سرزمين آريايی از دو قوم بوجود آمده:
1- مادها
2-پارت ها
به همين دليل، مشکلات اين سرزمين یا از طريق مادی حل ميشود و يا از طريق پارتی...!
بعد از ان نیز مردم سه گروه شدند:
1-اشکانيان: آنانکه درمراسم عزادارى شرکت ميکنند و اشک ميريزند!
2. سامانيان: آنانکه ميلياردى بردند، خوردند و سر و سامان گرفتند !
3. صفویان : که هميشه درصف مرغ ، تخم مرغ ، بنزین، گاز و غیره هستند !!!
@sedayeslahat
1- مادها
2-پارت ها
به همين دليل، مشکلات اين سرزمين یا از طريق مادی حل ميشود و يا از طريق پارتی...!
بعد از ان نیز مردم سه گروه شدند:
1-اشکانيان: آنانکه درمراسم عزادارى شرکت ميکنند و اشک ميريزند!
2. سامانيان: آنانکه ميلياردى بردند، خوردند و سر و سامان گرفتند !
3. صفویان : که هميشه درصف مرغ ، تخم مرغ ، بنزین، گاز و غیره هستند !!!
@sedayeslahat
♨️ شاه عباس
یك شب شاه عباس با لباس مبدل در كوچه های شهر ميگشت كه به سه دزد برخورد كرد كه قصد دزدی داشتند
شاه عباس وانمود كردكه اوهم دزداست و از آنان خواست كه او را وارد دار و دسته خود كنند
دزدان گفتند ما سه نفر هر يك خصلتی داريم كه به وقت ضرورت به كار می آيد
شاه عباس پرسيد چه خصلتی ؟
يكی گفت من از بوی ديوارخانه ميفهمم كه درآن خانه طلا و جواهر هست يا نه و به همين علت به كاهدان نميزنيم .
ديگری گفت من هم هر كس را يك بار ببينم بعداً در هر لباسی او را ميشناسم
ديگری گفت من هم از هر ديواری ميتوانم بالا بروم
از شاه عباس پرسيدند تو چه خصوصيتی داری كه بتواند به حال ما مفيد باشد ؟
شاه فكری كرد و گفت من اگر ريشم را بجنبانم كسی كه زندانی باشد آزاد ميشود
دزدها او را به جمع خود پذيرفتند و پس از سرقت طلاها را در محلی مخفی كردند .
فردای ان شب شاه دستور داد كه ان سه دزد را دستگير كنند . وقتی دزدها را به دربار آوردند آن دزدی كه با يك بار ديدن همه را باز ميشناخت فهميد كه پادشاه رفيق شب گذشته انها است پس
اين شعر را خطاب به شاه خواند كه
ما همه كرديم كار خويش را
ای بزرگ اخر بجنبان ريش را
🔸امروز يكی اختلاس ميكند، يكی دزدی ،یکی تجاوز، و يكی هم ريش ميجنباند و آزادشان ميكند و ما مانده ايم و سفره های خالی از نان ومغزهای خالی ازفکروایمان
@sedayeslahat
یك شب شاه عباس با لباس مبدل در كوچه های شهر ميگشت كه به سه دزد برخورد كرد كه قصد دزدی داشتند
شاه عباس وانمود كردكه اوهم دزداست و از آنان خواست كه او را وارد دار و دسته خود كنند
دزدان گفتند ما سه نفر هر يك خصلتی داريم كه به وقت ضرورت به كار می آيد
شاه عباس پرسيد چه خصلتی ؟
يكی گفت من از بوی ديوارخانه ميفهمم كه درآن خانه طلا و جواهر هست يا نه و به همين علت به كاهدان نميزنيم .
ديگری گفت من هم هر كس را يك بار ببينم بعداً در هر لباسی او را ميشناسم
ديگری گفت من هم از هر ديواری ميتوانم بالا بروم
از شاه عباس پرسيدند تو چه خصوصيتی داری كه بتواند به حال ما مفيد باشد ؟
شاه فكری كرد و گفت من اگر ريشم را بجنبانم كسی كه زندانی باشد آزاد ميشود
دزدها او را به جمع خود پذيرفتند و پس از سرقت طلاها را در محلی مخفی كردند .
فردای ان شب شاه دستور داد كه ان سه دزد را دستگير كنند . وقتی دزدها را به دربار آوردند آن دزدی كه با يك بار ديدن همه را باز ميشناخت فهميد كه پادشاه رفيق شب گذشته انها است پس
اين شعر را خطاب به شاه خواند كه
ما همه كرديم كار خويش را
ای بزرگ اخر بجنبان ريش را
🔸امروز يكی اختلاس ميكند، يكی دزدی ،یکی تجاوز، و يكی هم ريش ميجنباند و آزادشان ميكند و ما مانده ايم و سفره های خالی از نان ومغزهای خالی ازفکروایمان
@sedayeslahat
یه پدر و پسر تو انزلی از گرسنگی مردن، بالاخره استارت سومالی شدن رو رسما زدیم. اینم به دستاوردهای روحانی اضافه کنیم
@sedayeslahat
@sedayeslahat
☕️ قطعه ای از کتاب
من در این جامعه که به فراخور زندگی امثال شما درست شده، نمیتوانم منشأ اثر باشم، وجودم عاطل و باطل است... اما افتخار میکنم در این چاهک خلا هیچ کارهام. توی این چاهک فقط شماها حق دارید که بخورید و کلفت شوید. اما من محکومم که از گند شماها خفه بشوم.
📕 حاجی آقا
✍ صادق هدایت
@sedayeslahat
من در این جامعه که به فراخور زندگی امثال شما درست شده، نمیتوانم منشأ اثر باشم، وجودم عاطل و باطل است... اما افتخار میکنم در این چاهک خلا هیچ کارهام. توی این چاهک فقط شماها حق دارید که بخورید و کلفت شوید. اما من محکومم که از گند شماها خفه بشوم.
📕 حاجی آقا
✍ صادق هدایت
@sedayeslahat
Forwarded from اتچ بات
صالحی امیری:
حجم مهاجرت،فروش اموال و فرار از کشور پیام خطرناکی دارد مبنی براینکه مردم آینده روشنی مقابلشان نمیبینند.
اگر درقضیه زهرا کاظمی یک نفر درقوه قضائیه فدا میشد و اعلام میکردیم عملی خودسر صورت گرفته -که واقعا هم اینگونه بود- امروز دچار چنین چالشهایی با کانادا نمیشدیم.
@sedayeslahat
حجم مهاجرت،فروش اموال و فرار از کشور پیام خطرناکی دارد مبنی براینکه مردم آینده روشنی مقابلشان نمیبینند.
اگر درقضیه زهرا کاظمی یک نفر درقوه قضائیه فدا میشد و اعلام میکردیم عملی خودسر صورت گرفته -که واقعا هم اینگونه بود- امروز دچار چنین چالشهایی با کانادا نمیشدیم.
