📚 کتاب: #مدیریت_خشم_در_زندگی
✍️ نویسنده: #برایان_لنون
👨🏫مترجم: #حسن_ملکیان و #سعید_مادح_خاکسار
📇 ناشر: #سایه_سخن
🗞نوبت_چاپ: #چاپ_اول
📖 برشی از کتاب:
منبع خشم
به قطع میتوان گفت که خشم نشانهای از درماندگی است. نشانه این که کارها بر وفق مراد پیش نمیروند. مسائل کوچک معمولاً ما را عصبانی نمیکنند و اغلب برای مسائل بااهمیت عصبانی میشویم. از اتوبوسی که باید با آن به مصاحبه مهمی میرسیدم، جا میمانم. تلفن گرانقیمتم به چاله آب میافتد. ترفيع من نادیده گرفته میشود. میشنوم که فردی شایعات زنندهای برضد من منتشر کرده است. پس، ما دنیای بیرونی را درک میکنیم و پس از مقایسۀ آن با خواستههای درونیمان، ناهماهنگی و درماندگی ایجاد میشود.
🖇صفحه انتخابی: ۵۲
🟣🟣مطالعه این کتاب🟣🟣
🆔 @Sayehsokhan
✍️ نویسنده: #برایان_لنون
👨🏫مترجم: #حسن_ملکیان و #سعید_مادح_خاکسار
📇 ناشر: #سایه_سخن
🗞نوبت_چاپ: #چاپ_اول
📖 برشی از کتاب:
منبع خشم
به قطع میتوان گفت که خشم نشانهای از درماندگی است. نشانه این که کارها بر وفق مراد پیش نمیروند. مسائل کوچک معمولاً ما را عصبانی نمیکنند و اغلب برای مسائل بااهمیت عصبانی میشویم. از اتوبوسی که باید با آن به مصاحبه مهمی میرسیدم، جا میمانم. تلفن گرانقیمتم به چاله آب میافتد. ترفيع من نادیده گرفته میشود. میشنوم که فردی شایعات زنندهای برضد من منتشر کرده است. پس، ما دنیای بیرونی را درک میکنیم و پس از مقایسۀ آن با خواستههای درونیمان، ناهماهنگی و درماندگی ایجاد میشود.
🖇صفحه انتخابی: ۵۲
🟣🟣مطالعه این کتاب🟣🟣
🆔 @Sayehsokhan
*خاطرات شنیدنی*
دوستی میگفت:
درسال ۶۲ طی سفری که به بوشهر داشتیم
و در برگشت دو سه روزی هم در شيراز بوديم...
قبل از هر چیز به زیارت بارگاه ملکوتی حافظ شتافتم
پس از زیارت و اهدای فاتحه، پیرمردی که روی پلهها نشسته و با دیوانی که در دست داشت برای مشتاقان خواجه در قبال ۵۰ ریال فال میگرفت، نظرم را بخود جلب کرد...
صبر کردم سرش خلوت که شد اجازه خواستم در کنارش نشستم و از او خواستم اگر اشکالی ندارد از خودش و خاطراتش برایم تعریف کند...
او که کسوت دراویش و قلندران را داشت با سوز خاصی گفت :
من از نوه نتیجه های خود خواجه حافظ شیرازی هستم.
فامیلی خانوادگی ما هم حافظ است.
کار من گرفتن فال دوست داران حافظ است.
تنها حسرت من اینکه بعد از فوت من از خانواده ما کسی نیست که کار من را ادامه بدهد.
یک پسرم مهندس برق است و پسر دیگرم دبیر هنرستان های شيراز و اصلأ هیچکدام علاقه ای به اين کار ندارند.
گفتم من از مریدان جد ّشما هستم.
از راه دوری آمدهام.
دلم میخواهد یکی از شیرینترین و بیاد ماندنیترین خاطراتت را برایم بازگو کنی...
گفت واللّه خاطره که زیاد دارم
ولی یک روز عصر شش تا دختر دانشجوی دانشگاه پهلوی شیراز پس از زیارت مقبره حافظ پیش من آمدند و گفتند:
حاج آقا برای ما *«هر شش نفر»* یک فال بگیر
گفتم یکی یکی نیت کنید تا بگيرم.
گفتند نه نیت کردیم شما یک فال بگیرید خوب است،
من پیش خودم گفتم شاید پول کافی ندارند گفتم:
آخر نمیشود، *اگر پول هم ندهید من برای هر کدام شما یک فال را میگیرم.*
آنها قدری پچ پچ کردند باز اصرار کردند که نه شما فقط یک فال به نیت همه ما بگیرید ممنون میشویم.
من بناچار قبول کردم و شروع کردم بخواندن این غزل؛
*من دوستدار روی خوش و موی دلکشم*
*مدهوش چشم مست و می صاف بی غشم*
وقتی *بیت هفتم* را خواندم صدای خنده آنها فضای حافظيه را پرکرد، وقتی علت خنده را از آنها سؤال کردم یکی از دخترها گفتند:
حاج آقا راستش را بخواهی ما با هم قرار گذاشتیم که بدانیم اگر حافظ الآن زنده بود *با کدام یک از ما ازدواج میکرد...؟!!!*
وقتی این بیت غزل را خواندی خوشحال شدیم که *حافظ نه تنها خوش مشرب، بلکه ماشاالله خوش اشتها هم بوده اند*
که خواهان هر شش نفر ما بود...
