سِگال
539 subscribers
42 photos
18 videos
335 files
285 links
آنچه میخوانی باید تو را به اندیشیدن وا دارد.
‌ ‌‌
لینک گروه: https://t.me/Segal_Gap
Download Telegram
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
#خیام » هیچ است

رباعی ۱۰۱
ای بیخبران شکلِ مُجَسَّم هیچ است
وین طارَمِ نُهْ‌سپهرِ اَرْقَم هیچ است
خوش باش که در نشیمنِ کَوْن ‌و فَساد
وابستهٔ یک دمیم و آن هم هیچ است

رباعی ۱۰۲
دنیا دیدی و هرچه دیدی هیچ است
و آن نیز که گفتی و شنیدی هیچ است
سرتاسرِ آفاق دویدی هیچ است
و آن نیز که در خانه خزیدی هیچ است

رباعی ۱۰۳
دنیا به مراد رانده گیر، آخِر چه؟
وین نامهٔ عمر خوانده گیر، آخِر چه؟
گیرم که به کامِ دل بماندی صد سال
صد سال دگر بمانده گیر، آخر چه؟
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
جان استوارت میل

زاده‌ی 20 می 1806 و درگذشته‌ی 8 می 1873، فیلسوفی انگلیسی بود. میل برای مدتی طولانی، کارمند کمپانی هند شرقی بود و مدتی هم ریاست آن را بر عهده داشت. او در دهه ی 1860 نماینده ی مجلس عوام در پارلمان بریتانیا شد و به دفاع از سیاست لیبرال در مسائل قانون گذاری و آموزشی همت نهاد. نوشته‌های سیاسی میل درباره‌ی مسائل مربوط به حقوق و آزادی سیاسی، حکومت پارلمانی و جایگاه زنان در جامعه بوده است. او گذشته از آن که نویسنده بود و در زمینه ی منطق، شناخت شناسی، اخلاق و اقتصاد کار می کرد، در عرصه ی سیاست نیز فعالیت داشت.

برای دسترسی به برخی از کتاب‌های مرتبط با جان استوارت میل کلیک کنید.

#معرفی_فلاسفه
#فلسفه
#جان_استوارت_میل
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
#خیام » هیچ است

رباعی ۱۰۴
رندی دیدم نشسته بر خِنْگِ زمین
نه کفر و نه اسلام و نه دنیا و نه دین
نی حق، نه حقیقت، نه شریعت نه یقین
اندر دو جهان کرا بُوَد زَهرهٔ این؟

رباعی ۱۰۵
این چرخِ فلک که ما در او حیرانیم
فانوس خیال از او مثالی دانیم
خورشیدْ چراغ دان و عالَم فانوس
ما چون صُوَریم کاندر او گَردانیم.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
سورن کی‌یرکگور (Søren Kierkegaard)

در تاریخ 5 مه 1813 در شهر کپنهاگ دانمارک دیده به جهان گشود. پدر او تاجری ثروتمند بود که در سنین جوانی با خدمتکار خانه‌ی خود ازدواج کرده بود؛ ثمره‌ی ازدواج آن‌ها هفت فرزند بود. از همان دوره‌ی کودکی، مرگ همواره در اطراف سورن کی یرکگور پرسه می‌زد؛ به طوری که او تا سن 22 سالگی، از دنیا رفتنِ پنج خواهر و برادرش را با چشمان خود مشاهده کرد. احتمالاً به دلیل همین وقایع دردناک دوران کودکی اوست که سال‌ها بعد، «مرگ» به یکی از درون‌مایه‌های اصلی آثار او تبدیل شد.
سورن کی یرکگور در سال 1830 به عنوان دانشجوی الهیات وارد دانشگاه کپنهاگ شد. او بیشتر زمان خود را به جای مطالعه‌ی الهیات، وقف مطالعه‌ی ادبیات و فلسفه می‌کرد. کی‌یرکگور در سال‌های دانشجویی، به دنبال الگوهای وجودی برای زندگی خود بود؛ به همین روی، برخی از شخصیت‌های ادبی مشهور همچون «فاوست» و «دون ژوان» را موشکافانه بررسی کرد. مهم‌ترین اندیشه‌ و دغدغه‌ی فکری او در این مقطع زمانی، که در آثار سال‌های بعدش می‌توان به وضوح نشانه‌های آن‌ را مشاهده کرد، در بخشی از مقاله‌ی او که در سال 1835 برای روزنامه‌ای نوشته بود، آمده است: «به دنبال یافتن حقیقتی هستم که برای من صادق باشد؛ پیدا کردن باوری که بتوانم برای آن زندگی کنم و بمیرم. ... به‌راستی، حقیقت جز این است که برای یک ایده زندگی کنم؟»

