🔺 'عمران خان' رسما نخست وزیر پاکستان شد
🔸قرار است عمران خان پس از تشکیل کابینه در اولین سفر خارجی به ایران و سپس به دعوت پادشاه سعودی به ریاض سفر کند.
@sedayeslahat
🔸قرار است عمران خان پس از تشکیل کابینه در اولین سفر خارجی به ایران و سپس به دعوت پادشاه سعودی به ریاض سفر کند.
@sedayeslahat
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در عرض چهار دقيقه در انتن صدا و سيما،
سازمان سنجش و كنكور رو لِه كرد، لِهههه
سازمان سنجش و كنكور رو لِه كرد، لِهههه
🔴 #فرزندت_کجاست
ابراهیم اردشیر لاریجانی، فرزند محمد جوادلاریجانی معاون بینالملل و دبیرحقوق بشرقوه قضائیه فارغالتحصیل دانشگاه گلاسکو کارشناسی ارشد ودکترادر دانشگاه وارویک انگلیس
@sedayeslahat
ابراهیم اردشیر لاریجانی، فرزند محمد جوادلاریجانی معاون بینالملل و دبیرحقوق بشرقوه قضائیه فارغالتحصیل دانشگاه گلاسکو کارشناسی ارشد ودکترادر دانشگاه وارویک انگلیس
@sedayeslahat
💢واکنش محمود دولتآبادی به درگذشت عزتالله انتظامی:
🔹عاقبت منزل ما و ادب خاموشان است- حالیا غلغله در گنبد افلاک انداز
@sedayeslahat
🔹عاقبت منزل ما و ادب خاموشان است- حالیا غلغله در گنبد افلاک انداز
@sedayeslahat
✅ عطاالله مهاجرانی:
♦️ظاهرا دم خروس از آستین کوتاه دراز دستی در اجتماع دیروز قم ، بیرون مانده است؟
♦️به اشاره ابلغ من التصریح میگوید:
ماجرای استخر یادت باشد، پیام رسید!
@sedayeslahat
♦️ظاهرا دم خروس از آستین کوتاه دراز دستی در اجتماع دیروز قم ، بیرون مانده است؟
♦️به اشاره ابلغ من التصریح میگوید:
ماجرای استخر یادت باشد، پیام رسید!
@sedayeslahat
فیدل کاسترو:
اجازه ندادم هیچ خیابان، میدان، مدرسه، بیمارستان و... به اسم من نامگزاری گردد.
هیچ کتاب آموزشی حق ندارد از من بنویسد و یا تصویری از من چاب کند.
درآمد سالیانه و اموالم هر ساله به صورت رسمی اعلام میشود.
قسمتی از حقوقم را به دولت و مراکز خیریّه می بخشم.
بهترین رفیق دوران مبارزه را که وزیر هم بود به علّت فساد مالی و ثابت شدن آن در دادگاه حکم اعدامش را تأیید، امّا برایش گریه کردم.
مبارز و انقلابی که فساد کند، باید فاتحۀ کشور را خواند.
«قسمتی از کتاب صد ساعت با فیدل کاسترو»
@sedayeslahat
اجازه ندادم هیچ خیابان، میدان، مدرسه، بیمارستان و... به اسم من نامگزاری گردد.
هیچ کتاب آموزشی حق ندارد از من بنویسد و یا تصویری از من چاب کند.
درآمد سالیانه و اموالم هر ساله به صورت رسمی اعلام میشود.
قسمتی از حقوقم را به دولت و مراکز خیریّه می بخشم.
بهترین رفیق دوران مبارزه را که وزیر هم بود به علّت فساد مالی و ثابت شدن آن در دادگاه حکم اعدامش را تأیید، امّا برایش گریه کردم.
مبارز و انقلابی که فساد کند، باید فاتحۀ کشور را خواند.
«قسمتی از کتاب صد ساعت با فیدل کاسترو»
@sedayeslahat
ﺳﻔﯿﺮ ﺍﻧﮕﻠﯿﺲ، ﻗﺘﻞ #ﻗﺎﺋﻢ_ﻣﻘﺎﻡ_ﻓﺮﺍﻫﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﺩﺭ ڪﺘﺎﺏ "ﺣﻘﻮﻕ ﺑﮕﯿﺮﺍﻥ ﺍﻧﮕﻠﯿﺲ ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ" ﭼﻨﯿﻦ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻣﯿڪﻨﺪ:
«ﻗﺎﺋﻢﻣﻘﺎﻡ ﻓﺮﺍﻫﺎﻧﯽ ﺗﻨﻬﺎ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﻭﻃﻦ ﭘﺮﺳﺘﯽ ﺑﻮﺩ ڪﻪ ﻧﺘﻮﺍﻧﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺨﺮﯾﻢ. ﻫﺮ ﺭﺷﻮﻩ ﺍﯼ ڪﻪ ﺑه اﻭ ﻣﯿﺪﺍﺩﯾﻢ، ﻣﯿﮕﺮﻓﺖ، ﺍﻣﺎ ﺁﻧﺮﺍ ﺑﻪ ﺷﺎﻩ ﻣﯿﺪﺍﺩ... ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﯼ ﺑﻪ ﺩﻭﻟﺖ ﻋﺎﻟﯿﻪ ﺍﻧﮕﻠﯿﺲ ﻧﻮﺷﺘﻢ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ڪﺸﺘﻦ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﭘﻮﻝ ڪﺮﺩﻡ... ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ڪﻪ ﭘﻮﻝ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺷﺪ، ﺷﺒﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺟﻤﻌﻪ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺭﻓﺘﻢ ﻭ ﻣﻘﺪﺍﺭﯼ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻭ ﻣﻘﺪﺍﺭﯼ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺟﻬﺖ ﻋﻮﺍﻣﻠﺶ ﺑه اﻭ ﺩﺍﺩﻡ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ: ﺑﺎﯾﺪ ڪﻪ ﻭﯼ ﺭﺍ ﺗڪﻔﯿﺮ ڪﻨﻨﺪ...