آنها بجای ۵۰ ریال بمن ۵۰۰ ریال دادند و با شوخی و خنده از حافظيه دور شدند....!!!
*و بیت هفتم چنین بود:*
*شهری است پر کرشمه و حوران ز شش جهت*
*دستم تهیست ورنه خریدار هر ششم*
💫🦋💝🦋💫
💝بیستم مهرماه سالروز جهانی بزرگداشت حافظ گرامی باد
هرگز نمیرد آنکه دلش
زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده
عالم دوام ما
🆔 @Sayehsokhan
دوستی میگفت:
درسال ۶۲ طی سفری که به بوشهر داشتیم
و در برگشت دو سه روزی هم در شيراز بوديم...
قبل از هر چیز به زیارت بارگاه ملکوتی حافظ شتافتم
پس از زیارت و اهدای فاتحه، پیرمردی که روی پلهها نشسته و با دیوانی که در دست داشت برای مشتاقان خواجه در قبال ۵۰ ریال فال میگرفت، نظرم را بخود جلب کرد...
صبر کردم سرش خلوت که شد اجازه خواستم در کنارش نشستم و از او خواستم اگر اشکالی ندارد از خودش و خاطراتش برایم تعریف کند...
او که کسوت دراویش و قلندران را داشت با سوز خاصی گفت :
من از نوه نتیجه های خود خواجه حافظ شیرازی هستم.
فامیلی خانوادگی ما هم حافظ است.
کار من گرفتن فال دوست داران حافظ است.
تنها حسرت من اینکه بعد از فوت من از خانواده ما کسی نیست که کار من را ادامه بدهد.
یک پسرم مهندس برق است و پسر دیگرم دبیر هنرستان های شيراز و اصلأ هیچکدام علاقه ای به اين کار ندارند.
گفتم من از مریدان جد ّشما هستم.
از راه دوری آمدهام.
دلم میخواهد یکی از شیرینترین و بیاد ماندنیترین خاطراتت را برایم بازگو کنی...
گفت واللّه خاطره که زیاد دارم
ولی یک روز عصر شش تا دختر دانشجوی دانشگاه پهلوی شیراز پس از زیارت مقبره حافظ پیش من آمدند و گفتند:
حاج آقا برای ما *«هر شش نفر»* یک فال بگیر
گفتم یکی یکی نیت کنید تا بگيرم.
گفتند نه نیت کردیم شما یک فال بگیرید خوب است،
من پیش خودم گفتم شاید پول کافی ندارند گفتم:
آخر نمیشود، *اگر پول هم ندهید من برای هر کدام شما یک فال را میگیرم.*
آنها قدری پچ پچ کردند باز اصرار کردند که نه شما فقط یک فال به نیت همه ما بگیرید ممنون میشویم.
من بناچار قبول کردم و شروع کردم بخواندن این غزل؛
*من دوستدار روی خوش و موی دلکشم*
*مدهوش چشم مست و می صاف بی غشم*
وقتی *بیت هفتم* را خواندم صدای خنده آنها فضای حافظيه را پرکرد، وقتی علت خنده را از آنها سؤال کردم یکی از دخترها گفتند:
حاج آقا راستش را بخواهی ما با هم قرار گذاشتیم که بدانیم اگر حافظ الآن زنده بود *با کدام یک از ما ازدواج میکرد...؟!!!*
وقتی این بیت غزل را خواندی خوشحال شدیم که *حافظ نه تنها خوش مشرب، بلکه ماشاالله خوش اشتها هم بوده اند*
که خواهان هر شش نفر ما بود...
آنها بجای ۵۰ ریال بمن ۵۰۰ ریال دادند و با شوخی و خنده از حافظيه دور شدند....!!!
*و بیت هفتم چنین بود:*
*شهری است پر کرشمه و حوران ز شش جهت*
*دستم تهیست ورنه خریدار هر ششم*
💫🦋💝🦋💫
💝بیستم مهرماه سالروز جهانی بزرگداشت حافظ گرامی باد
هرگز نمیرد آنکه دلش
زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده
عالم دوام ما
🆔 @Sayehsokhan
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#فرهنگ_و_هنر
فیلم کوتاه Sniffer
برندهی نخل طلای کن / محصول ۲۰۰۶ نروژ. کارگردان: #بابی_پیرس
(فیلم دربارهی مردی است که خود را از قوانین خشک و روزمرّه رها میکند.)
@taft_Iran
🆔 @sayehsokhan
فیلم کوتاه Sniffer
برندهی نخل طلای کن / محصول ۲۰۰۶ نروژ. کارگردان: #بابی_پیرس
(فیلم دربارهی مردی است که خود را از قوانین خشک و روزمرّه رها میکند.)
@taft_Iran
🆔 @sayehsokhan
«در گرامی داشت هفدهم مهرماه سالگرد خاموشی استاد محمدرضا شجریان»
دکتر شفیعی کدکنی در جملهای حکیمانه فرمودهاند : «جایگاه شجریان در موسیقی ایرانی همتراز جایگاه حافظ در شعر فارسی است» .
