آه کز تاب ِدل ِ سوخته جان می سوزد
ز آتش ِدل چه بگویم که زبان میسوزد
یارب این رخنهٔ دوزخ به رخ ِما که گشود؟
که زمین در تب و تاب است و زمان میسوزد
دود برخاست ازین تیر که در سینه نشست
مکن ای دوست که آن دست و کمان می سوزد
مگر این دشت ِشقایق دل ِخونین ِمن است ؟
که چنین در غم ِ آن سروِ روان میسوزد
آتشی در دلم انداخت و عالَم بو برد
خام پنداشت که این عود نهان میسوزد
لذّت ِ عشق و وفا بین که سپند ِ دل ِ من
بر سر ِ آتش ِ غم رقص کنان می سوزد
گریۀ ابر ِ بهارش چه مدد خواهد کرد؟
دل ِ سرگشته که چون برگ ِ خزان می سوزد
سایه خاموش کزین جان ِ پُر آتش که مراست
آه را گر بدهم راه جهان می سوزد
#هوشنگ_ابتهاج
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
ز آتش ِدل چه بگویم که زبان میسوزد
یارب این رخنهٔ دوزخ به رخ ِما که گشود؟
که زمین در تب و تاب است و زمان میسوزد
دود برخاست ازین تیر که در سینه نشست
مکن ای دوست که آن دست و کمان می سوزد
مگر این دشت ِشقایق دل ِخونین ِمن است ؟
که چنین در غم ِ آن سروِ روان میسوزد
آتشی در دلم انداخت و عالَم بو برد
خام پنداشت که این عود نهان میسوزد
لذّت ِ عشق و وفا بین که سپند ِ دل ِ من
بر سر ِ آتش ِ غم رقص کنان می سوزد
گریۀ ابر ِ بهارش چه مدد خواهد کرد؟
دل ِ سرگشته که چون برگ ِ خزان می سوزد
سایه خاموش کزین جان ِ پُر آتش که مراست
آه را گر بدهم راه جهان می سوزد
#هوشنگ_ابتهاج
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هزار سال پیش
شبی که ابر اخترانِ دور دست
میگذشت از فراز بام من
صدام کرد
چه آشناست این صدا
همان که از زمان گاهواره میشنیدمش
همان که از درون من صِدام میکند
هزار سال میان جنگل ستارهها پیِ تو گشتهام
ستارهای نگفت
کزین سرای بیکسی
کسی صدات میکند؟
هنوز دیر نیست
هنوز صبر من
به قامت بلند آرزوست
عزیز همزبان
تو در کدام کهکشان نشستهای؟!...
#هوشنگ_ابتهاج
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
شبی که ابر اخترانِ دور دست
میگذشت از فراز بام من
صدام کرد
چه آشناست این صدا
همان که از زمان گاهواره میشنیدمش
همان که از درون من صِدام میکند
هزار سال میان جنگل ستارهها پیِ تو گشتهام
ستارهای نگفت
کزین سرای بیکسی
کسی صدات میکند؟
هنوز دیر نیست
هنوز صبر من
به قامت بلند آرزوست
عزیز همزبان
تو در کدام کهکشان نشستهای؟!...
#هوشنگ_ابتهاج
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
صبرِ تلخم گر بر و باری نداد
هرگزم انـدوهِ نومیـدی مباد
پاره پاره از تنِ خود می بُرم
آبی از خونِ دلِ خود میخورم
من درین بازی چه بردم؟باختم!
داشتم لعلِ دلی، انداختم ...
باختم، اما همی بُرد من است
بازیی زین دست در خوردِ من است
زندگانی چیست؟ پُر بالا و پست
راست همچون سرگذشتِ یوسف است
از دو پیـراهن بلا آمد پدید
راحت از پیراهنِ سوم رسید
گر چنین خون میرود از گُردهام
دشنهی دشنامِ دشمن خوردهام
#هوشنگ_ابتهاج
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
هرگزم انـدوهِ نومیـدی مباد
پاره پاره از تنِ خود می بُرم
آبی از خونِ دلِ خود میخورم
من درین بازی چه بردم؟باختم!
داشتم لعلِ دلی، انداختم ...
