سیدصدرا قم
120 subscribers
15 photos
1 video
32 files
117 links
ارتباط با سیدصدرا @seyedsadraqom
Download Telegram
#تاملی_بر_بی_تاملی شماره 3

حضرت ایت الله هر چه فکر کردم مرادتان از پاراگراف اخر نامه سر گشاده تان را نفهمیدم
که ایا :

مرادتان این است که مرجعی که به نظام اسلامی احترام نمیگذارد اصلا در جهان تشیع احترام ندارد .

یا مرادتان این است که مراجعی که مرجعیتشان توسط جامه مدرسین که یک نهاد حکومتی است اعلام شد ،اگر احترام حکومت را حفظ نکنند ، مورد احترام در بین نهادهای حکومتی نیستند.

🔺چون اولی که ظاهرا باطل و دومی هم که از قضایای ضرورت بشرط محمول است .

ولی انجه که روشن است این است که فرمودید :
«پس لازم است این احترام و شئون مرجعیت را رعایت فرموده و ترتیبی اتخاذ فرمائید این گونه مسائل دیگر تکرار نگردد.ان شاء الله »

لذا در این باره چند مطلب خدمتتان عرضه میکنم :

اول : فرمودید که لازم است شئون مرجعیت را رعایت کنید .

خوب میدانید که کلمه « شئون »که جمع « شان » است در لسان متاخرین در این یکی دو قرن اخیر استفاده شده ولی در لسان روایات و کلمات قدما از کلمه « زیّ » استفاده میشده که هر دو هم به معنای « شکل و هیئت ظاهری » استعمال می شده ،مثل « زی الجبابره ، زی الملوک ،زی التواضع ،زی قارون ، زی الرجال و...»لا در بعضی روایات که بمعنای وظیفه هم بکار رفته است .

دوم : «خلاف شان و خلاف زی »که بعضی از فقها فتوی به حرمتش داده اند مراد هیئت و صورتی است که انسان مسلمان خودش را شبیه کفار و اهل معصیت درا ورد ، در غیر این صورت دلیلی بر حرمت ندارد .

سوم :اما در خصوص فقه روایت خاص در بحث « زی » داریم که مرحوم شیخ طوسی علیه الرحمه در امالی انرا ذکر کرده است
لطفا به متن روایت دقت کنید :

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو غَالِبٍ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الزُّرَارِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ، عَنْ أَبِيهِ، قَالَ: حَدَّاثَنَا أَحْمَدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَز رْقِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْعَرْزَمِيُّ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (عَلَيْهِمَا السَّلَامُ)، قَالَ: مِنْ زِيِّ الْإِيمَانِ الْفِقْهُ، وَ مِنْ‏ زِيِ‏ الْفِقْهِ‏ الْحِلْمُ، وَ مِنْ زِيِّ الْحِلْمِ الرِّفْقُ، وَ مِنْ زِيِّ الرِّفْقِ اللِّينُ، وَ مِنْ زِيِّ اللِّينِ السُّهُولَةُ.

حضرت امام صادق علیه السلام میفرمایند :
از « زی » ایمان فقه است ، و از « زی » فقه حلم است ، و از « زی » حلم رفق است ، و از « زی » رفق لین است ، و از« زی » لین سهولت است .

چهارم : با توجه به مطالب فوق طبق هیچکدام رفتار ایت الله العظمی شبیری زنجانی خلاف « شان و زی » فقه و فقاهت نیست که او را تهدید کردید که دیگر از این کارها نشود .
حتی بالاتر رفتار این بزرگوار طبق این روایت عین حفظ شئونات فقیه است چون از «رفق » و « لین » « سهولت » در برخورد است .

البته در اینکه بین « سیدین » اختلاف وجود دارد جای تردید نیست و فعلا هم من در مقام قضاوت نیستم بلکه طرح یک بحث فقهی است .

البته مستندات بحث « زی و شان » چند نا مرتب است در پست های بعدی قرار میگیرد .

ادامه دارد...

@seyyedsadra_qom
#تاملی_بر_بی_تاملی شماره 4


حضرت ایت الله یزدی از ظاهر نامه سرگشاده حضرت عالی چنین بنظر می اید که علت ناراحتی شما از ایت الله العظمی شبیری زنجانی ملاقات معظم له با برخی از مسولین سابق نظام اسلامی است ( البته اگر در نظر جناب عالی معظم له مرتکب « ذنب لا یغفر » دیگری شده باشند که سزاوار اینهمه عتاب باشند را حقیر اطلاعاتی ندارم )

اما نسبت به این ملاقات چند نکته عرض میکنم :

1- انچه مسلم است است ،این مسولین سابق نسبت به نتیجه انتخابات سال 1388 معترض بودند .

2- به تبع اینها خیل عظیمی از مردم هم اعتراض کردند و در نتیجه چندین ما کشور صحنه اشوب و اعتراض شد که با حضور عظیم مردم در 9دی88 اشوبها فروکش کرد .

3-و به تبع ان به کشور خسارات زیادی اعم از مادی و معنوی وارد شد.

4- مقام معظم رهبری هم از موضع گیری اینها مخصوصا سکوتشان بارها ابراز ناراحتی کردند .

5- بعد از مدتی برخی از اینها اظهار پشیمانی کردند که در صدا و سیما هم پخش شد البته برخی تا الان هم سکوت کرده اند من جمله برخی افراد حاضر در جلسه ملاقات .

6- نامه سر گشاده شما بعنوان یک حزب سیاسی بسیار بجاست ،چون طبیعت فعالیت احزاب سیاسی این است که از هر موقعیت برای زمین گیر کردن حریف استفاده میکنند و سعی میکنند جلو هر موقعیت مثبت رقیب را سد کنند ، و تمام اینها در سیره عقلای از سیاسیون عالم نه تنها جاری بلکه پسندیده هم هست .

ولکن « سوال مهم » این است که از جهت « فقهی » که ناشی از « ادله شرعیه » باشد این کار چگونه قابل توجیه است ؟

🔺در جواب این سوال برخی تلاش کرده اند که از بعضی عناوین فقهی استفاده کنند که به بخشی از انها اشاره میکنم :

🔸الف : عنوان « بغی بر امام » مثل کاری که خوارج در جنگ نهروان با حضرت علی علیه السلام کردند که در این باره لازم است چند مطلب را متذکر شوم:

اولا : این عنوان به اتفاق فقهای شیعه ( مرادم قدماء است) مربوط به امام معصوم است و شامل فقیه نمیشود .

ثانیا : حتی ممکن است بعضی اینرا از مختصات حضرت علی علیه السلام بدانند چون حضرت بعد از جنگ نهروان فرمودند بعد از من با خوارج برخورد نکنید.

ثالثا : صدق این عنوان بر افراد مذکور قطعا شبه مصداقیه دارد و از مسلمات مبانی استنباط این است که در شبهات مصداقیه به عموم هیچ دلیلی نمیتوان تمسک کرد.

رابعا : این سوال سالیان سال است که ذهن برخی را بخود مشغول کرده ،که این چه حکومتی است که تقریبا همه مسولین اجرائی سابقش خروج بر ولی فقیه میکنند ، و بنظرم این کم لطفی یا حتی می شود گفت ظلم به نظریه ولایت فقیه است .

🔸ب : عنوان اختلال نظام

اولا : به تعبیر مرحوم ایروانی در حاشیه مکاسب « فیه الف بحث » چون ایا مراد اختلال نظام خانواده است یا تظام محله است یا نظام شهر است یا نظام حکومت مستقر است و یا ...

ثانیا : بر فرض قبول کنیم که مراد اختلال نظام حکومت مستقر باشد ، خوب فقهاء فرقی در بین نظام عادله و ظالمه قائل نشدند و علی القاعده شامل انقلاب 57 هم میشود .

ثالثا : اگر این عنوان بر افراد مذکور صدق میکند خوب همه اینها را اعدام کنید ، در این صورت ایا نقض غرض در حفظ نظام لازم نمی اید؟!!

رابعا : اگر صدق قطعی نیست می شود از موارد تمسک به عام در شبهه مصداقیه که قبلا گذشت خلاف مسلمات مبانی استنباط است .

خامسا : در این که این کار موجب تضعیف نظام شد ، و تضعیف نظام اسلامی کار حرامی است شبهه ای وجود ندارد . کما اینکه خیلی از کارهای دیگه هم موجب تضعیف نظام شد من جمله اختلاس های کلان میلیاردی و ... که همگان از ان اطلاع دارند .

🔸ج : عنوان اعانه اعداء دین چون اینها با این کارشان کمک به امریکا و صهیونیست کردند.

🔸د: عنوان محاربه .

🔸ه : عنوان افساد فی الارض .

ورشن است که اشکالات قسمت «الف » و « ب » به بعدی ها هم وارد است .

