💫💫⚜⚜💫💫
⚜
💫
به می عمارت دل کن که این جهـــان خراب
بر آن سر است که از خاک ما بسـازد خشت
وفـــا مجـوی ز دشمن که پرتــــوی ندهد
چو شمع صومعه افـــروزی از چراغ کنشت
مکـن به نامه سیـــــاهی ملامت من مست
که آگه است که تقدیر بر سرش چه نوشت
قـــــدم دریغ مـــــدار از جنــــازه حافظ
که گر چه غرق گناه است میرود به بهشت
#حافظ
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
⚜
💫
به می عمارت دل کن که این جهـــان خراب
بر آن سر است که از خاک ما بسـازد خشت
وفـــا مجـوی ز دشمن که پرتــــوی ندهد
چو شمع صومعه افـــروزی از چراغ کنشت
مکـن به نامه سیـــــاهی ملامت من مست
که آگه است که تقدیر بر سرش چه نوشت
قـــــدم دریغ مـــــدار از جنــــازه حافظ
که گر چه غرق گناه است میرود به بهشت
#حافظ
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
💫💫⚜⚜💫💫
⚜
💫
جان بر لب است و حسرت در دل که از لبانش
نگرفته هیـــچ کامی جــان از بـــــدن برآید
از حســـرت دهـــانش آمد به تنگ جـــــانم
خود کام تنگــدستان کی زان دهـــــن برآید
گویند ذکر خیـــرش در خیــل عشقبــــازان
هر جــا که نـــام حافظ در انجمـــــن برآید
#حافظ
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
⚜
💫
جان بر لب است و حسرت در دل که از لبانش
نگرفته هیـــچ کامی جــان از بـــــدن برآید
از حســـرت دهـــانش آمد به تنگ جـــــانم
خود کام تنگــدستان کی زان دهـــــن برآید
گویند ذکر خیـــرش در خیــل عشقبــــازان
هر جــا که نـــام حافظ در انجمـــــن برآید
#حافظ
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
💫💫⚜⚜💫💫
⚜
💫
من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم
لطفها میکنی ای خاک درت تـاج سرم
دلبـرا بنـده نـوازیت که آمــــوخت بگو
که من این ظن به رقیبان تو هرگز نبرم
همتـم بدرقه راه کن ای طایــــر قدس
که دراز است ره مقصد و من نوسفرم
ای نسیم سحــــری بندگی من برسان
که فــراموش مکن وقت دعای سحرم
#حافظ
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
⚜
💫
من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم
لطفها میکنی ای خاک درت تـاج سرم
دلبـرا بنـده نـوازیت که آمــــوخت بگو
که من این ظن به رقیبان تو هرگز نبرم
همتـم بدرقه راه کن ای طایــــر قدس
که دراز است ره مقصد و من نوسفرم
ای نسیم سحــــری بندگی من برسان
که فــراموش مکن وقت دعای سحرم
#حافظ
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
🔴🔴🔴زنهار از این بیابان!
#احمد_زیدآبادی
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
زنهار از این بیابان وین راه بینهایت
این بیت حافظ شیراز نتیجۀ تأملات این روزهای من است! راستش از آینده چنان به هراس افتادهام که نمیخواهم با واقعبینی در بارۀ آن اندیشه کنم! ترجیحام این است که علائم بدبین کننده را کمرنگتر و نشانههای خوشبینی را پررنگتر ببینم؛ اما خوشخیالی هم حدی دارد!
این وضعیت آدمی را دودل و عصبی میکند بخصوص وقتی پای نوشتن و هشدار دادن به میان میآید! با خود میگویی چرا بنویسم وقتی گوشهایی که باید بشنوند یا نمیشنوند و یا اصولاً بد میشنوند! بد شنیدن طبعاً مخربتر از نشیدن است و این بد شنیدن در کشور ما گویی از سوی همۀ اطراف منازعۀ سیاسی جاری، تماماً نهادینه شده است!
هیچ ظرافت و حتی بعضاً صداقتی برای خوب شنیدن در بین نیست و به همین علت، تفاهمی نیز شکل نمیگیرد. هر چه هست بدفهمی و سوءتفاهم است، حتی آنگاه که تصور میشود بین دو نفر تفاهمی صورت گرفته است!
