https://www.youtube.com/watch?v=ksp_gXshiOU
روشهای (۵و۶ از۱۱ روش) شناسائی دروغهایی که توسط جویندگان قدرت با بکار بردن تزویر حقطلبی و حقوقمندی و دموکراسی برای رسیدن به قدرت (تصرف دولت) مورد استفاده قرار میگیرند.
گفتگوی(۳) آقای ابوالحسن #بنیصدر و علی #صدارت
شانزدهم مهر ماه ۱۳۹۷ برابر با هشتم اکتبر ۲۰۱۸ دوشنبه
5. عقل قدرتمدار اگر هم بخواهد نمیتواند به دوگانگی مصلحت و حق و حقیقت متوسل نشود و مصلحت را حاکم بر حق و حقیقت نشناسد و بنام مصلحت، عمل نکردن به حق را توجیه نکند. زیرا عمل به حق، محلی برای قدرتمداری باقی نمیگذارد و پای مصلحت هم – که همواره قدرت میسنجد و بر ضد حق و برای بازداشتن از عمل به حق میسنجد – بمیان نمیآید. توجه باید کرد که مدعی دروغگو، بهنگام اظهار حقوق یا برنامه نیست که به مصلحت متوسل میشود، بلکه برای به تأخیر انداختن عمل به حقوق است که به مصلحت متوسل میشود.
در جریان انقلاب، اگر تنها این روش در شناسائی مدعی جانبداری از اصول راهنمای انقلاب بکار رفته بود، مردم ایران و ایران و انقلاب و اسلام و منطقه، سرنوشتی را پیدا نمیکردند که اینک دارند.
6. چون مدار قدرت مدار بسته است، قدرتمدار مدعی جانبداری از حقوق و داشتن برنامه مشعشع، خواه ناخواه، مدار بسته (روش 3) ایجاد میکند. اما، در این مدار، جبر تن دادن به بد از بیم بدتر را القاء میکند. این ویژهگی را تمامی زبانهای مردم فریب دارند. به یاد بیاوریم این جمله را: «شاه برود ولو ابن زیاد بیاید» و «انتخاب میان بد و بدتر» که رﮊیم مدار بسته زندگی مردم ایران کردهاست. و مدار بسته بد و بدتری که مقایسه رﮊیم پهلوی با ولایت مطلقه فقیه گشتهاست و... را.
روشهای (۵و۶ از۱۱ روش) شناسائی دروغهایی که توسط جویندگان قدرت با بکار بردن تزویر حقطلبی و حقوقمندی و دموکراسی برای رسیدن به قدرت (تصرف دولت) مورد استفاده قرار میگیرند.
گفتگوی(۳) آقای ابوالحسن #بنیصدر و علی #صدارت
شانزدهم مهر ماه ۱۳۹۷ برابر با هشتم اکتبر ۲۰۱۸ دوشنبه
5. عقل قدرتمدار اگر هم بخواهد نمیتواند به دوگانگی مصلحت و حق و حقیقت متوسل نشود و مصلحت را حاکم بر حق و حقیقت نشناسد و بنام مصلحت، عمل نکردن به حق را توجیه نکند. زیرا عمل به حق، محلی برای قدرتمداری باقی نمیگذارد و پای مصلحت هم – که همواره قدرت میسنجد و بر ضد حق و برای بازداشتن از عمل به حق میسنجد – بمیان نمیآید. توجه باید کرد که مدعی دروغگو، بهنگام اظهار حقوق یا برنامه نیست که به مصلحت متوسل میشود، بلکه برای به تأخیر انداختن عمل به حقوق است که به مصلحت متوسل میشود.
در جریان انقلاب، اگر تنها این روش در شناسائی مدعی جانبداری از اصول راهنمای انقلاب بکار رفته بود، مردم ایران و ایران و انقلاب و اسلام و منطقه، سرنوشتی را پیدا نمیکردند که اینک دارند.
6. چون مدار قدرت مدار بسته است، قدرتمدار مدعی جانبداری از حقوق و داشتن برنامه مشعشع، خواه ناخواه، مدار بسته (روش 3) ایجاد میکند. اما، در این مدار، جبر تن دادن به بد از بیم بدتر را القاء میکند. این ویژهگی را تمامی زبانهای مردم فریب دارند. به یاد بیاوریم این جمله را: «شاه برود ولو ابن زیاد بیاید» و «انتخاب میان بد و بدتر» که رﮊیم مدار بسته زندگی مردم ایران کردهاست. و مدار بسته بد و بدتری که مقایسه رﮊیم پهلوی با ولایت مطلقه فقیه گشتهاست و... را.
YouTube
روشهای شناسائی جوینده قدرت با تزویر دموکراسی گفتگوی(۳) بنیصدر و صدارت
روشهای (۵و۶ از۱۱ روش) شناسائی دروغهایی که توسط جویندگان قدرت با بکار بردن تزویر حقطلبی و حقوقمندی و دموکراسی برای رسیدن به قدرت (تصرف دولت) مورد استفاده قرار میگیرند.
گفتگوی(۳) آقای ابوالحسن #بنیصدر و علی #صدارت
شانزدهم مهر ماه ۱۳۹۷ برابر با هشتم اکتبر…
گفتگوی(۳) آقای ابوالحسن #بنیصدر و علی #صدارت
شانزدهم مهر ماه ۱۳۹۷ برابر با هشتم اکتبر…
Audio
❊❊❊فایل صوتی👆کم حجم جلسه سوم برای ایران❊❊❊
گفتگوی(۳) آقای ابوالحسن #بنیصدر و علی #صدارت
شانزدهم مهر ماه ۱۳۹۷ برابر با هشتم اکتبر ۲۰۱۸ دوشنبه
5. عقل قدرتمدار اگر هم بخواهد نمیتواند به دوگانگی مصلحت و حق و حقیقت متوسل نشود و مصلحت را حاکم بر حق و حقیقت نشناسد و بنام مصلحت، عمل نکردن به حق را توجیه نکند. زیرا عمل به حق، محلی برای قدرتمداری باقی نمیگذارد و پای مصلحت هم – که همواره قدرت میسنجد و بر ضد حق و برای بازداشتن از عمل به حق میسنجد – بمیان نمیآید. توجه باید کرد که مدعی دروغگو، بهنگام اظهار حقوق یا برنامه نیست که به مصلحت متوسل میشود، بلکه برای به تأخیر انداختن عمل به حقوق است که به مصلحت متوسل میشود.
در جریان انقلاب، اگر تنها این روش در شناسائی مدعی جانبداری از اصول راهنمای انقلاب بکار رفته بود، مردم ایران و ایران و انقلاب و اسلام و منطقه، سرنوشتی را پیدا نمیکردند که اینک دارند.
6. چون مدار قدرت مدار بسته است، قدرتمدار مدعی جانبداری از حقوق و داشتن برنامه مشعشع، خواه ناخواه، مدار بسته (روش 3) ایجاد میکند. اما، در این مدار، جبر تن دادن به بد از بیم بدتر را القاء میکند. این ویژهگی را ......
گفتگوی(۳) آقای ابوالحسن #بنیصدر و علی #صدارت
شانزدهم مهر ماه ۱۳۹۷ برابر با هشتم اکتبر ۲۰۱۸ دوشنبه
5. عقل قدرتمدار اگر هم بخواهد نمیتواند به دوگانگی مصلحت و حق و حقیقت متوسل نشود و مصلحت را حاکم بر حق و حقیقت نشناسد و بنام مصلحت، عمل نکردن به حق را توجیه نکند. زیرا عمل به حق، محلی برای قدرتمداری باقی نمیگذارد و پای مصلحت هم – که همواره قدرت میسنجد و بر ضد حق و برای بازداشتن از عمل به حق میسنجد – بمیان نمیآید. توجه باید کرد که مدعی دروغگو، بهنگام اظهار حقوق یا برنامه نیست که به مصلحت متوسل میشود، بلکه برای به تأخیر انداختن عمل به حقوق است که به مصلحت متوسل میشود.
در جریان انقلاب، اگر تنها این روش در شناسائی مدعی جانبداری از اصول راهنمای انقلاب بکار رفته بود، مردم ایران و ایران و انقلاب و اسلام و منطقه، سرنوشتی را پیدا نمیکردند که اینک دارند.