برای دسترسی به برخی از کتاب‌های کی‌یرکگور کلیک کنید‌.

#معرفی_فلاسفه
#فلسفه
#سورن_کیرکگور
سِگال
فلسفه اسلامی

(قسمت پایانی)

در تکمیل فقرۀ بالا، نکتۀ مهّم دیگری که در انتقاد از دیدگاه کربن می توان بدان اشاره کرد، تعمیم اشتباه تصوّری از سرشت فلسفه در سرزمین های مسیحی به سرشت فلسفه در سرزمینهای اسلامی است. جواد طباطبایی در پیشگفتار کتاب فلسفۀ ایرانی و فلسفۀ تطبیقی می نویسد:
لئو اشتراوس در ادامۀ بحثی که ذیل عنوان "آتن یا اورشلیم" در انداخت، در کتابی که به شرح دیدگاه خود درباره شیوه نگارش نزد فلاسفه می پردازد، قائل به تمایزی دوران ساز بین یهودیّت و اسلام با مسیحیّت می شود. او بر این عقیده است که در یهودیّت و اسلام به دلیل وجود تورات و شریعت، نظم سیاسی تابع قوانین الهی است، و این قوانین نمی توانند با فلسفه وساطتی پیدا بکنند، بر عکسِ مسیحیت که ذاتاً یک "ایمان" است، و در آن این امکان بوجود می آید که توسط توماس آکویناس آشتی ای بین مسیحیت و فلسفه برقرار شود، این امر در یهودیّت و اسلام ممتنع است. از نظر اشتراوس فیلسوفانی همچون فارابی و ابن میمون، نه تنها این تضّاد را پذیرفته بودند، بلکه تلاش کردند به دلیل وجود چنین تضّادی شیوه ای از نوشتن فلسفی را طرح اندازی کنند، که اشتراوس آن را شیوۀ نگارش تحت شرایط دشوار می نامد.

از نظر اشتراوس این شرایط امتناع آشتی بین فلسفه و دیانت یهودی و اسلام، مزیّت مهمّی داشته و آن اینکه برعکس مسیحیّت که در آن دین بر فلسفه برتری می یابد، فلسفه در یهودیّت و اسلام، هرچند به بهای شیوۀ نگارشی محتاطانه که همه فهم نبود، معنای آتنی خود را از دست نمی دهد. هر چند دیدگاه اشتراوس به خودی خود، دیدگاهی را که در بالا دربارۀ "تداوم فلسفه در غرب" آوردیم، به درستی زیر سئوال می برد، امّا با مبنایی دیگر می توان هم دیدگاه اشترواس را به پرسش گرفت و هم دیدگاه قائلین به "تداوم".

نخست اینکه فیلسوفان دورۀ اسلامی در بادی امر از حمایت خلافت اسلامی برخوردار بودند و بعد از آن چنانچه گوتاس می نویسد به واسطه آثار خود مورد تعقیب، آزار و شکنجه قرار نگرفتند.
دوم اینکه آنها در زمانه خود، عصری طلایی را بوجود آوردند که در مقایسه با خلأهایی که در نظریۀ "تداوم" غربی وجود دارد، از آن می توان به عصر درخشش فلسفی در قرن نهم تا دوزادهم میلادی یاد کرد، عصری که در آن خبری از تداوم فلسفی غرب نیست.
پرسش اینجاست که اگر تمدّن اروپایی اساسا مشکلی در پذیرش فلسفه و ضمیمه کردن آن به حیثیت فرهنگی خود آن هم به دلیل ویژگی ذاتی مسیحیّت ندارد، چرا در زمان آگوستین موفّق به چنین کاری نمی شود، و فراتر از آن، چرا از مرگ آگوستین در قرن پنجم تا تولّد آکویناس در قرن سیزدهم "شکافی عظیم و پرناشدنی" یعنی بیش از هشت قرن در این تداوم فلسفی وجود دارد و مسیحیّت در این زمان طولانی موفق نمی شود بواسطۀ ویژگی ذاتی خود با فلسفه نسبتی برقرار کند؟

