مقالات منتخب
460 subscribers
6 photos
15 videos
9 files
109 links
Download Telegram
بصیرت های پر هزینه

سلمان موسوی

یادمان باشد روزگاری نه چندان دور همین احمدی نژاد معیار و سنجش بصیرت و اعتقاد بود که امروز چون‌گندآبه ای روی تکانه ها ی دستان حداد عادل و دیگر لیدرهای جریان اصولگرایی در کشور دور انگاشته می شود و سینه چاکان و مداحان دیروز از بردن نامش پرهیز می‌کنند.
سوال امروز نسلی که شاهد آن همه هزینه و تباهی امید ها و سرمایه های مدنی و اجتماعی بود این است ، آقایانی که تریبونهای سراسر کشور را به خدمت گرفتند و از خواب ها و خیالها تا رویا ها و معجزه ها مدد گرفتند و احمدی نژاد را معجزه ی هزاره ی سوم نامیدند و درمیلیونها فایل تصویری ایشان را همان گندم‌گون بشارت دهنده ی ظهور مهدی تشبیه کردند و سرمایه های ملی و اجتماعی را به پای ایشان ذبح نمودند ، و با کشتن،دریدن،و بریدن و زندان به منتقدان احمدی نژاد تهمت ها زدند و در بند کردند.
چه کسی پاسخگوی بصیرتهای پرهزینه ی شما برای ایران است؟؟؟؟
ما و دیگر نسل هایی که ، شما را تصمیم گیر و تصمیم سازان این حاکمیت یک بوم و دو هوا میدانیم چگونه به خرد و عقلانیت شما اعتماد کنیم که دیگر بار از زیر چتر بصیرتتان همچون احمدی نژادها متولد نشود که بعد از سالها اونیز خطایی نابخشودنی و پرهزینه برای ملت باشد.

🆔@selectedarticles1
Forwarded from بینام
🔵🔴 مادام‌که نخبگان سیاسی، اولویت رشد اقتصادی را نپذیرند، از بحرانی به بحران دیگر می‌رسیم

✍️ دکتر محمود سریع القلم

🟢 یک ویژگی مشترکِ حکمرانی میانِ چهار قدرتِ اول جهان، (آلمان، چین، آمریکا و ژاپن)، نگاه های دراز مدت در واکنشها و تصمیم سازی هاست.
اصولاً وقتی حکمرانان، اولویت اول خود را رشد و توسعۀ اقتصادی تعریف کنند، بر اساس بازه های زمانی طولانی مدت تصمیم میگیرند.

👈 آلمانی ها
برای آنکه بیهوده نگران ناامنی از ناحیۀ روس ها نشوند، پروژه ای چند میلیارد دلاری برای انتقال گاز طبیعی روسیه به آلمان تعریف کردند تا با ایجاد نوعی وابستگی متقابل، هم در تامین امنیت و هم تامین منابع گاز و انرژی برای دراز مدت برنامه ریزی کنند. این پروژه علیرغم مخالفت آمریکا در حال تکمیل است.

👈 ژاپنی ها
که برتری اقتصادی چین را نهایی می دانند با نادیده گرفتن اختلافات عمیق تاریخی، به روابطِ گسترده ای با چینی ها به خصوص در دهۀ اخیر اهتمام ورزیدهاند.

👈 اتحادیه اروپا
برای آنکه انگیزۀ مهاجرت از آفریقا به اتحادیه اروپا به تدریج کاسته شود، این اتحادیه تصمیم گرفته سرمایه گذاری و فعالیت های گسترده ای را در اقتصاد کشورهای آفریقایی شروع کند تا در یک بازۀ زمانی 10 ساله که پیش بینی می شود200 میلیون نفر به جمعیت آفریقا اضافه شود، مهاجرت آفریقا یی ها به اروپا را به حداقل برساند.

👈 آمریکا
برای آنکه برتری خود را نسبت به چین در چند دهۀ آینده حفظ کند، به دنبالِ روابطِ استراتژیک با کشورهایی است که یکی از این ویژگی ها را داشته باشد: بازار مصرفی و سرمایه (برزیل و هند)، سرمایه (عربستان، آلمان، کانادا و انگلیس) و فناوری (سنگاپور، هند، اسراییل و کرۀ جنوبی).
عموم این کشورها به تثبیتِ موقعیت خود در حدودِ سال ۲۰۵۰ فکر و برنامه ریزی می‌کنند.

👈 عربستان
که 80 سال به درآمدهای نفتی وابسته بوده، در تلاشی همه جانبه در پی عملیاتی کردن چندین استراتژی موازی برای کسب درآمد های غیرنفتی است.

اگر کاهشِ تقاضایِ انرژی در جهان را مبنا بدانیم، کیفیتِ حیات اقتصادی در ایران که عمدتاً به صادرات انرژیهای فسیلی وابسته است، تابع کدام درآمدهای ارزی خواهد بود؟ در میان عمومِ متغیرهای موفقیتِ اقتصادی، «عنصر زمان» علیه ماست. هرچند ناکارآمدی داخلی بخشی ازمشکل است ولی درعین حال، بیش از 15 سال است که تبعاتِ ناشی از مسائل خارجی و مذاکرات هسته‌ای، رشد اقتصادی را به صفر و در دورِۀ کرونا به زیر صفر رسانده است.

🔵 تامین امنیت اقتصادی نه به سمینار نیاز دارد و نه جلسات طولانی و سخنرانی. تابع 10 اصل زیر است:

🔍اجماعِ عمومِ جریان های سیاسی حولِ اولویتِ رشد و توسعۀ اقتصادی؛

🔍تبدیل دستگاهِ دیپلماسی به وزارت خانه ای جهت تسهیل تجارت و سرمایه گذاری اقتصادی؛

🔍سیاستِ خارجی یعنی روابط اقتصادی خارجی؛
🔍ثباتِ سیاسی؛
🔍تمرکز بر چندین مزیت نسبی برای کسبِ سهم بازارِ منطقه ای و جهانی؛

🔍پیوستن به سازمانِ تجارت جهانی؛
🔍روابطِ عادی و قابل پیش بینی با عموم همسایگان؛
🔍اندونزیایی کردن سیاست خارجی (روابطِ متعادل با ژاپن، هند، روسیه، چین، آمریکا، استرالیا و اتحادیۀ اروپا)؛

🔍نظامِ حقوقی و بوروکراتیک شفاف؛

🔍مصونیت کاملِ رسانه ها در مبارزه با فساد اقتصادی.

این ده اصل تابع 5 مفروض بنیادی زیرند:
🍀بدون ارتباطات بین المللی نمی توان به رشد اقتصادی و مازاد دست یافت؛

🍀بدون روابط عادی و امن با همسایگان نمیتوان به رشد اقتصادی و مازاد دست یافت؛

🍀امنیت داخلی، امنیت ملی، انسجام اجتماعی و وفاداری به کشورعمدتاً تابع امنیتِ اقتصادی و مازاد هستند؛

🍀ثبات اقتصادی به ثبات سیاسی می انجامد؛

با توجه به واقعیت های منظومه جهانِ فعلی مادامی که نخبگان سیاسی به اولویت 80 % رشد و توسعه اقتصادی در نظام فکری و استنباطی خود دست نیابند،
از یک بحران به بحرانی دیگر حرکت خواهند کرد

یکی از خطاهای تحلیلی درمحافلِ علوم انسانی کشور این است که ایران را یک «مورد خاص» می‌بیند در حالی که مطالعۀ مقایسه ای نشان می دهد که:
کشورهای چند قومی هم پیشرفت کرده اند (مالزی)؛

کشورهای مستقر در مناطق ژئوپلیتیک هم پیشرفت کرده اند (کرۀ جنوبی)؛

کشورهایی که با استعمار مبارزه کرده اند هم پیشرفت کرده اند (ویتنام)؛

کشورهایی که همسایۀ قدرتمند دارند هم پیشرفت کرده اند (مکزیک)؛

کشورهایی که سوابق ایدئولوژیک دارند هم پیشرفت کرده اند (چین)؛

کشورهایی که به آنها حمله شده و مستعمره شده اند هم پیشرفت کرده اند (هند).

هیچ کشوری بدون بین‌المللی شدن اندیشه و عملکرد نخبگان سیاسی آن نتوانسته است پیشرفت کند.
بعضی با مطالعه و تشخیص بین المللی می شوند (سنگاپور و مالزی).

بعضی با تعددِ بحران ها
بین المللی می شوند (چین).

و بعضی ها بدون بین المللی شدن، نسل های آیندۀ خود را فقیرتر می کنند (بولیوی، کوبا و کرۀ شمالی).
آقای بایدن لطفاً تحریم نفتی ایران را لغو نکنید!