6. چون مدار قدرت مدار بسته است، قدرتمدار مدعی جانبداری از حقوق و داشتن برنامه مشعشع، خواه ناخواه، مدار بسته (روش 3) ایجاد میکند. اما، در این مدار، جبر تن دادن به بد از بیم بدتر را القاء میکند. این ویژهگی را ......
https://www.youtube.com/watch?v=UWhujE1qQVQ
روشهای (۷-۹ از۱۱ روش) شناسائی دروغهایی که توسط جویندگان قدرت با بکار بردن تزویر حقطلبی و حقوقمندی و دموکراسی برای رسیدن به قدرت (تصرف دولت) مورد استفاده قرار میگیرند.
گفتگوی(۴) آقای ابوالحسن #بنیصدر و علی #صدارت
بیست و سوم مهر ماه ۱۳۹۷ برابر با پانزدهم اکتبر ۲۰۱۸ دوشنبه
7. عقل قدرتمدار، ناگزیر با تخریب شروع میکند. از این رو، بنمایه کلمهها و جملههایش، وقتی هم از حقوق سخن میگوید، زور است. زور ناقض حق است و عقل قدرتمدار، ناخودآگاه، با زور گوئی، مدعای خود را که جانبداری از حق و حقوق است، خود تکذیب میکند و میگوید: من دروغگویم.
8. یکی دیگر از آسانترین روشهای شناسائی جانبدار راستگوی حقوق از قدرتمداری که جانبداری از آن را وسیله میکند، ایناست که دلیل آنچه میگوید، نه در گفته او که در خود او است: نه چون حق است او میگوید بلکه چون او میگوید حق است. با آنکه بنابر مصلحت، آنچه را امروز میگوید، فردا ضدش را میگوید، باز چون خود را حق میداند، ضد و نقیض گوئی را هم حق خود میداند. قدرتمداری که ضد و نقیض نگوید، وجود ندارد.
9. رهبری را از همگان میستاند و به خود مخصوص میکند. عقل قدرتمدار، حتی وقتی هم از حق و حقوق سخن میگوید و نیز وقتی هم میگوید: «رهبر مردم هستند من دنباله رو مردم هستم»، نمیتواند این ویژهگی قدرتمداری را پنهان کند: پیش و پس از آن میفهماند که رهبر تنها او است.
روشهای (۷-۹ از۱۱ روش) شناسائی دروغهایی که توسط جویندگان قدرت با بکار بردن تزویر حقطلبی و حقوقمندی و دموکراسی برای رسیدن به قدرت (تصرف دولت) مورد استفاده قرار میگیرند.
گفتگوی(۴) آقای ابوالحسن #بنیصدر و علی #صدارت
بیست و سوم مهر ماه ۱۳۹۷ برابر با پانزدهم اکتبر ۲۰۱۸ دوشنبه
7. عقل قدرتمدار، ناگزیر با تخریب شروع میکند. از این رو، بنمایه کلمهها و جملههایش، وقتی هم از حقوق سخن میگوید، زور است. زور ناقض حق است و عقل قدرتمدار، ناخودآگاه، با زور گوئی، مدعای خود را که جانبداری از حق و حقوق است، خود تکذیب میکند و میگوید: من دروغگویم.
8. یکی دیگر از آسانترین روشهای شناسائی جانبدار راستگوی حقوق از قدرتمداری که جانبداری از آن را وسیله میکند، ایناست که دلیل آنچه میگوید، نه در گفته او که در خود او است: نه چون حق است او میگوید بلکه چون او میگوید حق است. با آنکه بنابر مصلحت، آنچه را امروز میگوید، فردا ضدش را میگوید، باز چون خود را حق میداند، ضد و نقیض گوئی را هم حق خود میداند. قدرتمداری که ضد و نقیض نگوید، وجود ندارد.
9. رهبری را از همگان میستاند و به خود مخصوص میکند. عقل قدرتمدار، حتی وقتی هم از حق و حقوق سخن میگوید و نیز وقتی هم میگوید: «رهبر مردم هستند من دنباله رو مردم هستم»، نمیتواند این ویژهگی قدرتمداری را پنهان کند: پیش و پس از آن میفهماند که رهبر تنها او است.
YouTube
روشهای شناسائی جوینده قدرت با تزویر دموکراسی گفتگوی(۴) بنیصدر و صدارت
روشهای (۷-۹ از۱۱ روش) شناسائی دروغهایی که توسط جویندگان قدرت با بکار بردن تزویر حقطلبی و حقوقمندی و دموکراسی برای رسیدن به قدرت (تصرف دولت) مورد استفاده قرا...
Audio
❊❊❊فایل صوتی👆کم حجم جلسه چهارم برای ایران❊❊❊
روشهای (۷-۹ از۱۱ روش) شناسائی دروغهایی که توسط جویندگان قدرت با بکار بردن تزویر حقطلبی و حقوقمندی و دموکراسی برای رسیدن به قدرت (تصرف دولت) مورد استفاده قرار میگیرند.
گفتگوی(۴) آقای #بنیصدر و #صدارت ۲۳مهر ماه ۱۳۹۷ برابر با ۱۵ اکتبر ۲۰۱۸ دوشنبه
7. عقل قدرتمدار، ناگزیر با تخریب شروع میکند. از این رو، بنمایه کلمهها و جملههایش، وقتی هم از حقوق سخن میگوید، زور است. زور ناقض حق است و عقل قدرتمدار، ناخودآگاه، با زور گوئی، مدعای خود را که جانبداری از حق و حقوق است، خود تکذیب میکند و میگوید: من دروغگویم.
8. یکی دیگر از آسانترین روشهای شناسائی جانبدار راستگوی حقوق از قدرتمداری که جانبداری از آن را وسیله میکند، ایناست که دلیل آنچه میگوید، نه در گفته او که در خود او است: نه چون حق است او میگوید بلکه چون او میگوید حق است. با آنکه بنابر مصلحت، آنچه را امروز میگوید، فردا ضدش را میگوید، باز چون خود را حق میداند، ضد و نقیض گوئی را هم حق خود میداند. قدرتمداری که ضد و نقیض نگوید، وجود ندارد.
9. رهبری را از همگان میستاند و به خود مخصوص میکند. عقل قدرتمدار…....
روشهای (۷-۹ از۱۱ روش) شناسائی دروغهایی که توسط جویندگان قدرت با بکار بردن تزویر حقطلبی و حقوقمندی و دموکراسی برای رسیدن به قدرت (تصرف دولت) مورد استفاده قرار میگیرند.
گفتگوی(۴) آقای #بنیصدر و #صدارت ۲۳مهر ماه ۱۳۹۷ برابر با ۱۵ اکتبر ۲۰۱۸ دوشنبه
7. عقل قدرتمدار، ناگزیر با تخریب شروع میکند. از این رو، بنمایه کلمهها و جملههایش، وقتی هم از حقوق سخن میگوید، زور است. زور ناقض حق است و عقل قدرتمدار، ناخودآگاه، با زور گوئی، مدعای خود را که جانبداری از حق و حقوق است، خود تکذیب میکند و میگوید: من دروغگویم.
8. یکی دیگر از آسانترین روشهای شناسائی جانبدار راستگوی حقوق از قدرتمداری که جانبداری از آن را وسیله میکند، ایناست که دلیل آنچه میگوید، نه در گفته او که در خود او است: نه چون حق است او میگوید بلکه چون او میگوید حق است. با آنکه بنابر مصلحت، آنچه را امروز میگوید، فردا ضدش را میگوید، باز چون خود را حق میداند، ضد و نقیض گوئی را هم حق خود میداند. قدرتمداری که ضد و نقیض نگوید، وجود ندارد.
9. رهبری را از همگان میستاند و به خود مخصوص میکند. عقل قدرتمدار…....
https://youtu.be/KJgvBP-S340?t=3
روشهای (۱۰و۱۱ از۱۱ روش) شناسائی دروغهایی که توسط جویندگان قدرت با بکار بردن تزویر حقطلبی و حقوقمندی و دموکراسی برای رسیدن به قدرت (تصرف دولت) مورد استفاده قرار میگیرند.