آیا نمی توان این شکاف عظیم را، علی رغم وجود سنّت فلسفی در مسیحیّت قرن چهارم و پنجم (آگوستین)، ناشی از "زوال"، و پس از هشت قرن، "احیاء" فلسفه در قرن دوازدهم در جهان مسیحی دانست، که علل موجدۀ آن زوال و این احیاء و شکوفایی نه ذات مسیحیت، بلکه عوامل دیگری بوده اند؟ و اگر آری، آیا نباید تلاش علمی و تعاطی فلسفی مان را بر علّت شناسی زوال، احیاء و شکوفایی فلسفه متمرکز کنیم؟


#محمد_ایمانی
#خیام » هیچ است

رباعی ۱۰۶
چون نیست زِ هرچه هست جُز باد به دست
چون هست زِ هرچه هست نُقصان و شکست
انگار که هست، هرچه در عالَم نیست
پندار که نیست، هرچه در عالَم هست

رباعی ۱۰۷
بنگر ز جهان چه طَرْف بربستم؟ هیچ
وَز حاصلِ عمر چیست در دستم؟ هیچ
شمعِ طَرَبم، ولی چو بنشستم، هیچ
من جامِ جَمَم، ولی چو بشکستم، هیچ
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
کارل هاینریش مارکس

در پنجم مه ۱۸۱۸ در شهر، منطقه موسل در راین لند پروس تریر در غرب آلمان به دنیا آمد. او دومین فرزند از هشت فرزند هاینریش مارکس و هنریت پرسبورگ بود. مادر و پدر، هر دو یهودی بودند، و تبارشان به مؤمنان و خاخام‌های مشهور می‌رسید. پدرش حقوق‌دانی بود که به خاطر مسائل حرفه‌ای یک سال پیش از تولد او، به آیین پروتستان‌های مسیحی درآمده بود. مارکس در محیط طبقه متوسط و یا شیوه تربیت لیبرالی، رشد یافت. تا سه سال پیش از تولدش، تریر در دست فرانسویان بود (آنان هنوز هم این شهر را Treves می‌خوانند)، و اندیشه‌های جمهوری طلبانه، نوآورانه و متأثر از روشنگری، و حتی باورهای رادیکال سیاسی آنجا رواج داشت. پدر کارل مارکس یک وکیل موفق بود و به‌منظور کمک به زندگی حرفه‌ای خود از یهودیت به مسیحیت گرویده بود.
پدر مارکس نیز با این لیبرالیسم همراه بود، وطن پرستی شیفته ولتر بود، هرچند رگه‌هایی از محافظ کاری در نامه‌های او به چشم می اید. او آرزو داشت پسرش در رشته حقوق تحصیل کند و حرفه او را ادامه دهد، اما کارل جوان شیفته فلسفه بود. مارکس در فضای فرهنگی که آثار کانت، گوته، روسو، و نیز ادبیات رمانتیک در آن رواج داشت، تحصیل کرد. دوست خانوادگی آن‌ها بارون فون وستفالن که هوادار سوسیالیست‌های آرمان شهری بود، تأثیر زیادی بر او گذاشت کارل مارکس پس از گذراندن دوران دبیرستان، نخست در سال ۱۸۳۵ در دانشگاه بن نام نویسی کرد، اما سال بعد به برلین رفت تا رشته حقوق را ادامه دهد. او آنجا با وجود نارضایتی پدرش، رشته فلسفه را برگزید و تحصیل خود را تا اخذ درجه دکترا در سال ۱۸۴۱ ادامه داد. موضوع رساله پایان نامه او بحران اندیشه فلسفه پس از ارسطو، و به طور خاص تفاوت بینش ماتریالیستی دمکریتوس با بینش ماتریالیستی اپیکور در مورد طبیعت، بود.