✍️ ناصر دانشفر

شاید بنده را با این درخواست به ظاهر غیرمنطقی خائن و یا مزدور اجانب بدانید. لذا ابتدا عرض می کنم که اصولا تحریم را راهکاری شکست خورده و غیرانسانی می دانم و عقیده دارم که این راهبرد که علی الظاهر برای تغییر رفتار حاکمان مستبد و حکومت‌های تمامیت خواهی است که عملکردشان با مبانی حقوق بشر مغایرت دارد، هرگز موفق نبوده و نتیجه این استراتژی تنها و تنها رنج و اندوه مردم بی پناه و تحت ستم چنین رژیم هایی می باشد. پس نیاز به توضیح ندارد که بنده حقیر با تحریم های غیرقانونی و ظالمانه غرب و به ویژه آمریکا به شدت مخالفم. شکی نیست که مردم ما هم به مانند همه کشورهای مورد تحریم در تمامی دوران پسا انقلاب و به ویژه در این سه سال اخیر متحمل درد و رنج غیرقابل تصوری شده اند و درحالی که سفره هایشان هر روز بیش از روزه پیشین کوچک و کوچکتر گردید کوچکترین تغییری در سیاستهای داخلی و منطقه ای نظام حاکم بر ایران به وجود نیامد.
با این صغری و کبری پر بیراه نیست که تمنای تحریم نفت، دلیلی استوار برای پریشان حالی و تشتت فکری نگارنده از نظر هر صاحب خردی باشد. اما سروران محترم اگر به دلایل بنده عنایتی کنید شاید بپذیرید که چنین قضاوتی در مورد اینجانب از وثاقت برخوردار نیست.
به یاد دارم که روزگاری مرحوم امام فرمودند که ای کاش ما نفت نداشتیم. آری بنده نیز با ایشان همداستانم و دوست دارم که این عطیه الهی بیش از این امکان حراج نیابد.
فروش نفت علاوه بر خام فروشی و بر باد دادن گنج به ثمن بخس، همواره نتایجی فاجعه بار برای کشور ما داشته است.
سالهاست که کشورهای پیشرفته صاحب نفت از این منبع خدادادی برای رشد، ارتقاء و پیشرفت کشور خود بهره گرفته و با ایجاد اشتغال و کارآفرینی، سطح تولید را تصاعدی افزایش داده و کشورشان را در مسیر توسعه قرار داده و اینک از جهان اولی ها می باشند. اما ما چه؟ از روزی که طلای سیاه از دل خاک میهن سر برون آورد جز بیچارگی ره آوردی برای خلایق نداشته است. تا سالها که استعمارگران و استثمار پیشه گان به دلیل همین دارایی، شمال و جنوب وطن را تحت اشغال خویش داشتند و جان و مال مان را به یغما بردند. مدتها گذشت تا دریافتیم که این لجن بدبو چندان هم بی ارزش نیست و به جای واگذاری امتیاز به روس و انگلیس خودمان هم می توانیم آن را استخراج نموده درآمدش را هزینه امور جاری کشور کنیم. گرده یکی پاره شد تا نفت ملی شود اما از آن به بعد هم ملت یک روز خوش به خود ندیده است. حاکمان گمان بردند پول مفتی گیر آورده اند و باید آن را خرج اتینا کنند که ای کاش فقط همین بود. پول نفت شد ارثیه آباء و اجدادی حاکمان که گهگاه و مطابق میلشان صدقه سری هم به خلق الله عنایت می فرمودند. آری رهبران ما هیچگاه نفهمیدند که این عطیه الهی را نباید دود کرد و به هوا فرستاد، متوجه نشدند که سرمایه ای بی بدیل برای پرکشیدن از حضیض ذلت به جایگاه رفیع و با عزت است.
انقلاب کردیم که بند اسارت را بگسلیم، فکر می کردیم که دیگر نفت در معادلات میان فرمانروایان و فرودستان اهرمی برای خفه کردن نیست، دیگر کسی بنا ندارد که با انداختن تکه نانی صدایمان را ببرد، اما نشد و در همچنان به همان پاشنه چرخید.
آری آقای بایدن اگر تحریم های نفتی را لغو کنید باز روز از نو و روزی از نو برای ماست. دو سه سالی است که مسئولان این دیار به ناچار به سوی مدیریت منابع و تحصیل آن از طریق صواب روی آورده اند. در این مدت هر چه دلتان بخواهد بر ما بیچارگان سخت گذشت اما خیلی هم دشوارتر از ایام ماضی نبود چرا که درویش را چه خیرش کنند و چه کشکولش بشکنند چندان توفیری ندارد. آری زندگی فاجعه بارمان اسفناک تر شد، اما یک خیر داشت و آن هم افتادن کشور در ریل درست حکمرانی، لذا من یکی ترجیحم این است که نفت نفروشیم تا باز فیل روسایمان یاد هندوستان نکند. می دانم که اگر دلارهای نفتی به خزانه سرازیر شود تکه نانی هم جلوی من و خانواده ام خواهند انداخت اما راضیم که این شکم گرسنه همچنان قار و قور کند اما دوباره شاهد همان نمایشنامه تکراری نباشم.
آقای بایدن تحریم های کشور مطبوع شما همه چیز را از ما گرفت، از نفس بگیرید تا امید به اصلاح سرزمین، پس به این ظلم پایان دهید، اما خواهشاً در این مورد استثنا قائل شوید و همچنان ستم پیشه گی کنید.

🆔 @selectedarticles1
رضا شاه، گفت‌وگو با عباس میلانی
📻بشنوید: مهرداد قاسمفر - رضاشاه. اگر بگوییم یکی از عجیب‌ترین مسیرهای تاریخ ایران در ذهن و خاطر ایرانیان معاصر را او پیموده است، سخنی به گزاف نگفته‌ایم. روزگاری منجی ایران نامیده شد. کمی بعدتر و در کوران حکومتش، به‌دلیل سیاست‌های آمرانه و اصلاحات سریعی که داشت، نقد و نفرین گروهی از نخبگان و روشنفکران از یک سو و جمعیتی از آخوندها و متعصبان مذهبی را از سوی دیگر به جان خرید.
در این برنامه، گفت‌وگویی دارم با عباس میلانی، پژوهشگر تاریخ معاصر و استاد دانشگاه استنفورد، در یکصدمین سالگرد کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹. تلاش می‌کنیم به‌اختصار ببینیم رضاشاه که به چهره و نمادی تاریخی تبدیل شده است که بود و موقعیت او را در شرایط ایران جدید بسنجیم و مدرنیزاسیون و تجددگرایی پسامشروطه، مسئلهٔ او با روحانیت شیعی، نسبت او با روشنفکران و چالش‌ها و نقدهای وارد بر دوران تاریخی او و البته خدمات او به ایران امروز را بر برسیم.
Forwarded from بینام
در پسا ترامپ و فیل‌های سفید ایران!

در روزگار قدیم، فیل سفید هدیه‌ای بود که پادشاهان جنوب شرقی آسیا به همتایان خارجی خود اعطا می‌کردند. هزینه‌ی نگهداری از فیل‌های سفید به قدری زیاد بود که جز دردسر برای صاحبان جدید خود دستاوردی به همراه نداشت. از طرفی هزینه‌ی هنگفتی که در طول سال‌ها صرف آن‌ها شده بود باعث می‌شد تا از بین بردن این فیل‌های سفیدِ بی‌فایده تصمیم راحتی نباشد.
بعدها نظریه‌پردازان و سرمایه‌گذاران دوران مدرن با استفاده از این پدیده اصطلاحی ساختند تا دارایی‌ها و پدیده‌هایی را توصیف کنند که حفظ آنها، بدون آنکه مقصود اولیه و مورد انتظار را برآورده کنند، هزینه‌ی زیادی روی دست صاحبانشان می‌گذارد. برای نمونه، شهری را در نظر بگیرید که برای میزبانی جام جهانی یا المپیک مجبور به احداث ورزشگاه‌های متعدد و غول‌آسایی شده است. پس از برگزاری تورنمنت، نه دلیلی برای حفظ آن ورزشگاه‌ها دارد و نه جمعیت یا رویداد قابل اعتنایی برای استفاده و پر کردن آنها! اما هزینه‌ی هنگفتی که برای ساخت و نگهداری از این زیرساخت‌ها پرداخت کرده و می‌کند، آنها را تبدیل به فیل‌های سفیدی کرده که خلاص شدن از شرّ آنها به اراده‌ای بزرگ نیاز دارد تا جامعه را از هزینه‌های بی‌فایدهاش رها بخشد.
این موضوع به عرصه‌ی سیاست هم قابل تسرّی است. چه بسیار نظام‌هایی که یک استراتژی، سیاست یا تصمیم را چنان به موضوعی حیثیتی تبدیل می‌کنند که رهایی از آن بعدها به کشتن فیل سفید می‌مانَد. تعداد این فیل‌های سفید در نظام‌های ایدئولوژیک مذهبی و غیرمذهبی به سبب حیثیتی شدن تصمیم‌های کلان طبیعتاً بیشتر است و هر چه می‌گذرد، فیل‌های سفید این نظام‌ها هم فربه‌تر می‌شوند. جنگ تحمیلی یکی از همین فیل‌های سفید را در دهه‌ی اول استقرار جمهوری اسلامی متولد کرد. هر چه دفاع از خاک میهن واجب و شکوهمند بود، ادامه‌ی جنگ پس از آزادی خرمشهر توجیهی نداشت و پدیده‌ی جنگ را تبدیل به فیل سفید بزرگی کرد که هرچقدر هزینه‌اش بیشتر، دستاوردش کمتر می‌شد. از طرفی حیثیتی شدن موضوع جنگ حتی در محافل آکادمیک و رسانه‌ای، از بین بردن این فیل سفید را سخت و سخت‌تر می‌کرد تا جایی که پذیرش آتش‌بس که به خودیِ خود اتفاقی شیرین برای جوامع درگیر جنگ است، به جام زهر تبدیل شد.
آمریکاستیزی شاید فربه‌ترین فیل سفید جمهوری اسلامی در چهار دهه‌ی اخیر بوده است. در حالی‌که دولت موقّت مهندس بازرگان به درستی سیاست موازنه‌ی منفی را سرلوحه‌ی امور خارجه‌ی کشور قرار داده بود، اشتباه استراتژیک دانشجویان پیرو خط امام (که بیشترشان بعدها ردای اصلاح‌طلبی بر تن کردند) در اشغال سفارت آمریکا، فیل سفیدی را متولد کرد که هزینه‌اش تا امروز گریبان مردم را رها نکرده است؛ به نحوی که حتی فیل‌سازان سابق (اصلاح‌طلبانِ خطامامی) نیز زورشان به فیل‌بانانِ بعدی برای مهار این فیل سفید نمی‌رسد. هرچند در طول این چهار دهه نقاط عطفی می‌توانست این فیل سفید را از بین ببرد، گاه فیل‌بانان داخلی و گاه فیل‌سواران آمریکایی آن را از مرگ نجات داده و هزینه‌ی نگهداری از آن را هم‌چنان بر دوش مردم ایران نگه داشته‌اند. شاید طلایی‌ترین فرصت برای جامعه‌ی ما در دوره‌ی اوباما-کری به وجود آمد تا با تغییر دادن نظر فیل‌بانانِ داخلی و سپس تعویض دولت در سال ۹۲ شرایط را برای کشتن فیل سفید مهیا کنند. صد افسوس که بازیگوشی برخی از فیل‌بانانِ در سایه از یک طرف و روی کار آمدن ترامپ در آمریکا که سرِ پیری هوای فیل‌سواری به سرش زده بود از طرف دیگر، این فیل سفیدِ زمین‌خورده را دوباره بلند و بر دوش مردم سوار کرد. حال با خروش مردم آمریکا و انتخاب بایدن به عنوان رییس جمهور این کشور شاید آخرین فرصت برای ایران به وجود آمده است. نه اینکه بایدن فیل‌سواری بلد نباشد، بلکه این‌بار شرایط ذهنی دولت جدید آمریکا در تقارن با دولت ترامپ «می‌تواند» بستری را فراهم سازد تا پیش از آنکه در آینده‌ای کابوسوار فیل‌بانانِ داخلی و فیل‌سوارانِ خارجی در جنگی خونین به جان یکدیگر بیفتند و یا جامعه از سنگینیِ این فیل سفیدِ فربه به کما برود آن را بکشند.
شاید پس از آن فرصتی مهیا شود تا فیل‌های سفید دیگری که در حوزه‌های اجتماعی، فرهنگی، حقوقی و … پروار شده‌اند نیز کشته شده و از دوش مردم بر زمین بیفتند. حجاب اجباری، نظارت استصوابی، سانسور دگراندیشی، وجود نهادهای غیر قابل نظارتِ حاکمیتی و رسانه‌های غیرمستقل نمونه‌هایی از این فیل‌های سفیدند که چه بسا کشتن هر یک از آنها به دیگری وابسته باشد. آیا این بار فیل‌بانان به مردم اجازه می‌دهند تا پیش از افتادن در دامِ جنگ و خشونت و تحریم که ترامپیست‌ها در تدارک‌اش بوده و هستند، فیل‌های سفید پرهزینه و بی‌فایده را برای همیشه از بین ببرند؟

