علی صدارت
198 subscribers
671 photos
327 videos
66 files
1.12K links
هم‌وطنان،هم‌زبانان,هم‌دلان عزیز.اگر مطالب ما را کنشی درراه مردمسالاری میبینید،جهت برداشتن قدمی،حتی قدمی به ظاهر بسیار کوچک در راه سرنوشتی خوب و خوب‌تر ،در پخش مطالب،به یاری ما بیایید. تماس با ما @aliSedaratMD و مطالب بیشتر را در سایت alisedarat.com بیابد
Download Telegram
دروغهای خامنه‌ای در باره سقوط خرمشهر
https://alisedarat.com/1399/08/04/6720/
از جمله دروغهای خامنه ای :
۱- شعاری را که خود و حزب جمهوری می دادند «زمین می‌دهیم تا زمان بخریم»، را به بنی صدر نسبت می دهد. نامه بنی صدر به خمینی به تاریخ ۲۸ شهریور ۱۳۵۹، سندی است که این دروغ را برملا می کند.
۲- بنی صدر را متهم می کند که نیرو نمی داد اما در واقع، او که شعار می داد ده هزار نفر از تهران به خرمشهر می برد، شعارش تو خالی در آمد! بقول سرهنگ فروزان:«قرار بود ده هزار نفر از تهران به خرمشهر ببرند، شد هزار، شد ۵۰۰ تا و هنوز هم یکی از آنها به خرمشهر نرسیده است!»…
خامنه‌ای که یکی از مسئولان مسلم سقوط خرمشهر است، اینک در جو سانسور مطلق، میدان بدست آورده تا حقایق را بکلی وارونه جلوه دهد، اما از آنجا که دروغ را بدون تناقض نمی‌توان ساخت و گفت، تکذیب دروغهایش در متن سخنان خود وی آمده‌است:
۱- می‌گوید بنی‌صدر که همواره شعارش این بود که مردم باید در صحنه باشند و بهنگام حمله عراق تمامی کشور را بسیج کرد و با دست مردم، متجاوز را در هم شکست، به نیروهای مردم اعتنائی نداشت. در ذیل، این ادعای دروغ مدعی می‌شود نامه‌ای به او نوشته است که یک مقداری نیرو را، اگر فلان مقدار نیرو را شما به خرمشهر بدهید، خرمشهر می‌تواند از خودش دفاع بکند. این نیرو که مدعی است اسم برده است، از ارتش بوده؟ از ژاندارمری و شهربانی بوده؟ مرادش از نیروهای مردمی، اینها بودند؟ مسلم است که نه. پس نیروی مردمی که اسم برده، لاجرم باید از سپاه و یا کمیته‌های انقلاب و یا بسیج می‌بوده‌اند. اما اختیار این نیروها در دست که بود؟ واقع امر اینست که به این مناسبت، او نامه‌ای به بنی‌صدر ننوشته‌است. اگر نوشته بود و این نامه «از اسناد و یادگارها» بود، بارها انتشارش داده بودند. نامه‌ای در کار نبود. اعتراض از سوی بنی‌صدر بعمل آمد و در کارنامه‌ها این اعتراض را فاش گفت. آن روزها که تمامی وسائل تبلیغاتی از رادیو و تلیزیون و روزنامه‌ها، جز دو روزنامه (انقلاب اسلامی و میزان) و منبرها و تریبون مجلس در اختیار دار و دستهِ حزب جمهوری بود، اگر ذره ای خلاف حقیقت در آن نوشته ها بود، لاجرم همان وقت می نوشتند و می گفتند.
در کارنامه ۲۱ مهر ماه ۵۹ گفته‌است: «تلفن‌های پی در پی راجع به وخامت وضع در خرمشهر و آبادان می‌شد. جواب این بود که مقاومت کنید، بایستید و تسلیم نشوید». و در کارنامه ۲۳ مهرماه گفته‌است: «… ساعت چهارو نیم صبح بود که از آبادان زنگ زدند دشمن در آستانه شهر است، خدایا! این مقاومت را، مقاومت طولانی این دو شهر را دشمن می‌خواهد بشکند. آنها می‌گفتند چرا قوای زرهی نمی‌فرستید و من می‌گفتم مقاومت کنید و ما امیدواریم دشمن را بشکنیم. مقاومت کنید. مقاومت کنید…» و در کارنامه ۲۵ مهرماه۶۰ گفته‌است: «شب سرهنگ فروزان، فرمانده کل ژاندارمری صحبت کرد که یک گردان پیاده زرهی به خرمشهر می برد. گفتم هزار نفری که امروز رفتند، چطور شد؟ گفت:« ما کسی را ندیدیم. پیش از این هم یک نوبت قرار بود ۱۰ هزار نفر از تهران به خرمشهر ببرند، شده هزار شد ۵۰۰ تا و هنوز هم یکی از آنها به خرمشهر نرسیده است». این ۱۰ هزار نفر همان «نیروهای مردمی» بودند که باید برای دفاع از خرمشهر می‌فرستادند و پای یکی از آنها هم به خرمشهر نرسید. در کارنامه شنبه ۶ آبانماه ۵۹ گفته‌است: «شورای نظامی تشکیل شد… بعد از رفتن فرماندهان باز با آقای موسوی اردبیلی صحبت کردیم، گفتم … اطلاع یافتم که در یک مجلس خصوصی باز همانها که همواره مایه این وضعیت بوده و هستند، راه افتاده‌اند که باید کمیسیون تحقیق در باره خرمشهر تشکیل شود… مسئله اینجا است که واقعا باید هیئتی تشکیل شود و به مقدمات وضعیتی که کار را بدانجا رساند و وضعیتی که در حین جنگ، حاکم شد، برسد و اصرار قاطعی که داشتم در نقاط جنگ اداره و فرماندهی واحد باشد. اما متاسفانه این کار فقط در جاهائی که حمایت‌های غیر قابل قبول وجود داشت، نشد. در شهری که ۱۵ دسته بخواهند بجنگند و هیچ فرماندهی و احدی نباشد، ایثار ایثارگران نتایج لازم را ببار نمی‌آورد. این وضع از یک نظریه سرچشمه می‌گرقت که پیش از جنگ هم بود. نظریه‌ای که در مصاحبه یکی از نمایندگان به یک روزنامه ایتالیائی گفته بود که در جریان جنگ، ارتش از بین می‌رود و جنک بصورت مردمی ادامه پیدا می‌کند. او از طرح ادامه جنگ، آینده‌ای که ممکن است با جنگ مردمی تصویر کرد و توسعه جنگ در منطقه، صحبت کرده‌است….»
ادامه در ذیل:
ادامه از بالا
دروغهای خامنه‌ای در باره سقوط خرمشهر
https://alisedarat.com/1399/08/04/6720/
بشرح فوق، حقیقت امر اینست که بنی‌صدر اعتراض می‌کرد که ۱۵ گروه را بدون فرماندهی به خرمشهر برده‌اید و سبب شده‌اید کار دفاع شهر، غیر ممکن شود. همین خامنه‌ای مدعی بود که شهر قابل دفاع نیست. بنی‌صدر اسرار می‌ورزید که به هیچ وجه نباید گذاشت شهر سقوط کند. قرار شد ۱۰ هزار نفر از کمیته ها جمع کنند و به این جبهه بفرستند. بلاخره ۱۰ هزار نفری که قرار شد همین خامنه‌ای به جبهه خرمشهر – آبادان برساند، به ۱۰۰۰ نفر تقلیل پیدا کرد و هزار نفر به ۵۰۰ نفر تقلیل پیدا کرد و … تازه «نظریه‌ها» طرح می‌کردند. می‌گفتند «باید کاری کنیم که جنگ ادامه پیدا کند». گوینده همین دار و دسته بودند. رجائی و همین خامنه‌ای در شورای دفاع می‌گفتند اگر جنگ ادامه پیدا کند، همه مسائل ما حل می‌شود. و بنی‌صدر می گفت «چرا در خاک میهن و با خرابی شهرهای ما، جنگ ادامه پیدا کند و … ». در عمل، با کودتای خرداد ۶۰، خامنه‌ای و هاشمی رفسنجانی و دستیاران خمینی، او را به کودتا بر انگیختند. جنگی را که در حال پایان یافتن بود، به مدت ۸ سال ادامه دادند. تا هم آنها استبداد را بازسازی کنند و هم امریکا و انگلیس و اسرائیل به هدف خود بسند. اینان پیروزی را از ایرانیان دزدیدن و به جنگ افروزان بین‌المللی دادند….
باری وقتی از این «نیروهای مردمی» یأس حاصل شد و مسلم شد که ملاتاریا مصمم است «ولو به قیمت نابودی کشور، مانع از پیروزی بنی‌صدر بشود و جنگ را بنا دارد جنگ را برای از بین بردن ارتش و توسعه جنگ در منطقه ادامه بدهد، با همه خطری که انتقال دو تیپ از لشکر خراسان داشت، دستور داد این تیپ ها به جبهه خرمشهر بروند، و رفتند. یک تیپ موفق شد مانع از سقوط آبادان بشود و ارتش متجاوز عراق را در بیابان زمین‌گیر کند. بدنبال این موفقیت بود که بنی‌صدر به مزاحم‌های از نوع خامنه‌ای گفت، وقتی با یک تیپ می‌شود ۱۲ تا ۱۵ گردان عراقی را زمینگیر کرد، پس خرمشهر قابل دفاع بود و هر بلائی برسر شهر آوردید، شما آوردید. مردم ایران هنوز تظاهرات مردم خرمشهر در اردوگاه ها برضد سران حزب جمهوری که باعث سقوط شهر شدند را، از یاد نبرده اند.
۲- وقتی تناقض اول معلوم شد و روشن گشت که نیروهای مورد اشاره در اختیار خودشان بود و خود عامل سقوط شهر شدند، می‌رسیم به دروغ بزرگ دوم خامنه‌ای. می‌گوید نامه‌ای به بنی‌صدر نوشتم. راست می‌گوید نامه‌ای به بنی‌صدر نوشت اما بمناسبت جبهه اهواز و نامه‌ای بود از سر عجز و ترس و ناباوری به مدافعان میهن. در این نوشته با «هزار دلیل» ثابت می‌کرد اهواز قابل دفاع نیست و خوزستان را باید از دست رفته پنداشت. در پاسخ این نامه بود که بنی‌صدر پیروزی در جنگ را متعهد شد و نگذاشت به حرفهای این شخص و نظائر او، بخصوص رجائی که می‌گفتند بگذارید بیایند جلو، جنگ طولانی بشود، عمل گردد. بنی‌صدر یک روز جنگ را زیاد می‌دانست چه رسد باینکه بگوید زمین می‌دهیم، زمان می‌گیریم. به چه دلیل میگوئیم نامه را بمناسبت دیگر نوشته بود؟ اگر نامه را نشر می‌دادیم، همه راستگو را از دروغگو تمیز می‌دادند، اما وقتی نامه انتشار نمی یابد از کجا او دروغگو است.