ادامه دارد...

@seyyedsadra_qom
Forwarded from دروس اصول سیدصدرا قم
با عرض سلام خدمت دوستان

کانال عمومی( سید صدرا قم ) دچار اختلال شده اگر رفع نشد از این به بعد به کانال جدید( سیدصدرا قم2 ) به ادرس زیر مراجعه کنید👇👇
Forwarded from سیدصدرا قم 2
سیدصدرا قم 2
https://t.me/seyyedsadra_qom2
#تاملی_بر_بی_تاملی شماره 5

حضرت ایت الله یزدی هر چند به عناوین فقهی دیگری هم استناد کرده اند ولی هیچ کدام از انها خالی از خللی که در پنج عنوانی قبلی اشاره شد نیستند .

لذا بهتر است که به چند نمونه از برخورد ائمه علیهم السلام با کسانی که با این بزرگوران مخالفت کرده اند اشاره کنیم ، چون روشن است که ولایت فقیه فرع بر ولایت امام معصوم است ،و علی القاعده نباید فرع زائد بر اصل لازم بیاید .

1️⃣- المناقب لابن شهرآشوب مُخْتَارٌ التَّمَّارُ عَنْ أَبِي مَطَرٍ الْبَصْرِيِ‏ أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع مَرَّ بِأَصْحَابِ التَّمْرِ فَإِذَا هُوَ بِجَارِيَةٍ تَبْكِي فَقَالَ يَا جَارِيَةُ مَا يُبْكِيكِ فَقَالَتْ بَعَثَنِي مَوْلَايَ بِدِرْهَمٍ فَابْتَعْتُ مِنْ هَذَا تَمْراً فَأَتَيْتُهُمْ بِهِ فَلَمْ يَرْضَوْهُ فَلَمَّا أَتَيْتُهُ بِهِ أَبَى أَنْ يَقْبَلَهُ قَالَ يَا عَبْدَ اللَّهِ إِنَّهَا خَادِمٌ وَ لَيْسَ لَهَا أَمْرٌ فَارْدُدْ إِلَيْهَا دِرْهَمَهَا وَ خُذِ التَّمْرَ فَقَامَ إِلَيْهِ الرَّجُلُ فَلَكَزَهُ فَقَالَ النَّاسُ هَذَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ فَرَبَا الرَّجُلُ‏ «1» وَ اصْفَرَّ وَ أَخَذَ التَّمْرَ وَ رَدَّ إِلَيْهَا دِرْهَمَهَا ثُمَّ قَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ارْضَ عَنِّي ...

طبق این نقل «ابن شهر اشوب که در عظمتش هیچ تردیدی نیست » وقتی حضرت از فروشنده خرما خواهش کرد که معامله ای که با این برده کردی بهم بزن ،و پولش را پس بده چون این برده است و از خوش اراده ای ندارد، خرما فروش با تمام کف دستش به سینه حضرت زد « فلکزه » که مثلا به تو چه ربطی داره .
وقتی مردم این صحنه را دیدند به خرما فروش گفتند : « فقال الناس هذا امیر المومنین » یعنی این شخصی که با تمام کف دست به سینه اش زدی امیر المومنین است . در این هنگام خرما فروش از ترس نفسش به شماره افتاد و رنگش زدر شد و پولی که از برده گرفته بود را پس داد و از حضرت خواست که از او راضی باشد .
🔸چند نکته :

یک : این اتفاق در زمانی افتاده که حضرت خلیفه و حاکم اسلامی بوده .

دو : از عبارت « فقال الناس » فهمیده میشود که این اتفاق در حضور مردم بوده است .

سه : اگر چنین اتفاق در مورد هر سلطان جائری بود اگر این شخص را نمیکشتند لااقل بشدت او را تنبیه میکردند، ولی حضرت از او فقط خواست که از این به بعد با مردم خوب برخورد کند .

2️⃣ - دَعَا علی علیه السلام غُلَاماً لَهُ مِرَاراً فَلَمْ يُجِبْهُ فَخَرَجَ فَوَجَدَهُ عَلَى بَابِ الْبَيْتِ فَقَالَ مَا حَمَلَكَ إِلَى تَرْكِ إِجَابَتِي قَالَ كَسِلْتُ عَنْ إِجَابَتِكَ وَ أَمِنْتُ عُقُوبَتَكَ فَقَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَنِي مِمَّنْ يَأْمَنُهُ خَلْقُهُ امْضِ فَأَنْتَ حُرٌّ لِوَجْهِ اللَّهِ

طبق این نقل وقتی حضرت چندین بار یکی از غلامانش را صدا زد ولی جوابی نشنید ، بلند شد و دید که جلو درب ایستاده اند، ازش سوال پرسید که چرا هر چه صدایت میزنم جواب نمیدهی ؟ این غلام گفت : حال نداشتم که جواب شما را بدهم! و ادامه داد که مطمئن بودم که شما مرا تنبیه نمیکنید !
حضرت هم از اینکه خلق خدا از او در امان هستند حمد خدا را کردند و بشکرانه این نعمت برده را ازاد کردند .

🔸نکته :

هر جند معلوم نیست که این اتفاق در زمان خلافت حضرت اتفاق افتاده باشد ، ولی روشن است که هر مولای نسبت به عبد خود سیطره دارد ولی حضرت از این سیطره خود برای تنبه این برده نه تنها استفاده نکردند بلکه او را بخاطر حسن ظن به حضرت ازاد کردند .

ادامه دارد

@seyyedsadra_qom
@seyyedsadra_qom2
#تاملی_بر_بی_تاملی شماره 6

3️⃣- نهج البلاغة (للصبحي صالح) حکمت 420 :

وَ رُوِيَ أَنَّهُ ع كَانَ جَالِساً فِي أَصْحَابِهِ- [إِذْ مَرَّتْ‏] فَمَرَّتْ بِهِمُ امْرَأَةٌ جَمِيلَةٌ فَرَمَقَهَا الْقَوْمُ بِأَبْصَارِهِمْ فَقَالَ ع- إِنَّ أَبْصَارَ هَذِهِ الْفُحُولِ طَوَامِحُ وَ إِنَّ ذَلِكَ سَبَبُ هِبَابِهَا فَإِذَا نَظَرَ أَحَدُكُمْ إِلَى امْرَأَةٍ تُعْجِبُهُ فَلْيُلَامِسْ أَهْلَهُ فَإِنَّمَا هِيَ امْرَأَةٌ كَامْرَأَتِهِ فَقَالَ رَجُلٌ مِنَ الْخَوَارِجِ قَاتَلَهُ اللَّهُ كَافِراً مَا أَفْقَهَهُ- [قَالَ‏] فَوَثَبَ الْقَوْمُ لِيَقْتُلُوهُ فَقَالَ ع رُوَيْداً إِنَّمَا هُوَ سَبٌ‏ بِسَبٍ‏ أَوْ عَفْوٌ عَنْ ذَنْب‏ .

طبق این نقل سید رضی رحمه الله بعد از سخنان حضرت یکی از خوارج بلند شد و با اشاره به حضرت علی علیه السلام گفتند : خدا او را بکشد « در حالی که کافر است ( اگر کافرا حال باشد )، یا خدا او را بکشد نگاه کنید کافر را ( اگر کافرا مفعول به برای فعل محذوف انظروا باشد) » چقدر چیز فهم است .
وقتی اصحاب حضرت این توهین را شنیدند ، بلند شدند که این فرد را بکشند ولی امام علیه السلام به اصحابش فرمودند : دست نگه دارید چون این شخص مرا سبّ کرده و جزایش سبّ است ، یا اینکه از کناهش او را عفو کنید

🔸چند نکته :

1- چنانکه علامه خوئی در منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه ( جلد 21 صفحه 500 ) فرمودند این در زمان خلافت حضرت و بعد از فتنه خوارج و دنبال قضیه حکمین در جریان جنگ صفین بوده است . « هذه القضية كانت بعد فتنة الخوارج و عقيب قضيّة الحكمين في صفّين و كانت في أيام حكومته‏ »

2 - علی القاعده باید با صدای بلند گفته باشد ، چون عبارت « فوثب القوم لیقتلوه » یعنی همه قوم پریدند که او را بکشند ،دلالت دارد که همه قوم صدای او را شنیده اند.

3 - در اینکه گفتار این خارجی توهین خیلی زیادی نسبت به حضرت علی علیه السلام است جای تردید نیست .