گفته میشود حرف زدن "نشخوار" آدمیزاد است! توهینی در پشت این کلام نهفته نیست! منظور این است که حرف زدن نیاز روزمرۀ آدمی است. برای یک نویسنده، نوشتن حکم حرف زدن را دارد. نمیتواند ننویسد حتی اگر به درِ بسته بخورد، حتی اگر سخناش بد فهمیده شود، حتی اگر این بدفهمی هزینهای برایش به بار آورد!
در دو سالِ پس از تبعید که من محکوم به ننوشتن شده بودم، ناگهان احساس خفگی و خفقان کردم! دیگر نمیتوانستم سکوت را تحمل کنم. گرچه توانِ سکوت در شرایط مقتضی، خود فضیلتی اصیل است، اما به قول علی، همچون خار در چشم و استخوان در گلو عمل میکند! تحملاش طاقت بسیار میطلبد و از این گذشته فقط میتواند در بارۀ یک یا چند موضوع خاص مصداق داشته باشد نه همه چیز و همه کس! سکوت مطلق ناشدنی است!
با این همه میتوان به خود دلداری داد که وقتی حجم مشکلات از حد فراتر میرود، بسیاری از آدمیان تا حد جنون، خشمگین میشوند! این جنون حال طبیعی و عادی آنها نیست. متأثر از شرایط پرفشار روزگار است. پس لابد باید از افقی بالاتر به آن نگریست و با آن مدارا کرد. اما این نوع دلداری به شرطی مؤثر است که روزنی از نور در انتهای تونل قابل رؤیت باشد و اگر نباشد، با خشم و کین فزاینده که در هیچ زمینهای هیچ نوع طعم شیرین از زندگی را برنمیتابد، چگونه میتوان تا انتهای عمر ساخت و سوخت؟
گویند اهل ایمان با توسل به متافیزیک، چشم بر واقعیات تلخ عینی میبندند بدان امید که از آسمان گشایشی فرا رسد! اگر چنین باشد پیروان همۀ ایدئولوژیهای سیاسی و اجتماعی حتی ماتریالیستهای دو آتشه نیز را باید اهل ایمان بر شمرد، البته نه از آن جهت که چشم بر واقعیات تلخ میبندند، بلکه بدان جهت که برای حل مشکلات، چشم به "غیب" دارند! غیبِ آنان البته متافیزیک خداباوران نیست، بلکه رؤیا و توهمی است که به مناسبات مادی کور و نامفهوم نسبت میدهند! به واقعی نوعی متافیزیک مادیگرایانه و پنهان که اگر به فرض کور هم کند، شفا نمیدهد! نوعی متافیزیکِ فاقد شعور و معنا اما بسیار مدعیتر و جسورتر از متافیزیک خداباوران!
منظور اینکه وضع چنان سخت شده که همۀ ما به متافیزیک متوسل شدهایم چه آنان که آن را قبول داریم و چه آنان که به شدت آن را رد میکنیم!
پس اگر من دردمندانه از خدا میخواهم که به دادمان برسد، خرق عادتی مرتکب نمیشوم که برخی از آن به خشم میآیند!
#حافظ_شیراز
#متافیزیک
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
#احمد_زیدآبادی
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
زنهار از این بیابان وین راه بینهایت
این بیت حافظ شیراز نتیجۀ تأملات این روزهای من است! راستش از آینده چنان به هراس افتادهام که نمیخواهم با واقعبینی در بارۀ آن اندیشه کنم! ترجیحام این است که علائم بدبین کننده را کمرنگتر و نشانههای خوشبینی را پررنگتر ببینم؛ اما خوشخیالی هم حدی دارد!
این وضعیت آدمی را دودل و عصبی میکند بخصوص وقتی پای نوشتن و هشدار دادن به میان میآید! با خود میگویی چرا بنویسم وقتی گوشهایی که باید بشنوند یا نمیشنوند و یا اصولاً بد میشنوند! بد شنیدن طبعاً مخربتر از نشیدن است و این بد شنیدن در کشور ما گویی از سوی همۀ اطراف منازعۀ سیاسی جاری، تماماً نهادینه شده است!
هیچ ظرافت و حتی بعضاً صداقتی برای خوب شنیدن در بین نیست و به همین علت، تفاهمی نیز شکل نمیگیرد. هر چه هست بدفهمی و سوءتفاهم است، حتی آنگاه که تصور میشود بین دو نفر تفاهمی صورت گرفته است!