به دو دلیل این نامه در باره خطر حمله به اهواز و با مضمونی است که در بالا آوردیم، بود. یکی اینکه این نامه که خامنه‌ای آن‌را سند و یادگار آن روزها می‌داند، چرا منتشر نمی‌کند؟ زیرا می‌داند آن نامه در محل امن محفوظ است و اگر بخواهد نامه دیگری حالا جعل و منتشر کند، وقتی نامه اصلی منتشر شد، رسوا می‌شود و برای همیشه. دلیل دوم این است که در همین «خطبه های نمازجمعه» نمی‌گوید، کدام نیروها را اسم برده است و بنی‌صدر نداده است.
۳- دروغ بزرگ سوم این‌است که می‌گوید بنی‌صدر می‌گفته‌است زمین می‌دهیم، زمان می‌گیریم و خودش این حرف را معنی کرده‌است. این سخن دروغ است اما نه یک دروغ معمولی، دروغی از نوع قلب حقیقت است. در حقیقت، این نه بنی‌صدر و اطرافیان او بودند که می‌گفتند زمین می‌دهیم و زمان بدست می‌آوریم، بلکه سران وقت سپاه و امثال خامنه‌ای بودند که چنین می‌گفتند. بنی‌صدر، در پاسخ آنها، می‌گفت: از وجب به وجب خاک وطن باید دفاع کرد. کشوری که زمین از دست می‌دهد و این زمین خوزستان و بلکه غرب ایران است، بعد هیچ ندارد تا زمین از دست رفته را باز ستاند. در این باره، سندها وجود دارند. از جمله نامه او به خمینی به تاریخ ۲۸ شهریور ۱۳۵۹ (کتاب نامه های آقای بنی صدر به آقای خمینی و دیگران- ص ۸۷):…
چه کسانی در صدد ادامه بحران گروگانگیری بودند و با چه هدفی؟ بر اساس اسناد سیا.
۹ آبان ۱۳۹۹
https://alisedarat.com/1399/08/09/5297/
اکتبر سورپرایز – گروگانگیری – معامله پنهانی خمینی و شرکا با ریگان و شرکا
چه کسانی در صدد ادامه بحران گروگانگیری بودند و با چه هدفی؟
https://www.enghelabe-eslami.com/component/content/article/21-didgagha/tarikhi/35304-2019-10-20-20-02-48.html?Itemid=0
منبع= سایت انقلاب اسلامی در هجرت: بمناسبت سالگرد گروگانگیری، سند جدیدی را منتشر می‌کنیم که بروشنی می‌گوید چه کسانی در صدد ادامه بحران گروگانگیری بودند تا از آن برای تثبیت قدرت خود و حذف منتخب مردم، رئیس جمهور بنی‌صدر، بیشترین استفاده را بکنند. یادآور می‌شویم که بهشتی گفته بود: «از گروگانگیری باید مثل یک آتو علیه بنی‌صدر و کارتر استفاده کرد». استفاده از گروگانگیری برضد کارتر، جز با به تأخیر انداختن آزادی گروگانها تا بعد از انتخابات ریاست جمهوری امریکا در نوامبر ۱۹۸۰، شدنی نبود. در عمل نیز چنین شد و روز انتخابات ریاست جمهوری امریکا، هاشمی رفسنجانی در مجلس گفت: «تاریخ خواهد گفت که ما ریگان را به ریاست جمهوری امریکا رساندیم». اما از گروگانها چگونه ممکن بود برضد بنی‌صدر استفاده کرد؟ استفاده از گروگانها نیز یک راه بیشتر نداشت و آن آلودن خمینی به سازش پنهانی و ننگین با ریگان و بوش. این سازش بود که خمینی را ناگزیر کرد برضد بنی‌صدر وارد عمل شود و شد. بدین‌قرار، از این‌رو، بدون لحاظ کردن این سازش پنهانی و بند شدن دست خمینی در آن، هرگونه توجیه و توضیح و تبیین و تفسیر و تحلیلی در باره رویارویی سران حزب جمهوری اسلامی با بنی‌صدر و شرکت خمینی در این رویارویی، نادرست است و به ضرورت واجد تناقضها. لحاظ کردن این سازش، ابهامها را می‌زداید و توضیح را بی‌تناقض و شفاف می‌کند: مقابله قدرت طلبانی که خمینیسم بمثابه ولایت مطلقه را با ریگانیسم پیوند دادند، با بنی‌صدر، مقابله با استقلال و آزادی بود.
و بحران گروگانگیری مقدمه‌ای برای تجاوز عراق شد و تنها بابت نقره داغ شدن (کارتر گفت: ایرانی‌ها را چنان نقره داغ کردم که هرگز فراموش نکنند)، بیش از۱۷ میلیارد دلار (به دلار امروز باید در عدد ۴ ضرب کرد و سود آن را بر آن افزود) از ثروت مردم را امریکا برد و خورد.
سند در ۱۵ مرداد ۱۳۵۹ (۶ اگوست ۱۹۸۰) نگاشته شده است. پس از تصمیم خلاف قانون اساسیِ خمینی در تیر ۱۳۵۹ مبنی براینکه مجلس مسئول حل و فصل مشکل گروگانها بگردد، در نتیجه، به‌جای آنکه در دوره اجرای قانون اساسی، «دانشجویان خط امام» گروگانها را به حکومت تحویل بدهند و حکومت مسئول حل مشکل آنها با طرف امریکائی بگردد، همچنان در اختیار خود نگاه داشتند. باوجود تجاوز عراق و نیاز ایران به اسلحه و مهمات و قطعات یدکی، هاشمی رفسنجانی گفت: ایران اسلحه امریکایی را نمی‌خواهد! و مجلسی که او بر آن ریاست می‌کرد، مشکل گروگانها را دوبار “حل” کرد: یکبار معامله با ریگان و بوش بر سر به تأخیر انداختن آزادی گروگانها ذر ازای گرفتن همان اسلحه‌ای که هاشمی رفسنجانی گفته بود ایران نمی‌خواهد و یکبار معامله رسمی با کارتر، رئیس جمهوری وقت امریکا، بعد از انتخابات ریاست جمهوری امریکا به قیمت نقره ذاغ شدن ایران.
در ۲۷ ژویئه ۱۹۸۰ (۵ مرداد ۱۳۵۹)، حسن و مهدی کروبی در هتل ریتز سویس که سیروس هاشمی اجاره کرده بود، با ویلیام کیسی (از نزدیکان ریگان که در دوران ریاست جمهوری ریگان، رئیس سیا شد) و گرگ و شخصی دیگر، از ستاد انتخاباتی ریگان (نامزد حزب جمهوریخواه امریکا در انتخابات ۱۹۸۰ و رقیب جیمی کارتر، رئیس جمهوری وقت امریکا که نامزد ریاست جمهوری برای ۴ سال دوم ریاست جمهوری بود) و بوش دیدار کردند.
در ۴ اگوست ۱۹۸۰ (۱۳ مرداد ۱۳۵۹)، رفسنجانی، رئیس مجلس، می‌گوید: امریکا مسئله گروگانها را برای استفاده از آن در انتخابات درست کرده‌اند. و در هفته اول اوت، کروبی (مهدی، حسن و یا هر دو) از جمشید هاشمی می‌خواهد ترتیب ملاقات دومی را با کیسی در مادرید بدهد. در این باره، گاری سیک، مسئول ایران در شورای امنیت امریکا در زمان کارتر در کتابش، اکتبر سورپرایز، چنین نوشته است:
بعد از دیدارهای مادرید، در ۱۶ اوت (۲۵ مرداد ۱۳۵۹)، وزیر خارجه ایران، صادق قطب زاده نامه‌ای در بارهء گروگانها به مجلس نوشت. در این نامه، تاکید کرد که حزب جمهوریخواه امریکا برای پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری، همه کار می‌کند تا حل مشکل گروگانها را به تأخیر بیاندازد. وی به ریچارد کاتم، استاد دانشگاه پیترزبورگ نیز به تأکید گفته بود: جمهوریخواه ها می‌خواهند از گروگانها در مبارزات انتخاباتی استفاده کنند. طی ما‌ه‌ها، قطب زاده چند نوبت این سخن را، با اصرار تکرار کرد اما آن زمان، هیچکس آن را جدی تلقی نکرد.
در ۱۸ اوت (۲۷ مرداد ۱۳۵۹)، رفسنجانی در یک کنفرانس مطبوعاتی گفت: «مسئله گروگانها فوریت ندارد. مجلس کارهای واجب دیگری دارد. بعد از انجام ای
انها در آینده نزدیک راه حل پیدا نخواهد کرد. تصمیم به تأخیر انداختن بحث در باره نامه کنگره تنها بهانه‌ای برای رسیدگی نکردن به مسئله گروگانها است. در این جو، عصبانیت از دستگیری ایرانیها در واشنگتن، احتمال محاکمه بعضی گروگانها را، بعنوان تنها راه حل بحران گروگانها، با حفظ آبرو، بیشتر می‌کند.
رهبرای مجلس رفسنجانی – و آیهالله بهشتی – تمام سعی خود را می‌کنند تا بحث درباره مسئله گروگانگیری را به تأخیر بیاندازند. بجای آنکه توجه خود را در هفته‌ها آینده به مسئله گروگانگیری متمرکز کنند، مشغله‌های آنها امور زیر است:
– تقلیل بنی صدر به چهره‌ای بی‌اثر
– تشکیل حکومت جدید و
– اجرا کردن انقلاب فرهنگی
مخالفت ظاهری خمینی به دادن هرگونه رهنمود مشخصی درباره گروگانها، رویهِ «کاری نکردن» را نیز تشویق می‌کند.
در ۴ اگوست، رفسنجانی این سیاست بی‌حرکتی را در سخنرانی‌اش در مجلس این‌طور توجیه کرد. او گفت:
– ایالات متحده سودی در حل بحران گروگانگیری ندارد
– از این بحران بعنوان بهانه‌ای برای ادامه دادن به برنامه‌های «سلطه جنایتکارانه و مخالفت با انقلاب» استفاده می‌کند
– خواهان قربانی کردن گروگانها است
او وانمود کرد که امریکا مسئول تداوم بحران است و امریکا باید بیشتر همکاری کند. اما، جای تردید است که روزی همکاری امریکا بتواند به اندازه کافی، درخواستهای ایران را پاسخگو باشد.