4 - این دلالت بر ازادی خیلی زیادی میکند که حضرت در خلافتشان برای مخالفینش قائل بودند ، و به تعبیر منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه « ج21 ص500 » این از خواص خارق العاده ای است که در یک حکومت وجود دارد ، که مخالف در جمع اصحاب یک حاکم با چنین الفاظی که در نهایت توهین است با یک حاکم برخورد کنند ولی در عین حال در امان باشند .
« فتدلّ على عظيم ما أعطاه عليه السّلام من الحريّة للناس في حكومته، سواء الأحباب و الأعداء، و هو من خواصّه الخارقة للعادة في الحكومات حيث بلغ إلى حدّ مواجهة الحاكم في محضر أصحابه بهذا الكلام البالغ في الاهانة.»

5 - هر چند در صدا و سیمای جمهوری اسلامی مواردی از برخورد تند بعضی افراد با مقام معظم رهبری همراه با شکیبای این بزرگوار پخش شده .

ولکن حضرت ایت الله یزدی :

اگر شخصی چنین برخوردی که در نهایت توهین است را در جمع با ولی فقیه انجام دهد شما چه حکمی برایش صادر میکنید ؟

و اگر کسی با این شخص ملاقات کند ، شما برای ملاقات کننده چه حکمی صادر میکنید؟

و اگر این شخص ملاقات کننده از مراجع مسلم تشیع باشد ،چه عباراتی در نامه سرگشاده تان بکار میبرید ؟

ادامه دارد

@seyyedsadra_qom
@seyyedsadra_qom2
#تاملی_بر_بی_تاملی شماره7

قبلا وعده داده شد که بحث « زیّ و شان » مستقلا بیان میشود لذا در این پست و پست بعدی مطالبی حول بحث زیّ و شان پی گیری میشود تا معلوم شود که دیدار مذکور خلاف «شان و زیّ » مرجعیت هست یا نه .
🔺بحث « زیّ و شان »
اما « زیّ » در قران :
در سوره مریم ایه 74 خداوند میفرمایند :
وَ كَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ هُمْ أَحْسَنُ أَثَاثاً وَ رِئْياً ن
یعنی قبل از شما امتهای زیادی را هلاک کردیم که از جهت متاع دنیا و از جهت شکل ظاهری خیلی از شما بهتر بودند
کلمه « رئیا » مصدر به معنای اسم مفعول است به معنای شکل ظاهری ،
البته بعضی مثل سعد بن جبیر « زیّا » قرائت کرده اند که باز هم به معنای شکل ظاهری است ( و قراءة سعيد بن جبير و زيا بالزاي )
اما « زیّ » در روایات :
در روایات تعبیر « زیّ » خیلی زیاد استعمال شده که به برخی از انها اشاره میکنم مثل :
زیّ الجاهلیه ، زیّ الجبابره ، زِیّ التواضع ، زیّ القوم ، زیّ الیهود ، زیّ قارون ، زیّ الفقه ، زیّ الرجال ، زی النساء ، زیّ الملوک ، زیّ المحاربین و ...
به چند روایت زیر دقت کنید::
1️⃣ -قال النبی صل الله علیه و اله : لِئَلَّا يَرانِي فِي هَذَا الزِّيِ‏، بَلْ يَرَانِي فِي زِيِّ التَّوَاضُعِ فَلَعَلَّهُ يَرْحَمُنِي
2️⃣- قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لِعُبَيْدِ بْنِ زِيَادٍ إِظْهَارُ النِّعْمَةِ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ مِنْ صِيَانَتِهَا فَإِيَّاكَ أَنْ تَتَزَيَّنَ إِلَّا فِي أَحْسَنِ زِيِّ قَوْمِكَ قَالَ فَمَا رُئِيَ عُبَيْدٌ إِلَّا فِي أَحْسَنِ زِيِّ قَوْمِهِ حَتَّى مَاتَ .
3️⃣ - أَحْسَنَ الزِّيِ‏ مَا خَلَطَكَ بِالنَّاسِ وَ جَمَّلَكَ بَيْنَهُمْ وَ كَفَّ عَنْكَ أَلْسِنَتَهُم
4️⃣- وَ لَاتَتَّزِرْ بِإِزَارٍ فَوْقَ الْقَمِيصِ إِذَا أَنْتَصَلَّيْتَ؛ فَإِنَّهُ مِنْ زِيِّ «3» الْجَاهِلِيَّةِ .
5️⃣- قَالَ إِنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيّاً ص لَمَّا بَعَثَ ابْنَ عَبَّاسٍ إِلَى الْخَوَارِجِ لَبِسَ أَفْضَلَ ثِيَابِهِ وَ تَطَيَّبَ أَفْضَلَ طِيبِهِ وَ رَكِبَ أَفْضَلَ مَرَاكِبِهِ ثُمَّ خَرَجَ إِلَيْهِمْ فَوَافَاهُمْ فَقَالُوا يَا ابْنَ عَبَّاسٍ بَيْنَا أَنْتَ خَيْرُ النَّاسِ إِذْ أَتَيْتَنَا فِي زِيِّ الْجَبَّارِينَ وَ مَرَاكِبِهِمْ فَتَلَا عَلَيْهِمْ قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللّٰهِ الَّتِي أَخْرَجَ .
6️⃣- وَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع أَنَّهُ كَانَ يَكْرَهُ اللِّبَاسَ الصَّبِيغَ بِالْعُصْفُرِ وَ يَقُولُ لَا تَلْبَسُوا الْحُمْرَةَ فَإِنَّهَا زِيُّ قَارُونَ وَ هِيَ صِبْغُ بَنِي أُمَيَّةَ وَ رَخَّصَ فِي النَّوْمِ فِي اللِّبَاسِ وَ الْمِلْحَفَةَ الْمُعَصْفَرَةِ بُرْطُلَةٌ لَا تَلْبَسْهَا حَوْلَ الْكَعْبَةِ فَإِنَّهَا مِنْ زِيِّ الْيَهُودِ
- 7️⃣عنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (عَلَيْهِمَا السَّلَامُ)، قَالَ: مِنْ زِيِّ الْإِيمَانِ الْفِقْهُ، وَ مِنْ زِيِّ الْفِقْهِ الْحِلْمُ، وَ مِنْ زِيِّ الْحِلْمِ الرِّفْقُ، وَ مِنْ زِيِّ الرِّفْقِ اللِّينُ، وَ مِنْ زِيِّ اللِّينِ السُّهُولَةُ.
اما معنای زیّ :
از جهت صرفی اجوف واوی و ناقص یائی است یعنی ریشه اصلی ان « زوی » است به معنای جمع کردن ، چنانکه مقائیس اللغه میفرمایند : الزاء و الواو و الياء أصلٌ يدلُّ على انضمامٍ و تجمُّع ...و من الباب‏ الزِّىّ‏: حُسْن الهيئة
و کلمه « زیّ » مصدر است و اصلش « و أصله‏ زِوْىٌ » بوده و (الزِّيُ‏) بِالْكَسْرِ الْهَيْئَةُ وَ أَصْلُهُ زِوْىٌ و (زِيُ‏) الْمُسْلِمِ مُخَالِفٌ (لزِيِ‏) الْكَافِرِ.
🔺بنابر این « زیّ » بمعنای هیئت ظاهری است ،کانها این شخص چنین شکل و شمائلی را جمع کرد
اما از جهت روایات :
کلمه « زیّ » هم شامل شکل و شمائل ظاهری میشود مثل روایت چهارم و پنجم و ششم و هم شامل رفتار و کردار میشود مثل روایت روایت اول و شاید روایت هفتم هم به همین معنا باشد .
اما حکم « زیّ »:
اگر شکل و شمائل انسان شبیه اهل معصیت و کفار و جبابره باشد فقها حکم به حرمت ان کرده اند ، در غیر این صورت دلیلی بر حرمت ان وجود ندارد.
البته روشن است که اگر کردار و رفتار انسان هم شبیه اهل معصیت باشد ولو این رفتار « فی حد نفسه » حرام نباشد باز هم فقها حکم به حرمت ان کرده اند
نکته خیلی مهم:
باید این تشبه به اهل معاصی استمرار داشته باشد ، چنانکه در « دراسات فی المکاسب المحرمه جلد 3 صفحه 130 » میفرمایند :
و أمّا مجرّد الاتصاف بوصف من أوصافهم أو اتخاذ زيّ من أزيائهم من دون أن يقصد التشبه بهم أو متابعتهم فلا مجال للقول بحرمته و لا سيّما إذا صار الوصف أو الزيّ أو اللباس الخاصّ عامّا شائعا بين جميع الأمم و لا يرى من خصائص الكفار و شعاراتهم الخاصة .
ادامه دارد...
@seyyedsadra_qom
@seyyedsadra_qom2
#تاملی_بر_بی_تاملی شماره 8

