نگرانی ها و اضطراب
افراد مضطرب اغلب نگرانند.
گاهی نگرانی آنها متوجه درون است(بیماری های احتمالی قلبی یا مغزی)؛
و گاهی نیز دلایل بیرونی دارد(حوادث احتمالی ناخوشایند مانند ترس از موضوعات یا موقعیت های خاص، گرفتاری های اقتصادی و . . . ).
گرچه موضوع نگرانی متفاوت است، تمام نگرانی ها شدت اضطراب را وخیم تر می کنند.
📚 #برشی_از_کتاب : #مدیریت_اضطراب
✍️ اثر: #دکتر_علی_صاحبی
📖 صفحه: 59
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔 @Sayehsokhan
افراد مضطرب اغلب نگرانند.
گاهی نگرانی آنها متوجه درون است(بیماری های احتمالی قلبی یا مغزی)؛
و گاهی نیز دلایل بیرونی دارد(حوادث احتمالی ناخوشایند مانند ترس از موضوعات یا موقعیت های خاص، گرفتاری های اقتصادی و . . . ).
گرچه موضوع نگرانی متفاوت است، تمام نگرانی ها شدت اضطراب را وخیم تر می کنند.
📚 #برشی_از_کتاب : #مدیریت_اضطراب
✍️ اثر: #دکتر_علی_صاحبی
📖 صفحه: 59
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔 @Sayehsokhan
نشر سایه سخن
📆 شنبه ۲۰ امرداد ۹۷ ❓#پرسش_امروز منظرۀ بیابان را ترجیح می دهی یا منظرۀ دریا را؟ چرا؟ از مجموعه کارت های 100پرسش جعبه ابزاری برای گفتگو #آلن_دو_باتن 🆔 @SayehSokhan
آقا هادی نوشتند:
سلام وقت بخیر . من بیابان بخصوص کویر را ترجیح میدهم . به این دلیل که احساس میکنم بیابان پر از اسراره ، عظمت خاصی داره ، صدای باد، گردبادهای کوچک ، زندگی در گوشه ای با چشمه ای از آب و... .( هادی .بروجرد)
------
خانم شهربانو نوشتند:
با سلام و آرزوی هفته ای عالی برای دوستان
من منظره ی دریارو ترجیح میدم و تابحال به علتش فکر نکردم ولی نشستن در سکوت در کنار ساحل آرامش و حس خیلی خوبی بهم میده
-----
خانم افشار نوشتند:
باسلام.
عاشق ساحل و دریا هستم. چون بیابان سکوت به همراه دارد که من سکوت را دوست ندارم. اما دریا با صدای موج هایش آرامبخش ترین صدایی است که در گوشم همیشه حسش میکنم.
-----
خانم مَنِشی نوشتند:
سلام
اگه روز باشه من ساحل دريا رو ترجيح مي دم چون خيلي باشكوهه، ولي عاشق شب بيابون هستم ،انگار ستاره ها ميان نزديك زمين ، و هواي شب توو بيابون ، هواي تفكر و انديشه ست
نيلوفر
سلام وقت بخیر . من بیابان بخصوص کویر را ترجیح میدهم . به این دلیل که احساس میکنم بیابان پر از اسراره ، عظمت خاصی داره ، صدای باد، گردبادهای کوچک ، زندگی در گوشه ای با چشمه ای از آب و... .( هادی .بروجرد)
------
خانم شهربانو نوشتند:
با سلام و آرزوی هفته ای عالی برای دوستان
من منظره ی دریارو ترجیح میدم و تابحال به علتش فکر نکردم ولی نشستن در سکوت در کنار ساحل آرامش و حس خیلی خوبی بهم میده
-----
خانم افشار نوشتند:
باسلام.
عاشق ساحل و دریا هستم. چون بیابان سکوت به همراه دارد که من سکوت را دوست ندارم. اما دریا با صدای موج هایش آرامبخش ترین صدایی است که در گوشم همیشه حسش میکنم.
-----
خانم مَنِشی نوشتند:
سلام
اگه روز باشه من ساحل دريا رو ترجيح مي دم چون خيلي باشكوهه، ولي عاشق شب بيابون هستم ،انگار ستاره ها ميان نزديك زمين ، و هواي شب توو بيابون ، هواي تفكر و انديشه ست
نيلوفر
📆 یکشنبه ۲۱ امرداد ۹۷
❓#پرسش_امروز
آخرین باری که از خنده ریسه رفتی کِی بود؟
از مجموعه کارت های 100پرسش جعبه ابزاری برای گفتگو
#آلن_دو_باتن
🆔 @SayehSokhan
❓#پرسش_امروز
آخرین باری که از خنده ریسه رفتی کِی بود؟
از مجموعه کارت های 100پرسش جعبه ابزاری برای گفتگو
#آلن_دو_باتن
🆔 @SayehSokhan
Audio
Mousa Malekian
📚 #برشی_از_کتاب #هر_روز_به_سوی_تو_می_آیم
✍️ اثر: #جی_پی_واسوانی
👌 ترجمه: #فریبا_مقدم
📇 ناشر: #نشر_دایره
🎤 خوانش: #موسا_ملکیان
🆔 @SayehSokhan
✍️ اثر: #جی_پی_واسوانی
👌 ترجمه: #فریبا_مقدم
📇 ناشر: #نشر_دایره
🎤 خوانش: #موسا_ملکیان
🆔 @SayehSokhan
در ⏰ #قرارملاقات با خودم #امروز_تصمیم_دارم :
بدون هیچ ترسی از اشتباه، هر چه را که در زندگی به نفع من و برایم بهترین انتخاب است، تجربه و کشف کنم.
🌷 @Sayehsokhan 🌷
بدون هیچ ترسی از اشتباه، هر چه را که در زندگی به نفع من و برایم بهترین انتخاب است، تجربه و کشف کنم.
🌷 @Sayehsokhan 🌷
🔊فایل صوتی
سخنرانی دکتر #عبدالکریم_سروش
با عنوان #شرم و #کرامت
.
🆑کانال سخنرانی ها👇
🆔 https://telegram.me/joinchat/CY-w0jvwyDYIn6eR5eAaAw
🆔 @sayehsokhan
سخنرانی دکتر #عبدالکریم_سروش
با عنوان #شرم و #کرامت
.