گفتگوی(۵) آقای ابوالحسن #بنیصدر و علی #صدارت
سیام مهر ماه ۱۳۹۷ برابر با ۲۲ اکتبر ۲۰۱۸ دوشنبه
❊
10. ویژهگی عمومی زبان فریب، مبهم بودن آناست. در واقع، دو هدف، یکی هدفی که اظهار میشود و دیگری هدفی که اظهار نمیشود و واقعی است، وجود دارند. مدعی قدرتمدار هدف واقعی را با هدفی که به قصد فریب اعلان میکند، میپوشاند. چنانکه امروز میدانیم «رهبری» انقلاب، هدف دومی داشتهاست (طرح دکتر یزدی).
چگونه بتوانیم دریابیم که هدف دومی وجود دارد؟ مبهم بودن هدفی که اعلان میشود و موکول کردن تحقق آن به بعد از تصرف قدرت، دو ویژهگی هستند که میتواند در شناسائی قدرتمداری مدعی بکار روند. اما این دو ویژهگی را همگان مشکل میتوانند شناسائی کنند و بکار برند. چنانکه در دوران انقلاب، شناخته نشدند و بکار نرفتند. بنابراین، نیاز به شناسائی ویژگی سومی است:
حق با زور ترکیب نمیشود. زیرا وقتی به حق عمل میشود، زور نیست و وقتی زور درکار میآید، غفلت از حق ناگزیر میشود. در مدار بستهای که میدان عمل عقل قدرتمدار است، او نمیتواند حق را با زور ترکیب کند و بکار برد، از اینرو، حق و حقوق یا دین یا مرام را در توجیه بکاربردن زور، بکار میگیرد. بدینسان، دو ویژهگی، یکی وسیله کردن حق و حقوق و دیگری بکاربردنشان در توجیه اعمال زور، زوجی میشوند که در جا قابل شناسائی است. بخصوص که بدون از خود بیگانه کردن حق، نمیتوان آنرا در توجیه بکار بردن زور، بنابراین، قدرتطلبی بکاربرد: ویژهگی سوم.
گرچه در زندگی روزمره، در هر رابطه قوائی که یک طرف زور درکار میآورد، این سه ویژهگی قابل مشاهده است، ولایت جمهور مردم (هدفی که اعلان شد) و ولایت مطلقه فقیه را مثال میآورم:
آقای خمینی در نوفل لوشاتو اعلان کرد ولایت با جمهور مردم است. این هدف اعلان شده میپوشاند هدف دومی را که «ولایت مطلقه رهبر بود». ولایت با جمهور مردم است به ترتیب زیر در پوشاندن ولایت مطلقه رهبر (هدف دوم) و وسیله و توجیه بکار رفت:
10.1. ولایت جمهور مردم با زور که بسط ید یک تن بر جان و مال و ناموس جمهور مردم است، جمع و ترکیب نمیشود. بنابراین، کسی که میگوید ولایت با جمهور مردم است، در همانحال نمیتواند اعمال ولایت مطلقه کند. عمل به این حق، ایجاب میکرد طرح شوراها (پیشنهاد بنیصدر و همکاران او) به اجرا در میآمد. بنام مصلحت، طرح بعمل در نیامد و به طرح «ولایت مطلقه رهبر» عمل شد. و
10.2. بنابراین، ولایت با جمهور مردم است هدفی شد که، بدان، برانداختن رﮊیم شاه توجیه میشد. حال اینکه، در عمل، مردم ایران با دست زدن به جنبش همگانی، به ولایت جمهور مردم تحقق بخشیده بودند. آنچه مانده بود سازماندهی بدان با هدف مداوم کردنش (طرح شوراها) بود. بدینسان، این حق وسیله شد برای استقرار ولایت مطلقه آقای خمینی:
10.3. تا اینجا، ولایت با جمهور مردم است توجیه میکرد براندازی استبداد سلطنتی را بیآنکه درجا سازمان بجوید. اما آقای خمینی آن را بکار میبرد در توجیه رهبر یک و یگدانه شدن خویش بمثابه کسی که جمهور مردم به او رجوع کرده اند و او را نماد ولایت جمهور مردم کردهاند. و
11.از امرهای واقع مستمر یکی ایناست: واعظان که این جلوه در محراب و منبر میکنند—چون به خلوت میروند، آن کار دیگر میکنند. در ظاهر حق گفتن و دل در گرو قدرت داشتن، همواره وجود داشته و انتقاد شدهاست. اما چگونه بتوانیم پیش از آن که فریب بخوریم و وسیله رسیدن فریبکار به قدرت شویم، او را بشناسیم؟ روش دیگری را که میتوان بر روشهای بالا افزود، ایناست:عقلهای قدرتمداری که در پوشش حقطلبی و یا سخن گفتن از «منافع مردم» (در غرب امروز، زبان فریب از منافع سخن میگوید و نه از حقوق) ، در کار وسیله کردن مردم برای یافتن موقعیت مسلط میشوند، ممکن نیست بتوانند این علایم را از خود بروز ندهند:
● چون همواره در بیم آنند که درونشان از پرده بیرون افتد، هر صدایی را صدای مخالف میانگارند و نمیگذارند صدایی جز صدایی خود آنها شنیده شود: تک صدایی دوران انقلاب را بیاد بیاوریم.
● همواره قیافه حق بجانب میگیرند و سخنی را میگویند که حق به جانب بودن آنها را ثابت کند. اما دو کار آنها را لو میدهد: ناتوانی از استمرار بخشیدن به عمل موافق حقی که به حانبداری از آن تظاهر میکنند. بنابراین، تغییر قول و فعل، بنا بر موقعیتشان در رابطه با قدرت و دوگانگی هدف و روش. اینان از اصل هدف وسیله را توجیه میکند پیروی میکنند. پس، ممکن نیست بتوانند روش را عمل به حقی بدانند و بکنند که به جانبداری از آن تظاهر میکنند.
روشهای (۱۰و۱۱ از۱۱ روش) شناسائی دروغهایی که توسط جویندگان قدرت با بکار بردن تزویر حقطلبی و حقوقمندی و دموکراسی برای رسیدن به قدرت (تصرف دولت) مورد استفاده قرار میگیرند.
گفتگوی(۵) آقای ابوالحسن #بنیصدر و علی #صدارت
سیام مهر ماه ۱۳۹۷ برابر با ۲۲ اکتبر ۲۰۱۸ دوشنبه
❊
10. ویژهگی عمومی زبان فریب، مبهم بودن آناست. در واقع، دو هدف، یکی هدفی که اظهار میشود و دیگری هدفی که اظهار نمیشود و واقعی است، وجود دارند. مدعی قدرتمدار هدف واقعی را با هدفی که به قصد فریب اعلان میکند، میپوشاند. چنانکه امروز میدانیم «رهبری» انقلاب، هدف دومی داشتهاست (طرح دکتر یزدی).
چگونه بتوانیم دریابیم که هدف دومی وجود دارد؟ مبهم بودن هدفی که اعلان میشود و موکول کردن تحقق آن به بعد از تصرف قدرت، دو ویژهگی هستند که میتواند در شناسائی قدرتمداری مدعی بکار روند. اما این دو ویژهگی را همگان مشکل میتوانند شناسائی کنند و بکار برند. چنانکه در دوران انقلاب، شناخته نشدند و بکار نرفتند. بنابراین، نیاز به شناسائی ویژگی سومی است:
حق با زور ترکیب نمیشود. زیرا وقتی به حق عمل میشود، زور نیست و وقتی زور درکار میآید، غفلت از حق ناگزیر میشود. در مدار بستهای که میدان عمل عقل قدرتمدار است، او نمیتواند حق را با زور ترکیب کند و بکار برد، از اینرو، حق و حقوق یا دین یا مرام را در توجیه بکاربردن زور، بکار میگیرد. بدینسان، دو ویژهگی، یکی وسیله کردن حق و حقوق و دیگری بکاربردنشان در توجیه اعمال زور، زوجی میشوند که در جا قابل شناسائی است. بخصوص که بدون از خود بیگانه کردن حق، نمیتوان آنرا در توجیه بکار بردن زور، بنابراین، قدرتطلبی بکاربرد: ویژهگی سوم.