باختم، اما همی بُرد من است
بازیی زین دست در خوردِ من است
زندگانی چیست؟ پُر بالا و پست
راست همچون سرگذشتِ یوسف است
از دو پیـراهن بلا آمد پدید
راحت از پیراهنِ سوم رسید
گر چنین خون میرود از گُردهام
دشنهی دشنامِ دشمن خوردهام
#هوشنگ_ابتهاج
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
🕯✨🕯✨🕯✨
✨
🕯
الهــــی ؛
ادای شــکر ترا هيچ زبان نيست و دريای
فضــل ترا هيچ کران نيست و سر حقيقت تو
بر هيچکس عيان نيست ، هدايت کن بر ما
رهی که بهتر از آن نيست .
يا رب ز ره راســت نشـانی خواهم
از بادهٔ آب و خـــاک جــانی خواهم
از نعمت خود چــو بهره مندم کردی
در شــــکر گزاريت زبــانی خواهم
#مناجات
#خواجه_عبدالله_انصاری
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
✨
🕯
الهــــی ؛
ادای شــکر ترا هيچ زبان نيست و دريای
فضــل ترا هيچ کران نيست و سر حقيقت تو
بر هيچکس عيان نيست ، هدايت کن بر ما
رهی که بهتر از آن نيست .
يا رب ز ره راســت نشـانی خواهم
از بادهٔ آب و خـــاک جــانی خواهم
از نعمت خود چــو بهره مندم کردی
در شــــکر گزاريت زبــانی خواهم
#مناجات
#خواجه_عبدالله_انصاری
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
💫💫⚜⚜💫💫
⚜
💫
بتـــی دارم که گرد گل ز سنبل ســـایهبان دارد
بهـار عارضش خطی به خـــــون ارغـوان دارد
غبــار خط بپوشـــانید خورشیـــــد رخش یا رب
بقـای جــــاودانش ده که حسن جـــاودان دارد
چو عاشق میشدم گفتم که بردم گوهر مقصود
ندانستم که این دریا چه موج خون فشان دارد
#حافظ
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
⚜
💫
بتـــی دارم که گرد گل ز سنبل ســـایهبان دارد
بهـار عارضش خطی به خـــــون ارغـوان دارد
غبــار خط بپوشـــانید خورشیـــــد رخش یا رب
بقـای جــــاودانش ده که حسن جـــاودان دارد
چو عاشق میشدم گفتم که بردم گوهر مقصود
ندانستم که این دریا چه موج خون فشان دارد
#حافظ
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
╭─┅═ঈ🔹ঈ═┅─╮
╰─┅═ঈ🔸ঈ═┅─╯
فـراق را دلی از سنـگ سخت تر باید
مرا دلی ست که با شـوق بر نمیآید
هنـوز با همه بد عهدیات دعا گویم!
بیا ... وگر همه دشنام میدهی شاید
اگرچه هر چه جهانت به دل خریدارند
مَنت به جـان بخرم تا کسی نیفزاید
بکش چنان که توانی که بنده را نرسد
خلاف آن چه خداونـدگار فرماید
نه زنده را بهتو میلست ومهربانی وبس
که مرده را به نسیمت روان بیاساید
مپرس کشتهی شمشیر عشق را چونی
چنان که هرکه ببیند بر او ببخشاید
#سعدی
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
╰─┅═ঈ🔸ঈ═┅─╯
فـراق را دلی از سنـگ سخت تر باید
مرا دلی ست که با شـوق بر نمیآید
هنـوز با همه بد عهدیات دعا گویم!
بیا ... وگر همه دشنام میدهی شاید
اگرچه هر چه جهانت به دل خریدارند
مَنت به جـان بخرم تا کسی نیفزاید
بکش چنان که توانی که بنده را نرسد
خلاف آن چه خداونـدگار فرماید
نه زنده را بهتو میلست ومهربانی وبس
که مرده را به نسیمت روان بیاساید
مپرس کشتهی شمشیر عشق را چونی
چنان که هرکه ببیند بر او ببخشاید
#سعدی
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
🕯✨🕯✨🕯✨
✨
🕯
الهـی !
گر زارم در تو زاریدن خوش است
ور نازم به تـو نازیدن خوش است
الهـی!
