@mosighiasilvaclasiic
مهستی=الهی بمونی
.
تصنیف: الهی بمونی
خواننده: مهستی
شعر :همامیرافشار
آهنگساز :حبیباللهبدیعی
به شهر و دیاری ببر تو مرا!
که نور خدا باشه و من و تو.
نباشه به دلها نشونهی غم،
امید و صفا باشه و من و تو.
بریم اونجا که عشق و مستی، خطا نباشه.
تو سینهها جای محبت، ریا نباشه.
به غیر خدا که مهربونه،
نمیخوام دلِ دیگه بدونه، تو با وفای تو با صفائی.
از این خسته دل پروا مکن!
مرا بیش از این رسوا مکن!
الهی بمونی! با مهربونی
جدائی نگیری، قَدرم بدونی،
که دنیا نداره وفائی.
بمون بر سر پیمونِ من!
تو بازی نکن با جونِ من.
که دنیا سرابه، نقش بر آبه؛
دوروزه جوونی، مثلِ حُبابه
نیرزه به یکدَم جدائی.
🆔 @sayehsokhan
تصنیف: الهی بمونی
خواننده: مهستی
شعر :همامیرافشار
آهنگساز :حبیباللهبدیعی
به شهر و دیاری ببر تو مرا!
که نور خدا باشه و من و تو.
نباشه به دلها نشونهی غم،
امید و صفا باشه و من و تو.
بریم اونجا که عشق و مستی، خطا نباشه.
تو سینهها جای محبت، ریا نباشه.
به غیر خدا که مهربونه،
نمیخوام دلِ دیگه بدونه، تو با وفای تو با صفائی.
از این خسته دل پروا مکن!
مرا بیش از این رسوا مکن!
الهی بمونی! با مهربونی
جدائی نگیری، قَدرم بدونی،
که دنیا نداره وفائی.
بمون بر سر پیمونِ من!
تو بازی نکن با جونِ من.
که دنیا سرابه، نقش بر آبه؛
دوروزه جوونی، مثلِ حُبابه
نیرزه به یکدَم جدائی.
🆔 @sayehsokhan
نشر سایه سخن
🌲 این «ایرانی» که ما میشناسیم 🌲 (بخش دوّم) برای شناساییِ اقوام کهن گویاترین منبع، قصّهها، کنایهها و ضربالمثلهای آنهاست. این واقعیّت به خصوص در مورد ایـران صدق میکند، چه منبعِ عظیمی است این مَثَلها و قصّهها و تمثيلها. شما صبح که از خانه بیرون میرَوید،…
🌲 این «ایرانی» که ما میشناسیم 🌲
بخش سوم (پایانی)
خارجیها در ایران کمتر خود را غریبه حس میکردند، و ایرانیها نیز پس از آنکه راهِ آشتی باز میشد، آنها را از خود میشمردند. زیاد نیستند ملّتهایی که مانند ایرانی آنقدر آسان با غریبهها بجوشند. با این حال و با همهی انعطافی که در روحِ ایرانی هست، در مواردی که لازم میآمده است که بایستد و از موجودیّتِ خود دفاع کند، میایستاده و مقاومتهای شگفتانگیز از خود نشان میداده است. این، در چه مواقعی بوده است؟ در مواقعی که "ایرانیتِ" او در خطر میافتاده است.
این «ایرانیّت» کلمهی بسیار مبهمی است، حتّی قدری مرموز، و وابستگی به حفظِ هستی پیدا کرده است. شاید بشود گفت که برای ایرانی زندگی بدونِ «ایرانیّت» واجدِ لطف و ارزش نبوده است. ممکن است گفته شود هر قومی که مقداری خصوصیّاتِ ملّی دارد، همین طور است. درست، ولی درجاتش فرق میکند. مصری دیگر آن مصریِ پیشین نیست، و یونانی آن یونانیِ قدیم نیست، ولی ژاپنی و چینی و هندی و ایرانی، فیالمثل چیزهایی دارند که زندگیِ آنها را به خصوصيّاتِ قومیِ آنها خیلی نزدیک نگاه داشته است. ایرانی در طیّ تاریخِ خود خصوصیّتی در خود میدیده است که برای دفاع از آن مُصِر بوده است. بعد از آمدنِ اسلام و تغییرِ دین، این وضع تغییر نکرد، منتهیٰ از ایرانیّتِ سیاسی به نوعی ایرانیّتِ فرهنگی تبدیل گشت. و این «ایرانیّت»، مخلوطِ عجیبی است از دین و معتقداتِ ملّی و آداب و عادات و نحوهی اندیشه و ویژگیهای مُنبعِث از طبیعت و اقلیم و جغرافیا و عوارضِ ناشی از حوادث و مصائب.