حافظ در مقطعی از تاریخ نفس میکشد که از همهی شاعران پیش از خود تاثیر گرفته و بر همهی شاعران پس از خود تاثیر گذاشته است.
«شعر حافظ همه بیتالغزل معرفت است». و از شعر او کسی آگاه است که «لطف طبع و سخن گفتن دری داند».شعر او را هم عارف میخواند و میفهمد هم عامی، هم گدا هم پادشاه ، هم پیر هم جوان، هم مست هم عاقل.
حافظ ،غزل فارسی را به کمال رسانده و عبور از او همانگونه که ششصد سال است ناممکن بوده ششصد سال دیگر هم ناممکن است. هر اهل دلی فراخور درک و آگاهی خود از شعر حافظ بهره میبرد و شجریان نیز در موسیقی ایرانی به چنین جایگاهی دست یافته است. همان کسانی که باعث رنجش او شدند و از بردن نامش هراس دارند هم از صدای او لذت میبرند چرا که «فکند زمزمهی عشق در عراق و حجاز ...»
ناگفته نماند که بخش مهمی از توفیق شجریان شعر و موسیقی است. قرار گرفتن نام او کنار نوازندگان و آهنگسازان و شاعران بزرگ است که به هنر و صدای او اعتباری مضاعف داده است. نوازندگان و آهنگسازانی چون محمدرضا لطفی، جلیل شهناز، محمد موسوی، پرویز مشکاتیان، داریوش پیرنیاکان، حسین علیزاده، کیهان کلهر و دیگران. ناگفته نماند که شرایط تاریخی روزگاری که او در او زیست هم باید به این مجموعه مراد افزود.
شجریان چه در آلبومهای رسمی و چه در کنسرتها و محافل خانگی هرگز از تراز هنری خود عدول نکرده است. در محافل خانگی همانقدر در انتخاب کلام و دستگاه، متین و زیرک است که در کنسرتهای بزرگ و در آلبومهای رسمی. ناگفته نماند علی رغم تسلط و آشنایی او با شعر فارسی و همنشینی با شاعران بزرگی چون اخوان، ابتهاج، شفیعی کدکنی و مشیری بالغ بر ده مورد غلطخوانی شعر حافظ و سعدی و دیگران در آثارش مشهود است که اندکی عجیب مینماید.
اغلب آثار شجریان زمزمهپذیر است و هر اهل ذوقی با اندک صدایی میتواند بسیاری از تصنیفها و چه بسا دشوارترین آوازهای او را زمزمه کند و این توفیق بزرگی است. توفیقی که حتی بسیاری از شاگردان ممتاز او هم به آن دست نیافتهاند.
من در سال های ۷۷ و ۷۸ توفیق داشتم به عنوان مدیر روابط عمومی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی در برپایی کنسرت گروه آوا در دانشگاه اصفهان و ارکستر ملی ایران در چهلستون نقش کوچکی داشته باشم و ساعاتی محضر او را درک کنم و از او بیاموزم.در سالگرد کوچ او به او که عمری برای اعتلای موسیقی ایرانی تلاش کرد درود میفرستم.
رضوان حق بر آن جان شیدا باد
سعید بیابانکی
🆔 @Sayehsokhan
دکتر شفیعی کدکنی در جملهای حکیمانه فرمودهاند : «جایگاه شجریان در موسیقی ایرانی همتراز جایگاه حافظ در شعر فارسی است» .
حافظ در مقطعی از تاریخ نفس میکشد که از همهی شاعران پیش از خود تاثیر گرفته و بر همهی شاعران پس از خود تاثیر گذاشته است.
«شعر حافظ همه بیتالغزل معرفت است». و از شعر او کسی آگاه است که «لطف طبع و سخن گفتن دری داند».شعر او را هم عارف میخواند و میفهمد هم عامی، هم گدا هم پادشاه ، هم پیر هم جوان، هم مست هم عاقل.
حافظ ،غزل فارسی را به کمال رسانده و عبور از او همانگونه که ششصد سال است ناممکن بوده ششصد سال دیگر هم ناممکن است. هر اهل دلی فراخور درک و آگاهی خود از شعر حافظ بهره میبرد و شجریان نیز در موسیقی ایرانی به چنین جایگاهی دست یافته است. همان کسانی که باعث رنجش او شدند و از بردن نامش هراس دارند هم از صدای او لذت میبرند چرا که «فکند زمزمهی عشق در عراق و حجاز ...»
ناگفته نماند که بخش مهمی از توفیق شجریان شعر و موسیقی است. قرار گرفتن نام او کنار نوازندگان و آهنگسازان و شاعران بزرگ است که به هنر و صدای او اعتباری مضاعف داده است. نوازندگان و آهنگسازانی چون محمدرضا لطفی، جلیل شهناز، محمد موسوی، پرویز مشکاتیان، داریوش پیرنیاکان، حسین علیزاده، کیهان کلهر و دیگران. ناگفته نماند که شرایط تاریخی روزگاری که او در او زیست هم باید به این مجموعه مراد افزود.