گفته میشود حرف زدن "نشخوار" آدمیزاد است! توهینی در پشت این کلام نهفته نیست! منظور این است که حرف زدن نیاز روزمرۀ آدمی است. برای یک نویسنده، نوشتن حکم حرف زدن را دارد. نمیتواند ننویسد حتی اگر به درِ بسته بخورد، حتی اگر سخناش بد فهمیده شود، حتی اگر این بدفهمی هزینهای برایش به بار آورد!
در دو سالِ پس از تبعید که من محکوم به ننوشتن شده بودم، ناگهان احساس خفگی و خفقان کردم! دیگر نمیتوانستم سکوت را تحمل کنم. گرچه توانِ سکوت در شرایط مقتضی، خود فضیلتی اصیل است، اما به قول علی، همچون خار در چشم و استخوان در گلو عمل میکند! تحملاش طاقت بسیار میطلبد و از این گذشته فقط میتواند در بارۀ یک یا چند موضوع خاص مصداق داشته باشد نه همه چیز و همه کس! سکوت مطلق ناشدنی است!
با این همه میتوان به خود دلداری داد که وقتی حجم مشکلات از حد فراتر میرود، بسیاری از آدمیان تا حد جنون، خشمگین میشوند! این جنون حال طبیعی و عادی آنها نیست. متأثر از شرایط پرفشار روزگار است. پس لابد باید از افقی بالاتر به آن نگریست و با آن مدارا کرد. اما این نوع دلداری به شرطی مؤثر است که روزنی از نور در انتهای تونل قابل رؤیت باشد و اگر نباشد، با خشم و کین فزاینده که در هیچ زمینهای هیچ نوع طعم شیرین از زندگی را برنمیتابد، چگونه میتوان تا انتهای عمر ساخت و سوخت؟
گویند اهل ایمان با توسل به متافیزیک، چشم بر واقعیات تلخ عینی میبندند بدان امید که از آسمان گشایشی فرا رسد! اگر چنین باشد پیروان همۀ ایدئولوژیهای سیاسی و اجتماعی حتی ماتریالیستهای دو آتشه نیز را باید اهل ایمان بر شمرد، البته نه از آن جهت که چشم بر واقعیات تلخ میبندند، بلکه بدان جهت که برای حل مشکلات، چشم به "غیب" دارند! غیبِ آنان البته متافیزیک خداباوران نیست، بلکه رؤیا و توهمی است که به مناسبات مادی کور و نامفهوم نسبت میدهند! به واقعی نوعی متافیزیک مادیگرایانه و پنهان که اگر به فرض کور هم کند، شفا نمیدهد! نوعی متافیزیکِ فاقد شعور و معنا اما بسیار مدعیتر و جسورتر از متافیزیک خداباوران!
منظور اینکه وضع چنان سخت شده که همۀ ما به متافیزیک متوسل شدهایم چه آنان که آن را قبول داریم و چه آنان که به شدت آن را رد میکنیم!
پس اگر من دردمندانه از خدا میخواهم که به دادمان برسد، خرق عادتی مرتکب نمیشوم که برخی از آن به خشم میآیند!
#حافظ_شیراز
#متافیزیک
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
💫💫⚜⚜💫💫
⚜
💫
حجــاب چهـــره جان میشود غبـــــار تنم
خوشــا دمی که از آن چهـــره پرده برفکنم
چنین قفس نه سزای چو من خوش الحانیست
روم به گلـــشن رضـوان که مـرغ آن چمنم
عیـــان نشـــد که چرا آمـــدم کجــا رفتم
دریـــغ و درد که غــافل ز کــار خویشتنم
چگــونه طــــوف کنم در فضای عالم قدس
که در سراچــه ترکیب تختـــه بنـــد تنـــم
اگـــر ز خون دلم بـــوی شـــــوق میآید
عجب مـــــدار که همـــــدرد نـــافه ختنم
طـــــراز پیرهـــن زرکشم مبین چون شمع
که سوزهـــاست نهـــــانی درون پیـرهنم
بیـــا و هستــی حافظ ز پیش او بــــردار
که با وجــود تو کس نشنود ز من که منم
#حافظ
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
⚜
💫
حجــاب چهـــره جان میشود غبـــــار تنم
خوشــا دمی که از آن چهـــره پرده برفکنم