ﻓﺮﺩﺍ ﺩﺭ ﻫﻤﻪ ﻣﺴﺎﺟﺪ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺭﻭﺣﺎﻧﯿﻮﻥ ﺑﺮ ﻣﻨﺒﺮ ﺭﻓﺘﻪ ﻭ ﺑﺎﻧﮓ ﺑﺮ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ: ڪﻪ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺍﯾﻦ ڪﺎﻓﺮ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺍﻭ ﺩﻭﻟﺖ ﺍﺳﻼﻡ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺯﻣﯿﻦ ﺯﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ... ﺳﺮ ﻭ ﺻﺪﺍ ڪﻪ ﺑﺎﻻ ﮔﺮﻓﺖ ﺷﺎﻩ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻋﺰﻝ ڪﺮﺩﻩ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﯾﮏ ﻫﻔﺘﻪ، ﻓﺮﻣﺎﻥ ﻗﺘﻞ ﺗﻨﻬﺎ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﻭﻃﻦ ﭘﺮﺳﺖ ﺭﺍ ﺍﻣﻀﺎﺀ ڪﺮﺩ. ﭘﺲ ﺍﺯ ﻗﺘﻞ ﺁﻥ ﺑﺰﺭگﻣﺮﺩ، ﺳﻮﺍﺭ ﺑﺮ ﺍﺳﺐ ﺷﺪﻡ ﺗﺎ ﻭﺍڪﻨﺶ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﺑﺒﯿﻨﻢ. ﺩﯾﺪﻡ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺑﻠﻪ ﻓﺮﻭﻣﺎﯾﻪ ﺑﺴﺎﻥ ﺷﺐ ﻋﯿﺪ ﯾڪﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ڪﺸﯿﺪﻩ ﻭ ڪﺸﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﺍﯾﻦ ڪﺎﻓﺮ ﻣﻠﺤﺪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺗﺒﺮﯾﮏ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ»
@sedayeslahat
«ﻗﺎﺋﻢﻣﻘﺎﻡ ﻓﺮﺍﻫﺎﻧﯽ ﺗﻨﻬﺎ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﻭﻃﻦ ﭘﺮﺳﺘﯽ ﺑﻮﺩ ڪﻪ ﻧﺘﻮﺍﻧﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺨﺮﯾﻢ. ﻫﺮ ﺭﺷﻮﻩ ﺍﯼ ڪﻪ ﺑه اﻭ ﻣﯿﺪﺍﺩﯾﻢ، ﻣﯿﮕﺮﻓﺖ، ﺍﻣﺎ ﺁﻧﺮﺍ ﺑﻪ ﺷﺎﻩ ﻣﯿﺪﺍﺩ... ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﯼ ﺑﻪ ﺩﻭﻟﺖ ﻋﺎﻟﯿﻪ ﺍﻧﮕﻠﯿﺲ ﻧﻮﺷﺘﻢ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ڪﺸﺘﻦ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﭘﻮﻝ ڪﺮﺩﻡ... ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ڪﻪ ﭘﻮﻝ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺷﺪ، ﺷﺒﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺟﻤﻌﻪ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺭﻓﺘﻢ ﻭ ﻣﻘﺪﺍﺭﯼ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻭ ﻣﻘﺪﺍﺭﯼ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺟﻬﺖ ﻋﻮﺍﻣﻠﺶ ﺑه اﻭ ﺩﺍﺩﻡ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ: ﺑﺎﯾﺪ ڪﻪ ﻭﯼ ﺭﺍ ﺗڪﻔﯿﺮ ڪﻨﻨﺪ...
