سیمرهی ۷۲۳ جاری شد…

هفتصدوبیستوسومین شمارهی هفتهنامهی منطقهای سیمره، روز سهشنبه (هشتم خردادماه 1403) چاپ شد و روی پیشخوان دکههای مطبوعاتی قرار گرفت.
به گزارش آوای سیمره، این شماره در بردارندهی مطالب و مقالات متنوعی است از جمله:
*تیتریک:
– وعدهای جدید برای ساخت سد گاشمار / استاندار: مادهی ۲۳ یک ماه دیگر ابلاغ میشود
*سرمقاله:
– سد گاشِمار، هوار از این همه وعده! ((آنچه استاندار محترم بايد بداند)/ دکتر مراد سپهوند
*یادداشتها:
-دربارهی زندگی بخش دوم/ دکتر امیر شاکرمی
– صعب روزي، بوالعجب کاري، پريشان عالمي / دکتر مرتضا ادیب
– مستندنگاري ماجراهاي من و سياست (فصل دوم /بخش ۴۵) / علی گودرزیان
– شکفتنها و رستنها/ سلمان احمدوند
– راوي روايتهاي بياهميت زندگي/ ماشا اکبری
-خاطراتي از خرمآبادِ شصتسال پيش/ بخش هفتم/ جلال مرادی
-همراه شهردار / نادر آزادبخت
-نرخ ناکارآمدي کلي اقتصاد ايران چقدر است و چگونه جبران شده؟/ دکتر سهراب دلانگیزان
-مطبوعاتياي که دغدغهي فرهنگي داشت / مجتبا توانگر
-دنياي دردآلود ضديتها / احمد لطفی
-فقر فرهنگي بدتر از فقر اقتصادي است/ناصر سعیدی
-نقش آموزش در بهبود وضعيت سلامت جامعه / وحید حاجسعیدی
*مقالات:
– مقايسهي تطبيقي طراشعر با کانکريت/عليرضا نصيريخانقاه
-قوانين مجلس عامل توسعه يا مانع توسعه؟ /حجت واليزاده
* داستان:
-وجدانِ گوشهگير(۳) / اسماعیل میرزایی
*طنز:
– کارتون سیمره/ یاسر دلفان
*پیشخوان:
– تو، بر پيشخوان نشست!
*شعر پارسی:
– محمدکاظم علیپور/ بهمن مهرابی / جمال غمبار
*شعر بومی:
-فرشته رومشگان
نقد فیلم و سریال:
مست عشق؛ چگونه فيلمهاي ارگاني و کمدي را به زانو درآورد؟
*صدای سیمره:
-بوستان يا دخمهي شاپوري؟!
*گزارش:
– کليشهاي به نام حق شهروندي/ سگ گرداني تجاوز به حقوق ديگران
*لرستانپژوهی:
– آمدن سلطان جلاالدين خوارزم شاه به لرستان/ سعادت خودگو
*اخبار:
-نشست تخصصي شاهنامهخواني در خرمآباد برگزار شد
-قاليباف دوباره رييس مجلس شد! / آراي باطله: ۲۴ راي
– مديرکل ميراثفرهنگي لرستان: ۱۱ بناي تاريخي لرستان آماده واگذاري به بخش خصوصي هستند
– مديرعامل گروه معين کوثر: برجهاي دوقلوي خرمآباد در آستانهي تعيين تکليف نهايي هستند
-سعيد تاتينا بلداجي درگذشت
– استاندار لرستان: چهارخطه کوهدشت – خرمآباد تا پايان شهريور به بهرهبرداري ميرسد
– کامياب تيموري شهردار خرمشهر شد
و…

هفتصدوبیستوسومین شمارهی هفتهنامهی منطقهای سیمره، روز سهشنبه (هشتم خردادماه 1403) چاپ شد و روی پیشخوان دکههای مطبوعاتی قرار گرفت.
به گزارش آوای سیمره، این شماره در بردارندهی مطالب و مقالات متنوعی است از جمله:
*تیتریک:
– وعدهای جدید برای ساخت سد گاشمار / استاندار: مادهی ۲۳ یک ماه دیگر ابلاغ میشود
*سرمقاله:
– سد گاشِمار، هوار از این همه وعده! ((آنچه استاندار محترم بايد بداند)/ دکتر مراد سپهوند
*یادداشتها:
-دربارهی زندگی بخش دوم/ دکتر امیر شاکرمی
– صعب روزي، بوالعجب کاري، پريشان عالمي / دکتر مرتضا ادیب
– مستندنگاري ماجراهاي من و سياست (فصل دوم /بخش ۴۵) / علی گودرزیان
– شکفتنها و رستنها/ سلمان احمدوند
– راوي روايتهاي بياهميت زندگي/ ماشا اکبری
-خاطراتي از خرمآبادِ شصتسال پيش/ بخش هفتم/ جلال مرادی
-همراه شهردار / نادر آزادبخت
-نرخ ناکارآمدي کلي اقتصاد ايران چقدر است و چگونه جبران شده؟/ دکتر سهراب دلانگیزان
-مطبوعاتياي که دغدغهي فرهنگي داشت / مجتبا توانگر
-دنياي دردآلود ضديتها / احمد لطفی
-فقر فرهنگي بدتر از فقر اقتصادي است/ناصر سعیدی
-نقش آموزش در بهبود وضعيت سلامت جامعه / وحید حاجسعیدی
*مقالات:
– مقايسهي تطبيقي طراشعر با کانکريت/عليرضا نصيريخانقاه
-قوانين مجلس عامل توسعه يا مانع توسعه؟ /حجت واليزاده
* داستان:
-وجدانِ گوشهگير(۳) / اسماعیل میرزایی
*طنز:
– کارتون سیمره/ یاسر دلفان
*پیشخوان:
– تو، بر پيشخوان نشست!
*شعر پارسی:
– محمدکاظم علیپور/ بهمن مهرابی / جمال غمبار
*شعر بومی:
-فرشته رومشگان
نقد فیلم و سریال:
مست عشق؛ چگونه فيلمهاي ارگاني و کمدي را به زانو درآورد؟
*صدای سیمره:
-بوستان يا دخمهي شاپوري؟!
*گزارش:
– کليشهاي به نام حق شهروندي/ سگ گرداني تجاوز به حقوق ديگران
*لرستانپژوهی:
– آمدن سلطان جلاالدين خوارزم شاه به لرستان/ سعادت خودگو
*اخبار:
-نشست تخصصي شاهنامهخواني در خرمآباد برگزار شد
-قاليباف دوباره رييس مجلس شد! / آراي باطله: ۲۴ راي
– مديرکل ميراثفرهنگي لرستان: ۱۱ بناي تاريخي لرستان آماده واگذاري به بخش خصوصي هستند
– مديرعامل گروه معين کوثر: برجهاي دوقلوي خرمآباد در آستانهي تعيين تکليف نهايي هستند
-سعيد تاتينا بلداجي درگذشت
– استاندار لرستان: چهارخطه کوهدشت – خرمآباد تا پايان شهريور به بهرهبرداري ميرسد
– کامياب تيموري شهردار خرمشهر شد
و…
پایگاه خبری تحلیلی آوای سیمره
سیمرهی 723 جاری شد... - پایگاه خبری تحلیلی آوای سیمره
به گزارش آوای سیمره، این شماره در بردارندهی مطالب و مقالات متنوعی است از جمله: *تیتریک: – وعدهای جدید برای ساخت سد گاشمار / استاندار: مادهی ۲۳ یک ماه دیگر ابلاغ میشود *سرمقاله: – سد گاشِمار، هوار از این همه وعده! ((آنچه استاندار محترم بايد بداند)/…
مالیات بر دلالی؛ خوب یا بد؟!

اخیراً مجلسِ شورایِ اسلامی طرحی مبنی بر اخذِ مالیات از سوداگران و دلالان را به تصویب رسانده است.
طرحی که دارای ریزهکارهای زیادی است و سر و صدای زیادی در محافل رسانهای و اقتصادی به راه انداخته و حتا برخی بندهایش مورد پرسش و ایراد شورای نگهبان نیز قرار گرفته است. اما موضوع چیست؟ هدف اصلی این طرح چیست؟ و جامعهی مخاطب آن کیست؟ در این نوشتار کوتاه سعی میکنیم این موضوع را بیشتر تشریح کنیم.
واقعیت این است که فعالیتهای سوداگرانه و سفتهبازانه در هر اقتصادی از اصلیترین موانع هدایت سرمایهها به سمت فعالیتهای مولد به شمار میرود. زیرا که جذابیت سوداگری و سفتهبازی در بازارهای موازی املاک، خودرو، طلا، ارز و رمزارز، از انگیزههای فعالیتهای مولد و تولیدی در هر اقتصادی، میکاهد. در اقتصاد ایران نیز در طول چند دههی اخیر، انجام فعالیتهای سوداگرانه و سفتهبازانه، به دلیل خلأ قوانین بازدارنده، از اصلیترین دلایل کاهش انگیزه در سرمایهگذاریهای مولد بوده است. حتا یک نکته بسیار مهم این است که در مقایسهي شاخص تورم با میزان افزایش داراییهای مختلف ازجمله خودرو، مسکن، طلا و ارز در دورههای زمانی مختلف، نشان میدهد که اولاً این داراییها بسیار بیشتر از تورم افزایش قیمت داشتهاند و مهمتر اینکه اتفاقاً جهشهای قیمتی این داراییها در مقاطع مختلف، یکی از عوامل کلیدی افزایش تورم در کشور بوده است. از این رو طرح مالیات بر سوداگری و سفتهبازی برای پر کردن یک خلأ در قوانین مالیاتی ایران تدوین شده است. مالیات بر فعالیتهای سفتهبازانه و کاذب، برای فعالیتهای سوداگرانه هزینه ایجاد میکند و موجب انتقال سرمایهها از حوزهی فعالیتهای سوداگرانه به حوزهی تولید خواهد شد که این مهم نیز بیشترین کمک را به رشد تولید و فعالیتهای مولد، خواهد داشت. در حقیقت با این طرح قانونی، بخشی از پازل قوانین مالیاتی ایران برای تطابق با استانداردهای جهانی محقق میگردد. این مالیات برای مقابله با فعالیتهای دلالگونه کاذب است و به ضرر افراد سفتهبازی است که در بازارهای املاک، خودرو، طلا، ارز و رمزارز به دنبال سفتهبازی و دلالی هستند. بنابراین از مهمترین دستاوردهای این طرح قانونی، افزایش هزینه فعالیتهای غیرمولد همچون سفتهبازی و سوداگری در بازار چهارگانه یاد شده است به نحوی که این بازارها، مزیت و جذابیت خود را از دست میدهند. در واقع، مالیات بر سفتهبازی، مالیاتی بازدارنده برای تغییر رفتار سوداگران و سفتهبازان است و اصلیترین هدف آن تغییر رفتار سفتهبازان است نه لزوماً تأمین درآمدی مالی برای دولت. به عبارت سادهتر مالیاتی برای اخذ نشدن است که هرچهقدر کارآمدتر اجرا شود و نرخها بازدارنده باشد و فعالیتهای سوداگرانه کمتری ایجاد شود، منفعت آن برای اقتصاد ملی بیشتر خواهد بود. از نکات مهم این طرح، شکل طراحی آن است که به دلیل معافیتهای گسترده، درصد انگشتشماری از افراد جامعه، که بواقع پیگیر فعالیتهای سوداگرانه و کاذب هستند را شامل میشود.
اما منتقدان طرح چه میگویند؟ این گروه اذعان میکنند که با این طرح، دولت میخواهد از تورم مالیات بگیرد. یعنی از افزایش قیمتها در اقتصاد، برای خود درآمد ایجاد کند. این گروه معتقدند که در شرایط تورمی، طبیعتاً افراد برای حفظ سرمایههایشان به بازار داراییهای چون طلا، ارز، خودرو یا املاک هجوم میبرند. این حق افراد جامعه است که در مقابل تورم، از سرمایههای خود حفاظت کنند. استدلال این گروه که «مردم حق دارند سرمایههای خود را حفظ کنند» صحیح است. اما یک نکته مهم در این بین هست. افرادی در این بین صرفا دنبال نوسانگیری و خرید و فروشهای متعدد و پیوسته این داراییها هستند. یعنی بدون هیچگونه فعالیت مولدی، صرفا با اخذ دلالی بر سرمایههای خود میافزایند. این طرح، هدفش فقط این طیف است که شاید کمتر از یک درصد افراد جامعه باشند. یک نکته مهم این طرح، قیدها و حد نصابهای آن است. زیرا مثلا به صرف خرید و فروش یک خودرو در طول ۶ ماه، مالیاتی اخذ نمیشود. یا حتا داشتن دو خورو یا دو واحد مسکونی برای یک خانوار، مالیاتی را اعمال نمیکند. عموم مردم اینگونهاند. بلکه هدف این طرح افرادی است که در آن واحد، ۲۰۰۰ واحد مسکونی خالی را قبضه کردهاند تا با گرانتر شدن، آنها را به بازار عرضه کنند.
ادامه در صفحهی۷
نویسنده : دکتر مصطفا شکری | سرچشمه : سیمرهی شمارهی 722 (1 خرداد 1403)
@seymareweekly

اخیراً مجلسِ شورایِ اسلامی طرحی مبنی بر اخذِ مالیات از سوداگران و دلالان را به تصویب رسانده است.
طرحی که دارای ریزهکارهای زیادی است و سر و صدای زیادی در محافل رسانهای و اقتصادی به راه انداخته و حتا برخی بندهایش مورد پرسش و ایراد شورای نگهبان نیز قرار گرفته است. اما موضوع چیست؟ هدف اصلی این طرح چیست؟ و جامعهی مخاطب آن کیست؟ در این نوشتار کوتاه سعی میکنیم این موضوع را بیشتر تشریح کنیم.
