🌿 کانال شاهین سپنتا
293 subscribers
929 photos
104 videos
11 files
268 links
Download Telegram
🌿 ۱۹خردادماه، سالروز درگذشت دکتر پرویز ورجاوند (۱۱ اردی‌بهشت۱۳۱۳- ۱۹خرداد۱۳۸۶)، ایران‌بان، باستان‌شناس و سخنگوی جبهه‌ملی‌ایران است. دکتر ورجاوند برای همه جوانان ایران‌گرای هم‌دوران من، نماد خردورزی، ایران‌دوستی، کوشندگی، مهرافروزی و بزرگ‌منشی بود.  یادش گرامی و راهش سبز.

🌿 نگاره یکم و‌ دوم : دکتر پرویز ورجاوند و شاهین‌سپنتا، دانشگاه کاشان، سخنرانی و‌ میزگرد مشترک در همايش يك روزه دفاع از ميراث فرهنگي پاسارگاد در برابر تهديدات سد سيوند روز شنبه ۱۲ آذرماه ۱۳۸۴ به همت دانشكده معماری دانشگاه كاشان و با حضور دانشجويان علاقه‌مند به فرهنگ و تاريخ ايران زمين.

🌿 نگاره سوم: دکتر پرویز ورجاوند و شاهین‌سپنتا، پلنوم جبهه‌ملی ایران، هشتم آبا‌ن‌ماه ۱۳۸۲(پلنوم اللهیار صالح)، سرای زنده‌یاد مهندس نظام‌الدین موحد، تهران.

🌿 نگاره چهارم: دکتر پرویز ورجاوند و شاهین‌سپنتا، جشن یلدا ۱۳۸۲ به میزبانی انجمن کاوه‌آهنگر، همدان.

🌿 نگاره پنجم: زنده‌یاد دکتر پرویز ورجاوند، زنده‌یاد مرتضی ثاقب‌فر، (پژوهشگر و مترجم) و شاهین سپنتا، همدان، ۱۳۸۲.

@shahinsepanta
🌿 ۱۹ خرداد ۱۳۸۶ روز اندوهناکی بود. یادم نیست چگونه از خبر درگذشت دکتر پرویز ورجاوند با خبر شدم، اما بی‌درنگ با دوست خوبم علیرضا افشاری در تهران تماس گرفتم تا از نادرستی یا درستی خبر آگاه شوم. خیلی دلم می‌خواست علیرضا افشاری به من بگوید این خبر شایعه‌ای بیش نیست. اما متاسفانه خبر درست بود و دکتر ورجاوند سکته کرده بود.

علیرضا افشاری که در کتاب مستند و ارزشمند خود با نام "دفاع از تاریخ" شرح مبارزات مدنی کنشگران آن سال‌ها را برای نجات میراث فرهنگی دشت پاسارگاد ثبت کرده است، از آن روز تلخ و آن تماس تلفنی چنین یاد کرده است:

دفاع از تاریخ، علیرضا افشاری، نشر شورآفرین، ۱۳۹۴، ص ۵۲۴ و ۵۲۶.

@shahinsepanta
🌿 در چهل و چهارمین نشست گروه فرهنگی ایرانشهر از حضور دکتر مهدی کیوان استاد بازنشسته تاریخ دانشگاه اصفهان بهره‌مند شدیم.
💠 ۲۰ خردادماه ۱۴۰۳
@shahinsepanta
🌿 بازدید مشترک اعضای انجمن دوستداران اصفهان و گروه فرهنگی ایرانشهر از نمایشگاه موزه تاریخ شهرداری در کوشک باغ زرشک.
📸 ۲۴ خرداد ۱۴۰۳

@drshahinsepanta
داستان شهری که نمی‌خواهد منچستر ایران باشد

✍🏻 شاهین سپنتا

نمایش «باغ زرشک» به نویسندگی و‌ کارگردانی هنرمند توانمند اصفهانی محمدرضا رهبری، از ۲۲ خرداد تا دهم تیرماه ۱۴۰۳ هر شب در کنار کوشک تاریخی باغ زرشک اصفهان در چهارباغ بالا اجرا خواهد‌شد.

پیشتر، شاهد سه اجرای دیگر از همین کارگردان با محوریت تاریخ اجتماعی اصفهان در موزه هنرهای معاصر، موزه گرمابه علی‎قلی‌آقا، و پل خواجو بوده‌ایم.