@sedayeslahat
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
🔘 خاتمی و کروبی؛ عامل آمریکا و موسوی عامل اسرائیل!
🔸 امروز شکی در صهیونیستی بودن این سه وجود نداره!
👈 #عیسی_فرهادی گزینه احتمالی دولت مورد حمایت اصلاحاتچی ها(حسن روحانی) برای استانداری خراسان شمالی یا البرز
@sedayeslahat
🔸 امروز شکی در صهیونیستی بودن این سه وجود نداره!
👈 #عیسی_فرهادی گزینه احتمالی دولت مورد حمایت اصلاحاتچی ها(حسن روحانی) برای استانداری خراسان شمالی یا البرز
@sedayeslahat
Telegram
attach 📎
🔴 آی استبداد..
✍️ مجتبی نجفی
✅بیست و هشت آبان هزار و سیصد و هفتاد و هفت، مجید شریف سر به نیست شد. او قربانی قتلهای زنجیره ای شد؛ همان قتلهای معروف که بعدها مشخص شد از طرف وزارت اطلاعات سازماندهی شدند. می دانم در روزگاری که انبوه مشکلات ریز و درشت کشورمان را فرا گرفته یاد کردن از آن همه قربانی سخت است. شاید فراموش کنیم سر به نیست کردن "مجیدها" را در زمانه ای که گلوی ایران خشکیده است. اما جفاست یادی نکنیم از نخبه ای که هم در زمان شاه و هم در زمان انقلاب دو بار جرات بازگشت به وطن داشت آن هم با عشق کمک به مردمش.
✅فارغ التحصیل دانشگاه شریف در ایران در کالیفرنیای آمریکا فیزیک خوانده بود و بعد از انقلاب به فرانسه آمد و در رشته جامعه شناسی سیاسی دکترا گرفت. در سال هزار سیصدو و هفتاد و چهار به ایران برگشت. به آغوش مام وطن. چرا که برای او که دلبسته شریعتی بود زمین کشور مهاجر غریب بود، گویی پایت همیشه لرزان است. او به ایران برگشت تا برای مردم کشورش قلم بزند. از او تالیفات و ترجمه هایی به جا مانده اما بیشتر از هر چیز شجاعت بازگشت به آغوش ایران از او به یادگار مانده.
✅شوربختانه سه سال بیشتر زندگی جدیدش دوام نداشت. در لیست سیاه قتلهای زنجیره ای قرار گرفت . یک روز رفت و دیگر برنگشت.
✅ و چقدر تلخ است که بخواهی به مردم کشورت کمک کنی، از همه جاذبه های زندگی در غرب گذر کنی ،برای تحقق آرمانهایت رویا پردازی کنی اما نگذارند. دوست داشته باشی به مام وطن کمک کنی اما ناخلفها نگذارند.
✅و این قصه تلخ استبداد است که چه جانها که نگرفته، چه چشمها که نستانده و چه جمعها که از هم نپاشانده.
✅مهم تر از ستاندن جان شریفها و دور کردن آنها از خانه پدری، این پرسش است کی این چرخه تلخ استبداد و حذف دیگری پایان می یابد؟ کی قصه جدایی های اجباری و تحمیلی به سر می رسد؟
✅آی استبداد ،تو از دیرباز،چه خونها که نریختی' چه مادران و پدرانی که سیاهپوش نکردی، چه استعداد ها که نابود نکردی و چه داغها و غمهای بزرگ بر دلها ننشاندی....و چه " شریف" هایی که قربانی نکردی...َکی این سرزمین پایان تو و، نه بازگشتت را در لباسی دیگر، را به جشن می نشیند؟
@sedayeslahat
✍️ مجتبی نجفی
✅بیست و هشت آبان هزار و سیصد و هفتاد و هفت، مجید شریف سر به نیست شد. او قربانی قتلهای زنجیره ای شد؛ همان قتلهای معروف که بعدها مشخص شد از طرف وزارت اطلاعات سازماندهی شدند. می دانم در روزگاری که انبوه مشکلات ریز و درشت کشورمان را فرا گرفته یاد کردن از آن همه قربانی سخت است. شاید فراموش کنیم سر به نیست کردن "مجیدها" را در زمانه ای که گلوی ایران خشکیده است. اما جفاست یادی نکنیم از نخبه ای که هم در زمان شاه و هم در زمان انقلاب دو بار جرات بازگشت به وطن داشت آن هم با عشق کمک به مردمش.
✅فارغ التحصیل دانشگاه شریف در ایران در کالیفرنیای آمریکا فیزیک خوانده بود و بعد از انقلاب به فرانسه آمد و در رشته جامعه شناسی سیاسی دکترا گرفت. در سال هزار سیصدو و هفتاد و چهار به ایران برگشت. به آغوش مام وطن. چرا که برای او که دلبسته شریعتی بود زمین کشور مهاجر غریب بود، گویی پایت همیشه لرزان است. او به ایران برگشت تا برای مردم کشورش قلم بزند. از او تالیفات و ترجمه هایی به جا مانده اما بیشتر از هر چیز شجاعت بازگشت به آغوش ایران از او به یادگار مانده.
✅شوربختانه سه سال بیشتر زندگی جدیدش دوام نداشت. در لیست سیاه قتلهای زنجیره ای قرار گرفت . یک روز رفت و دیگر برنگشت.
✅ و چقدر تلخ است که بخواهی به مردم کشورت کمک کنی، از همه جاذبه های زندگی در غرب گذر کنی ،برای تحقق آرمانهایت رویا پردازی کنی اما نگذارند. دوست داشته باشی به مام وطن کمک کنی اما ناخلفها نگذارند.
✅و این قصه تلخ استبداد است که چه جانها که نگرفته، چه چشمها که نستانده و چه جمعها که از هم نپاشانده.
✅مهم تر از ستاندن جان شریفها و دور کردن آنها از خانه پدری، این پرسش است کی این چرخه تلخ استبداد و حذف دیگری پایان می یابد؟ کی قصه جدایی های اجباری و تحمیلی به سر می رسد؟
✅آی استبداد ،تو از دیرباز،چه خونها که نریختی' چه مادران و پدرانی که سیاهپوش نکردی، چه استعداد ها که نابود نکردی و چه داغها و غمهای بزرگ بر دلها ننشاندی....و چه " شریف" هایی که قربانی نکردی...َکی این سرزمین پایان تو و، نه بازگشتت را در لباسی دیگر، را به جشن می نشیند؟
@sedayeslahat
Forwarded from اتچ بات
✅ فتوای مکارم شیرازی درباره ترمیم بکارت دختران
♦️با این فتوا ترمیم بکارت شرعی و به نوعی قانونی میشود/شفقنا
♦️اینجا ایران است کشور بی سر و صدا ها بی سر و صدا هر کاری میشود کرد آدم کشت ترمیم بکارت کرد تجارت شکر کرد و..... اما فقط بی سر و صدا !!!