واقعیت این است که فعالیتهای سوداگرانه و سفتهبازانه در هر اقتصادی از اصلیترین موانع هدایت سرمایهها به سمت فعالیتهای مولد به شمار میرود. زیرا که جذابیت سوداگری و سفتهبازی در بازارهای موازی املاک، خودرو، طلا، ارز و رمزارز، از انگیزههای فعالیتهای مولد و تولیدی در هر اقتصادی، میکاهد. در اقتصاد ایران نیز در طول چند دههی اخیر، انجام فعالیتهای سوداگرانه و سفتهبازانه، به دلیل خلأ قوانین بازدارنده، از اصلیترین دلایل کاهش انگیزه در سرمایهگذاریهای مولد بوده است. حتا یک نکته بسیار مهم این است که در مقایسهي شاخص تورم با میزان افزایش داراییهای مختلف ازجمله خودرو، مسکن، طلا و ارز در دورههای زمانی مختلف، نشان میدهد که اولاً این داراییها بسیار بیشتر از تورم افزایش قیمت داشتهاند و مهمتر اینکه اتفاقاً جهشهای قیمتی این داراییها در مقاطع مختلف، یکی از عوامل کلیدی افزایش تورم در کشور بوده است. از این رو طرح مالیات بر سوداگری و سفتهبازی برای پر کردن یک خلأ در قوانین مالیاتی ایران تدوین شده است. مالیات بر فعالیتهای سفتهبازانه و کاذب، برای فعالیتهای سوداگرانه هزینه ایجاد میکند و موجب انتقال سرمایهها از حوزهی فعالیتهای سوداگرانه به حوزهی تولید خواهد شد که این مهم نیز بیشترین کمک را به رشد تولید و فعالیتهای مولد، خواهد داشت. در حقیقت با این طرح قانونی، بخشی از پازل قوانین مالیاتی ایران برای تطابق با استانداردهای جهانی محقق میگردد. این مالیات برای مقابله با فعالیتهای دلالگونه کاذب است و به ضرر افراد سفتهبازی است که در بازارهای املاک، خودرو، طلا، ارز و رمزارز به دنبال سفتهبازی و دلالی هستند. بنابراین از مهمترین دستاوردهای این طرح قانونی، افزایش هزینه فعالیتهای غیرمولد همچون سفتهبازی و سوداگری در بازار چهارگانه یاد شده است به نحوی که این بازارها، مزیت و جذابیت خود را از دست میدهند. در واقع، مالیات بر سفتهبازی، مالیاتی بازدارنده برای تغییر رفتار سوداگران و سفتهبازان است و اصلیترین هدف آن تغییر رفتار سفتهبازان است نه لزوماً تأمین درآمدی مالی برای دولت. به عبارت سادهتر مالیاتی برای اخذ نشدن است که هرچهقدر کارآمدتر اجرا شود و نرخها بازدارنده باشد و فعالیتهای سوداگرانه کمتری ایجاد شود، منفعت آن برای اقتصاد ملی بیشتر خواهد بود. از نکات مهم این طرح، شکل طراحی آن است که به دلیل معافیتهای گسترده، درصد انگشتشماری از افراد جامعه، که بواقع پیگیر فعالیتهای سوداگرانه و کاذب هستند را شامل میشود.
اما منتقدان طرح چه میگویند؟ این گروه اذعان میکنند که با این طرح، دولت میخواهد از تورم مالیات بگیرد. یعنی از افزایش قیمتها در اقتصاد، برای خود درآمد ایجاد کند. این گروه معتقدند که در شرایط تورمی، طبیعتاً افراد برای حفظ سرمایههایشان به بازار داراییهای چون طلا، ارز، خودرو یا املاک هجوم میبرند. این حق افراد جامعه است که در مقابل تورم، از سرمایههای خود حفاظت کنند. استدلال این گروه که «مردم حق دارند سرمایههای خود را حفظ کنند» صحیح است. اما یک نکته مهم در این بین هست. افرادی در این بین صرفا دنبال نوسانگیری و خرید و فروشهای متعدد و پیوسته این داراییها هستند. یعنی بدون هیچگونه فعالیت مولدی، صرفا با اخذ دلالی بر سرمایههای خود میافزایند. این طرح، هدفش فقط این طیف است که شاید کمتر از یک درصد افراد جامعه باشند. یک نکته مهم این طرح، قیدها و حد نصابهای آن است. زیرا مثلا به صرف خرید و فروش یک خودرو در طول ۶ ماه، مالیاتی اخذ نمیشود. یا حتا داشتن دو خورو یا دو واحد مسکونی برای یک خانوار، مالیاتی را اعمال نمیکند. عموم مردم اینگونهاند. بلکه هدف این طرح افرادی است که در آن واحد، ۲۰۰۰ واحد مسکونی خالی را قبضه کردهاند تا با گرانتر شدن، آنها را به بازار عرضه کنند.
ادامه در صفحهی۷
نویسنده : دکتر مصطفا شکری | سرچشمه : سیمرهی شمارهی 722 (1 خرداد 1403)
@seymareweekly
پایگاه خبری تحلیلی آوای سیمره
مالیات بر دلالی؛ خوب یا بد؟! - پایگاه خبری تحلیلی آوای سیمره
طرحی که دارای ریزهکارهای زیادی است و سر و صدای زیادی در محافل رسانهای و اقتصادی به راه انداخته و حتا برخی بندهایش مورد پرسش و ایراد شورای نگهبان نیز قرار گرفته است. اما موضوع چیست؟ هدف اصلی این طرح چیست؟ و جامعهی مخاطب آن کیست؟ در این نوشتار کوتاه سعی…
رزم نابرابر درختان بلوط با آفتهای انسانی و طبیعی!

درختان بلوط از مجموعه درختانی هستند که سابقهی رویش آنها در کشور ما ایران به چندین هزار سال پیش بر میگردد.
گسترهی رویش و ماندگاری انبوه این درختان در رشته کوه زاگرس به ویژه زاگرس میانی است که استان لرستان را هم شامل میشود. مقاومت و رزمندگی این گونهی درختی برای بقا، بازسازی و ماندگاری خود، و خدمت به حفظ و بقای دیگر موجودات زنده اعم از جانوری، گیاهی و انسانی در مقابل تجاوزگرانی به نام آفتهای انسانی و طبیعی ستودنی است. بنابراین، در این رزم نابرابر وظیفهی جمعی و تک ـ تک افراد آگاه و میهندوست ایرانی، بهویژه زاگرسنشینان است که همانگونه که در مقابل تجاوزگران خارجی به این سرزمین و متجاوزان به حقوق انسانی بر میخیزیم، در دفاع از جنگلها، منابع طبیعی و محیط زیست جدیتر حضور یافته و پشتیبانی عملی، مطالبهگری و رسانهای خود را داشته باشیم.
دفاع از گسترش، حفظ و نگهداری درخت و جنگل به معنای دفاع از آب و خاک، سرمایهی ملی و تداوم یافتن بقا و زندگی تمام موجودات زنده از جمله انسان است. چون تولید ۶۰ درصد از اکسیژن مورد نیاز انسان، کاهش ۵۰ درصد آلودگی صوتی، کاهش تششعات مضر نور خورشید، ذخیرهی آب در زمین، کاهش خشکسالی و کاهش جاری شدن سیلابهای ویرانگر، مصارف دارویی و غذایی یا براساس تحقیق و پژوهشهای انجام شده هر هکتار درخت در سال حدود هفتونیم تن ریز گرد را که عامل بسیاری از بیماریها هستند، جذب میکند و همچنین انجمن جنگل ژاپن برای اولین بار به این نتیجه دست یافت که از هرمترمربع برگ درخت روزانه ۵ واحد اکسیژن به ارزش یک دلار تولید میشود و بر این پایه برآورد شده که بهعنوان مثال یک درخت ۲۰ ساله درسال برابر با ۱۲۰ هزار دلار اکسیژن تولید میکند که موضوع ارزش ریالی و دلاری هر درخت را به ما یاد آوری مینماید.
شوربختا که درختان بلوط در منطقهی زاگرس ازجمله استان ما لرستان با دو آفت بزرگ انسانی و طبیعی روبهرو هستند: نخست آفت انسانی شامل: آفت دولتی و مدیریتی در کشور به لحاظ کماهمیتی و بیبرنامگی عملی و به موقع در راستای تجهیز امکانات نرمافزاری و سختافزاری، متناسب با استفاده از تکنولوژی روز و دستآوردهای علمی و تجربی جامعه بشری برای جلو گیری از زوال و نابودی جنگلها،منابع طبیعی و محیط زیست، آفت سودجویی بی رویه برخی افراد جامعه محلی، آفت رانتها و مافیای چوب و جنگلخواری آن هم بیشتر وقت ها با فریب افکار عمومی به بهانه ایجاد توسعه و اشتغالزایی، آفت فقر معیشتی و اقصادی، آفت عدم آموزش و آگاهیبخشی به افکار عمومی، آفت عدم تغییر نگرش و سبک زندگی به شیوه ای نوین برای رونق کسب و کار و درآمدی پایدار و آبرومند در راستای حفظ طبیعت، جنگل و محیط زیست و …
دوم آفتهای طبیعی که به نوعی باز هم بیربط به منافع و عملکرد قدرتهای حاکم در جهان نیست؛ سالهاست گریبانگیر درختان بلوط و دیگر درختان بوتهای و گیاهی شدهاست مانند تغییر اقلیم آب و هوایی، خشکسالی، به هم خوردن چرخهی اکوسیستم که باعث هجوم آفتهای گوناگون از جمله آفت کرم برگخوار درختان بلوط که خطر جدی برای بقای آنها به شمار میآید؛ بسیار نگرانکننده است. نجات درختان بلوط و دیگر گونههای درختی که نجات زندگی در ایران به آن وابسته است نیاز به یک عزم ملی از کارگزاران حاکمیتی گرفته تا مردم و نهادهای مدنی دارد. اما آیا این درک و ضرورت از سوی دولت و متولیان امور برای ارایهی برنامهای منطبق بر استانداردهای روز جهانی برای نجات بلوط و زاگرس ایران اولویت دارد؟ یا اولویتها بر دیگر مدارها میچرخند ؟
۱۱ خرداد ماه ۱۴۰۳
نویسنده : حاجیعلی شرفی/ سیمره
@seymareweekly

درختان بلوط از مجموعه درختانی هستند که سابقهی رویش آنها در کشور ما ایران به چندین هزار سال پیش بر میگردد.
گسترهی رویش و ماندگاری انبوه این درختان در رشته کوه زاگرس به ویژه زاگرس میانی است که استان لرستان را هم شامل میشود. مقاومت و رزمندگی این گونهی درختی برای بقا، بازسازی و ماندگاری خود، و خدمت به حفظ و بقای دیگر موجودات زنده اعم از جانوری، گیاهی و انسانی در مقابل تجاوزگرانی به نام آفتهای انسانی و طبیعی ستودنی است. بنابراین، در این رزم نابرابر وظیفهی جمعی و تک ـ تک افراد آگاه و میهندوست ایرانی، بهویژه زاگرسنشینان است که همانگونه که در مقابل تجاوزگران خارجی به این سرزمین و متجاوزان به حقوق انسانی بر میخیزیم، در دفاع از جنگلها، منابع طبیعی و محیط زیست جدیتر حضور یافته و پشتیبانی عملی، مطالبهگری و رسانهای خود را داشته باشیم.
دفاع از گسترش، حفظ و نگهداری درخت و جنگل به معنای دفاع از آب و خاک، سرمایهی ملی و تداوم یافتن بقا و زندگی تمام موجودات زنده از جمله انسان است. چون تولید ۶۰ درصد از اکسیژن مورد نیاز انسان، کاهش ۵۰ درصد آلودگی صوتی، کاهش تششعات مضر نور خورشید، ذخیرهی آب در زمین، کاهش خشکسالی و کاهش جاری شدن سیلابهای ویرانگر، مصارف دارویی و غذایی یا براساس تحقیق و پژوهشهای انجام شده هر هکتار درخت در سال حدود هفتونیم تن ریز گرد را که عامل بسیاری از بیماریها هستند، جذب میکند و همچنین انجمن جنگل ژاپن برای اولین بار به این نتیجه دست یافت که از هرمترمربع برگ درخت روزانه ۵ واحد اکسیژن به ارزش یک دلار تولید میشود و بر این پایه برآورد شده که بهعنوان مثال یک درخت ۲۰ ساله درسال برابر با ۱۲۰ هزار دلار اکسیژن تولید میکند که موضوع ارزش ریالی و دلاری هر درخت را به ما یاد آوری مینماید.
