Forwarded from انجمن اسلامی دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی
انجمن اسلامی دانشجویان دانشکده روانشناسی و علومتربیتی دانشگاه تهران برگزار میکند:
🔰 سلسله لایوهای اینستاگرامی «شعر و ادب»
🔴جلسه دوم: ادبیات و امر اجتماعی
پیوند امر زیباییشناسی و تعهد اجتماعی در هنر
نقد اجتماعی و سیاسی در شعر فارسی
👤مهمان: هیلا صدیقی (شاعر، نقاش، کارگردان و فعال اجتماعی)
🕓 زمان: پنجشنبه ۴ دی ماه، ساعت ۱۸
📷 برگزاری در صفحه اینستاگرام انجمن و صفحه اینستاگرام شاعر
✅ @anjoman_psyedu
🔰 سلسله لایوهای اینستاگرامی «شعر و ادب»
🔴جلسه دوم: ادبیات و امر اجتماعی
پیوند امر زیباییشناسی و تعهد اجتماعی در هنر
نقد اجتماعی و سیاسی در شعر فارسی
👤مهمان: هیلا صدیقی (شاعر، نقاش، کارگردان و فعال اجتماعی)
🕓 زمان: پنجشنبه ۴ دی ماه، ساعت ۱۸
📷 برگزاری در صفحه اینستاگرام انجمن و صفحه اینستاگرام شاعر
✅ @anjoman_psyedu
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
برشی از گفتگوی من و دکتر شروین وکیلی دربارهی کریسمس و ارتباط تاریخی ایرانیان با آن
.
امروز واکسن زدم. این بزرگترین قدمی بود که بشر پس از یکسال جانکندن در برابر موجود مرموز و کشندهای که زایش و افزایشش در برابر دستهای بستهی ما شگفتانگیز بود، برداشت. کرونا دشمن مشترک تمام ما بود و ندیده بودم به عمر خویش،چنین درد مشترکی را. او به تمام ابعاد وجودی ما آگاه بود و هرروز با جهشی نو، بعد دیگری از خودش را به رخمان کشید و نشان داد اشرف مخلوقات بودن دروغ فلسفیای بیش نبود. ماهها تمام وجودمان را از ترسش ضدعفونی کردیم و قرنطینه شدیم و ماسک زدیم تا دست آخر برویم ، بازوانمان را در طبق اخلاص بگذاریم تا نطفهای از آن هیولای بزرگ را با خیرمقدم وارد بدنمان کنیم. همین.
میگویند ویروس مرده را و من میگویم ویروس اهلی شده را... شما بگو کداممان اهلی شدیم؟ ما یا او؟ چه فرقی میکند اصلن، وقتی هردو به باور همزیستی رسیدهایم؟ این صلحنامه سرآغاز فصلیست که با بزرگترین دشمن بشر در قرن بیستویک به مماشات و پذیرش رسیدهایم. اهلی شدهایم و اهلی کردهایم که به جای از میان برداشتن هم، همتن شویم.
اگر میگویید این اهلی شدنها همان مردن است من میگویم برای بقا و برای اجتماعی شدن کم تن به مرگ ندادهایم . ما برای اهلی سنت شدن ،اهلی مذهب شدن ، اهلی خانواده شدن، اهلی دموکراسی شدن، اهلی مدرسه شدن، چه غریزهها، چه آرزوها، چه هدفها، چه آزادیها را که نکشتهایم ... بعدترها شاید بقا اینهمه اسیر اهلی شدن نباشد. بعدترها شاید خیلی از غریزهها و آرزوها خودشان آرمان باشند...
بهرحال ما امروز صلحنامه را با کرونا امضا کردیم و کرونای اهلی شده را به بدن راه دادیم باشد که روی دیگرش را نشانمان ندهد .
باشد که تمام مردم سرزمینم هرچه زودتر به واکسن برسند.