<img src="https://www.enghelabe-eslami.com/images/stories/tarikhi/GueroganguiriRafsanjaniBeheshtiBaniSadr06081980.jpg" alt="GueroganguiriRafsanjaniBeheshtiBaniSadr06081980" width="921" height="995" />

https://alisedarat.com/1399/08/09/5297/
ن کارها، مجلس مسئله گروگانها را در دستور کار قرار خواهد داد. دو روز بعد از آن در کنفرانس مطبوعاتی دیگری آیهالله بهشتی نیز اظهارات مشابهی به عمل آورد: «برای ایران، مسئله گروگانهای امریکایی اهمیت درجهء اول ندارد». این دو اظهار نظر از زبان دو روحانی که در حلقه نزدیکان اول خمینی بودند، تصدیق سخنی بود که کروبی، در مادرید، به کیسی گفته بود: مشکل گروگانها قبل از انتخابات ریاست جمهوری حل نخواهد شد. (کتاب سیر تحول سیاست امریکا در ایران – جلد دوم گروگانگیری، نوشته ابوالحسن بنی‌صدر، صص ۳۷۲-۳۷۳).
گزارشهای کارنامه رئیس جمهوری بنی‌صدر در رابطه با گروگانگیری و سازش پنهانی، اکتبر سورپرایز، و رابطه مستقیم آن با ادامه جنگ ایران و عراق و کودتای خرداد ۶۰ و برقراری استبداد ولایت فقیه توسط رهبران حزب جمهوری اسلامی به سرکردگی، محمد حسین بهشتی، هاشمی رفسنجانی و علی خامنه‌ای و برخوردار از حمایت احمد خمینی و شخص خمینی که روابط پنهانی با جمهوریخواهان امریکا برقرار کرده بودند تا أسباب پیروزی ریگان و بوش را در انتخابات ریاست جمهوری امریکا فراهم کنند، را، پیش از این، از نظر خوانندگان گذرانده‌ایم. و این رابطه دو رویه با امریکا، به قیمت بسیار سنگین برای مردم ایران، ۴۰ سال است ادامه دارد.
آنچه را مربوط به زمان سند زیر است، را دوباره می‌آوریم تا خوانندگان مشاهده کنند که خمینی و رهبران حزب جمهوری اسلامی مذاکره با افرادی از حزب جمهوری‌خواه امریکا که برای رقیب کارتر، ریگان فعالیت می‌کردند، را آغاز کرده بودند. کار این مذاکره به معاهده کشید و چون از پرده بیرون افتاد، «اکتبر سورپرایز» نام گرفت.
در کارنامه ۱۵ تیر ۱۳۵۹ – ۶ ژوئیه ۱۹۸۰،گفته‌ام (ص ۲۵ و ۲۶ جلد اول) :
«بعد، سرلشگر باقری (فرمانده نیروی هوائی) آمده بود. اطلاعاتی در  باره بعضی نقاط کشور داشت و تهدیدهائی که نسبت به او می‌شود. و نیز مسئله توطئه بخش خبر صدای امریکا و بی‌بی‌سی و رادیو اسرائیل… اطلاعاتی که در باره امنیت کشور به من داد فوق‌العاده ذیقیمت بود».
توضیح: سرلشگر باقری می‌گفت: پسر او داماد یک سناتور امریکائی است و سناتور به او گفته‌است، قرار است گروگانها موضوع معامله میان ایران و رقبای کارتر بگردند. روشن است که این اطلاع را ممکن نبود در کارنامه آورد. زیرا، نخست برای او مشکل ایجاد می‌کرد. من اطلاع او را با آقای خمینی در میان گذاشتم. قرار بود او به امریکا برود و اطلاع دقیق حاصل و گزارش کند. اما او را در فرودگاه دستگیر کردند و مدتهای دراز در زندان ماند.
۲٫ در کارنامه همان تاریخ، بنی صدر می نویسد (ص ۳۴ ج.۱) در همین وقت، یک هموطن خودمان که برادر زاده امام است، نزد من آمد و اطلاعاتی را که از سفر خود به خارج آورده بود، داد، در همین زمینه‌ها که گفتیم و بعد بحث درباره این مسئله که چگونه ما باید در سه جهت سیاست خارجی عمل کنیم.
توضیح: برادرزاده آقای خمینی، آقای رضا پسندیده بود. از سفر اسپانیا بازگشته بود. می‌گفت: آدمهای ریگان با او تماس گرفته‌اند و پیشنهاد می‌کنند ایران آزادی گروگانها را تا انتخابات ریاست جمهوری به تأخیر بیاندازد و در ازای آن، چون ریگان پیروز می شود، امریکا نیازهای ایران را بر می‌آورد. چون بنی صدر نپذیرفت، گفت: اگر شما با او معامله نکنید، آنها این معامله را با رقبای شما خواهند کرد.
پدر او، آیهالله پسندیده در خاطرات خود نوشته‌است: چون بنی‌صدر حاضر نشد، با مخالفان او، کار را انجام دادند (نقل به مضمون)
و باز آیهالله پسندیده در همان خاطرات نوشته است حکومت کارتر آماده بوده در قبال رها کردن گروگانها امتیازها به ایران بدهد و شخص خمینی نپذیرفته‌است:
«…یکی از دامادهای من در امریکا بود که پس از پیروزی انقلاب اسلامی و بعد از ماجرای گروگانگیری پرسنل امریکایی در سفارت ایران، شرح مفصلی به من نوشت مبنی بر اینکه امریکایی‌ها موافق هستند عده‌ای را نزد امام بفرستند و در قبال استخلاص کردن گروگانها، حاضرند محمد رضا شاه، اویسی و کسان دیگر را به ایران مسترد کنند. اگر امام موافقت کنند یک عده از امریکا نزد ایشان بیاید و یک عده هم از ایران به امریکا برود تا قضیه حل شود و صلاح هم همین هست. من هم عین آن را نامه کردم دو نسخه، یک نسخه آن ‌را برای امام و یک نسخه آن را برای رئیس جمهور وقت (بنی صدر) فرستادم. اما امام موافقت نکرد و گفتند این‌ها حرف است و من صلاح نمی‌دانم کاری کنید».(محمد ص۱۵۸)
شگفتا! آقای خمینی اجازه می‌دهد برادرزاده‌اش به اسپانیا برود و با طرف امریکائی که بظاهر برای کارتر و در واقع برای ریگان کار می‌کرد، صحبت کند.
۳٫ در کارنامه ۳۰ تیر ۱۳۵۹– ۲۱ ژوئیه ۱۹۸۰ گفته‌ام جلد ۱ ص ۱۰۲):
… مطلب دوم این بود که در همان روزها، مسئله گروگانها و تحویل آنها به دولت و عدم تحویلشان به دولت طرح بود، من در حال هیجان و گریه به اعضای شورای انقلاب گفتم: شما با من یک دل نیستید و صحیح نیست که اولین رئیس جمهوری تاریخ ایران تسلیم فشار ام
ریکا بشود و گفتم: بهتر است من عقب بروم و شما کسی را که با او یکدل هستید، بعنوان نخست وزیر انتخاب بکنید و امور کشور را اداره کنید. آنها گفتند نه، ما با شما یکدلیم و دنباله را خود مردم می‌دانند که چگونه گذشته‌است… و این اوضاع ادامه پیدا کرد تا داستات نوارها و میثاق…
توضیح: صحبتهای محرمانه آقای بهشتی در روزهای بعد از آن جلسه شورای انقلاب بدست آمد. آقای بهشتی که در آن صحبتها گفته بود باید از گروگانها مثل آتو برضد کارتر و بنی‌صدر استفاده کرد، بی‌آنکه به روی خود بیاورد، بنی‌صدر را تسلی می‌داد که ما با شما یکدل هستیم!
دانستنی است که قرار بود گروگانها را «دانشجویان خط امام» تحویل حکومت بدهند و رئیس جمهوری مسئول حل مشکل آنها با طرف امریکائی بگردد. اما آقای خمینی از این نظر برگشت و سرانجام، حل مشکل را بر عهده مجلس گذاشت.
۴٫ در کارنامه ۲۷ مرداد ۱۳۵۹– ۱۸ اوت ۱۹۸۰ (صفحه ۱۸۸ ج ۱):
… باتفاق (احمد آقا خمینی) پیش مهدوی کنی رفتیم. مسائلی مطرح شد که مهمترین آن اشاره به گروگانها بود. مطالبی گفته شد و جزئیات آن را ببعد می‌گذارم. تا در موقع خود بازگو کنم.
توضیح: در این جلسه بود که آقای بهشتی از بنی‌صد خواست تعهد نامه کتبی بدهد که اگر آنها مسئله گروگانها را حل کردند، اعتراض و حتی انتقاد نکند. و او گفت: اگر مسئله بر وفق حقوق ملی ایران حل شود، جای تشکر دارد و تشکر خواهم کرد. اگر نه خیانت است و چگونه تعهد کنم، آنهم کتبی، که به خیانت اعتراض نکنم؟

و بلاخره، سایت انقلاب اسلامی، اعلام جرم آقای بنی صدر، رئیس جمهوری بر ضد رجائی و بهزاد نبوی و نامه آقای بنی صدر به مجلس در این باره را که در همان زمان در روزنامه انقلاب اسلامی بچاپ رسیده است را به اطلاع خوانندگان رسانده است. برای یادآوری :
۱٫ آقای بهزاد نبوی، «وزیر» مشاور در حکومت رجائی، به هنگام امضای قرارداد الجزایر گفته ‌است: قرارداد ۱۹۱۹ را وثوق‌الدوله امضاء کرد و قرارداد ۱۳۵۹ را بهزاد نبوی. دیرتر، آقای کیومرث صابری، همکار او و آقای رجانی، نوشت رجانی و بهزاد نبوی، قرارداد را خائنانه می‌دانسته اند. نزد خمینی رفته و در بازگشت گفته‌اند: دستور امام را اجرا می‌کنیم و آنها نیز چنین می‌کنند. (۱)
۲٫ ساعاتی پیش از امضای قرارداد، رئیس جمهوری از مفاد آن مطلع می‌شود. درجا به آقای خمینی نامه می‌نویسد که تاریخ امضای این قرارداد خائنانه را به پای شما می‌نویسد. مانع از امضای آن شوید. (۲)
۳٫ برابر قانون اساسی، موافقت نامه‌ها و قراردادها با کشورهای دیگر را باید رئیس جمهوری امضاء می‌کرد. چون مطمئن بودند رئیس جمهوری سند خیانت به ایران را امضاء نمی‌کند، قرارداد را بیانیه خواندند و برخلاف قانون اساسی، خود امضاء کردند. سند محرمانه‌ای که گزارش به هامیلتون جردن (رئیس دفتر کارتر) درباره آقای بنی‌صدر است، او را جانبدار استقلال ایران از روسیه و امریکا توصیف می‌کند، معلوم می‌کند مقامات امریکائی می‌دانسته‌اند قرارداد را باید رئیس جمهوری ایران امضاء کند وگرنه اعتبار ندارد، اما چون میلیاردها دلار پول ایران را بالا می‌کشیده‌اند، به روی خود نیاورده‌اند. با وجود این، سند این امکان را می‌دهد که هرگاه ایرانیان دولتی حقوقمدار یافتند، ثروت غارت شده خویش را بازپس بستانند.
۴٫ کارتر، در استقبال از گروگانهای امریکائی که رها شده و به آلمان برده شده بودند، گفت: ایرانیان را چنان نقره داغ کردم که هرگز از یادشان نرود.
۵٫ بدون معامله پنهانی و ننگین با گروه ریگان و بوش که در انتخابات ریاست جمهوری رقیب کارتر بودند و افتضاح اکتبر سورپرایز و سپس افتضاح ایران گیت را ببارآورد، ممکن نبود این توافق ننگین که امضاءکنندگان نیز می‌دانستند خائنانه ‌است، امضاء شود.
۶٫ پس از اعلام جرم، آقایان رجائی و بهزاد نبوی از مجلس خواستند جلسه غیر علنی تشکیل دهد و، در آن جلسه، آقای بهزاد نبوی گفت: «هدف بنی‌‌صدر به دادگاه کشاندن شخص امام و بزرگانی چون بهشتی و هاشمی رفسنجانی است. چون می‌داند که ما دستور اجرا کرده‌ایم». آقای بنی‌صدر از «رئیس» مجلس، آقای هاشمی رفسنجانی، خواست محض تهیه پاسخ، نوار گفتگوهای مجلس غیر علنی را در اختیار او بگذارد. اما به این عذر که سند از آن مجلس است، این شخص از دادن آن خودداری کرد. زیرا می‌دانست که مدرک جرم خود او و دیگر دست‌اندرکاران معامله پنهانی بر سر گروگانها و قرارداد الجزایر است.
۷٫ بازپرس مأمور رسیدگی به اعلام جرم، وقوع جرم را محرز دانست و در حال صدور دستور توقیف آقایان رجائی و بهزاد نبوی بود که آقایان بهشتی و موسوی اردبیلی، رئیس و دادستان کل دیوان کشور پرونده را از او گرفتند. این دو برخلاف قانون اساسی، توسط آقای خمینی به این دو مقام گماشته شده بودند.