شوربختا که درختان بلوط در منطقهی زاگرس ازجمله استان ما لرستان با دو آفت بزرگ انسانی و طبیعی روبهرو هستند: نخست آفت انسانی شامل: آفت دولتی و مدیریتی در کشور به لحاظ کماهمیتی و بیبرنامگی عملی و به موقع در راستای تجهیز امکانات نرمافزاری و سختافزاری، متناسب با استفاده از تکنولوژی روز و دستآوردهای علمی و تجربی جامعه بشری برای جلو گیری از زوال و نابودی جنگلها،منابع طبیعی و محیط زیست، آفت سودجویی بی رویه برخی افراد جامعه محلی، آفت رانتها و مافیای چوب و جنگلخواری آن هم بیشتر وقت ها با فریب افکار عمومی به بهانه ایجاد توسعه و اشتغالزایی، آفت فقر معیشتی و اقصادی، آفت عدم آموزش و آگاهیبخشی به افکار عمومی، آفت عدم تغییر نگرش و سبک زندگی به شیوه ای نوین برای رونق کسب و کار و درآمدی پایدار و آبرومند در راستای حفظ طبیعت، جنگل و محیط زیست و …
دوم آفتهای طبیعی که به نوعی باز هم بیربط به منافع و عملکرد قدرتهای حاکم در جهان نیست؛ سالهاست گریبانگیر درختان بلوط و دیگر درختان بوتهای و گیاهی شدهاست مانند تغییر اقلیم آب و هوایی، خشکسالی، به هم خوردن چرخهی اکوسیستم که باعث هجوم آفتهای گوناگون از جمله آفت کرم برگخوار درختان بلوط که خطر جدی برای بقای آنها به شمار میآید؛ بسیار نگرانکننده است. نجات درختان بلوط و دیگر گونههای درختی که نجات زندگی در ایران به آن وابسته است نیاز به یک عزم ملی از کارگزاران حاکمیتی گرفته تا مردم و نهادهای مدنی دارد. اما آیا این درک و ضرورت از سوی دولت و متولیان امور برای ارایهی برنامهای منطبق بر استانداردهای روز جهانی برای نجات بلوط و زاگرس ایران اولویت دارد؟ یا اولویتها بر دیگر مدارها میچرخند ؟
۱۱ خرداد ماه ۱۴۰۳
نویسنده : حاجیعلی شرفی/ سیمره
@seymareweekly
پایگاه خبری تحلیلی آوای سیمره
رزم نابرابر درختان بلوط با آفتهای انسانی و طبیعی! - پایگاه خبری تحلیلی آوای سیمره
گسترهی رویش و ماندگاری انبوه این درختان در رشته کوه زاگرس به ویژه زاگرس میانی است که استان لرستان را هم شامل میشود. مقاومت و رزمندگی این گونهی درختی برای بقا، بازسازی و ماندگاری خود، و خدمت به حفظ و بقای دیگر موجودات زنده اعم از جانوری، گیاهی و انسانی…
✅حکایت رنگ و صوت (برای دوست و هنرمند عزیز نصرتالله مسلمیان)
✍️علیاکبر شکارچی
پنجشنبه، بیست و هفتم اردیبهشت 1403 برای دیدن تابلوهای نقاشی دوست عزیز و دیرینه " بهروز(نصرت الله) مسلمیان" به گالری هور رفتم. نقاشی ها همه پرترههای زنان این سرزمین بودند که میدانم یک عمر، خواب و بیداری او را برآشفتهاند.
من و بهروز در دانشکدهی هنرهای زیبا، او با رنگ و قلم مو و من با صوت و کمانچه درس میخواندیم؛ در طول سالهای تحصیل، همه ساله به مناسبت سالگرد سیاهکَل، دانشجویان دانشکدههای فنی، حقوق و ادبیات و… جلوی دانشکدهی هنرهای زیبا، دانشگاه تهران میآمدند و یکصدا شعار میدادند: هنرها کُره خرها. و من هنوز صدای نجیب آنان را که برای آزادیِ مردمان این مرز و بوم، جان بر کف، خطر میکردند، به یاد دارم.
ای آزادی، تو چه اکسیری هستی که آدمیان برای رسیدن به تو اینچنین به پیشواز مرگ میروند.
بخت یار من و ماهرخ همسرم بود که به شکلی شگفتانگیز در خیابان لولاگر، اطراف خوش و سلسبیل مستأجر بهروز شدیم؛ آنهم در خانهای که سرویسها و آشپزخانهاش مشترک بود.
بهروز در طبقه بالا با دو اتاقِ تو در تو و من و ماهرخ و آرش که تقریباً ۲ سالش بود، در دو اتاق در همکف.
از صفا و مهربانی بهروز و فاطی عزیز (فاطمه امدادیان) هر چه بگویم کم گفتهام.
ثمرهی همنشینی و بهره بردن از ذوق و سلیقه و بینش هنری این زوجِ خوشبخت و هنرمند، مثل شهدی گوارا، بی دریغ به کام ما ریخته میشد؛ و من همیشه قدردان و سپاسگوی آن شرایط انسانساز هستم.
تماشای کتابهای نقاشی ارزشمند بهروز که در آن دوره بسیار نفیس و نایاب بود، آنهم با شرحی که بهروز میداد، باورها و اندیشه مرا مثل عطش آدمی که در کویر تشنه، به چشمه میرسد، فرو مینشاند.
اکثر اوقات ما با هم غذا میخوردیم. شاید باور کردنی نباشد؛ بهروز هنوز غذا از گلویش پایین نرفته، به طبقه بالا میرفت تا آن تصویر و اندیشهای که مثل بغض گلویش را گرفته بود، بِکِشد.
امروز که این خطوط را مینویسم، کتاب ” گَپ و گُفت” تخصصی و ادیبانه بهروز و حسن موریزی را برای بار دوم خواندم.
در این مصاحبه هم دیدم که بهروز هنوز مانند همان چهل سال پیش، در مبارزه ای خوشایند، جوینده و پُرکار نقاشی میکشد.
به قول مولانا:
بَرجه ز خواب و بنگر صبحی دگر دمیده جویان و پای کوبان از آسمان رسیده
که حاصل این چهل سال تلاش پیوسته او، آثاریست که در نقاشی ایران، صبحی دگر گشوده.
درود بر موریزیِ پرسشگر که با پرسش های دقیق و پُر از دانایی، بهروز را مانند درخت به ثمر نشسته، با تمام وجود تکانده است و کتابی بعنوان مرجع به جامعه هنر ایران عرضه نمودند.
وقتی به چهل سال زندگی بهروز عزیز برمیگردم، ذوق میکنم و چشم و اندیشهام از این همه دانش و ذکاوت روشن میشود؛ و این مقام حاصل نگردد، مگر با کار عملی و پروردگی دانش تخصصی.
” من به همه هنرمندان، خصوصاً نقاشان و کسانی که نقاشیهای بهروز را دنبال میکنند، توصیه میکنم حتماً آن را مو به مو بخوانند.”
در همان سالهای ۵۷ و ۵۸، بهروز دو تابلو از من، یکی طراحی با مداد و به قول نقاشان، امپرسیونیستی کشید؛ که در این تابلو، آناتومیِ چشمنواز دستها، پاها، چهره و بدن بِدان میماند کمانچه را در آغوش گرفتهام که از دیدن آن، توانمندی و پختگی زودرس نقاش را در جوانی میتوان دید. دومین تابلو با رنگ روغن، پرتره ایست با کمانچه که این بار میتوان حضور اکسپرسیونیستها را در چهره و دستان من مشاهده کرد.
اگر اشتباه نکنم این دو تابلو در سالهای ۵۷ و ۵۸ کشیده شدهاند که میتوان گفت اندیشه و انگشتان نقاش در حال تغییر و دگرگونیست.
در سال ۵۷ کَرنای جنبش انقلاب به صدا در آمده بود؛ همهجا آدمیان عصیانزده، همهجا دختران و پسران خشمگین، همهجا مردم جان برکَف.
مگر میشود ما دو خانواده که در نهان، خواب آزادی را میدیدیم؛ در عیان، آرام بمانیم!
در همان روزها، دانشکدهی هنرهای زیبا هم تحت تأثیر شرایط اجتماعی، به تب و تابِ پُر شور و عجیب و غریبی افتاده بود. همه هنرمندان سعی در حضور و مشارکت در جنبش انقلابی را داشتند.
امیر بَرغشی، نمایشنامهی ظهور و سقوط رایش سوم نوشته بِرِشت را به صحنه آورد.
امیر اثباتی و تعدادی دیگر، کاریکاتورهای انتقادی و سیاسی به نمایش گذاشتند.
من به همراه استادان: حسین علیزاده و بهمن رجبی، بخشی از موسیقیِ خلق لُر را اجرا کردیم.
بهروز مسلمیان با تابلو عصیان بارِ مهاجرت که میتوان آن را خوشههای خشم نام نهاد، با نقاشی شرکت کردند...
🌐متن کامل این یادداشت را در تارنمای آوای سیمره بخوانید:
https://avayeseymare.ir/?p=23895
✍️علیاکبر شکارچی
پنجشنبه، بیست و هفتم اردیبهشت 1403 برای دیدن تابلوهای نقاشی دوست عزیز و دیرینه " بهروز(نصرت الله) مسلمیان" به گالری هور رفتم. نقاشی ها همه پرترههای زنان این سرزمین بودند که میدانم یک عمر، خواب و بیداری او را برآشفتهاند.
من و بهروز در دانشکدهی هنرهای زیبا، او با رنگ و قلم مو و من با صوت و کمانچه درس میخواندیم؛ در طول سالهای تحصیل، همه ساله به مناسبت سالگرد سیاهکَل، دانشجویان دانشکدههای فنی، حقوق و ادبیات و… جلوی دانشکدهی هنرهای زیبا، دانشگاه تهران میآمدند و یکصدا شعار میدادند: هنرها کُره خرها. و من هنوز صدای نجیب آنان را که برای آزادیِ مردمان این مرز و بوم، جان بر کف، خطر میکردند، به یاد دارم.
ای آزادی، تو چه اکسیری هستی که آدمیان برای رسیدن به تو اینچنین به پیشواز مرگ میروند.
بخت یار من و ماهرخ همسرم بود که به شکلی شگفتانگیز در خیابان لولاگر، اطراف خوش و سلسبیل مستأجر بهروز شدیم؛ آنهم در خانهای که سرویسها و آشپزخانهاش مشترک بود.
بهروز در طبقه بالا با دو اتاقِ تو در تو و من و ماهرخ و آرش که تقریباً ۲ سالش بود، در دو اتاق در همکف.
از صفا و مهربانی بهروز و فاطی عزیز (فاطمه امدادیان) هر چه بگویم کم گفتهام.
ثمرهی همنشینی و بهره بردن از ذوق و سلیقه و بینش هنری این زوجِ خوشبخت و هنرمند، مثل شهدی گوارا، بی دریغ به کام ما ریخته میشد؛ و من همیشه قدردان و سپاسگوی آن شرایط انسانساز هستم.
تماشای کتابهای نقاشی ارزشمند بهروز که در آن دوره بسیار نفیس و نایاب بود، آنهم با شرحی که بهروز میداد، باورها و اندیشه مرا مثل عطش آدمی که در کویر تشنه، به چشمه میرسد، فرو مینشاند.
اکثر اوقات ما با هم غذا میخوردیم. شاید باور کردنی نباشد؛ بهروز هنوز غذا از گلویش پایین نرفته، به طبقه بالا میرفت تا آن تصویر و اندیشهای که مثل بغض گلویش را گرفته بود، بِکِشد.
امروز که این خطوط را مینویسم، کتاب ” گَپ و گُفت” تخصصی و ادیبانه بهروز و حسن موریزی را برای بار دوم خواندم.
در این مصاحبه هم دیدم که بهروز هنوز مانند همان چهل سال پیش، در مبارزه ای خوشایند، جوینده و پُرکار نقاشی میکشد.
به قول مولانا:
بَرجه ز خواب و بنگر صبحی دگر دمیده جویان و پای کوبان از آسمان رسیده
که حاصل این چهل سال تلاش پیوسته او، آثاریست که در نقاشی ایران، صبحی دگر گشوده.
درود بر موریزیِ پرسشگر که با پرسش های دقیق و پُر از دانایی، بهروز را مانند درخت به ثمر نشسته، با تمام وجود تکانده است و کتابی بعنوان مرجع به جامعه هنر ایران عرضه نمودند.
وقتی به چهل سال زندگی بهروز عزیز برمیگردم، ذوق میکنم و چشم و اندیشهام از این همه دانش و ذکاوت روشن میشود؛ و این مقام حاصل نگردد، مگر با کار عملی و پروردگی دانش تخصصی.
” من به همه هنرمندان، خصوصاً نقاشان و کسانی که نقاشیهای بهروز را دنبال میکنند، توصیه میکنم حتماً آن را مو به مو بخوانند.”
در همان سالهای ۵۷ و ۵۸، بهروز دو تابلو از من، یکی طراحی با مداد و به قول نقاشان، امپرسیونیستی کشید؛ که در این تابلو، آناتومیِ چشمنواز دستها، پاها، چهره و بدن بِدان میماند کمانچه را در آغوش گرفتهام که از دیدن آن، توانمندی و پختگی زودرس نقاش را در جوانی میتوان دید. دومین تابلو با رنگ روغن، پرتره ایست با کمانچه که این بار میتوان حضور اکسپرسیونیستها را در چهره و دستان من مشاهده کرد.
اگر اشتباه نکنم این دو تابلو در سالهای ۵۷ و ۵۸ کشیده شدهاند که میتوان گفت اندیشه و انگشتان نقاش در حال تغییر و دگرگونیست.
در سال ۵۷ کَرنای جنبش انقلاب به صدا در آمده بود؛ همهجا آدمیان عصیانزده، همهجا دختران و پسران خشمگین، همهجا مردم جان برکَف.
مگر میشود ما دو خانواده که در نهان، خواب آزادی را میدیدیم؛ در عیان، آرام بمانیم!
در همان روزها، دانشکدهی هنرهای زیبا هم تحت تأثیر شرایط اجتماعی، به تب و تابِ پُر شور و عجیب و غریبی افتاده بود. همه هنرمندان سعی در حضور و مشارکت در جنبش انقلابی را داشتند.
امیر بَرغشی، نمایشنامهی ظهور و سقوط رایش سوم نوشته بِرِشت را به صحنه آورد.
امیر اثباتی و تعدادی دیگر، کاریکاتورهای انتقادی و سیاسی به نمایش گذاشتند.