🆑کانال سخنرانی ها👇
🆔 https://telegram.me/joinchat/CY-w0jvwyDYIn6eR5eAaAw
🆔 @sayehsokhan
Telegram
چکیدۀ کتاب «ابرهای ندانستن»
۱۰ مرداد ۱۳۹۷
۱٫ میان انسان و خدا «اَبر جهل» حائل است و این ابر با قوۀ عاقله قابل شکافتن نیست.
۲٫ باید با ایجاد «اَبر فراموشی» کلیۀ ماسوی الله را فراموش کرد تا بتوان مستقیماً در آستانۀ ورود در «اَبر جهل» قرار گرفت.
۳٫ سپس باید با نوک پیکان «عشق کور» به ابر جهل حمله کرد و آن را شکافت و وارد آن شد.
۴٫ در داخل این «اَبر جهل» آن قدر باید ماند و به ذات خدا عشق ورزید (نه اینکه فکر کرد) تا اینکه یک معرفت عشقی که به عاقله هیچ ربطی ندارد آشکار شود.
پینوشت:
چند روز قبل که پارهای از یادداشتهایم را مرور میکردم، نگاشتۀ فوق توجهم راجلب کرد که نمیدانم چند سال پیش، پس از خواندن متن آلمانی کتاب ابرهای ندانستن نوشتهام. این کتاب که یکی از متنهای بدیع و بسیار جذّاب عرفان مسیحی است در قرن چهاردهم میلادی به زبان انگلیسی به نگارش درآمده و نویسندۀ آن شناخته شده نیست.
محمد مجتهدشبستری
منبع:وبسایت شخصی محمد مجتهد شبستری
🆔 @sayehsokhan
۱۰ مرداد ۱۳۹۷
۱٫ میان انسان و خدا «اَبر جهل» حائل است و این ابر با قوۀ عاقله قابل شکافتن نیست.
۲٫ باید با ایجاد «اَبر فراموشی» کلیۀ ماسوی الله را فراموش کرد تا بتوان مستقیماً در آستانۀ ورود در «اَبر جهل» قرار گرفت.
۳٫ سپس باید با نوک پیکان «عشق کور» به ابر جهل حمله کرد و آن را شکافت و وارد آن شد.
۴٫ در داخل این «اَبر جهل» آن قدر باید ماند و به ذات خدا عشق ورزید (نه اینکه فکر کرد) تا اینکه یک معرفت عشقی که به عاقله هیچ ربطی ندارد آشکار شود.
پینوشت:
چند روز قبل که پارهای از یادداشتهایم را مرور میکردم، نگاشتۀ فوق توجهم راجلب کرد که نمیدانم چند سال پیش، پس از خواندن متن آلمانی کتاب ابرهای ندانستن نوشتهام. این کتاب که یکی از متنهای بدیع و بسیار جذّاب عرفان مسیحی است در قرن چهاردهم میلادی به زبان انگلیسی به نگارش درآمده و نویسندۀ آن شناخته شده نیست.
محمد مجتهدشبستری
منبع:وبسایت شخصی محمد مجتهد شبستری
🆔 @sayehsokhan
#یادداشت
#هر_چه_شما_بفرمایید_خوب_است!
به مناسبت سالروز صدور فرمان مشروطه ( ۱۴ مرداد سال ۱۲۸۵ هجری شمسی )
چند سال پیش از من دعوت شد برای گروهی از مشاوران آموزش و پرورش سخنرانی کنم. از دوستی که مسؤول برنامه بود و برای دعوت به سخنرانی به من تلفن زده بود پرسیدم که مایلند درباره چه موضوعی صحبت کنم و آن دوست پاسخ داد: "راجع به هر موضوعی که خودتان صلاح می دانید، هر چه شما بفرمایید خوب است!" ؛ اتفاقاً سخنرانی من همزمان شد با سالگرد امضای "فرمان مشروطه" و من از این حُسن تصادف استفاده کردم و راجع به این صحبت کردم که نزدیک به یکصد و سه سال از انقلاب مشروطه گذشته است و هنوز بعضی از ما اهمیت مشروطیت را درنیافته ایم. این که امروز به من بگویید "هر چه شما بفرمایید خوب است" و "راجع به هر موضوعی که خودتان صلاح می دانید صحبت بفرمایید" باعث می شود که شما نتوانید بر عملکرد من نظارت کنید.
در جامعه، هنگامی که به کسی "وکالت" می دهیم که چند پله بالاتر از دیگران بنشیند و با این وکالت، فرصت و قدرت بیشتری به او تفویض می کنیم باید "نظارت" بیشتری نیز بر او اعمال کنیم. دادن چنین "ولایتی" بر من، نشان می دهد که این جمع، نه دارای "طرح و برنامه" است و نه دارای "ارزیابی".
جامعه ای که به کسی قدرت و فرصت این را بدهد که بدون برنامه و نظارت عمل کند هنوز در دوران فتحعلیشاه قاجار به سر می برد و چنین جامعه ای باید منتظر تکرار عهدنامه ترکمانچای باشد؛ به قول حافظ:
هر چند کآزمودم، از وی نبود سودم
مَنْ جَرَّبَ المُجرَّبْ حَلّتْ بِهِ النِّدامَة
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
🆔 @sayehsokhan
#هر_چه_شما_بفرمایید_خوب_است!
به مناسبت سالروز صدور فرمان مشروطه ( ۱۴ مرداد سال ۱۲۸۵ هجری شمسی )
چند سال پیش از من دعوت شد برای گروهی از مشاوران آموزش و پرورش سخنرانی کنم. از دوستی که مسؤول برنامه بود و برای دعوت به سخنرانی به من تلفن زده بود پرسیدم که مایلند درباره چه موضوعی صحبت کنم و آن دوست پاسخ داد: "راجع به هر موضوعی که خودتان صلاح می دانید، هر چه شما بفرمایید خوب است!" ؛ اتفاقاً سخنرانی من همزمان شد با سالگرد امضای "فرمان مشروطه" و من از این حُسن تصادف استفاده کردم و راجع به این صحبت کردم که نزدیک به یکصد و سه سال از انقلاب مشروطه گذشته است و هنوز بعضی از ما اهمیت مشروطیت را درنیافته ایم. این که امروز به من بگویید "هر چه شما بفرمایید خوب است" و "راجع به هر موضوعی که خودتان صلاح می دانید صحبت بفرمایید" باعث می شود که شما نتوانید بر عملکرد من نظارت کنید.