#حامد گوهری‌پور
Forwarded from بینام
کربلا در کربلا می‌ماند اگر زینب نبود!

کودک نوجوان بودم و جلسه‌های قرآن و هیئت‌های امام‌حسین علیه‌السلام پاتوقم بود. مانند خیلی از همسن‌و‌سالانم. پروردگار مهربان رحمت کند اشخاص صاحبِ نَفَس و سوز را. ذاکری بود پیرمرد. از دو چشم هم نابینا. حالا نمی‌دانم نابینای مادرزادی بود یا بر اثر حادثه‌ای چیزی نابینا شده بود. نام خانوادگی‌اش "شجیعی" بود اما تخلصش به نام "مهجور" بود. معمولا به همراه پسرهایش که آن روزها خیلی کوچک بودند به جلسه‌های روضه می‌رفت. من روضه‌هایش را در مسجد پنبه‌چی به یاد دارم. بر روی پله‌ی اول منبر بلند و چوبی مسجد می‌نشست و روضه می‌خواند. آن هم در محضر مردان و زنان نمازگزار و امام جماعت مهذب و وارسته‌ی مسجد؛ آیت‌الله شیخ ریحان‌الله نخعی گلپایگانی از شاگردان موسس حوزه‌ی علمیه‌ی قم، شیخ عبدالکریم حایری یزدی. آقای مهجور در تابستان و زمستان عرقچین سیاه‌رنگی بر سرش می‌گذاشت و معمولا عبای سیاه‌رنگی هم بر شانه‌اش می‌انداخت. با یک عصای چوبی این‌ور و آن‌ور می‌رفت. معمولا به هیئت‌های معتبر امیریه و مجالس روضه‌های خانگی می‌رفت و فیض می‌رساند.
کلی شعر و نوحه را از حفظ بود. من هنوز که هنوز است بعد از گذشت پنجاه سال در تعجبم که آقای مهجور چگونه با آن‌که از نعمت بینایی محروم بود آن‌قدر شعر و نوحه را از حفظ بود؟! روضه‌هایش هم با سوز و آه بود و اشک مستمعان را درمی‌آورد. حتی بعدها پسرهایش پس از درگذشت پدرشان، مجموعه‌ی دیوان اشعارش را به عنوان "دیوان مهجور" منتشر کردند.
آقای مهجور آن سال‌ها یعنی حدود پنجاه سال پیش مطلبی را می‌گفت که آن زمان نمی‌دانستم سند و روایتی هم داشت یا نه، سخنِ دلش بود. سخنش در باره‌ی کشیدن معجر از سر بانوان حرم اهل‌بیت امام‌حسین علیه‌السلام بود!
بعدها در مقاتل معتبر دیدم که سخن آن ذاکر اهل دل، سخنی راست و حقیقی بوده است. آن همه هجمه، بلا و سختی را حضرت زینب تاب آورد و "ما رایت الا جمیلا" گفت.
واقعا باورتان می‌شود! هنوز چند سال از رحلت پیامبر‌ اکرم، پدرش امیرمومنان، مادرش فاطمه‌زهرا، برادرش حسن‌بن‌علی علیهم‌السلام نگذشته بود که آن همه فتنه و بلا و مصیبت را بر سر خاندان اطهرش آوردند. از همه دردناک‌تر و سوزناک‌تر، معجر را از سر عقیله‌ی بنی‌هاشم، حضرت زینب‌کبرا سلام‌الله‌علیها کشیدند.
حضرت زینب‌کبرا، دختر امیرمومنان علی علیه‌السلام و کشف حجاب؟! معاذالله. اما همان‌ها که برای رفتن به بهشت در کشتن حسین‌بن‌علی علیه‌السلام از یکدیگر سبقت می‌گرفتند، معجر را از سر زینب علیها‌سلام و دیگر بانوان حرم کشیدند! عصر عاشورا پس از آن همه جنایات، عمرسعد رو به یارانش گفت: "ای لشکر خدا، با اسب‌هایتان بر بدن‌های یاران حسین بتازید!" بعد هم به خیمه‌های بانوان حرم تاختند و معجر از سر آن‌ها کشیدند. آن زمان بود که زینب علی دست‌هایش را بر روی سر گذاشت و با صدای محزونی گفت: "یا محمدا! یا فاطمتا! یا علیا!"
اما سخنی که آن پیرمرد ذاکر اهل‌بیت در پنجاه سال پیش می‌گفت که سخن دلش بود و حالِ او، این بود: "هر کس، هر گرفتاری و مشکلی دارد به "گیسوان پریشان زینب" در عصر عاشورا سوگند بخورد تا خداوند همه‌ی حاجت‌هایش را ادا کند.

پروردگارا!
به گیسوان پریشان حضرت زینب علیهاسلام در عصر عاشورا همه‌ی مشکلات و حوایج مردم کشورم را برطرف کن:
یا الله! یا الله! یا الله! یا...

دل‌نوشته‌های امیررضا ستوده
آزادی های مقدس!

✍️حسن ماکیانی*

حکومت های ایدئولوژی گرا ،بخصوص آنهایی که رنگ تقدس به آموزه های خود می دهند و حقایق یک دین و مذهب را به صورت کلیشه ای، راهنمای سعادت بخش بشر می دانند، با نوع نگاهی که به امر اندیشه انگیز آزادی دارند موانعی در راه مسیر آزادی انسان ها قرار می دهند؛ این حکومت ها به محدود کردن آزادی های مشروع مردم پرداخته و هر آنچه را که فقط خود صلاح بدانند مجاز و آزاد است.ایدئولوژی ها با تعریف ایدئولوژیک از آزادی در راستای برآورده ساختن اهداف خود از آن می باشند، و شکلی ساخته و پرداخته از آزادی را به نمایش می گذارند که بیشتر جنبه نمایشی و سمبلیک دارد تا عملی.
و هنگامی که ایدئولوژی ها رنگ تقدس به آموزه های خود بزنند و شرایط را به گونه ای فراهم آورند، که برای هر جزء از زندگی انسان ها - اعم از حوزه های ذهنی و عینی - برنامه ریزی کنند و نهادهایی را برای تفکر یکسان سازی، در سرلوحه کار خود قرار دهند، که همگان مثل هم بیندیشند و فقط در چارچوب ارائه شده آنان حرکت نمایند که البته این به بدیهی ترین شکل نفی امر آزادی است ،که در این صورت امر اندیشه انگیز آزادی تبدیل به “آزادی مقدس” برای آنان خواهد شد! که آزادی مقدس نمایانگر تفکر ایدئولوژیک از آزادی است، و در اصل این متولیان ایدئولوژیک هستند که تعیین می کنند آزادی چگونه و حد و مرز آن تا کجا باشد مثلا اعتراض به نتیجه انتخابات در سال ۸۸ و کشتار مردم در خیابان بعنوان فتنه گران و حصر غیر قانونی سران جنبش سبز بدون هیچگونه دادگاه و محکمه ای، حکم های حکومتی ، شکنجه های جسمی و روحی زندانیان ،دادگا ه های فراقانونی ویژه و غیره از آزادی های مقدس حکومت می باشند!؟

*روزنامه نگار

🆔@selectedarticles1
Forwarded from اتچ بات
📢سلیمی: اگر FATF صادق است اطلاعات ترور شهید سلیمانی را ارائه کند