من به همراه استادان: حسین علیزاده و بهمن رجبی، بخشی از موسیقیِ خلق لُر را اجرا کردیم.
بهروز مسلمیان با تابلو عصیان بارِ مهاجرت که میتوان آن را خوشههای خشم نام نهاد، با نقاشی شرکت کردند...
🌐متن کامل این یادداشت را در تارنمای آوای سیمره بخوانید:
https://avayeseymare.ir/?p=23895
پایگاه خبری تحلیلی آوای سیمره
حکایت رنگ و صوت (برای دوست و هنرمند عزیز نصرتالله مسلمیان) - پایگاه خبری تحلیلی آوای سیمره
من و بهروز در دانشکدهی هنرهای زیبا، او با رنگ و قلم مو و من با صوت و کمانچه درس میخواندیم؛ در طول سالهای تحصیل، همه ساله به مناسبت سالگرد سیاهکَل، دانشجویان دانشکدههای فنی، حقوق و ادبیات و… جلوی دانشکدهی هنرهای زیبا، دانشگاه تهران میآمدند و یکصدا شعار…
✅دربارهی زندگي (بخش نخست)
✍️دکتر امیر شاکرمی
فصل اول: ساختار شگفت انگیز خلقت آنچه در کائنات میبینیم همانند تصویری است که از مقابل هم قرار گرفتن دو آینه حاصل میشود.
اگر دو آینه، مقابل هم قرار گیرند بینهایت تصویر در هرکدام ایجاد میشود. ساختار خلقت بهصورت تکثیر یک نسخه تقريباً يكسان در جهات مختلف است.
ساختار اتم و چرخش الکترونها بهدور هسته اتم شبیه ساختار منظومهی شمسی و کهکشانهاست.
ساختارهای بیشماری مانند هم یافت میشوند؛ ساختار یک خانواده، ساختار حاکم بر یک اداره یا سازمان، ساختار حاکم بر یک کشور، بر جهان و الی آخر شباهتهای زیادی با هم دارند. رهبر در مركز و سلسله مراتب در اطراف آن هستند.
از مكاني که ما انسانها با این اندازه مشخص قرار داریم اگر به سمت ریزتر و درشتتر از خود حرکت کنیم به بینهایت میرسیم؛
به سمت پايين:
انسان، سلول، ملکول، اتم، ذرات زیر اتمی و الی آخر تا بینهایت ریز.
و به سمت بالا:
انسان، کره زمین، منظومهی شمسی، کهکشان راه شیری، حبابهای احتمالی حاوی جهانهای مجزا و متعدد و الی آخر.
از هر سو با بینهایت تكرار احاطه شدهایم.
به همين دليل بيانتها بودن همه چيز است كه دانشمند ميكروبشناس و دانشمند ستارهشناس هر دو در مقابل دنيايي عظيم از بيكرانها قرار گرفتهاند و هر كدام تصور ميكنند اصل ماجرا همانجاييست كه آنها در حال كاوشاند.
پس شاید بهتر باشد بهجای دنبال کردن بینهایتها در خودمان دقیق شویم.
آنقدر ساختارهای کائنات از ریز تا درشت شباهت دارند که گاهی میتوان براساس منطقی که در یک خانواده حاکم است، روابط بین اجزای یک سلول به فرماندهی هسته سلول را پیشبینی کرد و یا روابط بین ارکان قدرت در یک نظام سیاسی را حدس زد.
مثلاً سرطان را ميتوان به مثابهی شورش قسمتي از يك ايالت در مقابل حكومت مركزي دانست؛ شورشي كه به خودمختاري ميانجامد اما نهايتاً كل كشور را به لبهی سقوط خواهد كشاند. و يا عضلهدرد، زانودرد يا كمردرد ناشي از كار زياد را ميتوان پيام اعضاي بدن به فرد تلقي كرد تا به خود استراحت بدهد.
ما براي درك هر مطلبي نياز به معناسازي و الگوپردازي داريم؛ شايد معناها همان قوانين رياضي باشند كه ما آنها را به شكل پيام معنوي يا رهنمود اخلاقي درك ميكنيم؛ بههرحال ما بدون معنابخشي به زندگي، انگيزهی ادامه حيات را از دست خواهيم داد.
ساختار كل خلقت از یک چیز ساخته شده است که هنوز نمی توانیم دقیقاً بگوییم چیست.
همانند یک ساختمان که از تعداد زیادی آجر ساخته شده است و هر ساختمان به هر شکلی که باشد باز هم تعدادی آجر محسوب میشود؛ کائنات از اتمها و ریزتر از ذرات زیر اتمی و شايد از ريسمانهايي از انرژي ساخته شده است که احتمالاً از آنها فاقد وزن و موجودیت جداگانه قابل ارزیابی هستند و شايد هم آخرين ذره چيزي ديگر باشد، شايد هم آخريني وجود نداشته باشد
🌐متن کامل این یادداشت را در تارنمای آوای سیمره بخوانید:
https://avayeseymare.ir/?p=23882
✍️دکتر امیر شاکرمی
فصل اول: ساختار شگفت انگیز خلقت آنچه در کائنات میبینیم همانند تصویری است که از مقابل هم قرار گرفتن دو آینه حاصل میشود.
اگر دو آینه، مقابل هم قرار گیرند بینهایت تصویر در هرکدام ایجاد میشود. ساختار خلقت بهصورت تکثیر یک نسخه تقريباً يكسان در جهات مختلف است.
ساختار اتم و چرخش الکترونها بهدور هسته اتم شبیه ساختار منظومهی شمسی و کهکشانهاست.
ساختارهای بیشماری مانند هم یافت میشوند؛ ساختار یک خانواده، ساختار حاکم بر یک اداره یا سازمان، ساختار حاکم بر یک کشور، بر جهان و الی آخر شباهتهای زیادی با هم دارند. رهبر در مركز و سلسله مراتب در اطراف آن هستند.
از مكاني که ما انسانها با این اندازه مشخص قرار داریم اگر به سمت ریزتر و درشتتر از خود حرکت کنیم به بینهایت میرسیم؛
به سمت پايين:
انسان، سلول، ملکول، اتم، ذرات زیر اتمی و الی آخر تا بینهایت ریز.
و به سمت بالا:
انسان، کره زمین، منظومهی شمسی، کهکشان راه شیری، حبابهای احتمالی حاوی جهانهای مجزا و متعدد و الی آخر.
از هر سو با بینهایت تكرار احاطه شدهایم.
به همين دليل بيانتها بودن همه چيز است كه دانشمند ميكروبشناس و دانشمند ستارهشناس هر دو در مقابل دنيايي عظيم از بيكرانها قرار گرفتهاند و هر كدام تصور ميكنند اصل ماجرا همانجاييست كه آنها در حال كاوشاند.
پس شاید بهتر باشد بهجای دنبال کردن بینهایتها در خودمان دقیق شویم.
آنقدر ساختارهای کائنات از ریز تا درشت شباهت دارند که گاهی میتوان براساس منطقی که در یک خانواده حاکم است، روابط بین اجزای یک سلول به فرماندهی هسته سلول را پیشبینی کرد و یا روابط بین ارکان قدرت در یک نظام سیاسی را حدس زد.
مثلاً سرطان را ميتوان به مثابهی شورش قسمتي از يك ايالت در مقابل حكومت مركزي دانست؛ شورشي كه به خودمختاري ميانجامد اما نهايتاً كل كشور را به لبهی سقوط خواهد كشاند. و يا عضلهدرد، زانودرد يا كمردرد ناشي از كار زياد را ميتوان پيام اعضاي بدن به فرد تلقي كرد تا به خود استراحت بدهد.
ما براي درك هر مطلبي نياز به معناسازي و الگوپردازي داريم؛ شايد معناها همان قوانين رياضي باشند كه ما آنها را به شكل پيام معنوي يا رهنمود اخلاقي درك ميكنيم؛ بههرحال ما بدون معنابخشي به زندگي، انگيزهی ادامه حيات را از دست خواهيم داد.
ساختار كل خلقت از یک چیز ساخته شده است که هنوز نمی توانیم دقیقاً بگوییم چیست.
همانند یک ساختمان که از تعداد زیادی آجر ساخته شده است و هر ساختمان به هر شکلی که باشد باز هم تعدادی آجر محسوب میشود؛ کائنات از اتمها و ریزتر از ذرات زیر اتمی و شايد از ريسمانهايي از انرژي ساخته شده است که احتمالاً از آنها فاقد وزن و موجودیت جداگانه قابل ارزیابی هستند و شايد هم آخرين ذره چيزي ديگر باشد، شايد هم آخريني وجود نداشته باشد
🌐متن کامل این یادداشت را در تارنمای آوای سیمره بخوانید:
https://avayeseymare.ir/?p=23882
پایگاه خبری تحلیلی آوای سیمره
دربارهی زندگي (بخش نخست) - پایگاه خبری تحلیلی آوای سیمره
اگر دو آینه، مقابل هم قرار گیرند بینهایت تصویر در هرکدام ایجاد میشود. ساختار خلقت بهصورت تکثیر یک نسخه تقريباً يكسان در جهات مختلف است. ساختار اتم و چرخش الکترونها بهدور هسته اتم شبیه ساختار منظومهی شمسی و کهکشانهاست. ساختارهای بیشماری مانند هم یافت…
Forwarded from همای سعادت
🔹🔸🔹🔸🔹🔸
*دسترسی به منظومه خدمات بانک قرضالحسنه مهر ایران با یک کلیک*
📲 بدون مراجعه به شعبه و در کمترین زمان ممکن، خدمات بانکی مورد نیازتان را دریافت کنید.
[دسترسی سریع به خدمات غیرحضوری](https://qmb.ir/page-Pages/fa/0/form/pId1638)
🔹🔸🔹🔸🔹🔸
🆔 @qmbnews
*دسترسی به منظومه خدمات بانک قرضالحسنه مهر ایران با یک کلیک*
📲 بدون مراجعه به شعبه و در کمترین زمان ممکن، خدمات بانکی مورد نیازتان را دریافت کنید.
[دسترسی سریع به خدمات غیرحضوری](https://qmb.ir/page-Pages/fa/0/form/pId1638)
🔹🔸🔹🔸🔹🔸
🆔 @qmbnews
سد گاشِمار، هوار از این همه وعده! (آنچه استاندار محترم باید بداند)

جناب استاندار؛ سپاس داریم از پیگیریهای شما در مورد سد گاشمار(گاوشمار) که نمیدانیم چگونه نام مجعول «معشوره» بر آن نهاده شده است!
تقاضای نخستمان آن است که نام تاریخی این تنگه مهم و استراتژیک لرستان را به این سد برگردانید و از این به بعد در همه مکاتبات و اسناد اداری و فنی، «سد گاشِمار» جای نام مجعول و بیمعنای «سد معشوره» را بگیرد. گاشِمار از نظر جغرافیا و فرهنگ بومی لرستان، تنگه مهمی است که اینک مجال پرداختن به آن نیست ولی مهم است که این سد دقیقاً به نام تاریخی و شناخته شدهی آن نامگذاری و به رسمیت شناخته شود. دوم آنکه، مطابق اسناد خود دولت از جمله اسناد برنامهی هفتم توسعه، شروع این سد در سال ۱۳۸۸ خورشیدی و قرار بر آن بوده است که در سال ۱۴۰۷ با همهی ضمائم و سازههای جانبی و پاییندستی بهطور کامل ساخته شده و بهرهبرداری از آن آغاز گردد. بنابراین ساخت این سد مربوط به همان سال نخست ریاست جمهوری آقای احمدینژاد است که تا توانست از آن به نفع خودش نزد مردم لرستان بهرهبرداری تبلیغاتی کرد ولی بهرغم آن همه هیاهوی تبلیغاتی، طی ۸ سال کاری برای اجرای این پروژه انجام نشد. بنابراین اکنون ۱۵ سال است که مردم لرستان منتظر ساخت این سد هستند و سال شروع آن ۹۴ – ۹۵ نبوده است بر مبنای مصاحبه جنابعالی. موضوع سوم، ظرفیت این سد است. پیشبینی اولیه در قبل از انقلاب۷ /۱ میلیارد متر مکعب بوده است که در دوران احمدینژاد صحبت ۱ میلیارد و در دوران روحانی به ۵/۰میلیارد و شاید هم کمتر کاهش مییابد!
جناب استاندار؛
این برای مردم لرستان قابل قبول نیست! دلیلی ندارد که از حدود ۱۲ میلیارد متر مکعب حجم روانآبهای استان در سالهای نرمال، تنها به اندازهی ۲۰۰ میلیون مترمکعب توان ذخیرهسازی داشته باشیم. آیا این تبعیض و ظلم در حق مردم لرستان نیست؟! آیا این خلاف عدالت اجتماعی و عدالت زیست محیطی و رفع تبعیض بین مناطق و استانهای مختلف کشور نیست؟! آیا خدای بزرگ از مسئولان میپذیرد که سهم استان پاییندست ما از مصرف آب کشاورزی کشور ۱۷ درصد (حدود ۱۵ میلیارد متر مکعب) و استان قرار گرفته در شرق لرستان ۶ درصد (حدود ۵ میلیارد متر مکعب) و سهم لرستان ۳/۱ درصد (حدود۰۵/۱ میلیارد متر مکعب) باشد؟! وجدان بشری میپذیرد که استانهای جنوب و شرق لرستان به ترتیب ۸۰ و ۵/۸۶ درصد اراضیشان آبی و متوسط کشوری هم ۶۰ درصد وانگهی این درصد در لرستان پرآب تنها ۲۷ درصد باشد؟!
