از کفر من تا دین تو ، راهی به جز تردید نیست !
دلخوش به فانوسم مکن ، اینجا مگر خورشید نیست ؟...
با حس ویرانی بیا ... تا بشکند دیوار من
چیزی نگفتن بهتر است ، تکرار طوطی وار من
بی جستجو ایمان ما از جنس عادت می شود
حتی عبادت بی عمل وهم سعادت می شود
با عشق آنسوی خطر ، جایی برای ترس نیست
در انتهای موعظه ... دیگر مجال درس نیست
کافر اگر عاشق شود بی پرده مومن می شود
چیزی شبیه معجزه ... با عشق ممکن می شود
#افشین_یداللهی
#تسلیت
دلخوش به فانوسم مکن ، اینجا مگر خورشید نیست ؟...
با حس ویرانی بیا ... تا بشکند دیوار من
چیزی نگفتن بهتر است ، تکرار طوطی وار من
بی جستجو ایمان ما از جنس عادت می شود
حتی عبادت بی عمل وهم سعادت می شود
با عشق آنسوی خطر ، جایی برای ترس نیست
در انتهای موعظه ... دیگر مجال درس نیست
کافر اگر عاشق شود بی پرده مومن می شود
چیزی شبیه معجزه ... با عشق ممکن می شود
#افشین_یداللهی
#تسلیت
طنز "کله پاچه"
حکمت های نهفته در کله پاچه!!!
نقل میکنند که روزی سفره ای گسترانیده و کله پاچه ای بیاوردند.
سلطان فرمود:
در این کله پاچه اندرزها نهفته است.
سپس لقمه نانی برداشت و یک راست "مغز" کله را تناول نمود، سپس گفت:
اگر می خواهید حکومتی جاودان داشته باشید، سعی کنید جامعه را از "مغز" تهی کنید.
سپس "زبان" کله پاچه را نوش جان و فرمود:
اگر می خواهید بر مردم حکمرانی کنید "زبان" جامعه را کوتاه و ساکت کنید.
سپس "چشم ها و بناگوش" کله پاچه را همچون قبل برکشید و فرمود:
برای این که ملتی را کنترل کنید، بر چشم ها و گوش ها مسلط شوید و اجازه ندهید مردم زیاد ببینند و زیاد بشنوند.
وزير اعظم عرض کرد:
پادشاها! قربانت بروم حکمت ها بسیار حکیمانه بودند، اما جواب شکم ما را چه میدهید؟
ذات ملوكانه، در حالی که دست خود را بر سبيل های چرب خویش می کشیدند، با ابروان خود اشاره ای به "پاچه" انداختند و فرمودند:
شما "پاچه" را بخورید و "پاچه خواری" را در جامعه رواج دهید تا حکومت مان مستدام بماند...!
حکمت های نهفته در کله پاچه!!!
نقل میکنند که روزی سفره ای گسترانیده و کله پاچه ای بیاوردند.
سلطان فرمود:
در این کله پاچه اندرزها نهفته است.
سپس لقمه نانی برداشت و یک راست "مغز" کله را تناول نمود، سپس گفت:
اگر می خواهید حکومتی جاودان داشته باشید، سعی کنید جامعه را از "مغز" تهی کنید.
سپس "زبان" کله پاچه را نوش جان و فرمود:
اگر می خواهید بر مردم حکمرانی کنید "زبان" جامعه را کوتاه و ساکت کنید.
سپس "چشم ها و بناگوش" کله پاچه را همچون قبل برکشید و فرمود:
برای این که ملتی را کنترل کنید، بر چشم ها و گوش ها مسلط شوید و اجازه ندهید مردم زیاد ببینند و زیاد بشنوند.
وزير اعظم عرض کرد:
پادشاها! قربانت بروم حکمت ها بسیار حکیمانه بودند، اما جواب شکم ما را چه میدهید؟
ذات ملوكانه، در حالی که دست خود را بر سبيل های چرب خویش می کشیدند، با ابروان خود اشاره ای به "پاچه" انداختند و فرمودند:
شما "پاچه" را بخورید و "پاچه خواری" را در جامعه رواج دهید تا حکومت مان مستدام بماند...!