گرچه در زندگی روزمره، در هر رابطه قوائی که یک طرف زور درکار میآورد، این سه ویژهگی قابل مشاهده است، ولایت جمهور مردم (هدفی که اعلان شد) و ولایت مطلقه فقیه را مثال میآورم:
آقای خمینی در نوفل لوشاتو اعلان کرد ولایت با جمهور مردم است. این هدف اعلان شده میپوشاند هدف دومی را که «ولایت مطلقه رهبر بود». ولایت با جمهور مردم است به ترتیب زیر در پوشاندن ولایت مطلقه رهبر (هدف دوم) و وسیله و توجیه بکار رفت:
10.1. ولایت جمهور مردم با زور که بسط ید یک تن بر جان و مال و ناموس جمهور مردم است، جمع و ترکیب نمیشود. بنابراین، کسی که میگوید ولایت با جمهور مردم است، در همانحال نمیتواند اعمال ولایت مطلقه کند. عمل به این حق، ایجاب میکرد طرح شوراها (پیشنهاد بنیصدر و همکاران او) به اجرا در میآمد. بنام مصلحت، طرح بعمل در نیامد و به طرح «ولایت مطلقه رهبر» عمل شد. و
10.2. بنابراین، ولایت با جمهور مردم است هدفی شد که، بدان، برانداختن رﮊیم شاه توجیه میشد. حال اینکه، در عمل، مردم ایران با دست زدن به جنبش همگانی، به ولایت جمهور مردم تحقق بخشیده بودند. آنچه مانده بود سازماندهی بدان با هدف مداوم کردنش (طرح شوراها) بود. بدینسان، این حق وسیله شد برای استقرار ولایت مطلقه آقای خمینی:
10.3. تا اینجا، ولایت با جمهور مردم است توجیه میکرد براندازی استبداد سلطنتی را بیآنکه درجا سازمان بجوید. اما آقای خمینی آن را بکار میبرد در توجیه رهبر یک و یگدانه شدن خویش بمثابه کسی که جمهور مردم به او رجوع کرده اند و او را نماد ولایت جمهور مردم کردهاند. و
11.از امرهای واقع مستمر یکی ایناست: واعظان که این جلوه در محراب و منبر میکنند—چون به خلوت میروند، آن کار دیگر میکنند. در ظاهر حق گفتن و دل در گرو قدرت داشتن، همواره وجود داشته و انتقاد شدهاست. اما چگونه بتوانیم پیش از آن که فریب بخوریم و وسیله رسیدن فریبکار به قدرت شویم، او را بشناسیم؟ روش دیگری را که میتوان بر روشهای بالا افزود، ایناست:عقلهای قدرتمداری که در پوشش حقطلبی و یا سخن گفتن از «منافع مردم» (در غرب امروز، زبان فریب از منافع سخن میگوید و نه از حقوق) ، در کار وسیله کردن مردم برای یافتن موقعیت مسلط میشوند، ممکن نیست بتوانند این علایم را از خود بروز ندهند:
● چون همواره در بیم آنند که درونشان از پرده بیرون افتد، هر صدایی را صدای مخالف میانگارند و نمیگذارند صدایی جز صدایی خود آنها شنیده شود: تک صدایی دوران انقلاب را بیاد بیاوریم.
● همواره قیافه حق بجانب میگیرند و سخنی را میگویند که حق به جانب بودن آنها را ثابت کند. اما دو کار آنها را لو میدهد: ناتوانی از استمرار بخشیدن به عمل موافق حقی که به حانبداری از آن تظاهر میکنند. بنابراین، تغییر قول و فعل، بنا بر موقعیتشان در رابطه با قدرت و دوگانگی هدف و روش. اینان از اصل هدف وسیله را توجیه میکند پیروی میکنند. پس، ممکن نیست بتوانند روش را عمل به حقی بدانند و بکنند که به جانبداری از آن تظاهر میکنند.
YouTube
روشهای شناسائی جوینده قدرت با تزویر دموکراسی گفتگوی(۵) بنیصدر و صدارت
روشهای (۱۰و۱۱ از۱۱ روش) شناسائی دروغهایی که توسط جویندگان قدرت با بکار بردن تزویر حقطلبی و حقوقمندی و دموکراسی برای رسیدن به قدرت (تصرف دولت) مورد استفاده ق...
● با آنکه از حق جانبداری میکنند، نسبت به حق بیتفاوت اما نسبت با قدرت (از جمله کیش شخصیت خود) با هیجان، واکنش نشان میدهند.
● هدفی را که اعلان میکنند، وسیله بر انگیختن مردم است. این هدف هدفی را میپوشاند که در سر دارند. این دومی را نمیتوانند بپوشانند زیرا روش آنها که بیانگر هدف واقعی است، آن را بروز میدهد. از جمله،
● دروغ میگویند و بدگویی میکنند و حقی که از آن دم میزنند را، در تخریب رقیبان و حتی پیروانی بکار میبرند که از او انتظار عمل به حق را دارند، دو پهلو و مبهم سخن میگویند، امر به تخریب میکنند، دست بگیر دارند و دست بده ندارند، سخن آنان عمق ندارد و در سطح ناچیز میشود، شادی و امید طبیعی ندارند، ابهت را در غضب نشان دادن میانگارند. در حضور مردم، اخم میکنند. و
● محال است بتوانند با تخریب سخن آغاز نکنند.
بدینقرار، از آنجا که حقوق را انسانها دارند و هر برنامهای که پیشنهاد میشود برای آن پیشنهاد میشود که مردم تغییر کنند و تغییر دهند، پس هر ادعائی که یکایک مردم (حقوق انسان و حقوق شهروندی) و جمع آنها، خود نتوانند به آن عمل کنند، فریب است و فریب خورندگان نقشی جز آلت فعل پیدا نمیکنند.
● هدفی را که اعلان میکنند، وسیله بر انگیختن مردم است. این هدف هدفی را میپوشاند که در سر دارند. این دومی را نمیتوانند بپوشانند زیرا روش آنها که بیانگر هدف واقعی است، آن را بروز میدهد. از جمله،
● دروغ میگویند و بدگویی میکنند و حقی که از آن دم میزنند را، در تخریب رقیبان و حتی پیروانی بکار میبرند که از او انتظار عمل به حق را دارند، دو پهلو و مبهم سخن میگویند، امر به تخریب میکنند، دست بگیر دارند و دست بده ندارند، سخن آنان عمق ندارد و در سطح ناچیز میشود، شادی و امید طبیعی ندارند، ابهت را در غضب نشان دادن میانگارند. در حضور مردم، اخم میکنند. و
● محال است بتوانند با تخریب سخن آغاز نکنند.
بدینقرار، از آنجا که حقوق را انسانها دارند و هر برنامهای که پیشنهاد میشود برای آن پیشنهاد میشود که مردم تغییر کنند و تغییر دهند، پس هر ادعائی که یکایک مردم (حقوق انسان و حقوق شهروندی) و جمع آنها، خود نتوانند به آن عمل کنند، فریب است و فریب خورندگان نقشی جز آلت فعل پیدا نمیکنند.
Audio
❊❊❊فایل صوتی👆کم حجم جلسه پنجم برای ایران❊❊❊
روشهای (۱۰و۱۱ از۱۱ روش) شناسائی دروغهایی که توسط جویندگان قدرت با بکار بردن تزویر حقطلبی و حقوقمندی و دموکراسی برای رسیدن به قدرت (تصرف دولت) مورد استفاده قرار میگیرند.
گفتگوی(۵) آقای ابوالحسن #بنیصدر و علی #صدارت
سیام مهر ماه ۱۳۹۷ برابر با ۲۲ اکتبر ۲۰۱۸ دوشنبه
❊
10. ویژهگی عمومی زبان فریب، مبهم بودن آناست. در واقع، دو هدف، یکی هدفی که اظهار میشود و دیگری هدفی که اظهار نمیشود و واقعی است، وجود دارند. مدعی قدرتمدار هدف واقعی را با هدفی که به قصد فریب اعلان میکند، میپوشاند. چنانکه امروز میدانیم «رهبری» انقلاب، هدف دومی داشتهاست (طرح دکتر یزدی).