شجریان چه در آلبومهای رسمی و چه در کنسرتها و محافل خانگی هرگز از تراز هنری خود عدول نکرده است. در محافل خانگی همانقدر در انتخاب کلام و دستگاه، متین و زیرک است که در کنسرتهای بزرگ و در آلبومهای رسمی. ناگفته نماند علی رغم تسلط و آشنایی او با شعر فارسی و همنشینی با شاعران بزرگی چون اخوان، ابتهاج، شفیعی کدکنی و مشیری بالغ بر ده مورد غلطخوانی شعر حافظ و سعدی و دیگران در آثارش مشهود است که اندکی عجیب مینماید.
اغلب آثار شجریان زمزمهپذیر است و هر اهل ذوقی با اندک صدایی میتواند بسیاری از تصنیفها و چه بسا دشوارترین آوازهای او را زمزمه کند و این توفیق بزرگی است. توفیقی که حتی بسیاری از شاگردان ممتاز او هم به آن دست نیافتهاند.
من در سال های ۷۷ و ۷۸ توفیق داشتم به عنوان مدیر روابط عمومی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی در برپایی کنسرت گروه آوا در دانشگاه اصفهان و ارکستر ملی ایران در چهلستون نقش کوچکی داشته باشم و ساعاتی محضر او را درک کنم و از او بیاموزم.در سالگرد کوچ او به او که عمری برای اعتلای موسیقی ایرانی تلاش کرد درود میفرستم.
رضوان حق بر آن جان شیدا باد
سعید بیابانکی
🆔 @Sayehsokhan
استاد دانشکده ادبیات دانشگاه تهران در دهه ۲۰ شمسی. زهرا کیا (خانلری)، تنها زن حاضر در آن دوره است.
او دومین خانم رماننویس ایران بود که خیلی زود این حرفه را رها کرد، مترجم و معلم شد و کتابهایی برای آشنایی نوجوانان و کودکان با ادبیات کهن ایران نوشت. زهرا کیا بعد از ازدواج با پرویز ناتل خانلری به زهرا خانلری مشهور شد و شش ماه بعد از مرگ همسرش هم از دنیا رفت.
ماجرای زندگی او را در تازهترین اپیزود رادیوتراژدی بشنوید.
@radiotragedy
🆔 @Sayehsokhan
⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
او دومین خانم رماننویس ایران بود که خیلی زود این حرفه را رها کرد، مترجم و معلم شد و کتابهایی برای آشنایی نوجوانان و کودکان با ادبیات کهن ایران نوشت. زهرا کیا بعد از ازدواج با پرویز ناتل خانلری به زهرا خانلری مشهور شد و شش ماه بعد از مرگ همسرش هم از دنیا رفت.
ماجرای زندگی او را در تازهترین اپیزود رادیوتراژدی بشنوید.
@radiotragedy
🆔 @Sayehsokhan
⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
Audio
زهرا کیا (خانلری)
شمارهی اول فصل سوم «رادیو تراژدی»
اینبار سراغ زندگی خانم زهرا کیا مشهور به زهرا خانلری رفتهایم؛ دومین خانم رماننویس ایران که خیلی زود این حرفه را رها کرد، مترجم و معلم شد و کتابهایی برای آشنایی نوجوانان و کودکان با ادبیات کهن ایران نوشت. او بعد از ازدواج با پرویز ناتل خانلری به زهرا خانلری مشهور شد و شش ماه بعد از مرگ همسرش هم از دنیا رفت.
نویسنده و راوی: کریم نیکونظر | اصلاح صدا و میكس: رضا دولتزاده | ناشر: رادیو تراژدی
Radiotragedy.com
@radiotragedy
🆔 @Sayehsokhan
شمارهی اول فصل سوم «رادیو تراژدی»
اینبار سراغ زندگی خانم زهرا کیا مشهور به زهرا خانلری رفتهایم؛ دومین خانم رماننویس ایران که خیلی زود این حرفه را رها کرد، مترجم و معلم شد و کتابهایی برای آشنایی نوجوانان و کودکان با ادبیات کهن ایران نوشت. او بعد از ازدواج با پرویز ناتل خانلری به زهرا خانلری مشهور شد و شش ماه بعد از مرگ همسرش هم از دنیا رفت.
نویسنده و راوی: کریم نیکونظر | اصلاح صدا و میكس: رضا دولتزاده | ناشر: رادیو تراژدی
Radiotragedy.com
@radiotragedy
🆔 @Sayehsokhan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
روزی ما دوباره كبوترهایمان را پیدا خواهیم كرد
و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت...
💠 شاملو
#سلام_صبحتون_بخیر
🆔 @Sayehsokhan
و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت...
💠 شاملو
#سلام_صبحتون_بخیر
🆔 @Sayehsokhan
منم که شهره ی شهرم به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن
به می پرستی از آن نقش خود بر آب زدم
که تا خراب کنم نقش خود پرستیدن
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافریست رنجیدن
به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات
بخواست جام می و گفت راز پوشیدن
ز خط یار بیاموز مهر با رخ خوب
که گرد عارض خوبان خوشست گردیدن
مراد دل ز تماشای باغ عالم چیست
به دست مردم چشم از رخ تو گل چیدن
عنان به میکده خواهیم تافت زین مجلس
که وعظ بیعملان واجب است نشنیدن
به رحمت سر زلف تو واثقم ور نه
کشش چو نبود از آن سو چه سود کوشیدن
مبوس جز لب معشوق و جام می حافظ
که دست زهدفروشان خطاست بوسیدن
براساس نسخه ی #حافظ به سعی سایه
هر روز درخشندهتر باد نام نامی حافظ، این شاعر شکوهمند جهانی که خود حافظهی فارسیزبانان است.