❋ سند سیا: ایران: مشغله رهبران مجلس شاید منجر به محاکمه گروگانها شود
تاریخ ۶ اگوست معادل ۱۵ مرداد ۱۳۵۹
دغدغه رهبران مجلس برای ساختن «ایران جدید» و مبارزه داخلی برای قدرت بیانگر آنست که مسئله گروگ
چه کسانی در صدد ادامه بحران گروگانگیری بودند و با چه هدفی؟ بر اساس اسناد سیا.
۹ آبان ۱۳۹۹
https://alisedarat.com/1399/08/09/5297/
اکتبر سورپرایز – گروگانگیری – معامله پنهانی خمینی و شرکا با ریگان و شرکا
چه کسانی در صدد ادامه بحران گروگانگیری بودند و با چه هدفی؟
https://www.enghelabe-eslami.com/component/content/article/21-didgagha/tarikhi/35304-2019-10-20-20-02-48.html?Itemid=0
منبع= سایت انقلاب اسلامی در هجرت: بمناسبت سالگرد گروگانگیری، سند جدیدی را منتشر می‌کنیم که بروشنی می‌گوید چه کسانی در صدد ادامه بحران گروگانگیری بودند تا از آن برای تثبیت قدرت خود و حذف منتخب مردم، رئیس جمهور بنی‌صدر، بیشترین استفاده را بکنند. یادآور می‌شویم که بهشتی گفته بود: «از گروگانگیری باید مثل یک آتو علیه بنی‌صدر و کارتر استفاده کرد». استفاده از گروگانگیری برضد کارتر، جز با به تأخیر انداختن آزادی گروگانها تا بعد از انتخابات ریاست جمهوری امریکا در نوامبر ۱۹۸۰، شدنی نبود. در عمل نیز چنین شد و روز انتخابات ریاست جمهوری امریکا، هاشمی رفسنجانی در مجلس گفت: «تاریخ خواهد گفت که ما ریگان را به ریاست جمهوری امریکا رساندیم». اما از گروگانها چگونه ممکن بود برضد بنی‌صدر استفاده کرد؟ استفاده از گروگانها نیز یک راه بیشتر نداشت و آن آلودن خمینی به سازش پنهانی و ننگین با ریگان و بوش. این سازش بود که خمینی را ناگزیر کرد برضد بنی‌صدر وارد عمل شود و شد. بدین‌قرار، از این‌رو، بدون لحاظ کردن این سازش پنهانی و بند شدن دست خمینی در آن، هرگونه توجیه و توضیح و تبیین و تفسیر و تحلیلی در باره رویارویی سران حزب جمهوری اسلامی با بنی‌صدر و شرکت خمینی در این رویارویی، نادرست است و به ضرورت واجد تناقضها. لحاظ کردن این سازش، ابهامها را می‌زداید و توضیح را بی‌تناقض و شفاف می‌کند: مقابله قدرت طلبانی که خمینیسم بمثابه ولایت مطلقه را با ریگانیسم پیوند دادند، با بنی‌صدر، مقابله با استقلال و آزادی بود.
و بحران گروگانگیری مقدمه‌ای برای تجاوز عراق شد و تنها بابت نقره داغ شدن (کارتر گفت: ایرانی‌ها را چنان نقره داغ کردم که هرگز فراموش نکنند)، بیش از۱۷ میلیارد دلار (به دلار امروز باید در عدد ۴ ضرب کرد و سود آن را بر آن افزود) از ثروت مردم را امریکا برد و خورد.
سند در ۱۵ مرداد ۱۳۵۹ (۶ اگوست ۱۹۸۰) نگاشته شده است. پس از تصمیم خلاف قانون اساسیِ خمینی در تیر ۱۳۵۹ مبنی براینکه مجلس مسئول حل و فصل مشکل گروگانها بگردد، در نتیجه، به‌جای آنکه در دوره اجرای قانون اساسی، «دانشجویان خط امام» گروگانها را به حکومت تحویل بدهند و حکومت مسئول حل مشکل آنها با طرف امریکائی بگردد، همچنان در اختیار خود نگاه داشتند. باوجود تجاوز عراق و نیاز ایران به اسلحه و مهمات و قطعات یدکی، هاشمی رفسنجانی گفت: ایران اسلحه امریکایی را نمی‌خواهد! و مجلسی که او بر آن ریاست می‌کرد، مشکل گروگانها را دوبار “حل” کرد: یکبار معامله با ریگان و بوش بر سر به تأخیر انداختن آزادی گروگانها ذر ازای گرفتن همان اسلحه‌ای که هاشمی رفسنجانی گفته بود ایران نمی‌خواهد و یکبار معامله رسمی با کارتر، رئیس جمهوری وقت امریکا، بعد از انتخابات ریاست جمهوری امریکا به قیمت نقره ذاغ شدن ایران.
در ۲۷ ژویئه ۱۹۸۰ (۵ مرداد ۱۳۵۹)، حسن و مهدی کروبی در هتل ریتز سویس که سیروس هاشمی اجاره کرده بود، با ویلیام کیسی (از نزدیکان ریگان که در دوران ریاست جمهوری ریگان، رئیس سیا شد) و گرگ و شخصی دیگر، از ستاد انتخاباتی ریگان (نامزد حزب جمهوریخواه امریکا در انتخابات ۱۹۸۰ و رقیب جیمی کارتر، رئیس جمهوری وقت امریکا که نامزد ریاست جمهوری برای ۴ سال دوم ریاست جمهوری بود) و بوش دیدار کردند.
در ۴ اگوست ۱۹۸۰ (۱۳ مرداد ۱۳۵۹)، رفسنجانی، رئیس مجلس، می‌گوید: امریکا مسئله گروگانها را برای استفاده از آن در انتخابات درست کرده‌اند. و در هفته اول اوت، کروبی (مهدی، حسن و یا هر دو) از جمشید هاشمی می‌خواهد ترتیب ملاقات دومی را با کیسی در مادرید بدهد. در این باره، گاری سیک، مسئول ایران در شورای امنیت امریکا در زمان کارتر در کتابش، اکتبر سورپرایز، چنین نوشته است:
بعد از دیدارهای مادرید، در ۱۶ اوت (۲۵ مرداد ۱۳۵۹)، وزیر خارجه ایران، صادق قطب زاده نامه‌ای در بارهء گروگانها به مجلس نوشت. در این نامه، تاکید کرد که حزب جمهوریخواه امریکا برای پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری، همه کار می‌کند تا حل مشکل گروگانها را به تأخیر بیاندازد. وی به ریچارد کاتم، استاد دانشگاه پیترزبورگ نیز به تأکید گفته بود: جمهوریخواه ها می‌خواهند از گروگانها در مبارزات انتخاباتی استفاده کنند. طی ما‌ه‌ها، قطب زاده چند نوبت این سخن را، با اصرار تکرار کرد اما آن زمان، هیچکس آن را جدی تلقی نکرد.
در ۱۸ اوت (۲۷ مرداد ۱۳۵۹)، رفسنجانی در یک کنفرانس مطبوعاتی گفت: «مسئله گروگانها فوریت ندارد. مجلس کارهای واجب دیگری دارد. بعد از انجام ای
انها در آینده نزدیک راه حل پیدا نخواهد کرد. تصمیم به تأخیر انداختن بحث در باره نامه کنگره تنها بهانه‌ای برای رسیدگی نکردن به مسئله گروگانها است. در این جو، عصبانیت از دستگیری ایرانیها در واشنگتن، احتمال محاکمه بعضی گروگانها را، بعنوان تنها راه حل بحران گروگانها، با حفظ آبرو، بیشتر می‌کند.
رهبرای مجلس رفسنجانی – و آیهالله بهشتی – تمام سعی خود را می‌کنند تا بحث درباره مسئله گروگانگیری را به تأخیر بیاندازند. بجای آنکه توجه خود را در هفته‌ها آینده به مسئله گروگانگیری متمرکز کنند، مشغله‌های آنها امور زیر است:
– تقلیل بنی صدر به چهره‌ای بی‌اثر
– تشکیل حکومت جدید و
– اجرا کردن انقلاب فرهنگی
مخالفت ظاهری خمینی به دادن هرگونه رهنمود مشخصی درباره گروگانها، رویهِ «کاری نکردن» را نیز تشویق می‌کند.
در ۴ اگوست، رفسنجانی این سیاست بی‌حرکتی را در سخنرانی‌اش در مجلس این‌طور توجیه کرد. او گفت:
– ایالات متحده سودی در حل بحران گروگانگیری ندارد
– از این بحران بعنوان بهانه‌ای برای ادامه دادن به برنامه‌های «سلطه جنایتکارانه و مخالفت با انقلاب» استفاده می‌کند
– خواهان قربانی کردن گروگانها است
او وانمود کرد که امریکا مسئول تداوم بحران است و امریکا باید بیشتر همکاری کند. اما، جای تردید است که روزی همکاری امریکا بتواند به اندازه کافی، درخواستهای ایران را پاسخگو باشد.

