Shaeristan | شعرستان
151 subscribers
60 photos
1 video
25 links
Download Telegram
🍃🌸 RumiBalkhi.Com 🌸🍃

آخر، تو نیز آدمی ای، دست و پا داری و گوش و هوش و چشم و دهان، و انبیا و اولیا نیز که دولت ها یافتند و به مقصود رسیدند، ایشان نیز بشر بودند و چون من، گوش و عقل و زبان و دست و پا داشتند. چه معنی که ایشان را راه می دهند و در می گشایند و مرا نه؟ گوش خود را بمال و شب و روز با خویشتن جنگ کن، که تو چه کردی و از تو چه حرکت صادر شد که مقبول نمی شوی!

فیه ما فیه

به کانال ما بپیوندید 👇👇
💕
🌸💕🍃
❤️👉 www.rumibalkhi.com 👈 🍃
💜👉 www.facebook.com/rumibalkhi.af 👈🍃
🍃🌸 RumiBalkhi.Com 🌸🍃

دهان ما می تواند دهانه ی ورود ما به دوزخ باشد. جهان نیز مانند برزخ است. این برزخ هم به بهشت (نور باقی) راه دارد و هم به دوزخ ، انتخاب با توست که به کدام سمت قدم برداری. در این برزخِ دنیا، جوی شیر و خون کنار هم جاری است، کافی است تو با بی احتیاطی یک قدم اشتباه برداری تا شیر و خون مخلوط شود!

🌸🌹🌸🌹

ای دهان! تو خود دهانه دوزخی
و ای جهان! تو بر مثال برزخی
نور ِ باقی، پهلوی دنیای دون
شیر ِ صافی، پهلوی جوهای خون
چون در او گامی زنی بی احتیاط
شیر ِ تو خون می شود از اختلاط
دفتر دوم مثنوی


به کانال ما بپیوندید 👇👇
💕
🌸💕🍃
❤️👉 www.rumibalkhi.com 👈 🍃
💜👉 www.facebook.com/rumibalkhi.af 👈🍃
🍃🌸 RumiBalkhi.Com 🌸🍃

پرتو حق است آن معشوق نیست
خالق است آن گوییا مخلوق نیست

مثنوی مولانا

مولانا مقام زن را از معشوق بالاتر می دانند و او را پرتویی از نور خداوند و حتی خالق عشق می دانند.

به کانال ما بپیوندید 👇👇
💕
🌸💕🍃
❤️👉 www.rumibalkhi.com 👈 🍃
💜👉 www.facebook.com/rumibalkhi.af 👈🍃
به کانال یوتیوب ما بپیوندید.
ممنون

https://youtube.com/c/RumiBalkhiCom
🍃🌸 RumiBalkhi.Com 🌸🍃

اشخاص بزرگ و با همت
به کوه مانند،
هر چه به ايشان نزديک شوي
عظمت و ابهت آنان بر تو معلوم شود
و مردم پست و دون
همانند سراب مانند
که چون کمي به آنان نزديک شوي
به زودي پستي و ناچيزي خود را بر تو آشکار می کنند.

به کانال ما بپیوندید 👇👇
💕
🌸💕🍃
❤️👉 www.rumibalkhi.com 👈 🍃
💜👉 www.facebook.com/rumibalkhi.af 👈🍃
🍃🌸 RumiBalkhi.Com 🌸🍃

☆☆☆ تفاوت میان خودپسندی و غرور در این است که غرور، اعتقاد راسخ به ارزش فوق العاده خویش در زمینه ای خاص است، اما خودپسندی، خواست ایجاد چنین اعتقادی در دیگران است و معمولا با این آرزوی نهان همراه است که در نهایت، خود نیز بتوانیم به همان اعتقاد برسیم. بنابراین، غرور از درون انسان نشأت می گیرد و در نتیجه، قدردانی مستقیم از خویشتن است، اما خود پسندی کوششی است برای جلب قدردانی از بیرون، یعنی دستیابی غیرمستقیم به قدردانی است. از این رو خودپسندی، آدمی را پرگو و غرور کم گو میکند. اما فرد خود پسند باید بداند که احترامی را که طالب آن است، با سکوت مداوم، آسان تر و مطمئن تر می توان به دست آورد تا با سخن گفتن، حتی اگر زیباترین سخنان باشد. آدمی نمی تواند عمدا مغرور باشد، بلکه فقط می تواند تظاهر به غرور کند. اما در این صورت هم مانند کسی که نقشی را ایفا می کند، به زودی واقعیتش برملا می گردد، زیرا فقط اعتقاد ثابت عمیق و تزلزل ناپذیر به امتیازات و ارزش های برتر خویش، آدمی را مغرور می کند.

