#نوشتار
#طنز
سالها پیش، مرحوم گل آقا این عکس را گذاشت و نوشت: مشکلات این مملکت مثل این میماند! میشود آنرا دید ولی نمی شود صدایش را در آورد...
t.me/SevenBook
#طنز
سالها پیش، مرحوم گل آقا این عکس را گذاشت و نوشت: مشکلات این مملکت مثل این میماند! میشود آنرا دید ولی نمی شود صدایش را در آورد...
t.me/SevenBook
#کتاب
#داستان
#طنز
کتابِ پس کوچه
نویسنده: ابراهیم رها
t.me/SevenBook
کتاب «کتابِ پس کوچه» نوشتهی «ابراهیم رها» و داستانی طنز است. در توضیحات پشت جلد کتاب آمده است: «پس کوچه: جایی که کوچه نیست. نام این کتاب که دارید میخوانید. در یک تعداد صفحه و با یک قیمت پشت جلد. کتابی است به زبان طنز که با لغات و کلمات شوخی میکند! طنز: خودآزاری. کسی که مرتکب نوشتن طنز میشود علاوهبر آنکه خودش یک چیزیاش میشود و ایضا خودش یک جایش میخارد (مثلا سرش یا پایش) خودش هم با خودش دشمنی دارد. طنز اساسا باعث میشود هم دیگران بخندند، هم... کتاب: نخواندنی. آنچه برای خواندهنشدن و حتی دیدهنشدن روانهی بازار میشود. اصولا خواندنش و خریدنش هیچوقت مد نبوده طی یک دههی اخیر همان مدنبودن هم از مد افتاده است! یعنی کسی به آن فکر هم نمیکند که یادش بیاید نخریدنش مد شده یا نشده!» در قسمتی از کتاب میخوانیم: «آدرس چیزی است که از بدو تولد همهی ما بلدیم! یعنی بر فرض اگر اولین بار است پایمان را به شهری میگذاریم همهی پس کوچههایش را هم بلدیم و عمرا اگر این خفت را بپذیریم که از کسی آدرس بپرسیم و یا باز اگر اولین بار است پایمان را به دیاری گذاشتهایم و بختبرگشتهای از ما آدرس میپرسد عمرا اگر بگوییم بلد نیستیم.»
t.me/SevenBook
#داستان
#طنز
کتابِ پس کوچه
نویسنده: ابراهیم رها
t.me/SevenBook
کتاب «کتابِ پس کوچه» نوشتهی «ابراهیم رها» و داستانی طنز است. در توضیحات پشت جلد کتاب آمده است: «پس کوچه: جایی که کوچه نیست. نام این کتاب که دارید میخوانید. در یک تعداد صفحه و با یک قیمت پشت جلد. کتابی است به زبان طنز که با لغات و کلمات شوخی میکند! طنز: خودآزاری. کسی که مرتکب نوشتن طنز میشود علاوهبر آنکه خودش یک چیزیاش میشود و ایضا خودش یک جایش میخارد (مثلا سرش یا پایش) خودش هم با خودش دشمنی دارد. طنز اساسا باعث میشود هم دیگران بخندند، هم... کتاب: نخواندنی. آنچه برای خواندهنشدن و حتی دیدهنشدن روانهی بازار میشود. اصولا خواندنش و خریدنش هیچوقت مد نبوده طی یک دههی اخیر همان مدنبودن هم از مد افتاده است! یعنی کسی به آن فکر هم نمیکند که یادش بیاید نخریدنش مد شده یا نشده!» در قسمتی از کتاب میخوانیم: «آدرس چیزی است که از بدو تولد همهی ما بلدیم! یعنی بر فرض اگر اولین بار است پایمان را به شهری میگذاریم همهی پس کوچههایش را هم بلدیم و عمرا اگر این خفت را بپذیریم که از کسی آدرس بپرسیم و یا باز اگر اولین بار است پایمان را به دیاری گذاشتهایم و بختبرگشتهای از ما آدرس میپرسد عمرا اگر بگوییم بلد نیستیم.»
t.me/SevenBook
#کتاب
#داستان
#طنز
کتابِ پس کوچه
نویسنده: ابراهیم رها
t.me/SevenBook
این کتاب در واقع فرهنگ لغات فارسی به طنز است و نویسنده در آن لغات فارسی را به طنز معنا کرده است.
ترتیب کتاب بر اساس الفبایی تنظیم شده و نویسنده دربارۀ هر واژه به طنز مطالبی را بیان کرده است. ابتدای کتاب با «آ» و لغت «آب» شروع شده و با حرف «ی» و «یواشکی» به اتمام رسیده است.