هیلاصدیقی بهمن ۹۹
امروز واکسن زدم. این بزرگترین قدمی بود که بشر پس از یکسال جانکندن در برابر موجود مرموز و کشندهای که زایش و افزایشش در برابر دستهای بستهی ما شگفتانگیز بود، برداشت. کرونا دشمن مشترک تمام ما بود و ندیده بودم به عمر خویش،چنین درد مشترکی را. او به تمام ابعاد وجودی ما آگاه بود و هرروز با جهشی نو، بعد دیگری از خودش را به رخمان کشید و نشان داد اشرف مخلوقات بودن دروغ فلسفیای بیش نبود. ماهها تمام وجودمان را از ترسش ضدعفونی کردیم و قرنطینه شدیم و ماسک زدیم تا دست آخر برویم ، بازوانمان را در طبق اخلاص بگذاریم تا نطفهای از آن هیولای بزرگ را با خیرمقدم وارد بدنمان کنیم. همین.
میگویند ویروس مرده را و من میگویم ویروس اهلی شده را... شما بگو کداممان اهلی شدیم؟ ما یا او؟ چه فرقی میکند اصلن، وقتی هردو به باور همزیستی رسیدهایم؟ این صلحنامه سرآغاز فصلیست که با بزرگترین دشمن بشر در قرن بیستویک به مماشات و پذیرش رسیدهایم. اهلی شدهایم و اهلی کردهایم که به جای از میان برداشتن هم، همتن شویم.
اگر میگویید این اهلی شدنها همان مردن است من میگویم برای بقا و برای اجتماعی شدن کم تن به مرگ ندادهایم . ما برای اهلی سنت شدن ،اهلی مذهب شدن ، اهلی خانواده شدن، اهلی دموکراسی شدن، اهلی مدرسه شدن، چه غریزهها، چه آرزوها، چه هدفها، چه آزادیها را که نکشتهایم ... بعدترها شاید بقا اینهمه اسیر اهلی شدن نباشد. بعدترها شاید خیلی از غریزهها و آرزوها خودشان آرمان باشند...
بهرحال ما امروز صلحنامه را با کرونا امضا کردیم و کرونای اهلی شده را به بدن راه دادیم باشد که روی دیگرش را نشانمان ندهد .
باشد که تمام مردم سرزمینم هرچه زودتر به واکسن برسند.
هیلاصدیقی بهمن ۹۹
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
باهم به نشست نقد و بررسی و پرسش و پاسخ فیلم شیواتیر مینشینیم
.
طبق عادت هرسال برای روز تولدم متنی به یادگار مینویسم. امسال اما طور دیگریست. کمی پختگی سن و کمی زندگی در سال کرونا چنان ما را آبدیده کرده که گمان میکنم به یک قطعیت ساده رسیدهام. هرچقدر تلاش کنی ، علم و دانش کسب کنی، هرچقدر بهترین شهر دنیا را برای زندگی برگزینی، هرچقدر ثروتاندوزی کنی، باز هرگز نمیتوانی بگویی آن روی سکهی زندگی که روی سگی دارد نصیبت نمیشود. هرکس که در این دنیا داغ پدر و مادر میبیند، داغ فرزند میبیند، داغ همسر میبیند، داغ خواهر و برادر میبیند، داغ رفیق میبیند، روی سگ زندگی را خوب دیده. هرکس که برایش به آنی مرز بین مرگ و زندگی چون موی نازک میشود، هرکس که ناباورانه از دست رفتن اندام خود را میبیند، هرکس که عاجزانه تمنای حفظ جان خود یا عزیزش را دارد میداند، زندگی چنین رویی هم دارد... سال گذشته، از دست دادنهای بسیاری دیدیم، چه آنها که از عزیزان خودمان بودند چه آنها که در اخبار و در شهر شنیدیم. این سیو ششی که فوت کردم پر بودم از ترس مرگ، از حس نسیه بودن زندگی و خوشبختی و ازینکه ای کاش تا باد چنین بادا و مبادا آن چنین...
