☑️سپاسگزاری
بدینروی از همهی دوستان، آشنایان، بستگان، استادان دانشگاه، فرهنگیان، هنرمندان، روحانیان، رسانهنگاران، انجمنهای مردمنهاد که در آیینهای خاکسپاری، سوگ و یادبود، با ما دمساز بودهاند و با فرستادن پیامهای مهرآمیزِ «غممباد» به همدلی با ما، سوگواران داغدار در دریغ مادر مهربان و سختکوشمان، همدردی کرده و شرمسار مهر و محبتشان ساختهاند، فراوان سپاسگزاریم.
از درگاه دوست، برای شما شادمانی پایدار آرزو داریم. امیدواریم بتوانیم در آیینهای جشن و سرورتان، گوشهای از این همه مهر و بزرگواری را جبران کنیم. یزدان بیهمتا به همهی شما گرامیان تندرستی و بهروزی ببخشایند.
✍️ فرزندان سوگوار
بدینروی از همهی دوستان، آشنایان، بستگان، استادان دانشگاه، فرهنگیان، هنرمندان، روحانیان، رسانهنگاران، انجمنهای مردمنهاد که در آیینهای خاکسپاری، سوگ و یادبود، با ما دمساز بودهاند و با فرستادن پیامهای مهرآمیزِ «غممباد» به همدلی با ما، سوگواران داغدار در دریغ مادر مهربان و سختکوشمان، همدردی کرده و شرمسار مهر و محبتشان ساختهاند، فراوان سپاسگزاریم.
از درگاه دوست، برای شما شادمانی پایدار آرزو داریم. امیدواریم بتوانیم در آیینهای جشن و سرورتان، گوشهای از این همه مهر و بزرگواری را جبران کنیم. یزدان بیهمتا به همهی شما گرامیان تندرستی و بهروزی ببخشایند.
✍️ فرزندان سوگوار
اعجازِ سلام

«سلام » کلمهی عبور و اسم رمز ورود به جهانِ مناسبات انسانی است.
جهانی پیچیده و توبرتو که با یک سلام، ساده میشود و با شنیدن پاسخ آن، تسخیر. سلام را میتوانم کلید درهای قفلشده وا فروختنِ چراغهای تاریکِ رابطه بنامم. اصلاً مهم نیستْ که باشی یا در کجا باشی؟ از کجا آمده باشی و برای چه کار؟ با سلام یخ غریبگی آب میشود و غریبه جامهی آشنا میپوشد. غربت از میان برمیخیزد، و آشنایی از راه میرسد. دوری و بیگانگی رنگِ انسوالفت میگیرد و مَغاک فاصلهها به اعجاز سلام پُر میشود. «سلام »، مِهربانی میزایَد و در کویر سینهها گُل خوبی میکارد. کبوترِ آشتی است با زیتون صلحی بر منقار؛ بر خلافِ نفرین که کلاغ جُدایی و کرکس نفرت است. مَبادْ که جان آدمیان با نفرین و نفرت خو گیرد؛ که از آن دو خاربُن جز مرگ و خشونت نزاید و انسان را که جهان بی او خاطرهای بِشکوه ولی غمناک بود قافیه را به آن دو باختن، هرگز نشایَد.
سلام را در هر عصری حکایتی است. از سلام عاشقانهی حافظ (۷۲۷ – ۷۹۲ه.ق) که استادِ یگانه، شفیعیکدکنی( ۱۳۱۸ -)، شعرش را به سببِ درآویختن با زُهد ریایی و عُجب خانقاهی در شمارِ سیاسیترین اشعار تاریخ ابیات ایران میداند:
دیری است که دلدار پیامی نفرستاد
ننوشت سلامی و کلامی نفرستاد
تا شعر شرنگآمیزِ شاعر حافظ مشربِ هم روزگار، مهدیِ اخوان ثالث (۱۳۰۷ – ۱۳۶۹) که به خلاف نام شاعرانگیاش (م.امید)، راوی نومیدیها و شکستهاستْ و در فضایی بهُت زده -که رخدادگاه بر باد رفتن رؤیایی شیرین بود- از بیپاسخ ماندنِ سلامها سروده است:
سلامات را نمیخواهند پاسخ گفت؛
سَرها در گریبان است.
و اینسو تَرَک مرتضی کافی:
اُدکلنهای متفاوت از کنار هم میگذرند؛
عطر سلامی نمیشنوی!
با سلام میتوان رخوت و رکود را از هر آنجا که بدان قدم میگذاریم فروشوییم و در کورهی سرمازدهی روابط انسانی دَمی گرم بدمیم و نه آیا زندگی آتشگهی دیرَنده پابرجاست؟
با خورشیدِ سلام هوای ابری حوصلهي آفتابی میشود و روزَنی بهروی عقیق و سبزه و آینه، گشوده. به اعجاز او میتوان از زندان روزمرگی خلاصی یافت و از ارتفاعی بالاتر به عالم و آدم نگریست. همچون نیلوفر که در مُرداب میروید، بیآنکه به قانونِ آن تن دهد.
از دیدِ جامعهشناختی هم کُنشی کلامی (Speech act) است که با برگذشتن از فاصلهها در سپهر عمومی و رقم زدنِ رابطهای نوآیینْ بابِ تعاملی (Intraction) بیسابقه را میگشاید و به غبارروبی و عادتزُدایی از روابط انسانی فرامیخوانَد. از این منظر سلام کلیشهها را در بَند میکند و پیشداوریها را پَس میزند تا شکوفهی دوستی را بر شاخ خشک درختِ دیدار برویانَد.
بدیلی برای آن نمیشناسم. راست آن است که کارِ کارستانِ «سلام» جُز از خودِ او ساخته نیست.
نویسنده : سلمان احمدوند | سرچشمه : سیمرهی شمارهی 724 (16 خرداد 1403)
@seymareweekly

«سلام » کلمهی عبور و اسم رمز ورود به جهانِ مناسبات انسانی است.
جهانی پیچیده و توبرتو که با یک سلام، ساده میشود و با شنیدن پاسخ آن، تسخیر. سلام را میتوانم کلید درهای قفلشده وا فروختنِ چراغهای تاریکِ رابطه بنامم. اصلاً مهم نیستْ که باشی یا در کجا باشی؟ از کجا آمده باشی و برای چه کار؟ با سلام یخ غریبگی آب میشود و غریبه جامهی آشنا میپوشد. غربت از میان برمیخیزد، و آشنایی از راه میرسد. دوری و بیگانگی رنگِ انسوالفت میگیرد و مَغاک فاصلهها به اعجاز سلام پُر میشود. «سلام »، مِهربانی میزایَد و در کویر سینهها گُل خوبی میکارد. کبوترِ آشتی است با زیتون صلحی بر منقار؛ بر خلافِ نفرین که کلاغ جُدایی و کرکس نفرت است. مَبادْ که جان آدمیان با نفرین و نفرت خو گیرد؛ که از آن دو خاربُن جز مرگ و خشونت نزاید و انسان را که جهان بی او خاطرهای بِشکوه ولی غمناک بود قافیه را به آن دو باختن، هرگز نشایَد.
سلام را در هر عصری حکایتی است. از سلام عاشقانهی حافظ (۷۲۷ – ۷۹۲ه.ق) که استادِ یگانه، شفیعیکدکنی( ۱۳۱۸ -)، شعرش را به سببِ درآویختن با زُهد ریایی و عُجب خانقاهی در شمارِ سیاسیترین اشعار تاریخ ابیات ایران میداند:
دیری است که دلدار پیامی نفرستاد
ننوشت سلامی و کلامی نفرستاد
تا شعر شرنگآمیزِ شاعر حافظ مشربِ هم روزگار، مهدیِ اخوان ثالث (۱۳۰۷ – ۱۳۶۹) که به خلاف نام شاعرانگیاش (م.امید)، راوی نومیدیها و شکستهاستْ و در فضایی بهُت زده -که رخدادگاه بر باد رفتن رؤیایی شیرین بود- از بیپاسخ ماندنِ سلامها سروده است:
سلامات را نمیخواهند پاسخ گفت؛
سَرها در گریبان است.
و اینسو تَرَک مرتضی کافی:
اُدکلنهای متفاوت از کنار هم میگذرند؛
عطر سلامی نمیشنوی!
با سلام میتوان رخوت و رکود را از هر آنجا که بدان قدم میگذاریم فروشوییم و در کورهی سرمازدهی روابط انسانی دَمی گرم بدمیم و نه آیا زندگی آتشگهی دیرَنده پابرجاست؟
با خورشیدِ سلام هوای ابری حوصلهي آفتابی میشود و روزَنی بهروی عقیق و سبزه و آینه، گشوده. به اعجاز او میتوان از زندان روزمرگی خلاصی یافت و از ارتفاعی بالاتر به عالم و آدم نگریست. همچون نیلوفر که در مُرداب میروید، بیآنکه به قانونِ آن تن دهد.