این خصیصه را کسی نمیگوید که سراپا مُحسّنات است، خودِ ایرانی هم این را نمیگوید، حتّی گاهی پیش میآید که آن را مسخره کند. آمیختهای است از مقداری حُسن و عیب باهم، و آمیختهای از رسوبِ جریانِ قرون، در سرزمینی پر از حوادث، که تجربهها و درسها را تا حدّی به صورتِ خصلت و طبیعت درآورده است، و چون یادگارهایی است از دورانهای خوش و ناخوشِ زندگی، ناچار از اجزای متفاوت و متعارض ترکیب گرفته است، و این خود بعضی از واکنشهای ایرانی را در برابرِ امور پیشبینی ناپذیر کرده است. فیالمثل در برابر ترکهای عثمانی که بزرگترین امپراطوری اسلامی هستند، میایستد؛ ولی چون صفویّه به دورهی انحطاط میرسد، به چند هزار قندهاری راه میدهد که تا قلبِ اصفهان پیش آیند، امّا چند سال بعد همان سپاهیانِ شکستخوردهی تحقیر شده، به سرکردگیِ نادرقُلی تا دهلی میتازند، و همهی هجوم آورندگان را به عقب میرانند.
#برگریزان
💎دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشن
@sarv_e_sokhangoo
🆔 @sayehsokhan
بخش سوم (پایانی)
خارجیها در ایران کمتر خود را غریبه حس میکردند، و ایرانیها نیز پس از آنکه راهِ آشتی باز میشد، آنها را از خود میشمردند. زیاد نیستند ملّتهایی که مانند ایرانی آنقدر آسان با غریبهها بجوشند. با این حال و با همهی انعطافی که در روحِ ایرانی هست، در مواردی که لازم میآمده است که بایستد و از موجودیّتِ خود دفاع کند، میایستاده و مقاومتهای شگفتانگیز از خود نشان میداده است. این، در چه مواقعی بوده است؟ در مواقعی که "ایرانیتِ" او در خطر میافتاده است.
این «ایرانیّت» کلمهی بسیار مبهمی است، حتّی قدری مرموز، و وابستگی به حفظِ هستی پیدا کرده است. شاید بشود گفت که برای ایرانی زندگی بدونِ «ایرانیّت» واجدِ لطف و ارزش نبوده است. ممکن است گفته شود هر قومی که مقداری خصوصیّاتِ ملّی دارد، همین طور است. درست، ولی درجاتش فرق میکند. مصری دیگر آن مصریِ پیشین نیست، و یونانی آن یونانیِ قدیم نیست، ولی ژاپنی و چینی و هندی و ایرانی، فیالمثل چیزهایی دارند که زندگیِ آنها را به خصوصيّاتِ قومیِ آنها خیلی نزدیک نگاه داشته است. ایرانی در طیّ تاریخِ خود خصوصیّتی در خود میدیده است که برای دفاع از آن مُصِر بوده است. بعد از آمدنِ اسلام و تغییرِ دین، این وضع تغییر نکرد، منتهیٰ از ایرانیّتِ سیاسی به نوعی ایرانیّتِ فرهنگی تبدیل گشت. و این «ایرانیّت»، مخلوطِ عجیبی است از دین و معتقداتِ ملّی و آداب و عادات و نحوهی اندیشه و ویژگیهای مُنبعِث از طبیعت و اقلیم و جغرافیا و عوارضِ ناشی از حوادث و مصائب.