چنین قفس نه سزای چو من خوش الحانیست
روم به گلـــشن رضـوان که مـرغ آن چمنم
عیـــان نشـــد که چرا آمـــدم کجــا رفتم
دریـــغ و درد که غــافل ز کــار خویشتنم
چگــونه طــــوف کنم در فضای عالم قدس
که در سراچــه ترکیب تختـــه بنـــد تنـــم
اگـــر ز خون دلم بـــوی شـــــوق میآید
عجب مـــــدار که همـــــدرد نـــافه ختنم
طـــــراز پیرهـــن زرکشم مبین چون شمع
که سوزهـــاست نهـــــانی درون پیـرهنم
بیـــا و هستــی حافظ ز پیش او بــــردار
که با وجــود تو کس نشنود ز من که منم
#حافظ
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
✅درنگی در مصاحبهی «احمدینژاد» با «رادیو فردا»: آقای احمدینژاد! زبان گاز کن؛ این همه که لاف زدی بس نبود؟
🔹گویا ندانی که «پدر کشته را کِی بود آشتی»
🔹احمدینژاد بدنبال تکرار مدل هاشمی در ۹۲؛ فتنهگر ۸۸ در پی فتنهای نو در ۱۴۰۰
🔹 مصطفی فقیهی
۱) عجب مصاحبه ای بود، مصاحبهی احمدینژاد با رادیو فردا. ثابت کرد او اندک تغییری با دوران ریاستجمهوریاش نکرده و تنها دوری از مرکب قدرت، رفتارش را «به سیاست» تعویض کرده!
او با کلام آزاردهندهاش، کهنه زخمهای جوانان و ملتی را زنده کرد که با دغل و تحریف، در شرف فراموشی بود.
۲) شیرینتر که احمدینژاد بیپروا و گستاخانه میگوید از آن اتفاقاتِ ۱۱ سال گذشته، بُگذریم و به امروز بپردازیم! یعنی ایام سیاه و آغازگر تباهی ملت را سانسور و به امروزی بپردازید که لباس گشاد اپوزوسیون برتن کرده ام!
او سخنان کلیشهای هزاران بار شنیده شده که« گوش فلک را کر کرده» را تکرار کرد و گفت از هیچ کردهاش پشیمان نیست و هر بلایی سر منتقدان آورده، کذب است یا نمیدانسته! حصر #میرحسین و #کروبی هم ناراحتش کرده و از زندانی شدن هر انسانی هم غمگین میشود!
۳) آقای احمدینژاد! زبان گاز کن؛ این همه که لاف زدی بس نبود؟ کجا سیر میکنی؟ به واقع سخن میکنی یا به کابوس؟
افکار عمومی فراموشکارند اما نه تا این اندازه! ملت را جاهل و نادان تصور نکن که نادانسته آتش سینهاش را شعله ور کردی، اما گویا ندانی که «پدر کشته را کِی بُوَد آشتی»
۴) اما تلاش زائدالوصف احمدینژاد در خطشکنی امروزش و گفتوگو با یک رسانهی خارج نشین و متعلق به آمریکا برای چیست؟
به زعم من او همه سیاست اَلکَن و سوختهاش را صرف افزایش فاصله با حاکمیت، کاندیداتوری در ۱۴۰۰، ردصلاحیت و النهایه، تکرار مدل «هاشمی رفسنجانی» در ۹۲ میکند و سپس حمایت از کاندیداهای نزدیک به خود، ضرغامی یا نیکزاد!
فتنهگر فراموششدهی ۸۸ در پی فتنهای نو در ۱۴۰۰ است!
۵) این مداومت احمدینژاد در گستاخی، خودحقپنداری و «نشاندن جلّاد بر صندلی شهید»، مرا یاد این بیت شگفتانگیز از حضرت #حافظ میاندازد که
«عجیب واقعهای و غریب حادثهای
انا اَصطَبرت قَتیلا و #قاتلی_شاکی»
https://b2n.ir/899477
🔺مصطفی فقیهی
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
🔹گویا ندانی که «پدر کشته را کِی بود آشتی»
🔹احمدینژاد بدنبال تکرار مدل هاشمی در ۹۲؛ فتنهگر ۸۸ در پی فتنهای نو در ۱۴۰۰
🔹 مصطفی فقیهی
۱) عجب مصاحبه ای بود، مصاحبهی احمدینژاد با رادیو فردا. ثابت کرد او اندک تغییری با دوران ریاستجمهوریاش نکرده و تنها دوری از مرکب قدرت، رفتارش را «به سیاست» تعویض کرده!