<img src="https://www.enghelabe-eslami.com/images/stories/tarikhi/GueroganguiriRafsanjaniBeheshtiBaniSadr06081980.jpg" alt="GueroganguiriRafsanjaniBeheshtiBaniSadr06081980" width="921" height="995" />

https://alisedarat.com/1399/08/09/5297/
ن کارها، مجلس مسئله گروگانها را در دستور کار قرار خواهد داد. دو روز بعد از آن در کنفرانس مطبوعاتی دیگری آیهالله بهشتی نیز اظهارات مشابهی به عمل آورد: «برای ایران، مسئله گروگانهای امریکایی اهمیت درجهء اول ندارد». این دو اظهار نظر از زبان دو روحانی که در حلقه نزدیکان اول خمینی بودند، تصدیق سخنی بود که کروبی، در مادرید، به کیسی گفته بود: مشکل گروگانها قبل از انتخابات ریاست جمهوری حل نخواهد شد. (کتاب سیر تحول سیاست امریکا در ایران – جلد دوم گروگانگیری، نوشته ابوالحسن بنی‌صدر، صص ۳۷۲-۳۷۳).
گزارشهای کارنامه رئیس جمهوری بنی‌صدر در رابطه با گروگانگیری و سازش پنهانی، اکتبر سورپرایز، و رابطه مستقیم آن با ادامه جنگ ایران و عراق و کودتای خرداد ۶۰ و برقراری استبداد ولایت فقیه توسط رهبران حزب جمهوری اسلامی به سرکردگی، محمد حسین بهشتی، هاشمی رفسنجانی و علی خامنه‌ای و برخوردار از حمایت احمد خمینی و شخص خمینی که روابط پنهانی با جمهوریخواهان امریکا برقرار کرده بودند تا أسباب پیروزی ریگان و بوش را در انتخابات ریاست جمهوری امریکا فراهم کنند، را، پیش از این، از نظر خوانندگان گذرانده‌ایم. و این رابطه دو رویه با امریکا، به قیمت بسیار سنگین برای مردم ایران، ۴۰ سال است ادامه دارد.
آنچه را مربوط به زمان سند زیر است، را دوباره می‌آوریم تا خوانندگان مشاهده کنند که خمینی و رهبران حزب جمهوری اسلامی مذاکره با افرادی از حزب جمهوری‌خواه امریکا که برای رقیب کارتر، ریگان فعالیت می‌کردند، را آغاز کرده بودند. کار این مذاکره به معاهده کشید و چون از پرده بیرون افتاد، «اکتبر سورپرایز» نام گرفت.
در کارنامه ۱۵ تیر ۱۳۵۹ – ۶ ژوئیه ۱۹۸۰،گفته‌ام (ص ۲۵ و ۲۶ جلد اول) :
«بعد، سرلشگر باقری (فرمانده نیروی هوائی) آمده بود. اطلاعاتی در  باره بعضی نقاط کشور داشت و تهدیدهائی که نسبت به او می‌شود. و نیز مسئله توطئه بخش خبر صدای امریکا و بی‌بی‌سی و رادیو اسرائیل… اطلاعاتی که در باره امنیت کشور به من داد فوق‌العاده ذیقیمت بود».
توضیح: سرلشگر باقری می‌گفت: پسر او داماد یک سناتور امریکائی است و سناتور به او گفته‌است، قرار است گروگانها موضوع معامله میان ایران و رقبای کارتر بگردند. روشن است که این اطلاع را ممکن نبود در کارنامه آورد. زیرا، نخست برای او مشکل ایجاد می‌کرد. من اطلاع او را با آقای خمینی در میان گذاشتم. قرار بود او به امریکا برود و اطلاع دقیق حاصل و گزارش کند. اما او را در فرودگاه دستگیر کردند و مدتهای دراز در زندان ماند.
۲٫ در کارنامه همان تاریخ، بنی صدر می نویسد (ص ۳۴ ج.۱) در همین وقت، یک هموطن خودمان که برادر زاده امام است، نزد من آمد و اطلاعاتی را که از سفر خود به خارج آورده بود، داد، در همین زمینه‌ها که گفتیم و بعد بحث درباره این مسئله که چگونه ما باید در سه جهت سیاست خارجی عمل کنیم.
توضیح: برادرزاده آقای خمینی، آقای رضا پسندیده بود. از سفر اسپانیا بازگشته بود. می‌گفت: آدمهای ریگان با او تماس گرفته‌اند و پیشنهاد می‌کنند ایران آزادی گروگانها را تا انتخابات ریاست جمهوری به تأخیر بیاندازد و در ازای آن، چون ریگان پیروز می شود، امریکا نیازهای ایران را بر می‌آورد. چون بنی صدر نپذیرفت، گفت: اگر شما با او معامله نکنید، آنها این معامله را با رقبای شما خواهند کرد.
پدر او، آیهالله پسندیده در خاطرات خود نوشته‌است: چون بنی‌صدر حاضر نشد، با مخالفان او، کار را انجام دادند (نقل به مضمون)
و باز آیهالله پسندیده در همان خاطرات نوشته است حکومت کارتر آماده بوده در قبال رها کردن گروگانها امتیازها به ایران بدهد و شخص خمینی نپذیرفته‌است:
«…یکی از دامادهای من در امریکا بود که پس از پیروزی انقلاب اسلامی و بعد از ماجرای گروگانگیری پرسنل امریکایی در سفارت ایران، شرح مفصلی به من نوشت مبنی بر اینکه امریکایی‌ها موافق هستند عده‌ای را نزد امام بفرستند و در قبال استخلاص کردن گروگانها، حاضرند محمد رضا شاه، اویسی و کسان دیگر را به ایران مسترد کنند. اگر امام موافقت کنند یک عده از امریکا نزد ایشان بیاید و یک عده هم از ایران به امریکا برود تا قضیه حل شود و صلاح هم همین هست. من هم عین آن را نامه کردم دو نسخه، یک نسخه آن ‌را برای امام و یک نسخه آن را برای رئیس جمهور وقت (بنی صدر) فرستادم. اما امام موافقت نکرد و گفتند این‌ها حرف است و من صلاح نمی‌دانم کاری کنید».(محمد ص۱۵۸)
شگفتا! آقای خمینی اجازه می‌دهد برادرزاده‌اش به اسپانیا برود و با طرف امریکائی که بظاهر برای کارتر و در واقع برای ریگان کار می‌کرد، صحبت کند.
۳٫ در کارنامه ۳۰ تیر ۱۳۵۹– ۲۱ ژوئیه ۱۹۸۰ گفته‌ام جلد ۱ ص ۱۰۲):
https://alisedarat.com/1399/08/09/5297/

ادامه مطلب در ذیل:
…امریکا بشود و گفتم: بهتر است من عقب بروم و شما کسی را که با او یکدل هستید، بعنوان نخست وزیر انتخاب بکنید و امور کشور را اداره کنید. آنها گفتند نه، ما با شما یکدلیم و دنباله را خود مردم می‌دانند که چگونه گذشته‌است… و این اوضاع ادامه پیدا کرد تا داستات نوارها و میثاق…
توضیح: صحبتهای محرمانه آقای بهشتی در روزهای بعد از آن جلسه شورای انقلاب بدست آمد. آقای بهشتی که در آن صحبتها گفته بود باید از گروگانها مثل آتو برضد کارتر و بنی‌صدر استفاده کرد، بی‌آنکه به روی خود بیاورد، بنی‌صدر را تسلی می‌داد که ما با شما یکدل هستیم!
دانستنی است که قرار بود گروگانها را «دانشجویان خط امام» تحویل حکومت بدهند و رئیس جمهوری مسئول حل مشکل آنها با طرف امریکائی بگردد. اما آقای خمینی از این نظر برگشت و سرانجام، حل مشکل را بر عهده مجلس گذاشت.
۴٫ در کارنامه ۲۷ مرداد ۱۳۵۹– ۱۸ اوت ۱۹۸۰ (صفحه ۱۸۸ ج ۱):
… باتفاق (احمد آقا خمینی) پیش مهدوی کنی رفتیم. مسائلی مطرح شد که مهمترین آن اشاره به گروگانها بود. مطالبی گفته شد و جزئیات آن را ببعد می‌گذارم. تا در موقع خود بازگو کنم.
توضیح: در این جلسه بود که آقای بهشتی از بنی‌صد خواست تعهد نامه کتبی بدهد که اگر آنها مسئله گروگانها را حل کردند، اعتراض و حتی انتقاد نکند. و او گفت: اگر مسئله بر وفق حقوق ملی ایران حل شود، جای تشکر دارد و تشکر خواهم کرد. اگر نه خیانت است و چگونه تعهد کنم، آنهم کتبی، که به خیانت اعتراض نکنم؟
و بلاخره، سایت انقلاب اسلامی، اعلام جرم آقای بنی صدر، رئیس جمهوری بر ضد رجائی و بهزاد نبوی و نامه آقای بنی صدر به مجلس در این باره را که در همان زمان در روزنامه انقلاب اسلامی بچاپ رسیده است را به اطلاع خوانندگان رسانده است. برای یادآوری :
۱٫ آقای بهزاد نبوی، «وزیر» مشاور در حکومت رجائی، به هنگام امضای قرارداد الجزایر گفته ‌است: قرارداد ۱۹۱۹ را وثوق‌الدوله امضاء کرد و قرارداد ۱۳۵۹ را بهزاد نبوی. دیرتر، آقای کیومرث صابری، همکار او و آقای رجانی، نوشت رجانی و بهزاد نبوی، قرارداد را خائنانه می‌دانسته اند. نزد خمینی رفته و در بازگشت گفته‌اند: دستور امام را اجرا می‌کنیم و آنها نیز چنین می‌کنند. (۱)
۲٫ ساعاتی پیش از امضای قرارداد، رئیس جمهوری از مفاد آن مطلع می‌شود. درجا به آقای خمینی نامه می‌نویسد که تاریخ امضای این قرارداد خائنانه را به پای شما می‌نویسد. مانع از امضای آن شوید. (۲)
۳٫ برابر قانون اساسی، موافقت نامه‌ها و قراردادها با کشورهای دیگر را باید رئیس جمهوری امضاء می‌کرد. چون مطمئن بودند رئیس جمهوری سند خیانت به ایران را امضاء نمی‌کند، قرارداد را بیانیه خواندند و برخلاف قانون اساسی، خود امضاء کردند. سند محرمانه‌ای که گزارش به هامیلتون جردن (رئیس دفتر کارتر) درباره آقای بنی‌صدر است، او را جانبدار استقلال ایران از روسیه و امریکا توصیف می‌کند، معلوم می‌کند مقامات امریکائی می‌دانسته‌اند قرارداد را باید رئیس جمهوری ایران امضاء کند وگرنه اعتبار ندارد، اما چون میلیاردها دلار پول ایران را بالا می‌کشیده‌اند، به روی خود نیاورده‌اند. با وجود این، سند این امکان را می‌دهد که هرگاه ایرانیان دولتی حقوقمدار یافتند، ثروت غارت شده خویش را بازپس بستانند.
۴٫ کارتر، در استقبال از گروگانهای امریکائی که رها شده و به آلمان برده شده بودند، گفت: ایرانیان را چنان نقره داغ کردم که هرگز از یادشان نرود.
۵٫ بدون معامله پنهانی و ننگین با گروه ریگان و بوش که در انتخابات ریاست جمهوری رقیب کارتر بودند و افتضاح اکتبر سورپرایز و سپس افتضاح ایران گیت را ببارآورد، ممکن نبود این توافق ننگین که امضاءکنندگان نیز می‌دانستند خائنانه ‌است، امضاء شود.
۶٫ پس از اعلام جرم، آقایان رجائی و بهزاد نبوی از مجلس خواستند جلسه غیر علنی تشکیل دهد و، در آن جلسه، آقای بهزاد نبوی گفت: «هدف بنی‌‌صدر به دادگاه کشاندن شخص امام و بزرگانی چون بهشتی و هاشمی رفسنجانی است. چون می‌داند که ما دستور اجرا کرده‌ایم». آقای بنی‌صدر از «رئیس» مجلس، آقای هاشمی رفسنجانی، خواست محض تهیه پاسخ، نوار گفتگوهای مجلس غیر علنی را در اختیار او بگذارد. اما به این عذر که سند از آن مجلس است، این شخص از دادن آن خودداری کرد. زیرا می‌دانست که مدرک جرم خود او و دیگر دست‌اندرکاران معامله پنهانی بر سر گروگانها و قرارداد الجزایر است.
۷٫ بازپرس مأمور رسیدگی به اعلام جرم، وقوع جرم را محرز دانست و در حال صدور دستور توقیف آقایان رجائی و بهزاد نبوی بود که آقایان بهشتی و موسوی اردبیلی، رئیس و دادستان کل دیوان کشور پرونده را از او گرفتند. این دو برخلاف قانون اساسی، توسط آقای خمینی به این دو مقام گماشته شده بودند.
❋ سند سیا: ایران: مشغله رهبران مجلس شاید منجر به محاکمه گروگانها شود
https://alisedarat.com/1399/08/09/5297/
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
جنایتهای خلخالی ، بخشی از جنایت استبداد فقیه در جمهوری اسلامی است .
منتظر تغییر در این استبداد به نفع مردم نباید بود .
راه علاج جنبش عمومی و دفاع از حقوق همگان است .
حق ما مردم است که در آزادی و کرامت زندگی کنیم .
صدارت : اوباما، کلینتون، و برژینسکی پدر القاعده، و خشونت‌گستری در دنیا. آیا هدف وسیله را توجیه کرد!؟