یک عضو هیات رییسه مجلس با بیان اینکه حق شرط در قراردادهای بین‌المللی همچون FATF نافذ نیست، گفت: اگر FATF صادق است اطلاعات ترور شهید سلیمانی و شهید فخری زاده را به ما ارائه کند.
به گزارش ایسنا، علیرضا سلیمی نماینده مردم محلات در مجلس در تذکر شفاهی جلسه علنی نوبت سوم امروز مجلس با استناد به بند ۵ اصل سوم قانون اساسی گفت: در خصوص FATF باید گفت که بر اساس کنوانسیون حقوق معاهدات وین حق شرط در این نوع قراردادهای بین‌المللی نافذ نیست، برخی که ادعای حقوقدانی می‌کنند می‌دانند کنوانسیون وین مادر کنوانسیون‌ها بوده و در سال ۶۹ مصوب شده و امکان حق شرط در آن وجود ندارد، اگر FATF صداقت دارد و بنای آن مبارزه با تروریست است، بسم الله، اطلاعات کسانی که شهید سلیمانی و شهید فخری‌زاده را ترور کردند را در اختیار ما بگذارند پس چرا ساکت هستند؟
وی افزود: اگر بر این باور هستند، اطلاعات تروریست هایی که امروز در دامن خودشان حضور دارند و شهید بهشتی و مطهری را ترور کردند را در اختیار ما قرار دهند، خودشان اعلام کردند که بن سلمان، خاشقچی را ترور کرده است اما چه برخوردی با عربستان داشتند؟
سلیمی ادامه داد: این نشان می‌دهد که این سازمان‌ها ساخته شده‌اند برای اینکه به ما فشار بیاورند، مصر حق شرط قائل شد اما آنها نپذیرفتند، امروز مجلس در یک فضای مناسب طی یک بیانیه فنی و حقوقی از مجمع تشخیص مصلحت نظام درخواست کرد که تحت تأثیر فشارهای رسانه‌ها قرار نگیرند، مگر آقای ظریف در مجلس نگفتند که تضمینی در این خصوص نمی دهد؟ وقتی ایشان تضمین نمی کند آقای رییس جمهور هم تضمین نمی کند، وقتی خودشان برای باز شدن فضا و تسهیل مبادلات بانکی در صورت پیوستن به FATF تضمینی ندارند چه ضرورتی دارد که ما سکوت کنیم؟
وی تصریح کرد: آقایان می گفتند به دلیل نپیوستن به FATF امکان انتقال پول برای خرید واکسن وجود ندارد اما چرا چند روز قبل این پول را انتقال دادند، این تناقض ها برای چیست؟

🆔@MostafaTajzadeh
Forwarded from اتچ بات
امیر آریازند
🖤😢
علی اکرمی نماد بارز نسل امید بود ،
نسلی که با دو خرداد ۷۶ بالید و با بیست و دو خرداد ۸۸ فرو کوفته شد ولی سر خم نکرد و ایستاد و سر تا سر دهه ۹۰ را از جان مایه گذاشت تا بلکه مرهمی بر زخم های ناسور مردم باشد .
برچسبی نبود که علی در طول حیات کوتاه و پر برکتش نخورده باشد ...
اگر خبر ندارید کافیست سری به توییتر بزنید ...
از چپ و راست و بالا و پایین برچسب می خورد ...
از نهضت آزادی تا دوی الف ، از روزنامه تا آموزش و پرورش ، هر جا که رفت و دست به هر کاری زد باران برچسب های آنچنانی بر سرش بارید ، اما لبخند هیچگاه صورت مهربانش را ترک نکرد ...
اصلا" این خاصیت کنشگر مرزی بین نسلی است که برچسب بخورد ولی مفصل و لولا باشد ، که گفتگو بلد باشد و به گفتگوهای بین نسلی و بین احزاب و بین اهالی رسانه و بین مذهبی و لامذهب ... دامن بزند .
علی از آن رفقایی بود که وقتی دستت از همه جا کوتاه می شد تازه آغوش پر مهرش را برایت می گشود و مثل یک سنگ صبور می شنید و می شنید و آرامت می کرد تا جایی که اصلا" یادت می رفت چه دل پری داشتی ...
لاینقطع پیگیر کار و گرفتاریت می شد جوری که باورت نمی شد این تویی که گرفتاری نه او ...
جوری دنبال گیر و گرفتاریت می افتاد انگار خودش وسط معرکه و گرفتاریه ...
علی با زبان خوش چنان آرامت می کرد که گویی از اول موضوعی برای نگرانی وجود نداشته ...
چنان استدلال می کرد که باورت می شد باید از تک تک لحظات زندگیت لذت ببری و غم ها را تنها بگذاری ...
سرتاسر بهار ۹۸ را که تیر تهمت و دروغ بر سرم می بارید و عالم و آدم پشتم را خالی کرده بودند ، علی مثل یک فرشته دور و برم می چرخید و بال بال می زد تا بلکه من از پیله خشم و تنهایی بیرون بیایم و به دنیای بی دغدغه و آرام برگردم .
چه بسیار بغض فرو خورده ما که از چشم های علی جاری می شد و چه بسیار سکوت های سهمگین ما که علی فریاد می شد و حق ما را می ستاند از آن که باید می ستاند ...
اما چه فایده ...
الان هرچی هم بگم علی برنمی گرده ...
و سلام بر رفیقی که از بس همیشه بود ، رفتنش را باور نمی کنم
خدایا روحش را با اولیاءالله محشور بگردان
و به خانواده و فرزندان عزیزش صبر و آرامش بده
🖤🖤😢😢
به بهانه سفر پاپ به عراق و ديدار با آية الله سيستانى !

✍️هادی انصاری

پاپ در این سفر که از دو سال پیش برای آن برنامه‌ریزی شده، دیدار با کسی را در دفتر خود یادداشت کرده است که با دیدگاهی روشن و شفاف، همواره بر «نقش پیروان تمامی ادیان و مذاهب و گروه‌های مختلف» و «اراده و خواست همه طوایف و نژادهای ملت عراق در ساختار جدید حاکمیت آن کشور» تأکید کرده و «گفت‌وگو را شیوه‌ای استوار برای همدلی و حل مشکلات» دانسته است. بی‌تردید، پافشاری پیوسته آیت‌الله سیستانی بر «رعایت اصول تکثر و عدالت و برابری»، در کنار «احترام به بنیان‌های دینی عراقیان، به عنوان مسئولیت نیروهای سیاسی و اجتماعی و کنشگران عراقی»، و به‌ویژه «موضع‌گیری در برابر کوچ دادن مسیحیان عراق از سرزمین مادری‌شان»، از انگیزه‌هایی بوده که پاپ را به شهر نجف و دیدار با ایشان کشانده است.

پاپ فرانسیس با پذیرش تغییر رویکردِ واتیکان از شکل سنتی به دیپلماسیِ دینی، اکنون در عراق است؛ خاستگاه یکی از درخشان‌ترین تمدن‌های باستانی و زیستگاه پیروان ادیان آسمانی و طیفی از مذاهب و فرقه‌ها؛ از مسلمان و مسیحی و یهودی تا صابئی و ایزدی و دیگران، و او به سان کسی که به این گفتمان تازه و اصلاح رفتارهای سنتی و آغاز عصر نوین باور یافته، دیدار با رهبران و رهروان این ادیان و مذاهب را در برنامه خود دارد، تا نشان دهد که کلیسای تحت رهبری او شرایط و لوازم عصری‌شدن را پذیرفته و از بیم بیوه‌شدن، نمی‌خواهد که با عقاید دوره‌ای خاص ازدواج کند، بلکه با همگان خواهد نشست و خواهد برخاست و حرف‌های آنان را خواهد شنید و ایده‌های خود را با ایشان در میان خواهد نهاد و به عقیده‌های ایشان گوش خواهد سپرد.
او در این سفر، با زلالی و بی‌آلایشی و سادگی زیستِ مرجعیّتی روبه‌رو است که سال‌ها در باره وی شنیده و نقش‌آفرینیِ بی‌بدیلش در مهارِ حکیمانه بحران‌هایی هولناک را در دوران گذارِ این کشور تمدن‌ساز و در عین حال بحران‌خیز دیده است. نفس این سفر، حتی اگر با مقایسه بیت آیت‌الله سیستانی در نجف و کلیسای سیستین در واتیکان، به تحوّلی بی‌درنگ نینجامد، باز هم رخداد خجسته و مبارکی است که در تاریخ به یادگار خواهد ماند؛ مبارک‌تر اما آن است که پیامد دیدارهای این سفر، نه فقط در خبرها و گزارش‌ها و در تحلیل‌ها و تصویرهای رسانه‌ای، بلکه در بستر جامعه جهانی و در میان نخبگان و توده‌های منطقه بازتاب روشنی پیدا کند و برق آن در چشم مردمی – از هر دین و آیین – بدرخشد که سال‌ها است با رنج‌های برآمده از خودکامگی و افراط‌گرایی و بی‌کفایتی و خشونت و اشغال و ترور و مظلومیت و محرومیت زیسته‌اند، و برای گذر از این همه سختی، قربانی‌هایی بسیار داده‌اند.

در پیِ این دیدار، اینک نوبت مردان و زنان تأثیرگذار در صحنه‌های سیاسی و اجتماعی است که در یک‌صداییِ مناره‌ها و ناقوس‌ها، همدلی و یکپارچگی و صلح و دوستی را در عمل به صحنه آورند و فراموش نکنند که آیت‌الله سیستانی سال‌ها پیش، در پیامی به مناسبت درگذشت پاپ یوحنّا پولس دوم، بشریت را بیش از هر زمان دیگر، نیازمند تلاش جدّی و پیگیر، به‌خصوص از سوی رهبران دینی و معنوی دانست و پس از آن، سخنان پاپِ سابق همزمان با ماجرای تصویرهای موهن در برخی از مطبوعات غربی را مایه آسیب فراوان به فرصت‌های همزیستی میان مسلمانان و مسیحیان برشمرد و رهبران دینی و سیاسی غرب را به اصلاح موضع‌گیری‌ها و اتخاذ تدبیر مناسب برای جبران گذشته‌ها فرا خواند. شاید درک همین ضرورت از سوی رهبران جدید واتیکان بوده است که برای نخستین بار آنان را وداشته تا آهنگ عراق کنند و نجف و واتیکان آشکارا نشان دهند که گفتمان صلح و دوستی را، نه فقط در پشت درهای بسته مراکز و نهادها و نشست‌ها و همایش‌های رنگارنگ، بلکه باید در کنش‌های ارتباطات انسانی و گفت‌وگوهای واقعی جست‌وجو کرد و تنها با تعمیم این رویکرد در میان توده‌ها است که می‌توان تحولی امیدآفرین را انتظار داشت.