🆔 @Sayehsokhan
منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن
به می پرستی از آن نقش خود بر آب زدم
که تا خراب کنم نقش خود پرستیدن
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافریست رنجیدن
به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات
بخواست جام می و گفت راز پوشیدن
ز خط یار بیاموز مهر با رخ خوب
که گرد عارض خوبان خوشست گردیدن
مراد دل ز تماشای باغ عالم چیست
به دست مردم چشم از رخ تو گل چیدن
عنان به میکده خواهیم تافت زین مجلس
که وعظ بیعملان واجب است نشنیدن
به رحمت سر زلف تو واثقم ور نه
کشش چو نبود از آن سو چه سود کوشیدن
مبوس جز لب معشوق و جام می حافظ
که دست زهدفروشان خطاست بوسیدن
براساس نسخه ی #حافظ به سعی سایه
هر روز درخشندهتر باد نام نامی حافظ، این شاعر شکوهمند جهانی که خود حافظهی فارسیزبانان است.
🆔 @Sayehsokhan
📚 کتاب: #سفر_زندگی، #از_خودآگاهی_تا_بالندگی
✍️ نویسنده: #دکتر_زهره_قربانی
👌 با همکاری: #فرناز_شهید_ثالث
📇 ناشر: #سایه_سخن
🗞نوبت چاپ: #چاپ_اول
📖 برشی از کتاب:
🤩یک فعالیت سازنده
به مدت یک هفته فعالیتی را انجام دهید که از انجام دادنش کوتاهی میکنید. کارهایی هست که بهرغم آگاهی از مفید بودنشان، به بهانههای
واهی مدام از انجام دادنشان طفره میرویم. از رایجترین این کارها میتوان به شرکت در فعالیتهای ورزشی، سحرخیزی و رسیدگی به امور خانوادگی اشاره کرد. یکی از این فعالیتها را انتخاب کنید و یک هفته، مرتب انجامش دهید.
برای خودتان قانون بگذارید که در ازای هر روز انجام ندادن فعالیت تعیین شده، سه روز متناوب به آن بپردازید. برای بازبینی کارتان میتوانید از
جدول زیر(به کتاب مراجعه شود) استفاده کنید و با زدن علامت ✅ یا ❌ مشخص کنید که توانستهاید تمام هفته را به طور مداوم به فعالیت بپردازید یا نه.
🖇صفحه انتخابی: ۲۴۲
🟣🟣🟣مطالعه این کتاب🟣🟣🟣
🆔 @Sayehsokhan
✍️ نویسنده: #دکتر_زهره_قربانی
👌 با همکاری: #فرناز_شهید_ثالث
📇 ناشر: #سایه_سخن
🗞نوبت چاپ: #چاپ_اول
📖 برشی از کتاب:
🤩یک فعالیت سازنده
به مدت یک هفته فعالیتی را انجام دهید که از انجام دادنش کوتاهی میکنید. کارهایی هست که بهرغم آگاهی از مفید بودنشان، به بهانههای
واهی مدام از انجام دادنشان طفره میرویم. از رایجترین این کارها میتوان به شرکت در فعالیتهای ورزشی، سحرخیزی و رسیدگی به امور خانوادگی اشاره کرد. یکی از این فعالیتها را انتخاب کنید و یک هفته، مرتب انجامش دهید.
برای خودتان قانون بگذارید که در ازای هر روز انجام ندادن فعالیت تعیین شده، سه روز متناوب به آن بپردازید. برای بازبینی کارتان میتوانید از
جدول زیر(به کتاب مراجعه شود) استفاده کنید و با زدن علامت ✅ یا ❌ مشخص کنید که توانستهاید تمام هفته را به طور مداوم به فعالیت بپردازید یا نه.