در جامعه، هنگامی که به کسی "وکالت" می دهیم که چند پله بالاتر از دیگران بنشیند و با این وکالت، فرصت و قدرت بیشتری به او تفویض می کنیم باید "نظارت" بیشتری نیز بر او اعمال کنیم. دادن چنین "ولایتی" بر من، نشان می دهد که این جمع، نه دارای "طرح و برنامه" است و نه دارای "ارزیابی".
جامعه ای که به کسی قدرت و فرصت این را بدهد که بدون برنامه و نظارت عمل کند هنوز در دوران فتحعلیشاه قاجار به سر می برد و چنین جامعه ای باید منتظر تکرار عهدنامه ترکمانچای باشد؛ به قول حافظ:
هر چند کآزمودم، از وی نبود سودم
مَنْ جَرَّبَ المُجرَّبْ حَلّتْ بِهِ النِّدامَة
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
🆔 @sayehsokhan
نشر سایه سخن
📆 یکشنبه ۲۱ امرداد ۹۷ ❓#پرسش_امروز آخرین باری که از خنده ریسه رفتی کِی بود؟ از مجموعه کارت های 100پرسش جعبه ابزاری برای گفتگو #آلن_دو_باتن 🆔 @SayehSokhan
خانم شهربانو نوشتند:
با سلام و آرزوی روزی عالی برای دوستان ؛ دقیقا یادم نیست ولی فکر کنم حدود ۲ ماه پیش که به مسافرت رفته بودم یه بار سر موضوعی خیلی خندیدم
-------
خانم کیانی نوشتند:
سلام.
اخرین بار دیروز بود وقتی با نوه ام دزد و پلیس بازی میکردم.نقش ها رو مرتب عوض میکردیم اون چون نقشش رو دوست نداشت و بهش تحمیل شده بود نقش دزد خیلی بد بازی کرد و هر چه دم دستش بود زد شکست😃😃البته منو محبور کرد نقش پلیس رو بهش برگردونم...چهار ساله است😔
-----
خانم افشار نوشتند:
باسلام..دنیاتون قشنگ
آخرین باری که از ته دل خندیدم یک هفته پیش بود.اینقدر خندیدمکه اشکم دراومد..خدای من خیلی خوب بود..خندیدن های از ته دل من یکنفر دیگه رو هم یه دل سیر خندوند..این فضای خوب را خودم ایجاد کردم...
----
خانم صفری نوشتند:
سلام به همه
اخرین چیزی که از ته دل خندیدم دیشب بدلیل طنز تلگرامی بود. بهانه
خندیدن و ربسه رفتن در اوقات زندگی روز انه ما ادمها زیاد پیش میاد مثلا بخاطر اشتباه یا تو پوقی که هنگام صحبت کردن می زنیم یا نگاه کردن به بازی کودکان و تلاشی که کودکم برای انجام درست کاری انجام می دهد ویا تلفظ کلمات توسط کودکی که تازه زبان باز کرده
جالب است بدانید من لیستی از کلماتی که کودکانم تازه زبان باز کرده بودن دارم ی روزای مثل روز تولدشان وقتی البوم کودکی شان را ورق می زنیم براشون کلمات را به زبان کودکی بیان می کنم و ی فضای دوست داشتنی و پر از خنده ریسه بوجود می اورم
با پوزش از دوستان طنزی که دیشب با خندیدن و ریسه رفتنم شد می گذارم که خودم را در این شرایط تصور کردم اگر ادمین محترم صلاح دانست تو گروه بگذارند
روز و روزگار خوش.
سرماخوردگی فقط اونجاش که تو یه بحث جدی داری اظهار نظر میکنی یهو یه حباب از دماغت میزنه بیرون
-------
خانم فروغ نوشتند:
سلام و عرض ادب. همین دیروز بود خدایی خیلی از ته دل خندیدم ماشین پسرم و برداشتم تا اون یکی رو ببرم کلاسش ، بچه ها تو کوچه دوچرخه سواری میکردن حواسشون نبود بوق زدم ترسیدن نوع حرکت بدنشون موقع ترس منو بد جوری خندوند و تا مقصد خندیدم😂😂😂
-----
خانم بهناز نوشتند:
درود بر شما🌷آقای ملکیان واقعا مطالبی که میزارید فوق العاده اند👌 من آدم خیییلی خوش خنده ای هستم تقریباهرچیزی منو خنده میندازه و میتونم بگم که هر روز از خنده ریسه میرم😂😂😂 و به همون اندازه هم از دنیا و حوادثش دلگیر میشم و سریع اشک میریزم😭🤷♀
-----
با سلام و آرزوی روزی عالی برای دوستان ؛ دقیقا یادم نیست ولی فکر کنم حدود ۲ ماه پیش که به مسافرت رفته بودم یه بار سر موضوعی خیلی خندیدم
-------
خانم کیانی نوشتند:
سلام.
اخرین بار دیروز بود وقتی با نوه ام دزد و پلیس بازی میکردم.نقش ها رو مرتب عوض میکردیم اون چون نقشش رو دوست نداشت و بهش تحمیل شده بود نقش دزد خیلی بد بازی کرد و هر چه دم دستش بود زد شکست😃😃البته منو محبور کرد نقش پلیس رو بهش برگردونم...چهار ساله است😔
-----
خانم افشار نوشتند:
باسلام..دنیاتون قشنگ
آخرین باری که از ته دل خندیدم یک هفته پیش بود.اینقدر خندیدمکه اشکم دراومد..خدای من خیلی خوب بود..خندیدن های از ته دل من یکنفر دیگه رو هم یه دل سیر خندوند..این فضای خوب را خودم ایجاد کردم...