ادامه مبحث « زیّ و شان »
🔸کلمه « شان » بیشتر در کلام متاخرین استعمال شده و علاوه بر معنای شکل ظاهری و کردار به معنای وظیفه هم استعمال شده مثل « من شان الفقیه اقامه الحدود و ... »
جمع بندی مطالب :
1- مراد از زیّ هیئه و شکل و شمایل ظاهری است مگر در یکی دوتا روایت که بمعنای رفتار و کردار بکار برده شده.
2 - « زی » حرام به شکل و شمایلی میگویند که فی نفسه حرام نیست ولی چون لباس و شکل و شمایل اعدا دین یا یهود ونصاری است و کسی به ان شکل در بیاید شبیه انها میشود و این تشبه باعث تقویت انها میشود حرام است.
3 - بنا بر این اگر یک شکل و شمایلی شبیه اهل معصیت و اعدا دین نباشد دلیل برای حرمت ان نداریم.
4-البته اگر شبیه اهل باطل نباشد ولی انسان در نظر مردم سبک شمرده شود از باب حفظ احترام انسان حرام است.
5-بنابر این اگر یک کاری فی نفسه دلیل بر حرمت داشته باشد اسناد حرمت به « خلاف زیّ » بودن درست نیست مثل اینکه شخصی دیگران را مسخره کند یا به دیگران تهمت بزند.
6 -تعبیر « خلاف شان » بنظرم یک تعبیر رایج در لسان متاخرین است و در بین قدما خیلی متداول نبوده است.
7-در فرض قبل از باب « مشار بالبنان » البته اگر به « بدی » باشد حرام است چون بر انسان همچنانکه حفظ احترا دیگران واجب است حفظ احترام خودش هم واجب است.
8 - «شانی » که دلیل بر حفظ ان داشته باشیم حفظش واجب است که عمدتا در موارد ی است که انسان وهن میشود لذا خیلی از « شئونات » تخیل هستند و این از رفتار پیامبر و ائمه روشن میشود معروف است که پیامبر سوار الاغ هم میشد و حضرت علی ع روی خاک هم می نشست .
9- بعضی از « شئونات » در واقع برای حفظ جایگاه اجتماعی است که این کار سلاطین و جبابره در طول تاریخ بوده است .
10- « شان » یک عالم این است که مردم او را الگوی خود قرار بدهند و وقتی او را میبینند به یاد خدا و قیامت و بی ارزش بودن دنبا بافتند نه اینکه سلاطین و جبابره در ذهنشان تداعی کند و فقط مرفهین و جبابره از نوع لباس و شکل و شمایل او خوششان بیاید.
12-چون در روایات داریم که انسان وقتی « عالم حقیقی » را میبیند به یاد خدا و قیامت و... می افتد.
13- لذا بعید نیست گفته شود که اگر یک عالم دین رفتار و کردارش بنحوی باشد که نه تنها انسان را به یاد خدا نمی اندازد بلکه دیگران را نسبت به دین خدا بد بین میکند این قبیل کارها خلاف شان یک روحانی و عالم دینی است.
14- تنها اسوه ما در تما کاره باید پیامبر وائمه علیهم السلام باشند همچنانکه خداوند در قران سوره احزاب ایه 21میفرمایند:
لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَكَرَ اللَّهَ كَثِيراً
15- بدترین حالت برای یک عالم دینی این است که با وجوهات برای خود « شان » درست کند و هر روز هم این « شان » را باز با وجوهات بالا ببرد و توجیه برای اخذ وجوهات درست کند که در این صورت بعید نیست مصداق ایه 34 سوره توبه باشد که خداوند میفرمایند :
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ كَثِيراً مِنَ الْأَحْبَارِ وَ الرُّهْبَانِ لَيَأْكُلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ الَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لاَ يُنْفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ
16-عناوین « زی » و « خلاف شان » و « لباس شهرت » و « مشار بالبنان بودن » و « خلاف مروت » و... از جهت موضوعی با هم فرق دارند ، هرچند در حکم در بیشتر موارد متحد باشند .
17- گذشت که « زیّی » حرام است که کسی ظاهر خود را به شکل و شمایل اعدا دین در بیاورد ،البته اگر موجب تقویت اعدا دین بشود ، مثل اویزان کردن صلیب به گردن ،البته باید توجه کرد اگر لباسی یا شکل و شمایلی عام البلوا باشد که هم از اعدا دین و هم غیر اعدا دین است دلیلی بر حرمت ندارد.
18- بنظرم بعید نیست که یهود و نصارای امروز صدق اعدا دین بر انها نشود چون اینها اعتقاد به خدا دارند ولی یهود و نصارای زمان پیامبر فرق دارد چون انها واقعا میدانستن که پیامبر اسلام پیامبر اخر الزمان است و با علم حضرت را انکار کردن ولی یهود و نصارای امروز چنین علمی ندارند.
19- و گذشت که سایر عناوین اگر موجب وهن طرف بشوند موجب حرمت هم میشوند در غیر این صورت دلیلی بر حرمت ندارند. (سید صدرا قم تابستان 1395)
نکته اخر اینکه :
حضرت ایت الله یزدی « ادام الله عزک » با توجه به مطالبی که گفته شد چطور دیدار حضرت ایت الله العظمی شبیری زنجانی را با افراد مذکور خلاف « شان مرجعیت » دانسته اید ؟
ادامه دارد...
@seyyedsadra_qom
@seyyedsadra_qom2
Forwarded from دروس اصول سیدصدرا قم
با عرض سلام خدمت دوستان

کانال عمومی( سید صدرا قم ) دچار اختلال شده اگر رفع نشد از این به بعد به کانال جدید( سیدصدرا قم2 ) به ادرس زیر مراجعه کنید👇👇
Forwarded from سیدصدرا قم 2
سیدصدرا قم 2
https://t.me/seyyedsadra_qom2
Forwarded from سیدصدرا قم (یاد ان دوران بخیر)
#پیامبراسلام_شهادت_یا_رحلت قسمت اول
درباره اینکه پیامبر اسلام با شهادت از دنیا رفتند یا رحلت کردند در روایات اختلاف هست.
اما روایاتی که دلالت بر شهادت حضرت میکنند :
این روایات چهار دسته هستند :

🔹1- دسته اول :
دلالت میکنند بر اینکه حضرت با شهادت از این دنیا رفته اند و لی به نحوه شهادت اشاره ای نمیکنند ،بخشی از روایت 42 کتاب سلیم بن قیس است :
ٌ ثُمَّ عَادَ ص فَقَالَ [أَيُّهَا النَّاسُ إِذَا أَنَا اسْتُشْهِدْتُ‏ فَعَلِيٌ‏ أَوْلَى‏ بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ فَإِذَا اسْتُشْهِدَ عَلِيٌّ فَابْنِيَ الْحَسَنُ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْهُمْ بِأَنْفُسِهِمْ فَإِذَا اسْتُشْهِدَ ابْنِيَ الْحَسَنُ فَابْنِيَ الْحُسَيْنُ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْهُمْ بِأَنْفُسِهِمْ‏] فَإِذَا اسْتُشْهِدَ [ابْنِيَ‏] الْحُسَيْنُ فَابْنِي عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْهُمْ بِأَنْفُسِهِمْ لَيْسَ لَهُمْ مَعَهُ أَمْر.

در این روایت حضرت خبر میدهد که زمانی که من شهید شدم بعد از من علی بن ابی طالب ولیّ شماست .

🔹2- دسته دوم :
دلالت میکند که حضرت با سمّ بشهادت میرسند ، ولی اینکه چه کسی حضرت را مسموم میکند اشاره ای ندارند ،بخشی دیگر از روایت 42کتاب سلیم بن قیس است :