#فیلم
Big Fish
ماهی بزرگ
کارگردان: تیم برتون
نویسنده: دانیل والاس
ژانر: ماجراجویی | درام | فانتزی
t.me/SevenBook
Big Fish
ماهی بزرگ
کارگردان: تیم برتون
نویسنده: دانیل والاس
ژانر: ماجراجویی | درام | فانتزی
t.me/SevenBook
#فیلم
Big Fish
ماهی بزرگ
کارگردان: تیم برتون
نویسنده: دانیل والاس
ژانر: ماجراجویی | درام | فانتزی
t.me/SevenBook
پدری که در طول زندگی اش عاشق قصه گویی بوده و همواره قصه های شیرینی از زندگی خود برای روایت کردن دارد و پسری که تمام قصه های پدر را زاییده ذهن او و کذب می داند و از اینکه همواره در طول زندگی اش مجبور بوده به این داستانهای دروغین گوش بدهد خسته شده، او فکر می کند که هیچ چیز از زندگی واقعی پدرش نمی داند و حالا که خودش در آستانه بچه دار شدن است دوست دارد به واقعیت زندگی خود وپدرش آگاه شود. حالا پدر در آستانه مرگ است و قصه ها هم رو به پایان...
t.me/SevenBook
Big Fish
ماهی بزرگ
کارگردان: تیم برتون
نویسنده: دانیل والاس
ژانر: ماجراجویی | درام | فانتزی
t.me/SevenBook
پدری که در طول زندگی اش عاشق قصه گویی بوده و همواره قصه های شیرینی از زندگی خود برای روایت کردن دارد و پسری که تمام قصه های پدر را زاییده ذهن او و کذب می داند و از اینکه همواره در طول زندگی اش مجبور بوده به این داستانهای دروغین گوش بدهد خسته شده، او فکر می کند که هیچ چیز از زندگی واقعی پدرش نمی داند و حالا که خودش در آستانه بچه دار شدن است دوست دارد به واقعیت زندگی خود وپدرش آگاه شود. حالا پدر در آستانه مرگ است و قصه ها هم رو به پایان...
t.me/SevenBook
#حکایت
( چه کشکی ٬ چه پشمی )
t.me/SevenBook
چوپانی، گله را به صحرا برد و به درختِ گردوی تنومندی رسید. از آن بالا رفت و به چیدنِ گردو مشغول شد که ناگهان گردبادِ سختی درگرفت. خواست فرود آید، ترسید. باد، شاخه ای را که چوپان روی آن بود به این طرف و آن طرف می برد.
دید نزدیک است که بیفتد و دست و پایش بشکند. در حال مستاصل شد. از دور، بقعه ی امامزاده ای را دید و گفت: " ای امام زاده! گلّه ام نذر تو، از درخت، سالم پایین بیایم."
قدری باد ساکت شد و چوپان به شاخه ی قوی تری دست زد و جای پایی پیدا کرده و خود را محکم گرفت. گفت: " ای امام زاده! خدا راضی نمی شود که زن و بچه ی منِ بیچاره، از تنگدستی و خواری بمیرند و تو، همه ی گلّه را صاحب شوی. نصفِ گلّه را به تو می دهم و نصف هم برای خودم.."
قدری پایین تر آمد. وقتی که نزدیکِ تنه ی درخت رسید، گفت: "ای امام زاده نصف گله را چطور نگهداری می کنی؟ آنها را خودم نگهداری می کنم در عوض، کشک و پشمِ نصفِ گله را به تو می دهم."