فرزندان، جگر گوشهاند، پای دلت را قفل میکنند به زندگی، زندگی را که بیشتر دوست داری، از مرگ بیشتر میترسی. اما چه چاره که از روی سگش گریزی نیست پس جز در آغوش فشردن روزهای خوب و باهم بودنش که چون عمر گل کوتاه است هیچ چیزی مأمن نیست. حالا دیگر خوبتر میدانم که هیچ لبخندی را، هیچ محبتی را و هیچ دوستی و دیداری را حوالهی فردا نکنم. در این ماهها که مرگ کسانی را دیدیم که در زمان حیاتشان حتی دوستشان نداشتیم شاید، اما از خاموشی ابدیشان غمگین شدیم، با خودم گفتم ای کاش این نیمهی خوب هرانسانی را در زمان حیاتش ببینیم نه بعد از مرگش که در آن صورت چقدر حس گذشت خوب در دلمان جای میگیرد!
حالا به گذشته که میاندیشم میفهمم هروقت در زندگی احساس تنهایی کردم باید خیلی زود دایرهی دوستانم را عوض کنم که اگر با وجود کسانی که دوست نامیدمشان احساس تنهایی دارم یعنی جای غلط ایستادهام . نه اینکه الزامن آنها خوب یا بد باشند نه، فقط در جای درستی از زندگیام نیستند. امسال همین سیو شش که فوت کردم از خودم و آنهایی که در جایگاه دوستانم ایستاده بودند راضیتر بودم.
زندگی میوهی خوشمزه و شیرینیست اما هستهی بسیار تلخی دارد. سردل و با حوصله و با یاران جان باید، آن قسمت شیرینش را تناول کرد که تلخی هسته همیشه نزدیک دندان است.
هیلاصدیقی ۹ فروردین ۱۴۰۰
طبق عادت هرسال برای روز تولدم متنی به یادگار مینویسم. امسال اما طور دیگریست. کمی پختگی سن و کمی زندگی در سال کرونا چنان ما را آبدیده کرده که گمان میکنم به یک قطعیت ساده رسیدهام. هرچقدر تلاش کنی ، علم و دانش کسب کنی، هرچقدر بهترین شهر دنیا را برای زندگی برگزینی، هرچقدر ثروتاندوزی کنی، باز هرگز نمیتوانی بگویی آن روی سکهی زندگی که روی سگی دارد نصیبت نمیشود. هرکس که در این دنیا داغ پدر و مادر میبیند، داغ فرزند میبیند، داغ همسر میبیند، داغ خواهر و برادر میبیند، داغ رفیق میبیند، روی سگ زندگی را خوب دیده. هرکس که برایش به آنی مرز بین مرگ و زندگی چون موی نازک میشود، هرکس که ناباورانه از دست رفتن اندام خود را میبیند، هرکس که عاجزانه تمنای حفظ جان خود یا عزیزش را دارد میداند، زندگی چنین رویی هم دارد... سال گذشته، از دست دادنهای بسیاری دیدیم، چه آنها که از عزیزان خودمان بودند چه آنها که در اخبار و در شهر شنیدیم. این سیو ششی که فوت کردم پر بودم از ترس مرگ، از حس نسیه بودن زندگی و خوشبختی و ازینکه ای کاش تا باد چنین بادا و مبادا آن چنین...
فرزندان، جگر گوشهاند، پای دلت را قفل میکنند به زندگی، زندگی را که بیشتر دوست داری، از مرگ بیشتر میترسی. اما چه چاره که از روی سگش گریزی نیست پس جز در آغوش فشردن روزهای خوب و باهم بودنش که چون عمر گل کوتاه است هیچ چیزی مأمن نیست. حالا دیگر خوبتر میدانم که هیچ لبخندی را، هیچ محبتی را و هیچ دوستی و دیداری را حوالهی فردا نکنم. در این ماهها که مرگ کسانی را دیدیم که در زمان حیاتشان حتی دوستشان نداشتیم شاید، اما از خاموشی ابدیشان غمگین شدیم، با خودم گفتم ای کاش این نیمهی خوب هرانسانی را در زمان حیاتش ببینیم نه بعد از مرگش که در آن صورت چقدر حس گذشت خوب در دلمان جای میگیرد!