شاد بدانم که بر درگاه تو می زارم
بر امید آن که روزی در میدان فضل به تو نازم
تو من بپـذیری و من با تو پـردازم
یڪ نظـر در من نگری ...
و دو گیتـی به آب اندازم .
#مناجات
#خواجه_عبدالله_انصاری
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
✨
🕯
الهـی !
گر زارم در تو زاریدن خوش است
ور نازم به تـو نازیدن خوش است
الهـی!
شاد بدانم که بر درگاه تو می زارم
بر امید آن که روزی در میدان فضل به تو نازم
تو من بپـذیری و من با تو پـردازم
یڪ نظـر در من نگری ...
و دو گیتـی به آب اندازم .
#مناجات
#خواجه_عبدالله_انصاری
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
🕯✨🕯✨🕯✨
🕯
ای داده به دل خـزینـــهٔ راز
عقـل از تو شده خزینـه پرداز
ای دیــده گشــای دوربیــنان
ســرمایـه دهِ تهی نشیـــنان
ای تو به همین صفت سـزاوار
نـام تـو گره گشـــای هر کار
کاری که خـِرد صلاح آن جست
موقــوف بهکارسـازی توست
گر لطف کنی و گر کنی قهـر
در هر دو بود ز مرحمـت بهــر
همـــواره درِ تو جـای من باد
توفیــق تـو رهنــمای من باد
#امیرخسرو_دهلوی
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
🕯
ای داده به دل خـزینـــهٔ راز
عقـل از تو شده خزینـه پرداز
ای دیــده گشــای دوربیــنان
ســرمایـه دهِ تهی نشیـــنان
ای تو به همین صفت سـزاوار
نـام تـو گره گشـــای هر کار
کاری که خـِرد صلاح آن جست
موقــوف بهکارسـازی توست
گر لطف کنی و گر کنی قهـر
در هر دو بود ز مرحمـت بهــر
همـــواره درِ تو جـای من باد
توفیــق تـو رهنــمای من باد
#امیرخسرو_دهلوی
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
╭─┅═ঈ✨ঈ═┅─╮
╰─┅═ঈ✨ঈ═┅─╯
در من کسی باز یاد تو افتاد، امشب
بانگی تو را، از درونم صلا داد، امشب
من بیتو، امشب دلم شادمان نیست اینجا
بیمن تو هر جا که هستی دلت شاد، امشب
امشب به رمز بزرگ رهایی رسیدم
آزادم از هر چه غیر از تو، آزاد، امشب
چشم تو روشن که افروخت بعد از چه شبها
یادت چراغی در این ظلمت آباد، امشب
دیوار ذهنم پر از سایههای گذشته است
افتاده بر یک دگر شاد و ناشاد، امشب
یک سایه از تو که گوید: «قرار ملاقات،
نزدیک آن بوتهی سبز شمشاد، امشب!»
یک سایه از من شتابان سوی سایهی تو
با هم مگر سایهها راست میعاد امشب؟
با آنچه رفته است یاد تو یاد خوشی نیست
با این همه کاش، صبحی نمیزاد امشب
در ذهنم ای چهرهات بهترین یادگاری!
زیباترین شعرم ارزانیات باد امشب ...
#حسین_منزوی
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
╰─┅═ঈ✨ঈ═┅─╯
در من کسی باز یاد تو افتاد، امشب
بانگی تو را، از درونم صلا داد، امشب
من بیتو، امشب دلم شادمان نیست اینجا
بیمن تو هر جا که هستی دلت شاد، امشب
امشب به رمز بزرگ رهایی رسیدم
آزادم از هر چه غیر از تو، آزاد، امشب
چشم تو روشن که افروخت بعد از چه شبها
یادت چراغی در این ظلمت آباد، امشب
دیوار ذهنم پر از سایههای گذشته است
افتاده بر یک دگر شاد و ناشاد، امشب
یک سایه از تو که گوید: «قرار ملاقات،
نزدیک آن بوتهی سبز شمشاد، امشب!»
یک سایه از من شتابان سوی سایهی تو
با هم مگر سایهها راست میعاد امشب؟
با آنچه رفته است یاد تو یاد خوشی نیست
با این همه کاش، صبحی نمیزاد امشب
در ذهنم ای چهرهات بهترین یادگاری!