این خصیصه را کسی نمیگوید که سراپا مُحسّنات است، خودِ ایرانی هم این را نمیگوید، حتّی گاهی پیش میآید که آن را مسخره کند. آمیختهای است از مقداری حُسن و عیب باهم، و آمیختهای از رسوبِ جریانِ قرون، در سرزمینی پر از حوادث، که تجربهها و درسها را تا حدّی به صورتِ خصلت و طبیعت درآورده است، و چون یادگارهایی است از دورانهای خوش و ناخوشِ زندگی، ناچار از اجزای متفاوت و متعارض ترکیب گرفته است، و این خود بعضی از واکنشهای ایرانی را در برابرِ امور پیشبینی ناپذیر کرده است. فیالمثل در برابر ترکهای عثمانی که بزرگترین امپراطوری اسلامی هستند، میایستد؛ ولی چون صفویّه به دورهی انحطاط میرسد، به چند هزار قندهاری راه میدهد که تا قلبِ اصفهان پیش آیند، امّا چند سال بعد همان سپاهیانِ شکستخوردهی تحقیر شده، به سرکردگیِ نادرقُلی تا دهلی میتازند، و همهی هجوم آورندگان را به عقب میرانند.
#برگریزان
💎دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشن
@sarv_e_sokhangoo
🆔 @sayehsokhan
✍️ دکتر امید امانی
🖊مهم ترین دارایی شما مغزتونه!
➕ اما با این حال اکثر مردم رفتار درستی باهاش ندارن، پژوهشی میخوندم که ۷ عادت و روش موثر و خوب برای سلامت مغز گفته بود.
1️⃣ قانون ۸۰ درصد ژاپنیها
یه قانون خیلی خوبی که توی ژاپن مرسومه اینه که فقط تا ۸۰ درصد سیر شدن غذا مصرف میکنن، ژاپنیها معتقدن پرخوری باعث خواب آلودگی و هدر دادن انرژی بدن برای هضم غذا میشه. غذاهای مفید و سالم رو توی اولویت قرار بده.
2️⃣ از مصرف غذاهایی که تمرکز ذهنت رو بهم میریزن دست بردار
دکتر نایدو (Naidoo) استاد دانشگاه هاروارد میگه "قند و شکر، غذاهای چرب و سرخ شده، کربوهیدرات زیاد، الکل و نیترات بشدت تمرکز ذهن رو از شما میگیره"
3️⃣همیشه یه بطری آب همراهت باشه
برای درک اهمیت مصرف آب همینو بگم که ۷۳ درصد مغزتون از آب تشکیل شده و فقط دو درصد کم آبی بدن توانایی شناختی شما رو به طرز عجیبی نابود میکنه. [ آب زیاد بخور ]
4️⃣ پیادهروی رو بذار توی برنامه
➕استیوجابز، نیچه، ارسطو و ... یه عادت مشترک خیلی مهمی که بارها توی حرفاشون روش تاکید داشتن، این بود که پیادهروی ابزار استراتژیکی برای باز شدن فکره. حتی نیچه جایی گفته بود "همه افکار واقعاً بزرگ هنگام قدم زدن به ما الهام میشود"
5️⃣ خواب خیلی مهمتر از اونه که فکر میکنی
حتما حداقل ۷ ساعت بخواب تا ذهن و حافظهات تثبیت و بازسازی بشه. از هیوبرمن نوروساینس معروف میخوندم که میگفت "حتی چرتهای کوتاه مدت هم به ذهنت کمک میکنه"
6️⃣از اونایی که انرژیت رو میگیرن دوری کن
گذروندن زمان با آدمایی که باعث اذیتت میشن فقط محدود به همون تایمی که هستن نمیشه اونا تا مدتها ذهنت رو درگیر میکنن و انرژیت رو تخلیه.
7️⃣ دوپامین خودت رو کنترل کن
وقتی که بی حالی، وقتی که نیاز به دوپامین داری، سعی کن با انجام کارهایی مفید دوپامین بسازی نه صرفا چک کردن گوشی.