حالا به گذشته که میاندیشم میفهمم هروقت در زندگی احساس تنهایی کردم باید خیلی زود دایرهی دوستانم را عوض کنم که اگر با وجود کسانی که دوست نامیدمشان احساس تنهایی دارم یعنی جای غلط ایستادهام . نه اینکه الزامن آنها خوب یا بد باشند نه، فقط در جای درستی از زندگیام نیستند. امسال همین سیو شش که فوت کردم از خودم و آنهایی که در جایگاه دوستانم ایستاده بودند راضیتر بودم.
زندگی میوهی خوشمزه و شیرینیست اما هستهی بسیار تلخی دارد. سردل و با حوصله و با یاران جان باید، آن قسمت شیرینش را تناول کرد که تلخی هسته همیشه نزدیک دندان است.
هیلاصدیقی ۹ فروردین ۱۴۰۰
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ثبتنام مدرسه سواد نیستان آغاز شد/ این مدرسه ویژهی فارسیزبانانیست که الفبای فارسی را نمیتوانند بخوانند و بنویسند مانند نسل دوم ایرانیهای مهاجر، مردم تاجیکستان و افغانستان
سلام و وقت به خیر
دوست عزیز از توجه شما به آگهی ثبت نام «مدرسه سواد فارسی نیستان» تشکر میکنیم.
این مدرسه در «دو ترم تحصیلی پیوسته» ، هر ترم حدود ۴ ماه، یا به عبارتی هفتهای سه جلسه(۲ ساعته) یا چهار جلسه(۱ساعت و نیمه) از طریق رویکردها و روشهای نوینِ سوادآموزی با تکیه بر میراثِ مشترک و کهنِ تاریخی، فرهنگی و ادبیِ فارسیزبانان از جمله نوروز و شاهنامه به آموزش خواندن و نوشتن زبان فارسی می پردازد.
این کلاسها توسط اساتید مجرب دانشگاهی اداره میشوند.
محدودیت سنی برای شرکت در این مدرسه آنلاین وجود ندارد.
برای ارتباط با ما به آدرس تلگرام:
https://t.me/NeyestanNGO
پیام بدهید
لطفن سوالات دیگر خود را بپرسید، حتما به آنها پاسخ خواهیم داد.
با تشکر
روابط عمومی مدرسه سواد فارسی نیستان
دوست عزیز از توجه شما به آگهی ثبت نام «مدرسه سواد فارسی نیستان» تشکر میکنیم.
این مدرسه در «دو ترم تحصیلی پیوسته» ، هر ترم حدود ۴ ماه، یا به عبارتی هفتهای سه جلسه(۲ ساعته) یا چهار جلسه(۱ساعت و نیمه) از طریق رویکردها و روشهای نوینِ سوادآموزی با تکیه بر میراثِ مشترک و کهنِ تاریخی، فرهنگی و ادبیِ فارسیزبانان از جمله نوروز و شاهنامه به آموزش خواندن و نوشتن زبان فارسی می پردازد.
این کلاسها توسط اساتید مجرب دانشگاهی اداره میشوند.
محدودیت سنی برای شرکت در این مدرسه آنلاین وجود ندارد.
برای ارتباط با ما به آدرس تلگرام:
https://t.me/NeyestanNGO
پیام بدهید
لطفن سوالات دیگر خود را بپرسید، حتما به آنها پاسخ خواهیم داد.
با تشکر
روابط عمومی مدرسه سواد فارسی نیستان