----
خانم صفری نوشتند:
سلام به همه
اخرین چیزی که از ته دل خندیدم دیشب بدلیل طنز تلگرامی بود. بهانه
خندیدن و ربسه رفتن در اوقات زندگی روز انه ما ادمها زیاد پیش میاد مثلا بخاطر اشتباه یا تو پوقی که هنگام صحبت کردن می زنیم یا نگاه کردن به بازی کودکان و تلاشی که کودکم برای انجام درست کاری انجام می دهد ویا تلفظ کلمات توسط کودکی که تازه زبان باز کرده
جالب است بدانید من لیستی از کلماتی که کودکانم تازه زبان باز کرده بودن دارم ی روزای مثل روز تولدشان وقتی البوم کودکی شان را ورق می زنیم براشون کلمات را به زبان کودکی بیان می کنم و ی فضای دوست داشتنی و پر از خنده ریسه بوجود می اورم
با پوزش از دوستان طنزی که دیشب با خندیدن و ریسه رفتنم شد می گذارم که خودم را در این شرایط تصور کردم اگر ادمین محترم صلاح دانست تو گروه بگذارند
روز و روزگار خوش.
سرماخوردگی فقط اونجاش که تو یه بحث جدی داری اظهار نظر میکنی یهو یه حباب از دماغت میزنه بیرون
-------
خانم فروغ نوشتند:
سلام و عرض ادب. همین دیروز بود خدایی خیلی از ته دل خندیدم ماشین پسرم و برداشتم تا اون یکی رو ببرم کلاسش ، بچه ها تو کوچه دوچرخه سواری میکردن حواسشون نبود بوق زدم ترسیدن نوع حرکت بدنشون موقع ترس منو بد جوری خندوند و تا مقصد خندیدم😂😂😂
-----
خانم بهناز نوشتند:
درود بر شما🌷آقای ملکیان واقعا مطالبی که میزارید فوق العاده اند👌 من آدم خیییلی خوش خنده ای هستم تقریباهرچیزی منو خنده میندازه و میتونم بگم که هر روز از خنده ریسه میرم😂😂😂 و به همون اندازه هم از دنیا و حوادثش دلگیر میشم و سریع اشک میریزم😭🤷♀
-----
چگونه با افکارمان روبرو شویم؟
افکار نگران کننده را می توان با سه سوال به چالش کشید:
برای افکارم چه شواهدی وجود دارد؟
تاثیر این طرز تفکر چیست؟
چه جایگزین هایی برای این افکار وجود دارد؟
📚 #برشی_از_کتاب : #مدیریت_اضطراب
✍️ اثر: #دکتر_علی_صاحبی
📖 صفحه: 65
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔 @Sayehsokhan
افکار نگران کننده را می توان با سه سوال به چالش کشید:
برای افکارم چه شواهدی وجود دارد؟
تاثیر این طرز تفکر چیست؟
چه جایگزین هایی برای این افکار وجود دارد؟
📚 #برشی_از_کتاب : #مدیریت_اضطراب
✍️ اثر: #دکتر_علی_صاحبی
📖 صفحه: 65
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔 @Sayehsokhan
📆 دوشنبه ۲۲ امرداد ۹۷
❓#پرسش_امروز
بزرگترین لطفی که کسی در حقت کرده، چیست؟
از مجموعه کارت های 100پرسش جعبه ابزاری برای گفتگو
#آلن_دو_باتن
🆔 @SayehSokhan
❓#پرسش_امروز
بزرگترین لطفی که کسی در حقت کرده، چیست؟
از مجموعه کارت های 100پرسش جعبه ابزاری برای گفتگو
#آلن_دو_باتن
🆔 @SayehSokhan
Audio
Mousa Malekian
📚 #برشی_از_کتاب #هر_روز_به_سوی_تو_می_آیم
✍️ اثر: #جی_پی_واسوانی
👌 ترجمه: #فریبا_مقدم
📇 ناشر: #نشر_دایره
🎤 خوانش: #موسا_ملکیان
🆔 @SayehSokhan
✍️ اثر: #جی_پی_واسوانی
👌 ترجمه: #فریبا_مقدم
📇 ناشر: #نشر_دایره
🎤 خوانش: #موسا_ملکیان
🆔 @SayehSokhan
در ⏰ #قرارملاقات با خودم #امروز_تصمیم_دارم :
بدون در نظرگرفتن پاسخ و واکنش طرف مقابل و بدون هیچگونه احساس گناه یا ترسی "نه" بگویم.
🌷 @Sayehsokhan 🌷
بدون در نظرگرفتن پاسخ و واکنش طرف مقابل و بدون هیچگونه احساس گناه یا ترسی "نه" بگویم.
🌷 @Sayehsokhan 🌷
موضوع: انتخاب رشته و تعیین سرنوشت
یکی از آن قدیمیها و صمیمیها پیغام داد که خواهرزادهام فردا انتخاب رشته دارد و دوست دارد که با تو گپی بزند و اگر دم دستی، صحبتی کنید و راهنماییش کن. بعد از یک چند باری که من پیغام را نگرفتم و او نگرفت و بالا و پایین، بالاخره ساعت دوی صبح ایران سعادت صحبت با جوان تازهکنکوری دست داد و صحبت از یمین و یسار و لاهوت و ناسوتِ دانشگاههای ایران کردیم. آن وسط هم من مدام تبصره میزدم که سالها گذشته و حالا شاید شرایط فرق کرده باشد و آمریکا اینطوری است و ایران شاید آنطوری باشد و از این حرفها.