زیباترین شعرم ارزانیات باد امشب ...
#حسین_منزوی
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
💫💫⚜⚜💫💫
⚜
💫
عکس روی تو چو در آینه جام افتاد
عارف از خنده می در طمع خام افتاد
حسن روی تو به یک جلوه که در آینه کرد
این همه نقش در آیینه اوهام افتاد
این همه عکس می و نقش نگارین که نمود
یک فروغ رخ ساقیست که در جام افتاد
غیرت عشق زبان همه خاصان ببرید
کز کجا سر غمش در دهن عام افتاد
من ز مسجد به خرابات نه خود افتادم
اینم از عهد ازل حاصل فرجام افتاد
چه کند کز پی دوران نرود چون پرگار
هر که در دایره گردش ایام افتاد
در خم زلف تو آویخت دل از چاه زنخ
آه کز چاه برون آمد و در دام افتاد
آن شد ای خواجه که در صومعه بازم بینی
کار ما با رخ ساقی و لب جام افتاد
زیر شمشیر غمش رقص کنان باید رفت
کان که شد کشته او نیک سرانجام افتاد
هر دمش با من دلسوخته لطفی دگر است
این گدا بین که چه شایسته انعام افتاد
صوفیان جمله حریفند و نظرباز ولی
زین میان حافظ دلسوخته بدنام افتاد
#حافظ
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
⚜
💫
عکس روی تو چو در آینه جام افتاد
عارف از خنده می در طمع خام افتاد
حسن روی تو به یک جلوه که در آینه کرد
این همه نقش در آیینه اوهام افتاد
این همه عکس می و نقش نگارین که نمود
یک فروغ رخ ساقیست که در جام افتاد
غیرت عشق زبان همه خاصان ببرید
کز کجا سر غمش در دهن عام افتاد
من ز مسجد به خرابات نه خود افتادم
اینم از عهد ازل حاصل فرجام افتاد
چه کند کز پی دوران نرود چون پرگار
هر که در دایره گردش ایام افتاد
در خم زلف تو آویخت دل از چاه زنخ
آه کز چاه برون آمد و در دام افتاد
آن شد ای خواجه که در صومعه بازم بینی
کار ما با رخ ساقی و لب جام افتاد
زیر شمشیر غمش رقص کنان باید رفت
کان که شد کشته او نیک سرانجام افتاد
هر دمش با من دلسوخته لطفی دگر است
این گدا بین که چه شایسته انعام افتاد
صوفیان جمله حریفند و نظرباز ولی
زین میان حافظ دلسوخته بدنام افتاد
#حافظ
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
⚜️⚜️⚜️⚜️
باز سوّم آذر، سرو من، تو را کشتند
ایستادی و بازت آن نشسته ها، کشتند
صد کلاغ و یک شاهین، یک پلنگ و صد روباه
این چنین تو را،ای صبح! صد شب سیا کشتند
مثل کشتنی در آب ای نهنگ دریادل! کوسه ها تو را آن شب بی سر و صدا کشتند
□
نه همین تو را یک بار در میان آن جنگل
عشق را هزاران بار ، در هزار جا کشتند
برگ ها زبان گشتند بر درخت و موییدند:
آہ! روح جنگل را، پیش چشم ما کشتند
زنده است و زاینده،نسل عشقتان، هرچند،
عاشقان بسیاری از صف شما کشتند
□
زنده بود و از دنیا، قدر یک قفس جا داشت
آسمان از او پُر شد، چون پرنده را کشتند
#استاد_حسین_منزوى
⚜️⚜️⚜️⚜️
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
باز سوّم آذر، سرو من، تو را کشتند
ایستادی و بازت آن نشسته ها، کشتند
صد کلاغ و یک شاهین، یک پلنگ و صد روباه
این چنین تو را،ای صبح! صد شب سیا کشتند
مثل کشتنی در آب ای نهنگ دریادل! کوسه ها تو را آن شب بی سر و صدا کشتند
□
نه همین تو را یک بار در میان آن جنگل
عشق را هزاران بار ، در هزار جا کشتند
برگ ها زبان گشتند بر درخت و موییدند:
آہ! روح جنگل را، پیش چشم ما کشتند
زنده است و زاینده،نسل عشقتان، هرچند،
عاشقان بسیاری از صف شما کشتند
□
زنده بود و از دنیا، قدر یک قفس جا داشت
آسمان از او پُر شد، چون پرنده را کشتند
#استاد_حسین_منزوى
⚜️⚜️⚜️⚜️
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
ای ابر دل گرفتهٔ بیآسمان بیا
باران بیملاحظهٔ ناگهان بیا
چشمت بلای جان و تو از جان عزیزتر
ای جان فدای چشم تو با قصد جان بیا
مگذار با خبر شود از مقصدت کسی
حتی به سوی میکده وقت اذان بیا
شُهرت در این مقام به گمنام بودن است
از من نشان بپرس ولی بینشان بیا
ایمان خلق و صبر مرا امتحان مکن
بیآنکه دلبری کنی از این و آن بیا
قلب مرا هنوز به یغما نبرده ای!