خلاصه بگم نمیشه با ذهن و مغزت هرجوری رفتار کنی و در نهایت انتظار بهترین خروجی و عملکرد رو ازش داشته باشی.
🆔 @sayehsokhan
🖊مهم ترین دارایی شما مغزتونه!
➕ اما با این حال اکثر مردم رفتار درستی باهاش ندارن، پژوهشی میخوندم که ۷ عادت و روش موثر و خوب برای سلامت مغز گفته بود.
1️⃣ قانون ۸۰ درصد ژاپنیها
یه قانون خیلی خوبی که توی ژاپن مرسومه اینه که فقط تا ۸۰ درصد سیر شدن غذا مصرف میکنن، ژاپنیها معتقدن پرخوری باعث خواب آلودگی و هدر دادن انرژی بدن برای هضم غذا میشه. غذاهای مفید و سالم رو توی اولویت قرار بده.
2️⃣ از مصرف غذاهایی که تمرکز ذهنت رو بهم میریزن دست بردار
دکتر نایدو (Naidoo) استاد دانشگاه هاروارد میگه "قند و شکر، غذاهای چرب و سرخ شده، کربوهیدرات زیاد، الکل و نیترات بشدت تمرکز ذهن رو از شما میگیره"
3️⃣همیشه یه بطری آب همراهت باشه
برای درک اهمیت مصرف آب همینو بگم که ۷۳ درصد مغزتون از آب تشکیل شده و فقط دو درصد کم آبی بدن توانایی شناختی شما رو به طرز عجیبی نابود میکنه. [ آب زیاد بخور ]
4️⃣ پیادهروی رو بذار توی برنامه
➕استیوجابز، نیچه، ارسطو و ... یه عادت مشترک خیلی مهمی که بارها توی حرفاشون روش تاکید داشتن، این بود که پیادهروی ابزار استراتژیکی برای باز شدن فکره. حتی نیچه جایی گفته بود "همه افکار واقعاً بزرگ هنگام قدم زدن به ما الهام میشود"
5️⃣ خواب خیلی مهمتر از اونه که فکر میکنی
حتما حداقل ۷ ساعت بخواب تا ذهن و حافظهات تثبیت و بازسازی بشه. از هیوبرمن نوروساینس معروف میخوندم که میگفت "حتی چرتهای کوتاه مدت هم به ذهنت کمک میکنه"
6️⃣از اونایی که انرژیت رو میگیرن دوری کن
گذروندن زمان با آدمایی که باعث اذیتت میشن فقط محدود به همون تایمی که هستن نمیشه اونا تا مدتها ذهنت رو درگیر میکنن و انرژیت رو تخلیه.
7️⃣ دوپامین خودت رو کنترل کن
وقتی که بی حالی، وقتی که نیاز به دوپامین داری، سعی کن با انجام کارهایی مفید دوپامین بسازی نه صرفا چک کردن گوشی.
خلاصه بگم نمیشه با ذهن و مغزت هرجوری رفتار کنی و در نهایت انتظار بهترین خروجی و عملکرد رو ازش داشته باشی.
🆔 @sayehsokhan
دلم میخواستهای من زیادند، بلندند، طولانیاند اما مهمترین دلم میخواستها اینَست که:
انسان باشم، انسان بمانم، انسان محشور شوم،
چقدر وقت کم است!!! تا وقت دارم باید مهرورزی کنم؛ به همین چند نفر که از تمام مردم دنیا
با من نفس میکشند. باید مهر بورزم به همین جغرافیایی که سهم من است از جهان.
وقت کم است...!!! باید خوب باشم، مهربان باشم،
و دوست بدارم همه زیباییها را.
میگویند انسانهای خوب به بهشت میروند اما من میگویم انسانهای خوب هر کجا باشند آنجا بهشت است!
👤 زنده یاد: حسین پناهی
🆔 @sayehsokhan
انسان باشم، انسان بمانم، انسان محشور شوم،
چقدر وقت کم است!!! تا وقت دارم باید مهرورزی کنم؛ به همین چند نفر که از تمام مردم دنیا
با من نفس میکشند. باید مهر بورزم به همین جغرافیایی که سهم من است از جهان.