چگونه بتوانیم دریابیم که هدف دومی وجود دارد؟ مبهم بودن هدفی که اعلان میشود و موکول کردن تحقق آن به بعد از تصرف قدرت، دو ویژهگی هستند که میتواند در شناسائی قدرتمداری مدعی بکار روند. اما این دو ویژهگی را همگان مشکل میتوانند شناسائی کنند و بکار برند. چنانکه در دوران انقلاب، شناخته نشدند و بکار نرفتند. بنابراین، نیاز به شناسائی ویژگی سومی است:
حق با زور ترکیب نمیشود. زیرا وقتی به حق عمل میشود، زور نیست و وقتی..
روشهای (۱۰و۱۱ از۱۱ روش) شناسائی دروغهایی که توسط جویندگان قدرت با بکار بردن تزویر حقطلبی و حقوقمندی و دموکراسی برای رسیدن به قدرت (تصرف دولت) مورد استفاده قرار میگیرند.
گفتگوی(۵) آقای ابوالحسن #بنیصدر و علی #صدارت
سیام مهر ماه ۱۳۹۷ برابر با ۲۲ اکتبر ۲۰۱۸ دوشنبه
❊
10. ویژهگی عمومی زبان فریب، مبهم بودن آناست. در واقع، دو هدف، یکی هدفی که اظهار میشود و دیگری هدفی که اظهار نمیشود و واقعی است، وجود دارند. مدعی قدرتمدار هدف واقعی را با هدفی که به قصد فریب اعلان میکند، میپوشاند. چنانکه امروز میدانیم «رهبری» انقلاب، هدف دومی داشتهاست (طرح دکتر یزدی).
چگونه بتوانیم دریابیم که هدف دومی وجود دارد؟ مبهم بودن هدفی که اعلان میشود و موکول کردن تحقق آن به بعد از تصرف قدرت، دو ویژهگی هستند که میتواند در شناسائی قدرتمداری مدعی بکار روند. اما این دو ویژهگی را همگان مشکل میتوانند شناسائی کنند و بکار برند. چنانکه در دوران انقلاب، شناخته نشدند و بکار نرفتند. بنابراین، نیاز به شناسائی ویژگی سومی است:
حق با زور ترکیب نمیشود. زیرا وقتی به حق عمل میشود، زور نیست و وقتی..
Forwarded from Abolhasan Banisadr
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 گفتگو با رادیو فرانسه درباره آغاز دور دوم تحریمهای حکومت آمریکا علیه ایران
🔵 بخشی از رژیم بنفع ترامپ وارد انتخابات آمریکا شده | نرمش قهرمانانه دوم به چند عامل مهم، وابسته است
🆔 @ABanisadr
🔵 بخشی از رژیم بنفع ترامپ وارد انتخابات آمریکا شده | نرمش قهرمانانه دوم به چند عامل مهم، وابسته است
🆔 @ABanisadr
https://alisedarat.com/1397/08/06/4317/
مردم باید یک کاری بکنند! چه باید کرد؟
در تب رسیدن نرخ ارز، از حدود سه-چهار هزار تومان، در آن مدت بسیار کوتاه، به حدود بیش از بیست هزار تومان، با هموطن عزیزی در ایران صحبتی داشتم. بازهم فقیرتر شدن مردم ایران، به قول شاعر، دلم را دوزخی سازد و دو چشمم را کند جیحون. هموطنان ما، مردمی که در وطنی میزیند که روی اقیانوسهای نفت و گاز شناورند، و بینهایت انرژی تجدید شونده در اختیار دارند، و نیروهای محرکه در دسترس با ابعادی عظیم، از جمله و بخصوص جوانان ایرانی، برایشان مهیا است. صحبت پراحساس و پردرد این عزیز، با این جمله به مکثی طولانی رسید: «…وضعیت هرروزه بسیار وحشتناکتر میشود، و هیچ چارهای نیست مگر اینکه مردم یک کاری بکنند» سکوت منتظرانه من به این جمله وی انجامید که «البته بقیه هم همین را میگویند ولی هیچکس نمیپرسد که این مردم چه کسانی هستند…. و من و هیچکس دیگری نمیگوییم که من هم جزئی از این مردم هستم!! و چرا کاری انجام نمیدهم!؟»
برای گذاری خشونتزدا از استبدادهای شاه و شیخ، و هرگونه استبداد دیگری، یک حداقل لازمی از ما مردم باید (باید!) در ساختن سرنوشت مشارکت نماییم. این باید، یک دستور نیست که نویسنده به خواننده این مقاله میدهد، یک پیشنیاز است. برای اینکه از گرسنگی نمیرید، باید (باید!) غذا را بجوید و باید لقمه را قورت دهید!!
ولی اگر هر کسی صبر کند تا ببیند که دیگری چه میکند و چه خواهند کرد، و منتظر بماند که دیگران این حداقل لازم را بسازند، سرنوشت بدی که ما در چند دهه اخیر گرفتار آن هستیم، خودبخود به یک سرنوشت خوب مبدل نحواهد شد. رانتخوان و ویژهخوارانی که لاینقطع به تجاوزها به حقوق ما مشغول هستند، خودبخود و از روی شفقت! و مهربانی! کنار نخواهند رفت که هیچ، حتی اصلاح و متحول هم نخواهند شد. کجا بروند از اینجا بهتر!
هرچه تعداد مشارکت کنندگان در ساختن سرنوشت خوب بیشتر بشود، گذار خشونتزداتر و رسیدن به سرنوشت بهتر، سریعتر خواهد شد.
ما میخواهیم از استبداد گذر کنیم و به دموکراسی برسیم. از دید دموکراسی، سیاست، به معنی مشارکت شهروندان در ساختن سرنوشت و تدبیر امور است. از دید استبداد، سیاست، به معنای حفظ منافع شخصی و حزبی و گروهی و… است، و با توجه به این واقعیت به عنوان یک پیشفرض، برای مردم سرنوشت دلخواه قدرت را ساختن است.
مشارکت شهروندان در ساختن سرنوشت و تدبیر امور، بدون عمل به حقوق ممکن نیست، و حق خودانخیتگی و استقلال و آزادی، از اهم این حقوق هستند. حقوقی که تعطیلیبردار نیستند! حقوقی که تقدم و تاخرپذیر نیستند! حقوقی که غیرگزینشی و بدون تبعیض و همهکسانی و همهمکانی و همهزمانی هستند.
پندار قدرتمکان، نمیتواند کمکم به آن فرد نقشی بیشتر از میت در دست غسال را بدهد، چرا که برای خود و سایر مردم، نقشی قائل نیست و با اصیل دانستن قدرت، تمام نقش را متعلق به قدرت میداند. خود را آهوی لنگی میداند و در پنجههای شیر شکاری میبیند.
به غیر از خود ما مردم، هیچ فرد دیگری و یا تشکیلات و حزبی و یا دولت و سامانه سیاسی نخواهد توانست کلیه معضلات جامعه را، بدون مشارکت مردم در ساختن سرنوشت خود، حل کند. اگر کسی یا گروهی چنین وعدههایی میدهند، قطعا دروغ میگویند (دروغ به دیگران و در بهترین وجه، حتی دروغ به خود) و قطعا و حتما، و چه بخواهند و یا حتی اگر واقعا و از ته دل هم نخواهند، لاجرم استبداد دیگری را بر ما حاکم خواهند کرد. دروغهای پهلوی (دروازههای تمدن بزرگ،…. جلوگیری از ایرانستان شدن،….) و دروغهای خمینی و خامنهای (اسلام ناب محمدی،…. جنگ در سوریه برای جلوگیری از حمله به کرمانشاه و همدان، در حالی که حمله به اهواز و انهم در رژه قوای نظامی-انتظامی و نمایش اقتدار رژیم اتفاق افتاد)
هرچه یک فرد و یا تشکیلات و حزبی و یا یک سامانه سیاسی مردمسالارتر باشد (از جمله):
۱- تعداد وعدههایش برای مردم کمتر خواهد بود. وعدهها به شکلی که قول بدهد او بجای مردم، در آینده، سرنوشت بهتری به ارمغان بیاورد، و البته آن آیندهای که هیچوقت به آن نمیتوان رسید! وعدههایی چون: رشد و بهشت و تمدن بزرگ و تمامیت ارضی و آزادی و استقلال و جلوگیری از جنگ داخلی و جلوگیری از تجزیه ایران و و…. را بیاورد)
۲- امکان رشد را برای تعداد هرچه مردم مهیا میکند، و رشد را عمل به حق و احقاق هر حقی از همه حقوق هر فردی در هر زمانی و در هر مکانی معنی میکند و به جای وعده و وعید، میزان دسترسی به امکانات رشد (=گسترش عرفان و آگاهیها به حق و حقوق و تسهیل و فراهم آوردن شرایط و امکانات برای عمل به حقوق و احقاق حقوق) را برای هرچه بیشتر مردم فراهم میکند
۳- شرایط را برای مشارکت مردمی در ساختن سرنوشتی همیشه خوب و خوبتر، پیوسته هرچه فراهمتر میکند.
