سیری بر مسائل وادبیات زنان.
2.11K subscribers
40.3K photos
18K videos
241 files
20.5K links
من از تبار زنهاے تکرارے نیستم من ازنسل همان تافتـہ هاے جـدا بافـتـہ ام
Download Telegram
🔸🔹🔸

قانون مکث 3 ثانیه:

کسی از شما سؤالی ميپرسد، سريعا جواب ندهيد، سه ثانيه مكث کرده، سپس جواب دهيد. 

يا در ماشين نشسته ايد و خیلی هم عجله داريد، قبل از روشن كردن ماشين، بر روی صندلی ماشین به آرامی، سه ثانيه مكث كنيد بعد ماشينتان را روشن كنيد.
       
اين مكث های سه ثانيه باعث افزایش قدرت و صبر شما شده و در نتیجه باعث ماندگاری و افزون شدن انرژی مثبت شما ميشود.

در اين كار ممارست بخرج دهيد تا اينكه ملكه ذهن شما شده و در حافظه تان ثبت گردد.

مهم ترين فايده مكث سه ثانيه جلوگیری از بروز خشم و عصبانيت می‌باشد و به شما ترمزی ميدهد كه خودتان را كنترل كنيد.


@seyribar💫
•~🍃🌸🌼🍃~•
🔸🔹🔸

فقر احتمالاً می‌تواند سرعت پیرشدن مغز را افزایش دهد

🔻دانشمندان دانشگاه‌های ژنو و لوزان در سوئیس توانسته‌اند ارتباطی میان درآمد پایین و نابودی سریع‌تر ماده سفید در مغز پیدا کنند. درحالی‌که حجم ماده سفید با افزایش سن کاهش می‌یابد، ظاهراً زندگی در فقر می‌تواند به این روند سرعت ببخشد و مغز را سریع‌تر پیر کند.
🔻پژوهشگران دانشگاه‌های سوئیس در تحقیق اخیر خود متوجه شدند که تعداد رشته‌هایی که از هر نورون منشعب می‌شود (تراکم نوریت) و اندازه پوشش محافظ روی این رشته‌ها (میلیناسیون)، ظاهراً با تجزیه سریع‌تر ماده سفید ارتباط دارند.
🔻با وجود اینکه کاهش ماده سفید می‌تواند روی عملکرد شناختی تأثیر منفی داشته باشد، اما پژوهشگران متوجه شده‌اند که افراد در خانواده‌های ثروتمند حتی با وجود میلین کمتر و تراکم نوریت پایین‌تر، باز هم عملکرد شناختی خود را حفظ می‌کنند.
🔻بنابراین به نظر می‌رسد پول بیشتر به‌عنوان یک محافظ در برابر زوال عقل عمل می‌کند و دانشمندان باید به‌دنبال مکانیزم‌های دیگری علاوه برتغییرات ظاهری مغز باشند.


@seyribar💫
•~🍃🌸🌼🍃~•
🔶🔷🔶
#زنان_موفق

🔹«تیمسار سرتیپ دکتر مرضیه ارفعی» نخستین بانوی درجه دار ایران.

اولین سرتیپ زن ایرانی «تیمسار سرتیپ دکتر مرضیه ارفعی» بود. وی در سال ۱۳۱۲ به دستور «رضاشاه» با درجه سروانی مشغول به خدمت در ارتش شاهنشاهی شد و این آغاز فعالیت زنان در ارتش شاهنشاهی ایران بود. در سال ۱۳۳۸ بعنوان اولین زن ایرانی به درجه سرتیپی ارتقا یافت و در سال ۱۳۴۱ پس از ۳۰ سال خدمت در ارتش شاهنشاهی از خدمت بازنشسته شد. او همچنین در سال ۱۳۰۸ خورشیدی تحصیلات خود را در رشته طب از دانشگاه استانبول به پایان رساند. تیمسار ارفعی به مدت ۱۹ سال در هنرستان دخترانه به تدریس بهداشت و پزشکیاری پرداخت. وی مدتی نیز در سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی به معالجه بیماران می‌پرداخت.