ﻓﺮﺩﺍ ﺩﺭ ﻫﻤﻪ ﻣﺴﺎﺟﺪ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺭﻭﺣﺎﻧﯿﻮﻥ ﺑﺮ ﻣﻨﺒﺮ ﺭﻓﺘﻪ ﻭ ﺑﺎﻧﮓ ﺑﺮ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ: ڪﻪ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺍﯾﻦ ڪﺎﻓﺮ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺍﻭ ﺩﻭﻟﺖ ﺍﺳﻼﻡ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺯﻣﯿﻦ ﺯﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ... ﺳﺮ ﻭ ﺻﺪﺍ ڪﻪ ﺑﺎﻻ ﮔﺮﻓﺖ ﺷﺎﻩ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻋﺰﻝ ڪﺮﺩﻩ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﯾﮏ ﻫﻔﺘﻪ، ﻓﺮﻣﺎﻥ ﻗﺘﻞ ﺗﻨﻬﺎ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﻭﻃﻦ ﭘﺮﺳﺖ ﺭﺍ ﺍﻣﻀﺎﺀ ڪﺮﺩ. ﭘﺲ ﺍﺯ ﻗﺘﻞ ﺁﻥ ﺑﺰﺭگﻣﺮﺩ، ﺳﻮﺍﺭ ﺑﺮ ﺍﺳﺐ ﺷﺪﻡ ﺗﺎ ﻭﺍڪﻨﺶ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﺑﺒﯿﻨﻢ. ﺩﯾﺪﻡ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺑﻠﻪ ﻓﺮﻭﻣﺎﯾﻪ ﺑﺴﺎﻥ ﺷﺐ ﻋﯿﺪ ﯾڪﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ڪﺸﯿﺪﻩ ﻭ ڪﺸﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﺍﯾﻦ ڪﺎﻓﺮ ﻣﻠﺤﺪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺗﺒﺮﯾﮏ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ»
@sedayeslahat
#یک_دقیقه_مطالعه
خاطره ای تلخ از آقای بازیگر ایران
عزتالله انتظامی در زمان ثبت نام اسفندیار رحیم مشایی به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری به وزارت کشور رفته بود. عکسهایی که از او در کنار محمود احمدینژاد و اسفندیار رحیم مشایی در وزارت کشور، منتشر شده بود، این تصور را برای بسیاری ایجاد کرده بود که او رئیس جمهور و مشاورش را برای ثبت نام آقای مشایی همراهی کرده است.
انتظامی چند روز بعد با انتشار یادداشتی دربارهٔ چگونگی حضورش در وزارت کشور نوشت که ماههاست برای ثبت بنیاد فرهنگی و هنری عزتالله انتظامی تلاش میکند و آن روز از دفتر ریاست جمهوری با او تماس گرفتند که کارهای ثبت بنیاد دارد به سرانجام میرسد. سپس به سرعت ماشینی برایش فرستادند که او را به کاخ ریاست جمهوری بُرد. انتظامی نوشت:
ناگهان آقای مشایی سمت ماشین ما آمد … گفت با ما بیایید همین امروز انجام میدهم. آقای مشایی سوار ماشینِ بزرگِ سفید رنگی شد و ما بلافاصله پشت سر او حرکت کردیم… ناگهان دیدم میدان فاطمی هستم… تازه فهمیدم اینجا وزارت کشور است! … آقای رئیسجمهور و مشایی و عدهای دیگر، همه آنجا بودند. مرد جوانی آمد و مرا همراه خودش باز به راهروهای تودرتو دیگری برد. واقعاً خسته شده بودم… مجبور بودم با عصا پا به پای او راه بروم. به سالن بزرگی رسیدیم. آنجا یک صندلی سه نفره فلزی آبی رنگ دیدم خودم را به آن رساندم و روی صندلیِ وسط نشستم. ناگهان دیدم آقای مشایی و آقای رئیسجمهور و چند نفر دیگر که همراه آنها بودند از روبرو به طرف من میآیند. آقای مشایی طرف چپ من و آقای رئیسجمهور طرف راست من نشستند. ناگهان اطرافمان پر شد از دوربین های عکاسی. آقای مشایی گفت "چی شده؟ یه خرده شاد باشین! " من حرفی نداشتم که بزنم. عکاسها تند و تند عکس میگرفتند. عکسشان را که گرفتند محل را ترک کردند و من بازهمان جا بهت زده وسط آن صندلی سه نفره تنها ماندم. مرد جوان که آمد مرا ببرد خانه، گفتم چه شد؟ گفت امروز که دیگه نمیشه بعداً انشاالله اوراق رو براتون میاریم.
"مردم سرزمینم! من برای شما همیشه همان عزتم، همانی که از سیزده سالگی در تماشاخانههای لاله زار با تشویقهای شما بزرگ شدهام…
همانی که همراه شما با دردهای ایران بسیار گریستهام و با شادیهایش لبخندها زدهام… برای شما من همیشه همان عزتم…
بچهای از سنگلج...