صحبت که تمام شد، فکرهای زیادی توی سرم بود که هر کدامشان میتوانند یک پست باشند. یعنی وقتی کسی که پدر و مادرش وقتی سال سوم عمران شریف بودی تازه ازدواج کردند و مزه کبابهای عروسی هم هنوز زیر دندانت است زنگ میزند که چه رشتهای انتخاب کنم، کلی فکر از ذهن آدمیزاد میگذرد و زندگی شخصی خودش را توی این نوزده ساله کلی مرور میکند. اما دردم اینجا این نیست. بعد از صحبت با دوست جوانمان به اینجا رسیدم که این چه برخوردی با سرنوشت یک آدم است که در هجده سالگی باید تصمیمی بگیرد که مسیرِ تا آخر عمرش را مشخص کند؟ این حالا تازه بهترین حالت این داستان است. یعنی این دوست جوان ما رتبه خیلی خیلی خوبی آورده بود و از اول تا آخر حرف، بحثمان این بود که اگر انتخاب اول و دوم نشد حالا انتخاب سوم چه باشد. ولی حالا بگو در هجده سالگی انتخاب اول را قبول شد و در نوزده سالگی به این نتیجه رسید که علاقه و استعداد و ترجیحش جای دیگری است، این درست است که از هفت خوان رستم و دوازده خوان هرکول بگذرد تا برود آن رشته دومی؟
یعنی بنده که بیست و دو سال پیش انتخاب اولم را قبول شدم، از زیر هزار سیم خاردار سینهخیز نرفتم و از روی هزار دیوار نپریدم تا آخر بعد از سالها برسم به آنجایی که راضیم کند؟ یک شکل راحتتری نمیشد این قصه داشته باشد؟ یعنی آن روزی که من برحسب اتفاق با دوستی رفتم کلاس ترمودینامیک رشته مهندسی شیمی و فکر کردم چقدر این درس را از درسهای عمران بیشتر دوست دارم، نمیشد که با استاد راهنما صحبت کنم و دو تا درس از مهندسی شیمی بگیرم بلکه آنجا توانایی بالیدنم بیشتر بود؟
این رفقای عزیز ما که از دانشگاههای آمریکا چندی یکبار میآیند ایران سفر و یک سخنرانی میکنند که تا انتقال حرارت در محیطهای متخلخل دوی پیشرفته نگرفته باشی حرفهایشان را نمیشود فهمید، تا به حال کسی ازشان پرسیده که توی آمریکا که استاد راهنمای دانشجوهای هجده ساله لیسانس هستند دانشگاه چه خط و خطوطی برایشان تعیین کرده و چه آموزشها دیدهاند؟ تا بهحال برای کسی تعریف کردهاند که فهرست دانشجوها که دستشان میرسد، زیر اسم بعضیهایشان خط کشیده شده و یک یادداشت کوچولو دارد که این اولین نسلی است که از خانوادهاش وارد دانشگاه شده و هوایش را داشته باشید که یک وقت انصراف ندهد؟ کسی ازشان پرسیده آن طرف دنیا تغییر رشته چقدر راحت است؟ خیلی کار سختی است که به این دوست ما بگویند که شما میدانی مهندسی دوست داری، سال اول ریاضی و فیزیک و معارف و دو تا درس دیگر را بگیر، بعد بین این سه تا رشته مهندسی با کمک استاد راهنما یکی را انتخاب کن؟
یک سری چیزهایی راستش نه سیاسی هستند، نه هزینه چندانی دارند، نه مساله تهاجم فرهنگی هستند، نه به مذهب ارتباطی دارند، نه حتی تغییر کلانی در سیستم کنکور احتیاج دارند. صرفا یک انعطاف کوچکی هستند برای راحتتر شدن زندگی جوان هجده سالهای که میداند ریاضی دوست دارد، ولی نمیداند که پنجاه سال آینده زندگیش را باید به عنوان مهندس شیمی بگذراند یا مکانیک یا عمران یا برق. از هفتصد نفر ورودی هفتاد و چهار شریف دو نفر رشتههایشان را عوض کردند، هر دو هم از موفقترین بچههای رشته جدید شدند. اگر سیستم کمی راحتتر و انعطافپذیرتر بود و از روز اول اینطور درک شده بود که با یاری استاد راهنما راحت میشود رشته را توی دانشگاه عوض کرد، شاید خیلیهای دیگر امروز شادتر و خوشحالتر بودند. سالهاست این قصه دغدغه من بوده، اگر دغدغه شما هم هست، دست به دست بچرخانید بلکه برسد به دست کسی که یک گرهای از کار باز کند. به امید موفقیت همه دوستانی که امسال کنکور دادند هستم.
✍️ #علی_فرنودیان
🆔 @SayehSokhan
یکی از آن قدیمیها و صمیمیها پیغام داد که خواهرزادهام فردا انتخاب رشته دارد و دوست دارد که با تو گپی بزند و اگر دم دستی، صحبتی کنید و راهنماییش کن. بعد از یک چند باری که من پیغام را نگرفتم و او نگرفت و بالا و پایین، بالاخره ساعت دوی صبح ایران سعادت صحبت با جوان تازهکنکوری دست داد و صحبت از یمین و یسار و لاهوت و ناسوتِ دانشگاههای ایران کردیم. آن وسط هم من مدام تبصره میزدم که سالها گذشته و حالا شاید شرایط فرق کرده باشد و آمریکا اینطوری است و ایران شاید آنطوری باشد و از این حرفها.