🖇صفحه انتخابی: ۲۴۲
🟣🟣🟣مطالعه این کتاب🟣🟣🟣
🆔 @Sayehsokhan
✍️عبدالحسین زرّینکوب
🖊 چگونه میتوان ایرانی بود؟
🔸من وقتی در باب گذشتۀ ایران تأمل میکنم، از اینکه ایرانیها دنیا را به نام دین یا به نام آزادی به آتش و خون نکشیدهاند، از اینکه مردم سرزمینهای فتحشده را قتل عام نکردهاند و دشمنان خود را گروهگروه به اسارت نبردهاند، از اینکه در روزگار قدیم یونانیهای مطرود را پناه دادهاند، ارامنه را در داخل خانۀ خویش پذیرفتهاند، جهودان و پیغمبرانشان را از اسارت بابل نجات دادهاند، از اینکه در قرنهای گذشته جنگ صلیبی بر ضد دنیا راه نینداختهاند و محکمۀ تفتیش عقاید درست نکردهاند... و از اینکه رویهمرفته ایرانیها به اندازۀ سایر اقوام کهنسال دنیا نقطهضعف اخلاقی نشان ندادهاند، احساس آرامش و غرور میکنم و در این احوال اگر سؤال سمج و تأملبرانگیز منتسکیو و پاریسیهای کنجکاوش یقهام را بگیرد و باز از من بپرسد «چگونه میتوان ایرانی بود؟»، جواب روشنی برای آن آماده دارم. جوابی که خود سؤالی دیگر است: «چگونه میتوان ایرانی نبود؟»
گمان دارم نسل تازهای که حالا دارد به عرصه میآید و حتّی نسلهایی که میبایست شاهد استمرار تاریخ و فرهنگ ایران باشند نیز میخواهند همین جواب غرورانگیز را در برابر سؤال منتسکیو داشته باشند. در این صورت میبایست نه فقط خودشان این عنصر اخلاقی و انسانی را که در فرهنگ ایران هست حفظ کنند بلکه از طرف ما نیز باید این اندازه سعی شود امیدِ آنکه در آینده هم ایرانی مثل گذشته ملامتناپذیر بماند از بین نرود.
با اینهمه هرگاه روزی بیاید که زبان ما از دخالتهای هوسناکانۀ امروزینگان لطمه ببیند و محدود شود، هرگاه ظرافت و ادب سنتی ما به خشونت و وقاحت عاری از گذشته بگراید، هرگاه روح عدالتجویی در نزد ما به درندهخویی انتقامجویانه منتهی شود، هرگاه به جای تسامح فرخندۀ کوروشی سانسور عقاید در فرهنگ ما رواج پیدا کند و علاقه به خیر مزدیسنایی در بین ما جای خود را به خودپرستیها بدهد در آینده بسا که دنیای انسانیت با کنجکاوی پاریسیهای عهد منتسکیو اما با خرسندی و نفرتی که درخور روح تهذیبیافتۀ انسان کامل خواهد بود از روی تلخکامی و انکار خواهد پرسید: «ایرانی؟ چگونه میتوان ایرانی بود؟»
امید من آن است که در آینده نیز لحن این سؤال هرگز از شور و شوق ستایشگرانۀ دوستداران ایران خالی نباشد.
✔️[«چگونه میتوان ایرانی بود؟ چگونه میتوان ایرانی نبود؟»، دکتر عبدالحسین زرّینکوب، کاوه، مونیخ، زمستان ۱۳۵۴، ص ۴-۸]
( سالگرد درگذشت دکتر عبدالحسین زرینکوب)
@sahandiranmehr
🆔 @Sayehsokhan
🖊 چگونه میتوان ایرانی بود؟
🔸من وقتی در باب گذشتۀ ایران تأمل میکنم، از اینکه ایرانیها دنیا را به نام دین یا به نام آزادی به آتش و خون نکشیدهاند، از اینکه مردم سرزمینهای فتحشده را قتل عام نکردهاند و دشمنان خود را گروهگروه به اسارت نبردهاند، از اینکه در روزگار قدیم یونانیهای مطرود را پناه دادهاند، ارامنه را در داخل خانۀ خویش پذیرفتهاند، جهودان و پیغمبرانشان را از اسارت بابل نجات دادهاند، از اینکه در قرنهای گذشته جنگ صلیبی بر ضد دنیا راه نینداختهاند و محکمۀ تفتیش عقاید درست نکردهاند... و از اینکه رویهمرفته ایرانیها به اندازۀ سایر اقوام کهنسال دنیا نقطهضعف اخلاقی نشان ندادهاند، احساس آرامش و غرور میکنم و در این احوال اگر سؤال سمج و تأملبرانگیز منتسکیو و پاریسیهای کنجکاوش یقهام را بگیرد و باز از من بپرسد «چگونه میتوان ایرانی بود؟»، جواب روشنی برای آن آماده دارم. جوابی که خود سؤالی دیگر است: «چگونه میتوان ایرانی نبود؟»
گمان دارم نسل تازهای که حالا دارد به عرصه میآید و حتّی نسلهایی که میبایست شاهد استمرار تاریخ و فرهنگ ایران باشند نیز میخواهند همین جواب غرورانگیز را در برابر سؤال منتسکیو داشته باشند. در این صورت میبایست نه فقط خودشان این عنصر اخلاقی و انسانی را که در فرهنگ ایران هست حفظ کنند بلکه از طرف ما نیز باید این اندازه سعی شود امیدِ آنکه در آینده هم ایرانی مثل گذشته ملامتناپذیر بماند از بین نرود.
با اینهمه هرگاه روزی بیاید که زبان ما از دخالتهای هوسناکانۀ امروزینگان لطمه ببیند و محدود شود، هرگاه ظرافت و ادب سنتی ما به خشونت و وقاحت عاری از گذشته بگراید، هرگاه روح عدالتجویی در نزد ما به درندهخویی انتقامجویانه منتهی شود، هرگاه به جای تسامح فرخندۀ کوروشی سانسور عقاید در فرهنگ ما رواج پیدا کند و علاقه به خیر مزدیسنایی در بین ما جای خود را به خودپرستیها بدهد در آینده بسا که دنیای انسانیت با کنجکاوی پاریسیهای عهد منتسکیو اما با خرسندی و نفرتی که درخور روح تهذیبیافتۀ انسان کامل خواهد بود از روی تلخکامی و انکار خواهد پرسید: «ایرانی؟ چگونه میتوان ایرانی بود؟»
امید من آن است که در آینده نیز لحن این سؤال هرگز از شور و شوق ستایشگرانۀ دوستداران ایران خالی نباشد.