مردم باید یک کاری بکنند! چه باید کرد؟
در تب رسیدن نرخ ارز، از حدود سه-چهار هزار تومان، در آن مدت بسیار کوتاه، به حدود بیش از بیست هزار تومان، با هموطن عزیزی در ایران صحبتی داشتم. بازهم فقیرتر شدن مردم ایران، به قول شاعر، دلم را دوزخی سازد و دو چشمم را کند جیحون. هموطنان ما، مردمی که در وطنی میزیند که روی اقیانوسهای نفت و گاز شناورند، و بینهایت انرژی تجدید شونده در اختیار دارند، و نیروهای محرکه در دسترس با ابعادی عظیم، از جمله و بخصوص جوانان ایرانی، برایشان مهیا است. صحبت پراحساس و پردرد این عزیز، با این جمله به مکثی طولانی رسید: «…وضعیت هرروزه بسیار وحشتناکتر میشود، و هیچ چارهای نیست مگر اینکه مردم یک کاری بکنند» سکوت منتظرانه من به این جمله وی انجامید که «البته بقیه هم همین را میگویند ولی هیچکس نمیپرسد که این مردم چه کسانی هستند…. و من و هیچکس دیگری نمیگوییم که من هم جزئی از این مردم هستم!! و چرا کاری انجام نمیدهم!؟»
برای گذاری خشونتزدا از استبدادهای شاه و شیخ، و هرگونه استبداد دیگری، یک حداقل لازمی از ما مردم باید (باید!) در ساختن سرنوشت مشارکت نماییم. این باید، یک دستور نیست که نویسنده به خواننده این مقاله میدهد، یک پیشنیاز است. برای اینکه از گرسنگی نمیرید، باید (باید!) غذا را بجوید و باید لقمه را قورت دهید!!
ولی اگر هر کسی صبر کند تا ببیند که دیگری چه میکند و چه خواهند کرد، و منتظر بماند که دیگران این حداقل لازم را بسازند، سرنوشت بدی که ما در چند دهه اخیر گرفتار آن هستیم، خودبخود به یک سرنوشت خوب مبدل نحواهد شد. رانتخوان و ویژهخوارانی که لاینقطع به تجاوزها به حقوق ما مشغول هستند، خودبخود و از روی شفقت! و مهربانی! کنار نخواهند رفت که هیچ، حتی اصلاح و متحول هم نخواهند شد. کجا بروند از اینجا بهتر!
هرچه تعداد مشارکت کنندگان در ساختن سرنوشت خوب بیشتر بشود، گذار خشونتزداتر و رسیدن به سرنوشت بهتر، سریعتر خواهد شد.
ما میخواهیم از استبداد گذر کنیم و به دموکراسی برسیم. از دید دموکراسی، سیاست، به معنی مشارکت شهروندان در ساختن سرنوشت و تدبیر امور است. از دید استبداد، سیاست، به معنای حفظ منافع شخصی و حزبی و گروهی و… است، و با توجه به این واقعیت به عنوان یک پیشفرض، برای مردم سرنوشت دلخواه قدرت را ساختن است.
مشارکت شهروندان در ساختن سرنوشت و تدبیر امور، بدون عمل به حقوق ممکن نیست، و حق خودانخیتگی و استقلال و آزادی، از اهم این حقوق هستند. حقوقی که تعطیلیبردار نیستند! حقوقی که تقدم و تاخرپذیر نیستند! حقوقی که غیرگزینشی و بدون تبعیض و همهکسانی و همهمکانی و همهزمانی هستند.
پندار قدرتمکان، نمیتواند کمکم به آن فرد نقشی بیشتر از میت در دست غسال را بدهد، چرا که برای خود و سایر مردم، نقشی قائل نیست و با اصیل دانستن قدرت، تمام نقش را متعلق به قدرت میداند. خود را آهوی لنگی میداند و در پنجههای شیر شکاری میبیند.
به غیر از خود ما مردم، هیچ فرد دیگری و یا تشکیلات و حزبی و یا دولت و سامانه سیاسی نخواهد توانست کلیه معضلات جامعه را، بدون مشارکت مردم در ساختن سرنوشت خود، حل کند. اگر کسی یا گروهی چنین وعدههایی میدهند، قطعا دروغ میگویند (دروغ به دیگران و در بهترین وجه، حتی دروغ به خود) و قطعا و حتما، و چه بخواهند و یا حتی اگر واقعا و از ته دل هم نخواهند، لاجرم استبداد دیگری را بر ما حاکم خواهند کرد. دروغهای پهلوی (دروازههای تمدن بزرگ،…. جلوگیری از ایرانستان شدن،….) و دروغهای خمینی و خامنهای (اسلام ناب محمدی،…. جنگ در سوریه برای جلوگیری از حمله به کرمانشاه و همدان، در حالی که حمله به اهواز و انهم در رژه قوای نظامی-انتظامی و نمایش اقتدار رژیم اتفاق افتاد)
هرچه یک فرد و یا تشکیلات و حزبی و یا یک سامانه سیاسی مردمسالارتر باشد (از جمله):
۱- تعداد وعدههایش برای مردم کمتر خواهد بود. وعدهها به شکلی که قول بدهد او بجای مردم، در آینده، سرنوشت بهتری به ارمغان بیاورد، و البته آن آیندهای که هیچوقت به آن نمیتوان رسید! وعدههایی چون: رشد و بهشت و تمدن بزرگ و تمامیت ارضی و آزادی و استقلال و جلوگیری از جنگ داخلی و جلوگیری از تجزیه ایران و و…. را بیاورد)
۲- امکان رشد را برای تعداد هرچه مردم مهیا میکند، و رشد را عمل به حق و احقاق هر حقی از همه حقوق هر فردی در هر زمانی و در هر مکانی معنی میکند و به جای وعده و وعید، میزان دسترسی به امکانات رشد (=گسترش عرفان و آگاهیها به حق و حقوق و تسهیل و فراهم آوردن شرایط و امکانات برای عمل به حقوق و احقاق حقوق) را برای هرچه بیشتر مردم فراهم میکند
۳- شرایط را برای مشارکت مردمی در ساختن سرنوشتی همیشه خوب و خوبتر، پیوسته هرچه فراهمتر میکند.
رسانههای ملیِ همگانی بهمثابه شاخه چهارم دولت ❊سایت شخصی علی صدارت❊
صدارت : مردم باید یک کاری بکنند! چه باید کرد؟
صدارت : مردم باید یک کاری بکنند! چه باید کرد؟ در تب رسیدن نرخ ارز، از حدود سه-چهار هزار تومان، در آن مدت بسیار کوتاه، به حدود بیش از بیست هزار تومان، با هموطن عزیزی در ایران صحبتی داشتم. بازهم فقی…
۴- آگاه شدن و آگاه کردن مردم را حقی از حقوق میداند و در احقاق آنها، شرایط را هرچه بیشر تسهیل و امکانات را هرچه بیشتر میها و قابل دسترسی میکند و مردم را هم به این مهم، میخواند. انتخابی و پاسخگو بودن متصدیان رسانههایی که بودجه آنها توسط دولت تهیه میشود، بخصوص برای کشوری مانند ایران، قدمی عظیم است برای گذاری خشونتزدا از استبداد، و استقرار و استمرار مردمسالاری و پیشبرد آن به نقطهای غیرقابل بازگشت.
