This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
رایحه خوش زندگی با لبخند صبح آغاز میشود آغوش تنفس را بگشاییم چشمهای جان را بکار گیریم و آهنگ آرامش را بنوازیم
#روزگارتان_خوش
🆔@Sayehsokhan
#روزگارتان_خوش
🆔@Sayehsokhan
#صرفا_جهت_اندیشیدن
گاهی گذشت میکنم؛
گاهی گذر.
و ایکاش میفهمیدند
فرق این دو را....
#ناظم_حکمت
🆔@Sayehsokhan
گاهی گذشت میکنم؛
گاهی گذر.
و ایکاش میفهمیدند
فرق این دو را....
#ناظم_حکمت
🆔@Sayehsokhan
اگر جزء سوم عشق، یعنی احترام، وجود نداشته باشد، احساس مسئولیت میتواند به میل به سلطهجویی و تملک دیگری سقوط کند. احترام به معنای ترس و وحشت داشتن نیست؛ بلکه به معنای نگاه کردن، توانایی دیدن یک شخص همانطور که هست و آگاهی از فردیت منحصربهفرد او است. احترام به معنای نگرانی از این بابت است که فرد مقابل باید همانطور که هست رشد و گسترش یابد.
بنابراین احترام به معنای عدم بهرهبرداری است. من میخواهم که آن عزیز به خاطر خودش و به روشهای خودش رشد کند و نه به منظور خدمت به من. اگر شخص مقابل را دوست داشته باشم، احساس میکنم با او یکی هستم، اما بدون تغيير او و هما طور که هست، نه آنطور که نیاز دارم او به عنوان شیئی برای استفاده من باشد. روشن است که احترام فقط در صورت دستیابی به استقلال امکانپذیر است؛ در صورتی که بتوانم بدون نیاز به عصا بایستم و راه بروم، بدون اینکه مجبور به بهرهبرداری از دیگران شوم. احترام فقط بر اساس آزادی وجود دارد.
یک ضربالمثل فرانسوی میگوید:
"عشق فرزند آزادی است و نه سلطه"
#هنر_عشق_ورزیدن
#اریک_فروم
🆔 @Sayehsokhan
بنابراین احترام به معنای عدم بهرهبرداری است. من میخواهم که آن عزیز به خاطر خودش و به روشهای خودش رشد کند و نه به منظور خدمت به من. اگر شخص مقابل را دوست داشته باشم، احساس میکنم با او یکی هستم، اما بدون تغيير او و هما طور که هست، نه آنطور که نیاز دارم او به عنوان شیئی برای استفاده من باشد. روشن است که احترام فقط در صورت دستیابی به استقلال امکانپذیر است؛ در صورتی که بتوانم بدون نیاز به عصا بایستم و راه بروم، بدون اینکه مجبور به بهرهبرداری از دیگران شوم. احترام فقط بر اساس آزادی وجود دارد.
یک ضربالمثل فرانسوی میگوید:
"عشق فرزند آزادی است و نه سلطه"
#هنر_عشق_ورزیدن
#اریک_فروم
🆔 @Sayehsokhan
اگر میخواهید وزنتان را کم کنید...
این کارها را بیشتر انجام دهید:
گوش سپردن به بدن و تشخیص زمان واقعی گرسنگی.
آگاهی از سطوح گرسنگی و ایجاد وقفه در فرایند خوردن، هنگامی که احساس سیری میکنید.
تشخیص تفاوت بین گرسنگی و هوس.
تمرین موجسواری بر هوس و تدوین برنامۀ عملی اختصاصی خودتان.
📚 #برشی_از_کتاب : #رهایی_از_اضافه_وزن
✍️ اثر: #جوزف_سیاروچی و #راس_هریس و #آن_بیلی
👌 ترجمه: #سحر_محمدی
📖 صفحه: 190
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔 @Sayehsokhan
این کارها را بیشتر انجام دهید:
گوش سپردن به بدن و تشخیص زمان واقعی گرسنگی.
آگاهی از سطوح گرسنگی و ایجاد وقفه در فرایند خوردن، هنگامی که احساس سیری میکنید.
تشخیص تفاوت بین گرسنگی و هوس.