https://alisedarat.com/1399/09/03/6966/

اوباما، کلینتون، و برژینسکی پدر القاعده، و خشونت‌گستری در دنیا. آیا هدف وسیله را توجیه کرد!؟
و یا اینکه وسیله، بیان‌گر و توضیح دهنده واقعی هدفی که آن وسیله لاجرم به آن خواهد رسید بود!!؟؟





CLINTON: We came in in the ’80s and helped to build up the Mujahideen to take on the Soviet Union in Afghanistan. The Pakistanis were our partners in that. Their security service and their military were encouraged and funded by the United States to create the Mujahideen in order to go after the Soviet invasion and occupation.
The Soviet Union fell in 1989, and we basically said, thank you very much!!
https://obamawhitehouse.archives.gov/the-press-office/briefing-secretary-state-hillary-clinton-humanitarian-aid-pakistan


https://youtu.be/nOg8LRVpQGc
صدارت: خشونت‌گستری‌های قدرت‌های غربی، در منطقه و در دنیا
https://alisedarat.com/1399/09/03/6972/

آیا نباید از تاریخ، یا لااقل از تاریخ معاصر درس بگیریم!؟

مراجعه به قدرت‌ها، حتی با حسن نیت، وسیله‌ای است که غیرممکن است به هدف مردمسالاری بیانجامد.

صدام هم در همین دام افتاد و تجاوز ارتش او در همسایه غربی ما، بالاخره خود او و خانواده‌اش را هم قربانی خشونت‌ها کرد.

ایرانیانی که به انتظار قدرت‌ها نشسته‌اند که آنها را از سرنوشت فعلی نجات دهند، تا دیرتر نشده، به خود بیایند!

مارگرت تاچر نخست وزیر انگلیس خطاب به مجاهدین القاعده: قلب‌های دنیای آزاد با شما است

خانم مارگارت تاچر، نخست وزیر بریتانیا، در جمع ۱۵۰۰ نفره مجاهدین القاعده، در حضور محمد ضیاءالحق، در مرز پاکستان-افغانستان، به آنها وعده میدهد که مبلغ ۲میلیون پاند بیشتر هم به آنها بپردازد، و برای همه روشن میکند که آنها از پشتیبانی غربیان برخوردار هستند. وی در ادامه می‌گوید: قلب‌های دنیای آزاد با شما است

Thatcher to Al Qaeda Mujahideen “the hearts of the free world are with you”
on the Pakistan/Afghanistan border in 1981.





https://youtu.be/eeLAFtMDK2I





در همین زمینه: https://alisedarat.com/1399/09/03/6972/
صدارت: رازهای پنهان کم‌کم آشکار می‌شوند: سفیر فرانسه در ایران: در مرداد ۱۳۶۷، جواد لاریجانی من را از کودتایی سفید علیه خمینی مطلع ساخت!
https://alisedarat.com/1399/09/03/6912/ علی صدارت: رازهای پنهان کم‌کم آشکار می‌شوند. ترساندن جنایت‌کاران از پناه جستن در آغوش باز مردم، مصداق این است که: …چون پرده برافتد، نه تو مانی و نه من!

برای گذار از استبداد ولایت مطلقه به ولایت جمهور مردم، برای استقرار، و استمرار، و پیش‌برد مردم‌سالاری، غنای وژدان تاریخی و وژدان احساسی، یکی از ابتدایی‌ترین پیش‌نیازها است.

هرچه زودتر افکار عمومی از واقعیت‌هایی تادیخی، بخصوص تاریخ معاصر، بخصوص انقلاب ۱۳۵۷ و کودتا علیه آن انقلاب باخبر شوند، راه ما مردم در گذار از حاکمیت مستبدان و جنایت‌کاران و خیانت‌کاران، به حاکمیت مردم، هموارتر و خشونت‌زداتر خواهد شد.

این جنگ روانی گسترده‌ای که قدرت‌های خارجی و داخلی، علیه مردم مدیریت می‌کنند، حقایق تاریخی واقع را در سیاهچاله خفقان با پیچاپیچ تفتیش و ممیزی و سانسور، و تحمیل خودسانسوری و واداشتگی همرنگی، دفن می‌کنند و خیانت‌کاران و جنایت‌کاران را خادمان به مردم معرفی می‌کنند. در این سیاهچاله، خادمان واقعی به مردم، به دست فراموشی سپرده می‌شند.

این پرده‌پوشانی، جان بزرگترین جنایت‌کاران و خیانت‌کنندگان به وطن را هم گرفت. به قتل رساندن احمد خمینی، فقط یک مثال در این باب است. برای خوش خدمتی به «شیطان بزرگ» حتی آمادگی خود را برای به قتل رساندن روح‌الله خمینی هم اعلام کردند!

آیا کسانی که رازهای بزرگ و کوچک این رژیم جنایت‌کار را می‌دانند، و هنوز خود و عزیزان خود قربانی جنایت‌ها نشده‌اند، درس می‌گیرند و تا دیر نشده، آنها را در اختیار اقکار عمومی، و بخصوص ایرانیان قرار می‌دهند؟
https://www.enghelabe-eslami.com/component/content/article/21-didgagha/tarikhi/40387-2020-11-22-09-42-39.html?Itemid=0
سفیر فرانسه در ایران: در مرداد ۱۳۶۷، جواد لاریجانی من را از کودتایی سفید علیه خمینی مطلع ساخت!
سایت انقلاب اسلامی در هجرت: کریستین گرئف، سفیر فرانسه در ایران در سال‌های ۱۹۸۸- ۱۹۹۱ در تاریخ مارس ۲۰۲۰، کتابی بنام « مذاکره‌ای محرمانه بین فرانسه و ایران (انتشارات دکارت) منتشر کرده است. در این کتاب، از جمله، از کودتایی سخن گفته‌است که محمد جواد لاریجانی، «معاون» وقت وزارت خارجه، از طریق او(سفیر فرانسه در ایران)، دولت فرانسه و اتحادیه اروپا را بطور رسمی مطلع کرده‌ است.

در این مطلب که در ذیل می‌خوانید و در این لینک منتشر شده: https://enghelabe-eslami.com/component/content/article/21-didgagha/tarikhi/40387-2020-11-22-09-42-39.html?Itemid=0 نوشته او و دیگر اطلاعاتی که واقعیت کودتا را مشخص می‌کنند در اختیار خوانندگان قرار می‌دهیم تا متوجه این امر شوند چگونه احمد خمینی، هاشمی رفسنحانی و خامنه‌ای، در دعوای قدرت و حذف‌های متعدد نقش بازی کرده‌اند.

❋ کودتا برای سلب اختیار از خمینی:

کریستین گرئف، سفیر فرانسه در ایران: در تاریخ ۲۵ ژوئیه (۱۹۸۸ برابر با ۳ مرداد ۱۳۶۷)، به در خواست آقای جواد لاریجانی، معاون وزیر امور خارجه، مسئول روابط با اروپا، به دیدارش رفتم. پس از چند کلمه خوش‌آمدگویی، بنظرم آمد که مخاطب من، دچار کمبود اطمینان نیست. او گفت: «من از نماینده فرانسه خواستم به اینجا بیاید تا آنچه که در این پنج ماه دنیای غرب، از آن بی‌اطلاع بوده، را فاش کنم. بدانید که در ماه مارس در تهران، گروهی از ۵ شخصیت که یکی از آنها خود من بودم، کودتای سفید انجام داده و دست امام را از قدرت عالی کوتاه کرده است. غیر از من، گروه از پسر آیت‌الله خمینی (احمد خمینی)، دامادش بروجردی و دو مقام عالی‌رتبه ارتش تشکیل شده بود. در آن زمان، ایران مستقیم بطرف فاجعه می‌رفت و ممانعت از پذیرش آتش‌بس با عراق ما را نهایتا به سوی شکست می‌برد. پس از ۸ سال جنگ با عراق، تحمل ملت ما دیگر سرآمده و خواستار صلح بود. در جبهه، فرار از جبهه‌ها گسترده شده و جامعه هم گرسنه و هم وحشت‌زده شده بود. مردم بصورت گسترده به دهات و کوه‌ها پناه می‌بردند. گروه کوچک ما تصمیم گرفت که ایران باید با قبول آتش‌بس و تمدید روابط دیپلماتیک -که با فرانسه قطع شده بود- سریعا دوباره به جامعه بین‌المللی بازگردد. بدین ‌خاطر است که شما امروز در اینجا حضور دارید. از شما خواستارم که بمحض بازگشتتان به سفارت، محتوای گفتگومان را به حکومت خود گزارش دهید.»

قبل از خداحافظی، معاون وزیر، جواد لاریجانی، رئیس سابق امور اقتصادی (ریاست مرکز پژوهش‌های مجلس) به من دو نصیحت کرد: متقاعد کردن مقامات فرانسوی برای موافقت آنها با گشودن شعبه فرانسه در جشنواره بین‌المللی تهران در ماه سپتامبر، زیرا حضور نداشتیم و کسب موافقت سریع حکومت من برای آغاز مذاکرات برای حل اختلافات مالی و اتمی. آقای جواد لاریجانی به من اطلاع
داد که آقای محمود واعظی در شورای عالی انقلاب اسلامی مامور شده بود تا از طرف ایران، مذاکرات اتمی را سرپرستی کند.



در ۲۷ اکتبر (۱۹۸۸ برابر با ۵ آبان ۱۳۶۷)… آقای محمود واعظی، معاون وزیر، من را بدون سر و صدا پذیرفت. او ماموریت مشخصی داشت: از من خواهش کرد که حکومت فرانسه را مطلع کنم که مقامات ایرانی آماده شروع مذاکرات برای حل اختلافات مالی و اتمی هستند. طرف ایرانی، خواستار آن است که مسائل بطول نیانجامد. به بیان دیگر، حرکتی سریع می‌باید انجام می‌گرفت و به حل مسئله ارودیف می‌انجامید.