۵- و شاید از همه مهمتر، هرچه یک فرد و یا تشکیلات و حزبی و یا یک سامانه سیاسی مردمسالارتر باشد، دارای اعتماد به نفس فردی و اعتماد به نفس جمعی و اعتماد به نفس ملی بیشتری است، و در نتیجه آن دست گدایی به سوی این و یا آن قدرت دراز نمیکند، و با عزت نفس و استقلال، تمرین در فراهم کردن امکانات روی پای خود ایستادن را میکند.
تضمین برای گذار خشونتزدا به مردمسالاری و محقق شدن سرنوشت بهتر را نباید از افراد و از تشکیلات و از دولت طلب کرد، بلکه باید از خود طلب کنیم و به تشکیلات و دولت، تحمیل کنیم.
اگر با راحتطلبی و عافیتطلبی، بپذیریم که وظیفه پیدا شدن سرنوشت بهتر را باید بر عهده فردی یا تشکیلاتی و یا دولتی بگذاریم، مسلما به سرنوشتهای بد و بدتری خواهیم رسید و خودمان به دست خویش، از آن افراد و تشکیلات و دولت، مستبدانی خواهیم ساخت و خودمان با دست خویش، به آنها مشروعیت خواهیم داد که بر ما حاکم باشند و سرنوشت بد و بدتری را نصیب ما کنند.
کمترین کاری که یک شهروند باید بکند، نظارت در کار دولت است و اینکار، از یک طرف به مدد انتخابی شدن مسئولان رسانههای همگانی، و متصدیان آنرا، مستقیما به مردم پاسخگو کردن است که واقعیتی پایدار پیدا میکند. و از طرف دیگر امکانات و تسهیلات لازم برای فعالیت مستقل و آزاد و حقوقمند رسانههای مردمی را فراهم نمودن است که قدرت از نظارت مردم راه فراری پیدا نمیکند که بتواند به تجاوزهای خود به حقوق، ادامه دهد.
یک فرد مستبد و یا یک تشکیلات و حزب و یا دولت و سامانه سیاسی استبدادی، مردم را هرچه منفعلتر میخواهد و تمام تلاش خود را میکند که مردم جرات چون و چرا کردن در سرنوشت خود نکنند، در حالیکه یک فرد مردمسالار و یک هسته حقوقمدار و یا یک تشکیلات و حزب و یا دولت و سامانه سیاسی حقوقمند، مردم را هرچه فعالتر میخواهد و اگر موفق نشود که مشارکتهای مردمی را پیوسته فرگیرتر کند و زمینهای آنرا هرچه مهیاتر کند، قطعا یا سقوط خواهد کرد و یا خود کمکم از حقوقمداری دور، و خود به استبداد دیگری مبدل خواهد شد.
در انفعال ماندن و منتظر دیگران شدن و صبر کردن تا بقیه مردم چه بکنند، تعطیلی گرفتن از زندگی است، مرخصی از زنده بودن است. برای مشارکت در ساختن سرنوشت خویش، نمیتوان به دنبال یک شغل نیمهوقت بگردیم! و به همین ترتیب، نباید به دستگاه مغزشویی قدرتمداران و دیکتاتورها اجازه دهیم که به ما دیکته کنند که زمان از انفعال بیرون آمدن، چه زمانهایی میتواند باشد: تظاهرات و راهپیماییهای قدرتفرموده،… دهه فجر،… شرکت در «انتخابات»،….
زنده ماندن یک شغل تماموقت است! به محض ترک این شغل، مرگ به سراغمان میآید! با ادامه انفعال و با هر یک روزی که این رژیم بیشتر در قدت بماند، حیات ملی ما بیشتر در خطر مرگ قرار میگیرد. شهروندی یک شغل تماموقت است! ولی نه به این معنا که کار و زندگی معمولی و حتی ورزش و استراحت و تفریح باید بکلی فراموش شود. بلکه برعکس، این در استبدادهاست که انواع کار و زندگی معمولی و حتی ورزش و استراحت و تفریح، به تدریج محدود و کمکم فراموش میشوند. آیا سرنوشت ما در استبداد به غیر از این بوده است؟
برای برپایی و پویایی و پیشبرد مردمسالاری، نه شما و نه من و هیچکدام از همه شهروندان نباید از مشارکت در ساختن سرنوشت خود دمی بیاساییم و این امر حیاتی را به دیگری و دیگران بسپاریم، و یا به فردا وانهیم. اگر براستی خواهان مردمسالاری هستیم، شما و من و هر کدام از همه ما باید به عنوان یک موجود نسبی و فعال، به سهم خود و به نوبه خود، در ساختن سرنوشتی خوب و خوبتر، فعال شویم و کاری انجام دهیم، هرچقدر هم آن کار در ظاهر به نظر بسیار کوچک بیاید. نباید پرسید که آخر چه کاری از دست من ساخته است. نباید منتظر شد که دیگری و دیگران برای ما ابتکار و خلاقیت کنند! نباید منتظر شویم که ببینیم چه کسی به سوال «چه باید کرد» به جای ما چه پاسخی خواهد داد. برای رسیدن به مقصدی، هرچقدر هم آن مقصد دور به نظر برسد، باید قدم برداشت. در این راه، اولین قدم همیشه سختترین قدمها است.
راه رسیدن به مردمسالاری، از قدم اول شروع میشود، این قدم را خود ما مردم باید برداریم، قدمی که هیچکس نمیتواند آنرا برای ما بردارد. تا دیر نشده، همه ما، به سهم خود و به نوبه خود، باید در راه مردمسالاری قدم بگذاریم، و به سهم خود و به نوبه خود به راه ساختن سرنوشت خوب و خوبتر، پای بنه
۵- و شاید از همه مهمتر، هرچه یک فرد و یا تشکیلات و حزبی و یا یک سامانه سیاسی مردمسالارتر باشد، دارای اعتماد به نفس فردی و اعتماد به نفس جمعی و اعتماد به نفس ملی بیشتری است، و در نتیجه آن دست گدایی به سوی این و یا آن قدرت دراز نمیکند، و با عزت نفس و استقلال، تمرین در فراهم کردن امکانات روی پای خود ایستادن را میکند.
تضمین برای گذار خشونتزدا به مردمسالاری و محقق شدن سرنوشت بهتر را نباید از افراد و از تشکیلات و از دولت طلب کرد، بلکه باید از خود طلب کنیم و به تشکیلات و دولت، تحمیل کنیم.
اگر با راحتطلبی و عافیتطلبی، بپذیریم که وظیفه پیدا شدن سرنوشت بهتر را باید بر عهده فردی یا تشکیلاتی و یا دولتی بگذاریم، مسلما به سرنوشتهای بد و بدتری خواهیم رسید و خودمان به دست خویش، از آن افراد و تشکیلات و دولت، مستبدانی خواهیم ساخت و خودمان با دست خویش، به آنها مشروعیت خواهیم داد که بر ما حاکم باشند و سرنوشت بد و بدتری را نصیب ما کنند.
کمترین کاری که یک شهروند باید بکند، نظارت در کار دولت است و اینکار، از یک طرف به مدد انتخابی شدن مسئولان رسانههای همگانی، و متصدیان آنرا، مستقیما به مردم پاسخگو کردن است که واقعیتی پایدار پیدا میکند. و از طرف دیگر امکانات و تسهیلات لازم برای فعالیت مستقل و آزاد و حقوقمند رسانههای مردمی را فراهم نمودن است که قدرت از نظارت مردم راه فراری پیدا نمیکند که بتواند به تجاوزهای خود به حقوق، ادامه دهد.
یک فرد مستبد و یا یک تشکیلات و حزب و یا دولت و سامانه سیاسی استبدادی، مردم را هرچه منفعلتر میخواهد و تمام تلاش خود را میکند که مردم جرات چون و چرا کردن در سرنوشت خود نکنند، در حالیکه یک فرد مردمسالار و یک هسته حقوقمدار و یا یک تشکیلات و حزب و یا دولت و سامانه سیاسی حقوقمند، مردم را هرچه فعالتر میخواهد و اگر موفق نشود که مشارکتهای مردمی را پیوسته فرگیرتر کند و زمینهای آنرا هرچه مهیاتر کند، قطعا یا سقوط خواهد کرد و یا خود کمکم از حقوقمداری دور، و خود به استبداد دیگری مبدل خواهد شد.