در این کتاب حدود 350 کلمه و واژه به طنز تعریف شدهاند که از جملۀ آنها میتوان به این موارد اشاره کرد: آب، آبادی، آبرو، آبکش، آپاندیس، آتشبس، آخ، آدرس، جفنگ، یواشکی، طعنه، غسالخانه، اختناق، تبلیغات، مجری، حزب، تازهبه دورانرسیده، رانندگی، هواشناسی، نود، ظرفیت، ریاکاری، فرهنگنویسی، ذیشعور، چاپلوسی و .... .
نویسنده به فراخور مطلب گاهی از حکایات و ضربالمثلهای عامیانه نیز برای تعریف لغات استفاده کرده است.
دربارۀ واژۀ «یلدا» در این کتاب آمده است: «هر قدر شبش مهم است روزش اهمیتی ندارد! البته کلا طول روزش در حد چسفیل است اما شب یلدا داستان خودش را دارد باید بیمزهترین و مزخرفترین هندانهها را خرید و برید و خورد معلوم نیست چرا. در شب یلدا باید حکماً انار خورد حتی اگر میوهفروشیهای محترم از یک هفته مانده به یلدا قیمت انار را دوبرابر کرده باشند و هر دانه یاقوت هم قیمت همان یاقوت دربیاید. در شب یلدا باید آجیل خرید و خورد و آنقدر افراط کرد که دلدرد گرفت باز دقیق معلوم نیست چرا. آگاهان گفتهاند رسمه! در شب یلدا باید به مهمانی رفت و سر میز غذا خود را خفه کرد در شب یلدا ... به این ترتیب آیین شب یلدا را از طریق شکم پاس میداریم و این باور را از منظر اندیشه و ادراک دوره میکنیم که پایان شبهای طولانی سپیدۀ صبح خواهد بود. البته ما درست نمیدانیم در کدام یک از این قسمتها و حین تناول کدام بخش این باورها در نگاه ما متجلی میشود اما لابد میشود دیگر! پیشتر در شب یلدا حافظ میگشودند، الان از ده روز مانده به یلدا، هی اساماس میآید فلان شماره را بفرست تا در ازاء دویست تومان برایت فال حافظ ارسال کنیم. امروزه همه در شبهای بلند یلدا دور کرسیِ وایفای مینشینند و یک چیزشان را چک میکنند و برای هم یک چیزی میفرستند. چندسالی است که همه شب یلدا را مصرانه به همدیگر تبریک میگویند. جوگیری هم حدی دارد. بلندترین شب سال که نشان تاریکی طولانی دارد و باید امید سپیده را در آن زنده کرد آیین تبریک نیست».
t.me/SevenBook
#داستان
#طنز
کتابِ پس کوچه
نویسنده: ابراهیم رها
t.me/SevenBook
این کتاب در واقع فرهنگ لغات فارسی به طنز است و نویسنده در آن لغات فارسی را به طنز معنا کرده است.
ترتیب کتاب بر اساس الفبایی تنظیم شده و نویسنده دربارۀ هر واژه به طنز مطالبی را بیان کرده است. ابتدای کتاب با «آ» و لغت «آب» شروع شده و با حرف «ی» و «یواشکی» به اتمام رسیده است.
در این کتاب حدود 350 کلمه و واژه به طنز تعریف شدهاند که از جملۀ آنها میتوان به این موارد اشاره کرد: آب، آبادی، آبرو، آبکش، آپاندیس، آتشبس، آخ، آدرس، جفنگ، یواشکی، طعنه، غسالخانه، اختناق، تبلیغات، مجری، حزب، تازهبه دورانرسیده، رانندگی، هواشناسی، نود، ظرفیت، ریاکاری، فرهنگنویسی، ذیشعور، چاپلوسی و .... .
نویسنده به فراخور مطلب گاهی از حکایات و ضربالمثلهای عامیانه نیز برای تعریف لغات استفاده کرده است.
دربارۀ واژۀ «یلدا» در این کتاب آمده است: «هر قدر شبش مهم است روزش اهمیتی ندارد! البته کلا طول روزش در حد چسفیل است اما شب یلدا داستان خودش را دارد باید بیمزهترین و مزخرفترین هندانهها را خرید و برید و خورد معلوم نیست چرا. در شب یلدا باید حکماً انار خورد حتی اگر میوهفروشیهای محترم از یک هفته مانده به یلدا قیمت انار را دوبرابر کرده باشند و هر دانه یاقوت هم قیمت همان یاقوت دربیاید. در شب یلدا باید آجیل خرید و خورد و آنقدر افراط کرد که دلدرد گرفت باز دقیق معلوم نیست چرا. آگاهان گفتهاند رسمه! در شب یلدا باید به مهمانی رفت و سر میز غذا خود را خفه کرد در شب یلدا ... به این ترتیب آیین شب یلدا را از طریق شکم پاس میداریم و این باور را از منظر اندیشه و ادراک دوره میکنیم که پایان شبهای طولانی سپیدۀ صبح خواهد بود. البته ما درست نمیدانیم در کدام یک از این قسمتها و حین تناول کدام بخش این باورها در نگاه ما متجلی میشود اما لابد میشود دیگر! پیشتر در شب یلدا حافظ میگشودند، الان از ده روز مانده به یلدا، هی اساماس میآید فلان شماره را بفرست تا در ازاء دویست تومان برایت فال حافظ ارسال کنیم. امروزه همه در شبهای بلند یلدا دور کرسیِ وایفای مینشینند و یک چیزشان را چک میکنند و برای هم یک چیزی میفرستند. چندسالی است که همه شب یلدا را مصرانه به همدیگر تبریک میگویند. جوگیری هم حدی دارد. بلندترین شب سال که نشان تاریکی طولانی دارد و باید امید سپیده را در آن زنده کرد آیین تبریک نیست».