فَقَامَ إِلَيْهِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ص وَ هُوَ يَبْكِي فَقَالَ [بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي‏] «53» يَا نَبِيَّ اللَّهِ أَ تُقْتَلُ قَالَ نَعَمْ أَهْلِكُ شَهِيداً بِالسَّمِّ وَ تُقْتَلُ أَنْتَ بِالسَّيْفِ وَ تُخْضَبُ لِحْيَتُكَ مِنْ دَمِ رَأْسِكَ وَ يُقْتَلُ ابْنِيَ الْحَسَنُ بِالسَّمِّ وَ يُقْتَلُ ابْنِيَ الْحُسَيْنُ بِالسَّيْفِ يَقْتُلُهُ طَاغِي بْنُ طَاغي دَعِيُّ بْنُ دَعِيٍّ [مُنَافِقُ بْنُ مُنَافِق‏.
در این قسمت روایت وقتی حضرت علیّ علیه السلام از حضرت سوال میپرسد که ایا شما کشته میشوید ؟ پیامبر صلوات الله علیه جواب میدهد که من شهید میشوم و علت شهید شدن را هم مسموم شدن بیان میکنند ولی اشاره ای باینکه چه کسی حضرت را مسموم میکنند نمیکنند .
🔹3- دسته سوم :
دلالت میکنند که حضرت با سمّ شهید میشوند و شخصی هم که او را مسموم یک زن یهودی اهل خیبر بنام زینب بنت حارث است.
وَ لَمَّا اطْمَأَنَّ رَسُولُ اللَّهِ ص أَهْدَتْ‏ لَهُ‏ زَيْنَبُ‏ بِنْتُ الْحَارِثِ بْنِ سَلَّامِ بْنِ مِشْكَمٍ وَ هِيَ ابْنَةُ أَخِي مَرْحَبٍ شَاةً مَصْلِيَّةً وَ قَدْ سَأَلَتْ أَيُّ عُضْوٍ مِنَ الشَّاةِ أَحَبُّ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَقِيلَ لَهَا الذِّرَاعُ فَأَكْثَرَتْ فِيهَا السَّمَّ وَ سَمَّتْ‏ سَائِرَ الشَّاةِ ثُمَّ جَاءَتْ بِهَا فَلَمَّا وَضَعَتْهَا بَيْنَ يَدَيْهِ تَنَاوَلَ الذِّرَاعَ فَأَخَذَهَا فَلَاكَ مِنْهَا مَضْغَةً وَ انْتَهَشَ‏ مِنْهَا وَ مَعَهُ بِشْرُ بْنُ الْبَرَاءِ بْنِ مَعْرُورٍ فَتَنَاوَلَ عَظْماً فَانْتَهَشَ مِنْهُ‏ «1» فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص ارْفَعُوا أَيْدِيَكُمْ فَإِنَّ كَتِفَ هَذِهِ الشَّاةِ تُخْبِرُنِي أَنَّهَا مَسْمُومَةٌ فَدَعَاهَا فَاعْتَرَفَتْ فَقَالَ مَا حَمَلَكِ عَلَى ذَلِكِ فَقَالَتْ بَلَغْتَ مِنْ قَوْمِي مَا لَمْ يَخْفَ عَلَيْكَ فَقُلْتُ إِنْ كَانَ نَبِيّاً فَسَيُخْبَرُ وَ إِنْ كَانَ مَلِكاً اسْتَرَحْتُ مِنْهُ فَتَجَاوَزَ عَنْهَا رَسُولُ اللَّهِ ص وَ مَاتَ بِشْرُ بْنُ الْبَرَاءِ مِنْ أَكَلْتِهِ الَّتِي أَكَلَ قَالَ وَ دَخَلَتْ أُمُّ بِشْرِ بْنِ الْبَرَاءِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص تَعُودُهُ فِي مَرَضِهِ الَّذِي تُوُفِّيَ فِيهِ فَقَالَ ص يَا أُمَّ بِشْرٍ مَا زَالَتْ أُكْلَةُ خَيْبَرَ الَّتِي أَكَلْتُ بِخَيْبَرَ مَعَ ابْنِكَ تُعَاوِدُنِي فَهَذَا أَوَانُ قُطِعَتْ‏ «3» أَبْهَرِي فَكَانَ‏ «4» الْمُسْلِمُونَ يَرَوْنَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص مَاتَ شَهِيداً مَعَ مَا أَكْرَمَهُ اللَّهُ بِهِ مِنَ النُّبُوَّةِ (بحار الانوار ج22ص7)

این روایت که ابتدایش مربوط به جنگ خیبر است میفرماید وقتی جریان خیبر تمام شد زینب بنت حارث که یک زن یهودی اهل خیبر است وقتی متوجه میشوند که حضرت به کتف گوسفند بیشر علاقه دارند گوسفندی را بریان میکنند و همه انرا مخصوصا کتفش را بسمّ الوده میکنند و خدمت حضرت و یارانش میاورند و حضرت که شروع بخوردن میکنند متوجه میشوند که این مسموم است ، خودشان دست نگه میدارند و باصحابشان هم میگویند نخورید چون گوسفند را با سمّ الوده کرده اند ، و اخر عمر شریفشان هم میگفتند که این مریضی اثر همان سمّی است که در خیبر ان زن یهودی با او خورانده است.

احتمال چهارم و برسی این احتمالات و ادامه مطلب در پستهای بعدی👈
https://t.me/seyyedsadra_qom
Forwarded from سیدصدرا قم (یاد ان دوران بخیر)
#پیامبراسلام_شهادت_یا_رحلت قسمت دوم
در پست قبلی بیان شد که در باره شهادت یا رحلت پیامبر عظیم الشان اسلام روایات مختلفی وجود دارد .
اما روایاتی که دلالت بر شهادت حضرت میکنند چهار دسته روایات داریم که سه دسته از این روایات در پست قبلی بیان شد .
🔹اما دسته چهارم :
دلالت میکنند که حضرت بواسطه سمّ از دنیا رفته اند ،و کسانی از اطرافیانش حضرت را مسموم کرده اند
عیاشی در ضمن « ایه144سوره ال عمران » روایت زیر را بیان کرده اند :
عن عبد الصمد بن بشير عن أبي عبد الله ع قال‏ تدرون مات النبي ص أو قتل- إن الله يقول: «أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى‏ أَعْقابِكُمْ‏» فسم‏ قبل‏ الموت‏ إنهما سقتاه‏ «3» [قبل الموت‏] فقلنا إنهما و أبوهما شر من خلق الله‏
(تفسیر العیاشی ج1ص200)
امام صادق علیه السلام از اصحابشان سوال میکنند که : ایا میدانید که پیامبر صلوات الله علیه به مرگ طبیعی از دنیا رفته اند یا شهید شده اند ؟ بعد خودشان جواب میدهند که حضرت را قبل از مرگ مسموم کردند ، و اینکه ان دو نفر حضرت را مسموم کردند ،و گفتیم که ان دو نفر و پدرانشان بدترین مخلوقات خداوند هستند .

🔸البته یک دسته دیگر روایات هم هستند که قاعده کلی را بیان میکنند که شامل پیامبر هم میشوند . که اینها را هم بعنوان دسته پنجم میتوان بیان کرد :
🔹اما دسته پنجم :
وَ لَقَدْ حَدَّثَنِي جَدِّي رَسُولُ اللَّهِ ص أَنَّ الْأَمْرَ يَمْلِكُهُ اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ صَفْوَتِهِ مَا مِنَّا إِلَّا مَقْتُولٌ‏ أَوْ مَسْمُومٌ (کفایه الاثر فی النص علی الائمه الاثنی عشر ص162 )
طبق این روایت که امام حسن علیه السلام از جد بزرگوارشان نقل میکند پیامبر فرمدند که این امر (امامت ) را دوازده امام برگزیده از اهل بیت ان حضرت مالک میشوند ، و نیست از ما مگر اینکه یا با شمشیر بقتل میرسد یا اینکه با سمّ از دنیا میرود .
و کلمه « منّا » شامل پیامبر هم میشود پس پیامبر هم به مرگ طبیعی از دنیا نرفته اند بلکه حضرت را هم بشهادت رسانده اند

🔺قبل از برسی روایات فوق ،دسته دیگر از روایات که دلالت میکنند که حضرت به مرگ طبیعی از دنیاه رفته اند را بیان میکنیم و بعد به برسی تعارض بین این روایات و اقوال علمای میپردازیم .
🔻اما قبل از بیان این روایات بد نیست که فرق بین «موت » و « قتل » را از مجمع البیان در ذیل ایه 144 سوره ال عمران ذکر کنیم . ایشان در فرق بین موت و قتل میفرمایند :
«فی قوله « مات او قتل » دلاله علی ان الموت غیر القتل لان الشی لا یعطف علی نفسه ، فالقتل هو نقض بنیة الحیاة و الموت فساد البنیة التی تحتاج الها الحیاة و قیل الموت معنی یضاد الحیاة ، و الصحیح الاول »(مجمع البیان ج2ص850 )
میفرمایند طبق این ایه حتما باید موت غیر از قتل باشد . و کلمه موت دلالت بر مرگ طبیعی میکند .
🔻با توجه به این عبارت هرجا از کلمه موت استفاده بشود دلالت بر مرگ طبیعی میکند ، و استعمال موت برای پیامبر در روایات خیلی زیاد است و شاید بیش از پنجاه مورد باشد که از باب نمونه چندتا از انها را اینجا ذکر میکنیم:
🔹1- حضرت علی علیه السلام در خطبه235نهج البلاغه میفرمایند :
235 وَ مِنْ كَلَامٍ لَهُ ع قَالَهُ وَ هُوَ يَلِي غُسْلَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ تَجْهِيزَهُ‏
بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي يَا رَسُولَ اللَّهِ لَقَدِ انْقَطَعَ‏ بِمَوْتِكَ‏ مَا لَمْ‏ يَنْقَطِعْ بِمَوْتِ غَيْرِكَ مِنَ النُّبُوَّةِ وَ الْإِنْبَاءِ وَ أَخْبَارِ السَّمَاءِ