او با کلام آزاردهندهاش، کهنه زخمهای جوانان و ملتی را زنده کرد که با دغل و تحریف، در شرف فراموشی بود.
۲) شیرینتر که احمدینژاد بیپروا و گستاخانه میگوید از آن اتفاقاتِ ۱۱ سال گذشته، بُگذریم و به امروز بپردازیم! یعنی ایام سیاه و آغازگر تباهی ملت را سانسور و به امروزی بپردازید که لباس گشاد اپوزوسیون برتن کرده ام!
او سخنان کلیشهای هزاران بار شنیده شده که« گوش فلک را کر کرده» را تکرار کرد و گفت از هیچ کردهاش پشیمان نیست و هر بلایی سر منتقدان آورده، کذب است یا نمیدانسته! حصر #میرحسین و #کروبی هم ناراحتش کرده و از زندانی شدن هر انسانی هم غمگین میشود!
۳) آقای احمدینژاد! زبان گاز کن؛ این همه که لاف زدی بس نبود؟ کجا سیر میکنی؟ به واقع سخن میکنی یا به کابوس؟
افکار عمومی فراموشکارند اما نه تا این اندازه! ملت را جاهل و نادان تصور نکن که نادانسته آتش سینهاش را شعله ور کردی، اما گویا ندانی که «پدر کشته را کِی بُوَد آشتی»
۴) اما تلاش زائدالوصف احمدینژاد در خطشکنی امروزش و گفتوگو با یک رسانهی خارج نشین و متعلق به آمریکا برای چیست؟
به زعم من او همه سیاست اَلکَن و سوختهاش را صرف افزایش فاصله با حاکمیت، کاندیداتوری در ۱۴۰۰، ردصلاحیت و النهایه، تکرار مدل «هاشمی رفسنجانی» در ۹۲ میکند و سپس حمایت از کاندیداهای نزدیک به خود، ضرغامی یا نیکزاد!
فتنهگر فراموششدهی ۸۸ در پی فتنهای نو در ۱۴۰۰ است!
۵) این مداومت احمدینژاد در گستاخی، خودحقپنداری و «نشاندن جلّاد بر صندلی شهید»، مرا یاد این بیت شگفتانگیز از حضرت #حافظ میاندازد که
«عجیب واقعهای و غریب حادثهای
انا اَصطَبرت قَتیلا و #قاتلی_شاکی»
https://b2n.ir/899477
🔺مصطفی فقیهی
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
♦️درنگی در مصاحبهی «احمدینژاد» با «رادیو فردا»: آقای احمدینژاد! زبان گاز کن؛ این همه که لاف زدی بس نبود؟
♦️گویا ندانی که «پدر کشته را کِی بود آشتی»
♦️احمدینژاد بدنبال تکرار مدل هاشمی در ۹۲؛ فتنهگر ۸۸ در پی فتنهای نو در ۱۴۰۰
🔹 مصطفی فقیهی
۱) عجب مصاحبه ای بود، مصاحبهی احمدینژاد با رادیو فردا. ثابت کرد او اندک تغییری با دوران ریاستجمهوریاش نکرده و تنها دوری از مرکب قدرت، رفتارش را «به سیاست» تعویض کرده!
او با کلام آزاردهندهاش، کهنه زخمهای جوانان و ملتی را زنده کرد که با دغل و تحریف، در شرف فراموشی بود.
۲) شیرینتر که احمدینژاد بیپروا و گستاخانه میگوید از آن اتفاقاتِ ۱۱ سال گذشته، بُگذریم و به امروز بپردازیم! یعنی ایام سیاه و آغازگر تباهی ملت را سانسور و به امروزی بپردازید که لباس گشاد اپوزوسیون برتن کرده ام!
او سخنان کلیشهای هزاران بار شنیده شده که« گوش فلک را کر کرده» را تکرار کرد و گفت از هیچ کردهاش پشیمان نیست و هر بلایی سر منتقدان آورده، کذب است یا نمیدانسته! حصر #میرحسین و #کروبی هم ناراحتش کرده و از زندانی شدن هر انسانی هم غمگین میشود!