@sedayeslahat
♦️با این فتوا ترمیم بکارت شرعی و به نوعی قانونی میشود/شفقنا
♦️اینجا ایران است کشور بی سر و صدا ها بی سر و صدا هر کاری میشود کرد آدم کشت ترمیم بکارت کرد تجارت شکر کرد و..... اما فقط بی سر و صدا !!!
@sedayeslahat
Telegram
attach 📎
۱- فرهادى #فرماندار_تهران گفته سران #اصلاحات عوامل #موساد 😂هستندوشنيده مى شود اوقرار است #استاندارتهران شود!
٢-الياس حضرتى گفته #عارف کاندیدای رياست جمهوری میشود
لطفانمايندههای اصلاحطلب تهران به جای داشتن #رویای پاستور،
به وظیفه خودعمل کنند وجواب #یاوهگویی های فرماندارتهران را بدهند!
٢-الياس حضرتى گفته #عارف کاندیدای رياست جمهوری میشود
لطفانمايندههای اصلاحطلب تهران به جای داشتن #رویای پاستور،
به وظیفه خودعمل کنند وجواب #یاوهگویی های فرماندارتهران را بدهند!
🔴 ۲۸ آبان ماه ۱۳۳۰؛ دیدار تاریخی دکتر مصدق از مصر، روزهایی در مصر که به نام "روزهای ایران" خوانده شد!
🔺”اگر مصدق بتواند صنعت نفت را در ایران ملی کند، آیا ناصر هم به وسوسۀ ملی کردن شرکت کانال سوئز نمیافتد؟“این سؤال ویلیام راجر لوئیسِ تاریخدان خبر از نظر مقامات بریتانیا در آستانۀ تصمیم خود برای اجرای ”عملیات آژاکس“میدهد. لوئیس میگفت شباهتهای بین آبادان و سوئز همانقدر برای بریتانیا واضح است که برای مردم مصر و ایران.
🔹هنگام ورود نخست وزیر ایران[دکتر مصدق به قاهره] بیش از دو میلیون نفر از آنها استقبال کردند. مصریان در خیابان، با شعارهای «زنده باد مصدق»، « زنده باد رهبر مبارزه با امپریالیسم» ، به پیشواز قهرمان ناسیونالیست آمده بودند.
مصدق در نگاه مردم منطقۀ پرتلاطم خاورمیانه توانسته بود بر بزرگترین و نیرومندترین قدرت جهانی در خاورمیانه فائق آید. مشخصتر آنکه او موفق شده بود نسبت به یکی از داراییهای حیاتی جهان ادعای مالکیت کند که بریتانیاییها آن را مال خود میدانستند.
🔹رسانههای مصر در طول دوران فعالیت سیاسی مصدق طرف او را گرفته بودند، گرچه نه چندان با شور و شوق. به نظر میرسد فرض روزنامهنگاران مصر این بود که ماجرای مصدق به سرعت تمام میشود و نتیجۀ چندانی هم ندارد. اما بعد از اینکه مصدق با دفاع از موضع ایران در مقابل کل جهان در سازمان ملل مصمم بودن خود را نشان داد، مبارزه به عمل انجامشده بدل شد. به محض اینکه قصد مصدق برای بازدید از قاهره در راه بازگشت به ایران منتشر شد، تدارکات برای مراسمی شروع شد که بعدها ”روزهای ایران“ (ایام ایران) خوانده شد.
🔹تصویر چهرۀ مصدق زینتبخش صفحۀ اول همۀ روزنامههای کشور شد. صفحۀ اول الاهرام به شرح مفصل روز قبل پرداخت و مصدق را ”قهرمان ایران و رهبر جنگ این کشور“ خواند. جا دارد نگاهی به القابی که مقاله به مصدق داده بود بیاندازیم: ”رهبر بزرگ،“ ”مهمان بزرگ ایرانی“ و ”قهرمان ایران.“ چنین واژگانی، مثل محتوای خود مقاله، شامل انتقاد مستقیم و غیرمستقیم از دولت مصر به سبب ناآموختن از موفقیت مصدق بود. مقاله با استفادۀ دست و دلبازانه از انواع و اقسام صفتهای عالی میگوید: ”دیروز ’روز ایران در مصر‘ بود و نه روز ’ایران و مصر‘ .
🔹مصدق طی سه روز اقامت در قاهره، با ملک فاروق پادشاه مصر دیدار کرد؛ وزیران و سیاستمداران برجسته مصری را پذیرفت. مصدق عنوان دکترای افتخاری دانشگاه «فواد» را طی مراسم باشکوهی پذیرفت. او طی نطقی خطاب به مدیران مطبوعات گفت: «کانال سوئز به مصر تعلق دارد، همانطور که آبادان متعلق به ایران است. هیچ کس حق ندارد به استناد قراردادهای استعماری نسبت به آنها ادعای مالکیت کند.»
🔹اگر دیدار مصدق و هیات ایرانی از مصر برای مردم آن کشور و دیگر ملل عرب و مسلمان شمال آفریقا که درگیر مبارزات ضد استعماری بودند، دلگرم کننده و امید بخش بود، برای مخالفان و دشمنان نهضت ملی ایران نگران کننده و خشم آور بود. جمال امامی، لیدر مخالفان مصدق در مجلس شورای ملی، مصدق را مورد انتقاد قرار داد و گفت:« هر چند دولت ایران با مصر همدردی می کند، لیکن در حقیقت مصر با انگلستان در حال جنگ است و چون نخست وزیر ایران مقام رسمی و مسئول کشور است، رفتن او به مصر ملاقاتهایش با اولیای امور آن کشور، به شرحی که در اخبار منعکس است، در حکم این است که با انگلستان سر جنگ دارد...»
📚مصدق و سالهای مبارزه- سرهنگ غلام رضا نجاتی، جلد نخست ص ۳۸۳،۳۸۴،۳۸۶
ایام ایران در مصر: سفر مصدق به قاهره در ۱۹۵۱، لیور استرنفلد استادیار تاریخ دانشگاه پنسیلوانیا (برگردان:آرش عزیزی)
https://bit.ly/2PHZ5qE
@sedayeslahat
🔺”اگر مصدق بتواند صنعت نفت را در ایران ملی کند، آیا ناصر هم به وسوسۀ ملی کردن شرکت کانال سوئز نمیافتد؟“این سؤال ویلیام راجر لوئیسِ تاریخدان خبر از نظر مقامات بریتانیا در آستانۀ تصمیم خود برای اجرای ”عملیات آژاکس“میدهد. لوئیس میگفت شباهتهای بین آبادان و سوئز همانقدر برای بریتانیا واضح است که برای مردم مصر و ایران.