@sedayeslahat
خاطره ای تلخ از آقای بازیگر ایران
عزتالله انتظامی در زمان ثبت نام اسفندیار رحیم مشایی به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری به وزارت کشور رفته بود. عکسهایی که از او در کنار محمود احمدینژاد و اسفندیار رحیم مشایی در وزارت کشور، منتشر شده بود، این تصور را برای بسیاری ایجاد کرده بود که او رئیس جمهور و مشاورش را برای ثبت نام آقای مشایی همراهی کرده است.
انتظامی چند روز بعد با انتشار یادداشتی دربارهٔ چگونگی حضورش در وزارت کشور نوشت که ماههاست برای ثبت بنیاد فرهنگی و هنری عزتالله انتظامی تلاش میکند و آن روز از دفتر ریاست جمهوری با او تماس گرفتند که کارهای ثبت بنیاد دارد به سرانجام میرسد. سپس به سرعت ماشینی برایش فرستادند که او را به کاخ ریاست جمهوری بُرد. انتظامی نوشت:
ناگهان آقای مشایی سمت ماشین ما آمد … گفت با ما بیایید همین امروز انجام میدهم. آقای مشایی سوار ماشینِ بزرگِ سفید رنگی شد و ما بلافاصله پشت سر او حرکت کردیم… ناگهان دیدم میدان فاطمی هستم… تازه فهمیدم اینجا وزارت کشور است! … آقای رئیسجمهور و مشایی و عدهای دیگر، همه آنجا بودند. مرد جوانی آمد و مرا همراه خودش باز به راهروهای تودرتو دیگری برد. واقعاً خسته شده بودم… مجبور بودم با عصا پا به پای او راه بروم. به سالن بزرگی رسیدیم. آنجا یک صندلی سه نفره فلزی آبی رنگ دیدم خودم را به آن رساندم و روی صندلیِ وسط نشستم. ناگهان دیدم آقای مشایی و آقای رئیسجمهور و چند نفر دیگر که همراه آنها بودند از روبرو به طرف من میآیند. آقای مشایی طرف چپ من و آقای رئیسجمهور طرف راست من نشستند. ناگهان اطرافمان پر شد از دوربین های عکاسی. آقای مشایی گفت "چی شده؟ یه خرده شاد باشین! " من حرفی نداشتم که بزنم. عکاسها تند و تند عکس میگرفتند. عکسشان را که گرفتند محل را ترک کردند و من بازهمان جا بهت زده وسط آن صندلی سه نفره تنها ماندم. مرد جوان که آمد مرا ببرد خانه، گفتم چه شد؟ گفت امروز که دیگه نمیشه بعداً انشاالله اوراق رو براتون میاریم.
"مردم سرزمینم! من برای شما همیشه همان عزتم، همانی که از سیزده سالگی در تماشاخانههای لاله زار با تشویقهای شما بزرگ شدهام…
همانی که همراه شما با دردهای ایران بسیار گریستهام و با شادیهایش لبخندها زدهام… برای شما من همیشه همان عزتم…
بچهای از سنگلج...
@sedayeslahat
.
اگر مسئولین کشور این سه سؤال را جواب بدهند خیلی از مشکلات ما حل میشود !!
✦ آیا فرزندان شما در آمریکا و فرانسه هستند یا در ایران اقامت دارند ✦ آیا فرزندان شما هم شوق شهادت دارند یا نه ✦ قبل از مسئولیت کجای تهران خانه داشتید و الان کجا خانه دارید ؟
️روحشان شاد شهدای جنگ و مدافعین حرم ولی میخواهم این سؤال را بپرسم چرا فقط مردم باید بروند شهید شوند ولی هیچوقت آقازادهها مدافع حرم نمیشوند ؟ ️یک موقع شخصی تک پسر دارد او را به جبهه هم نمیفرستد و رانت هم به او نمیدهد این اشکال ندارد اما فرزندان آقایان مال جنگیدن و شهادت که نیستند هیچ از انواع رانت هم استفاده میکنند . همۀ ما ایران ، دین و نظام را دوست داریم اما کاش یکبار مسئولی مردم میدیدند که پسر فلان شخص هم در خط اول جبهه در کنار آنهاست آنگاه میفهمند که زندگی آنها وسیلهای برای دنیاطلبی بعضیها نیست !!!
@sedayeslahat
اگر مسئولین کشور این سه سؤال را جواب بدهند خیلی از مشکلات ما حل میشود !!
✦ آیا فرزندان شما در آمریکا و فرانسه هستند یا در ایران اقامت دارند ✦ آیا فرزندان شما هم شوق شهادت دارند یا نه ✦ قبل از مسئولیت کجای تهران خانه داشتید و الان کجا خانه دارید ؟
️روحشان شاد شهدای جنگ و مدافعین حرم ولی میخواهم این سؤال را بپرسم چرا فقط مردم باید بروند شهید شوند ولی هیچوقت آقازادهها مدافع حرم نمیشوند ؟ ️یک موقع شخصی تک پسر دارد او را به جبهه هم نمیفرستد و رانت هم به او نمیدهد این اشکال ندارد اما فرزندان آقایان مال جنگیدن و شهادت که نیستند هیچ از انواع رانت هم استفاده میکنند . همۀ ما ایران ، دین و نظام را دوست داریم اما کاش یکبار مسئولی مردم میدیدند که پسر فلان شخص هم در خط اول جبهه در کنار آنهاست آنگاه میفهمند که زندگی آنها وسیلهای برای دنیاطلبی بعضیها نیست !!!