ای راهزن! دوباره به این کاروان بیا
#فاضل_نظری
#ضد
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
باران بیملاحظهٔ ناگهان بیا
چشمت بلای جان و تو از جان عزیزتر
ای جان فدای چشم تو با قصد جان بیا
مگذار با خبر شود از مقصدت کسی
حتی به سوی میکده وقت اذان بیا
شُهرت در این مقام به گمنام بودن است
از من نشان بپرس ولی بینشان بیا
ایمان خلق و صبر مرا امتحان مکن
بیآنکه دلبری کنی از این و آن بیا
قلب مرا هنوز به یغما نبرده ای!
ای راهزن! دوباره به این کاروان بیا
#فاضل_نظری
#ضد
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
«شبِ فاجعه»
شنیدم به شهری پر از دود و دم
همه خلقش آزردهحال و دژم
شبی تیره چون قلبِ آهندلان
همانند یک توده قیرِ کلان
شبهروی چون زنگیانِ اسیر
در انبارِ قیرینه غرقِ نفیر
هوا سرد چون طبعِ نامهربان
به قهر آشنا و به زخمِ زبان
کشیده یکی تیر دژخیمِ شب
که بهرِ سحر برگمارد غضب
همه کوچهها خلوت از دیرگاه
به سامان خود برده هرکس پناه
شبانگه سوی خانه آیند دیر
یکی شیرزن دیگری نرّهشیر
دلآور ولی هردو پیرانهسر
زِ تیمارِ بیماری اندر خطر
به خانه درون رفته، بستند در
نهاده به رامشگهِ خویش سر
چو دو مرغِ دمساز و همآشیان
برفتند تنها، نه کس در میان
زن آن شب بود نالهپردازِ تب
به سانِ دگر، شوی او در تعب
که ناگاه دیوان به در کوفتند
دل این دو همسر بیآشوفتند
یکیشان به کوبنده در گفت: کیست؟
شنیدند پاسخ که جز دوست نیست!
چو در باز شد چندتن دشنهزن
پدیدار گشتند چون اهرمن
چه اهریمنی؟ همچو ناهار گرگ
درندهتر از ببر و خونخوار گرگ
گرو برده از هرچه ناپاک دیو
تنآلوده از ننگ و نیرنگ و ریو
زِ پستان کفتارها خورده شیر
در آغوش بدکارها مانده دیر
زِ دیدار ناپاکشان شرمگین
همه نابکارانِ روی زمین
پذیرنده فرمان زِ درندگان
بُرنده سر از نام پروردگان
نه در جسمشان یک رگِ آدمی
نه در روحشان ذرّهای مردمی
زِ بیدادخویان گرفته جواز
پیِ کشتنِ هرکه گردنفراز
فتادند با دشنه اهریمنان
به جانِ دو آزاده سروِ روان
نخستین بهجانِ زنِ دردمند
به ده ضربه خستند جسمِ نژند
چه زن، بانویی پاک و فرهیخته
به مهرِ وطن دل برانگیخته
زنی ناشده بر دلش راهجوی
بهجز عشقِ ایران و فرزند و شوی
زنی مهربان عاری از قهر و کین