🔹2-أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْبَاقِرِ ع عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ قَالَ: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع فِي خُطْبَةٍ خَطَبَهَا بَعْدَ مَوْتِ‏ النَّبِيِ‏ ص بِتِسْعَةِ أَيَّامٍ وَ ذَلِكَ حِينَ فَرَغَ مِنْ جَمْعِ الْقُرْآن‏

🔹3-ما مات‏ النبي‏ (صلى الله عليه و سلم) حتى كتب .
🔹4-عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَمَّا مَاتَ‏ النَّبِيُ‏ ص سَمِعُوا صَوْتاً وَ لَمْ يَرَوْا شَخْصاً

برسی این دو دسته روایاتی که ذکر شد ، و همچنین برسی اقوال علماء در پستهای بعدی 👈

https://t.me/seyyedsadra_qom
Forwarded from سیدصدرا قم (یاد ان دوران بخیر)
#پیامبراسلام_شهادت_یا_رحلت قسمت سوم

اما برسی روایاتی که دلالت بر شهادت پیامبر اسلام صلوات الله علیه میکردند :
🔹اما روایات قسم اول و دوم :
هر چند این دو قسم صریحا دلالت بر شهادت حضرت میکنند و لکن سند این روایت (روایت 42 کتاب سلیم بن قیس )ضعیف است . و ما بحث را در دو جهت پیگیری میکنیم :
🔸جهت اول : شخصیت سلیم بن قیس .
🔸جهت دوم : انتساب کتاب به سلیم بن قیس .
🔹اما برسی جهت اول :
خود سلیم بن قیس ، هیچ تردیدی در وثاقت و عظمت ایشان وجود ندارد .چون ایشان از اصحاب خاص حضرت علی و امام حسن و امام حسین و امام زین العابدین و (بنا به قولی )امام باقر علیهم السلام بوده اند.
سید خوئی در« معجم رجال الحدیث » در باره ایشان مبفرمایند :
انّ سلیم بن قیس فی نفسه ثقة جلیل القدر عظیم الشان و یکفی فی ذلک شهادة البرقی بانه من الاولیاء من اصحاب امیر المومنین و قد اورده العلامه فی القسم الاول و حکم بعدالته . (معجم رجال الحدیث ج8ص220 )
🔹اما برسی جهت دوم :
انتساب کتاب (اسرار ال محمد ص )به سلیم بن قیس جای تردید جدی دارد ، و مرحوم شیخ مفید و علامه حلی این انتساب را قبول نکرده اند .
🔻شیخ مفید در کناب«تصحیح الاعتقاد » » نسبت به کتاب سلیم بن قیس میفرمایند :
غير أن هذا الكتاب غير موثوق به و لا يجوز العمل على أكثره و قد حصل فيه تخليط و تدليس فينبغي للمتدين أن يجتنب العمل بكل ما فيه و لا يعول على جملته‏ . ( تصحيح اعتقادات الإمامية ؛ ؛ ص 149)
یعنی این کتاب قابل اعتماد نیست ، و در ان خلط و تدلیس رخ داده است و انسان متدین نمیتواند به همه روایات ان عمل کند .
🔻مرحوم علامه حلی در کتاب «خلاصه الاقوال » نسبت به کتاب سلیم بن قیس میفرمایند :
فلم يرو عن سليم بن قيس أحد من الناس، سوى أبان بن أبي عياش (خلاصة الأقوال؛ ص: 83) و مرحوم شیخ طوسی « ابان بن ابی عیاش » را ضعیف میدانند ، و ابن غضائری هم میفرمایند : «ضعیف لا یلتفت الیه »
🔹و نکته قابل توجه اینکه مرحوم کلینی در کافی و مرحوم شیخ طوسی در «خصال » و موحوم نعمانی در کتاب «الغیبة النعمانیة » و مرحوم مجلسی در «مراة العقول » همین روایت را نقل کرده ولی عبارت « اذا انا استشهدتُ فعلیّ اولی بکم » که دلالت بر شهات حضرت میکند را نیاورده است .
🔻در روایت کافی چنین امده است :
الْيَمَانِيِّ عَنْ أَبَانِ بْنِ أَبِي عَيَّاشٍ‏ عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ الْهِلَالِيِّ قَالَ سَمِعْتُ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ جَعْفَرٍ الطَّيَّارَ يَقُولُ‏ كُنَّا عِنْدَ مُعَاوِيَةَ أَنَا وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَبَّاسٍ وَ عُمَرُ بْنُ أَبِي سَلَمَةَ وَ أُسَامَةُ بْنُ زَيْدٍ فَجَرَى بَيْنِي وَ بَيْنَ مُعَاوِيَةَ كَلَامٌ فَقُلْتُ لِمُعَاوِيَةَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ أَنَا أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ‏ ثُمَّ أَخِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طالب ع‏ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ‏ ...( الکافی ج1ص529 )
🔹نتیجه نهائی اینکه :
اولا : این روایت ضعیف است .
و ثانیا : در سایر کتب روائی عبارت « اذا انا استشهدتُ فعلیّ اولی بکم » که مستند شهادت حضرت بود وجود ندارد.

برسی اقسام دیگر و علاج تعارض بین روایات شهادت و روایات رحلت و برسی اقوال علماء در پستهای بعدی 👈

https://t.me/seyyedsadra_qom
Forwarded from سیدصدرا قم (یاد ان دوران بخیر)
#پیامبراسلام_شهادت_یا_رحلت قسمت چهارم

در پست قبلی روایات دسته اول و دوم که دلالت دلالت بر شهادت پیامبر صلوات الله علیه میکردند را برسی کردیم. و در این پست به برسی سایر روایات میپردازیم .

🔹اما برسی روایات قسم سوم :
در این روایات شهادت حضرت را ناشی از سمّی میدانند که یک زن یهودی بنام « زینب بنت حارث » بعد از جنگ خیبر به حضرت خورانده است ولی تاثیر این سمّ حدود چهار سال بعد اشکار شده است .
🔸اولا : این روایت در کتب اصیل روائی شیعه غیر از مجمع البیان و بحار الانوار نیامده است ، ولی در کتب روائی اهل سنت امده است .
🔸ثانیا : صدر و ذیل این روایت با هم تضاد دارد چون وقتی از این زن یهودی میپرسند که چرا تصمیم گرفتی پیامبر را مسموم کنید ؟ جواب داد : شما در جنگ خیبر با قوم من کارهای کردید که بر کسی پوشیده نیست ( خیلی بلا سر ما اوردید ) لذا من گفتم این گوسفند سمّی را میبرم پیش پیامبر اگر واقعا پیامبر باشد خدا او را اگاه خواهد کرد و از این گوسفند سمّی نمیخورد و اگر پیامبر نباشد از این میخورد و از بین میرود و ما هم از شر او راحت میشویم . وقتی هم که پیامبر استدلال به این خوبی را از او شنید او را بخشید .
🔹 سوال مهم این است که اگر سبب رحلت حضرت سمّی بوده که در این گوسفند بوده که طبق استدلال این زن یهودی این پیامبر نیست . و اگر به پیامبر خبر داده شده که این گوسفند سمّی است که علی القاعده نباید از گوسفند سمّی میخوردند . چون خوردن سمّ حرام است .
🔸ثالثا : ذیل روایت دلالت میکند که مسلمین چون فضیلت شهادت در راه خدا را خیلی میدانسته اند لذا گفته اند : « المسلمون یرون ان رسول الله مات شهیدا مع ما اکرمه به من النبوة » لذا این احتمال که « این جعل شده باشد برای اینکه پیامبر اسلام را از این فضیلت شهادت محروم نکرده باشند » منتفی نیست !!
🔻چه زیبا گفته مرحوم « ملا صدرا » در شرح اصول کافی که « شهادت خودش مطلوب ذاتی نیست بلکه اگر انسان وظیفه اش را درست انجام بده و در راه انجام وظیفه شهید بشود درست است نه اینکه انسان خودش دنبال فقط شهادت برود ، و عظمت اولیاء اللهی به عبودیت محضه و طاعت خاصه پروردگار است نه به شهادت »
🔹عبارت ایشان چنین است : « و ليس دور الشهادة مطلوبا ذاتيا لهم كما ظنه بعض، و انما طلبوه، بعد ما قضى لهم بها، و لا يكون جلالة مقاماتهم بها و لا بغيرها، بل بعبوديتهم المحضة و طاعتهم الخالصة لربهم و التسليم التام لامره و معرفتهم لشأنه » (شرح أصول الكافي (صدرا) ؛ ج‏1 ؛ ص96)
🔸رابعا : اگر علت رحلت پیامبر عظیم الشان اسلام هم مسموم شدن به دست این زن یهودی باشد این جز اثبات نائل شدن پیامبر به فضیلت شهادت ثمره ای دیگر ندارد ، چون کسانی که در صدد اثبات شهادت حضرت هستند ، و بر این امر اصرار دارند ، مرادشان این نیست ، بلکه مرادشان اثبات شهادت حضرت است ،ان هم بدست دو نفر از نزدیکان پیامبر اسلام است ، که نتیجه ای جز « شعله ور شدن کینه » بین فرق اسلامی نداشته و نخواهد داشت .
🔻در اینده روشن خواهد شد که ایا این با سیره خود ائمه علیهم السلام سازگا است یا نه ؟ ولی اینکه از اصرار بر این امر دنبال چه اهدافی هستند را هم فقط خدا میداند !
لذا عمده بحث مربوط به مباحث اینده است .