@sedayeslahat
اسکارلت جوهانسون پر درآمدترین بازیگر زن در سال 2018 شد؛ ۴۰.۵ میلیون دلار درآمد در سال ۲۰۱۸
@sedayeslahat
@sedayeslahat
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥تائید وجود موش در بیمارستان فقیهی شیراز
🔹رئیس بیمارستان شهید فقیهی شیراز با تائید کلیپ موش، دلیل این موضوع را نزدیکی تاسیسات فاضلاب شهری به بیمارستان اعلام کرد/ ایسنا
@sedayeslahat
🔹رئیس بیمارستان شهید فقیهی شیراز با تائید کلیپ موش، دلیل این موضوع را نزدیکی تاسیسات فاضلاب شهری به بیمارستان اعلام کرد/ ایسنا
@sedayeslahat
🔶 در پی درگذشت استاد عزت الله انتظامی، فیلم سینمایی«گاو» با نقش آفرینی این هنرمند فقید، امشب ساعت ۲۳ از شبکه نمایش پخش می شود.
@sedayeslahat
@sedayeslahat
#مطلب_روز خاطرات فاطمی از بازداشت شبانه در کودتای ۲۵ مرداد
از متن: ساعت ۷ صبح ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ رادیو تهران اعلامیه دولت دکتر مصدق را خواند که از کودتای نظامی خبر میداد که در ساعت ۵ صبح خنثی شده بود. در این اعلامیه آمده بود «در جریان این کودتا نفرات نظامی مسلح دکتر فاطمی وزیر امور خارجه، مهندس حقشناس وزیر راه و مهندس زیرکزاده را در شمیران توقیف کردند و سپس به سراغ سرتیپ ریاحی رئیس ستاد ارتش رفتند ولی موفق به دستگیری او نشدند.» بازداشت حسین فاطمی ساعاتی بیشتر به درازا نکشید و او در سرمقاله ۲۵ مرداد روزنامه «باختر امروز» با عنوان «این دربار شاهنشاهی روی دربار سیاه ملک فاروق را سفید کرد» به تندی به شاه و دربار حمله کرد. فاطمی در دوران شش ماهه اختفای خود پس از کودتای ۲۸ مرداد، در یادداشتهایش گوشهای از خاطرات خود درباره رویدادهای نهضت ملی، جنبش ملی کردن صنعت نفت و تجربیاتش در دولت مصدق را به رشته تحریر درآورد که در روز دستگیری به وسیله ماموران فرمانداری نظامی تهران، ضبط شد. پس از انقلاب ۱۳۵۷ از میان اوراق و نوشتههای ضبطشده فقط این قسمت از یادداشتهای وی و لایحه دفاعیهاش در دادگاه نظامی به دست آمد و در اختیار خانواده فاطمی قرار گرفت. بخشهایی از این یادداشتها را هدایت متیندفتری در یادنامهای با عنوان «دکتر حسین فاطمی؛ نوشتههای مخفیگاه و زندان» به مناسبت پنجاهمین سالگرد اعدامش در سال ۱۳۸۳ در لندن به چاپ رساند. yon.ir/mhi7t
@sedayeslahat
از متن: ساعت ۷ صبح ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ رادیو تهران اعلامیه دولت دکتر مصدق را خواند که از کودتای نظامی خبر میداد که در ساعت ۵ صبح خنثی شده بود. در این اعلامیه آمده بود «در جریان این کودتا نفرات نظامی مسلح دکتر فاطمی وزیر امور خارجه، مهندس حقشناس وزیر راه و مهندس زیرکزاده را در شمیران توقیف کردند و سپس به سراغ سرتیپ ریاحی رئیس ستاد ارتش رفتند ولی موفق به دستگیری او نشدند.» بازداشت حسین فاطمی ساعاتی بیشتر به درازا نکشید و او در سرمقاله ۲۵ مرداد روزنامه «باختر امروز» با عنوان «این دربار شاهنشاهی روی دربار سیاه ملک فاروق را سفید کرد» به تندی به شاه و دربار حمله کرد. فاطمی در دوران شش ماهه اختفای خود پس از کودتای ۲۸ مرداد، در یادداشتهایش گوشهای از خاطرات خود درباره رویدادهای نهضت ملی، جنبش ملی کردن صنعت نفت و تجربیاتش در دولت مصدق را به رشته تحریر درآورد که در روز دستگیری به وسیله ماموران فرمانداری نظامی تهران، ضبط شد. پس از انقلاب ۱۳۵۷ از میان اوراق و نوشتههای ضبطشده فقط این قسمت از یادداشتهای وی و لایحه دفاعیهاش در دادگاه نظامی به دست آمد و در اختیار خانواده فاطمی قرار گرفت. بخشهایی از این یادداشتها را هدایت متیندفتری در یادنامهای با عنوان «دکتر حسین فاطمی؛ نوشتههای مخفیگاه و زندان» به مناسبت پنجاهمین سالگرد اعدامش در سال ۱۳۸۳ در لندن به چاپ رساند. yon.ir/mhi7t
@sedayeslahat
tarikhirani.ir
تاریخ ایرانی - خاطرات فاطمی از بازداشت شبانه در کودتای ۲۵ مرداد
کودتای 28 مرداد ; حسین فاطمی ,
#مطلب_روز دکتر مصدق، از کم شمار نخست وزیران ایران که از قانون مشروطه وشان و جایگاه نخست وزیر پاسداری می کرد.