دل آویخته بهر ایرانزمین
بریدند چهرش، دریدند نای
به خون درکشیدند سرتابهپای
جگر را چنان کارد بر قلب دوخت
که پروانه از شمع اینسان نسوخت
پس آنگه فتادند بی عار و درد
دو نامرد بر جانِ آزاده مرد
درآویخته با یکی پهلوان
که بیمار بودی، نبودش توان
یکی سینه بدرید از آن نامور
یکی کالبد جمله پا تا به سر
یکی دشنه زد بر تهیگاه او
یکی زد به قلبِ وطنخواهِ او
زِ بس کارد بر پیکرِ او زدند
دلآسوده از کشتنِ وی شدند
وُهومن زِ کشتارِ این فَروَهر
بگریید چون ابرِ افشان گهر
پس آنگه زِ سوی دو تن بدنهان
رسید آگهی نزدِ فرماندهان
که کشتیم اینک زن و مرد را
بهجا هشته دو پیکرِ سرد را
وزآنپس برآمد بسی هایهوی
زِ رسواییِ خیلِ بیآبروی
زِ بس این خبر بود خاطرپریش
دلِ هرکه بشنید شد ریشریش
جهان پر زِ دشنام و بیغاره گشت
نثارِ بداندیش و بدکاره گشت
همه لعن و نفرینه شد بیکران
زِ پیر و جوان بهرهی آمران
بهجز دیوخویان که گشتند شاد
جهانی دژم گشت از این رویداد
چه بود این مهین کشتگان را گناه
بهجز پاسِ میهن به هر سال و ماه
نبودند جز پاک و ملّتگرای
گرفته سزا از کفِ ناسزای
تفو باد بر خویِ اهریمنان
سیهروی بدکار و تردامنان
که سرتابهپاشان بهجز ننگ نیست
همه کارشان غیرِ نیرنگ نیست
جهان یافت شهری که ناگفتنیست
در آن هرکه بیداردل کشتنیست
ادیب برومند، تهران، آذرماه ۱۳۷۷
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
شنیدم به شهری پر از دود و دم
همه خلقش آزردهحال و دژم
شبی تیره چون قلبِ آهندلان
همانند یک توده قیرِ کلان
شبهروی چون زنگیانِ اسیر
در انبارِ قیرینه غرقِ نفیر
هوا سرد چون طبعِ نامهربان
به قهر آشنا و به زخمِ زبان
کشیده یکی تیر دژخیمِ شب
که بهرِ سحر برگمارد غضب
همه کوچهها خلوت از دیرگاه
به سامان خود برده هرکس پناه
شبانگه سوی خانه آیند دیر
یکی شیرزن دیگری نرّهشیر
دلآور ولی هردو پیرانهسر
زِ تیمارِ بیماری اندر خطر
به خانه درون رفته، بستند در
نهاده به رامشگهِ خویش سر
چو دو مرغِ دمساز و همآشیان
برفتند تنها، نه کس در میان
زن آن شب بود نالهپردازِ تب
به سانِ دگر، شوی او در تعب
که ناگاه دیوان به در کوفتند
دل این دو همسر بیآشوفتند
یکیشان به کوبنده در گفت: کیست؟
شنیدند پاسخ که جز دوست نیست!