او در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۳۵۷ چشم از جهان فرو بست.
روحش شاد و یادش گرامی 🥀


@seyribar 💫
•~🍃🌸🌼🍃~•
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔸🔹🔸

روزی که دختر دار بشوم
به دخترم می‌گویم منتظر نباش کسی خوشبختت کند، خودت برو دنبال خوشبختی...
بهش می‌گویم دخترم تو قراره روزی مستقل بشوی...
.
من نمی‌خواهم بهش بگویم که آخرین مرحله موفقیت یک "دختر" در مملکت‌مان
عروس شدن و خانه بخت رفتن است!
نمی‌خواهم دم به دقیقه در گوشش بخوانم
قراره روزی مادر بشوی...
بهش می‌گویم عروسکم تو قراره انسان موفقی بشوی و در این راه نیازی نداری که عروس شوی، احتیاجی نداری مردی با اسبی سفید و این خزعبلات بیاید دنبالت!
.
مشکل ما این است که در گوش بچه‌هایمان از کودکی هی می‌خوانیم ؛ هی تکرار می‌کنیم که نهایتا یکی می‌آید و میگیرتت!

باور کنید موفقیت یک بانو در گروی
"عروس شدن" و "مادر شدنش" نیست...
به دخترهایمان یاد بدهیم...



@seyribar💫
•~🍃🌸🌼🍃~•
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔸🔹🔸

میروم عـشـق پر از ناز شود برگردم
میروم تـا نفـسـم بـاز شــود، برگردم

یاکه غم از دل‌خود پر بدهم پر گیرم
پـر ایـن رابطـه پـرواز شـود، برگردم

میروم تـار به تـار غزلـم ، حرف شود
نـتِ ایـن شعـر کـه آواز شود ،برگردم

سبک موسیقی چشمان ترا میخواهم
در نگـاه تـو کـه شهنـاز شـود، برگردم

ارتش چشم تو را تا به ابد میخواهم
بـروم، لـشـکـر تــو نـاز شــود، برگردم

بخدا آخر این قافیه ها چیزی نیست
میروم، قـافـیــه آغـاز شــود ، برگردم

@seyribar💫
•~🍃🌸🌼🍃~•
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چل سال بیش رفت که من لاف می‌زنم
کز چاکران پیر مغان کمترین منم
هرگز به یمن عاطفت پیر می فروش
ساغر تهی نشد ز می صاف روشنم
از جاه عشق و دولت رندان پاکباز
پیوسته صدر مصطبه‌ها بود مسکنم
در شان من به دردکشی ظن بد مبر
کآلوده گشت جامه ولی پاکدامنم
شهباز دست پادشهم این چه حالت است
کز یاد برده‌اند هوای نشیمنم
حیف است بلبلی چو من اکنون در این قفس
با این لسان عذب که خامش چو سوسنم
آب و هوای فارس عجب سفله پرور است
کو همرهی که خیمه از این خاک برکنم
حافظ به زیر خرقه قدح تا به کی کشی
در بزم خواجه پرده ز کارت برافکنم

درودتان باد،
دوشنبه ۲۴ اردی بهشت ۱۴۰۳
روزی سرشار از زیبایی و آرامش ،
حالی خوب وتمام شادی های بهاری را برایتان آرزو داریم

تردید نکنید که امروز ساز دنيا كوكِ خواسته هاى ماست،
بنابراین تمام سهمتان را
از زندگی بگیرید....

@seyribar 💫
•~🍃🌸🌼🍃~•
🔸🔹🔸

چارلی چاپلین روزی برای  تماشاگران  جُکی را تعریف کرد

-همه به جُک ایشان  خندیدند

سپس دوباره ، همون جُک را بازگو کرد
این بار تنها چند نفری خندیدند.


وقتی برای بار سوم هم همون جُک را به حضار گفت، اینبار دیکر  کسی نخندید.