انقلاب اسلامی: بنابر قول محمد جواد لاریجانی به سفیر فرانسه، خلع ید خمینی، در اسفند ۱۳۶۶ یا اوائل فروردین ۱۳۶۷ انجام گرفته ‌است. در کوتاه کردن دست خمینی از امور کشور، احمد خمینی، فرزند او، نقش اول را بازی کرده ‌است. گرچه محض میانه‌رو و طرفدار همکاری با غرب جلوه دادن تصرف‌کنندگان دولت و پوشاندن آنها، لاریجانی از کمیته کودتا نام می‌برد و خود را نیز عضو آن می‌خواند، اما مسلم است که خمینی، مثل هر مستبدی، قربانی استبداد خون‌ریز و فسادگستر خود شده‌ است. «کودتایی» که لاریجانی از آن سخن می‌گوید، هیچ نیست جز طرد همه دیگران و منحصر کردن ارتباط خمینی با دولت و مردم به سه تن احمد خمینی و هاشمی رفسنجانی و خامنه‌ای. این «کودتا» هم‌زمان است با وقوع دو امر مهم:

۱٫ در ماه مارس (اسفند ۱۳۶۶ – فروردین ۱۳۶۷)، بنابر خبری که لوموند منتشر کرد[i]، علی‌اکبر ولایتی، «وزیر» خارجه رژیم به آلمان می‌رود و با گنشر، وزیر خارجه وقت آلمان دیدار می‌کند و به او اطلاع می‌دهد: ایران قطعنامه ۵۹۸ را که پنج عضو دائمی شورای امنیت تهیه کرده‌اند را می‌پذیرد.

۲٫ در روزهای بعد از سفر ولایتی به آلمان، «فرستاده خمینی» نزد بنی‌صدر می‌آید. او حامل پیام خمینی است: شما به ایران بازگردید هرچه بخواهید انجام خواهد گرفت. بنی‌صدر پاسخ می‌دهد: جز استقلال و آزادی نمی‌خواهد و دست شستن از استبداد نیز باید پیش از بازگشت من انجام گیرد. او از خمینی می‌خواهد در برابر مردم ظاهر شود و به درگاه خدا توبه کند و از مردم پوزش بخواهد و از کار کناره بگیرد تا که ایران یک انقلاب معنوی به خود ببیند و بازگشت من به ایران، معنی پیدا کند. بدون آن، بازگشت من به ایران، یعنی این‌که شما جنگ را باخته‌اید و می‌خواهید بازگشت مرا وسیله انصراف و انحراف افکار عمومی مردم ایران، از شکست خفت بار بکنید.

بدین‌قرار، نوشاندن جام زهر به خمینی، دنباله کودتا بر ضد منتظری و تصرف دولت، دست کم از سال ۱۳۶۳ است:

❋ کودتا برضد منتظری نمی‌توانست کودتا برضد خود خمینی را به دنبال نیاورد:

۱٫ نوار رودررویی زبانی محسن رضائی و همدسته‌های او با مخالفانشان در سپاه واجد امور واقع مهمی است که یکی از آنها، مسئله جانشینی خمینی است:

۱٫۱٫ به درخواست مروارید (از روحانیان تهران)، بنی‌صدر نامه‌ای به تاریخ ۱ مرداد ۱۳۶۳ به خمینی می‌نویسد (کتاب نامه‌ها، صفحه‌های ۴۷۱ تا ۴۷۵) و، در آن، از جمله، از او می‌خواهد: «از امور یکسره کناره بگیرید»؛

●و هاشمیرفسنجانی، در یادداشت ۱۷ دی ۱۳۶۳، (به سوی سرنوشت، خاطرات سال ۱۳۶۳ هاشمی رفسنجانی، صفحه ۴۶۳) می‌نویسد: «سپس به زیارت امام رفتم. مدت زیادی در اندرون خدمتشان نشستم. تمایل به انزوا در امام پیدا شده‌است… احتمال کناره گیری کامل را مطرح کردند».

● پیش از او، ربانی املشی، از سوی روحانیان قم نزد خمینی می‌رود و پشنهاد آنها را با او در میان می‌گذارد. بنابر قول هاشمی رفسنجانی، در ۱۸ دی ۶۳، ربانی املشی نزد هاشمی رفسنجانی می‌رود. بنابر یادداشت آن روز، «آقای ربانی املشی آمد… از من برای تقویت پیشنهادی که جمعی از روحانیون به امام داده‌اند و امام آن را ردکرده‌اند، کمک خواست. نظرشان این‌است که امام گروهی را معین کند که هدایت کشور را به عنوان مشاور امام یا شورای عالی تصمیم‌گیری در امور کلی و سیاست‌های عمومی به عهده بگیرند» (همان کتاب، صفحه ۴۶۴).

بدین‌قرار، سال ۱۳۶۳، سالی بوده ‌است که، در آن، هم به خمینی پیشنهاد کناره‌گیری شده‌است و هم خمینی قصد کناره‌گیری داشته ‌است و هم به او پیشنهاد تشکیل شورای عالی تصمیم‌گیری شده ‌است. بنابراین، مسئله جانشینی او مطرح بوده‌است. ناگزیر، تکلیف مزاحمی که منتظری می‌بوده، باید تعیین می‌شده‌است. پس از راه اتفاق نیست که منتظری از کودتای خزنده، برضد خود، در سپاه، سخن می‌گوید. در حقیقت، سپاه را از طرفداران او تصفیه می‌کرده‌اند:

۱٫۲٫ بنابر سند (نوار مجادله محسن رضائی و موافقان او با فرماندهان سپاه مخالف او و معترض به تصفیه سپاه از طرفداران منتظری)، کودتای خزنده، برضد منتظری، دست کم ۵ سال، پیش از عزل منتظری و مرگ خمینی وارد مرحله عمل شده‌است. پاکسازی سپاه از طرفداران او و بریدن ارتباطات او با «نظام» و نیز با شخص خمینی، در این سال، آغاز گرفته‌است. به ترتیبی که او از امور مهم، از جمله روابط پنهانی با اسرائیل و ا
مریکا، بی‌اطلاع نگاه داشته می‌شود. دری نجف‌آبادی از طریق قربانی‌فر از روابط آگاه می‌شود و او منتظری را از ماجرا آگاه می‌کند. از طریق نزدیکان او، ماجرای آمدن هیأت مک‌فارلین به ایران، هم به بنی‌صدر اطلاع داده می‌شود و هم در روزنامه لبنانی الشراء انتشار پیدا می‌کند. افتضاح ایران‌گیت بدین‌سان از پرده بیرون می‌افتد. بدین‌خاطر و به بهانه‌های دیگر، سید مهدی هاشمی و دری نجف آبادی به اتفاق نزدیکانشان، اعدام می‌شوند.

منتظری‌زدایی تا نامه‌های متبادله میان او و خمینی و سپس عزل او ادامه می‌یابد. تاریخ مبادله نامه‌ها و عزل منتظری حدود ۸ ماه بعد از گزارش محمد جواد لاریجانی به سفیر فرانسه و اتحادیه اروپا در باره خلع ید از خمینی و حدود دو ماه نیم پیش از مرگ خمینی در خرداد ۱۳۶۸ است.

۱٫۳٫ امر مهم دیگر این‌که در جریان کشماکش‌ در سپاه که سبب حذف طرفداران منتظری و مخالفان گروه محسن رضائی می شود، خامنه‌‌ای با این گروه وا می‌بندد. بنابر سند (نوار رودررویی زبانی محسن رضائی و همدسته‌های او با مخالفانشان در سپاه)، فرماندهان مخالف گروه رضائی، به خمینی نامه می‌نویسند و قرار می‌شود به نزد او بروند و در باره محتوای نامه خود و وضعیت واقعی جبهه‌ها با او صحبت کنند. خامنه‌ای مطلع می‌شود و بسود گروه رضائی، پادرمیانی می‌کند. در نتیجه، خمینی هم نویسندگان نامه را به حضور نمی‌پذیرد و هم بطور کتبی آنها را تهدید می‌کند. این همدست شدن گروه رضائی با خامنه‌ای و دستیار شدنشان در ارتباطهای پنهانی با اسرائیل و امریکا، زمینه‌ساز برکناری منتظری و «رهبر» شدن خامنه‌ای می‌گردد. گروه «ایران گیتی‌ها» (هاشمی رفسنجانی و خامنه‌ای و احمد خمینی و فرماندهان سپاه در مقام دستیار آنها)، چهار سال پیش از مرگ خمینی، یک سال بعد از مخاصمات در سپاه، در ۱۳۶۴، از طریق اسرائیل، با کاخ سفید رابطه برقرار می‌کنند. گزارش مک‌فارلین، مشاور امنیتی ریگان، در این باره، از صراحت کامل برخوردار است:

۲٫ پیام به امریکا: اگر امریکا از ما حمایت کند، حاضریم خمینی را نیز بکشیم:

ماجرای رفتن داود کمیچی، مدیرکل وزارت خارجه اسرائیل به نزد مک‌فارلین و رساندن پیام «میانه‌رو»های جانبدار تعامل با امریکا را، مک‌فارلین در کتاب خود، «Special Trust» صفحه‌های ۱۹ تا ۲۱ ، بازگفته‌است: پیام شبیه پیام لاریجانی به سفیر فرانسه است در آنچه به ضرورت برقرار رابطه با غرب و همکاری مربوط می‌شود. افزون بر آن، پیام‌دهندگان گفته‌اند: برای بدست آوردن قدرت نیاز به حمایت قدرت خارجی هستند. این قدرت نیز جز امریکا نیست. مهار روسیه شوروی نیز تنها از امریکا ساخته‌است. آنها می‌دانند که نیازمند نفوذ امریکا در ایران هستند. به نشانه صداقت، آنها اسباب آزادی گروگانهای امریکایی در لبنان را فراهم می‌کنند. طرفه این‌که اسلحه نمی‌خواهند.

کمیچی به مک‌فارلین می‌گوید: در مرحله‌ای کار می‌تواند به خشونت بکشد. مک‌فارلین پاسخ می‌دهد: در خاورمیانه، اغلب کار به خشونت می‌کشد. کمیچی می‌گوید: اگر خمینی بمیرد چه؟ و مک‌فارلین پاسخ می‌دهد: یعنی براثر کبر سن بمیرد؟ کمیچی پاسخ می‌دهد: «با این یا آن وسیله به مرگ او سرعت بخشیده شود.» و او، مک‌فارلین می‌گوید: ما بهیچ‌رو، در کاری از این نوع وارد نمی‌شویم. خوب می‌فهمی چه می‌گویم؟ و کمیچی پاسخ می‌دهد: بله، بله.

واردکردن اسلحه که با کودتای خرداد ۱۳۶۰، آغاز شده بود، با ورود گروه کودتاگر به روابط پنهانی با اسرائیل و امریکا، وسعتی به تمام می‌گیرد و در جریان دیدارها با طرف امریکایی، بخصوص سرهنگ نورث(Oliver North)، این گروه، فهرستی از ۱۰۰۰ «میانه‌رو» در اختیار امریکا قرار می‌دهند و اصرار می‌ورزند که باید ایران در جنگ شکست بخورد تا که میان‌روها بتوانند اختیار دولت را از آن خود کنند.