🔹هنگام ورود نخست وزیر ایران[دکتر مصدق به قاهره] بیش از دو میلیون نفر از آنها استقبال کردند. مصریان در خیابان، با شعارهای «زنده باد مصدق»، « زنده باد رهبر مبارزه با امپریالیسم» ، به پیشواز قهرمان ناسیونالیست آمده بودند.
مصدق در نگاه مردم منطقۀ پرتلاطم خاورمیانه توانسته بود بر بزرگترین و نیرومندترین قدرت جهانی در خاورمیانه فائق آید. مشخصتر آنکه او موفق شده بود نسبت به یکی از داراییهای حیاتی جهان ادعای مالکیت کند که بریتانیاییها آن را مال خود میدانستند.
🔹رسانههای مصر در طول دوران فعالیت سیاسی مصدق طرف او را گرفته بودند، گرچه نه چندان با شور و شوق. به نظر میرسد فرض روزنامهنگاران مصر این بود که ماجرای مصدق به سرعت تمام میشود و نتیجۀ چندانی هم ندارد. اما بعد از اینکه مصدق با دفاع از موضع ایران در مقابل کل جهان در سازمان ملل مصمم بودن خود را نشان داد، مبارزه به عمل انجامشده بدل شد. به محض اینکه قصد مصدق برای بازدید از قاهره در راه بازگشت به ایران منتشر شد، تدارکات برای مراسمی شروع شد که بعدها ”روزهای ایران“ (ایام ایران) خوانده شد.
🔹تصویر چهرۀ مصدق زینتبخش صفحۀ اول همۀ روزنامههای کشور شد. صفحۀ اول الاهرام به شرح مفصل روز قبل پرداخت و مصدق را ”قهرمان ایران و رهبر جنگ این کشور“ خواند. جا دارد نگاهی به القابی که مقاله به مصدق داده بود بیاندازیم: ”رهبر بزرگ،“ ”مهمان بزرگ ایرانی“ و ”قهرمان ایران.“ چنین واژگانی، مثل محتوای خود مقاله، شامل انتقاد مستقیم و غیرمستقیم از دولت مصر به سبب ناآموختن از موفقیت مصدق بود. مقاله با استفادۀ دست و دلبازانه از انواع و اقسام صفتهای عالی میگوید: ”دیروز ’روز ایران در مصر‘ بود و نه روز ’ایران و مصر‘ .
🔹مصدق طی سه روز اقامت در قاهره، با ملک فاروق پادشاه مصر دیدار کرد؛ وزیران و سیاستمداران برجسته مصری را پذیرفت. مصدق عنوان دکترای افتخاری دانشگاه «فواد» را طی مراسم باشکوهی پذیرفت. او طی نطقی خطاب به مدیران مطبوعات گفت: «کانال سوئز به مصر تعلق دارد، همانطور که آبادان متعلق به ایران است. هیچ کس حق ندارد به استناد قراردادهای استعماری نسبت به آنها ادعای مالکیت کند.»
🔹اگر دیدار مصدق و هیات ایرانی از مصر برای مردم آن کشور و دیگر ملل عرب و مسلمان شمال آفریقا که درگیر مبارزات ضد استعماری بودند، دلگرم کننده و امید بخش بود، برای مخالفان و دشمنان نهضت ملی ایران نگران کننده و خشم آور بود. جمال امامی، لیدر مخالفان مصدق در مجلس شورای ملی، مصدق را مورد انتقاد قرار داد و گفت:« هر چند دولت ایران با مصر همدردی می کند، لیکن در حقیقت مصر با انگلستان در حال جنگ است و چون نخست وزیر ایران مقام رسمی و مسئول کشور است، رفتن او به مصر ملاقاتهایش با اولیای امور آن کشور، به شرحی که در اخبار منعکس است، در حکم این است که با انگلستان سر جنگ دارد...»
📚مصدق و سالهای مبارزه- سرهنگ غلام رضا نجاتی، جلد نخست ص ۳۸۳،۳۸۴،۳۸۶
ایام ایران در مصر: سفر مصدق به قاهره در ۱۹۵۱، لیور استرنفلد استادیار تاریخ دانشگاه پنسیلوانیا (برگردان:آرش عزیزی)
https://bit.ly/2PHZ5qE
@sedayeslahat
سنگاپور چگونه به کشورى توسعه یافته تبدیل شد؟
در قرن گذشته، سنگاپور دچار فلاکت و بدبختى بود؛ فقر، بيمارى، فساد و جرم و جنايت بيداد میکرد.
مناصب دولتى به کسانى که بالاترين قيمتها را پيشنهاد میکردند، فروخته میشد.
پليس دخترکان را براى روسپىگرى میربود و درآمد سارقان و خودفروشان را با آنان تقسيم میکرد.
فرماندهان ارتش، زمين ها و برنج زارها را احتکار کرده بودند،
قضات، احکام خود را میفروختند...
همه میگفتند اصلاحات ناممکن است،
اما من به معلمان روى آوردم.
آنان در فلاکت بودند!!
به آنها بالاترين حقوقها را پرداختم و به ايشان گفتم:
من موسسات دولتى را مىسازم و شما براى من انسان بسازيد!
و اين گونه بود که سنگاپور به کشورى متمدن و قدرتمند تبديل شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#لیکیوانیو (بنیان گذار سنگاپور جدید)
@sedayeslahat
در قرن گذشته، سنگاپور دچار فلاکت و بدبختى بود؛ فقر، بيمارى، فساد و جرم و جنايت بيداد میکرد.
مناصب دولتى به کسانى که بالاترين قيمتها را پيشنهاد میکردند، فروخته میشد.
پليس دخترکان را براى روسپىگرى میربود و درآمد سارقان و خودفروشان را با آنان تقسيم میکرد.
فرماندهان ارتش، زمين ها و برنج زارها را احتکار کرده بودند،
قضات، احکام خود را میفروختند...
همه میگفتند اصلاحات ناممکن است،
اما من به معلمان روى آوردم.
آنان در فلاکت بودند!!
به آنها بالاترين حقوقها را پرداختم و به ايشان گفتم:
من موسسات دولتى را مىسازم و شما براى من انسان بسازيد!
و اين گونه بود که سنگاپور به کشورى متمدن و قدرتمند تبديل شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#لیکیوانیو (بنیان گذار سنگاپور جدید)
@sedayeslahat
"صدای ملّت"
۱- فرهادى #فرماندار_تهران گفته سران #اصلاحات عوامل #موساد 😂هستندوشنيده مى شود اوقرار است #استاندارتهران شود! ٢-الياس حضرتى گفته #عارف کاندیدای رياست جمهوری میشود لطفانمايندههای اصلاحطلب تهران به جای داشتن #رویای پاستور، به وظیفه خودعمل کنند وجواب #یاوهگویی…
خود نماینده ها باید پاسخگو باشند در ضمن انتخابات اینده به نفع جریان راست یا همون اصولگرا خواهد بود الکی خودتان را به زحمت نندازید چون هیچ فایده ای ندارد اصلاحات باید چوب سکوتش را در مقابل عملکرد ضعیف دولت بخورد.