در دیدار نجف چهره‌هایی جهان‌نگر و صلح‌اندیش، با مشخصه منطق و خردورزی، و رواداری و میانه‌روی، و تواضع و فروتنی کنار هم نشسته‌اند؛ و همین نکته است که شعله امید را در دل مردم زنده نگه می‌دارد و آهنگ فردایی بهتر را در گوش آنان زمزمه می‌کند؛ مشروط به آن که این راه ادامه یابد و نخبگان بکوشند تا بر این حرف‌های بازیگر نقش فرانسیس، پیش از نشستن بر مسند پاپ، نقطه پایان بگذارند که می‌گفت: «ما دیوارهایی را پیرامون خود برافراشتیم و در تمام این مدت خطر واقعی در میان خود ما بود.. همین جا .. کنارمان».

🆔@selectedarticles1
Forwarded from اتچ بات
دیدار جناب پاپ با آیت‌الله سیستانی
✍️رضا بهشتی معز

تحلیل‌های خوب زیادی این روزها از سفر پاپ به عراق و دیدار او با حضرت سیستانی خواندم و بنظرم آنقدر این اتفاق مهم است که هنوز و بسیار باید درباره آن نوشت و گوشه‌های نادیده ان را باز و تحلیل کرد. این سفر و دیدار از جنس دیدارهای عادی پاپ نبود، او به کشوری رفت که کمتر از نیم میلیون مسیحی دارد و با مردی دیدار کرد که از فرط ندرت احتمال و قدرت تاثیر، شاید در خیال کسی نمی‌گنجید. چند نکته مهم بنظرم گفتنی است:

دومین نکته که بنظرم چندان دیده نشد، تاکید ضروری آقای سیستانی بر انجام این دیدار در غیبت رهبران سیاسی عراق بود. این پیام مهمی بود که او بدین مناسبت با مرزبندی روشن دین و دولت، به همه رهبران منطقه ازجمله رهبران تهران می‌داد. سیستانی درخشان‌ترین کارنامه مرجعیتی را در این زمینه تاکنون در میان مراجع مطلق شیعه باتوجه به حوادث معاصر خود، داشته است. بدین معنا که شاید هیچ‌یک از مراجع شیعی سابق اینچنین در مثلث: مطالبات و اقتضائات سیاسی-امتناع از دخالت و مرزبندی-گره‌گشایی کاریسماتیک، گرفتار و سربلند نبوده است. او در کهولت سنی ولی هوشمندی عالی با خالی کردن صحنه دیدار از رهبران سیاسی، قداست امر معنوی را به مسئولیت‌های انسانی صرف گره زد و میان کار قیصر و خدا و نمایندگان آنها خطی تاریخی کشید.

نخست انکه برخورد غالب روحانیت سیاسی داخل ایران نسبت به این اتفاق بسیار بد بود، آمیزه‌ای از حسادت، رقابت و تنگ‌چشمی. این را هم می‌شد از بی‌اعتنایی صداوسیما دریافت و هم در برخی اعلانات و اظهارات شیوخ حکومتی دید. برخی تعابیر حقیقتا سبک، فرومایه، پرکینه و فرصت‌طلبانه بود. اینکه یک شیخ‌العاصمه از پاپ مطالبات عجیب بکند یا برخی خطبای آدینه درسهای اخلاقی به دو رهبر عالی شیعی و کاتولیک بدهند حکایت از احساس پنهان برخی بیوت می‌کند که سوگوار جهانی شدن مرجعیت اعلای شیعیان در عراق است. باید سوگوار ملتی بود که چنین روحانیتی تُنک‌مایه کوته‌فکر، خشک‌اندیش و طایفی، مقدرات ایشان را بدست گرفته است ! روحانیتی که حتی نسبت به تاریخ خود و مناسبات مراجع پیشین شیعه با رهبران مذهبی جهان بی‌توجه است چه‌رسد به تاریخ مذهب در جهان و ضرورت گفتگوی رهبران معنوی برای آرامش بیشتر مردمان این کره خاکی.

نکته سوم اما ناظر به حکمت‌عملی این پاپ مبتکر است. او که در برخی متون دیدم اشتباهی به فرقه فرانسیسکن‌ها منسوب شده حال آنکه در جرگه مسیحیان یسوعی (ژزوئیت) است و از باب ارادت به "سن فرانسوا داسیز" یا همان فرانسیس آسیزی قدیس مسیحی (1181یا 1182- 1226)، چنین شهرتی یافته، در چندسال گذشته چندین بار برای نزدیکی به دنیای اسلام ابتکار بخرج داده است. سفرهای او به کشورهای اسلامی، پیمان مودت و اخوت با شیخ الازهر در سفر امارات و دیدار اخیر در نجف، فراتر از ملاحظات سنتی واتیکان است. این ابتکارعمل در جهانی که از دین نهادین هرچه بیشتر فاصله می‌گیرد و از سوی پاپی که نوآوری‌های دکترینال او را در معرض نقد اسقفان عالیرتبه مسیحی قرار داده، ستودنی است. بنظر من قدرت مانور این پاپ در احیای امر معنوی بسیار فراتر از پاپ راتسینگر پیشین است که هم‌وغم او در حراست و قدرت جزم‌های مسیحی خلاصه می‌شد. او در اعتلای شریعت می‌کوشید، این در احیای ایمان، او اهل تقوای پرهیز بود این اهل تقوای ستیز، او صدای خدا را در طنین ناقوس ایمانیان می‌جست و این در روشن کردن فانوس‌ِ جان انسان افسرده عصر ما، او مردمان را به کلیسا دعوت می‌کرد و این کلیسا را فراسوی مرزهای عقیدتی به میان طوایف و اقوام می‌برد. این بخت بلند سیستانی است که چنین شریک معنوی شجاع معاصری یافته است.

نکته چهارم و آخر اینکه در میان تحلیل‌های نشریافته داخلی، سناریوهای بدبینانه و توطئه‌باوری یافتم که سفر پاپ و تلاشهای بین‌الادیانی او را ازجنس نقشه‌های استعماری برای دخالت در سرنوشت کشورهای اسلامی و خیالاتی مشابه می‌دانست. هرچند که هیچ اتفاقی را در جهان سیاست نمی‌توان منکر شد اما باید به اَعلام این نوابغ گفت که شما نقش خود را در نفوذ قدرت غرب هیچ دستکم نگیرید که پرهزینه‌ترین نقشه‌ها به برکت وجود حماسی و نبوغ شما بسادگی و کامیابی صورت می‌بندد. سیستانی با کمترین تشریفات و هزینه بیشترین تاثیر را در آرامش این منطقه خطرخیز گذاشته است و برخی از شما هنوز جرات یک بیانیه عالی رسمی برای محکومیت رفتار دولت چین نسبت به مسلمانان آنجا را ندارید. بگذارید ارباب عقول و معرفت به تشخیص خود عمل کنند.

@selectedarticles1
Forwarded from امید
⚠️ پذیرایی از جنبش اصیل طالبان و دستانِ خونین ما

1⃣ ‏سه بانوی جوان سعدیه، شهناز و رخسار کارمندان یک تلویزیون خصوصی در شهر جلال آباد دیروز شام در راه خانه‌شان، ترور شدند.

2⃣ ‏چه اسم‌هایِ قشنگی! چه جان‌هایِ جوانی!

3⃣ وحوشِ ‎طالبان زنان و روزنامـه‌ نگاران و روشنفکـران را، پیشِ پایِ خود قربانی میکنند تا درفردای براندازی دولت فعلی افغانستان با خیالی آسوده خلافتِ سیاه جهل را دوباره برپا کنند و؛ ای داد و ای دریغ، که از همـان روز کـه آقای ظریف طالبان را در تهران میزبانی کرد و به آن‌ها لقب "جنبشِ اصیل" دادیم، دستان ما ایرانیان نیز در این جنایات، خونین است.

حسین دهباشی


⛔️ این شیوه حکمرانی درست نیست.
انحلال و سرکوب انجمن ها،جمعیت ها خیریه مستقل ،از اهداف رژیم های توتالیتر و مطلقه است
✍️ حسن ماکیانی*

کمونیست ها و نازی ها بنام پیشرفت و توسعه، وحشت، ارعاب ، زندان،شکنجه و ترور را بر قرار و نهادینه نمودند.آنان سرسپردگی را نه تنها در اعمال انسان ها ،بلکه این سرسپردگی را در حوزهای فکری و روحی مردم هم نیز مطالبه می کردند و مردمی را شایسته می دانستند که جسم و روح و فکرشان را در اختیار کامل داشته باشند؛ رهبران مطلقه و توتالیتر به واسطهٔ وجود چنین توده ها و مردمی است که می تواتند با بحران های داخلی و خارجی ،و با مخاطرات متعدد مقابله کنند.
هربرت اسپیرو در کتاب توتالیتاریسم معتقد است : نظام های مطلقه و توتالیتر با ویژگی های ذیل به دنبال جهانی کردن اهداف وایدئولوژی مورد نظر خود می باشند:
۱-پایبندی به هدف اساسی واحدی که با قاطعیت تدوین شده-مثل صنعتی شدن، برتری نژادی،مستقل شدن وپیشرفت -و همزمان عدم پایبندی به شیوه های حکومتی ثابت
۲-پیش بینی ناپذیری و عدم قطعیت ناشی از شرایط بی ثباتی که در آن، قهرمان دیروز ،خائن امروز و وفادار امروز، برانداز فردا تلقی می شود
۳-کاربرد وسیع خشونت سازمان یافته توسط نیروهای نظامی وشبه نظامی و امنیتی و پلیسی
۴-به راه آوردن یا سرکوب سازمان ها ، انجمن ها و جمعیت های که باهدف اصلی رژیم هماهنگ نیستند

۵-جلب مشارکت گستردهٔ مردم در تشکیلات حکومتی برای دسترسی به آن هدف واحد
۶-جهان شمول ساختن نظام ازطریق ادعای بازسازی نوع بشر طبق تعریفی که خودارائه می دهند.