از دیدِ جامعهشناختی هم کُنشی کلامی (Speech act) است که با برگذشتن از فاصلهها در سپهر عمومی و رقم زدنِ رابطهای نوآیینْ بابِ تعاملی (Intraction) بیسابقه را میگشاید و به غبارروبی و عادتزُدایی از روابط انسانی فرامیخوانَد. از این منظر سلام کلیشهها را در بَند میکند و پیشداوریها را پَس میزند تا شکوفهی دوستی را بر شاخ خشک درختِ دیدار برویانَد.
بدیلی برای آن نمیشناسم. راست آن است که کارِ کارستانِ «سلام» جُز از خودِ او ساخته نیست.
نویسنده : سلمان احمدوند | سرچشمه : سیمرهی شمارهی 724 (16 خرداد 1403)
@seymareweekly
پایگاه خبری تحلیلی آوای سیمره
اعجازِ سلام - پایگاه خبری تحلیلی آوای سیمره
جهانی پیچیده و توبرتو که با یک سلام، ساده میشود و با شنیدن پاسخ آن، تسخیر. سلام را میتوانم کلید درهای قفلشده وا فروختنِ چراغهای تاریکِ رابطه بنامم. اصلاً مهم نیستْ که باشی یا در کجا باشی؟ از کجا آمده باشی و برای چه کار؟ با سلام یخ غریبگی آب میشود و غریبه…
از افلاطون تا پاستور

۱. بشر اساساً موجودی است که میخواهد، هر چه بیشتر، بهتر. خواستنِ قدرت، ثروت، شهرت، محبوبیت و دیگر مطلوبهای اجتماعی در نهاد بشر است.
منفعتطلبی در تار و پود وجود ما تنیده شده است. نکته این است که این خصلت، کاملاً طبیعی و نرمال است. هر انسان متعادل و معقولی واجد خصلتِ خواهندگی است. این خواهندگی، سیری ناپذیر هم هست.
۲. فلسفه سیاسی در دنیای سنت در باب قدرت بحث میکرد، اما در باب اینکه کسی که قدرت را در دست دارد، چگونه باید کنترل شود تا خواهندگیِ سیری ناپذیرش موجب آزار دیگران نشود، بحث نمیکرد. تنها افلاطون است که یک تئوری دارد و دیگر متفکران همه به نوعی همان سخن افلاطون را تکرار کردهاند. افلاطون میگفت کسی که قدرت را در دست میگیرد، باید فیلسوف/حکیم باشد. چنین شخصی به دلیل معرفت ژرفی که دارد، نفسِ فزونخواه را به زنجیر کشیده، بنابراین اگر قدرت را در دست داشته باشد، بر اساس کنترلی درونی، حد نگه میدارد.
۳. فلسفه سیاسی مدرن بر مبنای انسانشناسی مدرن( که انسان را موجودی واجد خواهندگیِ سیریناپذیر معرفی کرد) و تجربهیِ تاریخیِ حکومتهای گذشته، به این نتیجه رسید که سودای قدرت فریبنده است و در این باب بین عالِم و عادی یا حکیم و بیسواد تفاوتی نیست، زیرا بشر به ماهو بشر خواهان قدرت مطلق است. از این رو حدودی بیرونی برای محدود کردن قدرت تعریف شد، حدودی چون ادواری بودن، مادام العمر نبودن، تقسیم و تفکیک قدرت و … .
۴. پوپر خلاصه فلسفه سیاسی سنتی و مدرن را در تفاوت دو پرسش بنیادین خلاصه میکند:
سنتی: چه کسی حکومت کند؟
مدرن: چگونه باید حکومت کرد؟
به نظر میرسد اختلاف نظر بنیادی در ایران برآمده از تفاوت در اتخاذ فلسفه سیاسی بین دو طرف باشد. نظریه ولایت در فلسفه سیاست سنت میگنجد و نظریه جمهوری در فلسفه سیاسی مدرن. ادغام این دو آیا نتیجه عملی مقبولی به بار میآورد؟
۵. سخنم به پایان رسید، اما نمیتوانم تعریضی نداشته باشم به کمدیِ ثبت نام انتخابات ریاست جمهوری. متن زیر را با هم بخوانیم تا بدانیم که در هنوز بر همان پاشنه میچرخد و از همیشه تا هنوز، آب در هاون کوبیدهایم:
« … و دربهای وزارتِ داخلَه از چند خیابان گُشاده کردند و مردم آمدن گرفتند به طمعِ کرسی صدارت. چنان که در خبر خواندیم از روستایی پیرزالی دیدند یک دست و یک چشم و یک پای، سجِلّی در دست و پوشهای در بغل همیآمد.
پرسیدند از وی که تو چرا آمدی؟
گفت: شنودم که کرسی ریاست به حراج گذاشتهاند؛ من نیز بیامدم تا بختی بیازمایم.
و امیر نوشتگین از این اخبار زیر لب بخندیدی. امّا کسانی که ژرفای کار بدانستندی، بر ایشان این خبر دُشخوار بودی.»
*تاریخ خندقی، نوشتهی ابوالمغز فندقی، ص ۷۹۱ (به نقل از کانال تلگرامی دکتر محمود فتوحی)
نویسنده : دکتر مرتضا ادیب | سرچشمه : سیمرهی شمارهی 724 (16 خرداد 1403)
@seymareweekly

۱. بشر اساساً موجودی است که میخواهد، هر چه بیشتر، بهتر. خواستنِ قدرت، ثروت، شهرت، محبوبیت و دیگر مطلوبهای اجتماعی در نهاد بشر است.
منفعتطلبی در تار و پود وجود ما تنیده شده است. نکته این است که این خصلت، کاملاً طبیعی و نرمال است. هر انسان متعادل و معقولی واجد خصلتِ خواهندگی است. این خواهندگی، سیری ناپذیر هم هست.
۲. فلسفه سیاسی در دنیای سنت در باب قدرت بحث میکرد، اما در باب اینکه کسی که قدرت را در دست دارد، چگونه باید کنترل شود تا خواهندگیِ سیری ناپذیرش موجب آزار دیگران نشود، بحث نمیکرد. تنها افلاطون است که یک تئوری دارد و دیگر متفکران همه به نوعی همان سخن افلاطون را تکرار کردهاند. افلاطون میگفت کسی که قدرت را در دست میگیرد، باید فیلسوف/حکیم باشد. چنین شخصی به دلیل معرفت ژرفی که دارد، نفسِ فزونخواه را به زنجیر کشیده، بنابراین اگر قدرت را در دست داشته باشد، بر اساس کنترلی درونی، حد نگه میدارد.
۳. فلسفه سیاسی مدرن بر مبنای انسانشناسی مدرن( که انسان را موجودی واجد خواهندگیِ سیریناپذیر معرفی کرد) و تجربهیِ تاریخیِ حکومتهای گذشته، به این نتیجه رسید که سودای قدرت فریبنده است و در این باب بین عالِم و عادی یا حکیم و بیسواد تفاوتی نیست، زیرا بشر به ماهو بشر خواهان قدرت مطلق است. از این رو حدودی بیرونی برای محدود کردن قدرت تعریف شد، حدودی چون ادواری بودن، مادام العمر نبودن، تقسیم و تفکیک قدرت و … .
۴. پوپر خلاصه فلسفه سیاسی سنتی و مدرن را در تفاوت دو پرسش بنیادین خلاصه میکند:
سنتی: چه کسی حکومت کند؟
مدرن: چگونه باید حکومت کرد؟
به نظر میرسد اختلاف نظر بنیادی در ایران برآمده از تفاوت در اتخاذ فلسفه سیاسی بین دو طرف باشد. نظریه ولایت در فلسفه سیاست سنت میگنجد و نظریه جمهوری در فلسفه سیاسی مدرن. ادغام این دو آیا نتیجه عملی مقبولی به بار میآورد؟
۵. سخنم به پایان رسید، اما نمیتوانم تعریضی نداشته باشم به کمدیِ ثبت نام انتخابات ریاست جمهوری. متن زیر را با هم بخوانیم تا بدانیم که در هنوز بر همان پاشنه میچرخد و از همیشه تا هنوز، آب در هاون کوبیدهایم:
« … و دربهای وزارتِ داخلَه از چند خیابان گُشاده کردند و مردم آمدن گرفتند به طمعِ کرسی صدارت. چنان که در خبر خواندیم از روستایی پیرزالی دیدند یک دست و یک چشم و یک پای، سجِلّی در دست و پوشهای در بغل همیآمد.
پرسیدند از وی که تو چرا آمدی؟
گفت: شنودم که کرسی ریاست به حراج گذاشتهاند؛ من نیز بیامدم تا بختی بیازمایم.
و امیر نوشتگین از این اخبار زیر لب بخندیدی. امّا کسانی که ژرفای کار بدانستندی، بر ایشان این خبر دُشخوار بودی.»