.
‼️ قانون فضای مجازی #اصلاح شود
معروف است که در زمان استالین نوعی زبان مخفی وجود داشت که فقط اعضای حزب کمونیست معنای اصلیاش را میفهمیدند و بقیه معنای دیگری از آن برداشت میکردند مثلا وقتی استالین اعلام میکرد که فردا اجازه میدهیم مخالفانمان تظاهرات مسالمت آمیز راه بیاندازند معنایش این بود فردا در تظاهرات بزنید خشتک مخالفان را دربیاورید یا وقتی استالین اعلام میکرد که فرماندهان جنگ قهرمانان طبقه کارگر هستند یعنی وقتی فرماندهان از جبهه برگشتند همهشان را به سیبری تبعید کنید
در جمهوری اسلامی هم یک چنین زبانی وجود دارد مثلا در هر جای دنیا وقتی کسی میگوید قانون مطبوعات ایراد دارد احتمالا منظورش این است که چرا روزنامهنگاران آزاد نیستند اما وقتی در ایران گفته میشود قانون مطبوعات ایراد دارد یعنی چرا هنوز تعدادی روزنامه چاپ میشوند ؟؟ در هر جای دنیا وقتی گفته میشود قانون احزاب ناقص است یعنی احتمالا چرا احزاب تندرو آزادی کامل ندارند اما وقتی در ایران گفته میشود قانون احزاب ایراد دارد یعنی برای چه اصلا چنین قانون مزخرفی سی سال قبل نوشته شده است ؟ در هر جای دنیا وقتی گفته میشود نظام انتخاباتی ایراد دارد یعنی مثلا چرا در فلان تصمیم نظر مردم را نپرسیدیم اما وقتی در ایران گفته میشود نظام انتخاباتی دارای نواقصیست که باید اصلاح شود یعنی اصلا چرا پست ریاست جمهوری داریم که مجبور شویم نظر مردم را بپرسیم !!
اساسا در اکثر کشورهای دنیا وقتی خواهان تصویب یا اصلاح قوانین میشوند برای حرکت رو به جلو و پیشرفت است اما ما در ایران خواهان تصویب و اصلاح قانون میشویم برای پسرفت ، سانسور و تجاوز راحتتر به حریم شخصی مردم ...
@sedayeslahat
‼️ قانون فضای مجازی #اصلاح شود
معروف است که در زمان استالین نوعی زبان مخفی وجود داشت که فقط اعضای حزب کمونیست معنای اصلیاش را میفهمیدند و بقیه معنای دیگری از آن برداشت میکردند مثلا وقتی استالین اعلام میکرد که فردا اجازه میدهیم مخالفانمان تظاهرات مسالمت آمیز راه بیاندازند معنایش این بود فردا در تظاهرات بزنید خشتک مخالفان را دربیاورید یا وقتی استالین اعلام میکرد که فرماندهان جنگ قهرمانان طبقه کارگر هستند یعنی وقتی فرماندهان از جبهه برگشتند همهشان را به سیبری تبعید کنید
در جمهوری اسلامی هم یک چنین زبانی وجود دارد مثلا در هر جای دنیا وقتی کسی میگوید قانون مطبوعات ایراد دارد احتمالا منظورش این است که چرا روزنامهنگاران آزاد نیستند اما وقتی در ایران گفته میشود قانون مطبوعات ایراد دارد یعنی چرا هنوز تعدادی روزنامه چاپ میشوند ؟؟ در هر جای دنیا وقتی گفته میشود قانون احزاب ناقص است یعنی احتمالا چرا احزاب تندرو آزادی کامل ندارند اما وقتی در ایران گفته میشود قانون احزاب ایراد دارد یعنی برای چه اصلا چنین قانون مزخرفی سی سال قبل نوشته شده است ؟ در هر جای دنیا وقتی گفته میشود نظام انتخاباتی ایراد دارد یعنی مثلا چرا در فلان تصمیم نظر مردم را نپرسیدیم اما وقتی در ایران گفته میشود نظام انتخاباتی دارای نواقصیست که باید اصلاح شود یعنی اصلا چرا پست ریاست جمهوری داریم که مجبور شویم نظر مردم را بپرسیم !!
اساسا در اکثر کشورهای دنیا وقتی خواهان تصویب یا اصلاح قوانین میشوند برای حرکت رو به جلو و پیشرفت است اما ما در ایران خواهان تصویب و اصلاح قانون میشویم برای پسرفت ، سانسور و تجاوز راحتتر به حریم شخصی مردم ...
@sedayeslahat
🔴 مواظب رفتارهای غلیظ باشید❗️
🔹هر جایی دیدید یک رفتار به شکل غلیظ اظهار میشود بدانید که به احتمال بسیار زیاد در پشت صحنه یعنی در باطن فرد عکس این رفتار وجود دارد
🔸کسی که خیلی غلیظ با ادب است باید بدانید که در عمق باطنش دریایی از بی ادبی نهفته است
🔹کسی که خیلی غلیظ خودش را سر به زیر و ماخوذ به حیا نشان میدهد بدانید که خشمی فراوان پشت این شرم پنهان است
🔸کسی که بیش از حد و غلیظ اظهار معتمد بودن می کند بدانید که در باطنش خیانت اولین گزینه است
🔹کسی که خیلی غلیظ با غیرت و متعصب است در باطنش آتش فشانی از فساد منتظر انفجار است
🔸كسی كه خیلی غليظ به دینداری و پاکمنشی خود را مطرح ميكند شک نداشته باشيد با اين نما باطنی عاری از هر گونه اعتقاد وجود دارد
🔹آدم ها پشت رفتارهای غلیظ پنهان میشوند تا حجم بزرگ منفیهای درونشان را استتار کنند مواظب رفتارهای غلیظ باشید و از همه آنها مهم تر سراغ غلیظهای خودتان نيز بروید تا ببینید کدام رفتار افراطی را از خود نشان میدهید
#احمدحلت
@sedayeslahat
🔹هر جایی دیدید یک رفتار به شکل غلیظ اظهار میشود بدانید که به احتمال بسیار زیاد در پشت صحنه یعنی در باطن فرد عکس این رفتار وجود دارد
🔸کسی که خیلی غلیظ با ادب است باید بدانید که در عمق باطنش دریایی از بی ادبی نهفته است
🔹کسی که خیلی غلیظ خودش را سر به زیر و ماخوذ به حیا نشان میدهد بدانید که خشمی فراوان پشت این شرم پنهان است
🔸کسی که بیش از حد و غلیظ اظهار معتمد بودن می کند بدانید که در باطنش خیانت اولین گزینه است
🔹کسی که خیلی غلیظ با غیرت و متعصب است در باطنش آتش فشانی از فساد منتظر انفجار است
🔸كسی كه خیلی غليظ به دینداری و پاکمنشی خود را مطرح ميكند شک نداشته باشيد با اين نما باطنی عاری از هر گونه اعتقاد وجود دارد
🔹آدم ها پشت رفتارهای غلیظ پنهان میشوند تا حجم بزرگ منفیهای درونشان را استتار کنند مواظب رفتارهای غلیظ باشید و از همه آنها مهم تر سراغ غلیظهای خودتان نيز بروید تا ببینید کدام رفتار افراطی را از خود نشان میدهید
#احمدحلت
@sedayeslahat
✅ پولشویی كيهاني
🔻یک محاسبه ساده در باره پولشویی یک روزنامه!
