No Blueberries
263 subscribers
119 photos
11 videos
2 files
55 links
How I ruined everything by saying it out loud.
Download Telegram
Forwarded from 𝐀𝐧 𝐎𝐝𝐞 [Temporary Rest]
محتوای “No Blueberries” : تراپی رایگان.
No Blueberries
محتوای “No Blueberries” : تراپی رایگان.
خیلی ممنونم که اینجا رو می‌خونین و توجه نشون می‌دین، خوشحال می‌شم🫂
روی زمین دراز کشیدم، به آهنگ ماتیلدا گوش می‌دم و به این فکر می‌کنم قراره تا کِی این قدر از همه چیز عقب باشم، قراره تا کی انقدر دل مرده و سر افکنده ادامه بدم، قراره تا کی به بازنده بودن ادامه بدم، می‌ترسم عادت کنم، به باختن به بازنده بودن خواننده می‌خونه:
تو جوری راجع به درد صحبت می‌کنی که انگار مشکلی نداری ولی چیزی درون تو مرده!
نمی‌تونم رهاش کنم، این چسبیده بودن به زمین و بسته بودن بال‌ها.
و خواننده می‌خونه: رهاش کن و بابتش شرمنده نباش.
بدون دانلود هیچ عکس جدیدی، وضعیت روحی الانتون رو با یک عکس از گالری نشون بدین :)))
خیلی از خوشحالی می‌ترسم، وقتی برای مدت کوتاهی خوشحالم، خودم رو مجاب می‌کنم که دیگه اون شادی رو حس نکنم.
چون همیشه بعدش اتفاقی می‌افته که نه تنها از اون روز بلکه از کل زندگی پشیمون می‌شم.
خیلی ناراحت کننده است، فکر کردن به اینکه چرا زندگی ما این شکلیه، آگاه بودن به اینکه زندگی عادلانه نیست و بقیه افراد هم احتمالا در موقعیت مشابه و حتی بدتر از ما هستن هم چیزی رو کمرنگ و یا درست نمی‌کنه.
فقط ناراحت کننده است، اینطوری زندگی کردن و حتی توقع اتفاق خوبی نداشتن.
انگار که من پذیرفتم هیچ چیز خوبی برای من نیست، که انگار خوشحالی همون مسیری بود که صد‌ها کیلومتر ازش دور شدم، خوشحالی همون سنگی بود که توی رودخونه گمش کردم، خوشحالی همون پروانه ‌ای بود که نمی‌تونستم بگیرم.
من خیلی از همه چیز دور بودم، من همیشه از همه چیز دور بودم.
از خوشحالی، خوشبختی، از آدم‌های مورد علاقه‌م، از مکان مورد علاقه‌م از احساس مورد علاقه‌م، از خودم، من خیلی وقته که از همه چیز دورم.
دوباره توی همون نقطه ایستادم.
جایی بین دوست داشتن آدم‌ها و تنفر ازشون.
یک جایی بین بغل کردن و نزدیک شدن بهشون و یا دور شدن تا بیشترین حد ممکن.
یک جایی بین گفتن کلمات و ابراز احساسات و یا دفن کردنشون.
مثل وقت هایی که دلت می‌خواد خونه بمونی، اما دوست داری تمام روز رو بیرون باشی.
تو نمی‌دونی باید چیزی رو نجات بدی یا اجازه بدی درونت غرق بشه.
چرا هیچ احساسی درون من پر رنگ نمی‌شه؟
No Blueberries
SEVENTEEN – Simple
می‌دونم که ذره کوچکی از این دنیام.
دنیایی که هیچ چیز در اون ساده نیست.
مثل یک مازِ بدون خروجی.
دنیایی که خوشحالی فقط یک کلمه‌ است.
مثل یک رویایی که همه می‌خوان، همین قدر بی معنی، حتی نمی‌خوام باورش کنم.
من دنیا رو ساده تر می‌خوام.
هر چیزی که من رو وادار به نفس کشیدن می‌کنه، فقط میخوام که ساده باشه.
I'm tired of feeling hurt.
i've tried enough, but nothing works.
Why Do People Love You?
سلام، این یک تسته که بهتون می‌گه چرا مردم شما رو دوست دارن، تحلیل‌های قشنگی داره، اگر مایل بودین خوشحال می‌شم جواب شما رو هم بدونم.
تو هم گاهی توی آیینه به خودت نگاه می‌کنی و فکر می‌کنی آدم‌ها هیچوقت نمی‌فهمنت؟
تو هم گاهی فکر می‌کنی هیچوقت نباید شروع می‌شد؟
تا حالا شده سه صبح از یکی بدت بیاد و با خودت بگی کاش می‌شد دوستش داشته باشم هنوز، کاش می‌شد کاری نمی‌کرد انقدر ازش بدم بیاد؟
تو هم از جهان می‌ترسی؟
تو من رو فراموش کردی؛ یک جوری که انگار من ناهار هفته‌ی پیشت بودم، یا یکی از همکلاسی های سابقت که باهاش زیاد حرف نمی‌زدی، مثل اسم یک شخصیت تو سریالی که چند سال پیش دیدی؛ تو من رو فراموش کردی، خیلی راحت.