برسی اقسام دیگر و علاج بین روایات شهادت و رحلت و برسی اقوال علماء در پستهای بعدی 👈

https://t.me/seyyedsadra_qom
Forwarded from سیدصدرا قم (یاد ان دوران بخیر)
#پیامبراسلام_شهادت_یا_رحلت قسمت پنجم

در پستهای قبلی سه دسته از روایاتی که دلالت بر شهادت حضرت میکردند برسی شد و در اینجا به برسی قسم چهام از روایاتی که دلالت بر شهادت حضرت میکنند میپردازیم.
🔹قسم چهارم روایاتی است که مرحوم محمد بن مسعود عیاشی در تفسیر معروف « تفسیر العیاشی » ذکر کرده اند.
🔸ایشان در ذیل ایه 144 سوره ال عمران دو روایت ذکر کرده که در یکی شهادت حضرت را ناشی از سمّی میداند که دو نفر از نزدیکان ان حضرت به او خورانده اند و در روایت بعدی انرا اسناد به اصحاب حضرت میداند .
🔻 روایت اول قبلا کذشت و روایت دوم چنین است :153 عن الحسين بن المنذر قال‏ سألت أبا عبد الله ع عن قول الله: «أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى‏ أَعْقابِكُمْ‏» القتل أم الموت قال: يعني أصحابه الذين فعلوا ما فعلوا
🔸اما برسی این دو روایت :
بحث را در چند جهت پیگیری میکنیم :
🔻جهت اول : شخصیت « محمد بن ابراهیم عیاشی »
🔻جهت دوم : انتساب این تفسیر به مولف
🔻جهت سوم : برسی این دو روایت
🔹اما جهت اول : محمد بن ابراهیم عیاشی از اصحاب امام هادی علیه السلام است و در سال 320 رحلت کرده اند و از اساتید مرحوم کلینی بوده اند و در وثاقت و عظمت شان ان هیچ تردید وجود ندارد
🔹اما جهت دوم :
▫️اولا : اسناد این کتاب به ایشان محل تردید است و از جمله کسانی که در صحت انتساب این تفسیر تشکیک کرده اند موحوم اقا بزرگ تهرانی میباشند .
▫️ثانیا : تمام استاد این کتاب مرسل هستند و خودشان گفته اند در یک فرست مناسب اسناد محذوف را بیان خواهند کرد که ظاهرا موفق به این کار نمیشوند .
🔹اما جهت سوم :
▫️اما روایت اول که در ان شهادت حضرت را ناشی از سمّی میدانند که دو نفر از نزدیکان حضرت به او میخورانند مبفرمایند :152 عن عبد الصمد بن بشير عن أبي عبد الله ع قال‏ تدرون مات النبي ص أو قتل- إن الله يقول: «أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى‏ أَعْقابِكُمْ‏» فسم قبل الموت إنهما سقتاه‏[قبل الموت‏] فقلنا إنهما و أبوهما شر من خلق الله‏ .
چنانکه ملاحظه میفرمائید این روایت را از « عبد الصمد بن بشیر » نقل کرده اند ، و مرحوم سید خوئی در معجم رجال الحدیث ج6ص96 «عبد الصمد» را از اصحاب امام صادق علیه السلام میدانند . و با توجه به اینکه امام صادق علیه السلام در سال 148هجری به شهادت رسیده اند ، و عیاشی در سال 320 رحلت کرده اند واسطه های زیادی در سند این روایت حذف شده است ، و بدیهی است که روایت مرسل اعتبار ندارد .
▫️اما روایت دوم که شهادت حضرت را به اصحاب ان حضرت مستند میکند را چنین نقل کرده است : 1942/ «11»- عن الحسين بن المنذر، قال: سألت أبا عبد الله (عليه السلام) عن قوله: أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى‏ أَعْقابِكُمْ‏ القتل أو الموت؟ قال: «يعني أصحابه الذين فعلوا ما فعلوا»
چنانکه ملاحظه میفرمائید این روایت را از « الحسین بن المنذر » نقل کرده است که سید خوئی ایشان را از اصحاب امام باقر و امام صادق علیهما السلام ذکر کرده ، لذا مثل روایت اول مرسل است و فابل استناد نیست .
البته در «تفسیر برهان » و در «بحار الانوار» هم این روایت نقل شده است ولی در انها هم مستند را تفسیر عیاشی ذکر کرده اند .
🔹نکته قابل توجه در متن روایت اول این است که : ابتدا با فعل مجهول میفرمایند « فسمّ قبل الموت » و حکمت مجهول ذکر کردن این است که میخواهند« فاعل » فعل برای مخاطب معلوم نباشد و این با جمله بعدی که بلا فاصله فاعل را بیان میکنند و میفرمایند « انهما سقتاه » از جهت معانی بیانی در ست نیست، لذا احتمال دارد که این عبارت از راوی باشد و جمله « فقلنا » که بعد از این عبارت امده است ، قبل از جمله « انهما سقتاه » بوده باشد که در واقع این عبارت که شهادت حضرت را مستند به دو نفر از نزدیکان حضرت کرده است کلام راوی باشد نه دنباله کلام امام صادق علیه السلام .
🔹سوال مهم : در وقایع تاریخی جای این دقتهای اصولی نیست زیرا اگر قرار باشد مسائل تاریخی را با این دقتهای اصولی برسی کنید اکثر مسائل تاریخی قابل اثبات نیست و روش مورخین هم در تاریخ نگاری با این دقتهای اصولی نبوده است .
🔹جواب : قبول دارم که روش مورخین این نبوده است و شاید با این دقتها خیلی از وقایع تاریخی قابل اثبات نباشد ولکن « نکته خیلی مهمی » این است که وقایع تاریخی مختلف است بعضی از وقایع تاریخی اثار بسیار عظیمی مثل « اعراض » و « دماء » بر انها مترتب میشود و در این وقایع حتما باید با نهایت دقت مساله تاریخی مورد برسی قرار بگبرد ، کما اینکه روش فقهاء هم در مسائل مربوط به اعراض و دماء احتیاط تام است ، و بدیهی است که مساله شهادت پیامبر عظیم الشان اسلام مخصوصا اگر بخواهیم انرا به کسی نسبت بدهیم از همین قبیل است.