✔️[«چگونه میتوان ایرانی بود؟ چگونه میتوان ایرانی نبود؟»، دکتر عبدالحسین زرّینکوب، کاوه، مونیخ، زمستان ۱۳۵۴، ص ۴-۸]
( سالگرد درگذشت دکتر عبدالحسین زرینکوب)
@sahandiranmehr
🆔 @Sayehsokhan
سادیو مانه، ستاره فوتبال سنگالی که در تیم بریتانیایی لیورپول بازی میکرد، سالانه تقریباً ۱۰.۲ میلیون دلار دستمزد میگرفت و هم اکنون در تیم النصر عربستان با حقوق سالیانه ۲۲ میلیون یورو بازی میکند.
پس از اینکه هواداران او را در حال حمل یک آیفون ترک خورده مشاهده کردند، درسی به دنیا داد. پاسخ او افسانه ای است:
"چرا من باید ۱۰ تا ماشین فراری، ۲۰ تا ساعت الماس و دو هواپیمای جت بخواهم؟ این برای جهان چه سودی دارد؟ من گرسنه بودم، در زمینهای کشاورزی کار کردم، با پای برهنه فوتبال بازی میکردم و به مدرسه نمیرفتم. حالا میتوانم به مردم کمک کنم ترجیح میدهم مدرسه بسازم و به افراد فقیر غذا یا پوشاک بدهم. من مدارس و ورزشگاه ساختهام؛ ما لباس، کفش و غذا برای افرادی که در فقر شدید هستند تهیه میکنیم. علاوه بر این، من ۷۰ یورو در ماه به همه مردم منطقه فقیر سنگال به منظور کمک به اقتصاد خانواده پرداخت میکنم. من نیازی به نمایش اتومبیل های لوکس ، خانه های لوکس ، سفرها و حتی هواپیماها ندارم. ترجیح میدهم مردم من کمی از آنچه زندگی به من داده است دریافت کنند.
زمانی که انسانیت بالاترین دین است 🌷🌷🌷🌷🌷
🆔 @Sayehsokhan
پس از اینکه هواداران او را در حال حمل یک آیفون ترک خورده مشاهده کردند، درسی به دنیا داد. پاسخ او افسانه ای است:
"چرا من باید ۱۰ تا ماشین فراری، ۲۰ تا ساعت الماس و دو هواپیمای جت بخواهم؟ این برای جهان چه سودی دارد؟ من گرسنه بودم، در زمینهای کشاورزی کار کردم، با پای برهنه فوتبال بازی میکردم و به مدرسه نمیرفتم. حالا میتوانم به مردم کمک کنم ترجیح میدهم مدرسه بسازم و به افراد فقیر غذا یا پوشاک بدهم. من مدارس و ورزشگاه ساختهام؛ ما لباس، کفش و غذا برای افرادی که در فقر شدید هستند تهیه میکنیم. علاوه بر این، من ۷۰ یورو در ماه به همه مردم منطقه فقیر سنگال به منظور کمک به اقتصاد خانواده پرداخت میکنم. من نیازی به نمایش اتومبیل های لوکس ، خانه های لوکس ، سفرها و حتی هواپیماها ندارم. ترجیح میدهم مردم من کمی از آنچه زندگی به من داده است دریافت کنند.
زمانی که انسانیت بالاترین دین است 🌷🌷🌷🌷🌷
🆔 @Sayehsokhan
📚چطور اعتماد به نفس بیشتری داشته باشیم؟
نویسنده: ایمی مورین
مترجم: فرهاد معمارصادقی
.
به طور کلی اعتماد به نفس به حسِ کلی اعتماد به تواناییهاییتان برای کنترل زندگی، یا برای مدریت یک موقعیت خاص در زندگی اشاره میکند. به عنوان مثال، ممکن است اعتماد به نفس بالایی در یک موقعیت خاصی که تخصص دارید داشته باشید، ولی احساس اعتماد به نفس کمی در سایر حیطهها داشته باشد. بر طبق پژوهشها، اعتماد به نفس برای سلامتی و نیکزیستی روانیمان عامل مهمی به حساب میآید…
📝 جهت مطالعه این مطلب به صورت کامل به سایت ما مراجعه نمائید:
⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
https://b2n.ir/w36656
.
📑بازنشر این خبر در وبسایتهای دیگر با ذکر منبع بلامانع است.
.
#علی_صاحبی #دکتر_علی_صاحبی #دکترصاحبی #تئوری_انتخاب #انتخاب #ویلیام_گلسر #ویلیام_گلاسر #مدرسه_کیفی #مدیریت_راهبرانه #راهبرانه #جان_گاتمن #روان_شناسی #روانشناسی #دنیای_مطلوب #روانشناسی_امید #سرمایه_روانشناختی #ماشین_رفتار #رفتارهای_مخرب #رفتارهای_پیوند_دهنده #انتخاب_بهتر #موسسه_انتخاب_بهتر #روانشناسی_مثبت_نگر #فرهاد_صادقی
🆔 @Sayehsokhan
نویسنده: ایمی مورین
مترجم: فرهاد معمارصادقی
.