وقتی کمی پایین تر آمد گفت: " بالاخره چوپان هم که بی مزد نمی شود، کشکش مالِ تو، پشمش مالِ من به عنوان دستمزد. "
وقتی باقیِ تنه را سُرخورد و پایش به زمین رسید، نگاهی به گنبدِ امامزاده انداخت و گفت: "چه کشکی چه پشمی، حالا ما یک غلطی کردیم. غلطِ زیادی که جریمه ندارد. "
▫️کتاب کوچه
✏️ «مجموعه کتاب های کوچه به عنوان دائرةالمعارف فرهنگ عامیانه مردم ایران به کوشش احمد شاملو و آیدا سرکیسیان تدوین شده است.»
t.me/SevenBook
( چه کشکی ٬ چه پشمی )
t.me/SevenBook
چوپانی، گله را به صحرا برد و به درختِ گردوی تنومندی رسید. از آن بالا رفت و به چیدنِ گردو مشغول شد که ناگهان گردبادِ سختی درگرفت. خواست فرود آید، ترسید. باد، شاخه ای را که چوپان روی آن بود به این طرف و آن طرف می برد.
دید نزدیک است که بیفتد و دست و پایش بشکند. در حال مستاصل شد. از دور، بقعه ی امامزاده ای را دید و گفت: " ای امام زاده! گلّه ام نذر تو، از درخت، سالم پایین بیایم."
قدری باد ساکت شد و چوپان به شاخه ی قوی تری دست زد و جای پایی پیدا کرده و خود را محکم گرفت. گفت: " ای امام زاده! خدا راضی نمی شود که زن و بچه ی منِ بیچاره، از تنگدستی و خواری بمیرند و تو، همه ی گلّه را صاحب شوی. نصفِ گلّه را به تو می دهم و نصف هم برای خودم.."
قدری پایین تر آمد. وقتی که نزدیکِ تنه ی درخت رسید، گفت: "ای امام زاده نصف گله را چطور نگهداری می کنی؟ آنها را خودم نگهداری می کنم در عوض، کشک و پشمِ نصفِ گله را به تو می دهم."
وقتی کمی پایین تر آمد گفت: " بالاخره چوپان هم که بی مزد نمی شود، کشکش مالِ تو، پشمش مالِ من به عنوان دستمزد. "
وقتی باقیِ تنه را سُرخورد و پایش به زمین رسید، نگاهی به گنبدِ امامزاده انداخت و گفت: "چه کشکی چه پشمی، حالا ما یک غلطی کردیم. غلطِ زیادی که جریمه ندارد. "
▫️کتاب کوچه
✏️ «مجموعه کتاب های کوچه به عنوان دائرةالمعارف فرهنگ عامیانه مردم ایران به کوشش احمد شاملو و آیدا سرکیسیان تدوین شده است.»
t.me/SevenBook
Telegram
sevenbook
منصوری
Instagram: instagram.com/seven.book
️کتاب هفت ▶️
💠سنندج . خ پاسداران . مجتمع تجاری صدف . طبقه زیر همکف . واحد ۲۳
ارائه کلیه کتب:
🔹هنری
🔹ادبی
🔹فلسفی
🔹رمان و داستان
🔹کودکان و نوجوانان
🔹تاریخی
🔹نجوم
🔹ریاضیات و فیزیک
🔹و سایر کتب درخواستی
087-33232803
Instagram: instagram.com/seven.book
️کتاب هفت ▶️
💠سنندج . خ پاسداران . مجتمع تجاری صدف . طبقه زیر همکف . واحد ۲۳
ارائه کلیه کتب:
🔹هنری
🔹ادبی
🔹فلسفی
🔹رمان و داستان
🔹کودکان و نوجوانان
🔹تاریخی
🔹نجوم
🔹ریاضیات و فیزیک
🔹و سایر کتب درخواستی
087-33232803
#کتاب
#رمان
بادبادک باز
نویسنده: خالد حسینی
مترجم: زیبا گنجی / پریسا سلیمان زاده
t.me/SevenBook
ایزابل آلنده:«اثری شگفت انگیز...این داستان از جنس آن داستان های فراموش نشدنی است که تا سال ها با شما خواهد ماند.این رمان استثنایی تمام درونمایه های مهم ادبیات و زندگی را در بر میگیرد:عشق،افتخار،گناه،ترس،رستگاری...این کتاب برایم چنان تاثیر گذار بود که تا مدتها هرچیزی که بعد از آن میخواندم بی روح به نظرم می رسید.»