چو در باز شد چندتن دشنهزن
پدیدار گشتند چون اهرمن
چه اهریمنی؟ همچو ناهار گرگ
درندهتر از ببر و خونخوار گرگ
گرو برده از هرچه ناپاک دیو
تنآلوده از ننگ و نیرنگ و ریو
زِ پستان کفتارها خورده شیر
در آغوش بدکارها مانده دیر
زِ دیدار ناپاکشان شرمگین
همه نابکارانِ روی زمین
پذیرنده فرمان زِ درندگان
بُرنده سر از نام پروردگان
نه در جسمشان یک رگِ آدمی
نه در روحشان ذرّهای مردمی
زِ بیدادخویان گرفته جواز
پیِ کشتنِ هرکه گردنفراز
فتادند با دشنه اهریمنان
به جانِ دو آزاده سروِ روان
نخستین بهجانِ زنِ دردمند
به ده ضربه خستند جسمِ نژند
چه زن، بانویی پاک و فرهیخته
به مهرِ وطن دل برانگیخته
زنی ناشده بر دلش راهجوی
بهجز عشقِ ایران و فرزند و شوی
زنی مهربان عاری از قهر و کین
دل آویخته بهر ایرانزمین
بریدند چهرش، دریدند نای
به خون درکشیدند سرتابهپای
جگر را چنان کارد بر قلب دوخت
که پروانه از شمع اینسان نسوخت
پس آنگه فتادند بی عار و درد
دو نامرد بر جانِ آزاده مرد
درآویخته با یکی پهلوان
که بیمار بودی، نبودش توان
یکی سینه بدرید از آن نامور
یکی کالبد جمله پا تا به سر
یکی دشنه زد بر تهیگاه او
یکی زد به قلبِ وطنخواهِ او
زِ بس کارد بر پیکرِ او زدند
دلآسوده از کشتنِ وی شدند
وُهومن زِ کشتارِ این فَروَهر
بگریید چون ابرِ افشان گهر
پس آنگه زِ سوی دو تن بدنهان
رسید آگهی نزدِ فرماندهان
که کشتیم اینک زن و مرد را
بهجا هشته دو پیکرِ سرد را
وزآنپس برآمد بسی هایهوی
زِ رسواییِ خیلِ بیآبروی
زِ بس این خبر بود خاطرپریش
دلِ هرکه بشنید شد ریشریش
جهان پر زِ دشنام و بیغاره گشت
نثارِ بداندیش و بدکاره گشت
همه لعن و نفرینه شد بیکران
زِ پیر و جوان بهرهی آمران
بهجز دیوخویان که گشتند شاد
جهانی دژم گشت از این رویداد
چه بود این مهین کشتگان را گناه
بهجز پاسِ میهن به هر سال و ماه
نبودند جز پاک و ملّتگرای
گرفته سزا از کفِ ناسزای
تفو باد بر خویِ اهریمنان
سیهروی بدکار و تردامنان
که سرتابهپاشان بهجز ننگ نیست
همه کارشان غیرِ نیرنگ نیست
جهان یافت شهری که ناگفتنیست
در آن هرکه بیداردل کشتنیست
ادیب برومند، تهران، آذرماه ۱۳۷۷
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
⭕️سخنگوی سازمان غذا و داروی ایران:
هیچ دارو و فرآورده ای منسوب به امام کاظم(ع) یا با ترکیب مشهور به این نام به هیچوجه از سوی وزارت بهداشت و سازمان غذا و دارو برای هیچ مورد مصرفی تا امروز تایید نشده و مطلب عنوان شده در این متن، کذب محض است!
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
هیچ دارو و فرآورده ای منسوب به امام کاظم(ع) یا با ترکیب مشهور به این نام به هیچوجه از سوی وزارت بهداشت و سازمان غذا و دارو برای هیچ مورد مصرفی تا امروز تایید نشده و مطلب عنوان شده در این متن، کذب محض است!
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
💢این نماینده اصولگرای تهران اینگونه به پیشنهاد رئیس جمهور برای بازگشت ایران و آمریکا به شرایط قبل از خروج آمریکا از برجام اعتراض کرده است.
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
💢نماینده نیشابور میگوید این خبر که کسانی که منصوب رهبری هستند از کاندیداتوری برای انتخابات ۱۴۰۰ منع شدهاند کذب است و راوی آن تذکر گرفته است.
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
💢رئیس نادان روابط عمومی وزارت بهداشت:
🔹اینکه برغم شیوع بالای کرونا کماکان به ازای هر 200 مبتلا و حتی بیشتر، تنها یکنفر در ایران جان خود را از دست میدهد، نشانه آنست که نظام سلامت و پروتکل های درمانی، بهترین مراقبتها و موثرترین مداخلات را به مبتلایان ارائه میدهد و کاهش درگذشتگان، همچنان مستلزم مداخلات پیشگیرانه است.
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
🔹اینکه برغم شیوع بالای کرونا کماکان به ازای هر 200 مبتلا و حتی بیشتر، تنها یکنفر در ایران جان خود را از دست میدهد، نشانه آنست که نظام سلامت و پروتکل های درمانی، بهترین مراقبتها و موثرترین مداخلات را به مبتلایان ارائه میدهد و کاهش درگذشتگان، همچنان مستلزم مداخلات پیشگیرانه است.