تمرین موجسواری بر هوس و تدوین برنامۀ عملی اختصاصی خودتان.
📚 #برشی_از_کتاب : #رهایی_از_اضافه_وزن
✍️ اثر: #جوزف_سیاروچی و #راس_هریس و #آن_بیلی
👌 ترجمه: #سحر_محمدی
📖 صفحه: 190
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔 @Sayehsokhan
#از_شما📩
انگلیسی را پاس بداریم!
رفته بودم به یکی ازشهرهای اطراف اصفهان برای شرکت در یک دادرسی. همیشه سر در ورودیها را با دقت میخوانم که از قسمت ادمهای ریش و سبیلدار وارد شوم؛ به ویژه در سرویسهای بهداشتی (مستراح سابق) که چشم مسلح به عینک من خطا نکند و به سهو راهی قسمت جنس پریزاده نشوم که آنوقت خطایی کرده باشم نابخشودنی، همسان گناه پدرمان آدم ابوالبشر و تا بیایم ثابت کنم که به پیر و پیغمبر چشمان بابا قوریم ندید و حال و بالی در کار نبود، شاید چند فحشی از دختران خلف مادرمان حوا تحویل بگیرم و بدتر، لنگه کفشی زنانه با ته نیزه گون آن تنم را نوازش دهد و حتی بدتر گرفتار استنطاق ماموران دایره حراست نشوم که "خجالت از سن و سالت نمی کشی، بیحیای هیزچشم پلشت....".
خلاصه سرتان را درد نیاورم، ورودی به فارسی تذکر داده بود که از آنجا مردان مجاز به ورود هستند. چشمتان بد نبیند، دیدم که معادل انگلیسی آن را هم نوشته بود :
Mans .... Entrance
چیزی در حد فاجعه بود. فضلای عدلیه توجه نکرده بودند که با اختراعی بدیع روح جناب ادیسون را در قبر بیهیچ موتور برقی منور ساختهاند. به جای men که معنی مردان را دارد با اضافه کردن s به آخر man کلمهای راهی عالم لغات کردهاند که قطعا روان مرحوم سلیمان حییم را بهفغان اورده است.
شاید بگویید که عجب آدم بیکاری هستی که در این آشفته بازار اقتصاد در هم ریخته و فرهنگ افتزده و سیاست خاکشیری دنبال غلط املایی هستی؛ آن هم انگلیسی. والله چه بگویم. به نظر من همین باریبه هرجهت رفتن و کشک و پشم را یکسان انگاشتن و دوغ و دوشاب را مانند هم پنداشتن کار ما را به اینجا رسانیده است. کار را باید داد به کاردان تا آن چه من فاجعه "هردمبیل بازار زندگی" مینامم، وقوع نیابد.
بد میگویم؟
#دکتر_علی_رادان
#حقوقدان_و_استاد_دانشگاه_اصفهان
🆔 @Sayehsokhan
انگلیسی را پاس بداریم!
رفته بودم به یکی ازشهرهای اطراف اصفهان برای شرکت در یک دادرسی. همیشه سر در ورودیها را با دقت میخوانم که از قسمت ادمهای ریش و سبیلدار وارد شوم؛ به ویژه در سرویسهای بهداشتی (مستراح سابق) که چشم مسلح به عینک من خطا نکند و به سهو راهی قسمت جنس پریزاده نشوم که آنوقت خطایی کرده باشم نابخشودنی، همسان گناه پدرمان آدم ابوالبشر و تا بیایم ثابت کنم که به پیر و پیغمبر چشمان بابا قوریم ندید و حال و بالی در کار نبود، شاید چند فحشی از دختران خلف مادرمان حوا تحویل بگیرم و بدتر، لنگه کفشی زنانه با ته نیزه گون آن تنم را نوازش دهد و حتی بدتر گرفتار استنطاق ماموران دایره حراست نشوم که "خجالت از سن و سالت نمی کشی، بیحیای هیزچشم پلشت....".