در انفعال ماندن و منتظر دیگران شدن و صبر کردن تا بقیه مردم چه بکنند، تعطیلی گرفتن از زندگی است، مرخصی از زنده بودن است. برای مشارکت در ساختن سرنوشت خویش، نمیتوان به دنبال یک شغل نیمهوقت بگردیم! و به همین ترتیب، نباید به دستگاه مغزشویی قدرتمداران و دیکتاتورها اجازه دهیم که به ما دیکته کنند که زمان از انفعال بیرون آمدن، چه زمانهایی میتواند باشد: تظاهرات و راهپیماییهای قدرتفرموده،… دهه فجر،… شرکت در «انتخابات»،….
زنده ماندن یک شغل تماموقت است! به محض ترک این شغل، مرگ به سراغمان میآید! با ادامه انفعال و با هر یک روزی که این رژیم بیشتر در قدت بماند، حیات ملی ما بیشتر در خطر مرگ قرار میگیرد. شهروندی یک شغل تماموقت است! ولی نه به این معنا که کار و زندگی معمولی و حتی ورزش و استراحت و تفریح باید بکلی فراموش شود. بلکه برعکس، این در استبدادهاست که انواع کار و زندگی معمولی و حتی ورزش و استراحت و تفریح، به تدریج محدود و کمکم فراموش میشوند. آیا سرنوشت ما در استبداد به غیر از این بوده است؟
برای برپایی و پویایی و پیشبرد مردمسالاری، نه شما و نه من و هیچکدام از همه شهروندان نباید از مشارکت در ساختن سرنوشت خود دمی بیاساییم و این امر حیاتی را به دیگری و دیگران بسپاریم، و یا به فردا وانهیم. اگر براستی خواهان مردمسالاری هستیم، شما و من و هر کدام از همه ما باید به عنوان یک موجود نسبی و فعال، به سهم خود و به نوبه خود، در ساختن سرنوشتی خوب و خوبتر، فعال شویم و کاری انجام دهیم، هرچقدر هم آن کار در ظاهر به نظر بسیار کوچک بیاید. نباید پرسید که آخر چه کاری از دست من ساخته است. نباید منتظر شد که دیگری و دیگران برای ما ابتکار و خلاقیت کنند! نباید منتظر شویم که ببینیم چه کسی به سوال «چه باید کرد» به جای ما چه پاسخی خواهد داد. برای رسیدن به مقصدی، هرچقدر هم آن مقصد دور به نظر برسد، باید قدم برداشت. در این راه، اولین قدم همیشه سختترین قدمها است.
راه رسیدن به مردمسالاری، از قدم اول شروع میشود، این قدم را خود ما مردم باید برداریم، قدمی که هیچکس نمیتواند آنرا برای ما بردارد. تا دیر نشده، همه ما، به سهم خود و به نوبه خود، باید در راه مردمسالاری قدم بگذاریم، و به سهم خود و به نوبه خود به راه ساختن سرنوشت خوب و خوبتر، پای بنه
برای رسیدن به هر مقصدی و هدفی، باید در راهی قدم برداریم، و این روند، همیشه از یک قدم، از قدم اول شروع میشود. راه رسیدن به مردمسالاری هم از قدم اول شروع میشود، این قدم را خود ما مردم باید برداریم، قدمی که هیچکس نمیتواند آنرا برای ما بردارد.
جواب این سوال که چه زمانی این قدم اول را باید برداشت؟ این است که:
هرچه زودتر! هماکنون! تا دیر نشده، همه ما، به سهم خود و به نوبه خود، مردم باید (باید!) در راه مردمسالاری قدم بگذاریم و کاری بکنیم، حال آن قدم و آن کار هرچقدر هم در ظاهر به نظر کوچک بیاید! هرکدام از همه ما مردم باید (باید!) به سهم خود و به نوبه خود، به راه ساختن سرنوشت خوب و خوبتر، پای بنهیم.
جواب این سوال که چه کسی این قدم اول را باید بردارد؟ این است که:
هرکدام از همه ما، و هر فردی به سهم خود و به نوبه خود مردم باید (باید!) قدم اول را برداریم و در این راه پای نهیم.
جواب این سوال که چهگونه مردم باید (باید!) این قدم اول را برداشت؟ این است که:
تو پای به راه در نه و هیچ مپرس—خود راه بگویدت که چون باید رفت
علی صدارت
آبان ۱۳۹۷
t.me/sedaratMD/707
جواب این سوال که چه زمانی این قدم اول را باید برداشت؟ این است که:
هرچه زودتر! هماکنون! تا دیر نشده، همه ما، به سهم خود و به نوبه خود، مردم باید (باید!) در راه مردمسالاری قدم بگذاریم و کاری بکنیم، حال آن قدم و آن کار هرچقدر هم در ظاهر به نظر کوچک بیاید! هرکدام از همه ما مردم باید (باید!) به سهم خود و به نوبه خود، به راه ساختن سرنوشت خوب و خوبتر، پای بنهیم.
جواب این سوال که چه کسی این قدم اول را باید بردارد؟ این است که:
هرکدام از همه ما، و هر فردی به سهم خود و به نوبه خود مردم باید (باید!) قدم اول را برداریم و در این راه پای نهیم.
جواب این سوال که چهگونه مردم باید (باید!) این قدم اول را برداشت؟ این است که:
تو پای به راه در نه و هیچ مپرس—خود راه بگویدت که چون باید رفت
علی صدارت
آبان ۱۳۹۷
t.me/sedaratMD/707
Telegram
علی صدارت
https://alisedarat.com/1397/08/06/4317/
مردم باید یک کاری بکنند! چه باید کرد؟
در تب رسیدن نرخ ارز، از حدود سه-چهار هزار تومان، در آن مدت بسیار کوتاه، به حدود بیش از بیست هزار تومان، با هموطن عزیزی در ایران صحبتی داشتم. بازهم فقیرتر شدن مردم ایران، به قول…
مردم باید یک کاری بکنند! چه باید کرد؟
در تب رسیدن نرخ ارز، از حدود سه-چهار هزار تومان، در آن مدت بسیار کوتاه، به حدود بیش از بیست هزار تومان، با هموطن عزیزی در ایران صحبتی داشتم. بازهم فقیرتر شدن مردم ایران، به قول…
*** رو به ميهن پشت به دشمن ***
شوش،امروز(۹۷.۸.۲۵)، مصلای نماز جمعه: «رو به میهن، پشت به دشمن»؛ کارگران هفت تپه مصلای شوش را در دست گرفته، پشت به امام جمعه و رو به میهن خود ایستادند.
www.asrjadid.com
سایر هموطنان هم قبلا هم واضح گفتند: روی به ملت-پشت به قدرت
شوش،امروز(۹۷.۸.۲۵)، مصلای نماز جمعه: «رو به میهن، پشت به دشمن»؛ کارگران هفت تپه مصلای شوش را در دست گرفته، پشت به امام جمعه و رو به میهن خود ایستادند.
www.asrjadid.com
سایر هموطنان هم قبلا هم واضح گفتند: روی به ملت-پشت به قدرت
Forwarded from Asre Jadid Ba Banisadr (Hossein DJAVADZADEH)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
*** رو به ميهن پشت بدشمن ***
شوش،امروز، مصلای نماز جمعه: «رو به میهن، پشت به دشمن»؛ کارگران هفت تپه مصلای شوش را در دست گرفته، پشت به امام جمعه و رو به میهن خود ایستادند. ۹۷.۸.۲۵
www.asrjadid.com
Radio asr jadid
شوش،امروز، مصلای نماز جمعه: «رو به میهن، پشت به دشمن»؛ کارگران هفت تپه مصلای شوش را در دست گرفته، پشت به امام جمعه و رو به میهن خود ایستادند. ۹۷.۸.۲۵
www.asrjadid.com
Radio asr jadid
https://alisedarat.com/1397/08/30/4162/
#صدارت : وژدان احساسی (۱) روانشناسی «خودزنی» بخشی از ایرانیان مبتلا به انفعال
#صدارت : وژدان احساسی (۱) روانشناسی «خودزنی» بخشی از ایرانیان مبتلا به انفعال