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
🔺پرویز پورحسینی در پی ابتلا به کرونا، چشم از جهان فروبست
🔹پرویز پورحسینی بازیگر مطرح سینما، تئاتر و تلویزیون ایران بامداد امروز جمعه ۷ آذر بر اثر ابتلا به کرونا و در سن ۷۹ سالگی چشم از جهان فروبست.
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
🔹پرویز پورحسینی بازیگر مطرح سینما، تئاتر و تلویزیون ایران بامداد امروز جمعه ۷ آذر بر اثر ابتلا به کرونا و در سن ۷۹ سالگی چشم از جهان فروبست.
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
حمله لفظی ترامپ به خبرنگار در کنفرانس خبری
🔸خبرنگار: جهت روشن شدن{افکار عمومی} اگر کالج الکترال به بایدن رای دهند آیا {شکست} را قبول میکنید؟
🔹ترامپ: اگر آنها چنین کاری کنند، قطعا اشتباه کردهاند چراکه این انتخابات تقلبی بود.
🔸خبرنگار: آیا شما {قبول میکنید}؟
🔹ترامپ: شما گفتید،منم گفتم،این انتخابات {سراسر}یک تقلب بود..... نه، من هرگز قبول نمیکنم.
🔸خبرنگار: شما قبول نمیکنید؟
🔹ترامپ: من فکر میکنم این یک احتمال است. آنها سعی خواهند کرد..، ببین، بین شما مردم
🔸خبرنگار:{سعی کرد چیزی بگوید}
🔹ترامپ: با من این طور صحبت نکن.
🔸خبرنگار: ببخشید قربان
🔹ترامپ: شما عددی نیستید{که من بخواهم با شما حرف بزنم}. با من اینطور صحبت نکن. من رئیس جمهور ایالات متحده هستم.هرگز با یک رئیس جمهور اینطور صحبت نکنید.
🔸خبرنگار: من فقط پرسیدم.{کاری نکردم}
🔹ترامپ: بسیار خوب.یک سوال دیگر
🔸خبرنگار بعدی: اگر کالج الکترال رئیس جمهور منتخب،بایدن را انتخاب کنند، شما این ساختمان{کاخ سفید} را ترک نخواهید کرد؟
🔹ترامپ: قطعا{ترک} خواهم کرد. و شما آن را میدانید. اما فکر میکنم از الان تا ۲۰ ژانویه خیلی چیزها اتفاق خواهد افتاد
🔸خبرنگار: جهت روشن شدن{افکار عمومی} اگر کالج الکترال به بایدن رای دهند آیا {شکست} را قبول میکنید؟
🔹ترامپ: اگر آنها چنین کاری کنند، قطعا اشتباه کردهاند چراکه این انتخابات تقلبی بود.
🔸خبرنگار: آیا شما {قبول میکنید}؟
🔹ترامپ: شما گفتید،منم گفتم،این انتخابات {سراسر}یک تقلب بود..... نه، من هرگز قبول نمیکنم.
🔸خبرنگار: شما قبول نمیکنید؟
🔹ترامپ: من فکر میکنم این یک احتمال است. آنها سعی خواهند کرد..، ببین، بین شما مردم
🔸خبرنگار:{سعی کرد چیزی بگوید}
🔹ترامپ: با من این طور صحبت نکن.
🔸خبرنگار: ببخشید قربان
🔹ترامپ: شما عددی نیستید{که من بخواهم با شما حرف بزنم}. با من اینطور صحبت نکن. من رئیس جمهور ایالات متحده هستم.هرگز با یک رئیس جمهور اینطور صحبت نکنید.
🔸خبرنگار: من فقط پرسیدم.{کاری نکردم}
🔹ترامپ: بسیار خوب.یک سوال دیگر
🔸خبرنگار بعدی: اگر کالج الکترال رئیس جمهور منتخب،بایدن را انتخاب کنند، شما این ساختمان{کاخ سفید} را ترک نخواهید کرد؟
🔹ترامپ: قطعا{ترک} خواهم کرد. و شما آن را میدانید. اما فکر میکنم از الان تا ۲۰ ژانویه خیلی چیزها اتفاق خواهد افتاد