خلاصه سرتان را درد نیاورم، ورودی به فارسی تذکر داده بود که از آنجا مردان مجاز به ورود هستند. چشمتان بد نبیند، دیدم که معادل انگلیسی آن را هم نوشته بود :
Mans .... Entrance
چیزی در حد فاجعه بود. فضلای عدلیه توجه نکرده بودند که با اختراعی بدیع روح جناب ادیسون را در قبر بیهیچ موتور برقی منور ساختهاند. به جای men که معنی مردان را دارد با اضافه کردن s به آخر man کلمهای راهی عالم لغات کردهاند که قطعا روان مرحوم سلیمان حییم را بهفغان اورده است.
شاید بگویید که عجب آدم بیکاری هستی که در این آشفته بازار اقتصاد در هم ریخته و فرهنگ افتزده و سیاست خاکشیری دنبال غلط املایی هستی؛ آن هم انگلیسی. والله چه بگویم. به نظر من همین باریبه هرجهت رفتن و کشک و پشم را یکسان انگاشتن و دوغ و دوشاب را مانند هم پنداشتن کار ما را به اینجا رسانیده است. کار را باید داد به کاردان تا آن چه من فاجعه "هردمبیل بازار زندگی" مینامم، وقوع نیابد.
بد میگویم؟
#دکتر_علی_رادان
#حقوقدان_و_استاد_دانشگاه_اصفهان
🆔 @Sayehsokhan
Forwarded from سخنرانیها
🔊فایل صوتی
پادکست رواق - اپیزود پنجم
خرده مرگ : در این اپیزود راز برخی روابط ناتمام رو فاش میکنیم، برای اولین بار به دفتر یادداشتهای اروین یالوم سرک میکشیم، یک انیمیشن معرفی میکنیم و با بخشی از اپیزود نوزدهم پادکست دیو به پایان میبریم.
.
🆔 @sokhanranihaa
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
پادکست رواق - اپیزود پنجم
خرده مرگ : در این اپیزود راز برخی روابط ناتمام رو فاش میکنیم، برای اولین بار به دفتر یادداشتهای اروین یالوم سرک میکشیم، یک انیمیشن معرفی میکنیم و با بخشی از اپیزود نوزدهم پادکست دیو به پایان میبریم.
.
🆔 @sokhanranihaa
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
Telegram
attach 📎
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#صرفا_جهت_اندیشیدن
هلن ردی در ترانه زیبایی به نام "من زن هستم" میگوید:
میتوانی خمم کنی اما هرگز نمیتونی مرا بشکنی چون با این کارت فقط مرا مصممتر میکنی!
🆔@Sayehsokhan
هلن ردی در ترانه زیبایی به نام "من زن هستم" میگوید:
میتوانی خمم کنی اما هرگز نمیتونی مرا بشکنی چون با این کارت فقط مرا مصممتر میکنی!
🆔@Sayehsokhan
گوش دادن سکوت مقدسی خلق میکند. وقتی سخاوتمندانه به دیگران گوش میکنیم آنها میتوانند حقیقت درونشان را برای اولین بار بشنوند.
@dr_robab_hamedi
🆔 @Sayehsokhan
@dr_robab_hamedi
🆔 @Sayehsokhan
انسان کامل
در شعر حافظ
▪️انسان کامل یک پدیدهٔ الهی است که در زنجیرهٔ تاریخ یک مصداق بیشتر ندارد، لوگوس (كلمهٔ الهيه) است. این مفهوم را ابنعربی درست کرده و ریشههایش از آیین یهود، مسیح و یونان است. برخی مستشرقین فرّهٔ ایزدی را
که در ایران باستان اهمیت داشته، شکلدهندهٔ این مفهوم در ابنعربی دانستهاند اما در حافظ بدین معنی به کار نرفته است.
نمیتوانم بگویم مقولهٔ انسان کامل در ذهن حافظ نبوده است. زیرا حافظ در یک ترادیسیون ادبی به خلاقیت پرداخته که تشعشعات ابنعربی در آن بوده و در فضای تنفّس او مسلماً آثار و اندیشههای ابنعربی جریان داشته است. حتی در مثنوی وجود ندارد، در حالی که باید اندیشه انسان کامل در مثنوی باشد.