برسی قسم پنجم و علاج بین روایات شهادت و رحلت و برسی اقوال علماء در پستهای بعدی 👈

https://t.me/seyyedsadra_qom
Forwarded from سیدصدرا قم (یاد ان دوران بخیر)
#پیامبراسلام_شهادت_یا_رحلت قسمت ششم
در پستهای قبلی چهار دسته از روایاتی که دلالت بر شهادت حضرت میکرد را برسی کردیم . و در اینجا به دسته پنجم از این روایات میپردازیم .
🔹چنانچه قبلا گفته شد دسته پنجم صراحتا دلالت بر شهادت حضرت نمیکنند ولی قاعده کلی بیان کرده اند که شامل پیامبر عظیم الشان اسلام هم میشوند ، در این روایات گفته شده « ما منّا الا مقتول او مسموم » و ضمیر متکلم مع الغیر عمومیت دارد و پیامبر اسلام را هم شامل میشود و البته روشن است که هیچ اشاره ای باینکه چه کسی حضرت را شهید و کرده هم نمیکند .
🔻اما بررسی این روایات :
در این رابطه چند مطلب قابل طرح است :🔸مطلب اول : لسان این روایات 🔸مطلب دوم : حجیت و اعتبار این روایات 🔸مطلب سوم : عمومیت این روایات 🔸مطلب چهارم : ثمره این روایات
🔻اما مطلب اول : این روایت به دو نحو نقل شده و هر دو نقل درکتاب شریف کفایه الاثر امده است.
▫️نقل اول :أَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ الْخُزَاعِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِيزِ بْنُ يَحْيَى الْجَلُودِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ زَكَرِيَّا الْغَلَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عُتْبَةُ بْنُ الضَّحَّاكِ عَنْ هِشَامِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ قَال‏ : ....وَ لَقَدْ حَدَّثَنِي جَدِّي رَسُولُ اللَّهِ ص أَنَّ الْأَمْرَ يَمْلِكُهُ اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ صَفْوَتِهِ مَا مِنَّا إِلَّا مَقْتُولٌ‏ أَوْ مَسْمُومٌ‏ ثُمَّ نَزَلَ عَنْ مِنْبَرِه‏...(كفاية الأثر في النص على الأئمة الإثني عشر ؛ ؛ ص162)
▫️نقل دوم : حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ وَهْبَانَ الْبَصْرِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي دَاوُدُ بْنُ الْهَيْثَمِ بْنِ إِسْحَاقَ النَّحْوِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي جَدِّي إِسْحَاقُ بْنُ الْبُهْلُولِ بْنِ حَسَّانَ قَالَ حَدَّثَنِي طَلْحَةُ بْنُ زَيْدٍ الرَّقِّيُّ عَنِ الزُّبَيْرِ بْنِ عَطَا عَنْ عُمَيْرِ بْنِ هَانِي العيسي [الْعَبْسِيِ‏] عَنْ جُنَادَةَ بْنِ أَبِي أميد [أُمَيَّةَ] قَالَ: ...وَ اللَّهِ إِنَّهُ لِعَهْدٌ عَهِدَهُ إِلَيْنَا رَسُولُ اللَّهِ ص أَنَّ هَذَا الْأَمْرَ يَمْلِكُهُ اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً مِنْ وُلْدِ عَلِيٍّ ع وَ فَاطِمَةَ ع مَا مِنَّا إِلَّا مَسْمُومٌ أَوْ مَقْتُولٌ ..(كفاية الأثر في النص على الأئمة الإثني عشر، ص: 227)
🔸اما اختلاف این دو روایت در چند جهت است :
▫️جهت اول : اختلاف در سند این دو روایت .
▫️جهت دوم : در روایت اول امام حسن علیه السلام میفرمایند :« لقد حدثنی جدی رسول الله » یعنی فقط نقل سخن از جدشان کرده اند ، ولی در روایت دوم امام حسن علیه السلام میفرمایند : « و الله انه لعهد عهده الینا رسول الله » یعنی امامت ما پیمانی است از طرف پیامبر .
🔻اما مطلب دوم : در اعتبار مولف مرحوم « خزّاز رازی قمی »و همچنین کتاب شزیف «کفایه الاثر »همین بس که مرحوم علامه مجلسی در وصفش میفرمایند : « و كتاب الكفاية كتاب شريف لم يؤلف مثله في الإمامة و هذا الكتاب و مؤلفه مذكوران في إجازة العلامة و غيرها و تأليفه أدل دليل على فضله و ثقته و ديانته و وثقه العلامة في الخلاصة قال كان ثقة من أصحابنا فقيها وجها »(بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏1 ؛ ص29)
خلاصه اینکه در وثاقة مولف و اسناد کتاب به مولف هیچ تردیدی نیست ، هر چند تمام روایات این کتاب هم معتبر نیست و باید جداگانه برسی شود .
🔻مطلب سوم :
اما عمومیت روایت ، اگر جمله « ما منا الا مقتول او مسموم » دنباله کلام پیامبر صلوات الله علیه باشد ، هیچ تردیدی نیست که شامل خود حضرت هم میشود و دلالت بر شهادت حضرت هم میکند .
اما اگر این جمله « ما منا الا مقتول او مسموم » کلام امام حسن علیه السلام باشد ، بعید است شامل پیامبر بشود.
اما توضیح مساله طبق روایت اول : پیامبر به امام حسن علیهما السلام خبر داده است که امامت به 12نفر از اهل بیت شان میرسد و اگر قرار بود « ما منا الا مقتول او مسموم » هم خبر دوم باشد بدون تردید نیاز به « واو » عاطفه دارد ، چون این جمله بدون « واو » امده است قطعا این جمله دنباله کلام پیامبر نیست بلکه این کلام خود امام حسن علیه السلام است و مراد از « منّا » اهل بیت هستند و شامل پیامبر نمیشود .
اما طبق روایت دوم : چون عهد دو طرفی است قسمت اول که میفرمایند امامت به 12 نفر از اهل بیت ان حضرت میرسد ، پیمان صدق میکند ولی جمله « ما منّا الا مقتول او مسموم » اگه قرار باشد شامل پیامبر بشود ،عهد بر ان صدق نمیکند چون عهد بین دو نفر است و نه اینکه پیامبر با اهل بیتش عهد کرده باشد که شهید میشود !
🔻مطلب چهارم : در هر صورت اکر شامل پیامبر هم بشود مشکلی پیش نمی اید چون این شهادت به کسی اسناد داده نشده است که منجر به شعله ور شدن اتش کینه بین فرق اسلامی بشود .
بررسی تعارض بین روایات شهادت و رحلت و برسی اقوال علماء در پستهای بعدی 👈
https://t.me/seyyedsadra_qom
Forwarded from دروس اصول سیدصدرا قم
با سلام خدمت دوستان
کلاسهای مکاسب 7 و کفایه3 از روز یکشنبه سوم ربیع الاول شروع میشود

سید صدرا قم
094رسائل_ج3ص244خاطرات_شهید_علی_دوستی.WAV
8.3 MB
#خاطرات_جنگ شهید فرود علیدوستی لشکر امام حسین علیه السلام https://t.me/seyyedsadra_qom
10.jpg
143.1 KB
#عکس_جنگ از چپ به راست : سیدصدرا ، شهید فرود علیدوستی اون سه نفرم هم از شهدا و رزمند گان شهر ورزنه استان اصفهان هستند ( فاو ، خط ام القصر ، تابستان 1365 ) https://t.me/seyyedsadra_qom
Forwarded from دروس اصول سیدصدرا قم
با سلام خدمت دوستان
کلاس مکاسب 7 ( ساعت 9 تا 10 جدید ) و کفایه3 ( ساعت 10تا 11 جدبد ) از شنبه 17فروردین شروع میشود
Forwarded from دروس اصول سیدصدرا قم
#ادرس_نهج_البلاغه_در_دروس_کفایه سیدصدرا قم


در سال تحصیلی97-1396( از ابتدای بحث ضد کفایه 2 ) :

1 - خطبه 216 معروف به « حق والی و رعیت » از جلسه 33 تا جلسه 55 مجموعا 22 جلسه شده

2 - خطبه 15 در جلسه 56

3 - خطبه 221 معروف به « الهاکم التکاثر » از جلسه 58 تا جلسه 106 و مجموعا 48 جلسه طول کشید ِ

4 - خطبه 83 معروف به « غرّاء » از جلسه 106 تا جلسه 142 ادامه داشت و دنباله خطبه را سال بعد در کفایه 3 (مطلق و مقید) شروع کردم

در سال تحصیلی 98-1397 ( از ابتدای مطلق و مقید کفایه 3 ) :

5 - ادامه خطبه 83 «غرّاء » از جلسه اول تا جلسه 30 و مجموعا 65 جلسه طول کشید .

6 - خطبه 109 معروف به « الزهراء » از جلسه 30 تا جلسه 55 و مجموعا25 جلسه طول کشید .

7 - خطبه 3 معروف به « شقشقیه » از جلسه 55 شروع شد وتا 71ادامه داشت ولی از جلسه72 تا95 چون از دوره های قبل ضمیمه شده نهج البلاغه وجود ندارد و مجددا از جلسه96 شروع میشود و تا جلسه 126 تمام میشود که مجموعا 40 جلسه طول کشید .
8 - و از جلسه127 خطبه 17 شروع میشود و تا جلسه 138 تمام میشود که مجموعا 12 جلسه طول کشید .

9 - کل جلسات نهج البلاغه در این دو سال حدود 218جلسه شده .

10 - اگر عمری باقی باشد و سال اینده (1398-99) در خدمت دوستان باشیم ان شاالله خطبه جدیدی را قبل از درس شروع خواهم کرد

🔻نکته 1 :
ادرس شماره خطبه ها طبق نهج البلاغه « صبحی صالح » میباشد

🔻نکته 2 :
به مناسبت بحث حجیت ظواهر کتاب جلسه 59 و 60 نامه 77 نهج البلاغه مطرح شد

🔻نکته 3 :
به مناسبت اینکه ابن ابی الحدید « اقیلونی اقیلونی فانی لست بخیرکم... ابابکر را با جمله دعونی و التمسوا غیری ...حضرت علی علیه السلام » مقایسه کرده ،خطبه 92 در جلسه 64مطرح شد

26دیماه1397 https://t.me/joinchat/AAAAAEAIHhO71erDZLiMpg