[پیش از نخست وزیری من] معمول این بود که روزهای دوشنبه هیات دولت در حضور شاه تشکیل شود. روزی به من گفتند امروز هیات دولت طبق معمول باید در حضور شاه تشکیل شود. گفتم لازم نیست و معنی ندارد. آقا، با این کارها شاه را آلوده کارهای مملکتی کردن صحیح نیست.
یک روز در اوایل تشکیل دولت در شهربانی کاری داشتیم. دو سه نفر از وزرا هم بودند. گفتند شاهپور عبدالرضا، رئیس هیات عامله سازمان برنامه، تلفن کرده است که شما را می خواهم ملاقات کنم. وقتی تعیین بفرمایید. جواب دادم هر وقت که مایل باشند به هیات دولت تشریف بیاورند. می خواست که من بروم او را ببینم.
یکبار هم نمی دانم ملکه مادر بود یا اشرف که تلفن کردند. به آنها که نمی شد گفت به هیات دولت بیایید. لذا [من هم] نرفتم آنها را ببینم.
کتاب تقریرات مصدق در زندان- جلیل بزرگمهر، ایرج افشار-ص۱۴۵
@sedayeslahat
[پیش از نخست وزیری من] معمول این بود که روزهای دوشنبه هیات دولت در حضور شاه تشکیل شود. روزی به من گفتند امروز هیات دولت طبق معمول باید در حضور شاه تشکیل شود. گفتم لازم نیست و معنی ندارد. آقا، با این کارها شاه را آلوده کارهای مملکتی کردن صحیح نیست.
یک روز در اوایل تشکیل دولت در شهربانی کاری داشتیم. دو سه نفر از وزرا هم بودند. گفتند شاهپور عبدالرضا، رئیس هیات عامله سازمان برنامه، تلفن کرده است که شما را می خواهم ملاقات کنم. وقتی تعیین بفرمایید. جواب دادم هر وقت که مایل باشند به هیات دولت تشریف بیاورند. می خواست که من بروم او را ببینم.
یکبار هم نمی دانم ملکه مادر بود یا اشرف که تلفن کردند. به آنها که نمی شد گفت به هیات دولت بیایید. لذا [من هم] نرفتم آنها را ببینم.
کتاب تقریرات مصدق در زندان- جلیل بزرگمهر، ایرج افشار-ص۱۴۵
@sedayeslahat
#مطلب_روز کودتای ۲۵ مرداد؛ شبیخون به خانه نخست وزیر، کودتای شاهانه
مقارن ساعت ده شب روز ۲۴ مرداد، عملیات اجرایی کودتا پس از نطق سرهنگ نصیری(بعدها رئیس ساواک شد) آغاز شد. سرهنگ نصیری قبل از حرکت به طرف خانه مصدق، دستور بازداشت رئیس ستاد ارتش و چند تن از وزیران کابینه را صادر کرده بود. این ماموریت به سروان شقاقی، ستوان ۱ اسکندری و..محول شد. افسران مزبور با دو کامیون سرباز و درجه دار و یک دستگاه ارابه جنگی ابتدا دکتر حسین فاطمی را در منزلش دستگیر کرده، به سعدآباد می برند. سپس به منزل سرتیپ ریاحی، رئیس ستاد ارتش که با مهندس زیرک زاده نماینده مجلس شورای ملی و مهندس حق شناس وزیر راه در یک خانه زندگی می کردند، می روند و پس از دستگیری، آنها را با کامیون ها به سعدآباد برده و از آنجا همراه دکتر فاطمی عازم ستاد ارتش می شوند و در خیابان مجاور باشگاه افسران در انتظار سرهنگ نصیری می مانند تا طبق قرار قبلی، پس از دستگیری دکتر مصدق، همگی را زندانی کنند. ناگفته نماند که سرتیپ ریاحی پس از تلفن دکتر مصدق به ستاد ارتش رفته بود. اینکه قصد داشتند بعد از این با مصدق چه کنند معلوم نیست، ولی دکتر فاطمی و سایر کسانی که در همان شب ربوده شدند گفته اند بنا بامداد همان روز همگی تیرباران شوند.