بادبادک باز اولین رمان افغانی است که به زبان انگلیسی نوشته شده و داستانی تمام عیار را از خانواده،عشق و دوستی نقل میکند که تا قبل از آن در ادبیات داستانی سابقه نداشته است.این رمان به همان اندازه که عاطفی و جذاب است بی اندازه استثنایی و تاثیر گذار میباشد.
خالد حسيني در اولين رمان خود به نام بادبادكباز به دستاوردي نائل آمده كه فقط تعداد اندكي از نويسندگان معاصر به آن دست يافتهاند. نويسنده ضمن روايتي آموزنده و روشنگر از نابسامانيهاي سياسي و فرهنگي افغانستان شخصيتهايي پويا ميآفريند كه تلاشهاي تاثربرانگيز و پيروزيهاي پرشورشان حتي تا مدتها پس از پايان كتاب در ذهن خواننده باقي ميماند و شايد تنها ايراد اين رمان شگفتانگيز اين است كهخيلي زود تمام ميشود.
t.me/SevenBook
#رمان
بادبادک باز
نویسنده: خالد حسینی
مترجم: زیبا گنجی / پریسا سلیمان زاده
t.me/SevenBook
ایزابل آلنده:«اثری شگفت انگیز...این داستان از جنس آن داستان های فراموش نشدنی است که تا سال ها با شما خواهد ماند.این رمان استثنایی تمام درونمایه های مهم ادبیات و زندگی را در بر میگیرد:عشق،افتخار،گناه،ترس،رستگاری...این کتاب برایم چنان تاثیر گذار بود که تا مدتها هرچیزی که بعد از آن میخواندم بی روح به نظرم می رسید.»
بادبادک باز اولین رمان افغانی است که به زبان انگلیسی نوشته شده و داستانی تمام عیار را از خانواده،عشق و دوستی نقل میکند که تا قبل از آن در ادبیات داستانی سابقه نداشته است.این رمان به همان اندازه که عاطفی و جذاب است بی اندازه استثنایی و تاثیر گذار میباشد.
خالد حسيني در اولين رمان خود به نام بادبادكباز به دستاوردي نائل آمده كه فقط تعداد اندكي از نويسندگان معاصر به آن دست يافتهاند. نويسنده ضمن روايتي آموزنده و روشنگر از نابسامانيهاي سياسي و فرهنگي افغانستان شخصيتهايي پويا ميآفريند كه تلاشهاي تاثربرانگيز و پيروزيهاي پرشورشان حتي تا مدتها پس از پايان كتاب در ذهن خواننده باقي ميماند و شايد تنها ايراد اين رمان شگفتانگيز اين است كهخيلي زود تمام ميشود.
t.me/SevenBook
#کتاب
#رمان
هزار خورشید تابان
نویسنده: خالد حسینی
مترجم: زیبا گنجی / پریسا سلیمان زاده
t.me/SevenBook
در رمان هزار خورشيد تابان كمابيش همان مقطع زماني بادبادكباز مطرح شدهاست،با اين تفاوت كه در اينجا داستان دو زن در ميان است و از ستم مضاعفي مي گويد كه در افغانستان جنگزده بر زنان روا داشتهاند.به نظر خالد حسيني در اين رمان گام چشمگيري به پيش برداشته و هيچ چيز را سياه سياه يا سفيد سفيد نديده است.