*روزنامه نگار
این سیکل معیوب را پایانی نیست

✍️ناصر دانشفر

سه سال پیش به دوستی که با سران اصلاحات حشر و نشر دارد عرض کردم که سازوکار انتخاب و معرفی کاندید در مجمع اصلاح طلبان عیبناک است و این طریق ره به ناکجاآباد خواهد برد. گفتم که مطمئن باشید در دوره بعد تکرار می کنم خاتمی جواب نخواهد داد، گفتم که بین بدنه جمعیت اصلاح طلب و لیدرهایشان فاصله افتاده و سران اصلاحات حرف مردم را نمی فهمند و تنها در پی جایگاه خودشان در نظام کنونی هستند. گفتم که برای ماندن باید مردمی بود و به نظر آنان اتکا کرد و این به جز با ارتباط تنگاتنگ امکان پذیر نیست و چندی پیش به آقای تاج زاده راهکاری برای عملیاتی کردن این هدف ارائه نمودم که هیچ یک شنیده نشد و شد آنچه که می بینیم و از آن زجر می کشیم، بدون آنکه این درد و رنج فادیدتی در پی داشته باشد.
امروز که تیتر یک روزنامه انتخاب را دیدم به کلی ناامید شدم، چرا که در همچنان به همان پاشنه می چرخد. دوستان اشتباهی می روید، مشکل عدم اقبال مردمان در انتخابات پیشین مجلس یا اقبال خلایق در انتخابات دوره قبلی که منجر به ورود هر سی نفر لیست امید به مجلس شد چینش افراد سیاست گذار و یا اجماع سازان نبوده است که اینک با تغییر آنان مردم هلهله کنان و دست افشان به پای صندوق های رای هجوم آوردند، آقایان و خانم های لیدر باور کنید که معضل عدم اعتماد مردم به کل این جریان است و شما برای این مصیبت کوچکترین قدمی برنداشته اید.
من باور دارم که شعار اصلاح طلب، اصول گرا دیگه تمومه ماجرا یا توسط براندازان طراحی شد و دولت در سایه بر موج آن سوار شد و یا با درایت اینان در لسان معترضان قرار گرفت و اپوزیسیون از آن کام گرفت. هر کدام که باشد چیزی تغییر نمی کند و آن واقعی بودن مضمون این شعار است. سروران از خواب بیدار شوید، باور کنید خیلی زود دیر می شود.
به بهانه‌ی ۲۲ اسفند؛ روز تجلیل از شهدای گران‌قدر

✍️امیررضا ستوده

فصل اول:

نمی‌دانم آیا بالاتر از "جان" هم چیز دیگری در این دنیا وجود دارد؟!
خانه‌شان توی کوچه‌ای بن‌بست بود. کوچه‌ی بن‌بست و دراز در کوچه‌ی ضرابی‌اصلی. رو‌به‌روی گاراژ اتوتوکل در چهارراه گمر‌ک امیریه. خانواده‌ای هفت نفره بودند و اهل تبریز. پنج خواهر و برادر با پدر و مادرشان. پدرشان کارمند شهرداری بود و مادرشان خانه‌دار.
دختر بزرگ خانواده با خواهر بزرگ من همکلاسی بود. خانواده‌ی بی‌آزار و ساکتی بودند. گاه‌گداری خواهرش برای درس خواندن به خانه‌ی ما می‌آمد و گاهی هم خواهرم به خانه‌ی آن‌ها می‌رفت. خانه‌شان رو‌به‌روی خرازی عرفان بود. احد یکی از پسرهای خانواده‌ی خجسته همشاگردی من بود در دبستان اکباتان اما احمد برادر بزرگ‌تر فوق‌دیپلم داشت و معلم بود.
"احمد" نامش بود و "رنجینه خجسته" هم نام خانوادگی‌اش. در کودکی او را در محل می‌دیدم اما اصلا با او آشنا و رفیق نبودم. در حوادث انقلاب هم خبری از او نداشتم. نمی‌دانم در زمان انقلاب فعال بود یا نه! اما پس از انقلاب، معمولا شلوار سربازی می‌پوشید با یک پیراهن چینی پاگُن‌دار و یک کفش کتانی. یک سبیل کَت‌و‌کلفت هم بالای لبش بود. خیلی ساده بود. به سبک و سیاق خیلی از چپی‌های آن روزها. می‌گفتند "توده"ای است. نمی‌دانم راست می‌گفتند یا نه! نمی‌دانم اصلا عضو حزب توده بود و یا سمپات آن‌ها. هیچ‌گاه هم برایم مهم نبود. چون کاری باهاش نداشتم اما برخی از شب‌ها او را در مسجد سجاد علیه‌السلام می‌دیدم. هنگام نماز مغرب و عشا. نمازش را به جماعت می‌خواند به امامت حاج‌آقا مهلوجی. آقای مهلوجی، روحانی مهذب و متواضعی بود و زندانی کشیده‌ی زندان‌های شاه. می‌گفتند هم‌سلولی شهید رجایی بوده است.
معمولا احمد خجسته در صف‌های آخر نماز می‌ایستاد. با همان هیبت و شمایل.
شبی در بین نماز مغرب و عشا، نمازگزاران طبق عادت آن روزها تکبیر گفتند و "مرگ برها"ی معروف. مرگ برهایی که چند دقیقه طول می‌کشید! در آن هیاهوی تکبیرها یکهو صدایی آمد. صدایی که همه‌ی نمازگزاران متعجب به سمتش سر کشیدند: "درود بر بنی‌صدر!" همه‌ی حاضران در مسجد جا خوردند.
آن روزها ابوالحسن بنی‌صدر در بین خیلی‌ها از جمله حزب‌اللهی‌ها، منفور بود و مغضوب. آقای مهلوجی همان‌طور که نشسته بود و ذکر می‌گفت به شدت به احمدخجسته تاخت و گفت: "در این مسجد جای این حرف‌ها نیست!"...
آذر پنجاه و نه بود.

فصل دوم:

نام کوچه را عوض کرده بودند. این را تابلوی کوچک آبی‌رنگ شهرداری می‌گفت. "کوچه‌ی شهید احمد رنجینه خجسته!" زمستان شصت بود. این اما آخر ماجرا نبود. تا مدت‌ها نام شهید احمد خجسته بر کوچه‌ی زادگاهش "خودنمایی" می‌کرد تا آن که زمزمه‌ها بلند و بلندتر شد و به اعتراض و شکایت انجامید: "برداشته‌اند کوچه‌ی ضرابی‌اصلی را به نام یک توده‌ای کمونیست کرده‌اند!؟" اعتراض‌ها و راپرت‌های برخی از بچه‌های تند مسجد کار خودش را کرده بود! تابلوی آبی‌رنگ "کوچه‌ی شهید احمد رنجینه خجسته" را به نام کس دیگری کرده بودند! همه‌ی "حجت و دلیل‌شان" هم چاپ نام "شهید احمد خجسته" در نشریه‌ی "مردم" بود ارگان حزب توده‌ی ایران. همین!
هر گاه یاد "شهید احمد رنجینه خجسته" می‌افتم چشم‌هایم پر از اشک می‌شود و بغض گلویم را می‌گیرد. یاد فتوای آیت‌الله سیدمحسن حکیم، مرجع تقلید مُسّلم شیعیان ایران و عراق می‌افتم که گفته بود: "هر کس با هر سلیقه و مذهبی در راه مبارزه با اسراییل کشته شود به نظر من شهید است." چه رسد به شهیدی که جان و نامش را برای میهنش فدا کرده بود و هدیه!
شهید احمد خجسته‌ حتی پس از مرگش هم تهمت توده‌ای بودن را با خود به قبر و قیامت برد ولو آن‌که به عنوان "سرباز ارتش جمهوری اسلامی" در جبهه‌های جنگ ایران و عراق به شهادت رسیده بود!
یاد آن شب "درود بر بنی‌صدر"ش می‌افتم و انگ لیبرال بودنش! آخر حزب توده‌ی ایران که دشمن دوآتشه‌ی بنی‌صدر بود. به قول کاشانی‌ها "کوسه و ریشبند که با هم جور در نمی ‌آیند!" نمی‌شود هم توده‌ای بود و هم طرفدار ابوالحسن بنی‌صدر!

چقدر برخی از "شهدا مظلوم‌اند و مهجور"! چقدر "شهید احمد رنجینه خجسته"، خجسته بود و رنجینه و نجیب و اصیل.
سلام بر روزی که زاده شد و روزی که به سرای باقی شتافت و روزی که دوباره برانگیخته می‌شود.

🆔@selectedarticles1
💢"سعید محمد" همان ماهیت انتصخابات در ایران است که جسمانیت پیدا کرده

✍️#حسین_شهبازی_زاده

🔹سعید محمد توی کل زندگی‌اش در مورد هیچ چیز، هیچ جا و هیچ وقت، هیچ موضعی نداشته است، هیچ اندر هیچ. یخِ یخ. خفه مطلق. در ساز و کاری که هیچ ربطی به مردم ندارد، حسب‌الامر فرمانده، پوتین به هم چسبانده برای رقابت درون قبیلگی.

🔸فقط مهره ای است که توی شطرنج تفریحی حاکمان، کسی تکانش داده، او نیامده که با انتخاب یا عدم انتخاب ما بماند یا برود. #ما_هیچ_کاره‌ایم. او را فقط دارند به ما معرفی می‌کنند. ممکن است رئیس جمهور بشود. اگر نشد، شهردار تهران؛ نشد، رئیس شورای شهر؛ نشد، یک صندلی دیگر.