سرهنگ ۲ اسکندر آزموده و سرهنگ زند کریمی به ترتیب ماموریت اشغال مرکز تلفن بازار و نیز مرکز اکباتان را بر عهده داشته اند. آنها مراکز تلفن بازار و میدان اعدام را اشغال می کنند....نصیری با دو کامیون سرباز و درجه دار و یک دستگاه زره پوش و یک اتومبیل حامل بی سیم و چند اتومبیل سواری عازم خانه مصدق می شود تا به عنوان ماموریت ابلاغ فرمان عزل نخست وزیر، محتملا او را دستگیر و به باشگاه افسران منتقل کنند. ... در همین موقع سرهنگ عزت الله ممتاز، فرمانده تیپ دوم کوهستانی و مسئول مراقبت و دفاع از خانه نخست وزیر، از قرارگاه خود در کلانتری یک با چند تن افسر و سرباز می رسد و پس از گفتگوی کوتاهی نصیری دستگیر می کند سرهنگ ممتاز شرح واقع را اینگونه بیان می کند:«.. من در شب ۲۵ مرداد چهار دستگاه تانک در اختیار داشتم و عجیب اینکه آن شب رانندگان تانک ها درخواست مرخصی کرده بودند! کودتاچیان نیز با چهار دستگاه زره پوش و حدود یک گردان سرباز وارد عمل شده بودند. نیمه شب به من اطلاع دادند که نقل و انتقال هایی در جلو پادگان باغشاه دیده می شود...نیرویی که از باغشاه وارد خیابان کاخ شده بود، محاصره کردیم. خودم با جیپ، از کلانتری یک به طرف منزل دکتر مصدق حرکت کردم. نزدیک منزل نخست وزیر، سرهنگ نصیری را دیدم. چهار پنج افسر او را همراهی می کردند. از او سوال کردم: اینجا چه می کنید؟ جواب داد نامه ای آورده ام. گفتم: نامه آوردن با این همه اسلحه و زره پوش، آن هم این موقع شب؟ در مورد اسلحه و زره پوش نتوانست جواب قانع کننده ای بدهد. در این موقع افسران همراه او بتدریج پراکنده شدند و فرار کردند. ما نیز بلافاصله نصیری را تحت نظر گرفتیم....پس از ابلاغ بازداشت نصیری[از سوی ستاد ارتش]، همراهانش را خلع سلاح کردیم. او را نیز برای بازجویی به ستاد ارتش فرستادیم. نکته جالب دیگر حضور ذهن مرحوم دکتر مصدق، در آن لحظات بعد از نیمه شب و در جریان آن درگیری های عصبی، بود. ایشان در اعلام رسید نامه ای که نصیری آورده بود، روی همان پاکت نوشته بود"ساعت ۱ بامداد روز ۲۵ مرداد ۱۳۳۲"».
با دستگیری سرهنگ نصیری، کودتاچیان مرعوب شده و فراری می گردند. کودتای شاهانه به خاطر « یک بی احتیاطی»(به قول آنتونی ایدن، وزیر خارجه وقت دولت چرچیل) شکست خورد و آن آماده باش بیست چهار ساعته گارد سلطنتی، پیش از کودتا بود. شاه نیز همانگونه که در طرح کودتا(در صورت شکست) پیش بینی شده بود، به همراه همسر و خلبان شخصی خود با هواپیمایی کوچک به بغداد گریخت.
مصدق؛ سالهای مبارزه و مقاومت- سرهنگ غلامرضا نجاتی- جلد دوم،ص ۵۱-۵۴
مصدق و نبرد قدرت- همایون کاتوزیان، ص۳۴۴-۳۴۵
@sedayeslahat
مقارن ساعت ده شب روز ۲۴ مرداد، عملیات اجرایی کودتا پس از نطق سرهنگ نصیری(بعدها رئیس ساواک شد) آغاز شد. سرهنگ نصیری قبل از حرکت به طرف خانه مصدق، دستور بازداشت رئیس ستاد ارتش و چند تن از وزیران کابینه را صادر کرده بود. این ماموریت به سروان شقاقی، ستوان ۱ اسکندری و..محول شد. افسران مزبور با دو کامیون سرباز و درجه دار و یک دستگاه ارابه جنگی ابتدا دکتر حسین فاطمی را در منزلش دستگیر کرده، به سعدآباد می برند. سپس به منزل سرتیپ ریاحی، رئیس ستاد ارتش که با مهندس زیرک زاده نماینده مجلس شورای ملی و مهندس حق شناس وزیر راه در یک خانه زندگی می کردند، می روند و پس از دستگیری، آنها را با کامیون ها به سعدآباد برده و از آنجا همراه دکتر فاطمی عازم ستاد ارتش می شوند و در خیابان مجاور باشگاه افسران در انتظار سرهنگ نصیری می مانند تا طبق قرار قبلی، پس از دستگیری دکتر مصدق، همگی را زندانی کنند. ناگفته نماند که سرتیپ ریاحی پس از تلفن دکتر مصدق به ستاد ارتش رفته بود. اینکه قصد داشتند بعد از این با مصدق چه کنند معلوم نیست، ولی دکتر فاطمی و سایر کسانی که در همان شب ربوده شدند گفته اند بنا بامداد همان روز همگی تیرباران شوند.