*تاریخ خندقی، نوشتهی ابوالمغز فندقی، ص ۷۹۱ (به نقل از کانال تلگرامی دکتر محمود فتوحی)
نویسنده : دکتر مرتضا ادیب | سرچشمه : سیمرهی شمارهی 724 (16 خرداد 1403)
@seymareweekly
پایگاه خبری تحلیلی آوای سیمره
از افلاطون تا پاستور - پایگاه خبری تحلیلی آوای سیمره
منفعتطلبی در تار و پود وجود ما تنیده شده است. نکته این است که این خصلت، کاملاً طبیعی و نرمال است. هر انسان متعادل و معقولی واجد خصلتِ خواهندگی است. این خواهندگی، سیری ناپذیر هم هست. ۲. فلسفه سیاسی در دنیای سنت در باب قدرت بحث میکرد، اما در باب اینکه کسی…
✅جامعه درکمین خطر پوپولیسم بد!
✍️دکتر مجتبا ترکارانی/ سیمره
با شروع ثبت نام نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری، افراد مختلفی اقدام به ثبت نام کردند، گرچه با اصلاح قانون انتخابات در این دوره دایرهی افراد ثبتنامکننده بسیار محدود شده و تنها افراد داخل حاکمیت را در برمیگیرد که فقط روسا، وکلا، وزرا و مدیران سابق ثبت نام نمودند؛
این خود به نوعی ایجاد محدودیت اضافه بر محدودیتهای گذشته ناشی از نظارت استصوابی است. ولی آنچه در بین نامزدهای ثبتنامی قابل تامل است، ورود محمود احمدینژاد بود که هم در شکل و نوع ورود و هم جلب استقبال اقشار مختلفی از جامعه با دیدگاههای متفاوت نیز تازگی داشت.
البته این تنها احمدینژاد نیست که صبغه از پوپولیسم دارد بسیاری دیگر نیز واجد این نوع هستند اما آنچه ایشان را متمایز میگرداند، بیشتر بعد شخصیتیشان است، احمدینژاد جسارت و زرنگیهای خاص خود را دارد؛ زبان توده را خوب بلد است و میتواند در شرایط خاص با حرف زدن یا با سکوت و یا ارایهی یک سند خاص!! بازی را به نفع خویش عوض کند و توجه جامعهای را که خیلی ذهن تحلیلی و علمی دقیقی هم ندارد به سمت خود برگرداند. ایشان را البته میتوان از جنبههای دیگر نیز تحلیل کرد و هر جنبه نیز ابعاد مثبت یا منفی خاص خود را دارد.
از جنبه کارشناسی در بررسی عملکرد هشت ساله رییس جمهوری ایشان نمیتوان چشم بر خطاها و اشتباهات فاجعهبارش بست و پیامدهای سیاستها و اقداماتش را که تاکنون ادامه دارد ندید و تنها با بیان چند نکته و یا اقدام خاص ولو مثبت از منظر بعضی از اقشار (مثل یارانه ۴۵ هزارتومانی ویا مسکن مهر) کارنامه پر از انتقادش را جلوهی دیگری داد.
بدینروی، این پرسش پیش میآید که چنین استقبالی از احمدینژاد در افکار عمومی نشان نمیدهد که جامعه ما در کمین و معرض خطر پوپولیسم آنهم از نوع بدخیماش است؟ و آیا این پوپولیسم بدخیم چه اکنون و چه آینده نمیتواند پیامدهای بد و مخربی بههمراه داشته باشد.
از این منظر پوپولیسم بدخیم میگویم زیرا در جوامع توسعهیافته که نهادهای دموکراتیک قوی هستند امکان هضم و تعدیل پوپولیسم بد حتا از نوع ترامپیاش وجود دارد ولی در جامعهی ما این پوپولیست بدخیم میتواند تمام نهادهای اساسی جامعه را چنان در هم بریزد که امکان بازسازی آن وجود نداشته باشد.
به نظر میرسد که عواملی مانند تودهای بودن جامعه و نبود سازمانهای مدنی و احزاب سازماندهی شده و ریشهدار همراه با سیاستزدایی عمیقی که بهخاطر بسته بودن فضای عمومی صورت گرفته نهادهای علمی و مدنی و سیاسی را که باید لنگرگاه ثبات و تعادل جامعه باشند، بسیار ضعیف نموده و فضا را چنان پوپولیستی کردهاند تا افرادی بتوانند احساسات جامعه را به نفع خویش تحریک کنند و با نشان دادن شهامت و جسارت خود و دادن وعدههای بزرگ و تخیلی، به جامعه بباورانند که توان برآورده کردن خواستههای فروخوردهی آنها را دارند و یا اگر نتوانند حداقل میتوانند حاکمان موجود را به چالش بکشند و اینجاست که احمدینژاد توانسته طیف متضادی از افراد و اقشار را که حتا نسبت به حاکمیت هم زاویه دارند با خود همراه کند، بهویژه اقشار فرودستی را که روز به روز فقیر میشوند ولی صدایی برای بیان خواستهها و مطالبات خود در عرصهی قدرت ندارند.
احمدینژاد در غیاب یک حزب چپ حامی برابری نقش ناجی فرودستان را بازی میکند؛ انگار فراموش شده که احمدینژاد طی هشت ساله ریاست خود گرچه در شعار حامی فرودستان بود ولی سیاستهای عملی او بیشتر صبغه نئولیبرالی داشت و به کالایی شدن بیشتر خدمات عمومی مانند آموزش و بهداشت انجامید.
البته طرح و نقد احمدینژاد در این شرایط بدان معنا نیست که حالا نقد کردن و حتا فحش دادن! به احمدینژاد کمهزینهتر از بقیه است ما هم فرصتطلبی نمودهایم و به جای نقد پرهزینه دیگران، ایشان را انتخاب کردهایم بلکه طرح این موضوع اساسی است که استقبال از احمدینژاد نشان دهندهی نوعی بیماری اجتماعی و سیاسی در جامعه ماست که میتواند محمل و بستر مناسب برای روی کار آمدن یک پوپولیسم بدخیم آن هم از نوع راست یا چپ یا ملیگرا و بومیگرا باشد و باید از این منظر استقبال از احمدینِژاد را نشانهای از وجود این گرفتاری و بیماری در جامعه ما دید.
گرچه در این انتخابات پیش رو امکان تایید افرادی مثل احمدینژاد بهدلایل گوناگون میسر نیست و طنز تاریخ است که به صورت تصادفی بسیاری از کنشگران سیاسی دموکرات با حاکمیت در حذف ایشان همدل شدهاند!!!!.
اما ما در اینجا گرچه به امکان مجدد بروز نوعی پوپولیسم بدخیم در آینده هشدار میدهیم ولی باور راستین به دموکراسی ایجاب میکند که افرادی مثل احمدینژاد را نباید از حق شهروندی خود محروم نمود بلکه لازم است
🌐متن کامل این یادداشت را در تارنمای آوای سیمره بخوانید:
https://avayeseymare.ir/?p=24011
✍️دکتر مجتبا ترکارانی/ سیمره
با شروع ثبت نام نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری، افراد مختلفی اقدام به ثبت نام کردند، گرچه با اصلاح قانون انتخابات در این دوره دایرهی افراد ثبتنامکننده بسیار محدود شده و تنها افراد داخل حاکمیت را در برمیگیرد که فقط روسا، وکلا، وزرا و مدیران سابق ثبت نام نمودند؛
این خود به نوعی ایجاد محدودیت اضافه بر محدودیتهای گذشته ناشی از نظارت استصوابی است. ولی آنچه در بین نامزدهای ثبتنامی قابل تامل است، ورود محمود احمدینژاد بود که هم در شکل و نوع ورود و هم جلب استقبال اقشار مختلفی از جامعه با دیدگاههای متفاوت نیز تازگی داشت.
البته این تنها احمدینژاد نیست که صبغه از پوپولیسم دارد بسیاری دیگر نیز واجد این نوع هستند اما آنچه ایشان را متمایز میگرداند، بیشتر بعد شخصیتیشان است، احمدینژاد جسارت و زرنگیهای خاص خود را دارد؛ زبان توده را خوب بلد است و میتواند در شرایط خاص با حرف زدن یا با سکوت و یا ارایهی یک سند خاص!! بازی را به نفع خویش عوض کند و توجه جامعهای را که خیلی ذهن تحلیلی و علمی دقیقی هم ندارد به سمت خود برگرداند. ایشان را البته میتوان از جنبههای دیگر نیز تحلیل کرد و هر جنبه نیز ابعاد مثبت یا منفی خاص خود را دارد.