کتاب شرح زندگی و سیاه بختی زنان افغانی و تا یک حدودی وضعیت افغانستان در سال های اخیر می باشد . شخصیت های اصلی کتاب مریم و لیلا هستند . مریم دختر نامشروع یکی از پولداران هرات از خدمتکارش می باشد . در زمانی کودکی مریم هنوز جنگ در افغانستان شروع نشده . مریم ننگ پدرش است و از خانه رانده شده . او نماد زندگی زنی از طبقه پایین افغانستان در زمان صلح است که اواخر عمر خود را نیز در جنگ طی می کند . لیلا دختری از یک خانواده روشن فکر افغانیست که از همان کودکی جنگ به او سایه می افکند . نمادی از زندگی زنان دوران جنگ . سرنوشت مریم و لیلا به هم گره می خورد ...
t.me/SevenBook
#رمان
هزار خورشید تابان
نویسنده: خالد حسینی
مترجم: زیبا گنجی / پریسا سلیمان زاده
t.me/SevenBook
در رمان هزار خورشيد تابان كمابيش همان مقطع زماني بادبادكباز مطرح شدهاست،با اين تفاوت كه در اينجا داستان دو زن در ميان است و از ستم مضاعفي مي گويد كه در افغانستان جنگزده بر زنان روا داشتهاند.به نظر خالد حسيني در اين رمان گام چشمگيري به پيش برداشته و هيچ چيز را سياه سياه يا سفيد سفيد نديده است.
کتاب شرح زندگی و سیاه بختی زنان افغانی و تا یک حدودی وضعیت افغانستان در سال های اخیر می باشد . شخصیت های اصلی کتاب مریم و لیلا هستند . مریم دختر نامشروع یکی از پولداران هرات از خدمتکارش می باشد . در زمانی کودکی مریم هنوز جنگ در افغانستان شروع نشده . مریم ننگ پدرش است و از خانه رانده شده . او نماد زندگی زنی از طبقه پایین افغانستان در زمان صلح است که اواخر عمر خود را نیز در جنگ طی می کند . لیلا دختری از یک خانواده روشن فکر افغانیست که از همان کودکی جنگ به او سایه می افکند . نمادی از زندگی زنان دوران جنگ . سرنوشت مریم و لیلا به هم گره می خورد ...
t.me/SevenBook
#کتاب
#رمان
و کوه ها طنین انداختند
نویسنده: خالد حسینی
مترجم: مریم مفتاحی
t.me/SevenBook
میدانست چرا هروقت صدای جرینگ جرینگ را میشنید، موجی از احساس، چیزی شبیه به خلسگی یک خواب غمانگیز، سراسر وجودش را فرا میگرفت و هربار، مانند تندبادی غیر منتظره، او را غافلگیر میکرد، اما بعد تمام میشد؛ مثل هرچیز دیگری که میگذرد، میگذشت...
خالد حسینی، نویسنده افغانی- امریکایی، در این رمان چالشهایی را طرح میکند که فقط عشق و احساسات پاسخگویشان است، آنهم شاید، او میگوید:
هیچچیز به اندازه زندگی پرسشهای بیجواب و ناخوشایند ندارد.
t.me/SevenBook
#رمان
و کوه ها طنین انداختند
نویسنده: خالد حسینی
مترجم: مریم مفتاحی
t.me/SevenBook
میدانست چرا هروقت صدای جرینگ جرینگ را میشنید، موجی از احساس، چیزی شبیه به خلسگی یک خواب غمانگیز، سراسر وجودش را فرا میگرفت و هربار، مانند تندبادی غیر منتظره، او را غافلگیر میکرد، اما بعد تمام میشد؛ مثل هرچیز دیگری که میگذرد، میگذشت...
خالد حسینی، نویسنده افغانی- امریکایی، در این رمان چالشهایی را طرح میکند که فقط عشق و احساسات پاسخگویشان است، آنهم شاید، او میگوید:
هیچچیز به اندازه زندگی پرسشهای بیجواب و ناخوشایند ندارد.
t.me/SevenBook
#کتاب
#رمان
دروغ های کوچک بزرگ
نویسنده: لیان موریاتی
مترجم: پگاه ملکیان
t.me/SevenBook
مادلین دید که حرفی برای گفتن نداشت. چاق و زشت بودن برای او هم آخر دنیا بود.