در ادامه چارلی سخنان زیبایی را به حاضرین گفت :

چارلی گفت :
اگر شما قادر نیستید به یک جُک بخندید و دوباره  و چند باره بخندید،
پس چگونه است که از  یک درد و اندوه یکبار گریه
می کنید و مجددا برای همان غم و درد باز هم گریه می کنید و گریه می کنید؟

بنابراین بهتر است  از لحظه لحظه زندگیتان لذت ببرید

- چارلی چاپلین بدون اینکه حرف دیگری بزند یا احساسات کسی را جریحه دار کند  آنجا را ترک کرد و میراث بزرگی از خود به جای گذاشت.

ما این عبارت هایش را که به دل
می نشیند را هماره به یاد خواهیم داشت :


- هیچ چیز در  زندگی دائمی نیست،
حتی مشکلات ما.


- من عاشق راه رفتن زیر باران هستم تا کسی اشک هایم را نبیند.

- روزی که عمرت را به  بدترین حالت به بطالت بگذرانی ، روزی است که در ان روز نخندیده باشی

ترجمه استاد اسماعیلی از متن انگلیسی


@seyribar💫
•~🍃🌸🌼🍃~•
Forwarded from Light Night🌙 چراغ شب (H K)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گنجشک نر همسرش را برای صبحانه به کافه می برد.

او از بسیاری از مردان رمانتیک تر است. 😂

‎‌‌https://t.me/LightNightMAN1996
🔸🔹🔸

🔸من‌‌ و‌ مرد هم رشته بودیم.
من زودتر دبیرستان را تمام کرده بودم ولی او چند سال زودتر دکترا گرفت. چرا؟ چون من داشتم در ایران درس می‌خواندم و او نه.وقتی هم را دیدیم من تازه فوق لیسانس دومم را با چنگ و دندان تمام میکردم،او دیگر داشت پایان نامه دکترایش را می نوشت‌.
قیاس:زن مهاجر خاورمیانه ای که با معدل خوب ارشد همچنان در مملکت خودش بیکار ماند و مجبور به تکرار مدارک شده با آدمهایی که‌ در مرزهای دیگر از نوجوانی میروند کالج و همه درهای آینده به رویشان باز است..
بگذریم
همزمان با دفاع دکترایم باردار بودم و مسحور چرخه طبیعتی که در معجزه عظیم توالی زندگیش شرکت داشتم. ولی بازار کار اینجور فکر نمی‌کرد!
همان موقع یک مصاحبه گرفتم در یکی از بزرگترین کمپانیهای فارما.اگر در آن تاریخ کار را میگرفتم،امروز عوض اینکه حقوقم‌ نصف همسرم باشد، در تعرفه مدیریت و تکنیک، سینیور بودم! هرگز نگفتند بخاطر بارداری استخدامت نمی‌کنیم(چون خلاف قانون کار و جرم است)ولی هیچ دلیلی هم ندادند که چرا وقتی تا قبل دیدار من و شکمم همه چیز خوب پیش رفته بوده، رد شدم؟!

تقاضای یک دوره مهارتی از اداره کار کردم.زن مسئول گفته بود: با این شرایط شما؟مشکل است!و به شکمم اشاره کرده بود.من باورم نمیشد! دوباره پرسیده بودم آیا بارداری من، اسمش هست شرایطی مشکل؟
نامه پراکنی، دعوا و تهدید باید میکردم، تا بالاخره اجازه شرکت در دوره ای را بگیرم که با همان شکم برآمده، بهترین شرکت‌کننده و ارایه کننده مباحثش بودم.
اینجا دیگر خاورمیانه نبود که چنین افتضاحی را بندازیم گردنش. این باقی جهان بود و من زن بودم و آسمان از این منظر همه جا یکرنگ است.

بعد زایمان فهمیدم هیچ مهدکودک رسمی در منطقه ما کودک‌ زیر دو سال قبول نمی‌کند. پس باید به پرستاران خصوصی اعتماد می کردم و نوزادم را میدادم دستشان. گفتم هرگز! تا وقتی بچه زبان باز نکند و نتواند دقیق به من بگوید از چیزی خوشحال است یا می ترسد، به غریبه نمیسپارمش.