صحبت که تمام شد، فکرهای زیادی توی سرم بود که هر کدامشان میتوانند یک پست باشند. یعنی وقتی کسی که پدر و مادرش وقتی سال سوم عمران شریف بودی تازه ازدواج کردند و مزه کبابهای عروسی هم هنوز زیر دندانت است زنگ میزند که چه رشتهای انتخاب کنم، کلی فکر از ذهن آدمیزاد میگذرد و زندگی شخصی خودش را توی این نوزده ساله کلی مرور میکند. اما دردم اینجا این نیست. بعد از صحبت با دوست جوانمان به اینجا رسیدم که این چه برخوردی با سرنوشت یک آدم است که در هجده سالگی باید تصمیمی بگیرد که مسیرِ تا آخر عمرش را مشخص کند؟ این حالا تازه بهترین حالت این داستان است. یعنی این دوست جوان ما رتبه خیلی خیلی خوبی آورده بود و از اول تا آخر حرف، بحثمان این بود که اگر انتخاب اول و دوم نشد حالا انتخاب سوم چه باشد. ولی حالا بگو در هجده سالگی انتخاب اول را قبول شد و در نوزده سالگی به این نتیجه رسید که علاقه و استعداد و ترجیحش جای دیگری است، این درست است که از هفت خوان رستم و دوازده خوان هرکول بگذرد تا برود آن رشته دومی؟
یعنی بنده که بیست و دو سال پیش انتخاب اولم را قبول شدم، از زیر هزار سیم خاردار سینهخیز نرفتم و از روی هزار دیوار نپریدم تا آخر بعد از سالها برسم به آنجایی که راضیم کند؟ یک شکل راحتتری نمیشد این قصه داشته باشد؟ یعنی آن روزی که من برحسب اتفاق با دوستی رفتم کلاس ترمودینامیک رشته مهندسی شیمی و فکر کردم چقدر این درس را از درسهای عمران بیشتر دوست دارم، نمیشد که با استاد راهنما صحبت کنم و دو تا درس از مهندسی شیمی بگیرم بلکه آنجا توانایی بالیدنم بیشتر بود؟
این رفقای عزیز ما که از دانشگاههای آمریکا چندی یکبار میآیند ایران سفر و یک سخنرانی میکنند که تا انتقال حرارت در محیطهای متخلخل دوی پیشرفته نگرفته باشی حرفهایشان را نمیشود فهمید، تا به حال کسی ازشان پرسیده که توی آمریکا که استاد راهنمای دانشجوهای هجده ساله لیسانس هستند دانشگاه چه خط و خطوطی برایشان تعیین کرده و چه آموزشها دیدهاند؟ تا بهحال برای کسی تعریف کردهاند که فهرست دانشجوها که دستشان میرسد، زیر اسم بعضیهایشان خط کشیده شده و یک یادداشت کوچولو دارد که این اولین نسلی است که از خانوادهاش وارد دانشگاه شده و هوایش را داشته باشید که یک وقت انصراف ندهد؟ کسی ازشان پرسیده آن طرف دنیا تغییر رشته چقدر راحت است؟ خیلی کار سختی است که به این دوست ما بگویند که شما میدانی مهندسی دوست داری، سال اول ریاضی و فیزیک و معارف و دو تا درس دیگر را بگیر، بعد بین این سه تا رشته مهندسی با کمک استاد راهنما یکی را انتخاب کن؟
یک سری چیزهایی راستش نه سیاسی هستند، نه هزینه چندانی دارند، نه مساله تهاجم فرهنگی هستند، نه به مذهب ارتباطی دارند، نه حتی تغییر کلانی در سیستم کنکور احتیاج دارند. صرفا یک انعطاف کوچکی هستند برای راحتتر شدن زندگی جوان هجده سالهای که میداند ریاضی دوست دارد، ولی نمیداند که پنجاه سال آینده زندگیش را باید به عنوان مهندس شیمی بگذراند یا مکانیک یا عمران یا برق. از هفتصد نفر ورودی هفتاد و چهار شریف دو نفر رشتههایشان را عوض کردند، هر دو هم از موفقترین بچههای رشته جدید شدند. اگر سیستم کمی راحتتر و انعطافپذیرتر بود و از روز اول اینطور درک شده بود که با یاری استاد راهنما راحت میشود رشته را توی دانشگاه عوض کرد، شاید خیلیهای دیگر امروز شادتر و خوشحالتر بودند. سالهاست این قصه دغدغه من بوده، اگر دغدغه شما هم هست، دست به دست بچرخانید بلکه برسد به دست کسی که یک گرهای از کار باز کند. به امید موفقیت همه دوستانی که امسال کنکور دادند هستم.
✍️ #علی_فرنودیان
🆔 @SayehSokhan
🔊 فایل صوتی
سخنرانى مهندس #محمد_توسلى در باشگاه انديشه جوان در دفاع از مرحوم مهندس #عباس_اميرانتظام
.
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @sayehsokhan
سخنرانى مهندس #محمد_توسلى در باشگاه انديشه جوان در دفاع از مرحوم مهندس #عباس_اميرانتظام
.
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @sayehsokhan
نشر سایه سخن
📆 دوشنبه ۲۲ امرداد ۹۷ ❓#پرسش_امروز بزرگترین لطفی که کسی در حقت کرده، چیست؟ از مجموعه کارت های 100پرسش جعبه ابزاری برای گفتگو #آلن_دو_باتن 🆔 @SayehSokhan
خانم فروغ نوشتند:
سلام . روز دوستان عالی
تو شرایط سخت مالی گیر کرده بودم تصمیم گرفتم برم خونه طلبکارام و ازشون وقت بگیرم . یکی از طلبکارام پسر داییم بود شش ملیون ازم پول میخواست و من دو ملیون تونستم واسش جور کنم وقتی رفتم اونجا موضوع رو بهش گفتم گفت مشکلی نداره هر موقع جور شد برام بیار در همین حین تلفنم زنگ خورد و یه طلبکار دیگه بود و مبلغ طلب یه تومن . من گوشی رو جواب ندادم و پسر دایی گفت جواب نمیدی چرا ؟ گفتم طلبکاره و من در جوابش چیزی ندارم بگم اصرار کرد جواب بدم منم جواب دادم .طلبکار اصرار داشت تا من تاریخ بدم واسه وصول چک که پسر دایی گفت بگو بیست و نهم . گفتم چی میگی ؟ گفت تو بگو به بقیه اش کار نگیر منم گفتم و گوشی رو قطع کردم . به خانمش گفت پاشو اون دو تا چک رو بیار بده دختر عمه.دو تا چک 500 تومنی واسه بیست و نهم داشت که همه ی پولش بود و داد به من . اشک تو چشام جمع شد و گفتم خیلی مردی . تو شرایط الان که هیچ کس نیست تا در شرایط سخت کمکت کنه یکی میاد و کل اونی که داره رو بهت میده و باعث میشه باور کنی که هنوزم آدم خوب هست و بین ضعیف ترین آدما که حتا تصورش رو هم نمی تونی بکنی . هرگز لطفش و فراموش نمیکنم 🙏
----
خانم شهربانو نوشتند:
با سلام روزتون بخیر و لحظه های امروزتون سرشار از آرامش
یکی از دوستام با اینکه خیلی ازم شناخت نداشت و هنوز انقدر باهم صمیمی نبودیم وقتی مشکل مالی داشتم خیلی راحت برام یه وام با ضمانت خودش گرفت کاری که خیلی از دوستای صمیمی ترم انجام نمیدادن
______
خانم سیادتی نوشتند:
ریس جمهورمون کاری کرد که فهمیدم خیلی محکم تر و قوی تر ازونی هستم که فکرشو میکردم
روحانی مچکریم
باعث افزایش راندمان کاری و مطالعاتی و ... شد. منتها ممکنه ادامه تحصیل ندم
————-
آقای محمد تیموری نوشتند:
در مورد سؤال بزرگترین لطفی که کسی بهم کرده:
من سال کنکور واقعاً دشواری زیاد داشتم و خیلی تحت فشار روانی بودم. یه دوستی که تا اونموقع فقط یکبار دیده بودمش و روی فیسبوک آشنا شده بودیم همیشه برام تکیهگاه و کمکحال بود. خودش هرزمان به مشکل میخوردم کمکم میکرد تا به جلو برم و حتی از یکی از دوستای همدورهش توی شریف خواسته بود که شب قبل از کنکورم از آمریکا بهم زنگ بزنه و انرژی بهم بده تا خوب کنکورم رو بگذرونم. و اینا همگی برای من بینهایت ارزشمند بودن و باعث شدن ادامه بدم.