🔹ما فقط گاهی صف می‌بندیم که "حسینی بای" هم از نان خوردن نیافتد و میکروفون توی حلقمان فرو کند که: "همه آمده بودند."

🔸این هم از فیلم اعلام کاندیداتوری‌اش: حتی عقب تر و بدسلیقه‌تر از پیام‌های "آی لاویو پی ام سی". خُنُک و عاری از هر گونه پیام سیاسی و معناداری.

🔹چند نگاه عروس و دامادی بین فیلمبردار_ که نمیدانیم اصلا کیست و چرا توی کادر است_ با کاندیدای ریاست جمهوری و همهمه اطرافیان و آن وسط، اعلام کاندیداتوری سعید محمد. من اگر میخواستم از "پسکو" رفتنم برای شما استوری بگذارم به مراتب معنامند تر و سیاسی‌تر می‌شد.

🔸به این هم دقت کنید که چه افرادی برای "بی‌کارنامه" بودنِ سعید محمد، دارند رزومه سازی می‌کنند، تا خوب متوجه بشوید چرا بهشان می‌گویم کریم شیره‌ای. حالا شما ببینید پادوها برای جای خالی سابقه‌اش چه سناریوی هیجان انگیزی بافته‌اند و از نوار خالی حیات سیاسی این بابا چه موسیقی حماسی‌ای در آورده‌اند:
" سعید محمد، به علت ارائه اسناد فساد هولدینگ یاس، برکنار شده."
بوی اون "مبارزه با فسادتون" خفمون کرد که بابا.
Forwarded from نگاه نو
پیام آمریکایی

امام جمعه محترم مشهد جناب آقای علم الهدی دیدار رهبران اخلاق دو دین ابراهیمی را به پیام‌آور آمریکایی تقلیل دادند. این در شرایطی هست. جهان بشریت در طول چند هزار سال حاکمیت ادیان فرازوفرود را تجربه کرده است و تاریخ خاورمیانه به‌ویژه ایران با آن آشنایی کامل دارد از متیرایسم تا حاکمیت دین زرتشت و از اسلام خلیفه‌ای تا اسلام شیعه ایرانی (علوی) بغض و کینه‌های در خود دیده هست و در این راه، سرها و زبان ها و چشم‌ها و رگ‌زنی حلاج وار آوارگی ملاصدرای و ... قربانی فراوان داده‌اند. البته حکایت‌هایشان از مثنوی هزار منی هم سنگین‌تر است در آن سو ز نیز از دادگاه تفتیش عقاید تا محاکمه گالیله چه بحران بشری خلق نکرده‌اند.

درحالی‌که در تاریخ گذشته این سرزمین، آیین مانویت با ابزار گفتگوی تمدنی‌ها را برای اولین بار در جهان از یونان شهری تا فراسوی خاور دور به یادگار مانده است. آثار هنر و نقاشی و زیبادوستی و مهربانی به‌جای جنگ و تنفر به ارمغان بشریت گذاشته‌اند تا آرامش انسانی به کمال رسد اما دکانداران سنتی نتوانستند تحمل آرامش را داشته باشند دوباره سیاهچاله‌ها عمیق، جهت دفن عقاید بشری کندند سرهای زیادی را به قربانگاه جهل و خودخواهی های سپردند. هیچ، بلکه در عصر حاضر نیز گفتگوی تمدنی که توسط آقای خاتمی از زبان جمهوری اسلامی ایران بیان گردید. و جهان پسندید و ارج گذاشت را نیز نپسندیدند و نشنیدند!

حال تکرار تاریخ برای بشریت با نگاه رحمانی ادیان آل ابراهیمی برای زدودن درد چند میلیون انسان به‌ویژه مسلمان آواره در دروازه‌ای کشورهای مسیحی، نه در دروازه‌های کعبه عربستان، مشهد و قم ایران، جامع الأزهر مصر و یا مسجد ایا صوفیه ترکیه از مردم یمن و افغانستان تا سوریه و شاخ افریقا قدم برداشتند؛ را با پیام آمریکایی آلوده نمود.!

جا داشت مدعیان هلال شیعی با مراجع چون آیت‌الله سیستانی هم‌قدم می‌شدند تا دردهای شیعیان و سایر انسان‌ها مانند تفکر آن مرجع عالی‌قدر که فرمود سنی برادر من نیست بلکه نفس من هست بدانند. هم‌آوا شوند. تا حقوق بشر، توسط ادیان اخلاقی، در تمام سرزمین‌های با هر نامی پرآواز گردد؛ نه اینکه در این شرایط ناقوس تقلیل اقدام رحمانی به صدا دربیاید تا قافله‌ی دین از دایره تربیت اخلاق بیرون بماند.

به نظر می‌رسد راه نجات بشریت با چنین گفتمان‌ها دیگر در ارکان زیست بشر جایگاه پیدا نمی‌کند. چراکه فضای تربیت از معابد و کلیسا و مسجد به خانه‌ها کنترل هوش مصنوعی رجعت کرده و در کمتر از چند سال آینده حرکت‌های بشری قابل‌تعریف نخواهد بود تا بشود تعاریف و محدودیت های برای آن تعریف نمود.

به عبارتی، دنیا دیگر، دنیای پوشش سازی نیست دنیای هست که اعمال همه فَمَن یَعمَل مِثقالَ ذَرَّةٍ خَیرًا یَرَهُ شده است پرده‌ها هر روز بیشتر می‌درد. در این فضا فقط کسانی خواهند مانند فرشته جز کار نیک بلد نباشد هرچند شیطان درون فعال خواهد بود اما خرد هوشمند بهای به آن نخواهد داد.

امید است مانند ملأصدرا حرکت جوهری را دریابند. و بفهمند. این حرکات جوهری هست مانند نسیم سحری، غبارهای مروارید خرابه‌های خرافات را عیان می‌کند نمی‌گذارد پوشش‌های ناهمگون جهانیُ نظم و بقا به خود بگیرد.

⬅️چون مولانا، آروز کنیم که اکنون آرزویش دارد برآورده می‌شود که فرمود: ای آفتاب حسن برون آ دمی ز ابر
کآن چهره مشعشع تابانم آرزوست.

. عبدالرضا اعتمادیان
Forwarded from عکس نگار
رسانه های قرون وسطایی

سلمان موسوی

با گذر زمان انچه در رسانه های وابسته به جریان تحجر و تمامیت خواه در کشور مشاهده می‌شود، نشان می‌دهد که این توهم حق پنداری نزد این طبقه ی فکری جامعه بعد از سرکوب آنچه اصالت و شخصیت انسان بیان شد و سپس تلاش برای از میام برداشتن فهم جامعه از آزادی و آگاهی انسان‌نسبت به آزادی های فردی و اجتماعی که بعد از عصر روشنگری اروپا بسط و توسعه ی این مفهوم بعنوان یک دغدغه ی فکری و فرهنگی در فلسفه و روانشناسی مطرح شدو بی شک توسعه ی غرب مدیون رهایی مفهوم آزادی از زنجیرهای ایدئولوژی و کلیسا بود، در ایران بجایی رسید که افکار قرون وسطایی بخشی از طبقه حاکمیت بجایی رسیده که بعد از سرکوب قدرت های درونی و استعدادهای هویت بخش و شخصیت ساز اجتماعی به سراغ طبیعت بشری و امیال و نیازهای طبیعی رفته که فصل مشترک انسان و حیوانات بوده و در یک نمایش مضحک در رسانه ی منتسب به تفکر قرون وسطایی انسان ایرانی را از خوردن نیز منع می‌کند و ناتوانی و ضعف در براوردن بدیهیات زندگی برای جامعه از سوی حاکمیت و دولت مردان را با پرتوقع جلوه دادن ایرانیان نسبت داده و نه گفتن به خوردن مرغ،گوشت،میوه،و... را تجویز می‌کند.
Forwarded from اتچ بات
آیا سردار محمد رجل سیاسی است؟