وقت کم است...!!! باید خوب باشم، مهربان باشم،
و دوست بدارم همه زیباییها را.
میگویند انسانهای خوب به بهشت میروند اما من میگویم انسانهای خوب هر کجا باشند آنجا بهشت است!
👤 زنده یاد: حسین پناهی
🆔 @sayehsokhan
Gerye Kon
Homayoun Shajarian
🎼 با من امشب زیر باران گریه کن
✳️همایون شجریان
یا از اول دل به رؤیایی نبند
یا بر این رویای ویران گریه کن!
عشق، سلطان است و باقی بندهایم ...
🆔 @sayehsokhan
✳️همایون شجریان
یا از اول دل به رؤیایی نبند
یا بر این رویای ویران گریه کن!
عشق، سلطان است و باقی بندهایم ...
🆔 @sayehsokhan
درباره #بودا_در_اتاق_زیر_شیروانی
جایزهی ادبی پن/ فالکنر (۲۰۱۲)
برندهی جایزهی ادبی امریکاییان آسیایی تبار (۲۰۱۱)
جایزهی داستان نویسی تاریخیِ ایالات متحده (۲۰۱۱)
بودا در اتاق زیرشیروانی کتاب کوچکیست که دنیایی بزرگ را در خود جای داده است. این رمان به زندگی مهاجران ژاپنی در ایالات متحده میپردازد. زندگی گروهی از زنان ژاپنی که به عنوانِ «عروس پُستی»، برای ازدواج با مردانی که پیش از آن هرگز آنها را ندیدهاند، به ایالات متحده فرستاده میشوند.
جولی اُتسکا، نویسندهی کتاب، امریکاییِ ژاپنی تباریست که در کالیفرنیا به دنیا آمده و در فرهنگ و آداب و رسوم غربی بزرگ شده است.
🆔 @sayehsokhan
⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
جایزهی ادبی پن/ فالکنر (۲۰۱۲)
برندهی جایزهی ادبی امریکاییان آسیایی تبار (۲۰۱۱)
جایزهی داستان نویسی تاریخیِ ایالات متحده (۲۰۱۱)
بودا در اتاق زیرشیروانی کتاب کوچکیست که دنیایی بزرگ را در خود جای داده است. این رمان به زندگی مهاجران ژاپنی در ایالات متحده میپردازد. زندگی گروهی از زنان ژاپنی که به عنوانِ «عروس پُستی»، برای ازدواج با مردانی که پیش از آن هرگز آنها را ندیدهاند، به ایالات متحده فرستاده میشوند.
جولی اُتسکا، نویسندهی کتاب، امریکاییِ ژاپنی تباریست که در کالیفرنیا به دنیا آمده و در فرهنگ و آداب و رسوم غربی بزرگ شده است.
🆔 @sayehsokhan
⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
Audio
#بودا_در_اتاق_زیر_شیروانی
قسمت نهم
اثری از #جولی_اتسکا با ترجمه فریده اشرفی
به روایت: #ساناز_ختایی
تنظیم: #حسین_آشتیانی
@storytimes
🆔 @sayehsokhan
قسمت نهم
اثری از #جولی_اتسکا با ترجمه فریده اشرفی
به روایت: #ساناز_ختایی
تنظیم: #حسین_آشتیانی
@storytimes
🆔 @sayehsokhan
⭕️ "هیچ انسانی زندگی بیلکه نمیتواند داشته باشد ؛ حتی اگر زندگیش مانند برف روی اورست هم باشد"
✍️ #مصطفی_ملکیان
🔹یک حقیقت این است که تو، پاک مطلق نمیتوانی زندگی بکنی. این همه ی ما را رنج میدهد. هیچ کسی نیست که جویای پاکی مطلق نباشد، اما این پاکی مطلق در وسع هیچ انسانی نیست. هیچ انسانی زندگی بیلکه نمیتواند داشته باشد. هر انسانی، حتی اگر زندگیش مانند برف روی اورست هم باشد، اگر دقت بکند و با چشم تیزتر به آن بنگرد، میبیند که لکههای ریز سیاهی مانند دوده، بر روی آن هست.