از جنبه کارشناسی در بررسی عملکرد هشت ساله رییس جمهوری ایشان نمیتوان چشم بر خطاها و اشتباهات فاجعهبارش بست و پیامدهای سیاستها و اقداماتش را که تاکنون ادامه دارد ندید و تنها با بیان چند نکته و یا اقدام خاص ولو مثبت از منظر بعضی از اقشار (مثل یارانه ۴۵ هزارتومانی ویا مسکن مهر) کارنامه پر از انتقادش را جلوهی دیگری داد.
بدینروی، این پرسش پیش میآید که چنین استقبالی از احمدینژاد در افکار عمومی نشان نمیدهد که جامعه ما در کمین و معرض خطر پوپولیسم آنهم از نوع بدخیماش است؟ و آیا این پوپولیسم بدخیم چه اکنون و چه آینده نمیتواند پیامدهای بد و مخربی بههمراه داشته باشد.
از این منظر پوپولیسم بدخیم میگویم زیرا در جوامع توسعهیافته که نهادهای دموکراتیک قوی هستند امکان هضم و تعدیل پوپولیسم بد حتا از نوع ترامپیاش وجود دارد ولی در جامعهی ما این پوپولیست بدخیم میتواند تمام نهادهای اساسی جامعه را چنان در هم بریزد که امکان بازسازی آن وجود نداشته باشد.
به نظر میرسد که عواملی مانند تودهای بودن جامعه و نبود سازمانهای مدنی و احزاب سازماندهی شده و ریشهدار همراه با سیاستزدایی عمیقی که بهخاطر بسته بودن فضای عمومی صورت گرفته نهادهای علمی و مدنی و سیاسی را که باید لنگرگاه ثبات و تعادل جامعه باشند، بسیار ضعیف نموده و فضا را چنان پوپولیستی کردهاند تا افرادی بتوانند احساسات جامعه را به نفع خویش تحریک کنند و با نشان دادن شهامت و جسارت خود و دادن وعدههای بزرگ و تخیلی، به جامعه بباورانند که توان برآورده کردن خواستههای فروخوردهی آنها را دارند و یا اگر نتوانند حداقل میتوانند حاکمان موجود را به چالش بکشند و اینجاست که احمدینژاد توانسته طیف متضادی از افراد و اقشار را که حتا نسبت به حاکمیت هم زاویه دارند با خود همراه کند، بهویژه اقشار فرودستی را که روز به روز فقیر میشوند ولی صدایی برای بیان خواستهها و مطالبات خود در عرصهی قدرت ندارند.
احمدینژاد در غیاب یک حزب چپ حامی برابری نقش ناجی فرودستان را بازی میکند؛ انگار فراموش شده که احمدینژاد طی هشت ساله ریاست خود گرچه در شعار حامی فرودستان بود ولی سیاستهای عملی او بیشتر صبغه نئولیبرالی داشت و به کالایی شدن بیشتر خدمات عمومی مانند آموزش و بهداشت انجامید.
البته طرح و نقد احمدینژاد در این شرایط بدان معنا نیست که حالا نقد کردن و حتا فحش دادن! به احمدینژاد کمهزینهتر از بقیه است ما هم فرصتطلبی نمودهایم و به جای نقد پرهزینه دیگران، ایشان را انتخاب کردهایم بلکه طرح این موضوع اساسی است که استقبال از احمدینژاد نشان دهندهی نوعی بیماری اجتماعی و سیاسی در جامعه ماست که میتواند محمل و بستر مناسب برای روی کار آمدن یک پوپولیسم بدخیم آن هم از نوع راست یا چپ یا ملیگرا و بومیگرا باشد و باید از این منظر استقبال از احمدینِژاد را نشانهای از وجود این گرفتاری و بیماری در جامعه ما دید.
گرچه در این انتخابات پیش رو امکان تایید افرادی مثل احمدینژاد بهدلایل گوناگون میسر نیست و طنز تاریخ است که به صورت تصادفی بسیاری از کنشگران سیاسی دموکرات با حاکمیت در حذف ایشان همدل شدهاند!!!!.
اما ما در اینجا گرچه به امکان مجدد بروز نوعی پوپولیسم بدخیم در آینده هشدار میدهیم ولی باور راستین به دموکراسی ایجاب میکند که افرادی مثل احمدینژاد را نباید از حق شهروندی خود محروم نمود بلکه لازم است
🌐متن کامل این یادداشت را در تارنمای آوای سیمره بخوانید:
https://avayeseymare.ir/?p=24011
جناب دکتر کیانوش رستمی
خانواده محترم و بستگان عزیز
"ز مادر همه مرگ را زادهایم"
خبر ناگوار درگذشت مادری شجاع ، نستوه و مهربان، از نسل مادران فداکار ،وفادار و"جگرآور"مایه اندوه فراوان گردید.روحش شاد
"قالب خاکی سوی خاکی فکند/جان و خرد سوی سماوات برد"
" نسل مادرانی که "
در برابر"بی تابی های زمانه" تاب آورند،
در برابر "زمهریر سرد و سهمگین طبیعت سرکش"،کاشانه مهر و محبت خانوادگی را گرم نگه داشتند،ماوای عاطفی فرزندان بودند، با وجود تنگناها و مشقت های بسیار فرزندانی دلیر، آگاه و فرهیخته بارشته جان پروردند. چنین مادرانی سزاوار ستایش و برارنده کرنش هستند.
با خانواده محترم رستمی و بستگان ،همدردی خود را ابراز می کنم،"غم مباد "امیدوارم که خداوند به بازماندگان شکیبایی مرحمت فرماید .
ارادتمند :محمدرحیم سهرابی
@seymareweekly
خانواده محترم و بستگان عزیز
"ز مادر همه مرگ را زادهایم"
خبر ناگوار درگذشت مادری شجاع ، نستوه و مهربان، از نسل مادران فداکار ،وفادار و"جگرآور"مایه اندوه فراوان گردید.روحش شاد
"قالب خاکی سوی خاکی فکند/جان و خرد سوی سماوات برد"
" نسل مادرانی که "
در برابر"بی تابی های زمانه" تاب آورند،
در برابر "زمهریر سرد و سهمگین طبیعت سرکش"،کاشانه مهر و محبت خانوادگی را گرم نگه داشتند،ماوای عاطفی فرزندان بودند، با وجود تنگناها و مشقت های بسیار فرزندانی دلیر، آگاه و فرهیخته بارشته جان پروردند. چنین مادرانی سزاوار ستایش و برارنده کرنش هستند.
با خانواده محترم رستمی و بستگان ،همدردی خود را ابراز می کنم،"غم مباد "امیدوارم که خداوند به بازماندگان شکیبایی مرحمت فرماید .
ارادتمند :محمدرحیم سهرابی
@seymareweekly
✅تولیدِ نسل یا نسلکُشی
✍️ایرج احمدی/ سیمره
چند وقت پیش با دوست و همکاری روبهرو شدم که خلاف گذشته شاداب و سرحال بهنظر نمیرسید.
بسیار تکیده و دلشکسته بود، البته قانون سلامت روانی در این حالت حکم میکند که در تقویت روحیهی طرف کوتاه نیاییم تا حدی که بکوشیم وضعیت به جهت مثبت کشانده شود. فرد مورد نظر از گرفتاریهای روزمره و دردسرهای زندگیاش میگفت. هرگز به روی خود نمیآوردم اما با توجه به آنچه شده یا میشود باید فقط به حرفهای او گوش میدادم و بهگونهای با وی همدردی میکردم. سرانجام متوجه شدم رویدادهای زندگی تا حدودی افسردهاش کردهاست. به او گفتم دوست عزیز بهتر است بدانی در جهان سوم بهویژه کشورهای عقبمانده گذران زندگی حالت یکنواختی ندارد بلکه نوسان دارد. شایسته است فرد خود را برای هر پیشآمدی آماده کند گفت: خیلی گرفتهام، چکار کنم؟ گفتم: علم روانشناسی بر این نکته تاکید دارد که مجالس جشن و شادی برای افراد افسرده چندان مناسب نیست باید اینگونه افراد گاهی به گورستانها سر بزنند تا اندکی از بارِ سنگین افسردگی رها شوند. گفت: فلانی با داشتن چند فرزند بیکار و درسخوانده خودبهخود زندگی آدم بهگورستان تبدیل میشود. وقتی چهار فرزند را با این وضع داشتهباشی نمیدانم تبلیغ فرزندآوری چه معنایی دارد؟ و ضمنا او برای من داستان بسیار جالبی از نویسندهی بزرگ . طنزپرداز ایرانی عبید زاکانی تعریف کرد: به این شکل که: درویشی با فرزند خردسال خود در محلی نشسته بود مشاهده کرد جمعیتی چیزی را حمل میکنند. فرزند از پدر خود پرسید این چیست؟ پدر جواب میدهد:« این آدمی است که مرده است.» فرزندش میپرسد او را کجا میبرند؟ پدر میگوید: « بهجایی که نه آب هست نه غذا هست و نه دیگر مایحتاج زندگی.» فرزند میگوید:« پدر جان یعنی او را به خانهی ما میبرند؟»
توجه کنیم به ظرافت و نکتهسنجی عبید زاکانی که در بیان فقر و محرومیت چقدر زیبا با فرزند خود داهیانه مطرح میکند و تا چه حد به کسانی که پنبه در گوش خود نهادهاند، هشدار میدهد. هماکنون جامعهی ما گرفتار دو عفریت تخریبگر شدهاست: دروغ و فساد و در پی آن فقر و ناکامی و این هر دو بر اثر نبود امکانات اقتصادی و عدم تعادل روانی برخی قدرتمندان است که تصور میکنند هر کاری بشود و هر انحرافی که باشد با دروغپردازی و گفتار درمانی حل میشود و این خود به روشنی اهانت به دانش مردم است.