فرض کنید یک روزنامه ای داریم که از حرفهای ضدپولشویی ظریف عصبانی شده.
حالا فرض کنید تیراژاین روزنامه همان7000نسخه ای باشد که مدتی پیش خودش نوشته بود.
اگر این رقم را در 25 روز(تعداد شماره های منتشر شده در یک ماه)ضرب کنیم می شود 175000 نسخه. قیمت روزنامه 1000تومان است. فرض کنید همه نسخه های روزنامه فروش برود(فرض کنید حرف شاهدان عینی را که می گویند 70درصدش فروش نمی رود غلط باشد) درآمد روزنامه می شود 175میلیون تومان در ماه.
فرض کنید 175میلیون تومان هم آگهی داشته باشد.(حرف سازمان آگهی هایش را که می گوید عمرا یک دهم این هم آگهی داشته باشیم گوش نمی دهیم.)جمع درآمد می شود 350 میلیون.
فرض کنید کاغذ مورد نیاز این روزنامه از آسمان نازل می شود و مفت در می آید.
این روزنامه حداقل 500 نان خور دارد. فرض کنید به هرکدام شان سر برج 2میلیون حقوق بدهند. جمعا می شود یک میلیاد تومان.
حالا این یک میلیارد را منهای 350میلیون هزینه کنید. زیانش می شود 650میلیون تومان.
به نظر شما چه راهی برای جبران این ضرر650 میلیون هست؟
الف:فروش روزنامه در بازار سیاه به صد برابر قیمت( فرض کنید کسی باشد که به این قیمت بخرد)
ب - قاچاق بنزین
ج- مرتبط بودن با یک موسسه اعتباری در شرق کشور
د- پولشویی
ه - چاپ اسکناس تقلبی در چاپخانه روزنامه
و - سایر موارد
بعدالتحریر: وقتی مصاحبه آقای ظریف در باره پولشویی های کلان منتشر شد،بعضی چهره های سیاسی و برخی رسانه ها به خودشان گرفتند!
فکر می کنید مطلب بالا را کدام روزنامه به خودش بگیرد؟!
🔻یک محاسبه ساده در باره پولشویی یک روزنامه!
فرض کنید یک روزنامه ای داریم که از حرفهای ضدپولشویی ظریف عصبانی شده.
حالا فرض کنید تیراژاین روزنامه همان7000نسخه ای باشد که مدتی پیش خودش نوشته بود.
اگر این رقم را در 25 روز(تعداد شماره های منتشر شده در یک ماه)ضرب کنیم می شود 175000 نسخه. قیمت روزنامه 1000تومان است. فرض کنید همه نسخه های روزنامه فروش برود(فرض کنید حرف شاهدان عینی را که می گویند 70درصدش فروش نمی رود غلط باشد) درآمد روزنامه می شود 175میلیون تومان در ماه.
فرض کنید 175میلیون تومان هم آگهی داشته باشد.(حرف سازمان آگهی هایش را که می گوید عمرا یک دهم این هم آگهی داشته باشیم گوش نمی دهیم.)جمع درآمد می شود 350 میلیون.
فرض کنید کاغذ مورد نیاز این روزنامه از آسمان نازل می شود و مفت در می آید.
این روزنامه حداقل 500 نان خور دارد. فرض کنید به هرکدام شان سر برج 2میلیون حقوق بدهند. جمعا می شود یک میلیاد تومان.
حالا این یک میلیارد را منهای 350میلیون هزینه کنید. زیانش می شود 650میلیون تومان.
به نظر شما چه راهی برای جبران این ضرر650 میلیون هست؟
الف:فروش روزنامه در بازار سیاه به صد برابر قیمت( فرض کنید کسی باشد که به این قیمت بخرد)
ب - قاچاق بنزین
ج- مرتبط بودن با یک موسسه اعتباری در شرق کشور
د- پولشویی
ه - چاپ اسکناس تقلبی در چاپخانه روزنامه
و - سایر موارد
بعدالتحریر: وقتی مصاحبه آقای ظریف در باره پولشویی های کلان منتشر شد،بعضی چهره های سیاسی و برخی رسانه ها به خودشان گرفتند!
فکر می کنید مطلب بالا را کدام روزنامه به خودش بگیرد؟!
✅ صدای شکستن قفل ها می آید...
نامه سعید رضایی به صادق لاریجانی
باب ها که بستید و قفل ها به زنجیر کشیدید و صداها با خنجر بریدید.
زندان ها را دانشگاه و دانشگاه را زندان کردید و هر صدایی آغشته به اعتراض شد قلع و قمع کردید.
از هفت تپه فریاد برآمد از تنگناهای فراوان که دستمزد عرق ریخته از پیشانی طلب داریم و هزاران تپه درد داریم.
نه تنها صدایشان را به گوش خود نرساندید بلکه سرکوب را افزون کردید و کارگران را به بند کشیدید و زنجیر را ملزم به بوسیدن دست ها و پاهای خسته کارگر کردید.
آقای صادق لاریجانی
اسماعیل بخشی نماینده کارگران هفت تپه را بازداشت کردید تا صدای کاگران خاموش شود و فریادشان،زمزمه شود.اما عکس آن تصویر ذهنیتان شکل گرفت و اعتصابات ادامه یافت و مطالبه آزادی کارگران فزون گشت.
کارگر را به بند کشیده اید و در زندان حبس کرده اید که آن زندان به دست همان کارگر ساخته شده است.میدانید که دیوارهای سرد و سه روی زندان شرافت دارد و به دست های کارگران خیانت نمیکند.بر خلاف روحانیون که پس از انقلاب بر مسند قدرت تکیه زدند و شهریار تئوری های سرکوبگرانه ماکیاول شدند و نقاب به صورت زدند و ثروت را به تاراج بردند و رفاه را به یغما.
آن سوی هفت تپه در زندان اوین و رجایی شهر پر است از یاران شریف و شجاعی که به جرم مخالفت و اعتراض به وضعیت فجیع متاثر از عملکرد ننگین شما و یارانتان در سلول های زندان موهایشان سفید میشود و سپیده دم به انتظار آزادی و اعدام ایستاده اند.