كلمهٔ الهيه پدیدهای ازلی و ابدی است. معنویتی است که منتقل میشود از خدا به انسان و در طول زنجیرههای تاریخ در مظاهری از انسان خود را نشان میدهد، مثل مسیح که در قرآن «کلمة اللّه» نامیده میشود.
در یک زمان دو انسان کامل نمیتوانیم داشته باشیم. انسان کامل به آن معنی که ابنعربی میگوید یک نفر بیشتر نیست یا پیدا یا پنهان.
انسان کامل در حافظ بدین معنا نیست. قاعدتاً منظور از آن، چیزی مثل perfect man است. پس تمام مقالات و رسالاتی که مثل انسان کامل در بوستان، شاهنامه و گرشاسبنامه و...نوشته میشود اشکال دارد.
حافظ این اصطلاح (انسان کامل، لوگوس، کلمهٔ الهیه) را هرگز به کار نبرده و طبعاً اگر بخواهیم بحثی کنیم میگوییم حافظ مطرح نکرده است.
اگر مفاهیم انسان و تجلیگاههای انسان را در بیان حافظ تعقیب کنید پرتو چنين مفهومی در مثلاً پیر مغان وجود دارد، پیر تقریباً برابر قطب است، وقتی حافظ جایگاه انسان را بالا میبرد.
حافظ سیستم منسجمی مثل مولانا ندارد، حافظ بیشتر اهل ذوق است تا مستغرق شدن در یک نظام منسجم از تفکرات الهیاتی.
حافظ همه چیزش شناور است.
او یک اصل دارد و آن این که هیچ اصلی وجود ندارد الّا زیبایی و هنر، و او مردِ هنر و زیبایی است. هر طرف که میدانی برای جمالشناسی او حاصل شود، به آن طرف میرود. اصل در کار او جستجو در حوزهٔ زیبایی است؛ پس اصرار بر این که در شعر او انسان کامل به معنی لوگوس پیدا کنیم، نمیتواند بنیادی علمی داشته باشد.
حافظ بعید است به این شکل این منظومهٔ فکری را در ذهنش پذیرفته باشد، ولی بدون تردید در بسیاری از موارد به ولی و قطب به عنوان مظاهری از انسان کامل توجه داشته است. از طریق شعر سنایی و عطار وارد روح حافظ شده و او با بیان شگرف خود بدان تعالی داده است.
محمدرضا شفیعی کدکنی
این کیمیای هستی
[درسگفتارهایی دربارهٔ حافظ]
جلد سوم، صص ۴۰۹–۴۰۵
🆔 @Sayehsokhan
در شعر حافظ
▪️انسان کامل یک پدیدهٔ الهی است که در زنجیرهٔ تاریخ یک مصداق بیشتر ندارد، لوگوس (كلمهٔ الهيه) است. این مفهوم را ابنعربی درست کرده و ریشههایش از آیین یهود، مسیح و یونان است. برخی مستشرقین فرّهٔ ایزدی را
که در ایران باستان اهمیت داشته، شکلدهندهٔ این مفهوم در ابنعربی دانستهاند اما در حافظ بدین معنی به کار نرفته است.
نمیتوانم بگویم مقولهٔ انسان کامل در ذهن حافظ نبوده است. زیرا حافظ در یک ترادیسیون ادبی به خلاقیت پرداخته که تشعشعات ابنعربی در آن بوده و در فضای تنفّس او مسلماً آثار و اندیشههای ابنعربی جریان داشته است. حتی در مثنوی وجود ندارد، در حالی که باید اندیشه انسان کامل در مثنوی باشد.
كلمهٔ الهيه پدیدهای ازلی و ابدی است. معنویتی است که منتقل میشود از خدا به انسان و در طول زنجیرههای تاریخ در مظاهری از انسان خود را نشان میدهد، مثل مسیح که در قرآن «کلمة اللّه» نامیده میشود.
در یک زمان دو انسان کامل نمیتوانیم داشته باشیم. انسان کامل به آن معنی که ابنعربی میگوید یک نفر بیشتر نیست یا پیدا یا پنهان.
انسان کامل در حافظ بدین معنا نیست. قاعدتاً منظور از آن، چیزی مثل perfect man است. پس تمام مقالات و رسالاتی که مثل انسان کامل در بوستان، شاهنامه و گرشاسبنامه و...نوشته میشود اشکال دارد.