اینگونه رفتار که ناشی از سلامت روانی نیست زاییدهی اصالت بد و تربیت نادرست است، زیرا اگر گاهی در شرایطی قرار گیریم که فرمان زندگیِ درست از دست قدرتمندان خارج شود استعمارگران وارد مهلکهی ملت و مملکت میشوند. شاید برخی گمان کنند اینگونه نیست اگر این است برنامهریزان چنین دنیای تاریک سیاسی چه لذتی از آن میبرند؟!
به قول سعدی: تو را که آنچه مراد است در جهان داری/ چه خبر ز حال زارِ منِ ناتوان داری!
تاریخ نشان دادهاست افراد محروم و ستمدیده وقتی صاحب قدرت شوند ممکن است به دو شکل با مردم و همراهان خود رفتار کنند، یا مانند کریمخان زند با وجود سواد ناکافی جامعهی خود را از دستِ استعمارگران و فقر و تنگدستی و بیعدالتی رها سازند یا اینکه مثل آقامحمدخان قاجار آنچنان نسبت به همنوعان خود کینه بورزند که حتا اجازهی ظرف بزرگ یا اضافی برای پختن غذا به ملت خود ندهند
🌐متن کامل این یادداشت را در تارنمای آوای سیمره بخوانید:https://avayeseymare.ir/?p=24029
✍️ایرج احمدی/ سیمره
چند وقت پیش با دوست و همکاری روبهرو شدم که خلاف گذشته شاداب و سرحال بهنظر نمیرسید.
بسیار تکیده و دلشکسته بود، البته قانون سلامت روانی در این حالت حکم میکند که در تقویت روحیهی طرف کوتاه نیاییم تا حدی که بکوشیم وضعیت به جهت مثبت کشانده شود. فرد مورد نظر از گرفتاریهای روزمره و دردسرهای زندگیاش میگفت. هرگز به روی خود نمیآوردم اما با توجه به آنچه شده یا میشود باید فقط به حرفهای او گوش میدادم و بهگونهای با وی همدردی میکردم. سرانجام متوجه شدم رویدادهای زندگی تا حدودی افسردهاش کردهاست. به او گفتم دوست عزیز بهتر است بدانی در جهان سوم بهویژه کشورهای عقبمانده گذران زندگی حالت یکنواختی ندارد بلکه نوسان دارد. شایسته است فرد خود را برای هر پیشآمدی آماده کند گفت: خیلی گرفتهام، چکار کنم؟ گفتم: علم روانشناسی بر این نکته تاکید دارد که مجالس جشن و شادی برای افراد افسرده چندان مناسب نیست باید اینگونه افراد گاهی به گورستانها سر بزنند تا اندکی از بارِ سنگین افسردگی رها شوند. گفت: فلانی با داشتن چند فرزند بیکار و درسخوانده خودبهخود زندگی آدم بهگورستان تبدیل میشود. وقتی چهار فرزند را با این وضع داشتهباشی نمیدانم تبلیغ فرزندآوری چه معنایی دارد؟ و ضمنا او برای من داستان بسیار جالبی از نویسندهی بزرگ . طنزپرداز ایرانی عبید زاکانی تعریف کرد: به این شکل که: درویشی با فرزند خردسال خود در محلی نشسته بود مشاهده کرد جمعیتی چیزی را حمل میکنند. فرزند از پدر خود پرسید این چیست؟ پدر جواب میدهد:« این آدمی است که مرده است.» فرزندش میپرسد او را کجا میبرند؟ پدر میگوید: « بهجایی که نه آب هست نه غذا هست و نه دیگر مایحتاج زندگی.» فرزند میگوید:« پدر جان یعنی او را به خانهی ما میبرند؟»
توجه کنیم به ظرافت و نکتهسنجی عبید زاکانی که در بیان فقر و محرومیت چقدر زیبا با فرزند خود داهیانه مطرح میکند و تا چه حد به کسانی که پنبه در گوش خود نهادهاند، هشدار میدهد. هماکنون جامعهی ما گرفتار دو عفریت تخریبگر شدهاست: دروغ و فساد و در پی آن فقر و ناکامی و این هر دو بر اثر نبود امکانات اقتصادی و عدم تعادل روانی برخی قدرتمندان است که تصور میکنند هر کاری بشود و هر انحرافی که باشد با دروغپردازی و گفتار درمانی حل میشود و این خود به روشنی اهانت به دانش مردم است.
اینگونه رفتار که ناشی از سلامت روانی نیست زاییدهی اصالت بد و تربیت نادرست است، زیرا اگر گاهی در شرایطی قرار گیریم که فرمان زندگیِ درست از دست قدرتمندان خارج شود استعمارگران وارد مهلکهی ملت و مملکت میشوند. شاید برخی گمان کنند اینگونه نیست اگر این است برنامهریزان چنین دنیای تاریک سیاسی چه لذتی از آن میبرند؟!
به قول سعدی: تو را که آنچه مراد است در جهان داری/ چه خبر ز حال زارِ منِ ناتوان داری!
تاریخ نشان دادهاست افراد محروم و ستمدیده وقتی صاحب قدرت شوند ممکن است به دو شکل با مردم و همراهان خود رفتار کنند، یا مانند کریمخان زند با وجود سواد ناکافی جامعهی خود را از دستِ استعمارگران و فقر و تنگدستی و بیعدالتی رها سازند یا اینکه مثل آقامحمدخان قاجار آنچنان نسبت به همنوعان خود کینه بورزند که حتا اجازهی ظرف بزرگ یا اضافی برای پختن غذا به ملت خود ندهند
🌐متن کامل این یادداشت را در تارنمای آوای سیمره بخوانید:https://avayeseymare.ir/?p=24029
پایگاه خبری تحلیلی آوای سیمره
تولیدِ نسل یا نسلکُشی - پایگاه خبری تحلیلی آوای سیمره
بسیار تکیده و دلشکسته بود، البته قانون سلامت روانی در این حالت حکم میکند که در تقویت روحیهی طرف کوتاه نیاییم تا حدی که بکوشیم وضعیت به جهت مثبت کشانده شود. فرد مورد نظر از گرفتاریهای روزمره و دردسرهای زندگیاش میگفت. هرگز به روی خود نمیآوردم اما با…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چرا محمد فاضلی عصبانی شد؟
به دنبال تنش در میزگرد فرهنگی مسعود پزشکیان، مشاور او، محمد فاضلی، میکروفن را پرت کرده و از استودیو خارج شد. پس از آنکه شهاب اسفندیاری، رئیس دانشکده صدا و سیمای جمهوری اسلامی، محمد فاضلی را استاد متخلف اخراجی خواند که با ایجاد «الم شنگه در رسانهها» «حیثیت آموزش عالی را خدشهدار کردند»
در پاسخ محمد فاضلی، جامعهشناس ایرانی و استادیار سابق دانشگاه شهیدبهشتی، گفت که رئیس دانشگاه و اسفندیاری دروغ میگویند، که واکنش اسفندیاری را در پی داشت و کار به جدل لفظی کشید. مسئولان برنامه میکروفن هر دو نفر را قطع کردند، اما آقای فاضلی خشمگین شد و میکروفن خود را پرتاب کرد و بیرون رفت.
اخراج محمد فاضلی از دانشگاه شهید بهشتی در سال ۱۴۰۰ در ادامۀ موج اخراجهای اساتید دانشگاهها رخ داد و واکنش بسیاری از اعضاء هیئت علمی و اساتید را در پی داشت./بهار نیوز
@seymareweekly
به دنبال تنش در میزگرد فرهنگی مسعود پزشکیان، مشاور او، محمد فاضلی، میکروفن را پرت کرده و از استودیو خارج شد. پس از آنکه شهاب اسفندیاری، رئیس دانشکده صدا و سیمای جمهوری اسلامی، محمد فاضلی را استاد متخلف اخراجی خواند که با ایجاد «الم شنگه در رسانهها» «حیثیت آموزش عالی را خدشهدار کردند»
در پاسخ محمد فاضلی، جامعهشناس ایرانی و استادیار سابق دانشگاه شهیدبهشتی، گفت که رئیس دانشگاه و اسفندیاری دروغ میگویند، که واکنش اسفندیاری را در پی داشت و کار به جدل لفظی کشید. مسئولان برنامه میکروفن هر دو نفر را قطع کردند، اما آقای فاضلی خشمگین شد و میکروفن خود را پرتاب کرد و بیرون رفت.