نمیخواهیم حساب و کتاب این ظلم و بیعدالتی را اکنون با شما بکنیم بلکه، آنچه حالا باید وجهه همت و سعی شما باشد آن که به کمتر از ۱ میلیارد متر مکعب برای ظرفیت سد گاشمار رضایت ندهید. ۱۵۰ هزار هکتار زمین دیم و تشنه و مرغوب شهرستانهای کوهدشت، چگنی و پلدختر منتظر آب این سد هستند.
جناب استاندار؛
چرا نباید کوهدشت و رومشکان و پلدختر لرستان، خوزستان و دشت مغان دوم کشور از نظر تولید زراعی و باغی و دامی و صنایع جانبی باشند؟! منظور آنکه، ظرفیت ۵۰۰ میلیون متر مکعب و شاید هم کمتر برای سد گاشمار تحول چشمگیری از نظر توسعهی استان و همچنین تولید اقلام مورد نیاز و وارداتی کشور به حساب نمیآید. تقاضا آن است که ظرفیت سد حداقل ۱ میلیارد متر مکعب باشد که دست کم بتوانیم ۱۰۰ هزار هکتار را آبی کنیم.
و بالاخره موضوع آخر، کسب مجوز مادهی ۲۳ و تعیین تکلیف اعتبار مورد نیاز است که بدان اشاره کردهاید و در جدول پیشبینی اعتبار برنامه هفتم هم آمده است. مطلعاید که همان چندرغاز سال ۱۴۰۳ را منوط به اخذ مجوز مادهی ۲۳ تا پایان شهریور کردهاند. معلوم است که خود وزارت نیرو هم در ۱۵ سال گذشته تمایلی به کسب این مجوز نداشته است وگرنه، با تکمیل مدارک و توجیه برنامه و بودجه، سالها پیش میتوانست این جواز را برای این سد کسب کند. این که در برنامه هفتم قید شده است که تنها ۱۰ درصد از بودجه کلان مورد نیاز ساخت این سد از منابع عمومی است هم خود قوز بالا قوزی است که نیازمند پیدا کردن سرمایهگذار و…است.
در هر حال، رو به راه کردن کار و بار این سازهی مهم آبی لرستان همت ویژهای میطلبد که امیدواریم در جنابعالی وجود داشته باشد. این را هم بدانیم که احداث سد گاشِمار مطابق آن چه معروض داشتیم علاوه بر عواید استانی میتواند برکات زیادی هم برای مملکت داشته باشد که از جمله آنها کمک شایان توجه به امنیت غذایی جامعه و کاهش واردات از بیگانگان است.
نویسنده : دکتر مراد سپهوند | سرچشمه : سیمرهی شمارهی 723(هشتم خرداد 1403)
@seymareweekly

جناب استاندار؛ سپاس داریم از پیگیریهای شما در مورد سد گاشمار(گاوشمار) که نمیدانیم چگونه نام مجعول «معشوره» بر آن نهاده شده است!
تقاضای نخستمان آن است که نام تاریخی این تنگه مهم و استراتژیک لرستان را به این سد برگردانید و از این به بعد در همه مکاتبات و اسناد اداری و فنی، «سد گاشِمار» جای نام مجعول و بیمعنای «سد معشوره» را بگیرد. گاشِمار از نظر جغرافیا و فرهنگ بومی لرستان، تنگه مهمی است که اینک مجال پرداختن به آن نیست ولی مهم است که این سد دقیقاً به نام تاریخی و شناخته شدهی آن نامگذاری و به رسمیت شناخته شود. دوم آنکه، مطابق اسناد خود دولت از جمله اسناد برنامهی هفتم توسعه، شروع این سد در سال ۱۳۸۸ خورشیدی و قرار بر آن بوده است که در سال ۱۴۰۷ با همهی ضمائم و سازههای جانبی و پاییندستی بهطور کامل ساخته شده و بهرهبرداری از آن آغاز گردد. بنابراین ساخت این سد مربوط به همان سال نخست ریاست جمهوری آقای احمدینژاد است که تا توانست از آن به نفع خودش نزد مردم لرستان بهرهبرداری تبلیغاتی کرد ولی بهرغم آن همه هیاهوی تبلیغاتی، طی ۸ سال کاری برای اجرای این پروژه انجام نشد. بنابراین اکنون ۱۵ سال است که مردم لرستان منتظر ساخت این سد هستند و سال شروع آن ۹۴ – ۹۵ نبوده است بر مبنای مصاحبه جنابعالی. موضوع سوم، ظرفیت این سد است. پیشبینی اولیه در قبل از انقلاب۷ /۱ میلیارد متر مکعب بوده است که در دوران احمدینژاد صحبت ۱ میلیارد و در دوران روحانی به ۵/۰میلیارد و شاید هم کمتر کاهش مییابد!
جناب استاندار؛
این برای مردم لرستان قابل قبول نیست! دلیلی ندارد که از حدود ۱۲ میلیارد متر مکعب حجم روانآبهای استان در سالهای نرمال، تنها به اندازهی ۲۰۰ میلیون مترمکعب توان ذخیرهسازی داشته باشیم. آیا این تبعیض و ظلم در حق مردم لرستان نیست؟! آیا این خلاف عدالت اجتماعی و عدالت زیست محیطی و رفع تبعیض بین مناطق و استانهای مختلف کشور نیست؟! آیا خدای بزرگ از مسئولان میپذیرد که سهم استان پاییندست ما از مصرف آب کشاورزی کشور ۱۷ درصد (حدود ۱۵ میلیارد متر مکعب) و استان قرار گرفته در شرق لرستان ۶ درصد (حدود ۵ میلیارد متر مکعب) و سهم لرستان ۳/۱ درصد (حدود۰۵/۱ میلیارد متر مکعب) باشد؟! وجدان بشری میپذیرد که استانهای جنوب و شرق لرستان به ترتیب ۸۰ و ۵/۸۶ درصد اراضیشان آبی و متوسط کشوری هم ۶۰ درصد وانگهی این درصد در لرستان پرآب تنها ۲۷ درصد باشد؟!
نمیخواهیم حساب و کتاب این ظلم و بیعدالتی را اکنون با شما بکنیم بلکه، آنچه حالا باید وجهه همت و سعی شما باشد آن که به کمتر از ۱ میلیارد متر مکعب برای ظرفیت سد گاشمار رضایت ندهید. ۱۵۰ هزار هکتار زمین دیم و تشنه و مرغوب شهرستانهای کوهدشت، چگنی و پلدختر منتظر آب این سد هستند.
جناب استاندار؛
چرا نباید کوهدشت و رومشکان و پلدختر لرستان، خوزستان و دشت مغان دوم کشور از نظر تولید زراعی و باغی و دامی و صنایع جانبی باشند؟! منظور آنکه، ظرفیت ۵۰۰ میلیون متر مکعب و شاید هم کمتر برای سد گاشمار تحول چشمگیری از نظر توسعهی استان و همچنین تولید اقلام مورد نیاز و وارداتی کشور به حساب نمیآید. تقاضا آن است که ظرفیت سد حداقل ۱ میلیارد متر مکعب باشد که دست کم بتوانیم ۱۰۰ هزار هکتار را آبی کنیم.
و بالاخره موضوع آخر، کسب مجوز مادهی ۲۳ و تعیین تکلیف اعتبار مورد نیاز است که بدان اشاره کردهاید و در جدول پیشبینی اعتبار برنامه هفتم هم آمده است. مطلعاید که همان چندرغاز سال ۱۴۰۳ را منوط به اخذ مجوز مادهی ۲۳ تا پایان شهریور کردهاند. معلوم است که خود وزارت نیرو هم در ۱۵ سال گذشته تمایلی به کسب این مجوز نداشته است وگرنه، با تکمیل مدارک و توجیه برنامه و بودجه، سالها پیش میتوانست این جواز را برای این سد کسب کند. این که در برنامه هفتم قید شده است که تنها ۱۰ درصد از بودجه کلان مورد نیاز ساخت این سد از منابع عمومی است هم خود قوز بالا قوزی است که نیازمند پیدا کردن سرمایهگذار و…است.
در هر حال، رو به راه کردن کار و بار این سازهی مهم آبی لرستان همت ویژهای میطلبد که امیدواریم در جنابعالی وجود داشته باشد. این را هم بدانیم که احداث سد گاشِمار مطابق آن چه معروض داشتیم علاوه بر عواید استانی میتواند برکات زیادی هم برای مملکت داشته باشد که از جمله آنها کمک شایان توجه به امنیت غذایی جامعه و کاهش واردات از بیگانگان است.
نویسنده : دکتر مراد سپهوند | سرچشمه : سیمرهی شمارهی 723(هشتم خرداد 1403)
@seymareweekly
پایگاه خبری تحلیلی آوای سیمره
سد گاشِمار، هوار از این همه وعده! (آنچه استاندار محترم باید بداند) - پایگاه خبری تحلیلی آوای سیمره
تقاضای نخستمان آن است که نام تاریخی این تنگه مهم و استراتژیک لرستان را به این سد برگردانید و از این به بعد در همه مکاتبات و اسناد اداری و فنی، «سد گاشِمار» جای نام مجعول و بیمعنای «سد معشوره» را بگیرد. گاشِمار از نظر جغرافیا و فرهنگ بومی لرستان، تنگه مهمی…
سیمرهی ۷۲۴ جاری شد…

هفتصدوبیستوچهارمین شمارهی هفتهنامهی منطقهای سیمره، روز چهارشنبه (شانزدهم خردادماه 1403) چاپ شد و روی پیشخوان دکههای مطبوعاتی قرار گرفت.
به گزارش آوای سیمره، این شماره در بردارندهی مطالب و مقالات متنوعی است از جمله:
*تیتریک:
– سلام خيبر به ليگ برتر / خيبر قهرمان زودهنگام ليگ يک شد
*سرمقاله:
– جامعه درکمين خطر پوپوليسم بد! / دکتر مجتبا ترکارانی
*یادداشتها:
-حکايت رنگ و صوت / علیاکبر شکارچی
-دربارهی زندگی۳/ دکتر امیر شاکرمی
– از افلاطون تا پاستور / دکتر مرتضا ادیب
-رزم نابرابر درختان بلوط با آفتهاي انساني و طبيعي! / حاجیعلی شرفی
– مستندنگاري ماجراهاي من و سياست (فصل دوم /بخش ۴۶) / علی گودرزیان
– اعجازِ سلام / سلمان احمدوند
– بيگانگيِ ملي! / ماشا اکبری
-توليدِ نسل يا نسلکُشي /ایرج احمدی
-۱۵خرداد روز محيط زيست / زمان شهاوند
-خاطراتي از خرمآبادِ شصتسال پيش/ بخش هشتم/ جلال مرادی
– اجتماعي شدن و نظامهاي نهادي / دکتر سهراب دلانگیزان
-سونامي اختلال سلفيتيس در نوجوانان و جوانان / دکتر فریبرز گراوند
-ثبتنام فلهاي؛ به دنبال شهرت، مدال رد صلاحيت يا ابتذال امر سياست؟! / مهرداد خدیر
-شيطان از خنده ريسه ميرود! / ولی آزادبخت
*مقالات:
– نگاهي به کتاب قوم لر (بخش ۵)/ صبا محمودوند
-قوانين مجلس عامل توسعه يا مانع توسعه؟ (بخش دوم و پایانی) /حجت واليزاده
* داستان:
-وجدانِ گوشهگير(۴) / اسماعیل میرزایی
*طنز:
– کارتون سیمره/ یاسر دلفان
*شعر پارسی:
– حمیدرضا اکبری شروه/ مهتاب قاسمی / کریم دافعی
*شعر بومی:
-ایرج رحمانپور
*نقد فیلم و سریال:
سه نقدِ بيپرده / محمدصالح فصیحی
*گزارش:
– استاندارد نگران وسايل بازي غيراستاندارد
*اخبار:
-ديوار هزار سالهي ۱۲ برجي خرمآباد احيا ميشود
– در پيک بار تابستان؛ لرستانيها الگوي مصرف برق را رعايت کنند / کممصرفها تشويق ميشوند
-مديرکل ميراثفرهنگي لرستان خبر داد؛ انعقاد تفاهمنامه همکاري بين ميراثفرهنگي و دانشکدهي فني و حرفهاي
– مديرکل تأمين اجتماعي لرستان خبر داد؛ برگزاري جشنوارهي انتخاب بازنشستگان و مستمريبگيران نمونهو…
-مديرعامل شرکت شهرکهاي صنعتي لرستان: رفع موانع و مشکلات واحدهاي صنعتي اليگودرز در دستور کار قرار گرفت
-۸۰ نامزد رياست جمهوري ثبتنام شدند؛ ۷۶ مرد و ۴ زن
-بيمارستانهاي لرستان ظرفيت بالايي براي انجام جراحيهاي خاص دارند
-موازيکاري دستگاههاي اجرايي يکي از موانع توسعهي مهارتآموزي است
– نوزاد عجول در آسمان لرستان متولد شد
و...
https://avayeseymare.ir/?p=23941

هفتصدوبیستوچهارمین شمارهی هفتهنامهی منطقهای سیمره، روز چهارشنبه (شانزدهم خردادماه 1403) چاپ شد و روی پیشخوان دکههای مطبوعاتی قرار گرفت.