۳٫ با مرگ خمینی، مجلس خبرگان تشکیل می‌شود و

نامه جعلی خمینی خوانده می‌شود. این همان نامه است که بنی‌صدر آن را همراه با خط خمینی به دو کارشناس خط داد و هر دو تصدیق کردند نامه ۹ اردیبهشت ۱۳۶۸ خمینی به مشکینی، خط خمینی نیست. به استناد این نامه – که بر فرض صحت، خلاف قانون اساسی بود و مجلسی که طبق آن قانون بوجود آمده بود، نباید به آن اعتناء می‌کرد – و دو نقل قول، خامنه‌ای را به ترتیبی که نوار منتشره، معلوم می‌کند، رهبر کردند. و

۳٫۱٫ نخست نوبت حذف شدن به احمد خمینی می‌رسد و او حذف می‌شود. حلالیت خواستن‌های پیش از کشته شدنش [ii]مسلم می‌کند که او می‌دانسته‌است او را خواهند کشت. در پاسخ احمد خمینی، بنی‌صدر پیام می‌دهد: بدین‌تریب می‌دانید که جان شما در خطر است. از اسناد هرچه مکتوب و یا بر نوار ثبت است و نیز آنچه را می‌دانید یا بنویسید و یا بر نوار ثبت کنید و فوراً از ایران خارج کنید. بعد از قتل او، فرزندش، حسن، گفت: «پدرم خزانه اسرار نظام بود». هیچ نه معلوم که بر سر این خزانه چه آمد.

۳٫۲٫ نفر دوم از سه نفر، هاشمی رفسنجانی نیز حذف شد. بلادرنگ مد
ارک او نیز توقیف شدند.

ضمیمه درباره مثلث احمد خمینی و علی خامنه‌ای و هاشمی رفسنجانی:

نامه سید مهدی هاشمی به آیهالله منتظری به نقل از شماره ۱۵۲ انقلاب اسلامی از ۱۶ تا ۲۹ خرداد ۱۳۶۶:

در نیمه دوم ماه مه ۱۹۸۷، مجله سوراخیا که جانبدار سوریه و طرفدار نزدیکی سوریه و عراق است، در این روزها متن نامه سید مهدی هاشمی را به منتظری انتشار داده است. انقلاب اسلامی در هجرت مضمون کلی این نامه را انتشار داد. اینک نکات مهم نامه را بطور خلاصه می آوریم:

فردای انتخاب شما توسط «مجلس خبرگان» به جانشینی خمینی، مخالفتها شروع شد از مطبوعات و محافل معاند (غربی، امریکائی، و پاره‌ای مرتجعان و جماعت سید صادق روحانی) انتظار می‌رفت. اما از پاره‌ای دوستان انتظار نمی‌رفت و مخالفت شدید را اینها شروع کردند و ادامه داده‌اند. چرا؟ زیرا:

۱٫ آقای هاشمی رفسنجانی و سید علی خامنه‌ای و سید احمد خمینی، بخصوص نفر اول و سوم بر افکار امام تسلط دارند. بیم ما از آن بود که اینها می‌خواهند همین تسلط را بر افکار شما بدست آورده و همانطور که در حال حاضر و با وارونه جلوه دادن وقایع و حوادث به امام، نظر دلخواه خود را به او القا‌ء می‌کنند، رشته افکار و آرای شما را نیز بدست آورند.

این سه تن از روز اول انقلاب، اوضاع کشور و انقلاب را به دلخواه خود برای امام توصیف می‌کنند. وقایع حقیقی را از امام پنهان می‌کنند و هرکس را که بخواهند به دست او می‌کوبند و با تمهیداتی که چیده‌اند، می‌توانند میان امام و امت سد ایجاد کنند و بر موجها همه سوار شوند…

۲٫ برای تسلط بر شما، راه را آن دانسته‌اند که دفتر شما را دردست بگیرند. برای این کار باید سید هادی هاشمی، داماد شما را از تصدی دفتر بر کنار و از شما دور می‌ساختند. پس بدست ری شهری و کروبی، دل امام را نسبت به هادی پرکردند. محمدعلی هادی و نوری و ابراهیمی و شریعتی که مرا به قتل شمس آبادی، عامل ساواک، متهم می کنند، نیز آتش بیار معرکه شدند. کوشش آن سه تن برای تسلط بر حوزه علمیه قم به شکست انجامید زیرا نیروهای انقلابی از پس آنها برآمدند.

۳٫ این سه از هیچ فشاری به شما و داماد شما، سید هادی، فروگذار نمی‌کنند تا مگر شما تسلیم رأی آنها شوید. متولی و متصدی این کار سید احمد خمینی شده است.

۴٫ این سه تن از براه انداختن جنگ اعصاب و تهدید بقتل روی گردان نیستند. همان کار که برسر شهید محمد منتظری آوردند. هیچ چیز مانع آنها از حذف و نابودی مخالفانشان نمیشود (بدین‌سان، سید مهدی هاشمی عامل انفجار در سالن اجتماعات حزب جمهوری اسلامی را که سبب کشته شدن بهشتی و محمد منتظری و حدود ۱۲۰ تن شد را این سه تن می‌داند) .



مسئولیت سید احمد خمینی این‌است که پدر خود را از واقعیتهایی که در خارج جماران می‌گذرد بی‌خبر نگاه دارد. مسائل مهم و انقلاب را درک نمی‌کند. اگر این سه تن انقلابی بودند، چرا در افغانستان و مصر و عراق و فلسطین و دهها کشور اسلامی دیگر موجهای انقلابی فروکش می‌کرد؟… اگر امور براین منوال بماند، باید فاتحه انقلاب را خواند… من ناقوس خطر را به صدا در می‌آورم. من نمی‌دانم وجود من چه خطری برای علمای اعلام دارد که این همه قوا برای کوبیدنم بسیج کرده‌اند. من تأکید می‌کنم که این سه نفر مسئول جدایی امام از مردم و ناآگاه نگاهداشتن وی از حقایق امور و اطلاع نادرست دادن به او هستند.



[i] در ۲۲ ژوئیه ۱۹۸۸ برابر با ۳۱ تیر ۱۳۶۷، روزنامه لوموند چنین نوشته بود: از ۱۹۸۷ گنشر فعالانه برای میانجگری بین دو طرف جنگ وارد عمل شد. … دو روز بعد از تصویب قطعنامه در شورای امنیت (۲۰ ژوئیه ۱۹۸۷)، در بن، علی اکبر ولایتی را ملاقات کرد. آز آن زمان، به کوششهای خود ادامه میداد. به بغداد رفت و پس از اطمینان از آمادگی عراق با اجرای قطعنامه، بطور مرتب با دبیر کل سازمان ملل متحد در حاضر کردن ایران به قبول قطعنامه، همکاری می کرد.

در ماه مارس گذشته بود که آخرین علامتها را از تغییر موضع ایران، وقتی که ولایتی را در سالن فرودگاه فرانکفورت ملاقات کرد، دریافت نمود. در ماه ژوئن، در یک دیدار محرمانه با ولایتی، وزیر خارجه ایران تائید کرد که ایران قطعنامه را میپذیرد… (روزنامه انقلاب اسلامی شماره ۱۸۴- از ۱۰ تا ۲۳ مرداد ۱۳۶۷)

[ii]https://www.youtube.com/watch?v=0leBM0Qhjco
غربِ بحران‌ساز، از ارائه راه حل بحرانها عاجز است
صدارت
گفتگوی آقای ابوالحسن بنی‌صدر و علی صدارت – غربِ بحران‌ساز، از ارائه راه حل بحرانها عاجز است. راه حل، در خود ما مردم است!
۱۰ آذر ۱۳۹۹
❊یک سینه سخن❊
لینک مطلب در شبکه‌بندی‌های اجتماعی، برای: عضو شدن و دنبال کردن و مشترک شدن، رای‌دادن، ابراز نظر، پسندیدن، پیاده کردن،و هم‌رسانی:

واتساپ:
https://chat.whatsapp.com/IT11IqMZ44v9L62gPRghhu

یوتیوب :
https://youtu.be/StQ0Sfv_GZ8

سایت:
https://alisedarat.com/1399/09/10/7021/

تلگرام :
https://t.me/sedaratMD/1155

اینستاگرام :
https://www.instagram.com/p/CIOjtscplYq/

راههای تماس با ما:
https://alisedarat.com/contact-us/
صدارت بنی‌صدر
صدارت
گفتگو #بنیصدر #صدارت - الگوی اقتصاد چین برای ایران، استبداد سیاسی و لیبرالیسم اقتصادی
#یک_سینه_سخن
تاریخ تولید و انتشار: ۱۷ آذر ۱۳۹۹ برابر با ۷ دسامبر ۲۰۲۰ دوشنبه


لینک مطلب در شبکه‌بندی‌های اجتماعی، برای: عضو شدن و دنبال کردن و مشترک شدن، رای‌دادن، ابراز نظر، پسندیدن، پیاده کردن،و لطفا هم‌رسانی:

❊ واتساپ:
https://chat.whatsapp.com/IT11IqMZ44v9L62gPRghhu

❊ اینستاگرام :
https://www.instagram.com/p/CIgW5sYpqac/

❊ فیس‌بوک :
https://www.facebook.com/Sedarat57/posts/3456643021078956

❊ میکس‌کلاد :
https://www.mixcloud.com/صدارت/گفتگوی-آقای-بنیصدر-و-علی-صدارت-الگوی-اقتصاد-چین-برای-ایران-استبداد-سیاسی-و-لیبرالیسم-اقت/

❊ یوتیوب :
https://youtu.be/k1mI_sxdMw0

❊ سایت:
https://alisedarat.com/1399/09/17/7063/

❊ تلگرام :
https://t.me/sedaratMD/1156

راههای تماس با ما:
https://alisedarat.com/contact-us/
نیاز مبرم به تجدید نظر در گلوبالیسم
صدارت
گفتگوی آقای ابوالحسن #بنیصدر و علی #صدارت - نیاز مبرم به تجدید نظر در گلوبالیسم، از منظر موازنه عدمی و حقوق
#یک_سینه_سخن

تاریخ تولید و انتشار: ۲۴ آذر ۱۳۹۹ برابر با ۱۴ دسامبر ۲۰۲۰ دوشنبه


لینک مطلب در شبکه‌بندی‌های اجتماعی، برای: عضو شدن و دنبال کردن و مشترک شدن، رای‌دادن، ابراز نظر، پسندیدن، پیاده کردن،و لطفا هم‌رسانی:

واتساپ:
https://chat.whatsapp.com/IT11IqMZ44v9L62gPRghhu

یوتیوب :
https://youtu.be/PVxKnOTvnho

سایت:
https://alisedarat.com/1399/09/24/7081/

تلگرام :
https://t.me/sedaratMD/1157

پادکست انکر:
https://anchor.fm/sedarat/episodes/--enqng0

اینستاگرام :
https://www.instagram.com/p/CIy-QFyBxL3/

راههای تماس با ما:
https://alisedarat.com/contact-us/