حافظ این اصطلاح (انسان کامل، لوگوس، کلمهٔ الهیه) را هرگز به کار نبرده و طبعاً اگر بخواهیم بحثی کنیم میگوییم حافظ مطرح نکرده است.
اگر مفاهیم انسان و تجلیگاههای انسان را در بیان حافظ تعقیب کنید پرتو چنين مفهومی در مثلاً پیر مغان وجود دارد، پیر تقریباً برابر قطب است، وقتی حافظ جایگاه انسان را بالا میبرد.
حافظ سیستم منسجمی مثل مولانا ندارد، حافظ بیشتر اهل ذوق است تا مستغرق شدن در یک نظام منسجم از تفکرات الهیاتی.
حافظ همه چیزش شناور است.
او یک اصل دارد و آن این که هیچ اصلی وجود ندارد الّا زیبایی و هنر، و او مردِ هنر و زیبایی است. هر طرف که میدانی برای جمالشناسی او حاصل شود، به آن طرف میرود. اصل در کار او جستجو در حوزهٔ زیبایی است؛ پس اصرار بر این که در شعر او انسان کامل به معنی لوگوس پیدا کنیم، نمیتواند بنیادی علمی داشته باشد.
حافظ بعید است به این شکل این منظومهٔ فکری را در ذهنش پذیرفته باشد، ولی بدون تردید در بسیاری از موارد به ولی و قطب به عنوان مظاهری از انسان کامل توجه داشته است. از طریق شعر سنایی و عطار وارد روح حافظ شده و او با بیان شگرف خود بدان تعالی داده است.
محمدرضا شفیعی کدکنی
این کیمیای هستی
[درسگفتارهایی دربارهٔ حافظ]
جلد سوم، صص ۴۰۹–۴۰۵
🆔 @Sayehsokhan
♦️سالروز خاموشی یک #ذهن_زیبا
با پوزش از تاخیر!
مریم میرزاخانی در 23 اردیبهشت ۱۳۵۶ (۱۲ مه ۱۹۷۷) در تهران به دنیا آمد. پدرش احمد میرزاخانی مهندس برق و رئیس هیئت مدیره مجتمع آموزشی نیکوکاری «رعد» بود.
او با اتمام تحصیلات ابتدایی با شرکت در آزمون ورودی مدارس سمپاد وارد #دبیرستان_فرزانگان تهران شد.
مریم در سالهای ۱۳۷۳ و ۱۳۷۴ (سال سوم و چهارم دبیرستان) از دبیرستان فرزانگان تهران موفق به کسب مدال #طلای_المپیاد_ریاضی کشوری شد و بعد از آن در سال ۱۹۹۴ در #المپیاد_جهانی ریاضی هنگکنگ با امتیاز ۴۱ از ۴۲ مدال طلای جهانی گرفت.
سال بعد، در المپیاد جهانی ریاضی #کانادا میرزاخانی با نمرهٔ کامل، رتبهٔ اول طلای جهانی را به دست آورد.
مریم در سال ۲۰۱۴ به خاطر کار بر «دینامیک و هندسه سطوح ریمانی و فضاهای پیمانهای آنها» برندهٔ #مدال_فیلدز شد، که بالاترین جایزه در ریاضیات است.
وی تنها زن و تنها ایرانی برندهٔ مدال فیلدز است.
او ۲۳ تیرماه ۱۳۹۶ براثر بیماری سرطان در گذشت.
#زنان
🆔 @Sayehsokhan
با پوزش از تاخیر!
مریم میرزاخانی در 23 اردیبهشت ۱۳۵۶ (۱۲ مه ۱۹۷۷) در تهران به دنیا آمد. پدرش احمد میرزاخانی مهندس برق و رئیس هیئت مدیره مجتمع آموزشی نیکوکاری «رعد» بود.
او با اتمام تحصیلات ابتدایی با شرکت در آزمون ورودی مدارس سمپاد وارد #دبیرستان_فرزانگان تهران شد.