به گزارش آوای سیمره، این شماره در بردارندهی مطالب و مقالات متنوعی است از جمله:
*تیتریک:
– سلام خيبر به ليگ برتر / خيبر قهرمان زودهنگام ليگ يک شد
*سرمقاله:
– جامعه درکمين خطر پوپوليسم بد! / دکتر مجتبا ترکارانی
*یادداشتها:
-حکايت رنگ و صوت / علیاکبر شکارچی
-دربارهی زندگی۳/ دکتر امیر شاکرمی
– از افلاطون تا پاستور / دکتر مرتضا ادیب
-رزم نابرابر درختان بلوط با آفتهاي انساني و طبيعي! / حاجیعلی شرفی
– مستندنگاري ماجراهاي من و سياست (فصل دوم /بخش ۴۶) / علی گودرزیان
– اعجازِ سلام / سلمان احمدوند
– بيگانگيِ ملي! / ماشا اکبری
-توليدِ نسل يا نسلکُشي /ایرج احمدی
-۱۵خرداد روز محيط زيست / زمان شهاوند
-خاطراتي از خرمآبادِ شصتسال پيش/ بخش هشتم/ جلال مرادی
– اجتماعي شدن و نظامهاي نهادي / دکتر سهراب دلانگیزان
-سونامي اختلال سلفيتيس در نوجوانان و جوانان / دکتر فریبرز گراوند
-ثبتنام فلهاي؛ به دنبال شهرت، مدال رد صلاحيت يا ابتذال امر سياست؟! / مهرداد خدیر
-شيطان از خنده ريسه ميرود! / ولی آزادبخت
*مقالات:
– نگاهي به کتاب قوم لر (بخش ۵)/ صبا محمودوند
-قوانين مجلس عامل توسعه يا مانع توسعه؟ (بخش دوم و پایانی) /حجت واليزاده
* داستان:
-وجدانِ گوشهگير(۴) / اسماعیل میرزایی
*طنز:
– کارتون سیمره/ یاسر دلفان
*شعر پارسی:
– حمیدرضا اکبری شروه/ مهتاب قاسمی / کریم دافعی
*شعر بومی:
-ایرج رحمانپور
*نقد فیلم و سریال:
سه نقدِ بيپرده / محمدصالح فصیحی
*گزارش:
– استاندارد نگران وسايل بازي غيراستاندارد
*اخبار:
-ديوار هزار سالهي ۱۲ برجي خرمآباد احيا ميشود
– در پيک بار تابستان؛ لرستانيها الگوي مصرف برق را رعايت کنند / کممصرفها تشويق ميشوند
-مديرکل ميراثفرهنگي لرستان خبر داد؛ انعقاد تفاهمنامه همکاري بين ميراثفرهنگي و دانشکدهي فني و حرفهاي
– مديرکل تأمين اجتماعي لرستان خبر داد؛ برگزاري جشنوارهي انتخاب بازنشستگان و مستمريبگيران نمونهو…
-مديرعامل شرکت شهرکهاي صنعتي لرستان: رفع موانع و مشکلات واحدهاي صنعتي اليگودرز در دستور کار قرار گرفت
-۸۰ نامزد رياست جمهوري ثبتنام شدند؛ ۷۶ مرد و ۴ زن
-بيمارستانهاي لرستان ظرفيت بالايي براي انجام جراحيهاي خاص دارند
-موازيکاري دستگاههاي اجرايي يکي از موانع توسعهي مهارتآموزي است
– نوزاد عجول در آسمان لرستان متولد شد
و...
https://avayeseymare.ir/?p=23941
پایگاه خبری تحلیلی آوای سیمره
سیمرهی 724 جاری شد... - پایگاه خبری تحلیلی آوای سیمره
به گزارش آوای سیمره، این شماره در بردارندهی مطالب و مقالات متنوعی است از جمله: *تیتریک: – سلام خيبر به ليگ برتر / خيبر قهرمان زودهنگام ليگ يک شد *سرمقاله: – جامعه درکمين خطر پوپوليسم بد! / دکتر مجتبا ترکارانی *یادداشتها: -حکايت رنگ و صوت / علیاکبر…
محمود احمدینژاد، لاریجانی، جهانگیری و آخوندی رد صلاحیت شدند
👇بر اساس شنیده های خبرنگار مهر، بنا بر اطلاعات رسیده لیست کاندیدای احراز صلاحیت شده احتمالا به شرح ذیل است:
1-محمدباقر قالیباف
2-سعید جلیلی
3-مسعود پزشکیان
4-امیرحسین قاضی زاده هاشمی
5-علیرضا زاکانی
6-مصطفی پور محمدی
👇بر اساس شنیده های خبرنگار مهر، بنا بر اطلاعات رسیده لیست کاندیدای احراز صلاحیت شده احتمالا به شرح ذیل است:
1-محمدباقر قالیباف
2-سعید جلیلی
3-مسعود پزشکیان
4-امیرحسین قاضی زاده هاشمی
5-علیرضا زاکانی
6-مصطفی پور محمدی
ایرنا/وزارت کشور اسامی نهایی کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری را اعلام کرد/
مصطفی پورمحمدی
مسعود پزشکیان
امیرحسین قاضیزاده هاشمی
علیرضا زاکانی
سعید جلیلی
محمدباقر قالیباف
@seymareweekly
مصطفی پورمحمدی
مسعود پزشکیان
امیرحسین قاضیزاده هاشمی
علیرضا زاکانی
سعید جلیلی
محمدباقر قالیباف
@seymareweekly
تسلیتی برای دکتر رستمی
داغ عزیزان سخت شکننده است اما به جرات می توان گفت دست هیچ تسلیتی به بالای بلند اندوه مادر نمی رسد. الهه ای که مظهر زایش است و باروری؛ نماد مهربانی است و دلسوزی و الگوی رنج و بردباری.
وقتی دست مهربانی اش گهواره ی کودکی ات را تکان می دهد و عاشقانه لالایی هایش را از روزن ستاره ها عبور می دهد تا شب خستگی را سحر کند می توان عشق را از چشم های خواب آلوده اش به تفسیر نشست.
حالا که قرار است در عزای بزرگ ترین الهه ی هستی چیزی بنویسی، باید ماه باشی یا ستاره ای دور یا دست کم قطره ی خشکیده ی اشکی تا آن دست ها را فهمید و آن چشم ها را دانست و عاشقانه تسلیتی جفت و جور کرد. اما هیچ شعری و هیچ جمله ای از پس اندوهی چنان سترگ برنخواهد آمد. بنابراین به طبق معمول های کلیشه ای رجوع کرده و تسلیتی می نویسیم.
اما این بار برای مادری که فرزندی تربیت کرد که امروز از افتخارات قلم است و آگاهی بخشی. فرزندی که پنجره ای به روشنایی برای مردمش گشود. مدیر مسئول رویدادی بزرگ چنان سیمره که سال هاست سر بر سنگ های سیاه می کوبد و پیچ می خورد تا فریاد زلال فرهنگ سرزمینش باشد.
جناب دکتر کیانوش رستمی مدیرمسئول نشریه ی وزین سیمره!
اندوه از دست دادن مادر گرامی شما را از صمیم دل تسلیت می گوییم.
ما در غم خویش شریک بدانید!
ایرج رحمانپور
علی اکبر شکارچی
محمدحسین آزادبخت
کرم دوستی
حشمت آزادبخت
حجت علیپور
لقمان زرین قلم
هوشنگ آزادبخت
علیرضا آزادبخت
امیر شرفیان
ولی آزادبخت
@seymareweekly
داغ عزیزان سخت شکننده است اما به جرات می توان گفت دست هیچ تسلیتی به بالای بلند اندوه مادر نمی رسد. الهه ای که مظهر زایش است و باروری؛ نماد مهربانی است و دلسوزی و الگوی رنج و بردباری.
وقتی دست مهربانی اش گهواره ی کودکی ات را تکان می دهد و عاشقانه لالایی هایش را از روزن ستاره ها عبور می دهد تا شب خستگی را سحر کند می توان عشق را از چشم های خواب آلوده اش به تفسیر نشست.
حالا که قرار است در عزای بزرگ ترین الهه ی هستی چیزی بنویسی، باید ماه باشی یا ستاره ای دور یا دست کم قطره ی خشکیده ی اشکی تا آن دست ها را فهمید و آن چشم ها را دانست و عاشقانه تسلیتی جفت و جور کرد. اما هیچ شعری و هیچ جمله ای از پس اندوهی چنان سترگ برنخواهد آمد. بنابراین به طبق معمول های کلیشه ای رجوع کرده و تسلیتی می نویسیم.
اما این بار برای مادری که فرزندی تربیت کرد که امروز از افتخارات قلم است و آگاهی بخشی. فرزندی که پنجره ای به روشنایی برای مردمش گشود. مدیر مسئول رویدادی بزرگ چنان سیمره که سال هاست سر بر سنگ های سیاه می کوبد و پیچ می خورد تا فریاد زلال فرهنگ سرزمینش باشد.
جناب دکتر کیانوش رستمی مدیرمسئول نشریه ی وزین سیمره!
اندوه از دست دادن مادر گرامی شما را از صمیم دل تسلیت می گوییم.
ما در غم خویش شریک بدانید!
ایرج رحمانپور
علی اکبر شکارچی
محمدحسین آزادبخت
کرم دوستی
حشمت آزادبخت
حجت علیپور
لقمان زرین قلم
هوشنگ آزادبخت
علیرضا آزادبخت
امیر شرفیان
ولی آزادبخت
@seymareweekly
🔥گلادیاتورهای آتشخوار
✍️ #محمد_حسین_آزادبخت
🔰در خطی اریب بین زمین و آسمان؛ خستگان کارزاری بیامان؛ استوار بر ثقل زمین بر پای ایستادهاند.
آنان به گلادیاتورهای دلیری میمانند که ظفرمند از نبردی سخت با اهریمنی بد سگال باز گشتهاند. آنان اهریمن را کشتهاند. میدان کارزار آنجاست. در آنسوی آن درختان سرسبز و ستبر بلوط.
لابد اهریمن آنجا از پا در آمده؛ خرناس میکشد و آخرین نفسهای بیرمق وسیاهش را در هوا رها میکند.
بر پای ایستادگان استوار! گامهایتان پولادین و سروپنجههایشان پر توان باد. @seymareweekly
✍️ #محمد_حسین_آزادبخت
🔰در خطی اریب بین زمین و آسمان؛ خستگان کارزاری بیامان؛ استوار بر ثقل زمین بر پای ایستادهاند.
آنان به گلادیاتورهای دلیری میمانند که ظفرمند از نبردی سخت با اهریمنی بد سگال باز گشتهاند. آنان اهریمن را کشتهاند. میدان کارزار آنجاست. در آنسوی آن درختان سرسبز و ستبر بلوط.
لابد اهریمن آنجا از پا در آمده؛ خرناس میکشد و آخرین نفسهای بیرمق وسیاهش را در هوا رها میکند.
بر پای ایستادگان استوار! گامهایتان پولادین و سروپنجههایشان پر توان باد. @seymareweekly
☑️سپاسگزاری
بدینروی از همهی دوستان، آشنایان، بستگان، استادان دانشگاه، فرهنگیان، هنرمندان، روحانیان، رسانهنگاران، انجمنهای مردمنهاد که در آیینهای خاکسپاری، سوگ و یادبود، با ما دمساز بودهاند و با فرستادن پیامهای مهرآمیزِ «غممباد» به همدلی با ما، سوگواران داغدار در دریغ مادر مهربان و سختکوشمان، همدردی کرده و شرمسار مهر و محبتشان ساختهاند، فراوان سپاسگزاریم.
از درگاه دوست، برای شما شادمانی پایدار آرزو داریم. امیدواریم بتوانیم در آیینهای جشن و سرورتان، گوشهای از این همه مهر و بزرگواری را جبران کنیم. یزدان بیهمتا به همهی شما گرامیان تندرستی و بهروزی ببخشایند.
✍️ فرزندان سوگوار
بدینروی از همهی دوستان، آشنایان، بستگان، استادان دانشگاه، فرهنگیان، هنرمندان، روحانیان، رسانهنگاران، انجمنهای مردمنهاد که در آیینهای خاکسپاری، سوگ و یادبود، با ما دمساز بودهاند و با فرستادن پیامهای مهرآمیزِ «غممباد» به همدلی با ما، سوگواران داغدار در دریغ مادر مهربان و سختکوشمان، همدردی کرده و شرمسار مهر و محبتشان ساختهاند، فراوان سپاسگزاریم.
از درگاه دوست، برای شما شادمانی پایدار آرزو داریم. امیدواریم بتوانیم در آیینهای جشن و سرورتان، گوشهای از این همه مهر و بزرگواری را جبران کنیم. یزدان بیهمتا به همهی شما گرامیان تندرستی و بهروزی ببخشایند.
✍️ فرزندان سوگوار
اعجازِ سلام

«سلام » کلمهی عبور و اسم رمز ورود به جهانِ مناسبات انسانی است.
جهانی پیچیده و توبرتو که با یک سلام، ساده میشود و با شنیدن پاسخ آن، تسخیر. سلام را میتوانم کلید درهای قفلشده وا فروختنِ چراغهای تاریکِ رابطه بنامم. اصلاً مهم نیستْ که باشی یا در کجا باشی؟ از کجا آمده باشی و برای چه کار؟ با سلام یخ غریبگی آب میشود و غریبه جامهی آشنا میپوشد. غربت از میان برمیخیزد، و آشنایی از راه میرسد. دوری و بیگانگی رنگِ انسوالفت میگیرد و مَغاک فاصلهها به اعجاز سلام پُر میشود. «سلام »، مِهربانی میزایَد و در کویر سینهها گُل خوبی میکارد. کبوترِ آشتی است با زیتون صلحی بر منقار؛ بر خلافِ نفرین که کلاغ جُدایی و کرکس نفرت است. مَبادْ که جان آدمیان با نفرین و نفرت خو گیرد؛ که از آن دو خاربُن جز مرگ و خشونت نزاید و انسان را که جهان بی او خاطرهای بِشکوه ولی غمناک بود قافیه را به آن دو باختن، هرگز نشایَد.