سرهنگ ۲ اسکندر آزموده و سرهنگ زند کریمی به ترتیب ماموریت اشغال مرکز تلفن بازار و نیز مرکز اکباتان را بر عهده داشته اند. آنها مراکز تلفن بازار و میدان اعدام را اشغال می کنند....نصیری با دو کامیون سرباز و درجه دار و یک دستگاه زره پوش و یک اتومبیل حامل بی سیم و چند اتومبیل سواری عازم خانه مصدق می شود تا به عنوان ماموریت ابلاغ فرمان عزل نخست وزیر، محتملا او را دستگیر و به باشگاه افسران منتقل کنند. ... در همین موقع سرهنگ عزت الله ممتاز، فرمانده تیپ دوم کوهستانی و مسئول مراقبت و دفاع از خانه نخست وزیر، از قرارگاه خود در کلانتری یک با چند تن افسر و سرباز می رسد و پس از گفتگوی کوتاهی نصیری دستگیر می کند سرهنگ ممتاز شرح واقع را اینگونه بیان می کند:«.. من در شب ۲۵ مرداد چهار دستگاه تانک در اختیار داشتم و عجیب اینکه آن شب رانندگان تانک ها درخواست مرخصی کرده بودند! کودتاچیان نیز با چهار دستگاه زره پوش و حدود یک گردان سرباز وارد عمل شده بودند. نیمه شب به من اطلاع دادند که نقل و انتقال هایی در جلو پادگان باغشاه دیده می شود...نیرویی که از باغشاه وارد خیابان کاخ شده بود، محاصره کردیم. خودم با جیپ، از کلانتری یک به طرف منزل دکتر مصدق حرکت کردم. نزدیک منزل نخست وزیر، سرهنگ نصیری را دیدم. چهار پنج افسر او را همراهی می کردند. از او سوال کردم: اینجا چه می کنید؟ جواب داد نامه ای آورده ام. گفتم: نامه آوردن با این همه اسلحه و زره پوش، آن هم این موقع شب؟ در مورد اسلحه و زره پوش نتوانست جواب قانع کننده ای بدهد. در این موقع افسران همراه او بتدریج پراکنده شدند و فرار کردند. ما نیز بلافاصله نصیری را تحت نظر گرفتیم....پس از ابلاغ بازداشت نصیری[از سوی ستاد ارتش]، همراهانش را خلع سلاح کردیم. او را نیز برای بازجویی به ستاد ارتش فرستادیم. نکته جالب دیگر حضور ذهن مرحوم دکتر مصدق، در آن لحظات بعد از نیمه شب و در جریان آن درگیری های عصبی، بود. ایشان در اعلام رسید نامه ای که نصیری آورده بود، روی همان پاکت نوشته بود"ساعت ۱ بامداد روز ۲۵ مرداد ۱۳۳۲"».
با دستگیری سرهنگ نصیری، کودتاچیان مرعوب شده و فراری می گردند. کودتای شاهانه به خاطر « یک بی احتیاطی»(به قول آنتونی ایدن، وزیر خارجه وقت دولت چرچیل) شکست خورد و آن آماده باش بیست چهار ساعته گارد سلطنتی، پیش از کودتا بود. شاه نیز همانگونه که در طرح کودتا(در صورت شکست) پیش بینی شده بود، به همراه همسر و خلبان شخصی خود با هواپیمایی کوچک به بغداد گریخت.
مصدق؛ سالهای مبارزه و مقاومت- سرهنگ غلامرضا نجاتی- جلد دوم،ص ۵۱-۵۴
مصدق و نبرد قدرت- همایون کاتوزیان، ص۳۴۴-۳۴۵
@sedayeslahat
تمام پیام این تصویر، وقاحت و رذالتی است که از چهره معجزه هزاره سوم و آن رفیق جنزدهاش، پمپاژ میشود!
رفیقی که تئوریسین مکتب انسان شده بود، اما قدر یک سگ از انسانیت بویی نبرده بود!
t.co/JNgV5NZ2yo
@sedayeslahat
رفیقی که تئوریسین مکتب انسان شده بود، اما قدر یک سگ از انسانیت بویی نبرده بود!
t.co/JNgV5NZ2yo
@sedayeslahat
Twitter
mehdi mahmoudi
این یکی از تلخ ترین سکانسهای زندگی عزت الله #انتظامی بود.. جایی که آقای رحیم مشایی و احمدی نژاد به بهانه ثبت موسسه فرهنگی و هنری بردنش وزارت کشور اما میخاستن تو انتخابات ریاست جمهوری 92 ثبت نام کنن!