🔹ما در عین این که آرزوی عصمت داریم (بیخطایی)، بدون خطای اخلاقی نمیتوانیم زندگی کنیم. لا محاله حسد پیدا میکنیم، عجب پیدا میکنیم و لا محاله، هر مفسده اخلاقی برونی یا درونی، یعنی چه به خوی اخلاقی مربوط شود و چه به رفتار اخلاقی مربوط شود، در زندگی ما هست. لامحاله انسان جوری ساخته شده که فطرتا، جویای عصمت است. فطرتا آرزو دارد که زندگیای مانند برف داشته باشد. ولی هیچکس این گونه زندگی را ندارد. البته برخیمان، کارنامه سفیدتری از دیگری داریم، اما کسی که کارنامهاش کاملا سفید باشد وجود ندارد. این هم یک حقیقت رنجآور است.
🔹 یکی دیگر از حقیقتهای رنجآور زندگی این است که در زندگی هر هدفی، ولو همه کوششهای رسیدن به آن هدف را انجام داده باشیم، باز هم رسیدن به آن هدف تضمین شده نیست. این که هدف کار من، لزوما باید با نتیجهاش انطباق داشته باشد، از قوانین جهان هستی نیست. تو هر چقدر از توانت ساخته است، در راه رسیدن به هدفت انجام بده ولی گمان مکن که حتما به هدفت میرسی. ابدا این گونه نیست. چون به هدف رسیدن تو معلول، دست به دست هم دادن میلیاردها رویداد است که یکی از آن رویدادها فعالیت شخص خود تو است. این حقیقتی است که البته رنجآور است. این که آدم هر چه از توانش بر میآید، انجام داده باشد، یعنی به گفته قدمای ما استمداد وسع کرده باشد اما باز هم به هدفش نرسد، این حقیقتی است که حقیقت تراژیک زندگی است.
🔹البته وجوه تراژیک زندگی، فقط اینها نیستند. تعداد این وجوه تراژیک، به نظر فیلسوفان و فرزانگان و عارفان مختلف، متفاوت است. اینها شرهای اجتناب ناپذیرند. هیچ هدفی تضمین ندارد که به آن برسیم، ما معمولا تا میآییم به ۱۸ سالگی برسیم، سالی یکی، دو شوک جدید به ما وارد میشود. در ۱۸ سالگی است که تقریبا از هیچ کدام از وجوه تراژیک زندگی بیخبر نیستیم. اینها البته همهاش تلخ است.
🔹وجه دیگر تلخی حقایق در این است که ما خیلی وقتها با وجوه تراژیک زندگی سر و کار نداریم، اما من باید حقیقتی را به اطلاع تو برسانم این حقیقت، خوشایند نیست. مثلا به تعبیر حضرت عیسی، وظیفه ما این است که در پی حقیقت باشیم؛ چرا که تنها حقیقت شما را نجات خواهد داد، من وظیفهام این است که به تو بگویم، مادر تو، از این بیماری جان سالم به در نخواهد برد. فرزند تو، با این بیماری از دنیا خواهد رفت، این حقایق، دیگر از وجوه تراژیک زندگی نیست، این ها، جزو واقعیت ها است؛ نه جزو قوانین.
🔹 اگر من خیرخواه باشم، نباید تو را از واقعیتها بیخبر بگذارم. بسیاری از حقایق هست که کسانی که آنها را از تو کتمان میکنند، به تو خیانت میکنند. من که میخواهم به تو خدمت بکنم، مجبورم تو را با این حقایق آشنا کنم. وقتی که با این حقایق هم آشنا میشوی، میبینی که چقدر ممکن است زندگی تو را تلخ کند.