مریم در سالهای ۱۳۷۳ و ۱۳۷۴ (سال سوم و چهارم دبیرستان) از دبیرستان فرزانگان تهران موفق به کسب مدال #طلای_المپیاد_ریاضی کشوری شد و بعد از آن در سال ۱۹۹۴ در #المپیاد_جهانی ریاضی هنگکنگ با امتیاز ۴۱ از ۴۲ مدال طلای جهانی گرفت.
سال بعد، در المپیاد جهانی ریاضی #کانادا میرزاخانی با نمرهٔ کامل، رتبهٔ اول طلای جهانی را به دست آورد.
مریم در سال ۲۰۱۴ به خاطر کار بر «دینامیک و هندسه سطوح ریمانی و فضاهای پیمانهای آنها» برندهٔ #مدال_فیلدز شد، که بالاترین جایزه در ریاضیات است.
وی تنها زن و تنها ایرانی برندهٔ مدال فیلدز است.
او ۲۳ تیرماه ۱۳۹۶ براثر بیماری سرطان در گذشت.
#زنان
🆔 @Sayehsokhan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#تفریح
لحظاتی با دیدن این کلیپ تمامی غصّههای دنیا را فراموش خواهید کرد پس این لحظه را از دست ندید 😅
🆔 @Sayehsokhan
لحظاتی با دیدن این کلیپ تمامی غصّههای دنیا را فراموش خواهید کرد پس این لحظه را از دست ندید 😅
🆔 @Sayehsokhan
حدود شش ماه پس از شروع کارگاه، جن به یکی از همکارانش گفت در حال کشمکش با این ایده است که نوجوانان انگیزۀ درونی دارند. با اینکه مجذوب اصل انگیزۀ درونی شده بود، تجربیاتش به او القا میکردند که میتواند به دادن جایزه به نوجوانان به آنها انگیزه دهد.
برندا، یکی از دوستان او در یک مدرسۀ ابتدایی دیگر، در همان کارگاه شرکت کرده بود. جن تصمیم گرفت با برندا صحبت کند، چون به او علاقه داشت و برایش احترام قائل بود. «شنیدهای که میگویند ما از لحظۀ تولد انگیزۀ درونی داریم؟ اگر اینطور است، پس چگونه من میتوانم با دادن جوایز بیرونی به بچهها انگیزه دهم؟ برندا، من جایزهدادن به بچهها را متوقف نکردهام زیرا جواب میدهد!»
جن فریاد زد: «مسئله همینجاست! هر وقت جایزهدادن را متوقف میکنم، رفتار بچهها خراب میشود. وقتی از جایزۀ بیرونی استفاده میکنم، نتایج بهتری میگیرم! خدایا این تأسفبار است!»
📚 #برشی_از_کتاب : #برانگیختن_شوق_یادگیری
✍️ اثر: #باب_سولو
👌 ترجمه: #سعید_مادح_خاکسار و #حسن_ملکیان
📖 صفحه: 65
📇 انتشارات: #سایه_سخن
👌چاپ:#دوم
🆔 @Sayehsokhan
برندا، یکی از دوستان او در یک مدرسۀ ابتدایی دیگر، در همان کارگاه شرکت کرده بود. جن تصمیم گرفت با برندا صحبت کند، چون به او علاقه داشت و برایش احترام قائل بود. «شنیدهای که میگویند ما از لحظۀ تولد انگیزۀ درونی داریم؟ اگر اینطور است، پس چگونه من میتوانم با دادن جوایز بیرونی به بچهها انگیزه دهم؟ برندا، من جایزهدادن به بچهها را متوقف نکردهام زیرا جواب میدهد!»
جن فریاد زد: «مسئله همینجاست! هر وقت جایزهدادن را متوقف میکنم، رفتار بچهها خراب میشود. وقتی از جایزۀ بیرونی استفاده میکنم، نتایج بهتری میگیرم! خدایا این تأسفبار است!»
📚 #برشی_از_کتاب : #برانگیختن_شوق_یادگیری
✍️ اثر: #باب_سولو
👌 ترجمه: #سعید_مادح_خاکسار و #حسن_ملکیان
📖 صفحه: 65
📇 انتشارات: #سایه_سخن
👌چاپ:#دوم
🆔 @Sayehsokhan