برای دسترسی به فایل آثار مارکس کلیک کنید.

#فلسفه
#معرفی_فلاسفه
#کارل_مارکس
#خیام » دم را دریابیم

رباعی ۱۰۸
از منزلِ کفر تا به دین، یک نفس است
وز عالم شک تا به یقین، یک نفس است
این یک نفسِ عزیز را خوش می‌دار
کَز حاصلِ عمرِ ما همین یک نفس است

رباعی ۱۰۹
شادی بطلب که حاصلِ عمر دمی است
هر ذرّه ز خاکِ کیقبادی و جَمی است
احوالِ جهان و اصلِ این عمر که هست
خوابی و خیالی و فریبی و دمی است

رباعی ۱۱۰
تا زُهره و مَهْ در آسمان گشته پدید
بهتر ز میِ ناب کسی هیچ ندید
من در عجبم ز می‌فروشان، کایشان
زین بِهْ که فروشند چه خواهند‌ خرید؟
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
فریدریش ویلهِلم نیچه

(۱۵ اکتبر ۱۸۴۴ - ۲۵ اوت ۱۹۰۰) فیلسوف، شاعر، منتقد فرهنگی، آهنگساز و فیلولوژیست کلاسیک بزرگ آلمانی و استاد لاتین و یونانی بود که آثارش تأثیری عمیق بر فلسفه غرب و تاریخ اندیشهٔ مدرن بر جای گذاشته است.

در سال ۱۸۶۹ با ۲۴ سال سن، به کُرسی فیلولوژی کلاسیک در دانشگاه بازل دست یافت که جوان‌ترین فرد در نوع خود در تاریخ این دانشگاه به شمار می‌رود. در سال ۱۸۷۹ به خاطر بیماری‌هایی که در تمام طول زندگی با او همراه بود، از سمت خود در دانشگاه بازل کناره‌گیری کرد و دههٔ بعدی زندگانی‌اش را به تکمیل هستهٔ اصلی آثار خود که تا پیش آن به نگارش درآورده بود، اختصاص داد. او بیماری خود را موهبتی میداند که باعث زایش افکاری نو در وی شده است. در سال ۱۸۸۹ در سن ۴۴ سالگی، قوای ذهنی‌اش را به طور کامل از دست داد و دچار فروپاشی کامل ذهنی گردید. او سال‌های باقی‌مانده عمر را تحت مراقبت مادرش (تا زمان مرگ او در سال ۱۸۹۷) و پس از آن خواهرش الیزابت فورستر-نیچه گذراند و سرانجام در سال ۱۹۰۰ در گذشت.
شاکلهٔ اصلی نوشته‌های نیچه از جدل فلسفی، شاعری، نقد فرهنگی و قصه تشکیل شده و در کنار آن به طور گسترده‌ای نیز به هنر، لغت‌شناسی، تاریخ، دین و دانش پرداخته شده است. نوشته‌های او در عین آنکه سرشار از جملات قصار و گوشه کنایه است، شامل مباحث بسیار دیگری همچون اخلاق، زیبایی‌شناسی، تراژدی، معرفت‌شناسی، خداناباوری و خودآگاهی نیز می‌گردد.
از مشهورترین عقاید وی نقد فرهنگ، دین و فلسفهٔ امروزی بر مبنای سؤالات بنیادینی دربارهٔ بنیان ارزشها و اخلاق بوده‌است. نوشته‌های وی سبک تازه‌ای در زبان آلمانی محسوب می‌شد؛ نوشته‌هایی بسیار ژرف و پر از ایجاز، آمیخته با افکاری انقلابی که نیچه خود روش نوشتاری خویش را گزین گویی‌ها می‌نامید. یکی از مشهورترین جملات او «خدا مرده‌است»می‌باشد که بحث‌های فراوانی را پدیدآورده است.