t.me/SevenBook
#کتاب
#داستان
#طنز
قهوهِ سرد آقای نویسنده
نویسنده: روزبه معین
t.me/SevenBook
بهم گفت: «تا حالا شكار رفتي؟» گفتم: «نه» گفت: «من قبلا ميرفتم، ولي ديگه نميرم، آخرين باري كه شكار رفتم، شكار گوزن بود، خيلي گشتم يه گوزن پيدا كردم. من بهش شليك كردم، درست زدم به پاش، وقتي رسيدم بالاي سرش هنوز جون داشت، نفس ميكشيد و با چشمهاش التماس ميكرد، زيباييش مسخم كرده بود، حس كردم كه ميتونه دوست خوبي واسهم باشه، ميتونستم نزديك خونه يه جاي دنج واسهش درست كنم. اما خوب كه فكر كردم فهميدم كه اينجوري اون گوزن واسه هميشه لنگ ميزنه و و هر وقت من رو ببينه ياد بلايي ميافته كه سرش آوردم، از نگاهش فهميدم بزرگترين لطفي كه ميتونم در حقش بكنم اينه كه يه گلوله صاف تو قلبش شليك كنم.» بعدش گفت: «تو هيچوقت نميتوني با كسي كه بدجور زخيمش كردي دوست باشي.»
t.me/SevenBook
#داستان
#طنز
قهوهِ سرد آقای نویسنده
نویسنده: روزبه معین
t.me/SevenBook
بهم گفت: «تا حالا شكار رفتي؟» گفتم: «نه» گفت: «من قبلا ميرفتم، ولي ديگه نميرم، آخرين باري كه شكار رفتم، شكار گوزن بود، خيلي گشتم يه گوزن پيدا كردم. من بهش شليك كردم، درست زدم به پاش، وقتي رسيدم بالاي سرش هنوز جون داشت، نفس ميكشيد و با چشمهاش التماس ميكرد، زيباييش مسخم كرده بود، حس كردم كه ميتونه دوست خوبي واسهم باشه، ميتونستم نزديك خونه يه جاي دنج واسهش درست كنم. اما خوب كه فكر كردم فهميدم كه اينجوري اون گوزن واسه هميشه لنگ ميزنه و و هر وقت من رو ببينه ياد بلايي ميافته كه سرش آوردم، از نگاهش فهميدم بزرگترين لطفي كه ميتونم در حقش بكنم اينه كه يه گلوله صاف تو قلبش شليك كنم.» بعدش گفت: «تو هيچوقت نميتوني با كسي كه بدجور زخيمش كردي دوست باشي.»
t.me/SevenBook
#کتاب #رمان #داستان #داستان_کوتاه #ایران #طنز #ادبی #عشق #ملت #مردم #زندگی #روزمره #خاطره_محمدی
#کتاب_هفت #SevenBook #سنندج #Sanandaj #نشر_روزنه #7Book
دیر بجنبی اتفاق شومی می افتد
نویسنده: خاطره محمدی
@SevenBook
#کتاب_هفت #SevenBook #سنندج #Sanandaj #نشر_روزنه #7Book
دیر بجنبی اتفاق شومی می افتد
نویسنده: خاطره محمدی
@SevenBook
#کتاب #رمان #داستان #داستان_کوتاه #ایران #طنز #ادبی #عشق #ملت #مردم #زندگی #روزمره #خاطره_محمدی
#کتاب_هفت #SevenBook #سنندج #Sanandaj #نشر_روزنه #7Book
دیر بجنبی اتفاق شومی می افتد
نویسنده: خاطره محمدی
@SevenBook
این کتاب شامل 22 داستان کوتاه است که طی 10 سال داستاننویسی نویسنده انتخاب شده است. داستانهای این مجموعه سبکهای ادبی متنوعی را در برمیگیرند. داستانهایی مانند «چای سیب»، «شاخهای این گوزن من را میدرند»، «فلور چراغ آژیر قرمز را خاموشکن»، «عطر زنانه»، «همین چیزها» و «لبخند چشم دیوار» برگزیده در جشنواره داستانی حوزه هنری در دورههای هفتم، هشتم، نهم و دهم، منتخب مسابقه داستان خلاقانه حیرت95، منتخب مسابقه داستان صادق هدایت97، جشنواره ملی داستان پراس97 و منتخب در مسابقه داستانی محله کودکی (فرشته) شدهاند.