اخراج محمد فاضلی از دانشگاه شهید بهشتی در سال ۱۴۰۰ در ادامۀ موج اخراجهای اساتید دانشگاهها رخ داد و واکنش بسیاری از اعضاء هیئت علمی و اساتید را در پی داشت./بهار نیوز
@seymareweekly
سیمرهی ۷۲۶ جاری شد…

هفتصدوبیستوششمین شمارهی هفتهنامهی منطقهای سیمره، روز پنجشنبه (سیویکم خردادماه 1403) چاپ شد و روی پیشخوان دکههای مطبوعاتی قرار گرفت.
به گزارش آوای سیمره، این شماره در بردارندهی مطالب و مقالات متنوعی است از جمله:
*تیتریک:
– جنگلهاي زاگرس در ميانهي آتش و دود؛ / نگاهي از منظر نهادي/ دکتر مجتبا ترکارانی
*سرمقاله:
– جايگزيني «مديريت بحران» با «مديريت ريسک» در آتشسوزي جنگلها و مراتع/ دکتر مراد سپهوند
*یادداشتها:
-خيبر خرمآباد؛ چهل سال بعد/ سعيد عسکريعالم
-دربارهی زندگی۴/ دکتر امیر شاکرمی
– ايرانم، خراب آنکس که آبادت نخواهد… / دکتر مرتضا ادیب
– مستندنگاري ماجراهاي من و سياست (فصل دوم /بخش ۴۸) / علی گودرزیان
– حق تعيين سرنوشت / سلمان احمدوند
– اين همه آدم رنگارنگِ بيربط / ماشا اکبری
– انتخابات؛ تزريقِ اميد به اقتصادِ ايران! / دکتر مصطفا شکري
– تحريم براي تحريم نيست / پرويز گراوند
– باهم و تنها! / کرم تيموري
– عصيان و اصلاح! / احمد زیدآبادی
– خيبر/ بهرام غضنفری
*مقالات:
– از دغدغهي نوشتن تا سوداي صدارت؛ لرستان همه چيز او بود/ حميد ايزدپناه، شاعر، تاريخپژوه و باستانشناس(۱)/ز محمدکاظم عليپور
– خزاني که گذشت (داستان کرمي ياغي که پاياني نامعلوم دارد)/ زهرا نجاتیمجد
– رهيافتي در ژانر ادبي طرا شعر/ عابدین پاپی
* داستان:
-وجدانِ گوشهگير(۵) / اسماعیل میرزایی
*طنز:
– کارتون سیمره/ یاسر دلفان
– کارکلماتور(۵۸) / صادق سیفی
*شعر پارسی:
– دکتر فتحالله شفیعزاد/ مهتاب قاسمی / کریم دافعی/ خدایار حیدری/ زانا کردستانی
*شعر بومی:
-مختار سوری
*لرستانپژوهی:
خانم فريا استارک در روستاي قلعهي کفراج نورآباد لرستان/ سعادت خودگو
*گزارش:
– مدير بيمهي دي لرستان: بيمهي دي از بالاترين سطح توانگري در صنعت بيمه برخورداراست
*اخبار:
– آيين نکوداشت نامداران فرهنگ و هنر لرستان برگزار شد
– استمرار وعدهها براي تخصيص اعتبار موزهي باستانشناسي لرستان
– با اختصاص اعتبار ۹۱۸ ميلياردي؛کارگاه پروژهي راهآهن لرستان بهزودي فعال ميشود
– رييس اتاق بازرگاني لرستان مطرح کرد؛ تحقق ۶۷ درصدي مصوبات شوراي گفتوگوي دولت و بخش خصوصي لرستان
– مديرکل شيلات لرستان: توليد خاويار در لرستان بهاندازه کل کشور ميشود
– مديرعامل شرکت توزيع برق استان: ۳ مگاوات برق پاک به ظرفيت شبکه برق لرستان افزوده شد
– رييس علوم پزشکي لرستان مطرح کرد؛ افتتاح ۱۱۲ پروژه بهداشتي و درماني در لرستان
– افزايش سرانههاي ورزشي در پيشگيري از آسيبهاي اجتماعي تاثيرگذار است
– پايان فرار ۳ ساله قاتل در عمليات ويژه پليس کوهدشت
– نقره داغ افرادي که اقدام به سوزاندن بقاياي محصولات کشاورزي ميکنند
@seymareweekly

هفتصدوبیستوششمین شمارهی هفتهنامهی منطقهای سیمره، روز پنجشنبه (سیویکم خردادماه 1403) چاپ شد و روی پیشخوان دکههای مطبوعاتی قرار گرفت.
به گزارش آوای سیمره، این شماره در بردارندهی مطالب و مقالات متنوعی است از جمله:
*تیتریک:
– جنگلهاي زاگرس در ميانهي آتش و دود؛ / نگاهي از منظر نهادي/ دکتر مجتبا ترکارانی
*سرمقاله:
– جايگزيني «مديريت بحران» با «مديريت ريسک» در آتشسوزي جنگلها و مراتع/ دکتر مراد سپهوند
*یادداشتها:
-خيبر خرمآباد؛ چهل سال بعد/ سعيد عسکريعالم
-دربارهی زندگی۴/ دکتر امیر شاکرمی
– ايرانم، خراب آنکس که آبادت نخواهد… / دکتر مرتضا ادیب
– مستندنگاري ماجراهاي من و سياست (فصل دوم /بخش ۴۸) / علی گودرزیان
– حق تعيين سرنوشت / سلمان احمدوند
– اين همه آدم رنگارنگِ بيربط / ماشا اکبری
– انتخابات؛ تزريقِ اميد به اقتصادِ ايران! / دکتر مصطفا شکري
– تحريم براي تحريم نيست / پرويز گراوند
– باهم و تنها! / کرم تيموري
– عصيان و اصلاح! / احمد زیدآبادی
– خيبر/ بهرام غضنفری
*مقالات:
– از دغدغهي نوشتن تا سوداي صدارت؛ لرستان همه چيز او بود/ حميد ايزدپناه، شاعر، تاريخپژوه و باستانشناس(۱)/ز محمدکاظم عليپور
– خزاني که گذشت (داستان کرمي ياغي که پاياني نامعلوم دارد)/ زهرا نجاتیمجد
– رهيافتي در ژانر ادبي طرا شعر/ عابدین پاپی
* داستان:
-وجدانِ گوشهگير(۵) / اسماعیل میرزایی
*طنز:
– کارتون سیمره/ یاسر دلفان
– کارکلماتور(۵۸) / صادق سیفی
*شعر پارسی:
– دکتر فتحالله شفیعزاد/ مهتاب قاسمی / کریم دافعی/ خدایار حیدری/ زانا کردستانی
*شعر بومی:
-مختار سوری
*لرستانپژوهی:
خانم فريا استارک در روستاي قلعهي کفراج نورآباد لرستان/ سعادت خودگو
*گزارش:
– مدير بيمهي دي لرستان: بيمهي دي از بالاترين سطح توانگري در صنعت بيمه برخورداراست
*اخبار:
– آيين نکوداشت نامداران فرهنگ و هنر لرستان برگزار شد
– استمرار وعدهها براي تخصيص اعتبار موزهي باستانشناسي لرستان
– با اختصاص اعتبار ۹۱۸ ميلياردي؛کارگاه پروژهي راهآهن لرستان بهزودي فعال ميشود
– رييس اتاق بازرگاني لرستان مطرح کرد؛ تحقق ۶۷ درصدي مصوبات شوراي گفتوگوي دولت و بخش خصوصي لرستان
– مديرکل شيلات لرستان: توليد خاويار در لرستان بهاندازه کل کشور ميشود
– مديرعامل شرکت توزيع برق استان: ۳ مگاوات برق پاک به ظرفيت شبکه برق لرستان افزوده شد
– رييس علوم پزشکي لرستان مطرح کرد؛ افتتاح ۱۱۲ پروژه بهداشتي و درماني در لرستان
– افزايش سرانههاي ورزشي در پيشگيري از آسيبهاي اجتماعي تاثيرگذار است
– پايان فرار ۳ ساله قاتل در عمليات ويژه پليس کوهدشت
– نقره داغ افرادي که اقدام به سوزاندن بقاياي محصولات کشاورزي ميکنند
@seymareweekly
پایگاه خبری تحلیلی آوای سیمره
سیمرهی 726 جاری شد... - پایگاه خبری تحلیلی آوای سیمره
به گزارش آوای سیمره، این شماره در بردارندهی مطالب و مقالات متنوعی است از جمله: *تیتریک: – جنگلهاي زاگرس در ميانهي آتش و دود؛ / نگاهي از منظر نهادي/ دکتر مجتبا ترکارانی *سرمقاله: – جايگزيني «مديريت بحران» با «مديريت ريسک» در آتشسوزي جنگلها و مراتع/…
✅خیبر
✍️بهرام غضنفری
خیبر محل تجمع یهودیانی از قبیله بنی نضیر بود که در زمان پیامبر اسلام(ص) میزیستند، امروزه نیز خیبر نام شهری در کشور عربستان سعودی است.