- آرتور شوپنهاور

به کانال ما بپیوندید 👇👇
💕
🌸💕🍃
❤️👉 www.rumibalkhi.com
💜👉 www.facebook.com/rumibalkhi.af
❤️👉 https://youtube.com/c/RumiBalkhiCom
🍃🌸 RumiBalkhi.Com 🌸🍃

☆☆☆ Thy Fleshly Soul Every Moment Emits A Hundred Sparks, Saying, Behold Me I Am Of The People Of The Fire ☆☆☆

Join Our YouTube Channel👇👇
❤️👉 www.rumibalkhi.com
💜👉 www.facebook.com/rumibalkhi.af
❤️👉 www.youtube.com/c/RumiBalkhiCom
چرا به حافظ لسان الغیب میگفتند؟

ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺣﺎﻓﻆ از دنیا می‌رود ﺑﺮﺧﯽ ﻣﺮﺩﻡ ﮐﻮﭼﻪ ﻭ ﺑﺎﺯار ﺑﻪ ﻓﺘﻮﺍﯼ ﻣﻔﺘﯽ ﺷﻬﺮ ﺷﯿﺮﺍﺯ ﺑﻪ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ می‌ریزند ﻭ ﻣﺎﻧﻊ ﺩﻓﻦ ﺟﺴﺪ ﺷﺎﻋﺮ ﺩﺭ ﻣﺼﻼﯼ ﺷﻬﺮ ﻣﯽ‌ﺷﻮﻧﺪ، به این ﺩﻟﯿﻞ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺷﺮﺍﺏ‌ﺧﻮﺍﺭ ﻭ ﺑﯽ‌ﺩﯾﻦ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﺤﻞ ﺩﻓﻦ ﺷﻮﺩ.

ﻓﺮﻫﯿﺨﺘﮕﺎﻥ ﻭ ﺍﻧﺪﯾﺸﻤﻨﺪﺍﻥ ﺷﻬﺮ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺑﻪ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ برمی‌خیزند. ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺑﮕﻮ ﻣﮕﻮ ﻭ ﺟﺮ ﻭ ﺑﺤﺚ ﺯﯾﺎﺩ، ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﯿﺎﻥ ﭘﯿﺸﻨﻬﺎﺩ می‌دهد ﮐﻪ ﮐﺘﺎﺏ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﯿﺎﻭﺭﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻓﺎﻝ ﺑﮕﯿﺮﻧﺪ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺁﻣﺪ ﺑﺪﺍﻥ ﻋﻤﻞ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪ.

ﮐﺘﺎﺏ ﺷﻌﺮ ﺭﺍ ﺩﺳﺖ ﮐﻮﺩﮐﯽ می‌دهند ﻭ ﺍﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ‌می‌کند ﻭ ﺍﯾﻦ ﻏﺰﻝ ﻧﻤﺎﯾﺎﻥ ‌می‌شود:

«ﻋﯿﺐ ﺭﻧﺪﺍﻥ ﻣﮑﻦ ﺍﯼ ﺯﺍﻫﺪ ﭘﺎﮐﯿﺰﻩ ﺳﺮﺷﺖ
ﮐﻪ ﮔﻨﺎﻩ ﺩﮔﺮﺍﻥ ﺑﺮ ﺗﻮ ﻧﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﻧﻮﺷﺖ
ﻣﻦ ﺍﮔﺮ ﻧﯿﮑﻢ ﻭ ﮔﺮ ﺑﺪ ﺗﻮ ﺑﺮﻭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎﺵ
ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺁﻥ ﺩِﺭﻭَﺩ ﻋﺎﻗﺒﺖ ﮐﺎﺭ ﮐﻪ ﮐﺸﺖ
ﻫﻤﻪ ﮐﺲ ﻃﺎﻟﺐ ﯾﺎﺭﻧﺪ ﭼﻪ ﻫﺸﯿﺎﺭ ﻭ ﭼﻪ ﻣﺴﺖ
ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﻋﺸﻖ ﺍﺳﺖ ﭼﻪ ﻣﺴﺠﺪ ﭼﻪ ﮐﻨﺸﺖ»

ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺷﻌﺮ ﺣﯿﺮﺕ ﺯﺩﻩ می‌شوند ﻭ ﺳﺮﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺰﯾﺮ می‌افکنند. ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺩﻓﻦ پیکر حافظ انجام می‌شود ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺣﺎﻓﻆ «ﻟﺴﺎﻥ ﺍﻟﻐﯿﺐ» ﻧﺎﻣﯿﺪﻩ ﺷﺪ.
حضرت موسی عليه السلام فقيری را ديد كه از شدت تهيدستی، برهنه روی ريگ بيابان خوابيده است. چون نزديك آمد ، او عرض كرد: ای موسی! دعا كن تا خداوند متعال معاش اندكی به من بدهد كه از بیتابی، جانم به لب رسيده است.

موسی برای او دعا كرد و از آنجا (برای مناجات به كوه طور) رفت. چند روز بعد، موسي عليه السلام از همان مسير باز می گشت ديد همان فقير را دستگير كرده اند و جمعيتی بسيار در گردش اجتماع نموده اند.

پرسيد: چه حادثه ای رخ داده است؟
حاضران گفتند: تا به حال پولي نداشته تازه گي مالي بدست آورده و شراب خورده و عربده و جنگجويی نموده و شخصی را كشته است.
اكنون او را دستگير كرده اند تا به عنوان قصاص، اعدام كنند!

خداوند در قرآن مي فرمايد:
اگر خدا رزق را براي بندگانش وسعت بخشد، در زمين طغيان و ستم مي كنند.
ولو بسط الله الرزق لعباده في الارض (شوری-۲۷)

پس موسی عليه السلام به حكمت الهی اقرار كرد، و از جسارت و خواهش خود استغفار و توبه نمود.

حکایت های گلستان
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
به کانال «چهل قاعده عشق از حضرت شمس تبریزی رح» بپیوندید. ممنون
https://t.me/FortyRulesOfLoveByShamsTabrizi
دوستان گرانقدر،
آیا تفسیر اشعار شعرای بزرگ فارسی (مولانا، بیدل، حافظ، سعدی، عطار، جامی، نظامی....) در این کانال نشر گردد؟
Anonymous Poll
91%
بلی
9%
نخیر