وقتی هم دانشگاه تهران قبول شدم و اومدم تهران، چون خانوادهام ازم دور بودن بهم توی خونهی مجردیشون توی تهران جا داد و باز هم کلی کمکم کرد. الآن بعد از نزدیک چهار سال از شروع دوستیمون، هنوز ارزشمندترین و نزدیکترین دوستمه و از ته دل از خدا براش بهترینها رو میخوام. نمونهی واقعی انفاق و کمک به آدمهاست این شخص و دوست دارم که دنیا به اندازهی دلش بهش بده :).
مرسی ابراهیمجان ❤️.
——-
خانم مهرنوش نوشتند:
با سلام و خدا قوت
راستش بر اين باورم كه خدا هر لحظه و همه جا با
ماست ... مشگلي داشتم و اين مشگل از خود خود من
بود اما در ديگران ميديدم و اونها را مقصر ميدونستم
تا اينكه يه روز چهارشنبه در طرح كتابخواني موضوعي
مورد بحث شد " روزه سكوت " ... اومدم خونه و روزه
سكوت گرفتم يعنى شدم شاهد ، ناظر ... مي شنيدم،
گوش ميدادم اما حرف نميزدم ... تا ٧ ساعت سكوت
كردم و چقدر زمان ، انرژي كسب كردم و اين تجربه
به يادماندني ام رو از لطف و محبت دوست خوبم
" شهناز ِجان " 😘 به من رسيد ...
_____
خانم صفری نوشتند:
سلام روز دوستان بخیر نیکی
وقتی فکر میکنم دوستان زیادی داستم
که به من لطف داشتن کمک مالی و فکری فرهنگی و وو
ولی فکر می کنم بزرگترین لطف توی زندگی هرکسی خود فرد می تواند به خودش بکند
بهترین کارا را برای خودش انجام دهد یک: خود ش را بعد اشتباه و خطا ببخشد
دوم :خود دوستی
متاسفانه من هنوز نتوانستم این دوکار را برای خودم انجام دهم
روز و روزگار خوش
__
خانم افشار نوشتند:
باسلام. تا به حال کسی برای من چنین لطفی نکرده است که در ذهنم ماندگار باشد. بنظرم لطف بی چشم و داشت خیلی مهم است. کسی که بخاطر خودت نه منافع شخصی بهت کاری کند.
دنیاتون پر از شادی
سلام . روز دوستان عالی
تو شرایط سخت مالی گیر کرده بودم تصمیم گرفتم برم خونه طلبکارام و ازشون وقت بگیرم . یکی از طلبکارام پسر داییم بود شش ملیون ازم پول میخواست و من دو ملیون تونستم واسش جور کنم وقتی رفتم اونجا موضوع رو بهش گفتم گفت مشکلی نداره هر موقع جور شد برام بیار در همین حین تلفنم زنگ خورد و یه طلبکار دیگه بود و مبلغ طلب یه تومن . من گوشی رو جواب ندادم و پسر دایی گفت جواب نمیدی چرا ؟ گفتم طلبکاره و من در جوابش چیزی ندارم بگم اصرار کرد جواب بدم منم جواب دادم .طلبکار اصرار داشت تا من تاریخ بدم واسه وصول چک که پسر دایی گفت بگو بیست و نهم . گفتم چی میگی ؟ گفت تو بگو به بقیه اش کار نگیر منم گفتم و گوشی رو قطع کردم . به خانمش گفت پاشو اون دو تا چک رو بیار بده دختر عمه.دو تا چک 500 تومنی واسه بیست و نهم داشت که همه ی پولش بود و داد به من . اشک تو چشام جمع شد و گفتم خیلی مردی . تو شرایط الان که هیچ کس نیست تا در شرایط سخت کمکت کنه یکی میاد و کل اونی که داره رو بهت میده و باعث میشه باور کنی که هنوزم آدم خوب هست و بین ضعیف ترین آدما که حتا تصورش رو هم نمی تونی بکنی . هرگز لطفش و فراموش نمیکنم 🙏
----
خانم شهربانو نوشتند:
با سلام روزتون بخیر و لحظه های امروزتون سرشار از آرامش
یکی از دوستام با اینکه خیلی ازم شناخت نداشت و هنوز انقدر باهم صمیمی نبودیم وقتی مشکل مالی داشتم خیلی راحت برام یه وام با ضمانت خودش گرفت کاری که خیلی از دوستای صمیمی ترم انجام نمیدادن
______
خانم سیادتی نوشتند:
ریس جمهورمون کاری کرد که فهمیدم خیلی محکم تر و قوی تر ازونی هستم که فکرشو میکردم
روحانی مچکریم
باعث افزایش راندمان کاری و مطالعاتی و ... شد. منتها ممکنه ادامه تحصیل ندم
————-
آقای محمد تیموری نوشتند:
در مورد سؤال بزرگترین لطفی که کسی بهم کرده:
من سال کنکور واقعاً دشواری زیاد داشتم و خیلی تحت فشار روانی بودم. یه دوستی که تا اونموقع فقط یکبار دیده بودمش و روی فیسبوک آشنا شده بودیم همیشه برام تکیهگاه و کمکحال بود. خودش هرزمان به مشکل میخوردم کمکم میکرد تا به جلو برم و حتی از یکی از دوستای همدورهش توی شریف خواسته بود که شب قبل از کنکورم از آمریکا بهم زنگ بزنه و انرژی بهم بده تا خوب کنکورم رو بگذرونم. و اینا همگی برای من بینهایت ارزشمند بودن و باعث شدن ادامه بدم.