۳) آقای احمدینژاد! زبان گاز کن؛ این همه که لاف زدی بس نبود؟ کجا سیر میکنی؟ به واقع سخن میکنی یا به کابوس؟
افکار عمومی فراموشکارند اما نه تا این اندازه! ملت را جاهل و نادان تصور نکن که نادانسته آتش سینهاش را شعله ور کردی، اما گویا ندانی که «پدر کشته را کِی بُوَد آشتی»
۴) اما تلاش زائدالوصف احمدینژاد در خطشکنی امروزش و گفتوگو با یک رسانهی خارج نشین و متعلق به آمریکا برای چیست؟
به زعم من او همه سیاست اَلکَن و سوختهاش را صرف افزایش فاصله با حاکمیت، کاندیداتوری در ۱۴۰۰، ردصلاحیت و النهایه، تکرار مدل «هاشمی رفسنجانی» در ۹۲ میکند و سپس حمایت از کاندیداهای نزدیک به خود، ضرغامی یا نیکزاد!
فتنهگر فراموششدهی ۸۸ در پی فتنهای نو در ۱۴۰۰ است!
۵) این مداومت احمدینژاد در گستاخی، خودحقپنداری و «نشاندن جلّاد بر صندلی شهید»، مرا یاد این بیت شگفتانگیز از حضرت #حافظ میاندازد که
«عجیب واقعهای و غریب حادثهای
انا اَصطَبرت قَتیلا و #قاتلی_شاکی»
https://b2n.ir/899477
🔺مصطفی فقیهی
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
♦️گویا ندانی که «پدر کشته را کِی بود آشتی»
♦️احمدینژاد بدنبال تکرار مدل هاشمی در ۹۲؛ فتنهگر ۸۸ در پی فتنهای نو در ۱۴۰۰
🔹 مصطفی فقیهی
۱) عجب مصاحبه ای بود، مصاحبهی احمدینژاد با رادیو فردا. ثابت کرد او اندک تغییری با دوران ریاستجمهوریاش نکرده و تنها دوری از مرکب قدرت، رفتارش را «به سیاست» تعویض کرده!
او با کلام آزاردهندهاش، کهنه زخمهای جوانان و ملتی را زنده کرد که با دغل و تحریف، در شرف فراموشی بود.
۲) شیرینتر که احمدینژاد بیپروا و گستاخانه میگوید از آن اتفاقاتِ ۱۱ سال گذشته، بُگذریم و به امروز بپردازیم! یعنی ایام سیاه و آغازگر تباهی ملت را سانسور و به امروزی بپردازید که لباس گشاد اپوزوسیون برتن کرده ام!
او سخنان کلیشهای هزاران بار شنیده شده که« گوش فلک را کر کرده» را تکرار کرد و گفت از هیچ کردهاش پشیمان نیست و هر بلایی سر منتقدان آورده، کذب است یا نمیدانسته! حصر #میرحسین و #کروبی هم ناراحتش کرده و از زندانی شدن هر انسانی هم غمگین میشود!
۳) آقای احمدینژاد! زبان گاز کن؛ این همه که لاف زدی بس نبود؟ کجا سیر میکنی؟ به واقع سخن میکنی یا به کابوس؟
افکار عمومی فراموشکارند اما نه تا این اندازه! ملت را جاهل و نادان تصور نکن که نادانسته آتش سینهاش را شعله ور کردی، اما گویا ندانی که «پدر کشته را کِی بُوَد آشتی»
۴) اما تلاش زائدالوصف احمدینژاد در خطشکنی امروزش و گفتوگو با یک رسانهی خارج نشین و متعلق به آمریکا برای چیست؟
به زعم من او همه سیاست اَلکَن و سوختهاش را صرف افزایش فاصله با حاکمیت، کاندیداتوری در ۱۴۰۰، ردصلاحیت و النهایه، تکرار مدل «هاشمی رفسنجانی» در ۹۲ میکند و سپس حمایت از کاندیداهای نزدیک به خود، ضرغامی یا نیکزاد!
فتنهگر فراموششدهی ۸۸ در پی فتنهای نو در ۱۴۰۰ است!