مدارج و تالیف و ترجمه هایم را در کوزه گذاشتم و آب نوشیدم! سرجمع چهار سال.
بیمه بیکاری ام، هدایایی که والدینم عامدانه تبدیل کرده بودند به پاکت پول و حمایت مالی مرد که به بهانه برگشت‌ مالیات می‌ریخت به حسابم، ته حلقم زهر میریختند که همواره متنفر بودم از مستقل نبودن و تکیه کردن مالی آنهم پس از تمام آن تلاشها و کنکورها و امتحان‌های جامع و...
در شهری جدید بدون حتی یک آشنا، همنشین‌ دائمی کودکی نوپا بودم، مشغول شستن و پختن و خرید، تا شب که مرد در کت و شلوار رسمی برمیگشت و کودکمان‌ میدوید طرفش که گاهی با کلمات محدود شکایت مرا کند که سر پخش کردن صد باره سیب زمینی‌ها یا برگرداندن ظرف ماست روی سر خودش، دعوایش کرده ام.با ملالی مدام که هیچ حرف تازه و‌ خبر جدی جز از بچه نداشتم،هر روز آنقدر خسته و خمود‌ و خواب‌زده‌ میرفتم جلو که مادری برایم از معنا تهی شده بود.

مرد همیشه عاشق درس‌‌خواندن بوده.همان زمانها اقدام کرد برای یک دانشگاه راه دور،رشته ‌MBA.من نمی دانستم میشود بدون شرکت در هیچ کلاسی مدرک معتبر دانشگاهی گرفت! و الان میدانم این میسر است اگر آدم زمان و تمرکز و انگیزه کافی داشته باشد. زن مدیر موفقی هم میشناسم که میانه درس گفت: بی‌تعارف مدیریت استرس و بار درسها و‌ مسئولیت زندگی را با هم نمی تواندو... گذاشت زمین.

مرد طی دو سال درسها را خواند و امتحان‌ها را با نمره عالی پاس کرد. مدرکش را با مهر و موم سلطنتی و امضای رییس دانشگاه فرستادند. بهش گفتم مایه افتخار و لایق بسیار تبریک است برای این تلاش و هوش.
خواست اول به مادرم بگوید چون موقع درس خواندنها گاهی سوالها و مباحث را در واتزاپ برایش می‌فرستاد و با هم بحث میکردند.
مادرم شادی بسیار کرد و در ادامه گفت:«عزیزم، امیدوارم بدانی که این صرفا مدرک «تو» نیست.مسلم که تو عالی درس خواندی،‌ ولی همسرت در موفقیت تو همان‌قدر شریک است! بخاطر ساعاتی که بچه را پارک می‌برده‌ تا خانه ساکت باشد،دست تنها خریدها و مهمانی و تعطیلات را برگزار می‌کرده گاهی ساعتها پشت در بسته اتاق تو که تمرکزت به هم نخورد. مدرکت، مبارک هر دوی شما»
اشک ریختم.چرا هیچ خودم را ندیده بودم که چه کرده ام تا او بتواند کاری که دوست دارد با موفقیت تمام کند؟ کل زمانی که جز مادری حق انتخابی برای خود قائل نبودم؟ که وقتی بچه دو سال اول زندگیش هیچ شبی نمیخوابید،تنها خود را موظف میدیدم بیدار بمانم چون در نظرم مرد بود که کار رسمی داشت و باید هر صبح، برای چالشهای بزرگ می‌رفت و‌ کار من هیچ بود که بعد تعویض پوشک، موز و هویج له کنم برای پوره.

[بسیار مهم است] «تمرین» آدرس درست دادن‌ در برابری حقوق‌‌: حق انتخاب استفاده از امکانات متفاوت بدنهامان، بدون مجازات و به رسمیت شمردن آنچه که به واسطه جنسیت، دلیل برتری، کمتری و جدایی بین زن و مرد نیست.
هر روز تمرین‌ کنیم.



   @seyribar💫
•~🍃🌸🌼🍃~•