وقتی هم دانشگاه تهران قبول شدم و اومدم تهران، چون خانوادهام ازم دور بودن بهم توی خونهی مجردیشون توی تهران جا داد و باز هم کلی کمکم کرد. الآن بعد از نزدیک چهار سال از شروع دوستیمون، هنوز ارزشمندترین و نزدیکترین دوستمه و از ته دل از خدا براش بهترینها رو میخوام. نمونهی واقعی انفاق و کمک به آدمهاست این شخص و دوست دارم که دنیا به اندازهی دلش بهش بده :).
مرسی ابراهیمجان ❤️.
——-
خانم مهرنوش نوشتند:
با سلام و خدا قوت
راستش بر اين باورم كه خدا هر لحظه و همه جا با
ماست ... مشگلي داشتم و اين مشگل از خود خود من
بود اما در ديگران ميديدم و اونها را مقصر ميدونستم
تا اينكه يه روز چهارشنبه در طرح كتابخواني موضوعي
مورد بحث شد " روزه سكوت " ... اومدم خونه و روزه
سكوت گرفتم يعنى شدم شاهد ، ناظر ... مي شنيدم،
گوش ميدادم اما حرف نميزدم ... تا ٧ ساعت سكوت
كردم و چقدر زمان ، انرژي كسب كردم و اين تجربه
به يادماندني ام رو از لطف و محبت دوست خوبم
" شهناز ِجان " 😘 به من رسيد ...
_____
خانم صفری نوشتند:
سلام روز دوستان بخیر نیکی
وقتی فکر میکنم دوستان زیادی داستم
که به من لطف داشتن کمک مالی و فکری فرهنگی و وو
ولی فکر می کنم بزرگترین لطف توی زندگی هرکسی خود فرد می تواند به خودش بکند
بهترین کارا را برای خودش انجام دهد یک: خود ش را بعد اشتباه و خطا ببخشد
دوم :خود دوستی
متاسفانه من هنوز نتوانستم این دوکار را برای خودم انجام دهم
روز و روزگار خوش
__
خانم افشار نوشتند:
باسلام. تا به حال کسی برای من چنین لطفی نکرده است که در ذهنم ماندگار باشد. بنظرم لطف بی چشم و داشت خیلی مهم است. کسی که بخاطر خودت نه منافع شخصی بهت کاری کند.
دنیاتون پر از شادی
با قسمت آب زیر کاه وجودمان آشنا شویم!(بخش اول)
افراد درگیر با اضطراب روش های بسیاری برای اجتناب از ترس هایشان دارند.
بعضی راهکارها آشکارند و بعضی زیرکانه انتخاب می شوند.
مثل:
اجتناب یا فرار از موقعیت هایی که از آنها می ترسید.
اجتناب از ورزش یا شرایط گرم و مرطوب.
همراه داشتن قرص یا هر نوع دارو"فقط برای احتیاط"
درخواست از دیگران برای انجام دادن کارهایی که شما از انجام دادن آنها می ترسید.
نوشیدن الکل.
ادامه دارد. . .
📚 #برشی_از_کتاب : #مدیریت_اضطراب
✍️ اثر: #دکتر_علی_صاحبی
📖 صفحه: 56
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔 @Sayehsokhan
افراد درگیر با اضطراب روش های بسیاری برای اجتناب از ترس هایشان دارند.
بعضی راهکارها آشکارند و بعضی زیرکانه انتخاب می شوند.
مثل:
اجتناب یا فرار از موقعیت هایی که از آنها می ترسید.
اجتناب از ورزش یا شرایط گرم و مرطوب.
همراه داشتن قرص یا هر نوع دارو"فقط برای احتیاط"
درخواست از دیگران برای انجام دادن کارهایی که شما از انجام دادن آنها می ترسید.
نوشیدن الکل.
ادامه دارد. . .
📚 #برشی_از_کتاب : #مدیریت_اضطراب
✍️ اثر: #دکتر_علی_صاحبی
📖 صفحه: 56
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔 @Sayehsokhan
🎙مصاحبه با دكتر ويليام گلسر
مبدع تئوري انتخاب
تئوری انتخاب (Choice Theory)، یک رویکرد مبتنی بر روانشناسی کنترل درونی است، که بیان می نماید اگرچه گذشته هر فرد بر زندگی فعلی اش اثرگذار است، اما تعیین کننده رفتار کنونی او نیست.
@saeid_moradivafa
🆔 @sayehsokhan
مبدع تئوري انتخاب
تئوری انتخاب (Choice Theory)، یک رویکرد مبتنی بر روانشناسی کنترل درونی است، که بیان می نماید اگرچه گذشته هر فرد بر زندگی فعلی اش اثرگذار است، اما تعیین کننده رفتار کنونی او نیست.
@saeid_moradivafa
🆔 @sayehsokhan
Telegram
attach 📎
اگر معشوقی نیافتی چوبی بتراش و معشوقت کن
Mostafa Malekian
🔹اگر معشوق نیافتی چوبی را بتراش و معشوقِ خود قرار بده ( #شمس_تبریزی)
#مصطفی_ملکیان 👤
#منیت
#ایگو
#دیگر_گزینی
#ایثار
#اخلاقی_زیستن
@rahi_be_rahaei
🆔 @SayehSokhan
#مصطفی_ملکیان 👤
#منیت
#ایگو
#دیگر_گزینی
#ایثار
#اخلاقی_زیستن
@rahi_be_rahaei
🆔 @SayehSokhan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عزیزون قدرِ یکدیگر بدانید...
آوازی زیبا از استاد شجریان با دوبیتی از باباطاهر
@searchformeaning
🆔 @SayehSokhan
آوازی زیبا از استاد شجریان با دوبیتی از باباطاهر
@searchformeaning
🆔 @SayehSokhan