سلام را در هر عصری حکایتی است. از سلام عاشقانهی حافظ (۷۲۷ – ۷۹۲ه.ق) که استادِ یگانه، شفیعیکدکنی( ۱۳۱۸ -)، شعرش را به سببِ درآویختن با زُهد ریایی و عُجب خانقاهی در شمارِ سیاسیترین اشعار تاریخ ابیات ایران میداند:
دیری است که دلدار پیامی نفرستاد
ننوشت سلامی و کلامی نفرستاد
تا شعر شرنگآمیزِ شاعر حافظ مشربِ هم روزگار، مهدیِ اخوان ثالث (۱۳۰۷ – ۱۳۶۹) که به خلاف نام شاعرانگیاش (م.امید)، راوی نومیدیها و شکستهاستْ و در فضایی بهُت زده -که رخدادگاه بر باد رفتن رؤیایی شیرین بود- از بیپاسخ ماندنِ سلامها سروده است:
سلامات را نمیخواهند پاسخ گفت؛
سَرها در گریبان است.
و اینسو تَرَک مرتضی کافی:
اُدکلنهای متفاوت از کنار هم میگذرند؛
عطر سلامی نمیشنوی!
با سلام میتوان رخوت و رکود را از هر آنجا که بدان قدم میگذاریم فروشوییم و در کورهی سرمازدهی روابط انسانی دَمی گرم بدمیم و نه آیا زندگی آتشگهی دیرَنده پابرجاست؟
با خورشیدِ سلام هوای ابری حوصلهي آفتابی میشود و روزَنی بهروی عقیق و سبزه و آینه، گشوده. به اعجاز او میتوان از زندان روزمرگی خلاصی یافت و از ارتفاعی بالاتر به عالم و آدم نگریست. همچون نیلوفر که در مُرداب میروید، بیآنکه به قانونِ آن تن دهد.
از دیدِ جامعهشناختی هم کُنشی کلامی (Speech act) است که با برگذشتن از فاصلهها در سپهر عمومی و رقم زدنِ رابطهای نوآیینْ بابِ تعاملی (Intraction) بیسابقه را میگشاید و به غبارروبی و عادتزُدایی از روابط انسانی فرامیخوانَد. از این منظر سلام کلیشهها را در بَند میکند و پیشداوریها را پَس میزند تا شکوفهی دوستی را بر شاخ خشک درختِ دیدار برویانَد.
بدیلی برای آن نمیشناسم. راست آن است که کارِ کارستانِ «سلام» جُز از خودِ او ساخته نیست.
نویسنده : سلمان احمدوند | سرچشمه : سیمرهی شمارهی 724 (16 خرداد 1403)
@seymareweekly

«سلام » کلمهی عبور و اسم رمز ورود به جهانِ مناسبات انسانی است.
جهانی پیچیده و توبرتو که با یک سلام، ساده میشود و با شنیدن پاسخ آن، تسخیر. سلام را میتوانم کلید درهای قفلشده وا فروختنِ چراغهای تاریکِ رابطه بنامم. اصلاً مهم نیستْ که باشی یا در کجا باشی؟ از کجا آمده باشی و برای چه کار؟ با سلام یخ غریبگی آب میشود و غریبه جامهی آشنا میپوشد. غربت از میان برمیخیزد، و آشنایی از راه میرسد. دوری و بیگانگی رنگِ انسوالفت میگیرد و مَغاک فاصلهها به اعجاز سلام پُر میشود. «سلام »، مِهربانی میزایَد و در کویر سینهها گُل خوبی میکارد. کبوترِ آشتی است با زیتون صلحی بر منقار؛ بر خلافِ نفرین که کلاغ جُدایی و کرکس نفرت است. مَبادْ که جان آدمیان با نفرین و نفرت خو گیرد؛ که از آن دو خاربُن جز مرگ و خشونت نزاید و انسان را که جهان بی او خاطرهای بِشکوه ولی غمناک بود قافیه را به آن دو باختن، هرگز نشایَد.
سلام را در هر عصری حکایتی است. از سلام عاشقانهی حافظ (۷۲۷ – ۷۹۲ه.ق) که استادِ یگانه، شفیعیکدکنی( ۱۳۱۸ -)، شعرش را به سببِ درآویختن با زُهد ریایی و عُجب خانقاهی در شمارِ سیاسیترین اشعار تاریخ ابیات ایران میداند:
دیری است که دلدار پیامی نفرستاد
ننوشت سلامی و کلامی نفرستاد
تا شعر شرنگآمیزِ شاعر حافظ مشربِ هم روزگار، مهدیِ اخوان ثالث (۱۳۰۷ – ۱۳۶۹) که به خلاف نام شاعرانگیاش (م.امید)، راوی نومیدیها و شکستهاستْ و در فضایی بهُت زده -که رخدادگاه بر باد رفتن رؤیایی شیرین بود- از بیپاسخ ماندنِ سلامها سروده است:
سلامات را نمیخواهند پاسخ گفت؛
سَرها در گریبان است.
و اینسو تَرَک مرتضی کافی:
اُدکلنهای متفاوت از کنار هم میگذرند؛
عطر سلامی نمیشنوی!
با سلام میتوان رخوت و رکود را از هر آنجا که بدان قدم میگذاریم فروشوییم و در کورهی سرمازدهی روابط انسانی دَمی گرم بدمیم و نه آیا زندگی آتشگهی دیرَنده پابرجاست؟
با خورشیدِ سلام هوای ابری حوصلهي آفتابی میشود و روزَنی بهروی عقیق و سبزه و آینه، گشوده. به اعجاز او میتوان از زندان روزمرگی خلاصی یافت و از ارتفاعی بالاتر به عالم و آدم نگریست. همچون نیلوفر که در مُرداب میروید، بیآنکه به قانونِ آن تن دهد.
از دیدِ جامعهشناختی هم کُنشی کلامی (Speech act) است که با برگذشتن از فاصلهها در سپهر عمومی و رقم زدنِ رابطهای نوآیینْ بابِ تعاملی (Intraction) بیسابقه را میگشاید و به غبارروبی و عادتزُدایی از روابط انسانی فرامیخوانَد. از این منظر سلام کلیشهها را در بَند میکند و پیشداوریها را پَس میزند تا شکوفهی دوستی را بر شاخ خشک درختِ دیدار برویانَد.
بدیلی برای آن نمیشناسم. راست آن است که کارِ کارستانِ «سلام» جُز از خودِ او ساخته نیست.
نویسنده : سلمان احمدوند | سرچشمه : سیمرهی شمارهی 724 (16 خرداد 1403)
@seymareweekly
پایگاه خبری تحلیلی آوای سیمره
اعجازِ سلام - پایگاه خبری تحلیلی آوای سیمره
جهانی پیچیده و توبرتو که با یک سلام، ساده میشود و با شنیدن پاسخ آن، تسخیر. سلام را میتوانم کلید درهای قفلشده وا فروختنِ چراغهای تاریکِ رابطه بنامم. اصلاً مهم نیستْ که باشی یا در کجا باشی؟ از کجا آمده باشی و برای چه کار؟ با سلام یخ غریبگی آب میشود و غریبه…
از افلاطون تا پاستور

۱. بشر اساساً موجودی است که میخواهد، هر چه بیشتر، بهتر. خواستنِ قدرت، ثروت، شهرت، محبوبیت و دیگر مطلوبهای اجتماعی در نهاد بشر است.
منفعتطلبی در تار و پود وجود ما تنیده شده است. نکته این است که این خصلت، کاملاً طبیعی و نرمال است. هر انسان متعادل و معقولی واجد خصلتِ خواهندگی است. این خواهندگی، سیری ناپذیر هم هست.
۲. فلسفه سیاسی در دنیای سنت در باب قدرت بحث میکرد، اما در باب اینکه کسی که قدرت را در دست دارد، چگونه باید کنترل شود تا خواهندگیِ سیری ناپذیرش موجب آزار دیگران نشود، بحث نمیکرد. تنها افلاطون است که یک تئوری دارد و دیگر متفکران همه به نوعی همان سخن افلاطون را تکرار کردهاند. افلاطون میگفت کسی که قدرت را در دست میگیرد، باید فیلسوف/حکیم باشد. چنین شخصی به دلیل معرفت ژرفی که دارد، نفسِ فزونخواه را به زنجیر کشیده، بنابراین اگر قدرت را در دست داشته باشد، بر اساس کنترلی درونی، حد نگه میدارد.
۳. فلسفه سیاسی مدرن بر مبنای انسانشناسی مدرن( که انسان را موجودی واجد خواهندگیِ سیریناپذیر معرفی کرد) و تجربهیِ تاریخیِ حکومتهای گذشته، به این نتیجه رسید که سودای قدرت فریبنده است و در این باب بین عالِم و عادی یا حکیم و بیسواد تفاوتی نیست، زیرا بشر به ماهو بشر خواهان قدرت مطلق است. از این رو حدودی بیرونی برای محدود کردن قدرت تعریف شد، حدودی چون ادواری بودن، مادام العمر نبودن، تقسیم و تفکیک قدرت و … .
۴. پوپر خلاصه فلسفه سیاسی سنتی و مدرن را در تفاوت دو پرسش بنیادین خلاصه میکند:
سنتی: چه کسی حکومت کند؟
مدرن: چگونه باید حکومت کرد؟
به نظر میرسد اختلاف نظر بنیادی در ایران برآمده از تفاوت در اتخاذ فلسفه سیاسی بین دو طرف باشد. نظریه ولایت در فلسفه سیاست سنت میگنجد و نظریه جمهوری در فلسفه سیاسی مدرن. ادغام این دو آیا نتیجه عملی مقبولی به بار میآورد؟
۵. سخنم به پایان رسید، اما نمیتوانم تعریضی نداشته باشم به کمدیِ ثبت نام انتخابات ریاست جمهوری. متن زیر را با هم بخوانیم تا بدانیم که در هنوز بر همان پاشنه میچرخد و از همیشه تا هنوز، آب در هاون کوبیدهایم:
« … و دربهای وزارتِ داخلَه از چند خیابان گُشاده کردند و مردم آمدن گرفتند به طمعِ کرسی صدارت. چنان که در خبر خواندیم از روستایی پیرزالی دیدند یک دست و یک چشم و یک پای، سجِلّی در دست و پوشهای در بغل همیآمد.
پرسیدند از وی که تو چرا آمدی؟
گفت: شنودم که کرسی ریاست به حراج گذاشتهاند؛ من نیز بیامدم تا بختی بیازمایم.
و امیر نوشتگین از این اخبار زیر لب بخندیدی. امّا کسانی که ژرفای کار بدانستندی، بر ایشان این خبر دُشخوار بودی.»
*تاریخ خندقی، نوشتهی ابوالمغز فندقی، ص ۷۹۱ (به نقل از کانال تلگرامی دکتر محمود فتوحی)
نویسنده : دکتر مرتضا ادیب | سرچشمه : سیمرهی شمارهی 724 (16 خرداد 1403)
@seymareweekly

۱. بشر اساساً موجودی است که میخواهد، هر چه بیشتر، بهتر. خواستنِ قدرت، ثروت، شهرت، محبوبیت و دیگر مطلوبهای اجتماعی در نهاد بشر است.
منفعتطلبی در تار و پود وجود ما تنیده شده است. نکته این است که این خصلت، کاملاً طبیعی و نرمال است. هر انسان متعادل و معقولی واجد خصلتِ خواهندگی است. این خواهندگی، سیری ناپذیر هم هست.
۲. فلسفه سیاسی در دنیای سنت در باب قدرت بحث میکرد، اما در باب اینکه کسی که قدرت را در دست دارد، چگونه باید کنترل شود تا خواهندگیِ سیری ناپذیرش موجب آزار دیگران نشود، بحث نمیکرد. تنها افلاطون است که یک تئوری دارد و دیگر متفکران همه به نوعی همان سخن افلاطون را تکرار کردهاند. افلاطون میگفت کسی که قدرت را در دست میگیرد، باید فیلسوف/حکیم باشد. چنین شخصی به دلیل معرفت ژرفی که دارد، نفسِ فزونخواه را به زنجیر کشیده، بنابراین اگر قدرت را در دست داشته باشد، بر اساس کنترلی درونی، حد نگه میدارد.
۳. فلسفه سیاسی مدرن بر مبنای انسانشناسی مدرن( که انسان را موجودی واجد خواهندگیِ سیریناپذیر معرفی کرد) و تجربهیِ تاریخیِ حکومتهای گذشته، به این نتیجه رسید که سودای قدرت فریبنده است و در این باب بین عالِم و عادی یا حکیم و بیسواد تفاوتی نیست، زیرا بشر به ماهو بشر خواهان قدرت مطلق است. از این رو حدودی بیرونی برای محدود کردن قدرت تعریف شد، حدودی چون ادواری بودن، مادام العمر نبودن، تقسیم و تفکیک قدرت و … .
۴. پوپر خلاصه فلسفه سیاسی سنتی و مدرن را در تفاوت دو پرسش بنیادین خلاصه میکند:
سنتی: چه کسی حکومت کند؟
مدرن: چگونه باید حکومت کرد؟
به نظر میرسد اختلاف نظر بنیادی در ایران برآمده از تفاوت در اتخاذ فلسفه سیاسی بین دو طرف باشد. نظریه ولایت در فلسفه سیاست سنت میگنجد و نظریه جمهوری در فلسفه سیاسی مدرن. ادغام این دو آیا نتیجه عملی مقبولی به بار میآورد؟
۵. سخنم به پایان رسید، اما نمیتوانم تعریضی نداشته باشم به کمدیِ ثبت نام انتخابات ریاست جمهوری. متن زیر را با هم بخوانیم تا بدانیم که در هنوز بر همان پاشنه میچرخد و از همیشه تا هنوز، آب در هاون کوبیدهایم:
« … و دربهای وزارتِ داخلَه از چند خیابان گُشاده کردند و مردم آمدن گرفتند به طمعِ کرسی صدارت. چنان که در خبر خواندیم از روستایی پیرزالی دیدند یک دست و یک چشم و یک پای، سجِلّی در دست و پوشهای در بغل همیآمد.