در ابتدای انقلاب و در دههی ۶۰ خورشیدی، احساسات و شور مذهبی در جامعه استفاده از اسامی مذهبی را رایج کرده بود از اینرو، کسانی در آن سالها نام (خیبر) را بر یک تیم فوتبال باشگاهی در خرمآباد نهادند که بهنظر میرسد اطلاع درستی از معنا و وجه تسمیه آن نداشته و صرفاً چون مرتبط با صدر اسلام است آن را برگزیدهاند! در حالیکه خیبر قلعهي یهودیان بود و هیج ربطی به ایران و ورزش و مسلمانان ندارد، جز اینکه حضرت علی(ع) طبق روایات درِ قلعه آن را از جا کند و یهودیان را شکست داد!
تیم فوتبال باشگاه خیبر خرمآباد در دههی ۶۰ نمایندهی اول فوتبال لرستان بود که یکبار هم توانست به فینال جام حذفی ایران در سال ۱۳۶۵ برسد؛ اما هرگز نتوانست آن موفقیت یکباره را تکرار کند ودر دهههای ۷۰ و ۸۰ و ۹۰ عمدتا در میانه لیگهای دوم و سوم کشور حضور داشت. به همین سبب یاد و خاطرهی خوش آن تک موفقیت تیم فوتبال خیبر در اذهان اهالی ورزش استان که سه دهه در حسرت حضور در سطح اول فوتبال کشور بودهاند، باقی مانده است. این روزها با مدیریت و سرمایهگذاری و زحمات آقای مسعود عبدی مالک خصوصی و جدید باشگاه، خوشبختانه این تیم توانسته پس از سالها به لیگ برتر فوتبال ایران صعود کند و آرزوی ۳۰ ساله طرفداران را برآورده سازد. شور و شوق ناشی از این اتفاق، مدیران استانی و مردم محلی را به حمایت از این تیم پرطرفدار خرمآبادی واداشته است. در این راستا مسعود عبدی مالک محبوب باشگاه، طی خبری که بازتاب فراوان داشت اعلام کرد که نام ورزشگاه اختصاص یافته به این تیم را به «لر آرهنا» تغییر میدهد! و مکررا در مصاحبهها و گفتههایش جهت تهییج طرفداران و ایجاد شور و حمایت بیشتر مردمی این تیم را متعلق به «لر تباران» دانسته است، به تبعیت از او سایر طرفداران و مسئولان از عنوان جدید و ابداعی «خیبر لر تباران» به جای خیبر خرمآباد استفاده کرده و خیبر را تیم قوم لر و نمایندهی آن معرفی میکنند!
عناوین پرچالشی که از همین آغاز، مباحث زیادی را دربارهی قوم لر و لک و تفاوتهای زبانی و مباحث سیاسی و بیربط به ورزش در فضای مجازی ایجاد کرده است. بیم آن میرود که با طرح شعارهای غلط، ورزشگاه و فضای هواداری خیبر به محلی برای تعصبورزی قومی تبدیل شده و دقیقاً به مصداق «نقض غرض» بهجای ایجاد وحدت و همدلی موجب کدورت و بدبینی و تعصبات بیخردانه شود. «آرهنا» واژهای فرنگی به معنی عرصه و زمین مسابقه است که به لحاظ ادبی، ترکیب آن با نام قومی ایرانی، غریب و نامأنوس مینماید و بیشتر شبیه تقلیدی سطحی از نام ورزشگاههای خارجی یا فولاد آرهنا اهواز است.
واژگان حاوی معنا هستند، بهکار بردن سهلانگارانه و نابهجای آنها و خلط هیجانات و تعصبات ورزشی با مباحث عمیق فرهنگی و سیاسی خصوصاً توسط افراد مشهور و در حوزههای غیرتخصصی آنها، زیانها و تبعاتی در پی دارد که بعضاً برای خود آن افراد قابل پیشبینی نیست! این مباحث ممکن است از سطح فوتبال عبور کرده و وحدت ملی را نشانه بگیرد. فارغ از اینکه تیم فوتبال خیبر خرمآباد مشخصاً مربوط به شهر خرمآباد است، واژهي لرتبار معنای عامتری دارد و مردمانی از یک نژاد و قوم و خون و ریشه زبانی را شامل میشود که محل زندگیشان از استان لرستان تا شمال استان فارس و نیمی از خوزستان و چند استان دیگر را شامل میشود که از قضا تیمهای فوتبال مطرحی نیز همواره از این مناطق در لیگ برتر ایران حضور داشتهاند. انتساب یک تیم به تبار و زبان یک مردم (اعم از نژاد و اصل و نسب و زبان و غیره…) بیربط و نا به جا و محل سوء استفاده بسیار است. کما اینکه هم اینک بسیاری از بازیکنان و مربیان خیبر لر نیستند، همچنین بازیکنان لرستانی زیادی در سایر شهرها مشغول بازیاند و یا بعد از قهرمانی پرسپولیس در لیگ برتر، بسیاری از لرها در خیابانهای خرمآباد به شادی پرداختند، چرا ه تبار و قوم و نژاد هرگز مبنای تشکیل تیمهای ورزشی حرفهای نبوده است و طرفداری عموم مردم ایران از پرسپولیس و استقلال این ادعا را به خوبی اثبات میکند.
وجه نگران کننده موضوع، تکرار تجربهی تلخ فضای هواداری تیم تراکتورسازی تبریز است. تراکتورسازی تبریز از ابتدای دههی ۵۰ در تبریز فعالیت می کرد و همگان به یاد داریم که در همین تبریز طرفدارانش از ماشینسازی و پرسپولیس و استقلال کمتر بودند اما هنگامی که در اواخر دههی هشتاد بعد از سالها با مربیگری فراز کمالوند به لیگ برتر برگشت، مربی و مدیران این تیم برای تهییج و بسیج تماشاگران تبریزی که نزدیک به دو دهه از سطح اول لیگ ایران دور بودند و ...
👈متن کامل این یادداشت را در تارنمای آوای سیمره بخوانید:
https://avayeseymare.ir/?p=24069
✍️بهرام غضنفری
خیبر محل تجمع یهودیانی از قبیله بنی نضیر بود که در زمان پیامبر اسلام(ص) میزیستند، امروزه نیز خیبر نام شهری در کشور عربستان سعودی است.
در ابتدای انقلاب و در دههی ۶۰ خورشیدی، احساسات و شور مذهبی در جامعه استفاده از اسامی مذهبی را رایج کرده بود از اینرو، کسانی در آن سالها نام (خیبر) را بر یک تیم فوتبال باشگاهی در خرمآباد نهادند که بهنظر میرسد اطلاع درستی از معنا و وجه تسمیه آن نداشته و صرفاً چون مرتبط با صدر اسلام است آن را برگزیدهاند! در حالیکه خیبر قلعهي یهودیان بود و هیج ربطی به ایران و ورزش و مسلمانان ندارد، جز اینکه حضرت علی(ع) طبق روایات درِ قلعه آن را از جا کند و یهودیان را شکست داد!
تیم فوتبال باشگاه خیبر خرمآباد در دههی ۶۰ نمایندهی اول فوتبال لرستان بود که یکبار هم توانست به فینال جام حذفی ایران در سال ۱۳۶۵ برسد؛ اما هرگز نتوانست آن موفقیت یکباره را تکرار کند ودر دهههای ۷۰ و ۸۰ و ۹۰ عمدتا در میانه لیگهای دوم و سوم کشور حضور داشت. به همین سبب یاد و خاطرهی خوش آن تک موفقیت تیم فوتبال خیبر در اذهان اهالی ورزش استان که سه دهه در حسرت حضور در سطح اول فوتبال کشور بودهاند، باقی مانده است. این روزها با مدیریت و سرمایهگذاری و زحمات آقای مسعود عبدی مالک خصوصی و جدید باشگاه، خوشبختانه این تیم توانسته پس از سالها به لیگ برتر فوتبال ایران صعود کند و آرزوی ۳۰ ساله طرفداران را برآورده سازد. شور و شوق ناشی از این اتفاق، مدیران استانی و مردم محلی را به حمایت از این تیم پرطرفدار خرمآبادی واداشته است. در این راستا مسعود عبدی مالک محبوب باشگاه، طی خبری که بازتاب فراوان داشت اعلام کرد که نام ورزشگاه اختصاص یافته به این تیم را به «لر آرهنا» تغییر میدهد! و مکررا در مصاحبهها و گفتههایش جهت تهییج طرفداران و ایجاد شور و حمایت بیشتر مردمی این تیم را متعلق به «لر تباران» دانسته است، به تبعیت از او سایر طرفداران و مسئولان از عنوان جدید و ابداعی «خیبر لر تباران» به جای خیبر خرمآباد استفاده کرده و خیبر را تیم قوم لر و نمایندهی آن معرفی میکنند!