دسترسی به برخی از کتاب‌های مربوط به نیچه

#معرفی_فلاسفه
#فلسفه
#نیچه
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
#خیام » دم را دریابیم

رباعی ۱۱۱
مهتاب به نور دامن شب بشکافت
می نوش، دمی خوشتر از این نتوان یافت
خوش باش و بیندیش که مهتاب بسی
اندر سر گور یک به یک خواهد تافت

رباعی ۱۱۲
چون عهده نمی‌شود کسی فردا را
حالی خوش کن تو این دلِ سودا را
می نوش به ماهتاب، ای ماه که ماه
بسیار بگردد و نیابد ما را

رباعی ۱۱۳
این قافلهٔ عمر عجب می‌گذرد
دریاب دمی که با طَرَب می‌گذرد
ساقی، غم فردای حریفان چه خوری
پیش آر پیاله را، که شب می‌گذرد
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
برتراند راسل

۱۸ مه‌ی ۱۸۷۲ تا ۲ فوریه‌ی ۱۹۷۰ - بریتانیایی
برتراند راسل از مشهورترین فلاسفه‌ی بریتانیا در قرن بیستم و از بنیان‌گذاران سنت مدرن تحلیلی است. شهرت راسل فراتر از دلایل فلسفی به فعالیت‌های سیاسی، صلح‌طلبانه و اجتماعی او مربوط است. راسل در عمر طولانی خود آثار زیادی تألیف کرد که «تاریخ فلسفه‌ی غرب» و «در ستایش بطالت» از آن جمله‌اند. او در سال ۱۹۵۰ برنده‌ی جایزه‌ی نوبل ادبیات شد.

برتراند راسل (Bertrand Russell) با نام کامل برتراند آرتور ویلیام راسل، از مهم‌ترین فیلسوفان بریتانیایی است که در قرن نوزدهم و بیستم می‌زیست. او در ریاضیات،‌ جامعه‌شناسی، ‌علوم سیاسی و ادبیات نیز سررشته داشت. برتراند راسل اصالتی ولزی داشت ولی اکثر عمر خود را در انگلستان گذراند. خانواده‌ی راسل از اشراف‌زادگان قدیمی و مادر او از فعالان آزادی زنان در بریتانیا بود. برتراند راسل دوساله بود که مادرش بر اثر بیماری درگذشت. مدت کوتاهی پس از آن، خواهر و دو سال بعد، پدر خود را از دست داد.

فعالیت‌های برتراند راسل
برتراند راسل در آغاز جوانی به مطالعه‌ی آثاری از پرسی بیش شلی (شاعر غزل‌سرای انگلیسی) پرداخت که این امر مسیر زندگی او را تغییر داد. سپس به دانشگاه کمبریج رفت و تحصیل در ریاضیات و فلسفه را آغاز کرد. در 1901 موفق به کشف «پارادوکس راسل» در نظریه‌ی مجموعه‌ها شد و شروع به نامه‌نگاری با گوتلوب فرگه کرد. در سال  1918 به دلیل سخنرانی علنی در تظاهرات ضدجنگ،‌ علیه دعوت از ایالات متحده برای ورود به جنگ جهانی اول، از دانشگاه اخراج و به شش ماه حبس در زندان بریکستون محکوم شد. برتراند راسل در زندان کتاب «مقدمه‌ای بر فلسفه‌ی ریاضی» را نوشت. راسل در 1958 رئیس مؤسسه‌ی مبارزه برای خلع سلاح هسته‌ای شد. او یک بار دیگر در 1961، در سن 89 سالگی، پس از شرکت در تظاهراتی در لندن علیه گسترش سلاح‌های ‌هسته‌ای، مدت هفت روز را در زندان بریکستون گذراند.
برتراند راسل در طول زندگی خود چهار بار ازدواج کرد. او سرانجام در دوم فوریه‌ی 1970 بر اثر آنفلوآنزا در ولز درگذشت. بنا به وصیت راسل، جسدش را سوزاندند و خاکسترش را به کوه‌های ولز سپردند.

فایل کتاب‌های برتراند راسل

#معرفی_فلاسفه
#فلسفه
#برتراند_راسل