پرسیدند از وی که تو چرا آمدی؟
گفت: شنودم که کرسی ریاست به حراج گذاشتهاند؛ من نیز بیامدم تا بختی بیازمایم.
و امیر نوشتگین از این اخبار زیر لب بخندیدی. امّا کسانی که ژرفای کار بدانستندی، بر ایشان این خبر دُشخوار بودی.»
*تاریخ خندقی، نوشتهی ابوالمغز فندقی، ص ۷۹۱ (به نقل از کانال تلگرامی دکتر محمود فتوحی)
نویسنده : دکتر مرتضا ادیب | سرچشمه : سیمرهی شمارهی 724 (16 خرداد 1403)
@seymareweekly
پایگاه خبری تحلیلی آوای سیمره
از افلاطون تا پاستور - پایگاه خبری تحلیلی آوای سیمره
منفعتطلبی در تار و پود وجود ما تنیده شده است. نکته این است که این خصلت، کاملاً طبیعی و نرمال است. هر انسان متعادل و معقولی واجد خصلتِ خواهندگی است. این خواهندگی، سیری ناپذیر هم هست. ۲. فلسفه سیاسی در دنیای سنت در باب قدرت بحث میکرد، اما در باب اینکه کسی…
✅جامعه درکمین خطر پوپولیسم بد!
✍️دکتر مجتبا ترکارانی/ سیمره
با شروع ثبت نام نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری، افراد مختلفی اقدام به ثبت نام کردند، گرچه با اصلاح قانون انتخابات در این دوره دایرهی افراد ثبتنامکننده بسیار محدود شده و تنها افراد داخل حاکمیت را در برمیگیرد که فقط روسا، وکلا، وزرا و مدیران سابق ثبت نام نمودند؛
این خود به نوعی ایجاد محدودیت اضافه بر محدودیتهای گذشته ناشی از نظارت استصوابی است. ولی آنچه در بین نامزدهای ثبتنامی قابل تامل است، ورود محمود احمدینژاد بود که هم در شکل و نوع ورود و هم جلب استقبال اقشار مختلفی از جامعه با دیدگاههای متفاوت نیز تازگی داشت.
البته این تنها احمدینژاد نیست که صبغه از پوپولیسم دارد بسیاری دیگر نیز واجد این نوع هستند اما آنچه ایشان را متمایز میگرداند، بیشتر بعد شخصیتیشان است، احمدینژاد جسارت و زرنگیهای خاص خود را دارد؛ زبان توده را خوب بلد است و میتواند در شرایط خاص با حرف زدن یا با سکوت و یا ارایهی یک سند خاص!! بازی را به نفع خویش عوض کند و توجه جامعهای را که خیلی ذهن تحلیلی و علمی دقیقی هم ندارد به سمت خود برگرداند. ایشان را البته میتوان از جنبههای دیگر نیز تحلیل کرد و هر جنبه نیز ابعاد مثبت یا منفی خاص خود را دارد.
از جنبه کارشناسی در بررسی عملکرد هشت ساله رییس جمهوری ایشان نمیتوان چشم بر خطاها و اشتباهات فاجعهبارش بست و پیامدهای سیاستها و اقداماتش را که تاکنون ادامه دارد ندید و تنها با بیان چند نکته و یا اقدام خاص ولو مثبت از منظر بعضی از اقشار (مثل یارانه ۴۵ هزارتومانی ویا مسکن مهر) کارنامه پر از انتقادش را جلوهی دیگری داد.
بدینروی، این پرسش پیش میآید که چنین استقبالی از احمدینژاد در افکار عمومی نشان نمیدهد که جامعه ما در کمین و معرض خطر پوپولیسم آنهم از نوع بدخیماش است؟ و آیا این پوپولیسم بدخیم چه اکنون و چه آینده نمیتواند پیامدهای بد و مخربی بههمراه داشته باشد.
از این منظر پوپولیسم بدخیم میگویم زیرا در جوامع توسعهیافته که نهادهای دموکراتیک قوی هستند امکان هضم و تعدیل پوپولیسم بد حتا از نوع ترامپیاش وجود دارد ولی در جامعهی ما این پوپولیست بدخیم میتواند تمام نهادهای اساسی جامعه را چنان در هم بریزد که امکان بازسازی آن وجود نداشته باشد.
به نظر میرسد که عواملی مانند تودهای بودن جامعه و نبود سازمانهای مدنی و احزاب سازماندهی شده و ریشهدار همراه با سیاستزدایی عمیقی که بهخاطر بسته بودن فضای عمومی صورت گرفته نهادهای علمی و مدنی و سیاسی را که باید لنگرگاه ثبات و تعادل جامعه باشند، بسیار ضعیف نموده و فضا را چنان پوپولیستی کردهاند تا افرادی بتوانند احساسات جامعه را به نفع خویش تحریک کنند و با نشان دادن شهامت و جسارت خود و دادن وعدههای بزرگ و تخیلی، به جامعه بباورانند که توان برآورده کردن خواستههای فروخوردهی آنها را دارند و یا اگر نتوانند حداقل میتوانند حاکمان موجود را به چالش بکشند و اینجاست که احمدینژاد توانسته طیف متضادی از افراد و اقشار را که حتا نسبت به حاکمیت هم زاویه دارند با خود همراه کند، بهویژه اقشار فرودستی را که روز به روز فقیر میشوند ولی صدایی برای بیان خواستهها و مطالبات خود در عرصهی قدرت ندارند.
احمدینژاد در غیاب یک حزب چپ حامی برابری نقش ناجی فرودستان را بازی میکند؛ انگار فراموش شده که احمدینژاد طی هشت ساله ریاست خود گرچه در شعار حامی فرودستان بود ولی سیاستهای عملی او بیشتر صبغه نئولیبرالی داشت و به کالایی شدن بیشتر خدمات عمومی مانند آموزش و بهداشت انجامید.
البته طرح و نقد احمدینژاد در این شرایط بدان معنا نیست که حالا نقد کردن و حتا فحش دادن! به احمدینژاد کمهزینهتر از بقیه است ما هم فرصتطلبی نمودهایم و به جای نقد پرهزینه دیگران، ایشان را انتخاب کردهایم بلکه طرح این موضوع اساسی است که استقبال از احمدینژاد نشان دهندهی نوعی بیماری اجتماعی و سیاسی در جامعه ماست که میتواند محمل و بستر مناسب برای روی کار آمدن یک پوپولیسم بدخیم آن هم از نوع راست یا چپ یا ملیگرا و بومیگرا باشد و باید از این منظر استقبال از احمدینِژاد را نشانهای از وجود این گرفتاری و بیماری در جامعه ما دید.
گرچه در این انتخابات پیش رو امکان تایید افرادی مثل احمدینژاد بهدلایل گوناگون میسر نیست و طنز تاریخ است که به صورت تصادفی بسیاری از کنشگران سیاسی دموکرات با حاکمیت در حذف ایشان همدل شدهاند!!!!.
اما ما در اینجا گرچه به امکان مجدد بروز نوعی پوپولیسم بدخیم در آینده هشدار میدهیم ولی باور راستین به دموکراسی ایجاب میکند که افرادی مثل احمدینژاد را نباید از حق شهروندی خود محروم نمود بلکه لازم است
🌐متن کامل این یادداشت را در تارنمای آوای سیمره بخوانید:
https://avayeseymare.ir/?p=24011
✍️دکتر مجتبا ترکارانی/ سیمره
با شروع ثبت نام نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری، افراد مختلفی اقدام به ثبت نام کردند، گرچه با اصلاح قانون انتخابات در این دوره دایرهی افراد ثبتنامکننده بسیار محدود شده و تنها افراد داخل حاکمیت را در برمیگیرد که فقط روسا، وکلا، وزرا و مدیران سابق ثبت نام نمودند؛
این خود به نوعی ایجاد محدودیت اضافه بر محدودیتهای گذشته ناشی از نظارت استصوابی است. ولی آنچه در بین نامزدهای ثبتنامی قابل تامل است، ورود محمود احمدینژاد بود که هم در شکل و نوع ورود و هم جلب استقبال اقشار مختلفی از جامعه با دیدگاههای متفاوت نیز تازگی داشت.
البته این تنها احمدینژاد نیست که صبغه از پوپولیسم دارد بسیاری دیگر نیز واجد این نوع هستند اما آنچه ایشان را متمایز میگرداند، بیشتر بعد شخصیتیشان است، احمدینژاد جسارت و زرنگیهای خاص خود را دارد؛ زبان توده را خوب بلد است و میتواند در شرایط خاص با حرف زدن یا با سکوت و یا ارایهی یک سند خاص!! بازی را به نفع خویش عوض کند و توجه جامعهای را که خیلی ذهن تحلیلی و علمی دقیقی هم ندارد به سمت خود برگرداند. ایشان را البته میتوان از جنبههای دیگر نیز تحلیل کرد و هر جنبه نیز ابعاد مثبت یا منفی خاص خود را دارد.
از جنبه کارشناسی در بررسی عملکرد هشت ساله رییس جمهوری ایشان نمیتوان چشم بر خطاها و اشتباهات فاجعهبارش بست و پیامدهای سیاستها و اقداماتش را که تاکنون ادامه دارد ندید و تنها با بیان چند نکته و یا اقدام خاص ولو مثبت از منظر بعضی از اقشار (مثل یارانه ۴۵ هزارتومانی ویا مسکن مهر) کارنامه پر از انتقادش را جلوهی دیگری داد.
بدینروی، این پرسش پیش میآید که چنین استقبالی از احمدینژاد در افکار عمومی نشان نمیدهد که جامعه ما در کمین و معرض خطر پوپولیسم آنهم از نوع بدخیماش است؟ و آیا این پوپولیسم بدخیم چه اکنون و چه آینده نمیتواند پیامدهای بد و مخربی بههمراه داشته باشد.
از این منظر پوپولیسم بدخیم میگویم زیرا در جوامع توسعهیافته که نهادهای دموکراتیک قوی هستند امکان هضم و تعدیل پوپولیسم بد حتا از نوع ترامپیاش وجود دارد ولی در جامعهی ما این پوپولیست بدخیم میتواند تمام نهادهای اساسی جامعه را چنان در هم بریزد که امکان بازسازی آن وجود نداشته باشد.
به نظر میرسد که عواملی مانند تودهای بودن جامعه و نبود سازمانهای مدنی و احزاب سازماندهی شده و ریشهدار همراه با سیاستزدایی عمیقی که بهخاطر بسته بودن فضای عمومی صورت گرفته نهادهای علمی و مدنی و سیاسی را که باید لنگرگاه ثبات و تعادل جامعه باشند، بسیار ضعیف نموده و فضا را چنان پوپولیستی کردهاند تا افرادی بتوانند احساسات جامعه را به نفع خویش تحریک کنند و با نشان دادن شهامت و جسارت خود و دادن وعدههای بزرگ و تخیلی، به جامعه بباورانند که توان برآورده کردن خواستههای فروخوردهی آنها را دارند و یا اگر نتوانند حداقل میتوانند حاکمان موجود را به چالش بکشند و اینجاست که احمدینژاد توانسته طیف متضادی از افراد و اقشار را که حتا نسبت به حاکمیت هم زاویه دارند با خود همراه کند، بهویژه اقشار فرودستی را که روز به روز فقیر میشوند ولی صدایی برای بیان خواستهها و مطالبات خود در عرصهی قدرت ندارند.
احمدینژاد در غیاب یک حزب چپ حامی برابری نقش ناجی فرودستان را بازی میکند؛ انگار فراموش شده که احمدینژاد طی هشت ساله ریاست خود گرچه در شعار حامی فرودستان بود ولی سیاستهای عملی او بیشتر صبغه نئولیبرالی داشت و به کالایی شدن بیشتر خدمات عمومی مانند آموزش و بهداشت انجامید.
البته طرح و نقد احمدینژاد در این شرایط بدان معنا نیست که حالا نقد کردن و حتا فحش دادن! به احمدینژاد کمهزینهتر از بقیه است ما هم فرصتطلبی نمودهایم و به جای نقد پرهزینه دیگران، ایشان را انتخاب کردهایم بلکه طرح این موضوع اساسی است که استقبال از احمدینژاد نشان دهندهی نوعی بیماری اجتماعی و سیاسی در جامعه ماست که میتواند محمل و بستر مناسب برای روی کار آمدن یک پوپولیسم بدخیم آن هم از نوع راست یا چپ یا ملیگرا و بومیگرا باشد و باید از این منظر استقبال از احمدینِژاد را نشانهای از وجود این گرفتاری و بیماری در جامعه ما دید.
گرچه در این انتخابات پیش رو امکان تایید افرادی مثل احمدینژاد بهدلایل گوناگون میسر نیست و طنز تاریخ است که به صورت تصادفی بسیاری از کنشگران سیاسی دموکرات با حاکمیت در حذف ایشان همدل شدهاند!!!!.
اما ما در اینجا گرچه به امکان مجدد بروز نوعی پوپولیسم بدخیم در آینده هشدار میدهیم ولی باور راستین به دموکراسی ایجاب میکند که افرادی مثل احمدینژاد را نباید از حق شهروندی خود محروم نمود بلکه لازم است
🌐متن کامل این یادداشت را در تارنمای آوای سیمره بخوانید:
https://avayeseymare.ir/?p=24011