در داستان «فلور چراغ آژیر قرمز را خاموش کن» میخوانیم:
«چمدانم را بستم و هیچ ردی از زندگی را با خود نبردم. گفتم شهر٬ خانواده٬ دوست و همهچیز را فراموش میکنم و برای خودم در جایی پرت ازاینجا زندگی جدیدی با هویت جدید میسازم. طاقت نیاوردم سالها بعد روزی تلفن را برداشتم و به خسرو زنگ زدم. برادرم پشت تلفن از زندگیاش و زن و بچههایش گفت. از دندان نیش افتادهی پسرش گفت. از دخترش که بهتازگی تاتی تاتی میکند و از فلور گفت. گفت که فلور میترسد. میترسد حمام باشد آژیر قرمز به صدا دربیاید و بمبی ازخدابیخبر راهش را گم کند و سرخانه و زندگی او خراب شود و بعد غریبهها بیایند و جنازهی لخت مادرزادش را از زیر آوار بیرون بکشند. میگفت که فلور فکر میکند اگر من پشت در حمام باشم یا آنکه شب چراغ خواب سیاهی شب را کمرنگ کند یا در طول روز صدای رادیوتلویزیون سکوت خانه را بشکند دیگر احساس امنیت میکند. من گفته بودم این چیزها برای فلور مانند طلسمی است که از نحسی آژیر قرمز کم میکند. گفته بودم درک میکنم و واقعا درک میکردم چون فکر میکردم اگر من این سر دنیا شب را بیدار بمانم بر سر خانوادهای که در آن سر دنیا رها کرده بودم هیچ بلائی نمیآید. من همیشه خواستار شبکاری بودم.»
@SevenBook
#کتاب_هفت #SevenBook #سنندج #Sanandaj #نشر_روزنه #7Book
دیر بجنبی اتفاق شومی می افتد
نویسنده: خاطره محمدی
@SevenBook
این کتاب شامل 22 داستان کوتاه است که طی 10 سال داستاننویسی نویسنده انتخاب شده است. داستانهای این مجموعه سبکهای ادبی متنوعی را در برمیگیرند. داستانهایی مانند «چای سیب»، «شاخهای این گوزن من را میدرند»، «فلور چراغ آژیر قرمز را خاموشکن»، «عطر زنانه»، «همین چیزها» و «لبخند چشم دیوار» برگزیده در جشنواره داستانی حوزه هنری در دورههای هفتم، هشتم، نهم و دهم، منتخب مسابقه داستان خلاقانه حیرت95، منتخب مسابقه داستان صادق هدایت97، جشنواره ملی داستان پراس97 و منتخب در مسابقه داستانی محله کودکی (فرشته) شدهاند.
در داستان «فلور چراغ آژیر قرمز را خاموش کن» میخوانیم:
«چمدانم را بستم و هیچ ردی از زندگی را با خود نبردم. گفتم شهر٬ خانواده٬ دوست و همهچیز را فراموش میکنم و برای خودم در جایی پرت ازاینجا زندگی جدیدی با هویت جدید میسازم. طاقت نیاوردم سالها بعد روزی تلفن را برداشتم و به خسرو زنگ زدم. برادرم پشت تلفن از زندگیاش و زن و بچههایش گفت. از دندان نیش افتادهی پسرش گفت. از دخترش که بهتازگی تاتی تاتی میکند و از فلور گفت. گفت که فلور میترسد. میترسد حمام باشد آژیر قرمز به صدا دربیاید و بمبی ازخدابیخبر راهش را گم کند و سرخانه و زندگی او خراب شود و بعد غریبهها بیایند و جنازهی لخت مادرزادش را از زیر آوار بیرون بکشند. میگفت که فلور فکر میکند اگر من پشت در حمام باشم یا آنکه شب چراغ خواب سیاهی شب را کمرنگ کند یا در طول روز صدای رادیوتلویزیون سکوت خانه را بشکند دیگر احساس امنیت میکند. من گفته بودم این چیزها برای فلور مانند طلسمی است که از نحسی آژیر قرمز کم میکند. گفته بودم درک میکنم و واقعا درک میکردم چون فکر میکردم اگر من این سر دنیا شب را بیدار بمانم بر سر خانوادهای که در آن سر دنیا رها کرده بودم هیچ بلائی نمیآید. من همیشه خواستار شبکاری بودم.»
@SevenBook