عناوین پرچالشی که از همین آغاز، مباحث زیادی را دربارهی قوم لر و لک و تفاوتهای زبانی و مباحث سیاسی و بیربط به ورزش در فضای مجازی ایجاد کرده است. بیم آن میرود که با طرح شعارهای غلط، ورزشگاه و فضای هواداری خیبر به محلی برای تعصبورزی قومی تبدیل شده و دقیقاً به مصداق «نقض غرض» بهجای ایجاد وحدت و همدلی موجب کدورت و بدبینی و تعصبات بیخردانه شود. «آرهنا» واژهای فرنگی به معنی عرصه و زمین مسابقه است که به لحاظ ادبی، ترکیب آن با نام قومی ایرانی، غریب و نامأنوس مینماید و بیشتر شبیه تقلیدی سطحی از نام ورزشگاههای خارجی یا فولاد آرهنا اهواز است.
واژگان حاوی معنا هستند، بهکار بردن سهلانگارانه و نابهجای آنها و خلط هیجانات و تعصبات ورزشی با مباحث عمیق فرهنگی و سیاسی خصوصاً توسط افراد مشهور و در حوزههای غیرتخصصی آنها، زیانها و تبعاتی در پی دارد که بعضاً برای خود آن افراد قابل پیشبینی نیست! این مباحث ممکن است از سطح فوتبال عبور کرده و وحدت ملی را نشانه بگیرد. فارغ از اینکه تیم فوتبال خیبر خرمآباد مشخصاً مربوط به شهر خرمآباد است، واژهي لرتبار معنای عامتری دارد و مردمانی از یک نژاد و قوم و خون و ریشه زبانی را شامل میشود که محل زندگیشان از استان لرستان تا شمال استان فارس و نیمی از خوزستان و چند استان دیگر را شامل میشود که از قضا تیمهای فوتبال مطرحی نیز همواره از این مناطق در لیگ برتر ایران حضور داشتهاند. انتساب یک تیم به تبار و زبان یک مردم (اعم از نژاد و اصل و نسب و زبان و غیره…) بیربط و نا به جا و محل سوء استفاده بسیار است. کما اینکه هم اینک بسیاری از بازیکنان و مربیان خیبر لر نیستند، همچنین بازیکنان لرستانی زیادی در سایر شهرها مشغول بازیاند و یا بعد از قهرمانی پرسپولیس در لیگ برتر، بسیاری از لرها در خیابانهای خرمآباد به شادی پرداختند، چرا ه تبار و قوم و نژاد هرگز مبنای تشکیل تیمهای ورزشی حرفهای نبوده است و طرفداری عموم مردم ایران از پرسپولیس و استقلال این ادعا را به خوبی اثبات میکند.
وجه نگران کننده موضوع، تکرار تجربهی تلخ فضای هواداری تیم تراکتورسازی تبریز است. تراکتورسازی تبریز از ابتدای دههی ۵۰ در تبریز فعالیت می کرد و همگان به یاد داریم که در همین تبریز طرفدارانش از ماشینسازی و پرسپولیس و استقلال کمتر بودند اما هنگامی که در اواخر دههی هشتاد بعد از سالها با مربیگری فراز کمالوند به لیگ برتر برگشت، مربی و مدیران این تیم برای تهییج و بسیج تماشاگران تبریزی که نزدیک به دو دهه از سطح اول لیگ ایران دور بودند و ...
👈متن کامل این یادداشت را در تارنمای آوای سیمره بخوانید:
https://avayeseymare.ir/?p=24069
پایگاه خبری تحلیلی آوای سیمره
خیبر - پایگاه خبری تحلیلی آوای سیمره
در ابتدای انقلاب و در دههی ۶۰ خورشیدی، احساسات و شور مذهبی در جامعه استفاده از اسامی مذهبی را رایج کرده بود از اینرو، کسانی در آن سالها نام (خیبر) را بر یک تیم فوتبال باشگاهی در خرمآباد نهادند که بهنظر میرسد اطلاع درستی از معنا و وجه تسمیه آن نداشته…
هلدینگ حقوقی عدل امید در خرمآباد آغار به کار کرد
در آیینی که عصر روز دوشنبه(چهارم تیر ماه) در سالن شهید آوینی ارشاد خرمآباد برگزار شد، هلدینگ حقوقی عدل امید افتتاح شد.
هلدینگ حقوقی عدل امید، بزرگترین مرجع وکالت در ایران است که با همکاری بیش از ۶۰ وکیل مجرب در سراسر کشور فعالیت خود را در لرستان آغاز کرد.
مدیرعامل این موسسهی حقوقی علی امیدی است.
@seymareweekly
در آیینی که عصر روز دوشنبه(چهارم تیر ماه) در سالن شهید آوینی ارشاد خرمآباد برگزار شد، هلدینگ حقوقی عدل امید افتتاح شد.
هلدینگ حقوقی عدل امید، بزرگترین مرجع وکالت در ایران است که با همکاری بیش از ۶۰ وکیل مجرب در سراسر کشور فعالیت خود را در لرستان آغاز کرد.
مدیرعامل این موسسهی حقوقی علی امیدی است.
@seymareweekly
بوی شکست!
کنارهگیری کاندیداهای "جبههٔ نیروهای انقلاب" به نفع یکدیگر، حتی اگر در فرصت باقیمانده عملی شود، بعید است کمکی به آنها کند.
آنها اصولاً دچارِ سوءتفاهم عمیقی نسبت به گرایش مردم شدهاند.
تصورشان این است که رویگردانی جامعه از اصلاحطلبان پس از به بنبست رسیدن دولت شیخ حسن روحانی، به معنای بیتفاوت شدن مردم نسبت به اصلاح حکمرانی در کشور و یا اقبال به ایدئولوژی آنان شده است.
این تصوری باطل است. در تمام سطوح جامعه نارضایتی و سرخوردگی از عملکرد آنان عیانتر از درخشش آفتاب است. بنابراین، بخش قابل توجهی از مردم همچنان اگر احتمال دهند فرصتی برای اصلاح حکمرانی و رهایی از سلطهٔ انحصاری این نیروها پیش آمده است، آن را از دست نمیدهند.
به نظرم بوی احساس شکست از اردوگاه آنان به هوا برخاسته است و اگر وضع به همین منوال پیش رود، تجربهٔ سالهای 76 و 92 و 96 برای آنها تکرار خواهد شد.
برای من پرسش اصلی این است که بعدش چه میشود، اما افرادی که برای دادن رأی بسیج شدهاند، گوششان به این نوع نگرانیها بدهکار نیست و به واقع حرف دلشان این است که بعدش هرچه میخواهد بشود، بشود. همینکه فعلاً روی اینها کم شود برای ما کافی است.
#احمد_زیدآبادی
کنارهگیری کاندیداهای "جبههٔ نیروهای انقلاب" به نفع یکدیگر، حتی اگر در فرصت باقیمانده عملی شود، بعید است کمکی به آنها کند.
آنها اصولاً دچارِ سوءتفاهم عمیقی نسبت به گرایش مردم شدهاند.
تصورشان این است که رویگردانی جامعه از اصلاحطلبان پس از به بنبست رسیدن دولت شیخ حسن روحانی، به معنای بیتفاوت شدن مردم نسبت به اصلاح حکمرانی در کشور و یا اقبال به ایدئولوژی آنان شده است.
این تصوری باطل است. در تمام سطوح جامعه نارضایتی و سرخوردگی از عملکرد آنان عیانتر از درخشش آفتاب است. بنابراین، بخش قابل توجهی از مردم همچنان اگر احتمال دهند فرصتی برای اصلاح حکمرانی و رهایی از سلطهٔ انحصاری این نیروها پیش آمده است، آن را از دست نمیدهند.
به نظرم بوی احساس شکست از اردوگاه آنان به هوا برخاسته است و اگر وضع به همین منوال پیش رود، تجربهٔ سالهای 76 و 92 و 96 برای آنها تکرار خواهد شد.
برای من پرسش اصلی این است که بعدش چه میشود، اما افرادی که برای دادن رأی بسیج شدهاند، گوششان به این نوع نگرانیها بدهکار نیست و به واقع حرف دلشان این است که بعدش هرچه میخواهد بشود، بشود. همینکه فعلاً روی اینها کم شود برای ما کافی است.
#احمد_زیدآبادی