✍️ناصر دانشفر

شمشیر نظارت استصوابی در سالهای متمادی پس از رحلت مرحوم امام بر گردن های بسیاری از اهل سیاست فرود آمده است. به سیاق کلام الله عرض می کنم که این سیف الله چگونه شمشیری است و به راستی شما آن را درک نمی کنید.
چه کنیم که این شورای محترم به استناد قانون اساسی خود را مفسر بی چون و چرای این قانون مادر می داند و لذا بر خر مراد سوار است و تمام اعمال ناصوابش را چنین توجیه می نماید. رویکردی که دستاورد حال حاضرش مجلس انقلابی به زعامت جناب سرهنگ است. خانه ملتی که با مردمان بیگانه است و دسته گل این محصول تنها به پشتوانه رای یازده درصدی مردم پایتخت ام القرای اسلامی بر صندلی های آن تکیه زده اند.
این شورای صاحب ید بیضاء اینک در برابر آزمونی دیگر قرار گرفته است. شورایی که مثل آب خوردن نیمی از افراد جامعه یعنی جامعه نسوان را مشمول صاحبان شرایط ریاست جمهوری نمی داند حالا باید در مورد اینکه جناب سعید محمد این جوان رعنای انقلابی در زمره رجال سیاسی است یا خیر، تصمیم بگیرد. پیش از ادامه بحث لازم است که اقرار کنم شواری محترم حق کاندیداتوری را برای بانوان پذیرفته است و من نمی دانم چرا به یاد این جمله افتادم که در جمهوری اسلامی آزادی بیان وجود دارد هر چند که وضعیت آزادی پس از بیان چندان روشن نیست.
آری جناب جنتی و زیرمجموعه محترمشان وظیفه دارند نظر خویش را در مورد این سردار سرتیپ اعلام فرمایند. بنده حقیر حدس می زند این شورا که جز به عدالت حکم نمی راند در این مورد رای منفی داشته باشد چرا که همچو منی که عمری در سیاست گذرانده هرگز در باره کارهای سیاسی این بزرگوار چیزی نشنیده ام.
اگر هم اکنون سرچی کنید مطالب ذیل در ویکیپدیا در مورد ایشان عائدتان خواهد شد.
سعید محمد (زادهٔ ۱۳۴۷) نظامی و مدیر اجرایی ایرانی است، که هم‌اکنون به‌عنوان مشاور فرمانده کل سپاه پاسداران فعالیت دارد و سابقاً فرمانده قرارگاه سازندگی خاتم‌الانبیا بوده‌است. محمد پیش‌تر مدیرعامل گروه ایرانیان اطلس (وابسته به بنیاد تعاون سپاه) بود، همچنین در فاصله سال‌های ۱۳۸۶ تا ۱۳۹۳ مدیرعاملی سپاسد[۱] (از زیرمجموعه‌های قرارگاه خاتم) را برعهده داشت.
همه ما با این قرارگاه و حوزه عملکردش آشنا هستیم و نیاز به شرح ندارد که قریب به اتفاق خلایق در موضوع ورود سپاه به کارهای اقتصادی چه نظری دارند. اما صرف نظر از همه مطالب پیرامون این قرارگاه بنده به عنوان یک شهروند اطلاعی از فعالیت های سیاسی جناب سعید محمد ندارم تا بتوانم ایشان را در زمره اهل سیاست محسوب نمایم. البته این می تواند ناشی از کم اطلاعی بنده حقیر باشد، اما وقتی ایشان را با سیاسیونی که به دلیل رجل سیاسی نبودن اجازه ورود به انتخابات ریاست جمهوری پیدا نکرده اند، کنار هم قرار داده مقایسه می کنم، بی درنگ حکم می کنم که ایشان به طور قطع و یقین صلاحیت کاندیداتوری در این عرصه را ندارند.
عجب نوشابه ای برای خودمان باز کردیم، یکی نیست بگوید تو چه کاره این مملکتی که جوان انقلابی و مورد اعتماد نظام را رد صلاحیت می کنی؟ گردن بنده در برابر حرف حق از مو هم باریکتر است، غلط کردم را برای همین وقتها گذاشته اند.

🆔@selectedarticles1
رابطه بحران مرغ
با نظارت استصوابی

✍️حسین ملک خدایی

هر بحرانی در کشور پیش می آید بی ارتباط با نظارت استصوابی نیست چون نظارت استصوابی اساس کار و شالوده شکل دادن تصمیم گیرندگان است.
اگر در سیاست خارجی دچار مشکل می شویم به نوع گزینش افراد ربط دارد پس کسانی که این موضع استرتژیک را در دست دارند برای هر بحرانی باید پاسخگو باشند
نمی دانم دولت بعدی دست چه جریانی خواهد بود اما از حالا می گویم در مشکلات آینده صرفا دولت را مقصر ندانید سر رشته امور در دست کسانی است که نظام شایسته سالاری را تعریف و به خورد مردم می دهند باید هر چه فریاد داریم سر کسانی بزنیم که نظام مدیریت کشور را بوجود می آورند شکل می دهند اگر سیستم توزیع غلط است اگر نظام اداری تنبل و ناکارآمد است اگر محصول تولیدی روی دست کشاورز می ماند اگر بورس نوسان شدید و غیر منطقی دارد اگر پدافند هوایی هواپیمای مسافربری را هدف قرار می دهد اگر در حل ویروس کرونا دچار مشکل شده ایم به فیلتری که نیروها را در ابتدا در تمام سطوح تعیین تکلیف می کند مرتبط است نباید سوراخ دعا را گم کنیم اگر تولید ماشین کیفیت ندارد اگر جاده و پل و ساختمان استاندارد نیست مقصر نیروی کار است منطقی که این فرد را در دولت
و سایر نهادها کاشته است مقصر است تمام ناکارآمدی ها فسادها از فساد در تعیین چگونگی نیروی انسانی برای اجرای مسئولیت ها بر می خیزد اگر در این صافی و فیلتر اشکالی باشد دیگر نباید جای دور رفت مطمئن باشیم حتما در نظام آموزشی اشکال پیش خواهد آمد
مطمئن باشیم خروجی مدرسه و دانشگاه نمی تواند بحال جامعه مفید باشد یعنی اگر مدخل ورود نیروی انسانی سالم نباشد انتظار هر بحرانی را باید داشته باشیم این است که قرآن برابر و مساوی قراردادن افراد باورمند و درستکار را با کسانی کار را تباه می کنند عین کفر به خدا می داند سرچشمه که آلوده باشد انتظار آب زلال و پاک بیهوده است و آب در هاونگ کوبیدن است
هر کس که تصمیم گیرنده است و در سرچشمه نشسته باید پاسخگوی همه بحران ها باشد
مصیبت نه جنگ است نه تحریم نه ترامپ نه بایدن
مصیبت کسانی هستند که منطق و معیار درستی برای گزینش افراد ندارند پس برای سرنخ هر بحرانی باید دید این فرد مسئول چگونه در مسند قدرت نشسته است
خود آن افراد که در گلوگاه استراتژیک
خانواده مدیریت کشور را مهندسی می کنند خودشان چگونه و بر اساس کدام معیار علمی و انسانی تعیین شده‌اند؟!
🌱نوروز بر شما مبارک باد

نوروز سُنت نیست، فرهنگ است!

✍️فریدون مجلسی

نوروز سُنت نیست، فرهنگ است! نوروز نقاشی و رنگ آمیزی است، هنر است. نوروز موسیقی و تازگی و جوانی و عشق و دوستی است. نوروز نماد پیروزی نیکی بر بدی است. تعادل بهاری است، کنار گذاشتن کینه‌ها و پاس داشتن دوستی‌ها و خویشی‌ها است، پرورنده صلح و آشتی است. نوروز خانه‌تکانی و دور کردن پلشتی و آلودگی از آشیانه و از خويشتن است. نوروز زمان تازگی و شادی و لبخند است. نوروز بالاتر از سُنت است.

بوداییان برای رسیدن به عبادتگاهشان رنج و درد بسیار بر خود روا می‌دارند، راهی دراز و دشوار را بر سینه می‌خزند، تا مگر نذرشان برآورده شود. هندوان پس‌انداز سالانه‌ی خود را صرف سفر به‌بنارس می‌کنند تا در آب گنگ، همان‌جا که خاکستر و پس مانده مردگانشان را می‌ریزند، خود را در آن آب گل آلود بشویند تا مگر روانشان پاک شود و آرامش یابند. اینها سُنت‌هایی است برجای مانده از گذشته، از زمان‌هایی که خرد و دانش انسان‌ها اندک و دامنه توهم گسترده بود. رنج بردن را بهایی می‌انگاشتند تا نیاز خود را به‌آن سودا کنند. گویی خدای مهربان فقط رنج و درد را می‌پذیرد تا راضی شود.

نوروز چنین نیست. بر سر آن سودا نمی شود. نه نازایان را بارور می‌کند، نه دوزخیان را نوید بهشت می‌دهد و نه رنج و دردی به‌امیدی واهی روا می‌دارد. بر سنت‌ها خرده‌ها می‌گیرند که گذشته و باورهای گذشتگان را با مناسک و رنج‌های نا مفهوم بر مدعیان دانش و فرزانگیِ امروز چیره می‌کند. اما نوروز همچون موسیقی و هنرهای دیگر است. مانند کتاب و گزارشی از خوبی‌ها و فرزانگی‌های پیشینیان است، نه بازتاب چالش‌ها و خشم‌ها. رنج و زیانی در کار آن نیست، هفت‌سین رنگارنگ نمادینش نیز جز شادی و امید و خرمی پیامی ندارد.

دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن می‌گوید، «گستره مرزهای فرهنگی ایران تا آنجایی است که نوروز را پاس می‌دارند.» نوروز آرش کمانگیر فرهنگ ایرانی است. ایران نماد گستره‌ای فرهنگی است فراتر از مرزهاي سياسي. در درازای تاریخ بارها شده است که فرمانروایان گوناگون، ایرانی و غیر ایرانی، در یک زمان بر گوشه و کنار ایران فرهنگی حاکم بوده‌اند، اما بر مردمانی حکم می‌رانده‌اند که ایرانی بودند. خواه ترک و تورانی و عرب، خواه تاجیک و ازبک و سیستانی، خواه فارس و گیلک و کُرد و کرمانی. ایران آنان را جذب و مجذوب خود کرده است. از نیکلای اُولجایتو، نوه هلاکوخان و نبیره چنگیز، که تکرار نام‌هایشان رعشه آور است، سلطان محمد خدابنده را می‌سازد، و آن گنبد و بارگاه مجلل سلطانیه را به‌یادگار بر جای می‌نهد. کیمیای این استحاله و تبدیل، پروراندن این ملایمت از آن خشونت، بر آوردن این گُل از آن مرداب، این معجزه و شاهکاری است که از سیاست و شمشیر بر نمی‌آید. از فرهنگی پیر، غنی، لطیف، گسترده، و اثرگذار بر می‌آید که فرهنگ ایرانی نام دارد و نوروز تجلی بی زیان و امید بخش آن است.

اگر صدها میلیون ساکنان این گستره فرهنگی از غرب چین تا شرق اروپا خواهان آنند که نوروز به نمادی جهانی تبدیل شود برای این است که می‌خواهند آیینی که فقط نماد و پرورنده پاکی و دوستی و نرمش و آشتی و سازگاری و اعتدال و زیبایی و نیکی است و با هیچ دین و مسلکی سر ناسازگاری و ستیز ندارد جهانی و جهانگیر باشد. تا همگان آن را ارج نهند تا نیکی و دوستی و مهر و آشتي را پاس دارند. باشد که ستیزه جویان نوروز اندیش شوند. نوروزتان نوید صلح و آسایش دهد و پیروز باد.

🗞 روزنامه اعتماد/ پنجشنبه 28 اسفند 1399/ صفحه آخر