وجه مشترک همه این آثار، بازخوانی هویت اجتماعی شهر اصفهان به زبان مردم کوچه و بازار در نقش راویان داستان است. گفتگوها ساده و صمیمی و پر از اشاره به وقایع تاریخ معاصر، اماکن شهری و خاطرات مشترک مردم شهر است. نمایش باغ زرشک در محوطه همین باغ و در کنار عمارتی اجرا می‌شود که روزگاری ساختمان اصلی اداری کارخانه صنایع پشم اصفهان بوده است.

این روزها که خبر تبدیل کارخانه نساجی ریسباف به موزه بزرگ اصفهان منتشر شده است و شهرداری نیز تصمیم دارد تا ساختمان اداری کارخانه صنایع پشم را به موزه تاریخی شهرداری اختصاص دهد، اجرای این نمایش تلنگر خوبی به مردم و مدیران شهر خواهد بود که ضمن استقبال از پروسه تبدیل این اماکن به موزه، از زوایای متفاوت به لایه‌های پنهان این اماکن بازمانده از معماری صنعتی متقدم اصفهان در دوران پهلوی اول بپردازند.

نمایش باغ زرشک به بازخوانی بخشی از تاریخ اجتماعی اصفهان در دوران ظهور و توسعه صنعت نساجی در این شهر می‌پردازد. دورانی که اصفهان را به‌ منچستر (نخستین شهر صنعتی جهان و قطب صنعت نساجی انگلستان) ایران مشهور کرد. راوی نگاهی انتقادی به توسعه ناپایدار صنعت در شهر تاریخی اصفهان دارد. توسعه‌ای که می‌توانست به جای‌ صنعت‌محور بودن، میراث‌محور باشد.

رشد صنایع نساجی، ضمن تغییر چهره شهر از یک شهر سنتی به صنعتی، بخشی از شهروندان را نیز از مردمانی پیشه‌ور و هنرور به کارگرانی آسیب‌پذیر تبدیل کرد. از آسیب‌های فیزیکی هنگام کار تا آسیب‌های روانی و اجتماعی که از نگاه جامعه و خانواده به کارگران زن و مرد شاغل در این صنایع وارد می‌شد.

برای رساندن این پیام، کارگردان نمایش داستان آن کارگران را از زبان یک کارگر ساده که در حین کار دچار قطع عضو شده و مادر پیرش بیان می‌کند.

این نمایش داستان آن کارگران مرد و زن است که همزمان با تحولات شتابان سیاسی دوران معاصر، در حسرت داشتن زندگی بهتر، خود به بخشی از تغییر ساختار شهر تبدیل شدند و همراه با شهر به آسیب‌های ناشی از آن تغییرات تن دادند.

چون نیک بنگریم، داستان باغ زرشک به همان سالها محدود نشده است. اگرچه صنعت نساجی در اصفهان رو به افول نهاد، اما کم‌کم جای خود را به صنایع به مراتب زیان‌آورتر همچون ذوب آهن، فولاد، سیمان، پالایش نفت، پتروشیمی و غیره داد. صنایعی که اکنون همه مردم اصفهان تاثیرات منفی و آلاینده آنها را بر محیط‌زیست، و میراث فرهنگی و طبیعی اصفهان و سلامت جسم و روح خود تجربه می‌کنند.
امید است که روایت این داستان هشداری برای زدودن غبار صنعت از چهره شهر کاشی‌های فیروزه‌ای باشد.

@shahinsepanta
🌿 متن گزارش ایرنا و بازتاب یادداشتم درباره این نمایش را در نشانی زیر بخوانید:
https://irna.ir/xjQQjT