🔹علی بن ابی طالب(ع)، در جملهای فرمودند: «من حذّرک من بشّرک: کسی که تو را از چیزی بر حذر داشت مانند این است که به تو مژدهای داده است. بنابراین، من اول یک خبر ناگوار به تو میدهم اما درنهایت، یعنی اگر به خوشایندت فکر نکنی و به مصلحتت فکر بکنی، میبینی که در نهایت، من به تو خدمت کردهام و این خدمت است که مرا در نظر تو ناگوار کرده است.
🔅سخنرانی استاد مصطفی ملکیان تحت عنوان "تحلیلی در باب تراژدی عاشقی و مهجوری"
@mostafamalekian
🆔 @sayehsokhan
✍️ #مصطفی_ملکیان
🔹یک حقیقت این است که تو، پاک مطلق نمیتوانی زندگی بکنی. این همه ی ما را رنج میدهد. هیچ کسی نیست که جویای پاکی مطلق نباشد، اما این پاکی مطلق در وسع هیچ انسانی نیست. هیچ انسانی زندگی بیلکه نمیتواند داشته باشد. هر انسانی، حتی اگر زندگیش مانند برف روی اورست هم باشد، اگر دقت بکند و با چشم تیزتر به آن بنگرد، میبیند که لکههای ریز سیاهی مانند دوده، بر روی آن هست.
🔹ما در عین این که آرزوی عصمت داریم (بیخطایی)، بدون خطای اخلاقی نمیتوانیم زندگی کنیم. لا محاله حسد پیدا میکنیم، عجب پیدا میکنیم و لا محاله، هر مفسده اخلاقی برونی یا درونی، یعنی چه به خوی اخلاقی مربوط شود و چه به رفتار اخلاقی مربوط شود، در زندگی ما هست. لامحاله انسان جوری ساخته شده که فطرتا، جویای عصمت است. فطرتا آرزو دارد که زندگیای مانند برف داشته باشد. ولی هیچکس این گونه زندگی را ندارد. البته برخیمان، کارنامه سفیدتری از دیگری داریم، اما کسی که کارنامهاش کاملا سفید باشد وجود ندارد. این هم یک حقیقت رنجآور است.
🔹 یکی دیگر از حقیقتهای رنجآور زندگی این است که در زندگی هر هدفی، ولو همه کوششهای رسیدن به آن هدف را انجام داده باشیم، باز هم رسیدن به آن هدف تضمین شده نیست. این که هدف کار من، لزوما باید با نتیجهاش انطباق داشته باشد، از قوانین جهان هستی نیست. تو هر چقدر از توانت ساخته است، در راه رسیدن به هدفت انجام بده ولی گمان مکن که حتما به هدفت میرسی. ابدا این گونه نیست. چون به هدف رسیدن تو معلول، دست به دست هم دادن میلیاردها رویداد است که یکی از آن رویدادها فعالیت شخص خود تو است. این حقیقتی است که البته رنجآور است. این که آدم هر چه از توانش بر میآید، انجام داده باشد، یعنی به گفته قدمای ما استمداد وسع کرده باشد اما باز هم به هدفش نرسد، این حقیقتی است که حقیقت تراژیک زندگی است.
🔹البته وجوه تراژیک زندگی، فقط اینها نیستند. تعداد این وجوه تراژیک، به نظر فیلسوفان و فرزانگان و عارفان مختلف، متفاوت است. اینها شرهای اجتناب ناپذیرند. هیچ هدفی تضمین ندارد که به آن برسیم، ما معمولا تا میآییم به ۱۸ سالگی برسیم، سالی یکی، دو شوک جدید به ما وارد میشود. در ۱۸ سالگی است که تقریبا از هیچ کدام از وجوه تراژیک زندگی بیخبر نیستیم. اینها البته همهاش تلخ است.
🔹وجه دیگر تلخی حقایق در این است که ما خیلی وقتها با وجوه تراژیک زندگی سر و کار نداریم، اما من باید حقیقتی را به اطلاع تو برسانم این حقیقت، خوشایند نیست. مثلا به تعبیر حضرت عیسی، وظیفه ما این است که در پی حقیقت باشیم؛ چرا که تنها حقیقت شما را نجات خواهد داد، من وظیفهام این است که به تو بگویم، مادر تو، از این بیماری جان سالم به در نخواهد برد. فرزند تو، با این بیماری از دنیا خواهد رفت، این حقایق، دیگر از وجوه تراژیک زندگی نیست، این ها، جزو واقعیت ها است؛ نه جزو قوانین.
