنامه بالا زدم، مشكل اصلی من لحنی بود كه شخصيتهای قصه می‌بايست به آن لحن تكلّم كنند. زمان قصه به حدود سيصد چهار صد سال قبل برمی‌گشت و، طبعاً، تصور غالب بر اين بود كه زبان آن هم می‌بايست كمی كهنه‌تر از معمول باشد. بخصوص كه از شخصيت‌های ارمنی فيلم نمی‌شد توقع داشت به لهجه‌ی اصيل تهرانی فارسی خُلّص شُسته رفته تحویل بدهند. اما مشکل من در این بود كه زبان ادبی و قدمائی كه بوفور در «آثار هنری» اين دوران استعمال می‌شد و الی ماشاءالله می‌شود، بسيار به گوش من ثقيل بوده و هست. اينها فی الواقع ديالُگ نبودند، يك سلسله متن ادبی بودند كه بمناسبت يا بي‌مناسبت در دهن بازيگران گذاشته می‌شدند. حاصل كار چيزی تصنعی بود. هم بازی تصنعی می‌شد، هم شخصيت تصنعی از كار درمی‌آمد، هم فضا متصنع و عصا قورت داده می‌شد. اينكه حتی بياییم چند تا كلمه‌ی روزمره، شكسته بسته، به آن سلسله‌ی ادبی قاطی بزنيم، باز هم چيزی از ماهيت متصنع كار نمی‌كاست. پس چه بايد كرد؟ فكر كردم راهی كه می‌توانم برای فائق آمدن بر اين مشكل در پيش بگيرم اينست كه ادب کلام را رعايت كنم، اما ساختمان جملات گفتگو را بر اساس نحو زبان محاوره تنظيم كنم و چنين كردم

#عشقنامه‌ی_ملیک_مطران
#قاسم_هاشمی_نژاد

لینک خرید کتاب:
https://bit.ly/30cAduC

@shahreketab
#کتاب با امضای نویسنده هدیه دهیم...
#برشی_از_یک_کتاب

احتمال یعنی خیال رسیدن. مثل هر حیالی، نخست خوب می‌نماید؛ مثل یک بلندی، یک قله، یک هدف. ما به قله نگاه می‌کنیم و آن را نزدیک می‌پنداریم. با خود می‌گوییم «شدنی است» و ناگهان مست دیدن تصویر خودمان بر فراز آن می‌شویم و در این مستی امروزمان را از یاد می‌بریم



جشن امضای کتاب #عین_عاشقی و #دال_دوست_داشتن
به صورت خصوصی در روز سه‌شنبه 28 بهمن ماه انجام خواهد شد.
علاقه‌مندان می‌توانند برای دریافت کتاب امضا شده، تا دوشنبه 27 یهمن سفارش خود را ثبت نمایند. کتاب‌ها بعد از امضای نویسنده در روز چهارشنبه برای شما عزیزان ارسال خواهد شد.
لطفا در هنگام ثبت سفارش در قسمت توضیحات ذکر بفرمایید: جهت جشن امضا
#حسین_وحدانی

هر دو کتاب در دو نوع جلد سخت و نرم قابل سفارش می‌باشند که لینک سفارش در زیر آماده است:

https://shahreketabonline.com/Products/Package/444/

@shahreketab
#برشی_از_یک_کتاب

انسان بیش از آنکه از مرگ بهراسد، از انزوای محضی که مرگ را همراهی می‌کند، میترسد.

ما می‌کوشیم زندگی را دو نفری تجربه کنیم، ولی هر یک از ما مجبوریم تنها بمیریم.

کسی قادر نیست با ما، یا به جای ما بمیرد. تصوری که یک انسان زنده از مردن دارد، به خود رها شدنی مطلق و بی چون و چراست.


#اروین_د_یالوم
#مامان_و_معنی_زندگی

لینک خرید این کتاب:
https://shahreketabonline.com/Products/Details/32426

@shahreketab
#برشی_از_یک_کتاب

شبی از کنار میکده می‌گذشتم، در روشنای پنجره چشمم افتاد به چندتا مرد که دور میز بیلیارد با چوب بیلیارد افتاده بودند به جان هم و یکی را زدند از پنجره انداختند بیرون. اگر هر وقت دیگری بود از این حرکت منزجر و ناراحت می‌شدم، اما در آن لحظه به کسی که بیرونش انداخته بودند، حسودی‌ام شد.

چنان به او غبطه خوردم که دلم خواست بروم داخل و کنار میز بیلیارد بپلکم و شلوغ کاری در بیاورم تا مگر از پنجره بیندازنم بیرون. رفتم داخل. مست نبودم، اما می گویید چه می‌کردم؟ می‌دانید اعصاب نداشتن آدم را وادار به چه کارهایی می‌کند؟! رفتم، اما اتفاقی نیفتاد. انگار لیاقت پرت شدن از پنجره را هم نداشتم.

#یادداشت‌های_زیرزمینی
#فئودور_داستایفسکی

لینک خرید:
https://shahreketabonline.com/Products/Details/158507

@shahreketab