به طور کلی اعتماد به نفس به حسِ کلی اعتماد به تواناییهاییتان برای کنترل زندگی، یا برای مدریت یک موقعیت خاص در زندگی اشاره میکند. به عنوان مثال، ممکن است اعتماد به نفس بالایی در یک موقعیت خاصی که تخصص دارید داشته باشید، ولی احساس اعتماد به نفس کمی در سایر حیطهها داشته باشد. بر طبق پژوهشها، اعتماد به نفس برای سلامتی و نیکزیستی روانیمان عامل مهمی به حساب میآید…
📝 جهت مطالعه این مطلب به صورت کامل به سایت ما مراجعه نمائید:
⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
https://b2n.ir/w36656
.
📑بازنشر این خبر در وبسایتهای دیگر با ذکر منبع بلامانع است.
.
#علی_صاحبی #دکتر_علی_صاحبی #دکترصاحبی #تئوری_انتخاب #انتخاب #ویلیام_گلسر #ویلیام_گلاسر #مدرسه_کیفی #مدیریت_راهبرانه #راهبرانه #جان_گاتمن #روان_شناسی #روانشناسی #دنیای_مطلوب #روانشناسی_امید #سرمایه_روانشناختی #ماشین_رفتار #رفتارهای_مخرب #رفتارهای_پیوند_دهنده #انتخاب_بهتر #موسسه_انتخاب_بهتر #روانشناسی_مثبت_نگر #فرهاد_صادقی
🆔 @Sayehsokhan
Audio
نظامی گنجوی
🎧 نظامی گنجوی ۳۲
#خسرو_و_شیرین
🔹 #قسمت_هشتم
✔️ زناشویی به است از عشقبازی!
🎤خوانش و شرح: محمدرضا طاهری
.
🔸نظامی در خسرو و شیرین دربارهی نژادِ #شبدیز اسب افسانهای خسرو پرویز چنین میگوید:
🔸در اطراف سرزمین ارمن کلیسایی کهن وجود داشت که بر روی غاری تنگ و تاریک بنا شده بود. در آن غار، یک سنگِ سیاه قرار داشت به شکل یک اسبِ نر. هر زمان که دو ستارهی سعد، [مثلاً مشتری و زهره] با هم قِران میکردند، مادیانی از دشتهای دور بر درِ آن غار میآمد و به سختی خود را وارد آن میکرد و تن خود را از روی شهوت بر تن آن اسبِ سنگی میمالید و به خواست خداوند از آن اسب سنگی حامله میشد!
گویند که شبدیز از نسل آن سنگ است!
... که زیرِ دامنِ این دِیر غاریست
در او سنگی سیه، گویی سواریست
ز دشتِ رمگله در هر قِرانی
به گُشن آید تکاور مادیانی
ز صدفرسنگی آید بر درِ غار
در او سُنبد، چو در سوراخِ خود مار
به فرمان خدا زو گُشن گیرد
خدا گفتی، شگفتی دل پذیرد
هر آن کُرّه کز آن تخمش بُوَد بار
ز دوران تک بَرَد، وز باد رفتار
چنین گوید همیدون مردِ فرهنگ
که شبدیز آمدهست از نسلِ آن سنگ!
@nezamikhani
🆔 @Sayehsokhan
#خسرو_و_شیرین
🔹 #قسمت_هشتم
✔️ زناشویی به است از عشقبازی!
🎤خوانش و شرح: محمدرضا طاهری
.
🔸نظامی در خسرو و شیرین دربارهی نژادِ #شبدیز اسب افسانهای خسرو پرویز چنین میگوید:
🔸در اطراف سرزمین ارمن کلیسایی کهن وجود داشت که بر روی غاری تنگ و تاریک بنا شده بود. در آن غار، یک سنگِ سیاه قرار داشت به شکل یک اسبِ نر. هر زمان که دو ستارهی سعد، [مثلاً مشتری و زهره] با هم قِران میکردند، مادیانی از دشتهای دور بر درِ آن غار میآمد و به سختی خود را وارد آن میکرد و تن خود را از روی شهوت بر تن آن اسبِ سنگی میمالید و به خواست خداوند از آن اسب سنگی حامله میشد!
گویند که شبدیز از نسل آن سنگ است!
... که زیرِ دامنِ این دِیر غاریست
در او سنگی سیه، گویی سواریست
ز دشتِ رمگله در هر قِرانی
به گُشن آید تکاور مادیانی
ز صدفرسنگی آید بر درِ غار
در او سُنبد، چو در سوراخِ خود مار
به فرمان خدا زو گُشن گیرد
خدا گفتی، شگفتی دل پذیرد
هر آن کُرّه کز آن تخمش بُوَد بار
ز دوران تک بَرَد، وز باد رفتار
چنین گوید همیدون مردِ فرهنگ
که شبدیز آمدهست از نسلِ آن سنگ!
@nezamikhani
🆔 @Sayehsokhan