@shahinsepanta
🌿 در چهل و پنجمین نشست گروه فرهنگی ایرانشهر به خوانش شاهنامه فردوسی و بازخوانی کتاب ایران‌شناسی دکتر زاگرس زند پرداختیم.
@shahinsepanta
🌿 از خبر درگذشت بانو توران شهریاری حقوقدان آزادی‌خواه و سراینده پرآوازه دوستدار ایران بسیار اندوهناک شدم.
درباره کارنامه پربار فرهنگی او رسانه‌ها بسیار نوشته و‌ خواهند نوشت و من در اینجا به ذکر چند خاطره کوتاه بسنده می‌کنم.
بانو توران شهریاری را از سال ۱۳۸۱ می‌شناختم. نخستین بار در هنگام گردآوری سروده‌های ملی و میهنی برای کتاب «ایران‌نامه» در سفری به تهران به دیدارش شتافته و افتخار آشنایی با او و همسرش زنده‌یاد آقای بهرامی را یافتم. بانو شهریاری برای صرف شام مرا به خانه دعوت کرد، شعرهایش را برایم خواند، کتاب‌ها و اشعارش را به من هدیه داد و پیش از صرف شام مطبوعی که از روی مهر تهیه کرد، سر میز شام هر سه برای سربلندی ایران عزیز دعا کردیم و در هنگام بدرود، بانو شهریاری باز از روی مهر فراوان شیرینی‌های سنتی سوغات یزد را به عنوان سرراهی به من دادند و گفتند تو همنام نوه من «شاهین» هستی و مثل او برایم عزیزی.(از استاد شهریاری سروده‌ای با عنوان: به نوه عزیزم شاهین، در دیوان توران ص۴۸۳ منتشر شده است)
پس از آن دیدار، هنگامی که ایران‌نامه منتشر شد، در سال ۱۳۸۳ نسخه‌ای از آن را برای استاد شهریاری فرستادم و او در پاسخ با نامه‌ای از روی مهر، اشعار تازه خود را برایم فرستاد.
دیدار دوم من با بانو توران شهریاری در ۲۸ خرداد سال ۱۳۸۷ و در دفتر دکتر محمدعلی دادخواه وکیل دادگستری در تهران بود. در آن شب به یادماندنی، به دعوت بنیاد پاسارگاد از تعدادی از فعالان میراث فرهنگی با اهدای لوح و نشان قدردانی شد. در آن سال بانو شهریاری از سوی بنیاد میراث پاسارگاد به عنوان «بهترین شخصیت فرهنگی زن سال» و من به عنوان «بهترين پژوهشگر جشن‌های ملی» مورد تقدیر قرار گرفتیم.
آنچه در این دیدار هرگز از یاد من پاک نمی‌شود، هنگام ورود بانو شهریاری با گل و شیرینی بود. ایشان گفتند: شاهین‌جان خواستم با گل و شیرینی به پیشواز شما بیایم چون از اصفهان آمده‌اید. در آن لحظه من از آن همه بزرگی و مهربانی استاد شهریاری غرق در عرق شرم بودم.
در طی این سالها دوبار با بانو شهریاری مصاحبه کردم. یک بار برای انتشار در «هفته‌نامه صدا» که دبیر صفحه «ایران‌ نو» بودم و بار دیگر برای تارنگارم «ایران‌نامه» به فرخندگی روز زن با عنوان «پنج زن، از نگاه پنج زن». در گفتگوی نخست بانو شهریاری ضمن بیان خاطرات خود، با افتخار از عکسی یاد کرد که به همراه همکلاسان خود در سال ۱۳۲۹ به دیدار دکتر مصدق رفته بودند.
در آن عکس دكتر محمّد مصدّق، قاب خاتم با شعری از توران شهرياری را که تقدیمش شد، در دست دارد و توران شهرياری نفر دوم از سمت چپ در کنار دکتر مصدق است.
خاطره دیگرم از بانو شهریاری به زمانی بازمی‌گردد که او چند سال پیش به علت عارضه قلبی در بیمارستان بستری بود. در آن زمان، از دوست مشترکمان آقای بوذرجمهر پرخیده شنیدم که بانو شهریاری تنها کتابی را که با خود از خانه به بیمارستان آورده تا در دوره نقاهت بخواند، کتاب «ایران‌نامه» بود و این افتخار بزرگی برای من بود.
روانش شاد و جایگاهش در روشنایی بی‌پایان.
@shahinsepanta
👈 نگاره نخست، بانو توران شهریاری در لباس سنتی زرتشتی
👈 نگاره دوم، بانو شهریاری در شب بهترین‌های بنیاد پاسارگاد در هنگام سخنرانی
👈 نگاره سوم، نامه توران شهریاری به شاهین سپنتا
👈 نگاره چهارم، عکس دیدار توران شهریاری و گروهی از دانش آموزان با دکتر مصدق در سال ۱۳۲۹.
👈 نگاره پنجم، دکتر محمدعلی دادخواه و شاهین سپنتا در شب بهترین‌های بنیاد پاسارگاد.
👈نگاره ششم، مصاحبه توران شهریاری با تلویزیون در سال ۱۳۵۷ به عنوان یک بانوی حقوقدان آزادی‌خواه.

@shahinsepanta