نگاهی به ایرادات شکلی پرونده عبدالرضا قنبری(منتقد ادبی)و حکم صادره که فاقد عدل و انصاف است،گویای آن است که قوه قضائیه خنجر به دست به شاهرگ جامعه مدنی میزند و هر صدا و آوای معترض و مخالفی را به زیر گیوتین میبرد.
حال با خود به سخن بنشینید که مگر میشود یه منتقد ادبی را به جرم سیاسی بازداشت کرد و به زندان کشاند؟!!
اسماعیل عبدی و محمود بهشتی و محمد حبیبی ثلاثه ی شریف کانون صنفی معلمان با احکام سنگین به صرف تجمع و اعتراض به معیشت و منزلت معلم در زندانند.
آرش صادقی از درد جسمانی ناشی از سرطان به خود میپیچد و مانع درمان او میشوید و با چشمان باز دردها و رنج های او را مینگرید و در اوج لذت قدرت غرق میشوید.
عبدالفتاح سلطانی را پس از گذراندن روزهای سخت و تلخ به زندان بازگرداندید و نرگس و نسرین را به دور از فرزندانشان در بند بیداد و استبداد خویش نگه داشتید.
از سعید شیرزاد بگویم یا فرهاد میثمی
از گل بی رخ یار بگویم که خوش نبود و نخواهد بود،یا از آتنا دائمی.
صدای هفت تپه،ایران ویران را لرزاند و از خواب انفعال و استمرار برخواست.
آقای لاریجانی
نه دست های آلوده تو قفل ها را خواهد شکست و نه دست های آن که کلید به دست داشت و وعده خرمن خرمن آزادی و عدالت میداد.
تو در مسند قدرت و من روبرویت یا شاید خوابیده در گورستان،
این قفل ها با دست های خسته از بیداد گشوده خواهد شد
نامه سعید رضایی به صادق لاریجانی
باب ها که بستید و قفل ها به زنجیر کشیدید و صداها با خنجر بریدید.
زندان ها را دانشگاه و دانشگاه را زندان کردید و هر صدایی آغشته به اعتراض شد قلع و قمع کردید.
از هفت تپه فریاد برآمد از تنگناهای فراوان که دستمزد عرق ریخته از پیشانی طلب داریم و هزاران تپه درد داریم.
نه تنها صدایشان را به گوش خود نرساندید بلکه سرکوب را افزون کردید و کارگران را به بند کشیدید و زنجیر را ملزم به بوسیدن دست ها و پاهای خسته کارگر کردید.
آقای صادق لاریجانی
اسماعیل بخشی نماینده کارگران هفت تپه را بازداشت کردید تا صدای کاگران خاموش شود و فریادشان،زمزمه شود.اما عکس آن تصویر ذهنیتان شکل گرفت و اعتصابات ادامه یافت و مطالبه آزادی کارگران فزون گشت.
کارگر را به بند کشیده اید و در زندان حبس کرده اید که آن زندان به دست همان کارگر ساخته شده است.میدانید که دیوارهای سرد و سه روی زندان شرافت دارد و به دست های کارگران خیانت نمیکند.بر خلاف روحانیون که پس از انقلاب بر مسند قدرت تکیه زدند و شهریار تئوری های سرکوبگرانه ماکیاول شدند و نقاب به صورت زدند و ثروت را به تاراج بردند و رفاه را به یغما.
آن سوی هفت تپه در زندان اوین و رجایی شهر پر است از یاران شریف و شجاعی که به جرم مخالفت و اعتراض به وضعیت فجیع متاثر از عملکرد ننگین شما و یارانتان در سلول های زندان موهایشان سفید میشود و سپیده دم به انتظار آزادی و اعدام ایستاده اند.
نگاهی به ایرادات شکلی پرونده عبدالرضا قنبری(منتقد ادبی)و حکم صادره که فاقد عدل و انصاف است،گویای آن است که قوه قضائیه خنجر به دست به شاهرگ جامعه مدنی میزند و هر صدا و آوای معترض و مخالفی را به زیر گیوتین میبرد.
حال با خود به سخن بنشینید که مگر میشود یه منتقد ادبی را به جرم سیاسی بازداشت کرد و به زندان کشاند؟!!
اسماعیل عبدی و محمود بهشتی و محمد حبیبی ثلاثه ی شریف کانون صنفی معلمان با احکام سنگین به صرف تجمع و اعتراض به معیشت و منزلت معلم در زندانند.
آرش صادقی از درد جسمانی ناشی از سرطان به خود میپیچد و مانع درمان او میشوید و با چشمان باز دردها و رنج های او را مینگرید و در اوج لذت قدرت غرق میشوید.
عبدالفتاح سلطانی را پس از گذراندن روزهای سخت و تلخ به زندان بازگرداندید و نرگس و نسرین را به دور از فرزندانشان در بند بیداد و استبداد خویش نگه داشتید.
از سعید شیرزاد بگویم یا فرهاد میثمی
از گل بی رخ یار بگویم که خوش نبود و نخواهد بود،یا از آتنا دائمی.
صدای هفت تپه،ایران ویران را لرزاند و از خواب انفعال و استمرار برخواست.
آقای لاریجانی
نه دست های آلوده تو قفل ها را خواهد شکست و نه دست های آن که کلید به دست داشت و وعده خرمن خرمن آزادی و عدالت میداد.
تو در مسند قدرت و من روبرویت یا شاید خوابیده در گورستان،
این قفل ها با دست های خسته از بیداد گشوده خواهد شد
خیالمان راحت نیست آقای روحانی!
حسن روحانی این روزها مرتب تکرار میکند که مردم خیالشان راحت باشد؛ دولت کالاهای اساسی مورد نیاز آنها را با ارز 4200 تومانی تأمین میکند.
ظاهراً منظور آقای روحانی از کالاهای اساسی برخی اقلام خوراکی و منظورش از تأمین آنها نیز در حد بخور و نمیر برای طبقات فرودست و حتی میانی جامعه است! این وعده البته اگر صد در صد هم تحقق پیدا کند؛ نشان هنرمندی دولت نیست چرا که دولت عراق هم در دوران تحریمهای بینالمللی بین دو جنگ 1991 تا 2003 بر اساس فرمول "نفت در برابر غذا و دارو" این میزان نیازهای ابتدایی جامعه را تأمین میکرد.
به نظرم، آقای روحانی به عمد یا به سهو چشم بر حجم مشکلات جامعه بسته و شاید هم در شرایطی است که درک بیواسطه و واقعبینانهای از اوضاع ندارد؛ شاید از همین رو گمان میکند که از طریق دور زدن تحریمها و یا فروش مقداری نفت، میتوان ارز مورد نیاز برای خرید کالاهای اساسی را تأمین کرد و همین مقدار برای ایران تا اطلاع ثانوی کافی است!