🔹 اگر من خیرخواه باشم، نباید تو را از واقعیتها بیخبر بگذارم. بسیاری از حقایق هست که کسانی که آنها را از تو کتمان میکنند، به تو خیانت میکنند. من که میخواهم به تو خدمت بکنم، مجبورم تو را با این حقایق آشنا کنم. وقتی که با این حقایق هم آشنا میشوی، میبینی که چقدر ممکن است زندگی تو را تلخ کند.
🔹علی بن ابی طالب(ع)، در جملهای فرمودند: «من حذّرک من بشّرک: کسی که تو را از چیزی بر حذر داشت مانند این است که به تو مژدهای داده است. بنابراین، من اول یک خبر ناگوار به تو میدهم اما درنهایت، یعنی اگر به خوشایندت فکر نکنی و به مصلحتت فکر بکنی، میبینی که در نهایت، من به تو خدمت کردهام و این خدمت است که مرا در نظر تو ناگوار کرده است.
🔅سخنرانی استاد مصطفی ملکیان تحت عنوان "تحلیلی در باب تراژدی عاشقی و مهجوری"
@mostafamalekian
🆔 @sayehsokhan
آمدهام که سر نَهَم، عشقِ تو را به سر برم
ور تو بگوییام که نِی، نِی شکنم شِکر برم
آمدهام چو عقل و جان از همهدیدهها نهان
تا سوی جان و دیدگان، مشعلهی نظر برم
آمدهام که ره زنم، بر سر گنج شه زنم
آمدهام که زَر برم، زَر نبرم خبر برم
گر شکند دل مرا جان بدهم به دلشکن
گر ز سرم کُلَه برد، من ز میان کمر برم
اوست نشسته در نظر من به کجا نظر کنم
اوست گرفته شهر دل، من به کجا سفر برم
آنک ز زخمِ تیر او کوه شکاف میکند
پیش گشادتیرِ او، وای اگر سِپَر برم
گفتم آفتاب را گر ببری تو تاب خود
تابِ تو را چو تب کند گفت بلی اگر برم
آنک ز تاب روی او نور صفا به دل کشد
وآنک ز جوی حسنِ او آب سوی جگر برم
در هوس خیال او همچو خیال گشتهام
وز سر رشک نام او، نامِ رخِ قمر برم
اینغزلم جوابِ آن باده که داشت پیش من
گفت بخور نمیخوری پیش کسی دگر برم
▪️مولانا
🆔 @sayehsokhan
ور تو بگوییام که نِی، نِی شکنم شِکر برم
آمدهام چو عقل و جان از همهدیدهها نهان
تا سوی جان و دیدگان، مشعلهی نظر برم
آمدهام که ره زنم، بر سر گنج شه زنم
آمدهام که زَر برم، زَر نبرم خبر برم
گر شکند دل مرا جان بدهم به دلشکن
گر ز سرم کُلَه برد، من ز میان کمر برم
اوست نشسته در نظر من به کجا نظر کنم
اوست گرفته شهر دل، من به کجا سفر برم
آنک ز زخمِ تیر او کوه شکاف میکند
پیش گشادتیرِ او، وای اگر سِپَر برم
گفتم آفتاب را گر ببری تو تاب خود
تابِ تو را چو تب کند گفت بلی اگر برم
آنک ز تاب روی او نور صفا به دل کشد
وآنک ز جوی حسنِ او آب سوی جگر برم
در هوس خیال او همچو خیال گشتهام
وز سر رشک نام او، نامِ رخِ قمر برم
اینغزلم جوابِ آن باده که داشت پیش من
گفت بخور نمیخوری پیش کسی دگر برم
▪️مولانا
🆔 @sayehsokhan