جین گفت: «برای اینکه همهی عزت نفس یه زن تو این جمع شده که چطور به نطر میرسه؛ به خاطر اینه. ما داریم تو یه جامعهی وسواس به زیبایی زندگی میکنیم، جایی که مهمترین کاری که یه زن میتونه بکنه، اینه که خودش رو یه جوری درست کنه که به نظر مردها جذاب بیاد.»
t.me/SevenBook
#رمان
دروغ های کوچک بزرگ
نویسنده: لیان موریاتی
مترجم: پگاه ملکیان
t.me/SevenBook
مادلین دید که حرفی برای گفتن نداشت. چاق و زشت بودن برای او هم آخر دنیا بود.
جین گفت: «برای اینکه همهی عزت نفس یه زن تو این جمع شده که چطور به نطر میرسه؛ به خاطر اینه. ما داریم تو یه جامعهی وسواس به زیبایی زندگی میکنیم، جایی که مهمترین کاری که یه زن میتونه بکنه، اینه که خودش رو یه جوری درست کنه که به نظر مردها جذاب بیاد.»
t.me/SevenBook
#کتاب
#رمان
پروژه ی رُزی
نویسنده: گرام سیمسیون
مترجم: مهدی نسرین
t.me/SevenBook
گرام سیمسیون نویسنده استرالیایی تا پیش از آنکه در سال ۲۰۱۳ اولین رمانش را منتشر کند در حوزه ی اطلاعات و مدلسازی داده ها کار میکرد.در این سال او رمان پروژه ی رزی را نوشت که بیش از یک میلیون نسخه اش فروش رفت و برای سیمسیون در عالم نویسندگی شهرت جهانی به بار آورد.
قهرمان این رمان،دان تیلمن،پروفسور ژنتیک است که ذهنی تحلیلگر و دقیق دارد و هرگاه در زندگی با مضلی روبه رو میشود،پروژه ای را برای تحیل و حل آن کلید میزند.علی رغم هوش علمی سرشارش،دان در زمینه ی ارتباطات اجتماعی آن قدرها هم زبردست نیست و به قول خودش مرتب مرتکب «سوتی معاشرتی»میشود.این امر باعث شده که جمع کل دوستانش چهار نفر باشند و علی الخصوص تلاش هایش برای یافتن شریک زندگی مررتب نقش بر آب شود.او که برای حل مشکل پیدا کردن یک شریک زندگی مناسب،پروژه ی همسریابی را شروع کرده به نکته ای پی میبرد و فکر میکند معما دیگر حل شده است؛اما حل این معضل،دان را با معضلات دیگری روبه رو میکند که لازم است برای حل هر کدام پروژه ای دیگر را کلید بزند.
t.me/SevenBook
#رمان
پروژه ی رُزی
نویسنده: گرام سیمسیون
مترجم: مهدی نسرین
t.me/SevenBook
گرام سیمسیون نویسنده استرالیایی تا پیش از آنکه در سال ۲۰۱۳ اولین رمانش را منتشر کند در حوزه ی اطلاعات و مدلسازی داده ها کار میکرد.در این سال او رمان پروژه ی رزی را نوشت که بیش از یک میلیون نسخه اش فروش رفت و برای سیمسیون در عالم نویسندگی شهرت جهانی به بار آورد.
قهرمان این رمان،دان تیلمن،پروفسور ژنتیک است که ذهنی تحلیلگر و دقیق دارد و هرگاه در زندگی با مضلی روبه رو میشود،پروژه ای را برای تحیل و حل آن کلید میزند.علی رغم هوش علمی سرشارش،دان در زمینه ی ارتباطات اجتماعی آن قدرها هم زبردست نیست و به قول خودش مرتب مرتکب «سوتی معاشرتی»میشود.این امر باعث شده که جمع کل دوستانش چهار نفر باشند و علی الخصوص تلاش هایش برای یافتن شریک زندگی مررتب نقش بر آب شود.او که برای حل مشکل پیدا کردن یک شریک زندگی مناسب،پروژه ی همسریابی را شروع کرده به نکته ای پی میبرد و فکر میکند معما دیگر حل شده است؛اما حل این معضل،دان را با معضلات دیگری روبه رو میکند که لازم است برای حل هر کدام پروژه ای دیگر را کلید بزند.
t.me/SevenBook