واقعیت اما چیز دیگری است. ایران مشکلات بسیاری در عموم زمینهها دارد و نظام تحریمها نیز حتی اگر به طور کامل کار نکند؛ همچون بختکی راه تنفس عادی جامعه را سد خواهد کرد.
این جامعه تنها در حوزۀ اقتصاد نیازمند سرمایه گذاری چند ده میلیاردی سالانه، ورود تکنولوژیهای نو، ایجاد اشتغال گسترده، رشد اقصادی حدود 10 درصد، کنترل تورم در کنار فسادزدایی ساختاری از دستگاهها و چابک و کوچک و کارآمد کردن دولت است تا فقط وضع عادی خود را حفظ کند.
در غیاب این همه و دلخوش داشتن به تأمین کالاهای اساسی، چه اتفاقی میافتد؟ موج تورم و گرانی و بیکاری و فقر و فلاکت و ورشکستگی بنگاههای تولیدی، به انواع جرائم اجتماعی بخصوص رواج دزدی و ناامنی دامن میزند و اینها نیز به نوبۀ خود، صدها مشکل دیگر در حوزههای گوناگون حیات اجتماعی تولید میکند.
در این دنیا هیچ پدیدهای خطرناکتر از انباشت مشکلات یک جامعه و نومیدی مردم از امکان حل آنها نیست. چنین پدیدهای، فجایع و مصائب هولناکی به دنبال میآورد و متأسفانه این اتفاق با روند موجود در چشم انداز ماست.
خدایا! به چه زبانی بگوییم؟ به که بگوییم؟ این کشور که همۀ دار و ندار ما بر روی این کرۀ خاکی است؛ در معرض تهدیدهای بزرگ است. این تهدیدها با دور زدن تحریم و تأمین کالاهای اساسی رفع نمیشود. فسادزدایی از ساختارها همزمان با هرگونه تلاش لازم برای رفع کامل نظام تحریمها، تازه آغازِ گام نهادن در راهی دور و دراز در جهت سامان دادن این سامان است.
لوازم این امور متأسفانه در دست حکومت است. از دیگران در این جهت کار شگرفی برنمیآید! پس شما را به خدا ای اهل حکومت! به این هشدارها دمی گوش بسپارید! این هشدارها از سر کین و بدخواهی علیه شما نیست. از سینههای سوخته و دلهای گداخته و اذهان نگران و مضطرب و افسرده و چشمهای اشکبار برمیخیزد. نگذارید این سرزمین کنام پلنگان و شیران شود!
#احمد_زیدآبادی
حسن روحانی این روزها مرتب تکرار میکند که مردم خیالشان راحت باشد؛ دولت کالاهای اساسی مورد نیاز آنها را با ارز 4200 تومانی تأمین میکند.
ظاهراً منظور آقای روحانی از کالاهای اساسی برخی اقلام خوراکی و منظورش از تأمین آنها نیز در حد بخور و نمیر برای طبقات فرودست و حتی میانی جامعه است! این وعده البته اگر صد در صد هم تحقق پیدا کند؛ نشان هنرمندی دولت نیست چرا که دولت عراق هم در دوران تحریمهای بینالمللی بین دو جنگ 1991 تا 2003 بر اساس فرمول "نفت در برابر غذا و دارو" این میزان نیازهای ابتدایی جامعه را تأمین میکرد.
به نظرم، آقای روحانی به عمد یا به سهو چشم بر حجم مشکلات جامعه بسته و شاید هم در شرایطی است که درک بیواسطه و واقعبینانهای از اوضاع ندارد؛ شاید از همین رو گمان میکند که از طریق دور زدن تحریمها و یا فروش مقداری نفت، میتوان ارز مورد نیاز برای خرید کالاهای اساسی را تأمین کرد و همین مقدار برای ایران تا اطلاع ثانوی کافی است!
واقعیت اما چیز دیگری است. ایران مشکلات بسیاری در عموم زمینهها دارد و نظام تحریمها نیز حتی اگر به طور کامل کار نکند؛ همچون بختکی راه تنفس عادی جامعه را سد خواهد کرد.
این جامعه تنها در حوزۀ اقتصاد نیازمند سرمایه گذاری چند ده میلیاردی سالانه، ورود تکنولوژیهای نو، ایجاد اشتغال گسترده، رشد اقصادی حدود 10 درصد، کنترل تورم در کنار فسادزدایی ساختاری از دستگاهها و چابک و کوچک و کارآمد کردن دولت است تا فقط وضع عادی خود را حفظ کند.
در غیاب این همه و دلخوش داشتن به تأمین کالاهای اساسی، چه اتفاقی میافتد؟ موج تورم و گرانی و بیکاری و فقر و فلاکت و ورشکستگی بنگاههای تولیدی، به انواع جرائم اجتماعی بخصوص رواج دزدی و ناامنی دامن میزند و اینها نیز به نوبۀ خود، صدها مشکل دیگر در حوزههای گوناگون حیات اجتماعی تولید میکند.
در این دنیا هیچ پدیدهای خطرناکتر از انباشت مشکلات یک جامعه و نومیدی مردم از امکان حل آنها نیست. چنین پدیدهای، فجایع و مصائب هولناکی به دنبال میآورد و متأسفانه این اتفاق با روند موجود در چشم انداز ماست.
خدایا! به چه زبانی بگوییم؟ به که بگوییم؟ این کشور که همۀ دار و ندار ما بر روی این کرۀ خاکی است؛ در معرض تهدیدهای بزرگ است. این تهدیدها با دور زدن تحریم و تأمین کالاهای اساسی رفع نمیشود. فسادزدایی از ساختارها همزمان با هرگونه تلاش لازم برای رفع کامل نظام تحریمها، تازه آغازِ گام نهادن در راهی دور و دراز در جهت سامان دادن این سامان است.
لوازم این امور متأسفانه در دست حکومت است. از دیگران در این جهت کار شگرفی برنمیآید! پس شما را به خدا ای اهل حکومت! به این هشدارها دمی گوش بسپارید! این هشدارها از سر کین و بدخواهی علیه شما نیست. از سینههای سوخته و دلهای گداخته و اذهان نگران و مضطرب و افسرده و چشمهای اشکبار برمیخیزد. نگذارید این سرزمین کنام پلنگان و شیران شود!
#احمد_زیدآبادی
از حق و حقوق شهروندان حمایت کنیم، نه از شغل و جایگاهشان. کارگری که برای رسیدن به حقوقش اعتراض میکند سزاوار حمایت است. اگر کارمند یا پرستار و خلبان بود هم تفاوتی نداشت.
یک ملت هستیم دربرابر حکومتی که حقمان را ضایع کرده. از خودمان حمایت میکنیم، کارگر و کارمند و فلانش فرقی نمیکند
یک ملت هستیم دربرابر حکومتی که حقمان را ضایع کرده. از خودمان حمایت میکنیم، کارگر و کارمند و فلانش فرقی نمیکند