۵) این مداومت احمدینژاد در گستاخی، خودحقپنداری و «نشاندن جلّاد بر صندلی شهید»، مرا یاد این بیت شگفتانگیز از حضرت #حافظ میاندازد که
«عجیب واقعهای و غریب حادثهای
انا اَصطَبرت قَتیلا و #قاتلی_شاکی»
https://b2n.ir/899477
🔺مصطفی فقیهی
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
💫💫⚜⚜💫💫
⚜
💫
المنة لله که در میکده باز است
زان رو که مرا بر در او روی نیاز است
خمها همه در جوش و خروشند ز مستی
وان می که در آنجاست حقیقت نه مجاز است
از وی همه مستی و غرور است و تکبر
وز ما همه بیچارگی و عجز و نیاز است
رازی که بر غیر نگفتیم و نگوییم
با دوست بگوییم که او محرم راز است
شرح شکن زلف خم اندر خم جانان
کوته نتوان کرد که این قصه دراز است
بار دل مجنون و خم طرّهی لیلی
رخساره محمود و کف پای ایاز است
بردوختهام دیده چو باز از همه عالم
تا دیده من بر رخ زیبای تو باز است
در کعبه کوی تو هر آن کس که بیاید
از قبله ابروی تو در عین نماز است
ای مجلسیان سوز دل حافظ مسکین
از شمع بپرسید که در سوز و گداز است
#حافظ
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
⚜
💫
المنة لله که در میکده باز است
زان رو که مرا بر در او روی نیاز است
خمها همه در جوش و خروشند ز مستی
وان می که در آنجاست حقیقت نه مجاز است
از وی همه مستی و غرور است و تکبر
وز ما همه بیچارگی و عجز و نیاز است
رازی که بر غیر نگفتیم و نگوییم
با دوست بگوییم که او محرم راز است
شرح شکن زلف خم اندر خم جانان
کوته نتوان کرد که این قصه دراز است
بار دل مجنون و خم طرّهی لیلی
رخساره محمود و کف پای ایاز است
بردوختهام دیده چو باز از همه عالم
تا دیده من بر رخ زیبای تو باز است
در کعبه کوی تو هر آن کس که بیاید
از قبله ابروی تو در عین نماز است
ای مجلسیان سوز دل حافظ مسکین
از شمع بپرسید که در سوز و گداز است
#حافظ
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
🔵 غزل
#حافظ
گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر اين غريب
گفت در دنبال دل ره گم کند مسکين غريب
گفتمش مگذر زمانی گفت معذورم بدار
خانه پروردی چه تاب آرد غم چندين غريب
خفته بر سنجاب شاهی نازنينی را چه غم
گر ز خار و خاره سازد بستر و بالين غريب
ای که در زنجير زلفت جای چندين آشناست
خوش فتاد آن خال مشکين بر رخ رنگين غريب
مینمايد عکس می در رنگ روی مه وشت
همچو برگ ارغوان بر صفحه نسرين غريب
بس غريب افتاده است آن مور خط گرد رخت
گر چه نبود در نگارستان خط مشکين غريب
گفتم ای شام غريبان طره شبرنگ تو
در سحرگاهان حذر کن چون بنالد اين غريب
گفت حافظ آشنايان در مقام حيرتند
دور نبود گر نشيند خسته و مسکين غريب
_____________________________
✅ تعبیر :
ناشکری نکن فقط به فکر خودت نباش به دیگران هم نگاه کن. از بلاتکلیفی نجات خواهی یافت. دوستان و آشنایان کمکت می کنند. کمی طاقت بیاور. فکر نکن که تنهایی، خدا با توست. تو به مقامی می رسی که همگان حیرت می کنند و این زمان دور نیست.
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
#حافظ
گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر اين غريب
گفت در دنبال دل ره گم کند مسکين غريب
گفتمش مگذر زمانی گفت معذورم بدار
خانه پروردی چه تاب آرد غم چندين غريب
خفته بر سنجاب شاهی نازنينی را چه غم
گر ز خار و خاره سازد بستر و بالين غريب
ای که در زنجير زلفت جای چندين آشناست
خوش فتاد آن خال مشکين بر رخ رنگين غريب
مینمايد عکس می در رنگ روی مه وشت
همچو برگ ارغوان بر صفحه نسرين غريب
بس غريب افتاده است آن مور خط گرد رخت
گر چه نبود در نگارستان خط مشکين غريب
گفتم ای شام غريبان طره شبرنگ تو
در سحرگاهان حذر کن چون بنالد اين غريب
گفت حافظ آشنايان در مقام حيرتند
دور نبود گر نشيند خسته و مسکين غريب
_____________________________
✅ تعبیر :
ناشکری نکن فقط به فکر خودت نباش به دیگران هم نگاه کن. از بلاتکلیفی نجات خواهی یافت. دوستان و آشنایان کمکت می کنند. کمی طاقت بیاور. فکر نکن که تنهایی، خدا با توست. تو به مقامی می رسی که همگان حیرت می کنند و این زمان دور نیست.
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat