#صرفا_برای_اندیشیدن
در کنار آنهایی باش که نور میآورند و جادو میکنند، آنها که با چوب جادویی کلام، گفتار، نگاه، رفتار و منشِ ویژه خودشان تو و جهان را متحول میکنند و همه بازیها را به هم میزنند...
کسانی که قصههای زیبا میگویند و تو را به چالش میکشند و تغییرت میدهند...
کسانی که به تو اجازه نمیدهند که خودت را دستِکم بگیری و افق زندگیات را کوچک
بپنداری...
این جادوگران با قلبهای تپنده و پر شور،
قبیله اصلی تو هستند و باید کنارشان بمانی...
ويلفرد پترسون
🆔 @Sayehsokhan
در کنار آنهایی باش که نور میآورند و جادو میکنند، آنها که با چوب جادویی کلام، گفتار، نگاه، رفتار و منشِ ویژه خودشان تو و جهان را متحول میکنند و همه بازیها را به هم میزنند...
کسانی که قصههای زیبا میگویند و تو را به چالش میکشند و تغییرت میدهند...
کسانی که به تو اجازه نمیدهند که خودت را دستِکم بگیری و افق زندگیات را کوچک
بپنداری...
این جادوگران با قلبهای تپنده و پر شور،
قبیله اصلی تو هستند و باید کنارشان بمانی...
ويلفرد پترسون
🆔 @Sayehsokhan
#خاطرات_احمدی_نژاد
جناب آقای دکترمحمود احمدی نژاد در کتاب خاطرات دوران ریاست جمهوری خود مینویسد ؛ در سال سوم از دوره ی دوم ریاست جمهوری ام ، برای یک سفر استانی به ساری رفته بودیم.. در بازگشت ، وقتی در فرودگاه ساری میخواستیم سوار هواپیما بشویم ، دیدم پسری در گوشه سالن مشغول فروختن چیزی است ، مشتری چندانی ندارد و خیلی مغموم است....دلم برایش سوخت ...گفتم جلو بروم و ببینم چه میفروشد و اگر بشود کمی ازو خرید کنم....به محافظان اشاره ای کردم و همه به طرفش رفتیم...رفتم جلو و با او دست دادم ، با لبخندی مصنوعی تحویلم گرفت ، نگاهی به روی میزِ جلوی اون پسر کردم و دیدم دو مدل قوطی واکس یکی قهوه ای روشن و یکی مشکی جلوی اوست ، خواستم چیزی از او خریده باشم که پولی هم توی جیبش کرده باشم ، سه تا قوطی از واکسهای قهوه ای روشن و سه تا از سیاهها برداشتم و به محافظم دادم و رو به پسرک کردم و گفتم خسته نباشی پسرم...آفرین به تو که با کسبِ حلال ، روزیِ پاک در می آوری ، باز هم لبخندی مصنوعی و بی روح تحویلم داد....با خودم گفتم محال است مرا نشناخته باشد ولی با اینحال در حالی که دست در جیب کتم میکردم که پول او را پرداخت کنم به او گفتم مرا میشناسی ، خیلی ریلکس و بی تفاوت گفت آره ، احمدی نژادی ، با اینکه از این طرز بیانش کمی دلخور شدم ولی لبخندی تحویلش دادم و گفتم ، آفرین ، من احمدی نژادم ، خدمتگزار شما.... و کارت بانکی ام را به طرفش گرفتم و پرسیدم چقدر شد ؟ پسر با یه جور بی تفاوتیِ آزار دهنده کارت رو از دستم گرفت و گفت رمز ؟ رمز رو بهش گفتم و اونم کارت کشید و رسیدش رو با کارت بهم پس داد ، در حالی که زیاد از برخوردِ سرد و بی تفاوتش راضی نبودم کارت و رسید را از او گرفتم و خواستم برگردم که چشمم به مبلغ افتاد ، ۲ ملیون تومن ؟؟؟؟؟؟ برگشتم و به او گفتم این یک دزدی محرز و فسادِ عیان است ، حالا چون توی فرودگاه هستی دلیل نمیشود که شش تا قوطی واکس رو اینطور گرون و بی قاعده بفروشی..چه خبر است ؟؟؟ مگر شهرِ هِرت است ؟؟ پسرک در حالی که با گوشه ی چشم و نیشخندی معنا دار مرا مینگریست بدون هیچ گونه علائمِ ترس یا نگرانی در صورتش ، گفت خاك بر سرت که یعنی رییس جمهور این مملکتی ، متاسفم واسه اونایی که به توی احمق رای دادند ، ريدم تو اون دانشگاهی که به تو مدرک دکترا داد ، نفرين همه ی عالَم تو شانس و پیشونیِ اون مردمی که توئه بی شعور رییس دولتِشونی ، .....و خلاصه هر چی توهين بود حواله ی من کرد ، در حالی که خودم و محافظام از تعجب شاخ درآورده بودیم و هیچ کس هیچی نمیگفت و فقط بادهن باز نیگاش میکردیم ، آخر سر گفت ؛ بيشعور اینا خاویاره ، خاویار خزر ، اون قوطی زرده خاویار طلاییه و این سیاهه خاویار سیاه...مُرده شورِ خودت و سوادتو شعورِ نداشته و عقل ناقصت رو ببرن....
هیچی دیگه نایلون رو برداشتم و رفتم طرف هواپیما .....به نظرم بد جوری سوتی دادم.....
🆔 @Sayehsokhan
جناب آقای دکترمحمود احمدی نژاد در کتاب خاطرات دوران ریاست جمهوری خود مینویسد ؛ در سال سوم از دوره ی دوم ریاست جمهوری ام ، برای یک سفر استانی به ساری رفته بودیم.. در بازگشت ، وقتی در فرودگاه ساری میخواستیم سوار هواپیما بشویم ، دیدم پسری در گوشه سالن مشغول فروختن چیزی است ، مشتری چندانی ندارد و خیلی مغموم است....دلم برایش سوخت ...گفتم جلو بروم و ببینم چه میفروشد و اگر بشود کمی ازو خرید کنم....به محافظان اشاره ای کردم و همه به طرفش رفتیم...رفتم جلو و با او دست دادم ، با لبخندی مصنوعی تحویلم گرفت ، نگاهی به روی میزِ جلوی اون پسر کردم و دیدم دو مدل قوطی واکس یکی قهوه ای روشن و یکی مشکی جلوی اوست ، خواستم چیزی از او خریده باشم که پولی هم توی جیبش کرده باشم ، سه تا قوطی از واکسهای قهوه ای روشن و سه تا از سیاهها برداشتم و به محافظم دادم و رو به پسرک کردم و گفتم خسته نباشی پسرم...آفرین به تو که با کسبِ حلال ، روزیِ پاک در می آوری ، باز هم لبخندی مصنوعی و بی روح تحویلم داد....با خودم گفتم محال است مرا نشناخته باشد ولی با اینحال در حالی که دست در جیب کتم میکردم که پول او را پرداخت کنم به او گفتم مرا میشناسی ، خیلی ریلکس و بی تفاوت گفت آره ، احمدی نژادی ، با اینکه از این طرز بیانش کمی دلخور شدم ولی لبخندی تحویلش دادم و گفتم ، آفرین ، من احمدی نژادم ، خدمتگزار شما.... و کارت بانکی ام را به طرفش گرفتم و پرسیدم چقدر شد ؟ پسر با یه جور بی تفاوتیِ آزار دهنده کارت رو از دستم گرفت و گفت رمز ؟ رمز رو بهش گفتم و اونم کارت کشید و رسیدش رو با کارت بهم پس داد ، در حالی که زیاد از برخوردِ سرد و بی تفاوتش راضی نبودم کارت و رسید را از او گرفتم و خواستم برگردم که چشمم به مبلغ افتاد ، ۲ ملیون تومن ؟؟؟؟؟؟ برگشتم و به او گفتم این یک دزدی محرز و فسادِ عیان است ، حالا چون توی فرودگاه هستی دلیل نمیشود که شش تا قوطی واکس رو اینطور گرون و بی قاعده بفروشی..چه خبر است ؟؟؟ مگر شهرِ هِرت است ؟؟ پسرک در حالی که با گوشه ی چشم و نیشخندی معنا دار مرا مینگریست بدون هیچ گونه علائمِ ترس یا نگرانی در صورتش ، گفت خاك بر سرت که یعنی رییس جمهور این مملکتی ، متاسفم واسه اونایی که به توی احمق رای دادند ، ريدم تو اون دانشگاهی که به تو مدرک دکترا داد ، نفرين همه ی عالَم تو شانس و پیشونیِ اون مردمی که توئه بی شعور رییس دولتِشونی ، .....و خلاصه هر چی توهين بود حواله ی من کرد ، در حالی که خودم و محافظام از تعجب شاخ درآورده بودیم و هیچ کس هیچی نمیگفت و فقط بادهن باز نیگاش میکردیم ، آخر سر گفت ؛ بيشعور اینا خاویاره ، خاویار خزر ، اون قوطی زرده خاویار طلاییه و این سیاهه خاویار سیاه...مُرده شورِ خودت و سوادتو شعورِ نداشته و عقل ناقصت رو ببرن....
هیچی دیگه نایلون رو برداشتم و رفتم طرف هواپیما .....به نظرم بد جوری سوتی دادم.....
🆔 @Sayehsokhan
✍ سلسله نشست های "چهل چراغ"
در شهر اصفهان
باموضوع: میانبرهای زندگی و تربیت، از تولد تا هفتاد سالگی _ رمضان 1397
دکتر محمد رضا عابدی و دکتر راضیه ایزدی
مولفان کتاب "تربیت در عمل"
کتاب ارزشمند #تربیت_در_عمل برگرفته از همین سلسله نشست های #چهل_چراغ است
🆔 @Sayehsokhan👇👇👇
در شهر اصفهان
باموضوع: میانبرهای زندگی و تربیت، از تولد تا هفتاد سالگی _ رمضان 1397
دکتر محمد رضا عابدی و دکتر راضیه ایزدی
مولفان کتاب "تربیت در عمل"
کتاب ارزشمند #تربیت_در_عمل برگرفته از همین سلسله نشست های #چهل_چراغ است
🆔 @Sayehsokhan👇👇👇
Forwarded from روانشناسی🍃موفقیت | انگیزشی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ما میدونیم دنیا زشتی ها و بدی هایی هم داره
ولی ما از جایی میتونیم یه زندگی شاد و شخصیت های قوی بسازیم که به مشکلات و زشتی ها اجازه ندیم، کنترل احساسات و زندگیمونو دردست خودشون بگیرن
اجازه ندیم احساس غم، ازحالت طبیعی خودش خارج شه و ادامه دار باشه
موقع سختی ها، یکجا نشینی و بی حرکت بودن رو انتخاب نکنیم و حتی شده،
قدم های آهسته آهسته برداریم
اما ساکن نمونیم....
ما میتونیم خودمون انتخاب کنیم که برای چه چیزی ناراحت باشیم و کی نیمه ی پر لیوان رو ببینیم👌
دکتربابایی زاده
💟 @asrare_movafaghiyat
ولی ما از جایی میتونیم یه زندگی شاد و شخصیت های قوی بسازیم که به مشکلات و زشتی ها اجازه ندیم، کنترل احساسات و زندگیمونو دردست خودشون بگیرن
اجازه ندیم احساس غم، ازحالت طبیعی خودش خارج شه و ادامه دار باشه
موقع سختی ها، یکجا نشینی و بی حرکت بودن رو انتخاب نکنیم و حتی شده،
قدم های آهسته آهسته برداریم
اما ساکن نمونیم....
ما میتونیم خودمون انتخاب کنیم که برای چه چیزی ناراحت باشیم و کی نیمه ی پر لیوان رو ببینیم👌
دکتربابایی زاده
💟 @asrare_movafaghiyat
آبراهام مازلو استاد روانشناسي مي گويد:
در هر لحظه از زندگي دو انتخاب پيش رو داريم:
به جلو قدم برداريم و رشد كنيم، يا به عقب برگرديم تا احساس امنيت كنيم.
@drnmirzaii
🆔 @Sayehsokhan
در هر لحظه از زندگي دو انتخاب پيش رو داريم:
به جلو قدم برداريم و رشد كنيم، يا به عقب برگرديم تا احساس امنيت كنيم.
@drnmirzaii
🆔 @Sayehsokhan
📚 #برشی_از_کتاب : #معلم_الهام_بخش
✍️ اثر: #باب_سولو
👌 ترجمه: #سعید_مادح_خاکسار و #حسن_ملکیان
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔 @Sayehsokhan
✍️ اثر: #باب_سولو
👌 ترجمه: #سعید_مادح_خاکسار و #حسن_ملکیان
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔 @Sayehsokhan
✍ #دمی_با_رضا_بابایی
این دبیر گیج و گول و کوردل: تاریخ*
به گمان من یکی از بیفایدهترین و گاه خطرناکترین کارها در دنیا، قیاس امروز با دیروز، به بهانۀ عبرتآموزی از تاریخ است. درسگیری از تاریخ بسیار پیچیدهتر و دشوارتر از آن است که اذهان ساده یا عقیدهپرست، از عهدۀ آن برآیند. برای این کار دشوار، نخست باید امروز را شناخت و سپس دیروز را و سپستر مفاهیم مشترک میان آن دو را؛ مفاهیمی همچون عدالت و تحول. هر یک از این شناختها نیز موقوف به مقدمات و دانشها و چشماندازهایی است که بیشتر مردم و حتی بسیاری از فرزانگان جامعه از آن بیگانهاند. ای. اچ. کار، نویسندۀ کتاب مهم «تاریخ چیست» میگوید: «فهم تاریخ، هیچگاه از سایۀ زمان حال بیرون نمیآید.» پس امروزشناسی، ما را در دیروزشناسی بیشتر کمک میکند تا عکس آن! کسی که امروز در توهم است، اگر همۀ کتابهای تاریخ را هم بخواند، چونان کسی است که در اجاق شعلهور، هیزمهای خشک میریزد.
درسآموزی از تاریخ ممکن است و بلکه ضرورت دارد؛ اما چندان ساده و آسان نیست که برخی گمان کردهاند. وقتی درک مسائل روز دشوار است؛ فهم رویدادهای پنهان در تاریکزار تاریخ دشوارتر است؛ بهویژه تاریخی که دیگر تاریخ هم نیست؛ بخشی از باورهای صلب و آیینی است؛ یا تاریخی است که دچار زمانپریشی شده و در آن نزدیک جای دور نشسته است و دور جای نزدیک. در این تاریخ، مختارنامه پیش چشم ما است، اما ستارخان و صوراسرافیل در پستوی خاطرههای کمرنگ.
از نهضت مشروطه تا امروز حدود 110 سال میگذارد. اگر تاریخ به کار این ملت آمده بود، یکیک حادثههای آن سالهای تلخ تکرار نمیشد. از مشروطه تا امروز ما همچنان در سه اردوگاه تقسیم شدهایم: آخوند خراسانی؛ شیخ فضل الله نوری؛ روشنفکران. همۀ تاریخ معاصر ما سرگردانی میان این سه اردوگاه است. من راه حل را اصلاح و بهروزرسانی نسخۀ روشنفکران و عمل به آن میدانم؛ اما این را هم میدانم که هر یک از این سه گروه، بدون ائتلاف با دو گروه دیگر، راه به جایی نمیبرد. بنابراین گام نخست، دیگرپذیری و آمادگی برای توزیع قدرت در میان همۀ جریانها به اندازۀ وزن اجتماعی آنها است. ما اگر از تاریخ درس گرفته بودیم، نخستین چیزی که از آن پرهیز میکردیم، غرور سیاسی بود. غرور سیاسی، یعنی بسندگی به قدرت سخت و ترشرویی با دیگران و پیادگان. اگر از تاریخ، این مقدار را نیاموزیم، چه آموختهایم؟ از قضا تکراریترین درس تاریخ این است که قدرت در دست هیچ گروهی ماندگار نیست.
* جملهای از شعر «میراث»، سرودۀ مهدی اخوان ثالث.
۹۶/۳/۳۰
🆔 @Sayehsokhan
این دبیر گیج و گول و کوردل: تاریخ*
به گمان من یکی از بیفایدهترین و گاه خطرناکترین کارها در دنیا، قیاس امروز با دیروز، به بهانۀ عبرتآموزی از تاریخ است. درسگیری از تاریخ بسیار پیچیدهتر و دشوارتر از آن است که اذهان ساده یا عقیدهپرست، از عهدۀ آن برآیند. برای این کار دشوار، نخست باید امروز را شناخت و سپس دیروز را و سپستر مفاهیم مشترک میان آن دو را؛ مفاهیمی همچون عدالت و تحول. هر یک از این شناختها نیز موقوف به مقدمات و دانشها و چشماندازهایی است که بیشتر مردم و حتی بسیاری از فرزانگان جامعه از آن بیگانهاند. ای. اچ. کار، نویسندۀ کتاب مهم «تاریخ چیست» میگوید: «فهم تاریخ، هیچگاه از سایۀ زمان حال بیرون نمیآید.» پس امروزشناسی، ما را در دیروزشناسی بیشتر کمک میکند تا عکس آن! کسی که امروز در توهم است، اگر همۀ کتابهای تاریخ را هم بخواند، چونان کسی است که در اجاق شعلهور، هیزمهای خشک میریزد.
درسآموزی از تاریخ ممکن است و بلکه ضرورت دارد؛ اما چندان ساده و آسان نیست که برخی گمان کردهاند. وقتی درک مسائل روز دشوار است؛ فهم رویدادهای پنهان در تاریکزار تاریخ دشوارتر است؛ بهویژه تاریخی که دیگر تاریخ هم نیست؛ بخشی از باورهای صلب و آیینی است؛ یا تاریخی است که دچار زمانپریشی شده و در آن نزدیک جای دور نشسته است و دور جای نزدیک. در این تاریخ، مختارنامه پیش چشم ما است، اما ستارخان و صوراسرافیل در پستوی خاطرههای کمرنگ.
از نهضت مشروطه تا امروز حدود 110 سال میگذارد. اگر تاریخ به کار این ملت آمده بود، یکیک حادثههای آن سالهای تلخ تکرار نمیشد. از مشروطه تا امروز ما همچنان در سه اردوگاه تقسیم شدهایم: آخوند خراسانی؛ شیخ فضل الله نوری؛ روشنفکران. همۀ تاریخ معاصر ما سرگردانی میان این سه اردوگاه است. من راه حل را اصلاح و بهروزرسانی نسخۀ روشنفکران و عمل به آن میدانم؛ اما این را هم میدانم که هر یک از این سه گروه، بدون ائتلاف با دو گروه دیگر، راه به جایی نمیبرد. بنابراین گام نخست، دیگرپذیری و آمادگی برای توزیع قدرت در میان همۀ جریانها به اندازۀ وزن اجتماعی آنها است. ما اگر از تاریخ درس گرفته بودیم، نخستین چیزی که از آن پرهیز میکردیم، غرور سیاسی بود. غرور سیاسی، یعنی بسندگی به قدرت سخت و ترشرویی با دیگران و پیادگان. اگر از تاریخ، این مقدار را نیاموزیم، چه آموختهایم؟ از قضا تکراریترین درس تاریخ این است که قدرت در دست هیچ گروهی ماندگار نیست.
* جملهای از شعر «میراث»، سرودۀ مهدی اخوان ثالث.
۹۶/۳/۳۰
🆔 @Sayehsokhan
Forwarded from پارکینگ پذیرش
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📽 این ویدیو #فوق_العاده را از دست ندهید.
🔸صحبتهای #خانم_دوئیک در مورد کودکان #پیش_دبستانی، چهارچوبهای ذهنی و هوش افزایی
🔸صحبتهای #خانم_دوئیک در مورد کودکان #پیش_دبستانی، چهارچوبهای ذهنی و هوش افزایی
Forwarded from کانون تبلیغاتی انرژی نگار
✴️ وبینار نشست کارآفرینی اتحادیه ICT
💢 کارآفرینی و کارآفرینان نقش کلیدی در روند توسعه و پیشرفت اقتصادی جوامع مختلف ایفا میکنند.
مخاطبان: مدیران، کارآفرینان،استارتاپ ها و علاقه مندان این حوزه.
📌 این نشست رایگان هست و به دلیل تقاضای بالا لطفا حتما برای گرفتن لینک حضور ثبت نام کنید.
تلفن ثبت نام :
☎️ 02128423390
📞 09101393580
فرشید بهرامی دبیر اجرایی
🌐 www.mapta.ir
💢 کارآفرینی و کارآفرینان نقش کلیدی در روند توسعه و پیشرفت اقتصادی جوامع مختلف ایفا میکنند.
مخاطبان: مدیران، کارآفرینان،استارتاپ ها و علاقه مندان این حوزه.
📌 این نشست رایگان هست و به دلیل تقاضای بالا لطفا حتما برای گرفتن لینک حضور ثبت نام کنید.
تلفن ثبت نام :
☎️ 02128423390
📞 09101393580
فرشید بهرامی دبیر اجرایی
🌐 www.mapta.ir
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#قاب_نقشه_انتخاب
دکتر ماریل آدامز در کتاب ارزشمند سوالاتت را تغییر بده تا زندگیت تغییر کند، ده ابزار قدرتمند را برای زندگی و کار معرفی می کند. یکی از این ابزارها همین #نقشه_انتخاب است.
انتشارات سایه سخن آت را در قابی ساده و زیبا آماده نصب در اتاق مشاوره کرده است. به ویژه وقتی مراجع سخت و مقاوم است با این نقشه نشان می دهیم که فقط او مسول و تعیین کننده زندگی خویش است و تنها اوست که توان تغییر آنرا دارد. حتی اگر تحت فشار دیگران و موانع خارجی قرار بگیرد، باز هم حق انتخاب های مختلف دارد و می تواند فرصت پیداکردن راه های متفاوت برای مواجهه با آن موانع را به خود بدهد.
انتخاب با اوست، پس باید بهای انتخابش رادهم بپردازد.
قیمت: ۷۸۰۰۰ تومان
🆔 @Sayehsokhan
دکتر ماریل آدامز در کتاب ارزشمند سوالاتت را تغییر بده تا زندگیت تغییر کند، ده ابزار قدرتمند را برای زندگی و کار معرفی می کند. یکی از این ابزارها همین #نقشه_انتخاب است.
انتشارات سایه سخن آت را در قابی ساده و زیبا آماده نصب در اتاق مشاوره کرده است. به ویژه وقتی مراجع سخت و مقاوم است با این نقشه نشان می دهیم که فقط او مسول و تعیین کننده زندگی خویش است و تنها اوست که توان تغییر آنرا دارد. حتی اگر تحت فشار دیگران و موانع خارجی قرار بگیرد، باز هم حق انتخاب های مختلف دارد و می تواند فرصت پیداکردن راه های متفاوت برای مواجهه با آن موانع را به خود بدهد.
انتخاب با اوست، پس باید بهای انتخابش رادهم بپردازد.
قیمت: ۷۸۰۰۰ تومان
🆔 @Sayehsokhan
#صرفا_برای_اندیشیدن
انسان نمی تواند به پرواز درآید،
مگر آن که ابتدا به لبهیِ پرتگاه برسد.
✍️نیکوس کازانتزآکیس
آخرین وسوسهی مسیح
🆔 @Sayehsokhan
انسان نمی تواند به پرواز درآید،
مگر آن که ابتدا به لبهیِ پرتگاه برسد.
✍️نیکوس کازانتزآکیس
آخرین وسوسهی مسیح
🆔 @Sayehsokhan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فرشته عشق نداند که چیست قصه مخوان
بخواه جام و شرابی به خاک آدم ریز
پیاله بر کفنم بند تا سحرگه حشر
به می زدل ببرم هول روز رستاخیز
خسرو آواز ایران
استاد #محمد_رضا_شجریان
🆔 @Sayehsokhan
بخواه جام و شرابی به خاک آدم ریز
پیاله بر کفنم بند تا سحرگه حشر
به می زدل ببرم هول روز رستاخیز
خسرو آواز ایران
استاد #محمد_رضا_شجریان
🆔 @Sayehsokhan
⭕️میگویند آقا محمد خان قاجار علاقه خاصی به شکار روباه داشته، تمام روز را در پی یک روباه با اسبش میتاخته تا جایی که روباه از فرط خستگی نقش زمین میشده، بعد آن بیچاره را میگرفته و دور گردنش، زنگولهای آویزان میکرده، در نهایت هم رهایش میکرده، تا اینجای داستان مشکلی نیست!
📍درست است روباه مسافت، زیادی را دَویده، وحشت کرده، خسته هم شده، اما زنده و سالم است، هم جانش را دارد، هم دُمش را، پوستش هم سر جای خودش است !
🔔میماند فقط آن زنگوله !
از اینجای داستان، روباه هر جا که برود یک زنگوله توی گردنش صدا میکند، دیگر نمیتواند شکار کند، زیرا صدای آن زنگوله، شکار را فراری میدهد، بنابراین گرسنه میماند !
صدای زنگوله، جفتش را هم فراری میدهد، پس تنها میماند !
از همه بدتر، صدای زنگوله، خود روباه را هم آشفته میکند، آرامش اش را به هم میزند و در نهایت از گرسنگی و انزوا میمیرد !
🔴دقیقا این همان بلایی است که انسان امروزی سر ذهن پُرتَنشِ خودش میآورد، دنبال خودش میکند، خودش را اسیر توهماتش میکند !
🔕زنگولهای از افکار منفی، دور گردنش قلاده میکند، بعد خودش را گول میزند و فکر میکند که آزاد است، ولی نیست، برده افکار منفی خودش شده و هر جا برود آنها را با خودش میبرد، آن هم با چه سر و صدایی، درست مثل سر و صدای تکان دادن پشت سر هم یک زنگوله !
👈 #داستان_کوتاه
@ChoiceCounsellingCenter
🆔 @Sayehsokhan
📍درست است روباه مسافت، زیادی را دَویده، وحشت کرده، خسته هم شده، اما زنده و سالم است، هم جانش را دارد، هم دُمش را، پوستش هم سر جای خودش است !
🔔میماند فقط آن زنگوله !
از اینجای داستان، روباه هر جا که برود یک زنگوله توی گردنش صدا میکند، دیگر نمیتواند شکار کند، زیرا صدای آن زنگوله، شکار را فراری میدهد، بنابراین گرسنه میماند !
صدای زنگوله، جفتش را هم فراری میدهد، پس تنها میماند !
از همه بدتر، صدای زنگوله، خود روباه را هم آشفته میکند، آرامش اش را به هم میزند و در نهایت از گرسنگی و انزوا میمیرد !
🔴دقیقا این همان بلایی است که انسان امروزی سر ذهن پُرتَنشِ خودش میآورد، دنبال خودش میکند، خودش را اسیر توهماتش میکند !
🔕زنگولهای از افکار منفی، دور گردنش قلاده میکند، بعد خودش را گول میزند و فکر میکند که آزاد است، ولی نیست، برده افکار منفی خودش شده و هر جا برود آنها را با خودش میبرد، آن هم با چه سر و صدایی، درست مثل سر و صدای تکان دادن پشت سر هم یک زنگوله !
👈 #داستان_کوتاه
@ChoiceCounsellingCenter
🆔 @Sayehsokhan
Forwarded from نشر سایه سخن (Hassan Malekian)